هخامنشيان يا سلسله سگ پروردگان!!

 دکتر حسين فيض‌الهي وحيد

هخامنشيان سلسله‌اي از اقوام وحشي و بيابانگرد به اصطلاح آريايي بودند كه توسط جوانكي دزد و فاسدالاخلاق بنام كوروش در سال 550 ق.م درايران تاسيس و با حمله اسكندر مقدوني و كشته شدن آخرين پادشاه جنايتكار اين سلسله بنام داريوش سوم در سال 331 ق.م همچون جرثومه‌هايي از فساد از روي زمين برافتاد و به زباله داني تاريخ سپرده شد.اعمال و افكار و حركات و سكنات اين جوانك دزد در دهه‌هاي اخير مورد تقليد و سرمشق و «ايدئولوژي» رژيمي فاسدتر از رژيم هخامنشي گرديد و احمقي از حُمقاي تاريخ كه «عقيده خودبزرگ بيني» داشت خواست كشور ايران را به «دروازه‌هاي تمدن بزرگ» برساند، تمدني كه خطوط اصلي آن از «دروازه غار» و «ميدان تير» و «ميدان اعدام» تهران مي‌گذشت و به زندانهاي «قزل قلعه» و «قزل حصار» و «قصر» منتهي مي‌شد.«گريمورهاي تاريخ شاهنشاهي» از اين جوانك دزد و فاسد‌الاخلاق سعي داشتند چهره «منجي ايران» را ترسيم نمايند غافل از اينكه انوار آفتاب حقيقت از زير پرده آهنين جهل‌هاي شاهنشاهي نيز گذشته و جهان حقيقت را نور باران كرده و خفاشان شب‌پرست را مجبور خواهند كرد در مقابل عزم آهنين تاريخ حقيقي اين ملت سر خم كرده و بساط شارلاتاني و شاه‌بازيهاي خود را جمع نمايند ولي آنها مزبوحانه مي‌كوشند تا جلو روشنگريهاي اصيل تاريخي را با پولهاي به غارت برده و با ساختن فيلم چندين ميليون دلاري «كورش كبير» بگيرند.اين فيلم مضحك كه امروزه با همكاري چهار فيلمساز سوئدي و با پشتيباني و ساپورت كامل«رضا پهلوي» – پالاني سابق- تهيه مي‌شود قرار است بغير از آمريكا در بيشتر شهرهاي بزرگ اروپا از طريق تلويزيون پخش شود.(1) و هدف از آن «تحريف تاريخ واقعي ايران» و چهره انساني دادن به جوانكي دزد و فاسدالاخلاق بدخوي و سگ پرورده‌اي است كه مورد افتخار «لايقان» خود مي‌باشد و بر جوانان اين آب و خاك است كه در مقابل تحريف‌هاي اين ورشكسته‌گان به تقصير «پهلوي گرا» با نوشتن مقاله‌هاي روشنگر از متون صحيح يوناني و اسلامي برآيند تا فاجعه «دروازه تمدن بزرگ» بار ديگر گريبانگير اين مردم نشود و بدبختي‌ها و «آريا بازيهاي» عاري از مهري از نو تكرار نگردد.حال با اين مقدمه كوتاه در مورد فيلم «كوروش كبير» – كه دهن كجي آشكار به تاريخ واقعي اين مردم است – به بررسي سلسله هخامنشي مي‌پردازم تا ريشه‌هاي اين كج انديشي نمايان گردد.
«كتزياس» مورخ و طبيب مشهور يوناني كه بمدت 17 سال از سال 415 – 398 قبل از ميلاد «پزشك دربار هخامنشي» بود و حدود 23 جلد كتاب در تاريخ ايران و جهان تاليف كرده است چون خود از نزديك با خاندان فاسد هخامنشي آشنا بود در حقيقت توانسته پرده از روي بعضي از «اسرار مگوهاي» اين رژيم فاسد برداشته و بويژه در مورد كوروش به اصطلاح كبير حقايقي را در حد امكان و موقعيت خويش بيان نمايد.
«كتزياس» بر خلاف بعضي از مولفين جيره خوار و مورخين خيانتكار كه سعي در اختفاي حقايق تاريخي دارند به صراحت در مورد سر سلسله‌ هخامنشي و حيات كثيف دوره جواني او مي‌نويسد: «كوروش پسر چوپاني بود…. كه از شدت احتياج مجبور گرديد راه زني پيش گيرد»(2)خطيب مشهور جناب «آيت ا…صادق خلخالي» در كتاب «كوروش دروغين و جنايتكار» به استناد اين نوشته كتزياس كه مي‌نويسد : «كوروش در ايام جواني بكارهاي پست اشتغال ميورزيد و از اين جهت مكرر تازيانه [مي]خورد»(3) استنباط كرده است كه كوروش گاه – گاهي مجبور بود كه «لواط بدهد»(4) او كوروش را جزء آن منحرفين اخلاقي مي‌داند كه «در تمام عمر خويش هميشه مبتلا به انحراف اخلاقي بوده و از تن دادن بذلتها كه لواط هم جزو آنها است مضايقه نداشته‌اند»(5)
«كتزياس« كه در مدت هفده سال طبابت در دربار هخامنشي به اسرار دروني اين سلسله فاسد از نزديك آگاهي داشت در مورد رابطه خاندان پادشاهي ماد با خاندان كوروش به صراحت مي‌نويسد كه برخلاف شايعه پراكني‌هاي رژيم هخامنشي كه مي‌خواهد خود را از اقوام خاندان پادشاهي ماد قلمداد كرده و كوروش را نوه آستياك جلوه دهد تا تصاحب پادشاهي ماد را «قانوني» جلوه دهد، كوروش با آستياك – آخرين پادشاه ماد «هيچگونه قرابتي نداشت و از راه حيله و تزوير بمقام سلطنت رسيده بود»(6)
علاوه بر تاكيد بر فاسدالاخلاق بودن كوروش، مورخيني غير از كتزياس نيز كه قبل از ميلاد مي‌زيستند از بخش‌ ديگري از اسرار زندگي كثيف او پرده برداشته و حتي به «سگ پروردگي» كوروش هم اشاره كرده‌اند.«تروك پومپه» – مورخ اهل گل (فرانسه) – كه معاصر اوگوست امپراتور روم بود (31 ق.م – 14 م) و چهل و چهار جلد كتاب در تاريخ علم نوشته است كه «ژوستن» يا «يوستي نوس» مورخ رومي آنها را خلاصه كرده در كتاب «تاريخ عمومي، كتاب اول، بند4 » راجع به كودكي كوروش مي‌نويسد كه وقتي كوروش را براي به هلاكت رساندن بدست چوپاني سپردند «چوپان، كوروش را در جنگلي گذارد، يك سگ ماده او را شير ميداد و از حيوانات ديگر حفظ مي‌كرد بعد كه چوپان ديد حيواني پرستار و پاسبان طفل است حس ترحم بر وي غلبه كرد و بخواهش زنش پسر نوزاد خود را در جنگل گذارد و كوروش را به پسري پذيرفت.»(7)ماجراي «سگ پروردگي كوروش» علاوه بر منابع يوناني در منابع قديم اسلامي نيز تاييد و تاكيد شده منتهي با توجه به بعد فاصله زماني از هخامنشيان تا اسلام مفسران اسلامي هسته اصلي زندگي او را در آثار خود حفظ كرده ولي در نام او اختلاطي با سايرين پيش آوردند مثلا «ابوبكر عتيق نيشابوري» معروف به «سورآبادي» مفسر بزرگ اسلام در هزار سال پيش در تفسير خود به مناسبتي از «كيكوروش» (كي كوروش) نامبرده و مي نويسد : «گويند بكودكي بد خو بود مادر وي با وي درماند و دايگان درماندند وي را ببردند در بن درختي بنهادند ماده سگي بدان موضع بچه داشت بچگان را شير ميداد…تا آنكه كودك به شير سگ برآمد نيكو روي و زيرك و ناپاك [شد]«(8)شايد واژه هاي «نيكوروي» و «ناپاك» به نوعي افاده كننده استنباط جناب «آيت ا…خلخالي» باشد و بنوعي هم افاده‌گر همين معني «كتزياس» – طبيب دربار هخامنشي – باشد كه به صراحت مي‌نويسد : «كوروش در ايام جواني بكارهاي پست اشتغال ميورزيد و از اين جهت مكرر تازيانه [مي]خورد»(10) البته احتمال اينكه واژه كنايه‌دار سورآبادي در رابطه با «نيكوروي» بودن كوروش در ارتباط با واژه «كارهاي پست» ذكر شده از سوي كتزياس باشد بعيد نيست.
جالب اينكه رواياتي نيز در مورد كوروشي بنام «كوروش سگ دهان» وجود دارد كه ارتباط نزديكي با گفته «ابوبكر عتيق نيشابوري» در مورد «بدخو» بودن «كي كوروش» دارد. اين «كوروش سگ دهان»، در واقع اولين حكمران پارسي است كه دستور بستن در دانشگاهها و دانشكده‌ها را صادر كرده و دانشگاه بزرگ حكمت و فلسفه يونان در شهر اوس را بكلي تعطيل كرده از كار انداخته است.
البته لازم به يادآوري ايت كه هروردوت – پدر تاريخ – نيز نام مادر كوروش را «سپاكو» (اسپاكو) ذكر كرده كه معني «سگ ماده»(10) دارد و نشان مي‌دهد كه روايت «سگ پروردگي كوروش» در آثار هردوت نيز بنوعي منعكس بوده است ولي يكي از مترجمين خوش ذوق ايراني در ترجمه تاريخ هرودوت كه بين «وجدان مترجمي» و «وجدان آريايي‌گري» قرار گرفته است در صفحه 46 ترجمه خود سپاكو را «كه به يوناني كينو مي‌باشد زيرا بزبان مادي كلمه سپاكو يعني سگ ماده»(11)در صفحه 54 ترجمه‌اش بناگهان «شرم آريايي‌گري» بر «وجدان مترجمي‌اش» غلبه كرده و «كينو» را «گرگ« ترجمه ميكنند تا بنمايد كه «گرگ ماده‌اي او (كوروش) را شير داد»(12)البته اين شعبده بازي و «تبديل سگ به گرگ» فقط در فاصله هشت صفحه انجام مي‌گيرد نه بيشتر!!
جالب اينكه يكي از مورخين معاصر بعد از ذكر اين سه واقعه مربوط به «سگ‌ها» مي‌نويسد : «در واقع يك روايتي در باب سگ شير دادن كي كوروش و اسپاكوي هرودوت و كوروش سگ دهان روزگارهاي بعد وجود داشته كه با هم تخليط شده است و چون صحبت ما از جو و نان جو است به گوشتخواران فعلا نمي‌پردازيم فقط مقصودم اشاره به نام خانوادگي اين سگ‌ زاده‌هاست»(13)
به هر حال آنچه از تعابير و تفاسير يوناني و اسلامي برمي‌آيد اين است كه كوروش به اصطلاح كبير سگ پرورده با هر دوز و كلكي بود امپراتوري تركان ماد را از پاي درآورد و آستياك آخرين پادشاه ماد را در تبعيد كشت.
«كتزياس» – مورخ و طبيب دربار هخامنشي – در مورد عاقبت كار آستياك با عنايت به «سگ پروردگي» كوروش مي‌نويسد وقتي كه به جستجوي نعش پادشاه ماد در كويري كه كوروش دستور داده بود او را در آنجا بكشند برآمدند به واقعه‌ي حيرت آور برخوردند «چيزيكه باعث حيرت شد اين بود [كه] شيري نعش شاه [ماد] را از درندگان ديگر حفظ كرده بود و وقتيكه فرستادگان سر نعش رسيدند شير كناره‌ كرده ناپديد گشت نعش شاهرا با احترامات زياد دفن كردند»(14)
گويا از همان زمان است كه تركان آذربايجان ضرب‌المثل «ايت سوتو امميش» (شير سگ خورده) را بعنوان ناسزا وارد فرهنگ و زبان خود كرده و به افراد پست و فرومايه اطلاق كرده‌اند.
به هر حال همانطوريكه ورود اولين پادشاه هخامنشي به صحنه تاريخ در ارتباط با سگ و سگ پروردگي آغاز گرديد از عجايب تاريخ اين كه پايان اين سلسله ننگين‌ نيز در ارتباط با سگ به پايان رسيد. بنابه روايتي وقتي داريوش سوم هخامنشي در جنگ با اسكندر مقدوني در ميدان جنگ كشته شد و سربازان پارسي پا به فرار گذاشتند و پيدا كردن جسد پادشاه پارس با مشكل بزرگي مواجه شد چون وسعت ميدان جنگ از طرفي و تغيير قيافه كشته‌شدگان در اثر ضربات كشنده آلات جنگي و متلاشي شدن قيافه‌ها از طرف ديگر شناسايي اجساد را مشكل كرده بود اسكندر براي پيدا كردن جسد داريوش سوم از مغ ها كمك خواست. مغ‌ها كه وضعيت بلاتكليف اسرا و مجروحين و مقتولين خاكسپار نشده را ديدند براي سرعت بخشيدن به پيدا كردن جسد پادشاه هخامنشي به اسكندر گفتند چون شالوده خاندان هخامنشي با «شير سگ» برآمده و «محافظين» اين خاندان «سگان» مي‌باشند لذا هر كجا سگي را ديديد كه در بالاي سر جسدي پرسه مي‌زند بدانيد كه جسد متعلق به پادشاه هخامنشي است و بدين ترتيب يونانيان بزودي با همان علايم مذكور جسد داريوش سوم هخامنشي را پيدا كرده پيش اسكندر آوردند.در روايت ديگري آمده است :
«آخرين فرد سلاله هخامنشي نيز داريوش ناميده مي‌شد : داريوش سوم.
در زمان او ايران از اسكندر شكست خورد. در اول ماه اكيم سال 331 [قبل از ميلاد] وقتي داريوش سوم شكست خود را از اسكندر مشاهده كرد به تنهايي راه گريز در پيش گرفت. تعقيب بمدت يازده روز ادامه يافت. اسكندر صيح روز يازدهم از دور جسدي مشاهده كرد. در اطراف جسد تنها يك سگ پارس كنان به نگهباني از آخرين پادشاه پارس مشغول بود و كسي ديگر در اطراف او نبود. اين منظره به همان قدر كه تاسف آور بود براي امپراتوري ايران نيز فاجعه آميز بود و عاقبت نكبت‌بار آن را نشان مي‌داد»(16)
بدين ترتيب يك سلسله كه سگ پرورده بودند و تاريخ پر از فجايع جانگداز آنها از بريدن و دريدن و شكنجه و شكستن و فسق و فجور و ظلم و جور بود همچون فيلمي كه با «پارس سگي» شروع گردد با زوزه سگي نيز به پايان رسيد و از اعمال ننگين آنها سناريويي باقي ماند تا‌ «سگ پرستان شاهپرست» به ياري «توله سگ پهلوي دوم» فيلمي با ميليون‌ها دلار هزينه با نام «كوروش كبير» بسازند و دهن كجي بيشرمانه‌اي به تاريخ واقعي اين مردم شريف بنمايند.
جالب اينكه دو سلسله خالص به اصطلاح «آريايي نيز كه خود را دنباله «سگ پروردگان» هخامنشي مي‌دانستند يعني «ساساني» و «پهلوي» نيز به همان «آخر و عاقبت سگي» دچار شدند و آنها نيز در ارتباط با سگ تاريخ ايران را از لوث وجود خود پاك كردند.
«حمزه اصفهاني» در كتاب «تاريخ سني ملوك‌الارض و الانبياء» در مورد فرار يزدگرد سوم آخرين پادشاه سياه پوست!! ساساني مي‌نويسد كه او «آنچه گوهر و زرينه و سيمينه داشت با پسر و زنان خود و حشم خويش برداشت و چون رفت هزار طباخ(آشپز) و هزار سگبان و هزار يوزبان و هزار بازيار همراه داشت»(17)
نويسنده كتاب «آسياي هفت سنگ» با اظهار تعجب از اين «عمل سگي يزدگرد» مي‌نويسد : «او رفت و سپاه [ايران] و رستم فرخزاد [(فرمانده سپاه ساساني در جنگ قادسيه)] و همه ايرانيان را در برابر سپاه عرب، بي‌پناه و بي استمداد باقي گذاشت من نمي‌دانم در آن وقت كه هواپيما نبود آن همه سگ و سگبان چطور از تيسفون خود را به مرو رسانده‌اند كه سه هزار كيلومتر بيشتر فاصله است»(18)
آخر و عاقبت سلسله پهلوي نيز كمتر از پيشينيان سگي‌اش نبود. شاه وقتي از پناهندگي به كشورهاي مختلف خسته شد و همه كشورها عذرش را خواستند با واسطه «هاميلتون» و به سفارش «كارتر» – رئيس جمهور آمريكا – رئيس جمهور پاناما قبول كرد كه شاه به كشور پاناما پناهنده شود. آنها به قدري از عظمت 2500 ساله شاهنشاهي و ديكتاتوري پهلوي در گوش رئيس جمهور پاناما خواندند تا رئيس جمهور پاناما نديده تحت تاثير عظمت پادشاه ايران قرار گرفت ولي وقتي شاه را ديد به تمسخر در مورد عظمت شاهنشاهي پهلوي به هاميلتون گفته بود «دو هزاروپانصد سال سلطنت [شاهنشاهي] و پنجاه سال سلطنت پهلوي به دوازده نفر آدم و مشتي بار و بنديل و دو سگ منحصر شده » است.

(19)فاعبترو يااوالابصار (عبرت بگيريد اي صاحبان بينش).

819 پاسخ to “هخامنشيان يا سلسله سگ پروردگان!!”

  1. سورنا Says:

    اقای نویسنده متن فوق به نظر میرسد شما از خانواده ای بی اصل و نسب و مادری بدکاره متولد و یا بهتر بگوییم مانند سگ زائیده شده اید امثال شما را میتوان در خانه های فساد یافت و حتماً مادرانتان نیز در جنده خانه های آذربایجان به عنوان کس پاره مشغول به کسب در امد و اوردن رزق بر سر سفره های چون شما سگان وطن فروشی هستند اگر امثال شما ولد زناها و خوک پدران نبودید ایران مهد فرهنگ میماند و زالو صفتانی چون اعراب اخوند نما سرنوشت این مملکت باستانی و کهن را به دست نمیگرفتند .
    ما چند خط بیشتر از این چرندیات وطن فروشانه را نخواندیم ولی همین بس است که ایرانیان پاک را بر سر غیرت اورده و نسل شما ترکان فاسد زاده را از خاک پاک ایران زمین پاک نماییم
    لعنت یزدان پاک بر شما و خاندان ناپاکتان باد

    • نریمان Says:

      ترک خر اشغال کثیف بیگانه

      • Behzad@yahoo.com Says:

        این مقالۀ دکتر حسین فیض الهی ارزش این رو ندارد که ما پهلوی طلب ها گله ای بریزیم و پاچه اش را بگیریم. فارس ها ئیکه دندان دارند باید پاچۀ ناصر پورپیرار را بگیرند که حسابی ریده به ما فارس ها. به نظر من ما فارسا باید یه چند روزی منقل و زرورق رو کنار بذاریم و بریم جلوی ذفتر ناصر و داد بکشیم، ناصر، ناصر آومده ایم تخمت را بخوریم.
        زبانم لال، اگر صدا و سیمای ایران فیلم مستند » تختگاه هیچکس » را از تلویزیون پخش بکند، چه خاکی به سرمان خواهیم ریحت؟

      • arsalan@yahoo.com Says:

        شعری از شاعر جامی از فارس های افراطی در مدح سلطان محمود غزنوی

        هستم سگکی بر آستانت / خرسند زتو به استخوانی

        شد سـگ کوی تو جامی، / چون سگانت داغ کن

        تا بداند هـــر کـــه بیـند، / کز سـگان کـوی تست

      • tabriz@yahoo.com Says:

        وزارت اطلاعات ایران با همکاری بعضی از کشورها که مهارت خاصی در سوپاپ اطمینان سازی دارند، هر چه شعبان بی مغ، پری بلنده، آرشامه خانوم، شاه دزد، قواد، جانی، خود فروخته، لمپن و مانقورت که صفات مشترک شان در مزدوری، لواط، و اعتیاد هست را در تشکل های بنام پان ایرانیست و سلطنت طلب های رنگارنگ جمع کرده تا هر کسی که از حق و هویت خودش دفاع بکند، انگ تجزیه طلب و پانترک بزنند. تا بحال در هیچ جائی هیچ تشکلی بنام پانترک شناسائی نشده که کسی هم بخاطر عضویت در آن محاکمه شده باشد

      • gvhzg@yahoo.com Says:

        ناصر پورپیرار ریده به کسانی که قصه سرائی را جایگزین تاریخ نگاری کرده اند

      • tabriz@yahoo.com Says:

        اینکه در روایت‌های تاریخی (و از جمله به نقل از کتزیاس) آورده‌اند که کورش در جوانی راهزنی می‌کرده، و لواط می داده، درست است و مغایرتی با داده‌های دیگر تاریخی ندارد. چرا که حمله کفتار وار وی به بابل، قتل و غارت بابل و از بین بردن تمدن درخشان بابلی شکل تکامل یافتۀ و توسعۀ دزدی و راهزنی است

      • miyanali@yahoo.com Says:

        حکمرانان امارات با تریلیون ها دلاری که از فعالیت های اقتصادی و تجاری بدست می اورند، امارات را به بهشت برین تبدیل کرده اند و هر هفته یکی از رؤسای اروپائی، افریقائی و اسیائی برای بستن قرارداد افتصادی وارد دبی میشود. شبکۀ الجزیره به دو زبان انگلیسی و عربی بطور بیست و چهار ساعته برنامه پخش میکند و با بخش جهانی بی بی سی، سی ان ان و فاکس نیوز در حال رقابت است
        حکمرانان امارات برای وادار کردن دیگران برای خلیج عرب نامیدن محدودیت‌ها و سختگیری‌ها اندیشیده اند. خود داری از مجوز تخلیه برای کشتی‌ هایی که در بارنامه آنها نام خلیج فارس دیده می‌شود، ممانعت از اجازه فرود به هواپیماهایی که از اسم خلیج فارس استفاده کنند، لغو مجوز خبرنگاران و فیلمبردارانی که رسانه متبوع آنان نام خلیج فارس را منتشر کرده باشند، خدمات تشویقی و تضییقات تنبیهی برای تاجران، کنسرت‌های موسیقی، جشنواره‌های خرید، مؤسسات توریستی و تورلیدرها و بسیاری نمونه‌های گسترده و مشابه دیگر. کار بجای رسید که گوگل هم از » خلیج عرب » استفاده می کند.
        در مقابل پهلوی طلب ها همراه پان ایرانیست ها گله های از سگ های ولگرد را در طول 1300 کیلومتر ساحل جنوب ایران مستقر کرده اند تا با پارسیدن های شبانه روزی ثابت کنند که آنجا خلیج فارس است. » اما این کجا و ان کجا «

      • miyanali@yahoo.com Says:

        در سال 1840 اوژن فنلاندن استاد نژاد تراش و قصه نویس معروف، هخامنشیان را پدر خوانده برای فارس های مجهول الهویه
        انتخاب کرد و برای اولین بار از زبان پهلوی نام برد. بدون اینکه معلوم کند خط پهلوی چیست، از کجا آمده و مورد مصرف آن چه بوده است. بعد دیوید نیل مکنز نژاد تراش لغات نامۀ » زبان پهلوی » را نوشت. بعد نژاد تراش ها با پادوهای داخلی شان در یک حرکت هماهنگ شایعه انداختند که ابن مقفع ده ها کتاب را از زبان پهلوی به عربی ترجمه کرده است

      • gvcsvgv@yahoo.com Says:

        خوزستان بیشتراز امارات نفت و گاز در زیر خاک خود دارد و علاوه برآنها خوزستان دارای زمینهای حاصلخیز و آب شیرین فراوان است که ارزش آنها کمترازنفت و گاز نیست. اگر خوزستان از ایران جدا بشود، وضعیت خوزستانی ها خیلی بهتر اماراتی ها خواهد شد. اگر جدا نشود، فارس ها با پول جاصل از نفت و گاز خوزستان مواد مخدر خواهند خرید. فارس اصیل یعنی معتاد.

      • ahad@yahoo.com Says:

        پهلوی ها و سران پهلوی طلب ها بی سواد و تحصیلات دانشگاهی ندارند.

        زمانیکه اردشیر ریپورتر جی تاج شاهی را به سر رضا پالانی گذاشت، رضا یک مهتر و بی سواد بود. حتی سواد خواندن را هم نداشت.

        محمد رضا شاه پهلوی پسر رضا پالانی بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی در طهران عازم سوئیس شد و قبل از اینکه از دبیرستان ال روزه دیپلم بگیرد در سن 17 سالگی به ایران برگشت. بعدها از طرف دانشکدۀ افسری به وی درجۀ ستوان دوم افتخاری دادند بعد از کودتای 28 مرداد در زمستان 1333 دانشگاه کلمبیا در نیویورک به وی دکترای افتخاری داد. ( درجۀ دکترا در نوکر صفت بودن )

        رضا پهلوی نوۀ رضا پالانی در سن هفده سالگی همراه پدرش محمد رضا در سال پنجاه و هفت از ایران گریخت و در خارج از ایران هم تحصیل نکرده است ولی از طرف پهلوی طلب ها به وی درجۀ خلبانی داده شده است.

        علی رضا نوری زاده از پهلوی طلب های معروف قبل از انقلاب با دیپلم به روزنامۀ اطلاعات اخبار حوادث را می نوشت بعد از انقلاب مدتی پاسدار شد بعد از ایران خارج شد. پهلوی طلب ها به وی درجۀ دکترا داده اند . ( شاید در مزدوری درجۀ دکترا گرفته است

      • ahad@yahoo.com Says:

        اگر از زبان فارسی ضمیرها، بودن، شدن، کردن و لغات ترکی مثل آقا، خانم، چاپ، تومان، گمرک، بشقاب، اتاق…. را منها کنیم، باقی لغات آن عربی هستند و به جرات میشود گفت که زبان فارسی همان عربی شکسته است.. دولت ایران تعلیم زبان عربی را در کل مدارس از دورۀ اول راهنمائی تا ختم دانشگاه را اجباری کرده تا زبان بی بار و فاقد ارزش تکلم فارسی را کمی بهتر کند

      • kursh@yahoo.com Says:

        شهید شاپور بختیار از همفکران شهید حاجعلی رزم ارا بودند. شهید رزم آرا بخاطر مخالفت اش با ملی شدن نفت توسط خلیل طهماسبی به شهادت رشید و شاپور بختیار هم بخاطر اینکه در کودتای نافرجام نوژه، خوزستان را به صدام حسین بخشیده بود توسط سربازان آقا امام زمان در پاریس به شهادت رسید.. کودتای نوژه منجر به جنگ هشت سالۀ ایران و عراق شد که بیش یک میلیون نفر از ایران و عراق کشته شدند.
        روح شان شاد و راهشان پر رهرو باد.

      • gvcsvgv@yahoo.com Says:

        چرا فردوسی، سعدی و حافظ یک بیت شعر در رابطه با کورش و هخامنشیان نگفته اند زمانیکه اسلام ظهور کرد، مگر یک هزار سال از کورش ساختگی نگذشته بود؟ چرا مورخین عرب هیچ اشاره ای به کورش و هخامنشیان نکرده اند؟ مشخص است که جریان تهوه آور هخامنشیان قصه های هستند که توسط نژادتراش ها با پادوهای داخلی شان در ایران به رشتۀ تحریر در آمده اند.

      • ahad@yahoo.com Says:

        از آنجا که انبوه دروغ‌ های تاریخی نژادتراش ها با پادوهای داخلی شان در ایران برملا شده و دُم خروس شان بیرون افتاده است، بجز عوام الناس که قوه تمییز و ادراک کافی ندارند، کس دیگری ادعاهای انها را در رابطه با هخامنشیان را به جد نمی‌گیرد

      • sdswd@yahoo.com Says:

        روز جهانی سگ یا روز جهانی کورش؟

        روی لینک بالا کلیک کنید

      • ahad@yahoo.com Says:

        اگر کورش با نیزه اندازهایش تمدن ممتاز بابلی را از بین نبرده بود، انسان امروز در دنیای خیلی بهتر از این زندگی می کرد. کورش با نیزه اندازهایش جامعۀ بشری را چند هزار سال به عقب انداخته است.

      • ali@yahoo.com Says:

        کشورهای غربی در زمان شاه از ایران حق توحش می گرفتند و اگر شاه تابحال زنده مانده بود، حالا افغانی ها هم از ایرانی ها حق توحش میگرفتند.

      • ali@yahoo.com Says:

        به فارسه میگن، با عن عرب ها در امارات بیشتر حال میکنی یا با عن ترک ها در استانبول؟ میگه، والله عن عرب ها خوشمزه تر از عن ترک ها و عن ترک ها خوشمزه تر از عن عرب ها بهمانخاطر من با مخلوطش حال میکنم.

      • ali@yahoo.com Says:

        اگر کل اروپا را یک کشتی در حال حرکت در روی آب دریا در نظر بگیریم، این کشتی بخاطر عدم رشد اقتصاد در حال غرق شدن است

      • ali@yahoo.com Says:

        هیچ دقت کرده اید فارس ها چگونه از یه طرف عرب ها را سوسمار خور خطاب می کنند و از طرف دیگر گله ای ریخته اند روی عن عرب ها در امارات دارن خودشان را خفه میکنند. واقعآ تماشائی

      • ali@yahoo.com Says:

        عرب ها در دبی فارس ها را وادار کرده اند عن عرب ها را با قاشق بخورند.

      • ali@yahoo.com Says:

        https://picasaweb.google.com/115477689388938509574/RtdIwB?noredirect=1#5616315874418271202

      • akbar@yahoo.com Says:

        ما فارس ها 2500 سال قبل از جنوب روسیه به جنوب ایران مهاجرت کردیم ولی هیج شباهتی به روس ها نداریم و خیلی شبیه افریقائی ها هستیم. بنظر شما این تضاد را چگونه می شود حل کرد؟

      • ali@yahoo.com Says:

        ما فارس ها 2500 سال قبل از جنوب روسیه به جنوب ایران مهاجرت کردیم ولی هیج شباهتی به روس ها نداریم و خیلی شبیه افریقائی ها هستیم. بنظر شما این تضاد را چگونه می شود حل کرد؟

      • یک میهن پرست و نه وطن فروش Says:

        نویسندگان این متن جز دیوانه و احمق و خائن چیز دیگری نیستند. افرادی که از کینه نسبت به تاریخ پرشکوه ایران باستان چنین به خشم آمده اند و هرچه اسناد هست را زیر سوال بردند. افرادی همچون ناصر پورپیرار هم از نوچه هایشان بود که تمامی تاریخ نویسان ایران جهان حتی چرندیات او را قابل نقد و پاسخ دادن هم ندانستند

      • یک میهن پرست و نه وطن فروش Says:

        نویسندگان این متن جز دیوانه و احمق و خائن چیز دیگری نیستند. افرادی که از کینه نسبت به تاریخ پرشکوه ایران باستان چنین به خشم آمده اند و هرچه اسناد هست را زیر سوال بردند. افرادی همچون ناصر پورپیرار هم از نوچه هایشان بود که تمامی تاریخ نویسان ایران جهان حتی چرندیات او را قابل نقد و پاسخ دادن هم ندانستند

    • miyanali@yahoo.com Says:

      بنظر من فارس ها از بیماری سوشیال دیس اوردیر ( Social disorder ) که یک مشکل روانی است بشدت در عذاب هستند. علایم سوشیال دیس اوردیر طالیبانیزه کردن جامعه است که تحمل هیچ گونه نقد سالم بر تاریخ افسانه ای قوم من آوردی فارس را که توسط نژاد تراش ها و افسانه سریان به تحریر در آمده است را ندارند و کوچکترین نقد سالم بر آن افسانه ها باعث میشود که فارس ها بیست و چهار ساعت در روز، هفت روز در هفته، چهار هفته در ماه و دوازده ماه در سال را پارس کنند برای درمان به این بیماری خطرناک، فارس ها باید کیر ناصر پورپیرار را روزی یک ساعت بمدت سه سال ساک بزنند تا حال شان جا بیاید.

      • aliYahoo.com Says:

        فارس ها به هر کجا بروند، فرهنگ اعتیاد و روسپیگری خودشان را هم به ارمغان می برند

      • miyanali@yahoo.com Says:

        { دساتیر. [ دَ ] (اِخ ) دساتیر آسمانی . اسم کتابی است که ملافیروز اسمی از ایران به هند برده و ترویج کرده و این کتاب ظاهراً در زمان شاه عباس اول جعل شده است ، صد سال قبل از ملا فیروز. شاید جعل آن به زمان اکبرشاه (963-1014 هَ . ق .) در هند باشد و این کلمه به معنی کتاب آسمانی از مجعولات خود کتاب دساتیراست . (یادداشت مرحوم دهخدا). مجعول کتابی در دوران سلطنت اکبرشاه در قرن دهم هَ . ق . بدست شخصی به اسم آذرکیوان فراهم شده است و آنرا به پیغمبری مجعول از ایران باستان به اسم ساسان پنجم نسبت داده و خود آنرا ترجمه و تفسیر کرده است . این کتاب بعدها بطبع رسید و مایه ٔ گمراهی لفات نامه نویسان شده و لغات ساختگی آن از راه لغات نامه ها در شعرهای نیمچه شاعرانی مانند شیبانی و ادیب الممالک و فرصت راه یافت و غلطهای تاریخی آن نیز وارد تاریخ دوران قاجار شد. خلیی از لغات من در آوردی دساتیری مثل خوش؛ بیمار، خدا، نزدیک؛ دور، خانه، پرسش و پاسخ امروز در میان فارسی زبان های مجهوالهویه رواج دارند. سره نویسی همان استفاده از لغات بی معنی دساتیری است

      • مهران Says:

        عاقبت حرامی بودن میشود افرادی مثل شماها که چه خاطره تلخی دارید که به دیگران توهین میکنید…. هیچی برای افتخار ندارید باید به دیگران اهانت کنید البته از قوم وحشی مغول توقع بیشتر از این هم نیست

    • ahad@yahoo.com Says:

      دو قرنی است که نژاد ترش های خارجی با پادوهای داخلی در ایران، با دروغ بافی، جعل و تحریف حقایق تاریخی به قصد فریب عوام الناس و طرح ادعاهای پوچ و بی اساس و سرقت ادبی و به خود وانمود کردن تاریخ و افتخارات دیگران را به یک رسم و آئین تبدیل کرده اند. از قدیم گفته اند چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. در مقایسۀ نژادی رنگ ( پوست، مو و چشم ) در نظر گرفته میشود، و زبان بخاطر اکتسابی بودن در نظر گرفته نمی شود با این حساب فارس های مجهوال لهویه در جنوب ایران از نژاد آفریقائی هستند.

    • ahad@yahoo.com Says:

      نژادتراشاش ها با پادوهای داخلی شان در ایران با استفاده از آخرین متدهای روانشناسی، دخترهای گندیدۀ فارس را به عرب ها و به ترک ها می چپانند تا فارس های اصیل در شهرهای بندرعباس، چابهار، ایرانشهر، آبادان، کرمان و بوشهر که خیلی شبیه آفریقائی ها هستند کمی تغییر قیافه داده، و مثل فارس های دو رگۀ طهران، مشهد و اصفهان که از طرف پدر ترک و از از طرف مادر فارس هستند، بشوند. تا وقتی که به دیگران می گویند ما آریائی ( چشم آبی ) هستیم، مورد تمسخر دیگران قرار نگیرند هر چند که. مشکل شعبان بیمغ ها و پری بلنده ها با این مسخره بازی ها حل نمی شود چون با این وصلت ها، فارس ها بازهم چشم آبی و به رنگ آلمانی ها در نخواهند آمد ولی کمی بهتر می شوند.

    • gvcsvgv@yahoo.com Says:

      محمد رضا شاه پهلوی پسر رضا مهتر در انقلاب پنجاه و هفت گفت، اگر مردم ایران منو از قدرت خلع بکنند ایران را ایران ستان خواهم کرد. مردم به صورت عن اش تف انداختن و از ایران بیرون کردند. موقع فرار هم خزانۀ ایران را خالی کرد و با خود ش برد. برای اساس بر آورد دکتر ابو الحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران، شاه 36 میلیارد دلار از اموال مردم را با خودش برده است. شاه در فاهره مرد و همانجا هم چال شد. پسرش رضا پهلوی با شاپور بختیار برای ایران ستان کردن ایران کودتای نوژه را با همکاری صدام حسین راه انداختند که این کودتای نافرجام منجر به جنگ هشت سالۀ ایران – عراق شد و در این مدت هشت سال جنگ، ایران شد ایران ستان.

    • gvcsvgv@yahoo.com Says:

      پنج سال بعد در چنین روزی اتحادیه اروپا بخاطر وضعیت بد اقتصادی اعضای ان منحل خواهد شد در نتیجه آنها نخواهند توانست با کیس روانی درست کردن و خوراندن دارو بطور اجباری به پناهده وی را وادار به » پهلوی طلب » بکنند
      پهلوی طلب ها » کاغذ توالتی » هستند که هر نوع کون با مو، بی مو و بواسیری را می شود به راحتی پاک کرد. احتمالآ غربی ها پهلوی طلب های خودشان را تحویل چین بدهند تا چینی ها هم مدتی کون خودشان را با » پهلوی طلب » ها پاک بکنند.

    • ahad@yahoo.com Says:

      کودتای نافرجام نوزه

      کودتای نوژه، کودتایی بود که کمی بعد از پیروزی انقلاب، عده ای از افسران پهلوی طلب در نیروی هوائی و زمینی برای بازگرداندن رضا پهلوی و شاپور بختیار بقدرت و حذف خمینی و نابودی نظام جمهوری اسلامی، با همکاری حزب بعث عراق در بغداد طرح‌ ریزی شده بود. هدف اول کودتا حملهٔ هوایی عراق به مراکز نظامی ایران و به منزل خمینی در جماران بود در مقابل رضا پهلوی و شاپور بختیار هم اهواز را بعنوان چهاردهمین استان عراق برسمیت شناخته بودند.
      این کودتا در تاریخ ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۹ (۱۱ ژوئیه ۱۹۸۰) توسط کیانوری رهبر نظامی حزب توده ایران فاش شد. کیانوری نه ‌تنها مسئولان سازمان اطلاعات و امنیت کشور را در جریان جزئیات کودتا قرار داده بود، بلکه حتی آنها را به یکی از مخفیگاه‌های کودتاگران که در آن جلساتشان را تشکیل می‌دادند، هدایت داده بود. در نتیجه فرمانده هان اصلی یعنی سپهبد سعید مهدیون و سرتیپ آیت محققی با بیش از پانصد پهلوی طلب دستگیر شدند. و تقریبآ همۀ انها به حکم آیت الله محمد ری شهری به جوخۀ اعدام سپرده شدند.

      در حالی که پهلوی طلب ها در داخل ایران محاکمه میشدند، شاپوربختیار، رضا پهلوی و اشرف پهلوی از صدام حسین خواستند تا به ایران حمله کند. صدام هم بخاطر اینکه اهواز چهاردهمین استان عراق خواهد شد، به ایران حمله کرد در نتیجه آتشی بپا شد که در ان آتش بیش از یک میلیون نفر از ایران و عراق کشته شدند و تریلیون ها دلار به هر دو طرف خسارت وارد شد.

      • مهران Says:

        چه کینه ای از پهلوی داری با این شدت توهین میکنی فکر کنم ننت گاییده خاطره تلخی داری
        😂😂😂

    • gvcsvgv@yahoo.com Says:

      اثیراخسیکتی از فارس های افراطی در مدح قزل ارسلان ترک می گوید

      ای کمینگاه فلک ابروی تو / آبروی آفتاب از روی تو
      جای جانها گوشه شبوش تو / دام دلها حلقه گیسوی تو
      بر سر کوی غمت بر تا «اثیر» / های هویی می زند بر بوی تو
      کم نگردد رونق حسن تو هیچ / گر بیفزاید سگی در کوی تو

      • gvcsvgv@yahoo.com Says:

        چنانچه منابع تاریخی حکایت می کند زرتشت ( شتر بد ریخت ) 500 سال قبل از میلاد، و یا 2000 سال قبل از میلاد و حتی 6000 سال قبل از میلاد شاید در بین النهرین، شاید در کردستان، شاید در آذربایجان، شاید در سیستان، شاید در بلخ و شاید هم در شمالغرب هند بدنیا آمده است و تاریخ مرگ و محل دفن اش هم بر کسی معلوم نیست. حالا ذهن هر انسان جویا و حقیقت طلب به این سوال معطوف میشود که آیا این فاصله زمانی بسیار طولانی و مکان های بسیار دور از همدیگر خود بهترین دلیل بر افسانه ای بودن شخص زرتشت نیست.

      • ahad@yahoo.com Says:

        فارسه با این شعر اش چه دمی تکان داده است

      • ali@yahoo.com Says:

        عرب ها در امارات تنها کسانی هستند که می توانند ریشۀ فارس سگ ها را از ریشه به خشکانند. فارس ها مثل سوسک با خوردن عن عرب ها در امارات به زنندگی خودشان ادامه می دهند و اگر عرب ها بعد از ریدن عن خودشان را با خاک بپوشانند، یک فارس هم زنده نمی ماند

    • gvcsvgv@yahoo.com Says:

      پهلوی طلب ها چهار هزار انسان بی گناه را در
      در روز 17 شهریور 1357 به خاک و خون کشیدند.

      تنها چند روز پس از واقعهٔ آتش‌سوزی سینما رکس آبادان توسط اوباشان پهلوی طلب در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷،که در ان نزدیک به هفت صد نفر زنده زنده سوزانده شدند، دولت جمشید آموزگار که با شعار دولت فضای باز سیاسی روی کار آمده‌ بود، مجبور به استعفا گردید و در روز ۴ شهریور، محمدرضا پهلوی پسر رضا پالانی از جعفر شریف امامی که رئیس مجلس سنا بود و به برخی مخالفت‌ها با دولت هویدا مشهور بود، دستور داد تا دولتی با شعار آشتی ملّی تشکیل دهد. کمی بعد و در روز ۱۳ شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپه‌های قیطریه تهران، تبدیل به تظاهرات بر ضد حکومت دست نشادۀ پهلوی شد. به دنبال این تظاهرات، ناآرامی‌های دیگری نیز تا روز شانزدهم شهریور به وقوع پیوست. تظاهرات ۱۶ شهریور ماه در تهران با حضور بیش از نیم میلیون نفر انجام گرفت که بزرگ‌ترین گردهمایی انجام‌ گرفته در ایران تا آن زمان بود. تظاهرکنندگان شعارهای شدیداللحنی سر می دادند نظیر: «مرگ بر سلطنت پهلوی و محمد رضا مزدور است »، و برای اولین بار نیز معترضان خواستار تشکیل «حکومت جمهوری » شدند. همان شب، شاه برای آنکه کنترل امور را از دست ندهد دولت را مجبور کرد تا در تهران و یازده شهر دیگر -کرج، قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، قزوین، جهرم و کازرون- حکومت نظامی اعلام کند و فرماندهی نظامی پایتخت را نیز به اویسی که در جریان قیام ۱۳۴۲ به «قصاب ایران» مشهور شده بود سپرد و همچنین دستور بازداشت سنجابی، و بازرگان، داد
      دعوت کنندهٔ اصلی راهپیمایی روز هفده شهریور روحانی‌ای به نام علامه یحیی نوری بود. این فرد از مبارزین برضد نظام شاهنشاهی بود که به صورت انفرادی عمل می‌نمود و ساکن اطراف میدان ژاله بود. از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه به امامت علامه یحیی نوری راهی میدان ژاله گردیدند. بدون اینکه توجهی به حکومت نظامی بکنند.
      فرماندهان نظامی ابتدا چندبار با بلندگو از مردم خواستند که متفرق شوند و وقتی با بی‌تفاوتی مردم روبه‌رو شدند، به سوی آنان آتش گشودند. گلوله‌باران توسّط پهلوی طلب ها، بیش از نیم ساعت به طول نینجامید. به‌گونه‌ای که خبرنگارانی که ساعتی بعد از حادثه به محل رسیدند، فقط با ماشین‌های آب‌پاشی روبه‌رو شدند که مشغول شست‌وشوی خون های ریخته شده در خیابان‌ها بودند. در مناطق جنوبی تهران برای کشتن مردم از هلی کوپتر های نظامی و از تانک ها استفاده شد.
      این روز و این واقعه در میان وقایع سال آخر حکومت دست نشاندۀ پهلوی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. در حقیقت با این کشتار، راه مخالفین و مبارزین برای همیشه از حکومت دست نشاندۀ پهلوی جدا شد و امکان هرگونه آشتی میان مردم و اوباشان پهلوی طلب سلب گردید. نفرت تودۀ مردم نسبت به شاه بیشتر شد به گونه‌ای که عملاً مردم به دو گروه تقسیم شدند: اکثریت انقلابی و اقلیت ناچیز پهلوی طلب ضد انقلاب. این واقعه، پایان شورش‌های پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»
      بر اساس برآورد انقلابیون در این روز بیش از ۴٬۰۰۰ نفر کشته شده‌اند و تعداد کسانی که تنها در میدان ژاله جان باخته‌اند ۵۰۰ نفر است. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود مدعی شد که ۴٬۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفته‌اند.

    • gvcsvgv@yahoo.com Says:

      رزم ‌آرا از اوباشان پهلوی طلب با تمام توان سعی می‌کرد از ملی شدن صنعت نفت جلوگیری کند. او پس از مصوبۀ ۲۶ آذر مجلس، در جلسۀ خصوصی مجلس شرکت کرد و به شدت علیه ملی شدن نفت جبهه گیری کرد. و در پایان با صراحت تمام گفت: ملی کردن صنعت نفت بزرگترین خیانت است. بهمانخاطر توسط خلیل طهماسبی از فدائیان اسلام به ضرب گلوله از پای در آمد.

    • ahad@yahoo.com Says:

      ویل دورانت، قصه نویس مشهور امریکائی در جلد اول کتاب » تاریخ تمدن » بخش هند در ص 52 و 53 می نویسد،
      باید بخاطر بیاوریم که آریایی هایی که از سیبری در جنوب روسیه به یونان رفتند مانند آریایی های که از سیبری به هند آمدند در آن زمان بسیار خشن و جنگجو بودند. آن ها بسیار نیرومند و دلیر بودند و مردمان آرام تر و متمدن تری را که بر سر راه خود شان می یافتند یا نابود می ساختند و از میان می بردند و یا آنها را به خود جذب می کردند و در خود مستحیل می ساختند…. آریایی ها که قبایل صحرا گردی بودند و در جستجوی زمین های علفزار برای حیوانات اهلی خود دایماً جا بجا می شدند و در حرکت بودند، به اروپای مرکزیی رسیدند. به نظر می رسد که آن ها هیچ کار فوق العاده و قابل توجهی انجام ندادند…

      آقای ویل دورانت اگر قصه نویس نیست، باید بگوید که کجای فارس ها و هندی ها شبیه مردم سیبری و یونانی هاست. فارس ها خصوصآ در جنوب ایران و هندی ها شبه سیاهپوست هستند یعنی موی سیاه، چشم سیاه و پوست تیره ای دارند در حالیکه مردم روسیه و یونانی ها سفید پوست، چشم آبی و مو طلائی هستند.. اگر فارس ها، هندی ها، روس ها و یونانی ها از یک نژاد بودند، باید رنگ ( پوست، چشم و پوست ) همۀ انها یکی می بود. در حالیکه کاملآ فرق می کند.

    • ahad@yahoo.com Says:

      دنیای آرشامه خانوم ها
      پان ایرانیست ها و پهلوی طلب ها در ایران هر کسی که از دبیرستان با رشتۀ ریاضی – فیزیک فارغ تحصیل شود، دانشمند هسته ای خطاب می کنند و هر روز اسرائیل این دانشمدان هسته ای ایران را از طریق ماهواره شناسائی و ترور می کند!!
      کسی نیست از این آرشامه خانوم ها سوال کند که پس چرا دانشمندان اتمی کردۀ شمالی ترور نمی شوند.

      کردۀ شمالی خودش ماهواره را می سازد و ان را در مدار زمین قرار می دهد. همچنین اورانیوم را در راکتورهای که خودش در کره ساحته به اندازۀ لازم غنی و بعد آن را تست میکند در مقابل ایران هر کسی را گیر آورد کونش را می لیسد تا برای ایرانی ها راکتور درست کنند و به ایرانی ها اورانیوم غنی کنند

      • aliYahoo.com Says:

        در چند ماه آینده معلوم خواهد شد که حکمرانان ایران چقدر فارس گرا هستند چون پشتون های پاکستان و افغانستان به رهبری آقای نواز شریف نخست وزیر محبوب پاکستان قدرت را در کل افغانستان را در دست خواهند گرفت و تاجیک های افغانستان که مسئول تمام خون ریزی ها و ویرانی های بعد از سقوط دولت دکتر نحیبالله هستند زیر پاها له خواند شد و اگر ایران فارس ستان باشد و دولت ایران فارس گرا باشد می بایست مثل سوریه و لبنان وارد جنگ شود. اگر دولت ایران بیتفاوت ماند، باید رید به کسانی که به ایران می گویند » فارس ستان » هر چند که دولت ایران در دو هفته پیش با اخراج بیش از هزار هراتی موضع خودش را از همین حالا واضح ساخته است.

    • ahad@yahoo.com Says:

      پهلوی طلب ها بهتر است قبول کنند که عصر رضا پالانی گری با آن کودتا ها ( کودتای 1299، 28 مرداد 1332و کودتای نوژه، ) و امضای قرارداد های ننگینی مثل گس گلشائیان خیلی وقت است که بسر آمده

    • kursh@yahoo.com Says:

      شهید شاپور بختیار از همفکران شهید حاجعلی رزم ارا بودند. شهید رزم آرا بخاطر مخالفت اش با ملی شدن نفت توسط خلیل طهماسبی به شهادت رشید و شاپور بختیار هم بخاطر اینکه در کودتای نافرجام نوژه، خوزستان را به صدام حسین بخشیده بود توسط سربازان آقا امام زمان در پاریس به شهادت رسید.. کودتای نوژه منجر به جنگ هشت سالۀ ایران و عراق شد که بیش یک میلیون نفر از ایران و عراق کشته شدند.
      روح شان شاد و راهشان پر رهرو باد.

    • darush@yahoo.com Says:

      کتاب های ناصر پورپیرار به دلیل تمسخر، تضعیف غرور ملی، و وطن پرستی و ایحاد روحیۀ خود باختگی در برابر فرهنگ و تمدن عرب محکوم است.

    • ahad@yahoo.com Says:

      اگر عرب ها در امارت یبوست بگیرند، فارس ها به چه وضعی می افتند؟ من یقین دارم که فارس ها از گرسنگی خواهند مرد فارس ها بصورت عشیره ای ریخته اند روی عن عرب ها در امارات، دارن خودشان را خفه میکنند. اما چنین بنظر می رسد که عن عرب ها سوء هاضمه دارد بخاطر اینکه فارس ها بعد از خوردن عن عرب ها، بطرف همه پارس می کنند.

    • darush@yahoo.com Says:

      به روح شهید حاجعلی رزم آرا و شهید شاپور بختیار سوگند كه از پاي ننشينم مگر اينكه شما ترک ها و تازی ها را از پاي در نياورم

    • fxdf@yahoo.com Says:

      از آنجا که انبوه دروغ‌ های تاریخی نژادتراش ها با پادوهای داخلی شان در ایران برملا شده و دُم خروس شان بیرون افتاده است، بجز عوام الناس که قوه تمییز و ادراک کافی ندارند، کس دیگری ادعاهای انها را در رابطه با هخامنشیان را به جد نمی‌گیرد

    • ahad@yahoo.com Says:

      جریان آمدن فارس های شبه سیاهپوست از جنوب روسیه به جنوب ایران در 25000 سال پیش به جریان چوب کبریت را به کون قورباغه کردن و به جای تانک تی 72 فروختن است. فارس ها در جنوب ایران شبیه افریفائی ها هستند یا شبیه روس ها؟ حالا نژاد تراش ها با پادوهای داخلی خود هرچقدر قصه بنویسند و سند به تراشند. چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.

    • ahad@yahoo.com Says:

      اگر عمر منشور کورش بیش از 200 سال باشد، من گردنم را با گیوتین می زنم » دکتر حسین روا زاده »

      برای خواندن متن سخنرانی دکتر حسین روا زاده در دانشگاه مشهد روی لینک بالا کلیک کنید.

    • morad@yahoo.com Says:

      رژیم ایران با همکاری پان ایرانیست ها در راستای گسترش فزهنگ اعتیاد فارس در آذربایجان، مواد مخدر ارزان قیمت در آزربایجان، خصوصآ در تبریز پخش می کنند

    • yutyu@yahoo.com Says:

      دیروز در زلزلۀ بوشهر 30 معتاد کشته و 800 معتاد دیگر زخمی شدند. 10 سال پیش در زلزلۀ بم 26 هزاز معتاد کشته و قریب به 100 هزار معتاد دیگر زخمی شده بودند. مکس هر چقدر کم باشد، انقدر بهتر است

    • hjkhjk@yahoo.com Says:

      از زمانی که نوشیروان کیهانی زاده از پادوهای داخلی در مطلب نادرستی که در روزنامۀ شرق منتشر کرد و روز قلابی جهانی کورش را بر سر زبان ها انداخت، هشت سال می گذرد. البته امسال که 29 اکتبر برابر با هفتم آبان بود در نتیجه نمی دانیم جهانیان در کدام روز جهانی کورش را برگزار کردند. فرض بر انکه چنین روزی قلابی نیست و به قول نژادتراش ها در تقویم سازمان ملل ثبت شده و پلمپ شده و دو منگوله هم بدان آویزان کرده اند مایلم بدانم امسال چنین مراسمی در کجای دنیا برگزار شده است؟ خوشحال می شوم اگر کسی عکسی یا فیلمی از چنین مراسمی را در رسانه های داخلی یا خارجی دیده است، آنرا به ما هم نشان دهد. یه خبری، عکسی، فیلمی و چیزی باید باشد یا نه؟

    • sdswd@yahoo.com Says:

      نژادتراش ها با پادوهای شان در داخلی ایران کتاب » خلیج فارس در نقشه های کهن » را اخیرآ به چاپ رسانده و در صفحۀ 9 همراه با تصویر لوحۀ گلی منقوش از آثار کهن بابلی نوشته اند.

      » لوحۀ گلی منقوش از آثار کهن بابل در حدود دو تا سه هزار سال قبل از میلاد. روی لوحه، نقشه دنیای بابلیان را نشان میدهد و در پشت آن شرح نقشه حک شده است. در این نقشه بابل و آشور در احاطۀ خلیج فارس دیده میشود. سایر نقاط را به نواحی دیگر خوانده اند.» اصل این لوحه در موزه بریتانیا نگهداری میشود.

      پس 4000 سال قبل یعنی 1500 سال قبل از پیدایش قوم با عنوان پارسیان، جغرافیدانی در بابل، با پیش بینی ضرورت و لزوم وجود خلیجی به اسم فارس، اشاره به آن را در رسامی اش منظور کرده است. آیا به راستی این نژاد تراشان و سند تراشان نهایت ابلهی خودشان را ثابت نمی کنند؟ آیا توسل به چنین دست آویزهای سست و مسخره خود بی بنیانی فکر سند تراشان را جار نمی زند

    • jasim@yahoo.com Says:

      اگر پهلوی طلب ها به رهبری شاپوربختیار و رضا پهلوی با کمک صدام حسین در کودتای نافرجام نوژه بقدرت می رسیدند، امروز ایران و ایرانی در چه وضعی بود؟

      رضا پهلوی بعنوان دست نشاندۀ صدام حسین در ایران به قدرت می رسید، اهواز از ایران جدا می شد و میلیون ها ایرانی از قحطی جان می باختند

    • abdul@yahoo.com Says:

      چگونه میشود پهلوی طلب های کثافتی که خودشان را آذربایجانی یا اهوازی جا زده اند و ظاهرآ به دفاغ از آنها مقاله می نویسند. را شناخت؟

      به من نطر من اگر کسی از لابه لای نوشته هایشان نه توانست سر در بیاورد که طرف پهلوی طلب کثافت است یا نه، باید به متن مقاله ها دقت بکند و ببیند که پهلوی طلب گه چقدر از لغات دساتیری استفاده کرده است

    • tabrizli@yahoo.com Says:

      یه سال بعد در چنین روزی، کیر پشتون ها به فرماندهی نواز شریف نخست وزیر محبوب پاکستان صاف خواهد رفت تو کون هر چه تاجیک در افغانستان هست. فارس ها خیلی وقت است که همه چیز را وسیله قرار داده اند تا به قدرت برسند. ولی مثل همیشه مثل قورباغه زیر پا له خواهند شد

    • tabrizli@yahoo.com Says:

      فارس ها به هر کجا بروند، فرهنگ اعتیاد و روسپیگری خودشان را هم به ارمغان می برند.
      زندان های مخوف ارمنستان و فارس های معتاد و روسپی.
      روی لینک بالا کلیک کنید

      • tabrizi@yahoo.com Says:

        فارس ها به هر کجا بروند، فرهنگ اعتیاد و روسپیگری خودشان را هم به ارمغان می برند.
        زندان های مخوف ارمنستان و فارس های معتاد و روسپی.

    • tabrizi@yahoo.com Says:

      سلطنت طلب ها موهای سر خودشان را در مزدوری سفید میکنند

    • uasman@yahoo.com Says:

      ااخراج ده ها هزار کارگر آریائی هندی از عربستان سعودی

    • fars@yahoo.com Says:

      طبیعت به ما فارس ها زبان خوبی داده تا بکشیم به کون عرب ها در امارات. سری به امارات بزنید و با چشمان خود ببینید که چگونه فارس ها وکیل می گیرند تا عرب ها کس دختر فارس را باز کنند. ( فارس محتاج کیر عرب )

      • tabrizi@yahoo.com Says:

        زبان کشیدن به کون عرب ها در امارات چه عالمی دارد. فارس مرده را زنده می کند

    • ali@yahoo.com Says:

      زیبائی و شهامت ترک ها

      از نظر مُعِزّی شاعر قصیده سرای مشهور ایران

      (امیرالشعرا ابو عبدالله محمد بن عبدالملک برهانی نیشابوری)

      این شوخ سواران که دل خلق ستانند
      گویی ز که زادند و به خوبی به که مانند
      ترک اند به اصل اندر و شک نیست و لیکن
      از خوبی و زیبائی، خورشید زمانند
      میران سپاهند و عروسان وثاقند
      گردان جهانند و هژبران دمانند
      مشکین خط و شیرین سخن و غالیه زلفند
      سیمین بر و زرین کمر و موی میانند
      شیراند به زور و، به هنر گرچه غزالند
      پیرند به عقل و به خرد، گرچه جوانند
      چون راحت روح اند چو با ساغر راح اند
      چون حصن حصین اند چو بر پشت حصانند

      • ali@yahoo.com Says:

        روزنامۀ کولومبوس دیسپت Columbus Dispath در امریکا در کاریکاتوری نقشۀ ایران را ترسیم کرده است که در آن روی ایران یک در پوش فاضلاب گذاشته و کل ایران را در قالب یک سوراخ فاضلاب و پر از شاهزادۀ پارسی به تصویر کشیده است روی لینک بالا کلیک کنید

      • marvan@yahoo.com Says:

        به فارسه میگن، عرب ها در امارات یبوست گرفته اند، فارسه سکته میکند.

      • aliYahoo.com Says:

        کورش که با نفت اومد
        پالانی سرسخت اومد
        آریا بازی وارد شد
        عاقل بودن راکد شد
        نفتو حسابی بردند
        با نام آریا خوردند
        رضا پالانی شاه شد
        کورش و آریا ماه شد
        شاه نوکر انگلیس
        هم دزد بود و کاسه لیس
        دزدان دورش نشستند
        تا ملتو شکستند
        انگلیس نفتو میبرد
        پالانی خیلی میخورد
        آریا بازی ایده شد
        حقیقت دزدیده شد
        تحریف تاریخ اومد
        کورش ز مریخ اومد
        اومده دشت مرغاب
        ساکن شد و رفت بخواب
        انگلیس نفتو میبرد
        پالانی خیلی میخورد
        دزدان همه شاد بودند
        عضو حزب باد بودند
        تاریخ دروغ میساختند
        آریا فروغ میساختند
        شاه که تریاکی بود
        او دزد چالاکی بود
        در عالم هپروت
        کورش پرست و طاغوت
        از نفت دزدی میکرد
        نوکری مفتی میکرد
        وقتی که کورش اومد
        انگلیس بجوش اومد
        از خوردن نفت ما
        شد مثل یک اژدها
        آتش زد هستی ما
        آریا شد هستی ما
        اگر چه نفتو خوردند
        ولی آریا آوردند
        آریا چه دل خوش کنک
        بزرگ مثل بادکنک
        هم خوشگل و ناز بود
        توی تاریخ دراز بود
        اما تاریخ غربی
        برای خلق شرقی
        فکر ما رفت به آریا
        نفت ما رفت بدریا
        آن کس که آریا رو دید
        رفتن نفتو ندید
        خادم انگلیس شد
        ظالم و کاسه لیس شد
        ادعای وطن کرد
        ملتو تو کفن کرد

    • ali@yahoo.com Says:

      كمك تركيه به تونس 7 دی 1391

      جمادي الجبالي نخست وزير تونس كه در تركيه به سر مي برد از كمك 600 ميليون دلاري آنكارا به تونس خبر داد و گفت اين وجوه در بخش هاي توسعه راه آهن و گاز طبيعي به كار گرفته خواهد شد. علاوه بر آن، سرمايه گذاران ترك در تونس فعال مي شوند. از رقم فوق، 100ميليون دلار كمك بلاعوض است و 500 ميليون دلار ديگر هم به تونس وام داده شده است.
      روی لینک بالا کلیک کنید

      • ali@yahoo.com Says:

        فارس ها به هر گجا برود فرهنگ روسپیگری، اعتیاد و دزدی را هم با خودش به ارمغان می برند بهمانخاطر به هر کجا بروند به صورت شان تف انداخته می شود.

      • ali@yahoo.com Says:

        از فارس افراطی می پرسند، ارزش یه فارس را چگونه می شود تعیین کرد؟ میگه،

        o روی عن عرب ها در امارات. در امارات عرب ها میرینند و ما فارس ها هم بصورت عشیره ای ریخته ایم و داریم خودمان را خفه می کنیم

        o در جلوی دفاتر سازمان ملل. ما فارس ها در جلوی دفاتر سازمان ملل مثل کرم بخود می لولیم تا کسی دستی به سرمان بکشد و بگوید تو پرشین منی. واقعآ هر کسی نان عقل خودش را میخورد. عقل ما فارس ها بیشتر از این قد نمی دهد

      • aliYahoo.com Says:

        ملت رضا پالانی در زندانهای اندونزی
        و در باغ وحش های استرالیا

        بیش از 5 هزار ایرانی در زندان های مخوف اندونزی به سر می برند. زندان هایی در جزایر دور افتاده و گرمسیر این کشور که سالانه ده ها تن در آن ها جان خودشان را از دست می دهند.
        پس از غرق شدن دو کشتی حامل ایرانی های غیرقانونی به مقصد استرالیا در آب های اندونزی، سفیر این کشور در طهران سخنانی تکان دهنده ای درباره اوضاع ایرانی های حاضر در اندونزی بیان کرد. دیان ویرنجوریت از افزایش آمار جرم و جنایت توسط فارس های ولگرد در اندونزی خبر داده و سپس نسبت به وضعیت تعداد زیادی از این ولگرد ها که در جزایر این کشور بسر می برند هشدار داد. وی همچنین درباره تعداد ولگرد ها در زندان های حاضر در اندونزی و شرایط نگهداری آن ها گفت: «الان حدود 5 هزار فارس در اندونزی در مکان‌هایی شبه زندان نگهداری می‌شوند. 400 نفر در زندان هستند و 47 نفر هم به خاطر حمل مواد مخدر محکوم به اعدام شده‌اند. این تعداد کمی نیست و ما دوست نداریم مردم کشوری به جای توریستی برای ما تولید مشکل کنند. متاسفانه ایران سومین کشور در لیست سیاه اندونزی بعد از افغانستان و سریلانکا به خاطر مسایل پیش آمده است.»
        گفتی است که فارس ها به هر گجا برود فرهنگ روسپیگری، اعتیاد و دزدی را هم با خودش به ارمغان می برند بهمانخاطر به هر کجا بروند به صورت شان تف انداخته می شود. تجاوز جنسی به ایرانی ها در باغ وحش های ( کمپ های پناهندگی ) استرالیا را در اینجا و اینجا بخوانید فارس ها باید از سه تا شش سال در باغ وحش های استرالیا منتظر بمانند تا شاید بعد از این همه انتظار اجازۀ دخول به شهر را بگیرند.

    • ali@yahoo.com Says:

      هیچ دقت کرده اند چگونه بیش از سه میلیون آریائی از افغانستان، تاجیکستان ،ایران، کردستان و از شبه قارۀ هند مثل مکس ریخته اند روی عن عرب ها در کشورهای اطراف خلیح عرب و دارن خودشان را خفه می کنند با توجه به وضع و اوضاع اقتصادی خیلی از کشورها، فردائی که می اید، آریائی ها عن ترک ها را با عن عرب ها قاطی خواهند کرد و مخلوط اش را خواهند خورد. محال است که اریائی ها بتوانند خودش شان از روی عن عرب ها جمع و جور کنند

    • ali@yahoo.com Says:

      اردشیر ریپورترجی رضا پالانی را بقدرت رساند
      پسرش شاپور ریپورترجی دکتر محمد مصدق را از قدرت خلع کرد

      • ali@yahoo.com Says:

        آیا تا بحال کسی را دیده اید که طرف سلطنت طلب باشد ولی مزدور نباشد؟ سلطنت طلب یعنی مزدور

    • Omar@yahoo.com Says:

      در بین سیاسی کاران اصطلاحی است که می گویند » علی رضا نوری زاده سازی » یعنی یک نفر مراحلی را که طی میکند تا به یه مزدور تمام عیار تبدیل شود. علی رضا نوری زاده سمبل در» مزدوری » است

    • ali@yahoo.com Says:

      نژاد تراش ها با پادوهای داخلی خودشان در ایران برای تزریق هویت جعلی به ایرانی ها تمام تخم مرغ های خودشان را در دو سبد زبان فارسی و تاریخ ایران باستان گذاشته اند.

      در رابطه با زبان فارسی. اگر لغات عربی، ترکی و دساتیری را از زبان فارسی منها کنیم، زبان فارسی از بین می رود.

      در رابطه با تاریخ. بعد از آنهمه خرج و مخارج برای جعل تاریخ با مصادرۀ تاریخ ترک ها، عرب ها و قصه نویسی بلاخره، از ناصر پور پیرار بادی خارج شد و همۀ قصه هائی را که نوشته بودند و آن همه اسنادی را که تراشیده بودند، برد. ناصر پورپیرار طوری ریده که دیگر دنبال این کار را گرفتن کاملآ بی فایده است.

    • tabrizi@yahoo.com Says:

      اقای ناصر پورپیرار با ضریب هوش بسیار بالا بزرگترین و صادقترین مورخ در تاریخ هاورمیانه می باشند که در آثار و تحریرهای خود وجود جعل تاریخی بسیار گسترده در مورد هخامنشیان را ثابت کرده و ماهیت واقعی آنان را نشان می دهد. آیشان ثابت می کنند که ملت فارس و زبان فارسی نوسازند و ریشه در تاریخ ندارند. به همانخاطر سلطنت طلب های مزدور که ماموریت در تزریق هویت جعلی به مردم را دارند، بیست و چهار ساعته بطرف آقای ناصر پورپیرار پارس میکنند ماه نور برافشاند، سگ هم عو، عو کند.

    • Miyanali@yahoo.com Says:

      زبان فارسی یکی از بی نظم ترین زبانهای دنیا است و از زمان اکبر شاه در هند هرچـه سره نویسان لغات معادل و همگنی برای 90% لغات عربی دخیـل در فارسی درست می کند، جامعه خود بخود این لغات گوشخراش، غـیـر معقول، نامأنوس و چندش آور را پس می زند یکی از ضعفهای زبان فارسی نداشتن صیغه، ساختار و نظام اشتقاقی است مثلاً عرب برای اصطلاح خارجی شارژ، بـدون هیچ مشکلی، از مصدر باب تفعیل، یعنی از لغت جدید » تشبیع» استفاده کرد و سریع در تمام ممالک عربی شایع و رایج شد؛ ولی سره نویسان در فرهنگستان پس از سالها که خواستند مصدری مثل » پر کردن!» را بجای » شارژ » بکار برند، جامعه نپذیرفت و باز گفتند » شارژ» ….از زمان اکبر شاه در هند سره نویسان با یـک یا دو پسوند و پیشوند، معادلی برای کلمات خارجی درست میکند؛ اما چون پسوندها و پیشوندها جزوی از اسکلت اصلی زبان نیستند، مانند عمل جراحی قلب پیوندی و… پس میـزنـند و در ذهـن مردم جوش نمیخورند! مـثلاً سالیان سال است که آنها مرتبآ از رساناهای گروهی الفاظ گوشخراش بالا خانه را بجای بالکن، آسمان دره را بجای کهکشان، آسمان غرغره را بجای رعد و برق، آموزگار را به جای معلم، گرمابه را بجای حمام، تلفن همراه را بجای مبائل و بالگرد را بجای هلیکوپتر بکار می برند اما تلـفظ این لغات بخاطر غیر موزیکال و زمخت بودن پس زده می شوند.

    • tabrizi@yahoo.com Says:

      http://www.dailytelegraph.com.au/lost-on-a-cruel-sea-sydney-family-mourns-two-year-old-in-asylum-boat-sinking/story-fn6b3v4f-1226184140646

      روی لینک بالا کلیک کنید تصویری که باز خواهد شد، تصویر مریم علی زاده است که خبر پیدا شدن جسد پسر نه ساله اش مهدی را به او داده اند. ایرانی های که از اندونزی بطور غیر قانونی و از طریق قاچاق برها، از راه دریا وارد استرالیا می شوند، معمولآ در دریا غرق می شوند و به تخم کسی هم نیستند و اگر غرق نشدند و خودشان را به یکی از جزایری مثل کریسمس، مانور، مانوس .. رساندند باید سال ها در زیر گرمای 40 درجه در روز و 20 درجه در شب با میلیون ها پشه در چادرها منتظر بمانند در اخر هم شاید بعنوان پناهنده قبول بشوند و شاید هم بطور اجباری به ایران دیپورت شوند ایرانی یعنی پشم

    • ali@yahoo.com Says:

    • ali@yahoo.com Says:

      • ali@yahoo.com Says:

        خلاصۀ از سخنرانی آراشام پارسی رهبر سازمان لواط کاران فارس در کنار گور منتسب به کورش لواط کار.

        ای کسانیکه عشق کورش در سینه دارید و میخواهید روح کورش برقص در آمده و هر چه زودتر ظهور کند.
         اگر هنوز ازدواج نکرده اید، دیگر ازدواج بر شما عاشقان کورش جایز نیست
         اگر ازدواج کرده اید و زن و دختر دارید، انها را با کامیون به کشورهای عربی بفرستید. بدانید که کس بدرد شما نمی خورد و فقط برای خوشی اعراب است
         اگر هنوز به گاراژ تبدیل نشده اید، حتماً چند ماهی را در شهرهای پیشاور و قندهار بگذرانید.
         اگر زنتان پسر بدنیا آورد، از بدو تولد ساک زدن را یادش بدهید. بدانید که ساک زدن قبل از کون دادن، روح کورش را به پرواز در می آورد.
         اگر هنوز دندانی برایتان باقی مانده، بکشید زیرا ساک زدن با دندان به کیر مردم صدمه می رساند و ما پرشین ها را بد نام می سازد بهمانخاطر جایز نیست.
         موقع تبدیل شدن به گاراژ توسط پشتون ها در پیشاور و قندهار، ناله نکنید. گر عشق کورش باشد، باید که سهل باشد کون دادن ها
         پارک دانشجو درطهران به عاشقان کورش اختصاص یافته و همۀ توریست ها، خصوصاٌ پشتون ها و عرب های که وارد ایران میشوند، برای خوش گذرانی با عاشقان کورش، به آنجا هدایت داده میشوند، همیشه در انجا حضور داشته باشید و هر کسی را که گیر آوردید، کیرش را حسابی ساک بزنید. در این دنیای فانـــــــــــــــــی هیچ چیزی به اندازۀ ساک زدن به کیر پشتون روح کورش خییییییییییییییییییلی بزرگ را به رقص در نمی آورد.

      • ali@yahoo.com Says:

        شعر یه پشتون به آرشام پارسی رهبر سازمان لواط کاران فارس

        آرشامه خانوم کیر مقبولم را بیخی ساک کرده توانست
        کون مقبولش بیخی پاره شده توانست
        از درد کونش، صبرش بیخی ختم شده توانست
        آی کورش فی امان کونم بیخی پاره شد، گفتن توانست

      • رحمان رحمانی Says:

        اگر تروریستهارا ساواک ادب نه میکرد روس لجن وچین کثافت خواهر و مادر همه را قاییده بودند و…

      • رحمان رحمانی Says:

        عوامل انگلیس و آمریکا در ایران بی شمار است

    • ali@yahoo.com Says:

    • ali@yahoo.com Says:

      اخیرآ فریدون جنیدی از فارس های ابله 30 هزار بیت از شاهنامه را حذف کرده و گفته است که این اشعار شرم آور از فردوسی نیستند! با این حساب باید قبول کرد که اشعاری به شاهنامه اضافه شده است حالا 50 هزار بیت، 40 هزار بیت شصت هزار بیت معلوم نیست اما سوال اینجاست که چه کسی صلاحیت تشخیص آن را دارد که کدام قسمت از شاهنامه از فردوسی است و کدام قسمت آن از فردوسی نیست؟ شاید همان 30 هزار بیتی که فریدون جنیدی حذف کرده از فردوسی باشد و 30 بیت دیگر از فردوسی نباشد

    • ارانی Says:

      درود بر نویسنده این مقاله، ایشان به طور انقلابی ریدند به تمام انسانها مثل خودشان من یک پارس سگ هستم . باید بدانید که در رده جانداران گرگها سگسان هستند، اما بیچاره ها همیشه توسری خورند ازیرا مفت خور و دزد پیشه اند، نه چونان سگان که مهربان و باوفایند. نفرین بر انسان که کثیف ترین جاندار و نمک نشناس ترینشان است. فرزند تن پاک آزادگانم نگویم که شاپور بن اردشیرم.

  2. سورنا Says:

    اقای نویسنده متن فوق به نظر میرسد شما از خانواده ای بی اصل و نسب و مادری بدکاره متولد و یا بهتر بگوییم مانند سگ زائیده شده اید امثال شما را میتوان در خانه های فساد یافت و حتماً مادرانتان نیز در جنده خانه های آذربایجان به عنوان کس پاره مشغول به کسب در امد و اوردن رزق بر سر سفره های چون شما سگان وطن فروشی هستند اگر امثال شما ولد زناها و خوک پدران نبودید ایران مهد فرهنگ میماند و زالو صفتانی چون اعراب اخوند نما سرنوشت این مملکت باستانی و کهن را به دست نمیگرفتند .
    ما چند خط بیشتر از این چرندیات وطن فروشانه را نخواندیم ولی همین بس است که ایرانیان پاک را بر سر غیرت اورده و نسل شما ترکان فاسد زاده را از خاک پاک ایران زمین پاک نماییم
    لعنت یزدان پاک بر شما و خاندان ناپاکتان باد
    مرگ بر وطن فروشان ترک وتبار خوک صفت ایشان که از سگ کثیف ترند

    • ahad@yahoo.com Says:

      فارس اگر لقمان شود، رانندۀ پیکان شود، باز همان فارس سگ است. باید بخاطر یک کیلو استخوان یک ساعت پارس کند یا یک ساعت دم تکان دهد.

      امیر کبیر فارس باید هر روز دست ناصر الدین شاه ترک را هزار بار ماچ میکرد.
      حالا که آقا بالاسر فارس ها عوض شده. احمدی نژاد همان امیر کبیر است و آقا سید علی خامنه ای همان ناصرالدین شاه است و احمدی نژاد باید دست آقا سید علی خامنه ای را روزی هزار بار ماچ کند و به آن افتخار کند.

      • aliYahoo.com Says:

        ایمان پهلوی دختر رضا پهلوی در اینه یه نگاهی بخودش می انداره بعد رو بطرف مادرش میکنه میگه، مادر تو مرا زایئده ای یا ریده ائی؟ آخی چه قیافه ایست من دارم؟ هرکی نگاهم میکنه در جا اسهال میگیره.

      • ali@yahoo.com Says:

        خصوصیات فرهنگی فارس زبان ها

    • marvan@yahoo.com Says:

      فارس زبان ها عقب ماندگی های خودشان را با پارس کردن بطرف دیگران جبران می کنند.

  3. خيلي احمقي دكتر Says:

    متاسفم كه با وجودي كه دكتري ولي هنوز هم خري و مغزت به اندازه يك نخوده و از تاريخ مملكت خودت اطلاعات كامل نداري و هرچي دوست داشتي نوشتي و زر زر كردي
    تو همچون خري مي ماني كه با خود كتاب حمل و نقل مي كند

  4. صبا ضيايي Says:

    تو يك احمق بيشتر نيستي كه كوركورانه از سگ هاي بي اصل نسبي پيروي مي كني كه چشم هاشون از ديدن شكوه تاريخ ايران كور شده و از سر بيچيزي واق واق ميكنند و ديگران رو به خودشون متوجه مي كنند

  5. شایان Says:

    کس ننت کسافت وطن فروش
    ببینمت جرت میدم

  6. nima behrad Says:

    پوفییوز مادر قوه سگ جد و آبادته جا کش مفلس خیانت کار بی اصلو ریشه اگر پیدات کنم مادرتو می گام تا درس عبرت بشه برای سایرین که دیگه گوه زیادی نخورین حروم زاده

  7. GARTAL Says:

    مرگ بر سگ پروردگان هخامنشی

  8. حقیقت Says:

    دوستان پارسی گوی من نیز از خواندن مطالب بالا بسیار ناراحت شدم و به دونبال تاریخ گشتم و گفته های این آقا در در آن کتاب ها یافتم و بسیار …

  9. حقیقت Says:

    ایران کشور پهناوری است و آبستن حوادث فراوان …
    بهتر است با به جای بدو بیار جویای حقیقت باشیم
    و در مقابل این مطالب مطالبی سند دار را به این وب لاگ اضافه کنیم

  10. محسن Says:

    واقعا اين خريت محضه كه يكي پاشه و كل تاريخ يه ملت بزرگ و مسخره كنه. فكر ميكنم اين ميتونه نهايت سگ زادگي كسي باشه كه بخواد اوصافي رو كه خودش لايقشه رو به اولين ثبت كننده حقوق انسانها در دنيا نسبت بده!
    شما يا از انسانيت بويي نبردي يا حيواني!
    يا تحصيلات در حد مهد كودك هم نداري و يا بي سوادي!
    شما مطمئنا ديوانه اي كه مي خاي با يه اسم جعلي و يه سري اراجيف كه ساخته و پرداخته ذهن كپك زدتونه چيزايي بگي كه تو كل دنيا از اول تا آخر كسي قبول نداشته و نداره و نخواهد داشت جز خود احمقت…

  11. aria Says:

    خاک بر سرت فاشیست کثیف
    درد هرچی آذری وطن پرست ایرانیه تو سرتو

  12. aria Says:

    به کوری چشم تو و هم فکران فاشیستت مردم تبریز در تظاهرات باشکوهی در اعتراض به نام مجعول خلیج عربی و دفاع از نام خلیج فارس شرکت کردند.تا مشت محکمی به دهن تو و سایر هم فکرانت باشه.و بدونی که تفکراتت در دل توده مردم جایگاهی نداره.

  13. PATOGOMOZCHI Says:

    درود بر گرگهاي خاكستري درود ملت ترك درود بر ترك هاي خونخوار آري اي فازس زبانان زن صفت نزديك است روزي كه شما فارسها را تكه تكه كنيم و شهر كوران (كرمان) ديگري بسازيم مرگ بر كلمه بي ريشه ي ايران مرگ بر اين كشور بي فرهنگ و بيتمدن پوخ من بر استخوانهاي كوروش ترسو
    تمدن سومر تمدن پرو تورك برو مطالعه كن و تا ته كونت بسوز

    • انسان Says:

      یادش به خیر یه زمانی آذربایجان سرزمین ستارخان ها بود

      اگه به خونخواریت افتخار می کنی من دیگه حرفی ندارم

    • ssd Says:

      سند تركان براي اينكه ميگويند سومري ها ترك بودند كتاب تخمي تخيلي ترك داناست. دوستان ااريايي ما لطفا متن مصاحبه با دكتر جهانشاه در خشاني را در اينترنت بخوانيد تا ببينيد كه چطور دانشمندان دنيا امروزه تاريخ عظيم نژاد اريايي را در ايران و سومر با توجه به تازه ترين تحقيقات زمين شناسي و زبان شناسي و كتيبه هاي تمدن مصر و ميان رودان باز نويسي ميكنند

  14. نادر Says:

    درود بر تو اي سالار زاده كه در مورود سگ ربانهاي تخم عرب حقيقت را عنوان كردي

    • ssd Says:

      هم ميهنان اريايي درود بر شم لطفا دكتاب ايران سرزمين هميشگي اريايي ها را بخوانيد و يا ايران در عصر اهن نوشته محقق روسي خانم يا نا مدوسكا و نيز كتاب اصل اريايي (الف با) نوشته پروفسور وادل و يا كتاب ميراث ايران نوشته سيزده تن از خاور شناسان وبه شما گرگان ميگوييم كه بريد در گله گوسفندان زوزه بكشيد ضشير مردان و شير زنان اريايي را از گرگ هيچ واهمهاي نيست وشما تركان هيچ گوهي نبوديد ونستيد بزرگتون كه تركيه است در مقابل كردان اريايي هيچ غلطي نتونست بكنه و خودش هم خايه مالي كشورهاي اريايي اروپا رو ميكنه و نا موسش را در اختيار ارياييها قرار ميده فكر

  15. majid Says:

    تا اكنون حتي بيگانها جرات اين را به خود نداده اند كه به آورنده منشور حقوق بشر ومرد استسنائي جهان پيامبر ايران اينگونه اهانت كنند تويه كثافت با اهانتي كه به تاريخ ايران وايراني بودنت كردي موجودي كثافت عرب پرستي هستي كه اژدادتان به كشو اهوريي ما يورش آورده وتمام فرهنگمان را به باد دادند ولعنت بر دين كثيفتان كه حالم ازش بهم ميخوره مادر جنده اگه كوروش نبود كه مادرت را جلوي خودت مي گائيدن.

  16. armin Says:

    (کروان گچر ایت هورر).آقای دکتر ما ترکها معمولا به سگها نباید سنگ بیندازیم چون سگ ها عقل ومنطق در ست وحسابی ندارند.ممکن است گازمان بگیرند.اینها فقط ادعا دارند.چرا چون زمانی سگ یهود بودن الان هم صاحب ندارند.خطرناکند.البته در کنار مردانشان زنانشان هم کون لجن (گوتوپوخلی) هستند

  17. ترک نیستم Says:

    بابا یارو ترکه

  18. ترک نیستم Says:

    راستی تو که دکتر هستی و ترک( همون خر خودمون ) بگو بینم

    کی پیشرفتت کامل میشه و گور خر میشی

    شاید وقتی مامانتو بردی آفریقا که اصلاح نژادی کلی بکنی

    ضمنا خواهرتم بفرست ترکیه تا درآمد زایی بکنه (( یاشاسین آنتالیا… برو کس ترکی بکن حال میده ولی اول بکو خواهر ات را جمع کنن…چون من دیدم از تمام دنیا میان میکننشون تا درامد سرانه (کسدهی )ترکیه بالا بره ))

    • ssd Says:

      فكر كنم اقاي دكتر شبا خوب به مامانت امپول ميزنه كه اينجوري دوستش داري در ضمن خودتونم جر بدين باز ترك خر هستين اين را همه عالم از گذشته تا حال ودر اينده گفته و خواهند گفت برو كتاب پان تركيسم در اذربايجان را بخون (نوشته محسني) تا بدوني ابو علي سينا چجوري ريده به هيكل هر چي ترك خر

  19. ترک نیستم Says:

    راستی تو که دکتر هستی و ترک( همون خر خودمون ) بگو بینم

    کی پیشرفتت کامل میشه و گور خر میشی

    شاید وقتی مامانتو بردی آفریقا که اصلاح نژادی کلی بکنی

    ضمنا خواهرتم بفرست ترکیه تا درآمد زایی بکنه (( یاشاسین آنتالیا… برو کس ترکی بکن حال میده ولی اول بکو خواهر ات را جمع کنن…چون من دیدم از تمام دنیا میان میکننشون تا درامد سرانه (کسدهی )ترکیه بالا بره )) .

  20. ترک نیستم Says:

    راستی تو که دکتر هستی و ترک( همون خر خودمون ) بگو بینم

    کی پیشرفتت کامل میشه و گور خر میشی.

    شاید وقتی مامانتو بردی آفریقا که اصلاح نژادی کلی بکنی

    ضمنا خواهرتم بفرست ترکیه تا درآمد زایی بکنه (( یاشاسین آنتالیا… برو کس ترکی بکن حال میده ولی اول بکو خواهر ات را جمع کنن…چون من دیدم از تمام دنیا میان میکننشون تا درامد سرانه (کسدهی )ترکیه بالا بره )) ..

  21. ترک نیستم Says:

    راستی تو که دکتر هستی و ترک( همون خر خودمون ) بگو بینم

    کی پیشرفتت کامل میشه و گور خر میشی..

    شاید وقتی مامانتو بردی آفریقا که اصلاح نژادی کلی بکنی

    ضمنا خواهرتم بفرست ترکیه تا درآمد زایی بکنه (( یاشاسین آنتالیا… برو کس ترکی بکن حال میده ولی اول بکو خواهر ات را جمع کنن…چون من دیدم از تمام دنیا میان میکننشون تا درامد سرانه (کسدهی )ترکیه بالا بره )) ..

  22. ترک نیستم Says:

    راستی تو که دکتر هستی و ترک( همون خر خودمون ) بگو بینم

    کی پیشرفتت کامل میشه و گور خر میشی…

    شاید وقتی مامانتو بردی آفریقا که اصلاح نژادی کلی بکنی

    ضمنا خواهرتم بفرست ترکیه تا درآمد زایی بکنه (( یاشاسین آنتالیا… برو کس ترکی بکن حال میده ولی اول بکو خواهر ات را جمع کنن…چون من دیدم از تمام دنیا میان میکننشون تا درامد سرانه (کسدهی )ترکیه بالا بره )) ..

  23. سگ با شرافت تر از فارس Says:

    اقا لطفا به سگ توهين نكنين سگ از صاحبش دفاع مي كنه ولي اين فارسها صاحبانشان را 80 سال است كه گهز مي گيرند و دخترانشون رو هم به عربها مي فروشند ژسرانشون هم كه الان هم تو شيراز و تهران من با چشم خودم ديدم لواط مي دند

  24. سگ با شرافت تر از فارس Says:

    اقا لطفا به سگ توهين نكنين سگ از صاحبش دفاع مي كنه ولي اين فارسها صاحبانشان را 80 سال است كه گاز مي گيرند و دخترانشون رو هم به عربها مي فروشند پسرانشون هم كه الان هم تو شيراز و تهران من با چشم خودم ديدم لواط مي دند

  25. آقا سگ با شرافت تر از فارسه Says:

    اقا لطفا به سگ توهين نكنين سگ از صاحبش دفاع مي كنه ولي اين فارسها صاحبانشان را 80 سال است كه گاز مي گيرند و دخترانشون رو هم به عربها مي فروشند پسرانشون هم كه الان هم تو شيراز و تهران من با چشم خودم ديدم لواط مي دند

  26. محمد Says:

    اگر سوادداری یکم بیشترتحقیق کن کتیبه کورش روسردر سازمان ملل نصب کردن وقت کردی بخون

  27. کاوه ایرانی Says:

    یه مدت پیش رفته بودیم المان بعد رفتیم سوئد. به خاطر کار رفته بودیم. جالب بود که هم المانها و هم سوئدی ها و ظاهرا تمام اروپایها جکهاشون در مورد ترکهاست و توی جکهاشون اونهارو خر میدونن. حالا ما نفهمیدیم چرا ترکها فقط به فارسها گیر میدن و از اینکه به شوخی براشون جک میگن ناراحت میشن؟ چرا به اروپایها چیزی نمیگن و تاریخو اونهارو کش نمیرید و خراب نمیکنن معلوم نیست!!!!!! گویا دیوار فارسها از همه کوتاهتره!!!!!!

    • hbahussein Says:

      خوب دیگه فقط یک عیب دارن و اینکه علت و معلول رو نمیدونن چه ارتباطی با هم دارند.
      آقا من خودم میرم روسیه اونجا اینا رو آدم حساب نمیکنند.
      ما چیزی بهشون نمیگیم اینا رو میگن.
      بعضی از این کره خرها در تظاهرات در مورد دریاچه ارومیه ( که مه ایران از هر قومی معترض بودند) میگفتند اگر دریاچه خشک بشه شما از فارسها بیشرفتر هستید. خریت رو میبینین.
      من خودم با چند تا از این الاغها دوست بودم و دیدیم.

  28. تندر Says:

    خاک بر سر ت پدر خر بی بته و مزدور اخوندای عرب مسلک

    چطور اگر یک عرب بر قبر پدرد بشاشد میگی معجزه الهی است ولی این که بالفرض هیچ جایگاه تاریخی بدون غرضی هم ندارد وبه قول شما مزدوران سگ به کورش شیر داده یک معجزه خدایی نمی دانی بدان که اولا این کینه توزی یونانیان شکست خورده از کورش کبیر است که گهگاهی تاریخ راتحریف کرده اند ثانیا تو ای پدر سگ مزدور که جیره خوار وپادوی عربها هستی مطمین باش یا مزدوری یا بیجنبه ای یا زیر سرت بلند شده و ظرفیت وجایگاه ان را نداری ویا شوخی کردی که این بی ابرویی و خیانت کلامی واهانت به صاحبان این مرز و بوم شوخی بردار نیست زیرا اگر تو را بشناسم یا اگر رد پایی ازت پیدا کردم مثل کرم لهت میکنم…/

  29. night wolf Says:

    لازم دییر دشمنیهوز گوردیددسوز.واختندا هامی سینین آغذ لارین سچا جاروخ

  30. mohsen Says:

    تا زمانی که انسانهای بی اصل و نسبی مثل این بی پدر مادر در این سرزمین مقدس و اهورائی زندگی می کنند تعجبی نداره که کشوره های غربی که دور از تمدن هستند در مورد ایران اهورائی حرف بزنن و فیلم بسازند.
    اگر کوروش کبیر و داریوش بزرگ نبودند نه ایران بود نه ایرانی
    دورود اهورامزدا بر کوروش کبیر و داریوش بزرگ و تمام آریایهای ایرانی

  31. Zhina Says:

    اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست
    عـٍـرض خود مي بري و زحمت ما مي داري

    تا ابله در جهان است، مفلس در نمي ماند.
    تا آخوندا توي آشغال و امثال تو رو دارن مي تونن به حكومت فاسدشون ادامه بدن ولي بالاخره تاكي …….
    بيچاره اين تويي كه سگ پرورده اي، چون شما سگ هاي دست آموز آخوندهاي رذل هستيــد.
    با اميد به روزي كه حتي نام شما سگ پروردگان مانند لكه ننگي از ايران و تاريخ ايران زمين پاك شود………..

    زنده باد كوروش
    زنده باد ايـــران

  32. امید Says:

    ترک یعنی بی ناموس برین جلو کسهاتونو بگرین تبریز بو اب کس میده حرف تاریخ نزنین . هر چی کس کردم یه جورایی ترک بوده همه هم خود فروش برا پول تا تخم میخورنش.

  33. فرزاد Says:

    احمق مگه مجبوري زره اضافه بزني كه اينجوري مادرتو بگان. راستي هواسم نبود كه تو تركي اگه اين كس و شعرارو نگي بايد تعجب كرد .

  34. سیروس Says:

    ای اگر از تاریخ اطلاعاتی نداری احمق مگه مجبوري این هجویات را بنویسی . راستي هواسم نبود كه تو تركي اگه اين كس و شعرارو نگي بايد تعجب كرد .

  35. داود Says:

    جواب ابلهان خاموشی است.

  36. الپاميش Says:

    بي تاريخي شما فارسها روشن است سلسله هخامنشي يكي از اولين جنايتكاران روي زمين است كتيبه بيستون سند ننگين اولين جنايت بشري است كه پارسيان مرتكب شده اند .مرگ بر فارس

    • بهرنگ Says:

      دوست عزیز کتاب ترجمه کتیبه بیستون در بازار موجود است
      بهتر است قبل از پیشداوری کتاب رو مطالعه کنی. ضمناً تاریخ رو نباید با تعصب خواند. توهین بیمعنی است. این توهین ها و تحریف تاریخ در خاور میانه بسیار شایع است. شاید به این دلیل که نژادهای مختلفی مورد ظلم قرار گرفته اند.

  37. gamron Says:

    اگر ترك خر نبود كه اين دروغ ها و گزاف ها را از نمي پروراند
    ترك يعني حرام زاده يعني بي اصالت يعني بدبخت خدازده

  38. مسعود Says:

    رییدم تو دهن کوروش کبیر

  39. مهدی Says:

    52005
    آقای دکتر؟؟؟؟؟؟؟
    حتما به این شماره رجوع کرده تا در مورد تحقیق بی نظیرتان تحفه ای ناقابل از جانب دوستدار کوروش کبیر نصیب شما گردد.
    باشد تا لایقش گردی

  40. بیطرف Says:

    آقا همه اینا رو من جاهای دیگه هم خوندم و موافقم با مطالب – اصولا تنها قومی که اصل و نسب داره ترکها هستند – فارسها معلوم نیست از تخم مغولان؟ از تخم یونانیان؟ از تخم عربان ؟ از تخم یهودیان ؟ از تخم هندیان هرکی اومده زنای فارسا رو گائیده و اینهمه توله سگ پس انداخته

    • با طرف Says:

      قبول همه اومدم فارسها رو گاییدن ولی زبونشون رو با هر بدبختی بود حفظ کردن

      ولی ترکها زبون بی‏فرهنگهای آسیای میانه رو قبول کردن، باور نمیکنی زبانشناسی بخون ببین ترکی با کدوم زبونا هم‏خانوادس

  41. آریا Says:

    هارای هارای ایلده اششکم!
    سلاملاری ایلده یک ترک سومری التصاقی زبان! هستم.ولی فارسی می نویسم که آمریکا بفهمه. می خوام بگم افتخارات ما ترکها کم نیستن . از بابا چنگیز مهربان و تیمور لنگ و سلطان محمد خوارزم شاه در به در گرفته تا سلطان محمود جونم که در هند وافغانستان حکومت می کرد بگیر تا سلطان حسین کمری که اصفهانو به افغانی ها داد و فتحعلی شاه کبیر که ایرانو نصف کرد و این اواخر آیت الله خلخالی بزرگ که همه رو اعدام کرد و دست آخر با پارکینسون سقط شد و یا آیت الله حسنی که همه چیزو می فهمه ولی می خواد ملت بخندنو شاد و سرخوش باشند. برا همین خودشو می زنه به ترک بازی ! ای آریایی های بی تمدن جدید التاسیس از خاک ما برین بیرون! ای نوادگان کوروش مفعول! برین گم شین! مگه نمی دونین ما از اول همه جا بودیم! از آذربایجان و سومر و عیلام گرفته تا استانبول و سمرقند و مغولستان! یاشاسین آتاتورک تسالونیکی! یاشاسین بابک ! (نمیدونم چرا اسمش التصاقی نیست!) یاشاسین عیلام التصاقی ! یاشاسین ماد تورانی! یاشاسین ماهسون و امراه و تاتلیس و هولیا افشار( ترک های کوهی- کردهای سابق!!!) یاشاسین مقام معظم رهبری!!! مرگ بر ارمنی مسیحی! مرگ بر کردهای اسراییلی! مرگ بر منافقین وصدام! مرگ بر آمریکا. در خاتمه از الهام علی اوف کبیر! و اردوغان بی نظیر خواهشمندیم عراق را هم از چنگال آدم ها !! در بیارین. چون ما سومری ها در جنوب عراقیم و برادران ترکمن هم به تازگی معلوم شده در شمال عراق در اکثریتند! تعداد محدودی کرد وعرب میمونه که اونا رو هم میریزیم تو دریا. مگه ما چیمون از آتاتورک مسلمون!!کمتره که یک ونیم میلیون ارمنی نامسلمونو!! کشت؟ نا سلامتی همه ما تورانی ها از نسل گرگهای خاکستری هستیم! شیعه وسنی هم نداره. سنی بودن فقط برای کردها عیب داره!! چون باید به یکی گیر بدیم دیگه. بابا عقده ای شدیم از بس این فارس های سگ به ما میگن دراز گوش! ( توهمات متناقض ذهن یک ترک سومری دل شکسته)

    • داریوش Says:

      آریا دمت گرم ایول خوب گفتی‌ کلی‌ خندیدم …خوب زدی به جای حساس آریا جون تا ۲ تا مثل آریا هست تو این کشور هیچ غلطی نمیتونید نوکرهای ترکیه و باکو و زیر خوابهای آقای علیف و اردوغان و .آتاترک ….انجام بدن .

    • hbahussein Says:

      بله آقا اگر این ترکها (منظورم برادران آذری نیست) بخوان تاریخشون رو بنویسن جز توحش و خیانت به ایران چیزی توش نمیبینی.
      برای همین میخوان تاریخ رو انکار کنن.
      اگر را ست میگن تاریخ خودشون رو بنویسن بزران در اینترنت.

  42. آریا Says:

    آخه ترک مادرجنده دهنتو آب بکش . از کدوم افتخارتون بگم ؟؟؟ نصف دوستهای ترک من خربودن خودشونو قبول دارند. همون حسنی و خلخالی (خر خالی !!!) رو نمیتونین جمع کنین بدبختا! بقیه پیشکشتون. دلم براتون می سوزه. برای اینکه از دست فاس!ها رها شین. خایه های ترکیه رو می مالین! ولی اونا هم که چهرگانی خرتونو دیپورت کردن. آخه اونا هم می بینن که قیافه هاتون تخمیه! فکرشو بکن مثلا خطیبی و چهرگانی و فتح الله زاده و استاد اسدی با ترکهای سفید آناتولی هم نژادن! بابا شما خودتونم نمی دونین چه گوهی هستین!!!
    این کاراتون باعث می شه که فقط ارادت من به کوروش بیشتر بشه. در حالی که قبلا نمی دونستم چه شخصیت بزرگی بوده.

  43. آریا Says:

    ببین بدبخت با این مقاله !! با دستهای خودت کس ننه ات را پاره پوره کردی!! آخه پیرزن چه گناهی داشت!!! باز هم ادامه بده ولی واقعا مشکل شما پانترکها اینه که حرفهاتون مستند و مستدل نیست و بوی عقده ازش میاد!! به گفته ولادیمیر مینورسكی خاورشناس معروف: هر جا كه پرسش حل نشده ای در زمینه فرهنگ قوم های شرق باستان پدید آید ترکان بی درنگ دست خود را همان جا دراز می کنند.
    می دونی چرا چون واقعا تاریخ شما قبل از اسلام مجهوله. خب در درشتهای مغولستان تاریخ نگاری مرسوم نبوده!! و شما از این نظر واقعا در مضیقه این.احساسات تحقیر شده تو رو درک می کنم دکتر!!!!!!!!!!!( بعید میدونم سیکل هم داشته باشی!)

  44. آریا Says:

    انستیتو خرشناسی آنکارا ترکیه : همه تمدنها ترکن مگه خلافش ثابت بشه!!!
    اینو برای آگاهی ایرانیها نوشتم تا بدونن آشغالهایی مثل تو سرشون تو کدوم پالونیه. نواده های همونهایی که مردم آذربایجانو بعد از چالدران سرویس کردن!
    درسته دولت بی بخارمون زمینه رو برای آشغالهایی مثل تو فراهم کرده ولی دنیا اینجور نمی مونه. ایران و ایرانی همیشه بیدارن. فقط خوبیش اینه که مادر به خطاهایی مثل تو ذاتشونو به بقیه نشون میدن.

  45. vahid Says:

    براستی در جوابیه این اقای دکتر بعضی ها چیزی جز فحش و ناسزا نمی توانند تحویل دهند. جواب ان هم این است: کسانی که از تاکتیک فحش و تحقیر استفاده می کنند به سلاح دانش و مطالعه مجهز نیستند. ایرانی سرزمینی برای تمام اقوام است و هیچ قومی بر قوم دیگر برتری ندارد. به امید روزی که حقیقت را هر چند تلخ بتوانیم درک کرده و یاد بگیریم که با تفاهم در کنار یکدیگر زندگی کنیم.

    • ایرانی Says:

      درود به تو
      فکر کنم تنها کسی بودی که فحش ندادی

      این کارها فقط باعث میشه مردم ایران از هم جدا بشن و راه برای مستبدان داخلی و دشمنان خارجی هموار بشه

      نمی‏دونم آیا روزی می‏رسه که ایرانیها (فارس و ترک و کرد و لر و بلوچ و …) اونقدر متمدن بشن که از تعصب قبیله ای بیرون بیان؟

      • hbahussein Says:

        بهتر نیست که این صفحه رو ول کنیم.
        اینقدر به فکر نوشته شده که حتی ارزش پاسخ نداره دوست عزیز.
        انگار یکی حرفای خلخالی رو کپی کرده باشه اینجا.

  46. کیوان Says:

    شايد واژه هاي «نيكوروي» و «ناپاك» به نوعي افاده كننده استنباط جناب «آيت ا…خلخالي» باشد .
    اين «كوروش سگ دهان»، در واقع اولين حكمران پارسي است كه دستور بستن در دانشگاهها و دانشكده‌ها را صادر كرده و دانشگاه بزرگ حكمت و فلسفه يونان در شهر اوس را بكلي تعطيل كرده از كار انداخته است.
    «كوروش پسر چوپاني بود…. كه از شدت احتياج مجبور گرديد راه زني پيش گيرد»(2)خطيب مشهور جناب «آيت ا…صادق خلخالي» در كتاب «كوروش دروغين و جنايتكار» به استناد اين نوشته كتزياس كه مي‌نويسد : «كوروش در ايام جواني بكارهاي پست اشتغال ميورزيد و از اين جهت مكرر تازيانه [مي]خورد»(3) استنباط كرده است كه كوروش گاه – گاهي مجبور بود كه «لواط بدهد»(4) او كوروش را جزء آن منحرفين اخلاقي مي‌داند كه «در تمام عمر خويش هميشه مبتلا به انحراف اخلاقي بوده و از تن دادن بذلتها كه لواط هم جزو آنها است مضايقه نداشته‌اند»(5)

    • hbahussein Says:

      بله خوب وقتی خلخالی قاتل جانی حرومزاده کس کش که هنوز هم همه نفرینش میکنن استادت باشه بقیه اش هم معلومه.
      کشور رو به گنداب تبدیل کردند بعدش میگن چه بوی بدی داره میاد.
      این بوی گند خودتونه عزیز

  47. کیوان Says:

    در بالا قسمتی از افاضات این دکتر عالیقدر!! را می بینید. کسی که به خطيب مشهور جناب «آيت ا…صادق خلخالي» (جلاد بزرگ اوایل انقلاب که در نهایت مثل سگ توپید ) استناد کند حتما دکتر است!!
    و فکر می کنم فحش و ناسزا کمترین سزای چنین وطن فروشانی است. با نگاهی به جملات بالا می بینیم که نگارنده بارها از فحش وتحقیر به کوروش استفاده کرده است و بدون شک ، کاربران جواب خوب و مناسبی به این عقده ای بی اصل و نسب داده اند.

  48. کیوان Says:

    یه چیز دیگه:
    مادر کوروش ،دختر پادشاه ماد آستیاگس بود که ماندانا نام داشت. یعنی کوروش نیمی ماد و نیمی پارس بود. همان مادهایی که به قول پانتورکها از اقوام ترک بوده اند.(که ما می دانیم نبوده اند!!)
    حال سوال اینجاست: چرا پانتورکها اینقدر از شخصی که مادرش یک تورک!! بوده است متنفرند!؟

    جواب:
    عقده پانتورکها نسبت به ایران بزرگ و گذشته اش آنها رامجبور می کند که سرقتهای تاریخی و فرهنگی انجام دهند و مولوی، نظامی، بابک، سومریها ، عیلامیها، مادها و سرخپوستها!!! را ترک بدانند.
    در مرحله بعد حماقت و کم حافظه بودن آنها منجر به توهین به کوروشی می شود که مادرش ترک است! چون دروغگو کم حافظه است. واین احمق ها فراموش کرده اند که مادها هم ترک بوده اند.
    خدای را سپاس که دشمنان ایران اینقدر خر و کودن تشریف دارند و باعث تفریح وخنده ما می شوند.

    • دوست Says:

      سپاس
      هر وقت پان اول هر قوم اومد میرینه به اون قوم و دور و ورش

      می خواد پان ترک باشه پان عرب باشه یا پان ایرانی

    • hbahussein Says:

      برای اینکه میخوان یک تاریخ جعلی به نام ترک درست کنند و گذشته آذربایجان رو انکار کنند ولی تاریخ درخشان و نام بلند کوروش نمیذاره و به او توهین میکنند.

  49. Fars Says:

    18 قالپاق‌تریلی‌تو‌کس‌اول‌و‌آخر‌ننت

    زر‌زیادی‌بزنی‌همتون‌را‌تو‌دریای‌خزر‌دفن‌میکنیم

    فرزندان‌چنگیز‌آدم‌خوار‌را‌چه‌به‌گه‌خوری‌زیادی‌وحرف‌زدن‌از‌تاج‌کیانی

  50. Fars Says:

    هارای‌هارای‌ایلده‌من‌اشکم
    دکتر‌کون‌خرایی تو
    مادرت‌حیض‌بوده‌نطفت‌را‌بسته
    سایتت‌راهک‌میکنم‌کس‌کش‌پدر‌‌
    تر‌خر‌اجنبی

  51. Fars Says:

    وحید‌ننت‌جندست

  52. Fars Says:

    هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی
    بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد

  53. Fars Says:

    ایلده‌ترک ‌یعنی تراکتور ,هاهاها…

    خدا‌راشکر‌ترکها‌هستن‌وگرنه‌ما‌به‌چی‌میخندیدیم

  54. هاپ هاپو Says:

    هاپ هاپ هاپ فاس هاپ

  55. عاشق کوروش و فارس Says:

    خواستم حسابی فحش وناسزا بارت کنم ولی آن چیز که ایان است چه حاجت به بیان است همه می دونن که شما ترکای عقده ای خر هستید و برای نشان دادن خودتان این اراجیف را سر هم میکنید ما هیچ نیازی به خود نمایی نداریم تاریخ خود بهترین گواه است

  56. خدایا این خرها رو از ما نگیر! Says:

    عر عر ایلده عر عر

  57. بسیار عالی بود Says:

    واقعا عالی بود همش منابع معتبر بود
    آریایی وحشی هست متعلق به سیبری

    • یادآوری Says:

      منظور از منابع معتبر همان کتاب دانشمند عالی قدر فوق دکترای تاریخ آیت الله العظمی خلخالی است!!!

  58. صفر زن مامانت Says:

    kose nanat avalan
    dovoman jakesh shoma ke ta mitunestid az kire ma iraniaaa khordid
    ta balake ye gohii beshiiiiid
    nanane un khalkhalioo ba too madar jendaeoo dine doorooghitooono gaiiidaaaam
    shoma eslamam zire soal bordiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiin
    bye harooom zade

  59. فارسا سوخان Says:

    در اثبات سگ بودن فارسها همين بس كه انوري شاعر پارسي گوي در مدح سلطان محمود تورك گفته :
    به شكار رفته بودي سگ خود نبرده بودي؟
    كثافتها سندي به قدمت 1000 سال توسط شاعر شما سگهاي آريايي نوشته شده كمتر پارس كنيد.بريد بميريد.

  60. فارسا سوخان Says:

    زن و اژدهاهر در خاک به جهان پاک از این هر دو ناپاک به
    زنان را ستائی سگان را ستای که یک سگ به از صد زن پاسای

    منظور خرطوسی(فردوسی) از سگ در این شعر چیست؟
    ۱.فارس ۲. تاجیک ۳. افغان ۴. هر سه

  61. فارسا سوخان Says:

    یه فارس که خیلی عاشق کوروش شده بود برای اینکه عشق خود را به کوروش تکمیل کنه و ادامه دهنده راه او باشد مدتی در شهر قزوین ساکن می شه و بعد از مدتی برای عمل بواسیل به تهران میآد دکتر از فارسه می پرسه برای چه اینقدر کون میدی؟ فارسه می گه …. گر عشق کوروش باشه سهل است کون دادنها

    • بواسیر Says:

      تو اول سواد یاد بگیر به بواسیر نگی بواسیل بعد بیا حرف بزن

      پیشاپیش از همکاری شما متشکرم

  62. آریا Says:

    گورت رو گم کن لاشی. پان ترک احمق.

  63. کامران Says:

    ترک ها از کس کش ترین جانوران دنیا هستند. والسلام

  64. امين رشتي Says:

    آشغال با اين كس شرا فقط تركها و فارس ها به جون هم انداختي
    كيرم تو اون دانشگاهي كه تو از اون دكترا گرفتي

    به كوروش كبير تهمت ميزني مادر جنده
    زيبايي هميسه هدف ونشانه تهمت بوده و خواهدبود

    مي خواي مدرك بيارم كه خلخالي كونده بوده زن قهوه

  65. سیادت Says:

    فکر کنم کوروش ترتیب مادر خواهر این دکتر نویسنده را داده است. واسه همین اینقدر از کوروش بد گفته!
    اسم کوروش گنده تر از قواره دهن گشادته عزیزم.
    شما برو از چنگیز و تیمور بنویس.

    دکتر حرومزاده!

  66. کورش کبیر Says:

    کیرم صاف تو دهن کورش که از سگ پرورش یافته

    • یادآوری Says:

      ایشون هنگام تولد کورش کنارش بوده و خودش دیده که از سگ پرورش یافته
      مدرک از این بالاتر، حتی معتبرتر از کتاب خلخالی

  67. الاهوازی Says:

    ریدم تو دهن هر چی ترک وطن فروش مادر جنده ، که اولیش خود تویی .
    کیرم تو دهن آتاتورک مادر جنده

  68. ......... Says:

    کس ننت

    خوار کسه بی ناموس

    من خواهرتو گاییدم

    این کس شعرا رو ننت یادت داده ؟؟

    میام با کمر بند سیاهش می کنم

    ای تو روح خواهرت

  69. ......... Says:

    ولی یه چیزی در کل

    من یه زمانی رفتم تبریز

    یادم میاد 34 بار کس کردم

    شما ترکا کلا بی ناموسین

    چون شوهرش نشسته بود کنارم به ترکی می گفت بکنش تا خون بیاد

    هر کدومتون بچه منید ایمیل بزنین و بگین

    قول می دم آخرتونو پر کنم

  70. گاییدمت Says:

    سلام
    حالتون خوبه
    وبلاگ خیلی باحال و کیری داری
    بهت تبریک می گم
    شما که ترکی باید بدونی که این کارا رو خودتون می کنی
    آخه ترک احمق شما که یه بازار میری باید بدونی که قلاب ماهیگیری ریش تراش نیست
    دیوانه برو این کسو شراتو جایی دیگه ای بنویس که چهار تا ترک مثل خودت ببینن و تحویلت بگیرن

    تو برو گو تو بخور راستی دور لبتو پاک کن
    آثا گوه مونده

  71. مازیار Says:

    درود بر کوروش بزرگ

    ای نواده اقامحمدخان قاجار جنایتکار وچنگیز خون خوار ساکت شو و بیش از این ابروی نداشته خود را نبر

  72. yilmaz Says:

    چرا شما زود سگ ميشين اينقدر شما به ما توهين ميكنين يكي هم ما كرديم فوري سگ ميشين
    اه سگ باهالي نيستين نميشه باهاتون شوخي كرد مادر جنده ها برين راهه كوروش رو كه مادر خودشم …ميكرد

  73. yilmaz Says:

    فارسه سگ فارسه سگ
    مرگ بر فارسو پارسي
    مرگ بر كوروش
    سگ پارس ميكند يعني چي ؟؟؟؟؟

  74. محمد Says:

    بي شرف پست وطن فروش
    همين قدر كه مال كسي را نخورده اند بس

  75. پاینده کوروش و فرزندان پاکش Says:

    سگ اون پیغمبرته که فسادش اونقدر عین ترکا زیاد بود که عایشه رو تو سن 6 سالگی میکنه.
    سگ اون امام علیته که فهمش اونقدر ترکیه که 21 روز بعد از مردن فاطمه (بچه شتر ماده) میره زن عقد میکنه. زنا زاده آخه اول در مورد اون کس کشها که مال 1400 سال قبله یه آمار بگیر 7000 سال پیشکشت. ترک و چه به تاریخ. ترک و چه به ایران.
    راستی شماها که هنوز از شیر خر بزرگ می شین و نون ایرانو نفله میکنین چی ؟
    زیاد خوردین هار شدین. تقصیر خودمونه دکتر 2زاری حق داری به ریشمون بخندی ترک چه میفهمه ریشه چیه؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاینده ایران ، کوروش کبیر ، همه پارسی زادگان

  76. ali Says:

    كتيبه کورش لواط کار

    کون دادن باعث فعال شدن سلول های مغز شده در نتیجه ضریب هوش انسان خییییییییییییییییییلی بالا میرود

    • یادآوری Says:

      آفرین به این دوستمون

      طبق کتیبه خودساخته اش معلوم میشه خودش خیلی داده که ضریب هوشیش اینقدر رفته بالا

  77. ابو عمار Says:

    میگما
    پارس کردن در طعبیت هر سگه حالا این سگا نئشه هم بکنن- چکار میکنن؟ پناه بر خدای محمد.

    فارس ها واقعا سگن و نباید در اون شک کرد.

  78. ali Says:

    وقتی از فارس سگان پرسیده میشود

    1- چرا اگثر فارس ها معتاد هستند؟ میگویند: بخاطر همجوار بودن با کشور افغانستان میباشد !!!!

    2- چرا اگثر زنان فارس فاسد هستند؟ میگویند: بخاطر همجوار بودن با کشورهای عربی میباشد!!!!

    3- چرا اگثر فارس ها کون میدهند؟ میگویند: کورش گفته کون دادن باعث فعال شدن سلول های مغز شده در نتیجه ضریب هوش انسان خییییییییلی بلا میرود!!!!

  79. مسعود Says:

    آقای دکتر حسین نافیض الهی.. شما از پدری عرب و مادری حرام زاده تر از پدر متولد شده اید مادر شما کسی است که تخم عرب را با هم آغوشی با اعراب به ایران رواج داد ..شما ها یکی از حرامزاده های جمهوری دیکتاتوری نا اسلامی هستید.. و به عبارت روشن شما یک کونی زاده حرامزاده هستید که تخم شما را به حرامی گرفته اند .. پس اون خامنه ای عرب کوسکش خوبه یا اون خمینی عرب زاده… گوه سگ به روح اجداد شما و امثال شما.. عاقبت حکومت کوروش بزرگ را در ایران نهادینه می کنیم و شما حرامزاده ها را به سرزمین فساد تات اعراب با توک پا بیرون میکنیم

  80. مسعود Says:

    آهای ترک خر و عرب سوسمار خور… از شما کثیف تر و لجن تر خدا خلق نکرده.. ما ایرانیان باستان به حضرت کوروش کبیر افتخار میکنیم.. و دریا به دهن شما سگان و ابلهان وطن فروشان کثیف نمی شود.. روحت شاد کوروش کبیر.. و لعنت بر دشمنان ایران اصیل و باستان..

  81. تبریزلی Says:

    سگ را با فارس هم نام کردند
    سگ بیچاره را بد نام کردند
    سگ از فارس بودنش در ننگ و عار است
    فارس از سگ بودنش در عشق و حال است

  82. یکی از نوادگان کوروش Says:

    من قصد بی هحترامی به ترکها ندارم ولی کسی که این چرتو پرتارو نوشته خیلی مادر جنده بوده اگر گیرش بیارم مادرشو میگام خواهر کسده دنیا قبول کرده کورش شاه دنیا بوده تو خر کی هستی که این حرفهای احمقانرو میزنی .

  83. یکی از نوادگان کوروش Says:

    به نام خدایی که کوروش را افرید من قصد بی هحترامی به ترکها ندارم ولی کسی که این چرتو پرتارو نوشته خیلی مادر جنده بوده اگر گیرش بیارم مادرشو میگام خواهر کسده دنیا قبول کرده کورش شاه دنیا بوده تو خر کی هستی که این حرفهای احمقانرو میزنی .

  84. ابراهیم Says:

    فرهنگستان فارسی
    فرهنگستان زبان وادبیات فارسی منتشر کرد

    زین پس به جای لغت غریب وبیگانه کاندوم بگوییم گایانه
    به جای لغت شیطان بگوییم گولانه
    به جای لغت جن بگوییم ترسینه
    و به جای مستراح بگوییم دهن فارس

  85. فارس سیکن Says:

    مثل سگ از سرودن شاهنامه پشیمانم

    فردوسی در اواخر عمر از سرودن شاهنامه (فحش نامه) وتوهین کردن به ترکها وعربها وزنها ونوشتن داستانهای دروغ پشیمان شده بود به همین دلیل نزد عرفا میرفت تا چاره ای به او نشان دهند تا اینکه در سفرکه به عراق داشت “ابو علی حسن بن محمد ابن اسماعیل” به او پیشنهاد میکند که داستانی از قران را به صورت شعر در اورد و فردوسی داستان یوسف وزلیخا راانتخاب و منظوم میکند این اثر در سال 1989 توسط دکتر صدیق به ایرانیان معرفی شد..ولی گویا رازی که نباید فاش میشد ، برملا شده بود.نژاد پرستهای فارس از معرفی این کتاب به عامه مردم به خشم امده بودند واز راههای مختلف به توجیه وتخریب وتمسخر این اثر کهن پرداختند.تنها بدین خاطر که چند بیت اول این اثر، به اظهار پشیمانی فردوسی از سرودن شاهنامه وتوبه ایشان مربوط است.
    در مقدمه داستان یوسف وزلیخا فردوسی اینگونه پشیمانی خود را از سرودن شاهنامه اعلان میکند

    به نظم آوریدم بسی داستان** **ز افسانه گـــــفته باســــتان
    ز هر گونه ای نظم آراستم** **بگفتم درو هر چه خود خواستم
    اگرچه دلم بود از آن بامزه** **همی کاشتم تخم رنج و بزه
    از آن تخم کشتن پشیمان شدم** **زبان را ودل را گره بر زدم
    نگویم کنون نامه های دروغ** **سخن را به گفتار ندهم فروغ
    نکارم کنون تخم رنج و گناه** **که آمد سپیدی به جای سیاه
    دلم سیر گشت از فریدون گرد** **مرا زان چه؟ کو ملک ضحاک برد؟
    ندانم چه خواهد بدن جز عذاب** **ز کیخسرو و جنگ افراسیاب
    برین می سزد گر بخندد خرد** ** زمن خود کجا کی پسندد خرد؟
    که یک نیمه عمر خود کم کنم** ** جهانی پر از نام رستم کنم؟
    دلم گشت سیر و گرفتم ملال** ** هم از گیو و طوس و هم از پور زال
    کنون گر مرا روز چندی بقاست** **دگر نسپرم جز همه راه راست
    نگویم دگر داستان ملوک** **دلک سیر شد زآستان ملوک
    دوصد زان نیارزد به یک مشت خاک** **که آن داستانها دروغ است پاک

    با توجه به بیت اخر خود فردوسی میگوید که ارزش شاهنامه از یک مشت خاک هم کمتر است

    • یادآوری Says:

      هرکس اندگی با فردوسی و شاهنامه آشنا باشد میداند که فردوسی خردمندتر از آن بود که عمرش را به کاری تلف کند که در پایان کار پشیمان شود.

      اگر فردوسی چنین کاری کاری کرده بود پس از مرگش ملاها اجازه می دادند او را در گورستان شهر دفن کنند. در حالی که می دانیم ملایان متعصب آن زمان اجازه ی چنین کاری ندادند و وی در باغ خودش به خاک سپرده شد.

    • ترک سره ( ترک خالص یا همان ترک هشت سیلندر ) ایران شمالی Says:

      چکامه ی :
      « ناتوان بودن ترک ها در گاییدن زن خود »
      ‌‌‌× × ×
      شبی شهریار، خواب زشتی بدید
      سرآسیمه وار ، از خوابش پرید

      بدیدا ، شورتش شده خیس و تر
      زآب سپید و غلیظ کمر

      دستی برد ، بر کوس جفت خویش
      بگفتا زنم کیر، بر جفت خویش

      زن خویش ، از خواب بیدار کرد
      به او داد، وعده ها و امیدوار کرد

      به اوگفت شهریار، که امشب تلافی کنم
      کنم کس ، چرا من لا پایی کنم

      بشد شاد شادان ، زن شهریار
      بگفتا که این بار، مرا از عزا در بیار

      بشو داغ ، کیر خود راست کن
      بگا و ، مرا سیر و سیراب کن

      به او گفت شهریار ، ای عزیزه 1
      که غـُــمــبـُـل کردنت ، خیلی لذیذه

      همانا عزیزه ، غمبل آغاز کرد
      با دو انگشت خویش ، کوس و باز کرد

      کوسی چون غنچه ی گل ، نو شکفته
      گلی چون نرگس ، اما نیم خفته

      برونش ، لیموی خوشبوی شیراز
      درون ، خرمای شهد آلود اهواز

      کوسی بشاش تر، از روی مومن
      منزه تر، ز خُلق وخوی مومن

      چــوایــن کـــــوس را بــدیــد، شـــــهـــریــار
      عــزیــزه بــدو گــفــت ، کـــیــرت دربـــیـار

      درآورد شهریار ، کیر خود
      که شاید زند کیر، بر جفت خود

      شهریار ، کیر روی کوس گذاشت
      عزیزه تنش ، رو به سستی گذاشت

      هر آن چه بـِـزَد زور شهریار
      نرفت کیر، تو کوس زن شهریار

      بر آشفت عزیزه ، بگفت : ای ترک خر
      کسی را ز ترکان نباشد کمر

      کسی را ز ترکان ، ز مادر نـَــزاد
      که درست ، زن خویشتن را بگاد

      عزیزه ، بگفتا ، ترکان وَر پـَرَند
      چون نـَـتـوانـَــنـد ، با زن خویش خوب وَر رَوَ نـد

      کنون زنگ زنم ، به یکی دوست پسر
      که او را ، نژادی است پارسی پُـرگـُـهـَـر

      گرفت گوشی تلفن و زنگ زد
      عزیزه تو فکرش ، به دل چنگ زد

      همی خواست ، از مرد پارسی نژاد
      بیاید به خانه ، زن ترک را بگاد

      چو آمد به خانه ، آن پارسی نژاد
      عزیزه بگفتا : سـِـزَد پارسی ، زن ترک را بگاد

      عزیزه به او گفت : ای بهترین مردمان
      ترکانند در کوس کردن ، ناتوان

      چون شهریار در کوس کردن عاجز است
      تو جور ش بکش ، خواهش این عاجز است

      عزیزه ، بیانداخت خود را روی تخت
      بگفتا ، بخواهم یکی کیر سخت

      بیامد به پیش ، آن پارسی نژاد
      که تا سیر ، زن ترک را بگاد

      نخست ، کرستش باز کرد
      سپس ، سینه اش را کمی ناز کرد

      چو پستان عزیزه ، بدید
      همانا ، همان دم، کیرش برجهید

      به کون عزیزه ، شستی کشید
      به پستان آن ترک ، دستی کشید

      نگاهی بـــزد ،‌ کوس تنگ دید
      به کیرش ، سپس کاندوم اندر کشید

      بگفتا ای عزیزه ، کوست تنگ است
      عزیزه بگفتا : کیر تو هم، تیر خدنگ است

      کیر پارسی است ، چیز خوش خوراک است
      زعشق اوست ، که این کوس سینه چاک است

      سپس کیرخود را بزد، توی کوس
      به ریخت شهریار بر سرش خاک رس

      چو کیرش را تماما‌ ً ، تــو کـوس ترک کرد
      عزیزه بگفتا که پارسی است، مرد

      به نزد مهان و به نزد کهان
      فقط کس دهم ، به پارسیان

      چون ترکان در کوس کردن ، عاجزند
      برای سرپوشی خود ، لاف می زنند

      اگر ترک هستی ، مانند شهریار
      زنت را پیش ِ فارس ها بیار

      1- عزیزه : عزیزه عمید خالقی ، همسر محمد حسین بهجت تبریزی « شهریار »
      2- شهریار دانشجوی سال آخر رشته ی پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگار دیگری نیز برای دختر پیدا می‌شود. گویا ٔ این دختر با توجه به وضعیت جسمانی و عقیم بودن محمدحسین، به خواستگار خود یعنی محمدحسین پاسخ منفی می دهد. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این‌که فقط یک سال به پایان دوره ی ۷ ساله ی رشته ی پزشکی مانده‌بود، ترک تحصیل کرد. شهریار پس از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل وی می‌شود. به‌ صورت خرکی به شعر روی می‌آورد و منظومه‌های بسیار خرکی می‌سراید.از آن جا که محمدحسین شهریار عقیم بود ( کیر و خایه نداشت ) هیچ دختری حاضر به ازدواج با وی نشد ، و محمدحسین شهریار مجبور شد در مرداد ۱۳۳۲ در تبریز با یکی از بستگان خود به‌ نام «عزیزه عمید خالقی» ازدواج کند.
      ازدواج محمدحسین بهجت تبریزی « شــــــــربـــــیـار » شهریار = شربیار ( Sharbiar) با یکی از بستگان خود به‌نام «عزیزه عمیدخالقی» به خاطر عقیم بودن ( کیر و خایه نداشتن ) شهریار، هیچ حاصلی نداشت . سه فرزند محمدحسین بهجت تبریزی « شــــــــربـــــیـار » شهریار = شربیار ( Sharbiar) – دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی- ولد زنا هستند و تخم و تلکه ی کــــل های « عزیزه عمیدخالقی» است .

      *****************************

      شهرام آذری – ایران شمالی

  86. مسعود Says:

    لعنت به هرچه ترک خر وطن فروش است… دم (رضا خان) گرم 10 تا ترک را با یه خر قبرسی عوض کرد… ها ها هاها…ها ها ها…

  87. مسعود Says:

    من یک کرد مبارز هستم و به هموطنان فارس هم افتخار میکنم ترک خر رضا خان جنس شما رو خوب میشناخت که با خرهای قبرسی عوضتون می کرد…

  88. سلمان Says:

    اولا خطاب به آقاي دكتر!!شما منابع واستنادتون مورخان يوناني ويا اعراب صدر اسلام كه وارد ايران شدن مي باشد پرواضح است كه يونانيان دشمن ايرانيان بوده اند پس از دشمن چه انتظار!! اعراب هم به دليل مخالفتشان با حكومت شاهنشاهي (البته در ابتداي امر) بر ريشه شاهنشاهي كه همانا كورش باشد مي زدند.كه بعد ها خلفاي امويه عباسي و….برخي از رسوم شاهان هخامنشي را احيا كردند(نوروز و…).دوم خطاب به برادران مسلمانم چه ترك چه فارس چه كرد …توهين وناسزابه هر كس( با هر زبان وقوميتي) توسط هر انسان باشعوري محكوم ميشه .

    • دوست Says:

      سپاس که شما مثل بقیه فحشکاری نکردین

      اما جالبه بدونیم که همون یونانیهای دشمن ایران، کورش رو مرد بزرگی میدونستن. گزنفون کتابی داره با نام کوروپدیا که به فارسی کورشنامه یا تربیت کورش ترجمه شده. در این کتاب گزنفون، کورش رو به عنوان یه انسان آرمانی و سرمشقی برای تمام بشر معرفی میکنه

  89. مسعود Says:

    مرگ بر هز چی انسان خائن به وطن.. و وطن فروش است.. مرگ بر عرب سوسمار خور….

  90. Ardabili Says:

    کورش که با نفت آمد
    پالانی سرسخت آمد
    آریا بازی وارد شد
    عاقل بودن راکد شد
    نفتو حسابی بردند
    با نام آریا خوردند
    رضا پالانی شاه شد
    کورش و آریا ماه شد
    شاه نوکر انگلیس
    هم دزد بود و کاسه لیس
    دزدان دورش نشستند
    تا ملتو شکستند
    انگلیس نفتو میبرد
    پالانی خیلی میخورد
    آریا بازی ایده شد
    حقیقت دزدیده شد
    تحریف تاریخ آمد
    کورش ز مریخ آمد
    آمده دشت مرغاب
    ساکن شد و رفت بخواب
    انگلیس نفتو میبرد
    پالانی خیلی میخورد
    دزدان همه شاد بودند
    عضو حزب باد بودند
    تاریخ دروغ میساختند
    آریا فروغ میساختند
    شاه که تریاکی بود
    او دزد چالاکی بود
    در عالم هپروت
    کورش پرست و طاغوت
    از نفت دزدی میکرد
    نوکری مفتی میکرد
    وقتی که کورش اومد
    انگلیس بجوش اومد
    از خوردن نفت ما
    شد مثل یک اژدها
    آتش زد هستی ما
    آریا شد هستی ما
    اگر چه نفتو خوردند
    ولی آریا آوردند
    آریا چه دل خوش کنک
    بزرگ مثل بادکنک
    هم خوشگل و ناز بود
    توی تاریخ دراز بود
    اما تاریخ غربی
    برای خلق شرقی
    فکر ما رفت به آریا
    نفت ما رفت بدریا
    آن کس که آریا رو دید
    رفتن نفتو ندید
    خادم انگلیس شد
    ظالم و کاسه لیس شد
    ادعای وطن کرد
    ملتو تو کفن کرد

  91. Reza Says:

    سفير آمريکا در تهران رضا شاه را در زمان سلطنتش چنين توصيف کرده است: «پسر بي سواد يک روستايي بي سواد»، مردي که «تنها مقدار ناچيزي با توحش فاصله دارد.»

  92. فرزند كوروش كبير Says:

    خدايا پناه به تو ميبريم
    كوروش كبير كه دنيا بهش افتخار ميكنه بعد اين آخوندا ميگن همه پادشاها آدماي بدي بودن ولي زمان كوروش كبير نه نفت بود نه گاز نه معادن طلا رو كشف كرده بودن ولي اون بدون هيچي ايرانو آباد كرد ولي اين آخوندا با اينكه الان هم نفت و گازو معادن و … داريم نميتونن مملكت داري كنن يا درست بگم كه ذات پليدشون نميذاره كه مملكت داري كنن چون فقط به فكر غارت ايران هستن و چيز ديگه اي نميفهمن و به جز دروغ و ريا چيزي بلد نيستن بگن
    اي كوروش كبير كجايي كه ببيني ايراني را كه تو آباد كردي و از خدا خواستي تا از قحطي و دشمن و دروغ در امان باشه اكنون چگونه ويران گشته و ظالمان جنايت كار بر اين مملكت و بر امت كوروش حكومت ميكنند پروردگارا تو را به عظمت خودت و فرستادگانت و به روح مقدس ذوالقرنين قسمت ميدهيم كه ايران و ملت كوروش را نجات بده يا ارحم الراحمين
    الهي آمين يا رب العرش العظيم

  93. انوشيروان زند Says:

    بدنم را بدون تابوت و
    مومیایی به خـاک سپارند تـا اجزای
    بدنم خـاک ایـران را تشکیل دهد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کوروش بزرگ
    شاه پارس، شاه انشان، شاه ماد، شاه بابل، شاه سومر و اکد
    شاه چهار گوشه جهان

    دوران ۵۵۹ ق.م-۵۲۹ ق.م.[۱] (۳۰ سال)
    تاجگذاری انشان، پارس
    زادروز ۶۰۰ یا ۵۷۶ ق.م.
    زادگاه انشان، پارس
    مرگ ۵۳۰ یا ۵۲۹ ق.م.
    محل درگذشت سیردریا
    آرامگاه پاسارگاد
    پیش از کمبوجیه دوم
    پس از کمبوجیه یکم
    همسر کاساندان
    دودمان هخامنشیان ََََََََََََََََََََََ
    پدر کمبوجیه یکم
    مادر ماندانا
    فرزندان کمبوجیه
    بردیا
    آتوسا
    آرتیستون
    مروئه
    واژهٔ کوروش
    نام کوروش در زبان‌های گوناگون باستانی به‌گونه‌های مختلف نگاشته شده‌است:

    در کتیبه‌های عیلامی: Ku-rash
    پارسی باستان: Kūruš
    درکتیبه‌های بابلی: Ku-ra-ash
    در زبان یونانی باستان: Κῦρος آمده‌است.
    در زبان عبری: کورِش Koresh
    در زبان لاتین: سیروس Cyrus؛
    دورهٔ جوانی
    تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل بر انشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران ، حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌است. بنیانگذار سلسلهٔ هخامنشی، شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ۷۰۰ می‌زیسته‌است. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت انشان رسید. حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول شاه انشان و آریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.

    گستره امپراتوری هخامنشیان در زمان کوروش بزرگ[ویرایش] افسانه‌های زایش کوروش
    تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتسیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشویی داد.

    ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آستیاگ بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام مهرداد (میترادات) داد و از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.

    چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.

    روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده‌است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: «تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در این باره حق با من است، زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می‌باشم، اختیار با توست.»

    آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.

    چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟» پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود.[۲] آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد. از آنطرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کورش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند. شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به هارپاگ بدهند ؛ سپس به هارپاگ گفت می‌خواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند. هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود. خود را کنترول نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.[۲]

    کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد. پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد.[۲]
    ‌‌‌‌ معماری کوروش

    مجسمه بالدار پاسارگاد، منسوب به کورشکتیبه‌ای دوسطری که به زبان‌های پارسی، عیلامی و بابلی بر روی دو جز سنگی در کاخ‌های عمومی و خصوصی کوروش در پاسارگاد قرار دارد، به باستان‌شناسان اطمینان می‌دهد که بناهای پاسارگاد به دستور کوروش بنا شده اند.[۳]

    پاسارگاد در دشتی مرتفع به ارتفاع ۱۹۰۰متر ازسطح دریادرحصارکوهستان واقع شده‌است.از این آثاربه جای مانده درپاسارگاد فقط به چهارنمونه اشاره خواهیم کرد.بارگاه،محراب،جایگاه نگهداری آتش ودیوارصفه ایی که قلعه برآن قرار دارد. امروزکاخ محل سکونت در مقایسه باهمین اواخر چشم اندازی دیگر دارد.در سده هفتم قمری اتابکی از سلغریان فارس درنزدیک آرامگاه کورش مسجدی ساخت که در آن از سنگ کاخ‌ها استفاده شده‌است.به مناسبت جشن‌های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ایران در سال ۱۹۷۱این سنگ‌ها دوباره به جاهای اصلی خود بازگردانده شدند. کاخ محل سکونت بی تردید نشان از تاثیر و نقش معماری یونانی دارد.ظاهراهنگامی که کورش در سال۵۴۵سارد را به تصرف درآوردبه شدت تحت تاثیربناهای مرمرین شاهان لودیا قرارگرفته‌است.چه بسا او همان زمان شماری از اساتیدلودیایی رادرپاسارگاد به کار گماشته‌است. درکاخ تناسب جذاب سنگهای مرمرتیره وروشن،مخصوصا در پایه‌ها،جلب نظر می‌کند.این سنگها از پیرامون سیوندآورده شده، در میانه راه پاسارگاد به تخت جمشید.قطعات سنگ حدود ۳۰ میل سوار بر کلک بر رود کر به محل آورده شده ‌است.[۴]

    فرزندان
    همسر کورش بزرگ کاسادان بود و همچون کورش از تبار هخامنشیان. پیوند این دو چهار فرزند به ارمغان آورد به نامهای کمبوجیه دوم، آتوسا، بردیا و ركسانا.کوروش کاسادان را بسیار دوست می‌داشت، و پس از مرگش سراسر امپراتوری کورش سوگواری کردند و در بابل ۶ روز را همگان به زاری نشستند.

    پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد.{ولی بنا به کتاب سرزمین جاوید از باستانی پاریزی(کمبوجیه به دلیل بی احترامی فرعون به مردم ایران وکشتن 15 ایرانی به مصر حمله کرد که بردیه که در طول جنگ در ایران به سر می‌برد برای انکه با کمبوجیه که برادر دوقلوی او بود اشتباه نشود با پنهان کردن خود از مردم به وسیله نقابی از خیانت به برادرش امتناع کرد ولی گویمات مغ با کشتن بردیه و شایعه کشته شدن کمبوجیه و با پوشیدن نقاب بر مردم ایران تا مدت کوتاهی پادشاهی کرد.)} در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند. کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده‌نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت. کورش بجز این دو پسر، دارای سه دختر به نام‌های آتوسا و آرتیستون و مروئه بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.

    داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد که داریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشیارشا شد.
    منشور حقوق بشر کوروش
    در این لوح استوانه‌ای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتح بابل، می‌گوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی به انجام رسانده‌ است. وی سپس بیان می‌کند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید از نیایشگاه‌های مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاه‌های اصلی آنها در میان‌رودان و غرب ایران برگردانده‌است. پس از آن، کوروش می‌گوید که چگونه نیایشگاه‌های ویران‌شده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاه‌های بابل بودند به میهن‌شان برگردانده‌است. در این نوشته اشارهٔ مستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهش منابع تاریخی مشخص شده‌است که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتح بابل بوده است.[۸][۹][۱۰][۱۱]

    برگردان این منشور چنین است:

    خط ۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو – رَ – آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با – بی – لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ – ری) و «اَکـَّد»(اَ‌ک – کـ َ- دی – ای)، …
    خط ۲. … همهٔ جهان.
    از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که می‌تواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو می‌شود.

    خط ۳. … مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
    خط ۴. او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
    خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ – ایلَـه) برای شهر «اور»(او – ریم) و دیگر شهرها ساخت.
    «اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است. این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه» دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شده‌است. آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران، ۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» می‌داند. از سوی دیگر «کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار می‌آوردند و «کاشـّو / کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهٔ «کاس» برای رنگ آبی در گویش‌های محلی بکار می‌رود. برای نمونه در گیلان، مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب می‌کنند. همچنین برای آگاهی از پیوند اَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیهٔ هلیل رود در جنوب جیرفت بنگرید به : مجیدزاده، یوسف، جیرفت کهن ترین تمدن شرق، تهران، ۱۳۸۲

    خط ۶. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود … هر روز کارهایی ناپسند می‌کرد، خشونت و بدکرداری.
    خط ۷. او کارهای … روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت می‌کرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مَـردوک»(اَمَـر – اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
    گمان می‌رود نام «مردوک» با واژهٔ آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای «جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگی‌های دیگر مردوک شباهت‌هایی با «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیارهٔ «مشتری» متجلی می‌شده‌است. همان گونه که مردوک را با نام «اَمَـر – اوتو» می‌شناخته اند؛ از او با نام آریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد می‌کرده‌اند که به معنای «بزرگ ترین سرور» بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند است

    خط ۸. او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوه‌ای ساکنان شهر را آزار می‌داد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود می‌کرد … همهٔ مردم را.
    خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد … دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.
    منظور آبادانی و فراوانی و آرامش

    خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ می‌خواستند تا به وضع همهٔ باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهٔ شان رو به ویرانی می‌رفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
    خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
    خط ۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهٔ کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش» پادشاه «اَنـْشان»(اَن – شـَ – اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
    خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو – تی – ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همهٔ مردمان «ماد»(اوم – مـان مَـن – دَه) را. کـورش با هر «سیاه سر» (همهٔ انـسان‌ها) دادگرانه رفتار کرد.
    در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر می‌دانند. اما به نظر می‌آید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد به میان دورود مهاجرت کرده‌ بوده اند؛ اطلاق می‌شده‌است.

    خط ۱۴. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره می‌کرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.
    خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.
    ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی، سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بوده‌است. نک به : بارتل ل. واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتی منظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان می‌داند.

    خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانه‌ای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می‌سپردند.
    خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ – بو – نـ َ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.
    خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره‌های درخشان او را بوسیدند.
    خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
    خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.
    از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو می‌شود. استرابو نقل می‌کند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود «کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او «اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بوده‌است. نک به : جغرافیای استرابو، ترجمهٔ هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹

    خط ۲۱. پسر «کمبوجیه»(کـ َ- اَم – بو – زی – یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهٔ «کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ «چیش پیش» (شی – ایش – بی – ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
    خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل» (بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛
    «نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه» خوانده می‌شده‌است. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارش او، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهٔ نبونید» و نیز در «تواریخ هرودوت»(کتاب یکم) تایید شده‌است. برای آگاهی از سالنامهٔ نبونید نگاه کنید به : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, ۱۹۷۶, p. ۱۰۶.

    خط ۲۳. همهٔ مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
    پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهٔ گزنفون نیز تایید شده‌است. گزنفون اظهار می‌دارد که مردمان همهٔ کشورها با رضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتاب یکم)

    خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
    خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
    خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
    خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،
    خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛
    خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمین‌های دوردست، همهٔ پادشاهان «آموری»(اَ – مور – ری – ای)، همهٔ چادرنشینان،
    خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از … تا «آشـور» (اَش – شور) و «شوش» (شو – شَن)
    ۳۱. من شهرهای «آگادِه»(اَ – گـَ – دِه)، «اِشنونا»(اِش – نو – نَک)، «زَمبان»(زَ – اَم – بـَ – اَن)، «مِتورنو»(مـِ – تور – نو)، «دیر»(دِ – ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای – دیک – لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.

    خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگی فرا خواندم.
    با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما او همچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بوده‌است که هر کس در پرستش خدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانی با سختگیری‌ و خشونت‌های بی شمار و اعمال سلیقه‌های شخصی در تحریف آیین زرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.

    خط ۳۳. هم چنین پیکرهٔ خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
    خط ۳۴. به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین شان بازگرداندم،
    گشایش و بازسازی نیایشگاه‌ها به فرمان کورش، دست کم در یک متن دیگر شناخته شده‌است. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده، آمده‌است : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و «اِزیدَه» را باز ساخت.» برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به صفحهٔ ۱۵۶ مقالهٔ W. Eilers در کتاب شناسی

    خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»
    در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه» (اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی ِبی پایان و جایگاه خدای بزرگ یا اهورامزدا و بهشت برین است.

    خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهٔ مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم.
    صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم…

    خط ۳۷. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردک‌ها و کبوتران …
    از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نویافته‌ای است که در مقالهٔ «دربارهٔ منشور کورش» به آن اشاره شد. این نُه سطر دنبالهٔ بلافصل سطرهای پیشین نیست.

    خط ۳۸. … باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور – اِنلیل»(ایم – گور – اِن – لیل) را استوار گردانیدم …
    خط ۳۹. … دیوار آجری خندق شهر را،
    خط ۴۰. … که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
    خط ۴۱. … به انجام رسانیدم.
    خط ۴۲. دروازه‌هایی بزرگ برای آن‌ها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ …
    خط ۴۳. … کتیبه‌ای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش – شور – با – نی – اَپ – لی)
    خط ۴۴. …
    حضرت ذوالقرنین یـــا کـــــوروش بـــــزرگ
    برای « ذوالقرنین » معانی گوناگونی ذكر شده است. برخی ذوالقرنین را به معنای ـ دو قرن ـ گرفته اند. به این معنی كه مردم را در حدود دو قرن یا دو نسل دعوت به حق نمود.
    برخی نیز گفته اند: ذوالقرنین، یعنی كسی كه بر شرق و غرب دنیای شناخته شده آن روز حکومت داشته است.
    در آرامگاه کوروش پیکر تقدیس از روح و « فروهر» کوروش را نیز به شکل فرشته ای ساخته بودند،که ذوالقرنین بوده و همانست که می نویسند بر بالای آن کتیبه ای داشته که نام کوروش بر آن نوشته بوده بالای آرامگاهش مجسمه بالدار هنوز هست و ابولکام آزاد براساس همین مجسمه آنرا ذوالقرنین خوانده است و کوروش را همان ذوالقرنین یاد شده در قرآن دانسته است.در تورات هم به کوروش لقب عقاب شرق داده اند.
    ذوالقرنین اولین كسی است كه سد ساخته است و از آهن به نحو انبوه استفاده كرده است وسدی كه او ساخته بود از آهن خالص بوده است.
    در روایات آمده است كه گروهی از مردم نزد ذوالقرنین آمدند و از طایفه ای شریر و خونریز كه به « یأجوج و مأجوج ( همان قوم مغول)» معروف است، به شكایت پرداختند و گفتند كه از آزار و اذیتهای این قوم به ستوده آمده اند. چه بهتر كه چاره ای برای در امان ماندن از دست آنها اندیشیده شود. ذوالقرنین به درخواست آنها جواب مثبت داد و برای آنها سدی از آهن ساخت تا از آزار و دست درازی آن قوم در امان باشند.
    گفته شده است كه این سد در مكانی كه از دو طرف با كوههای سر به فلك كشیده محصور بود، ساخته شده است.اكنون سدی با همان مشخصات در گرجستان امروزی پیدا شده است و در تنگه داریال واقع است.
    برخی با غرض یا به اشتباه اسکندر گجستیک (ملعون) را ذوالقرنین می دانند لیكن‌ این‌ معنی‌ با کلام قرآن‌ سازش‌ ندارد. چون‌ نخست قرآن‌ می گوید ذوالقرنین‌ مؤمن‌ به‌ خدا و روز قیامت‌ بوده‌ است‌ و دین‌ او دین‌ توحید بوده‌ است‌؛ ولی‌ ما میدانیم‌ كه‌ إسكندر مشرك‌ بوده‌ و در تاریخ‌ آمده‌ است‌ كه‌ ذبیحه خود را برای‌ ستاره مشتری‌ ذبح‌ نموده‌ است‌.
    و دوم قرآن‌ ذوالقرنین‌ را مرد صالح‌ از عباد خدا و صاحب‌ عدل‌ و رفق‌ می‌شمارد؛ و تاریخ‌ برای‌ إسكندر خلاف‌ آنرا بیان‌ میكند.
    سوم اینکه در هیچیك‌ از تاریخها‌ نیامده‌ است‌ كه‌ إسكندر مقدونی‌ سدّ یأجوج‌ و مأجوج‌ را بنا كرده‌ باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است.ودر تمام نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است و کتیبه اش هنوز موجود می باشد ، ذکر شده است.
    دوتا از فروع دین ما تولی و تبری است که یعنی دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است چون کوروش بزرگ دوست خدا فردی بود که احکام خدا را در زمین جاری می کرد و در واقع نماینده خدا در زمین بود باید مورد احترام همگی ما باشد و مقامش را گرامی داریم و نگذاریم آرامگاهش از بین برود و یا به او بی توجهی و توهین شود .

    ترجمه آیه های قرآنی:
    و از تو از ذو القرنین می پرسند . بگو : براى شما از او خبرى خواهم خواند ( 83 ) .

    ما به او در زمین تمكین و قدرت دادیم و از هر چیز وسیله‏اى عطا كردیم ( 84 ) .

    پس راهى را تعقیب كرد ( 85 ) .

    چون به غروبگاه آفتاب رسید آن را دید كه در چشمه‏اى گل‏آلود فرو مى‏رود و نزدیك چشمه گروهى را یافت گفتیم اى ذو القرنین یا عذاب مى‏كنى یا میان آن طریقه‏اى نیكو پیش مى‏گیرى (86).

    گفت : هر كه ستم كند زود باشد كه عذابش كنیم و پس از آن سوى پروردگارش برند و سخت عذابش كند( 87) .

    و هر كه ایمان آورد و كار شایسته كند پاداش نیك دارد و او را فرمان خویش كارى آسان گوییم (88 ) .

    تا به طلوع‏گاه خورشید رسید و آن را دید كه بر قومى طلوع مى‏كند كه ایشان را در مقابل آفتاب پوششى نداده‏ایم ( 90 ) .

    چنین بود و ما از آن چیزها كه نزد وى بود به طور كامل خبر داشتیم ( 91 ) .

    آنگاه راهى را دنبال كرد ( 92 ) .

    تا وقتى میان دو كوه رسید مقابل آن قومى را یافت كه سخن نمى‏فهمیدند ( 93 ) .

    گفتند : اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین تباهكارند آیا براى تو خراجى مقرر داریم كه میان ما و آنها سدى بنا كنى ( 94 ) .

    گفت : آن چیزها كه پروردگارم مرا تمكن و قدرتی آن را داده از خراج شما بهتر است اما مرا به نیرو كمك دهید تا میان شما و آنها حائلى كنم ( 95 ) .

    قطعات آهن پیش من آرید تا چون میان دو دیواره پر شد گفت : بدمید تا آن را بگداخت گفت : روى گداخته نزد من آرید تا بر آن بریزم ( 96).

    پس نتوانستند بر آن بالا روند ، و نتوانستند آن را نقب زنند ( 97 ) .
    گفت : این رحمتى از جانب پروردگار من است و چون وعده پروردگارم بیاید آن را هموار سازد و به پیمان خود عمل کند و آن سد را متلاشی و پاره پاره گرداند.

    مفسرين درباره اينكه ذو القرنين كدام شخصيت تاريخى است و سدش در كجاست اختلاف نظر دارند.علامه طباطبايى در اين باره هفت نظريه را به طور كامل نقل كرده و بعد آن ها را نقد نموده است.در اينجا نظريه مهم تر را به اختصار بيان مى كنيم: كوروش هخامنشى جديدترين نظريه درباره ذو القرنين است.كوروش هخامنشى پادشاه ايران باستان بوده و سد او سد داريال واقع در مناطق كوهستانى قفقاز و بين شهرهاى تفليس و ولادى كيوكز مى باشد. نظريه چهارم نيز تا حدودى مورد تاييد تاريخ و شواهد موجود مى باشد.اين نظريه سراحمدخان هندى است و دانشمند معروف مسلمان مولانا ابو الكلام آزاد كه روزى وزير فرهنگ كشور هند بوده آن را در كتاب محققانه اى كه در همين زمينه نگاشته است به طور مفصل بيان كرده است. (۳۱) مولانا ابو الكلام اين نظريه را از چند جهت بررسى و اثبات كرده است كه ما در اينجا بخش اصلى آن را به طور خلاصه مى آوريم:
    – شخصيت ذو القرنين طبق نظريه قرآن ذو القرنين مردمى مؤمن به خدا و معاد بوده است كوروش نيز طبق نظر تاريخ و كتب عهد عتيق چنين بوده است. ذو القرنين پادشاهى عادل و رعيت پرور و داراى بخشش بوده; كوروش هم طبق تاريخ كتب عهد عتيق و نظر مورخين قديم مانند هردوت و ديگران پادشاهى با مروت فتوت سخاوت و كرم بوده است; چنان كه از تاريخ زندگى او و برخوردش با ياغيان كه با او مى جنگيدند يا او با آنها جنگيده است معلوم مى شود. ذو القرنين از طرف خداوند داراى توانايى ها و امكانات فراوانى مانند عقل تدبير فضايل اخلاقى ثروت و شوكت ظاهرى بوده و كوروش نيز همه اين ها را داشته است.

    – مسافرت هاى ذو القرنين همان طور كه قرآن درباره ذو القرنين فرموده كوروش نيز سفرهايى به مغرب و مشرق داشته است و جريان سفر به مغرب او چنين است كه پادشاه سرزمين ليديا بدون هيچ مجوز و عذرى به طرف كوروش لشكركشى كرد. كوروش نيز به طرف ايشان حركت كرده و با آنان جنگيد. پايتخت ليديا را فتح كرد و بر آنان پيروز شد و بعد آنان را عفو نمود. همچنين او سفرى به مشرق داشته و تا بكريا (بلخ) پيش رفته است تا به غائله قبايل وحشى و صحرانشين آنجا پايان دهد.

    – سدسازى ذو القرنين همان طور كه ذو القرنين سدى آهنين براى جلوگيرى از حملات اقوام ياجوج و ماجوج(مغول) بنا كرد كوروش نيز طبق نظر مورخين سفرى به طرف شمال ايران براى خاموش كردن فتنه اى در آن نواحى انجام داده است و گويا در همين سفر سد موجود در تنگه داريال را به درخواست اهالى آن مرز و بوم ساخته است . اين سد تنها سدى است كه در ساخت آن از آهن استفاده شده است و هم اكنون هم موجود است. به زبان محلى آن را دمير قاپو يعنى دروازه آهنى مى نامند. تنگه داريال واقع در سلسله جبال قفقاز است كه از درياى خزر شروع شده و تا درياى سياه ادامه دارد. اين سلسله کوه ها به ضميمه درياى خزر و درياى سياه مانعى طبيعى به طول هزارها كيلومتر بين شمال و جنوب آسيا بوده است و تنها راه بين شمال و جنوب همان تنگه داريال بوده كه با سد دميرقاپو بسته شده است.
    کورش کبير اولين پادشاه هخامنشی، افزون بر ايرانيان ، به دليل صدور نخستين اعلاميه حقوق بشر نزد همه جهانيان و دانشمندان محترم است .در دوران باستان نيز بسياری از انديشمندان (مانند افلاطون، فيثاغورث، هرودت، گزنفون، ديودور سيسيلي و…) او را ستوده اند. كوروش بزرگ بنا به پژوهشهای 100 ساله اخير دانشمندان مسلمان همان ذوالقرنين است كه در سوره كهف قرآن (آيات83 تا 99) از او ياد شده است. كوروش نزد يهوديان ،زرتشتيان ، مسيحيان و مسلمانان از جنبه آسمانی و تقدس برخوردار است. در كتاب تورات از او به عنوان حضرت مسيح ، فرستاده پروردگار، شکست دهنده فرعونيان، شاهين خدا، نجات بخش و دانشمند خدا نام برده شده است.

    درصحف عزرای پيامبر آمده است: کورش فرمود خداوند به من دستور داده است تا خانه ای برای او در بيت المقدس بسازم.ابوريحان بيرونی (قرن 4 هجری) و غياث الدين خواند مير (قرن 6 هجری در کتاب حبيب السير، جلد يک، صفحه 136) از او بعنوان بانی بيت المقدس و مسجد الاقصي (يا همان قبله نخست مسلمانان) نام می برند. در تفسير قرآن ابوالفتح رازی آمده است: که خدای تعالی بر زبان بعضی پيغمبران امر کرد پادشاهی از پادشاهان پارس را نام او کورش و او مردی بود مومن. مسعودی در کتاب مروج الذهب،صفحه606 می نويسد: اين خبر در انجيل هست كه كورش پادشاه، ستاره را كه هنگام مولود عيسای مسيح طالع شده بود،ديده بود… و ما تفصيل اين ماجرا را با آنچه مجوس ونصاری در باره آن گفته اند…در كتاب«اخبارالزمان» آورده ايم.
    آرامگاه باشكوه كوروش بزرگ در پاسارگاد طرحی گيرا ، باوقار ، متوازن ، مقدس و اهورايی دارد. ساختمان اين گونه آرامگاه ، پيش و پس از آن ديده نشده است. پس از اسلام در دوران پادشاهی اتابكان فارس (در قرن 5 و 6 هجری خورشيدی ) به دليل جنبه تقدس آرامگاه ، مسجدی در اطراف آرامگاه ساخته ، درون آرامگاه هم محرابی از سنگ تراشيده و پيرامون آن آياتی از قرآن به خط ثلث نگاشته‌اند.(دکتر رضامرادی غياث آبادی در کتاب نقش رستم وپاسارگاد). قبله نمايی نيز در سنگ در کنار مهراب تراشيده اند.در زمان گذشته نوشته ای در آرامگاه به خط ميخی بوده كه متن آن ، چنين است :

    « ای رهگذر ، من كوروش هستم كه پادشاهی جهان را به پارسيان دادم ، به مشتی خاك كه پيكرم را در برگرفته رشك مبر »

    در دشت مرغاب در پاسارگاد ، نقش برجسته‌ای از كوروش بزرگ باقيمانده است
    كـه همچون فرشتگان ، بــا بـالهايی آسمانی تراشيده شده است. نكتـه جـالب
    است كه ايـرانيان از زمان باستان تا‌كنون ايـن پيكره را مقدس می‌دانند و بـا اينكه

    پيكره‌های ديگر در سراسر ايـران در اثر نـادانی آسيب ديـده است هيچ‌كس جرأت
    نداشته بـه ايـن پيكره اهـورايی آسيب برساند! هنـــوز هم تصور مقدس بودن ايـن
    پيكره در ميـان مردم بـومی بـاقی است (دکتر بهرام فره وشی در کتاب ايرانويچ).

    مردم محلی دستــان او را رو به قبـله و در حـالت نيايش می دانند و مردم منطقه

    نـذرهای خود را تقديم آرامـگاه می‌كردند( دكتر باستانی پـاريزی در كتـاب كـوروش

    ذوالقرنين ). آب رودخانه پلوار نيز هميشه آبی مقدس و شفابخش به شمار مـی

    آمد.(دکتر شاپور شهبازی در کتاب پاسارگاد).دکتر جمشيد صداقت کيش در ويژه

    نـــامه فصل نــامه فــارس شنـاخت در نوشتــار مسجدهای فــارس در صفحه 88

    می نويسد: در روايت های اسلامی هـم از مـقدس و آسمانی بـودن ايـن جـايگاه

    سخن بسيار رفته است از جمله در كتابهای زير:

    1 ـ مسالك و ممالك ( اصطخری به سال 320 هجری ) صفحه‌های 109 و 141

    2 ـ حدود العالم من المشرق الی المغرب ( نوشته شده به سال 372 هـ ) صفحه 131

    3 ـ اشكال العالم ( ابوالقاسم جيهانی به سال 367 هـ ) صفحه‌های 113 و 123

    4 ـ نزهت‌القلوب ( حمداله مستوفی به سال 740 هـ ) صفحه 178

    استاد ابراهيم پورداود ( کتاب ذوالقرنين و کورش از محمد کاظم توانگر زمين): هر ايرانی همانگونه که مکلف است در صورت استطاعت در مدت عمر خود يک بار به حج مشرف شود شايسته است که يک بار هم به زيارت کورش که پايگاه مليت ايرانی است خود را برساند. نه فقط بخاطر ايرانی بودن بلکه به جهت زيارت فردی که قرآن بيشترين تعريف (17 آيه) در مورد يک زمامدار را از او کرده است.

    با این همه نشانه ها آشکار است که کوروش بزرگ همان ذوالقرنین است و با این همه نشانه از مقدس بودن آرامگاه کوروش کبیر نزد تمامی ملت های جهان، جای بسی تاسف است که این بنای با ارزش در آینده نزدیک بخاطر رطوبت و یا آبگرفتگی ناشی از سد سیوند برای همیشه ازبین خواهد رفت……» از ماست که برماست »
    ايزديكتا يار و نگهدارتان.

    • دوست Says:

      درود بر تو دوست گرامی که به جای ناسزا دادن اطلاعات خوبی از کورش گذاشتی
      در مقابل اطلاعات دکتر که به خلخالی استناد میکنه

  94. ساسان Says:

    با سلام
    خوبی آقای دکتر – سلامتی اعصاب وروانتان را باید مرتب چک کنید خدای نکرده نسنجیده این حرفها از زبانتان خارج نشده باشد .
    تاریخ ترکها از کی شروع میشه خبر داری .
    بعد از توفان نوح توران به شرق رفت وسام به جنوب و در تمام تاریخ ایران چه در افسانه و چه در واقعیت تورانیان یا ترکان همیشه دشمن بوده اند .
    ورود ترکان به ایران با نوکری دربار سامان و به حکومت رسیدن سلجوقیان شروع شد . کجا تاریخ نوشته که سامی ها ( سومری ها بابلی ها ایلامی ها ) ترک بوده اند .
    کاری هم به اصل و نصب کوروش بزرگ جمع کننده همه خوبی ها ندارم .
    اما همان کسی است که در برابر وحشی گری قوم ماساژوتها در شمال شرقی سد ساخت که در قران هم به او لقب ذوالقرنین داده اند و یهودیان اورا ناجی وپدر وراهاننده از چنگال بخت النصر بابلی می دانند .
    برو تاریخ واصل ونصبت رو بخون . من پدرم ترکه ولی هیچ وقت تاریخ سرزمینی رو که به اون تعلق داری بخاطر اجانب وخودفروشی خراب نکن.
    مگر ترکها از روز اول در ترکیه مستقر بودند . در این مکان یونانی ها وسپس رومی ها ساکن بودند بهیمن دلیل هم سفید روترو هم خوشگل تر از از همنژادان خود در ایران وترکستان چین ومغولستان هستند.
    در سلسله بسیار قدرتمند ترکان ایرانی سلجوقی اسیای صغیر فتح شد و اونها هم ترک شدند .
    بابا صد رحمت به ترکهای قدیمی این همه آدم فروش و وطن فروش نبودند
    اگر هر قومی که الان در ایارن تحت نام یک کشور وسرزمین ساکنند این طوری قضاوت کنند که اصلا کسی ایرانی باقی نمی مانند باید همه از ایران بروند و در سرزمین اصلی ومادریشان خارج از این مرزها باشند .
    اگر اینطور بود ستار خان وباقر خان نیز باید می رفتند زیر پرچم عثمانی
    شاه اسماعیل و شاه عباس هم جیره خور بودند ؟ بزرگان کشوری ما بجز خاندان قاجار که از ترکان بی مایه بودند همه در 400 سال اخیر ترک بودند .
    نادر شاه – سلطان محمود – ملکشاه سلجوقی – خواجه نظام الملک – و…. همه ترک بودند .
    حتی این پدر وپسر پهلوی هم که یک کشور وحشی و بدبخت رو از قاجار ترک تبار تحویل گرفتند ریشه ترک داشتند اگر نبودند که ما الان از افغانستان وبوکینافاسو وسومالی هم عقب تر بودیم
    دکتر آدرس بده تا با هم تاریخ رو بررسی کنیم
    من 25 ساله که تاریخ می خونم حتی عربها هم کوروش رو قبول دارند یونانی ها هم قبول دارند این دیدیگاه کتریانوس تو کدوم کتاب نوشته شده برم بخونم
    من منتظر ایمیل شما هستم ایمیلم رو هم نوشتم خوبیت نداره آدم تحصیل کرده حتی اگر مخالف باشده این همه فحش وناسزا بگه مگر چه هیزم تری به شما و یا تاریخ ترکیت فروخته اون موقع اصلا ترکها کجای ایران بودند .
    بعد ظاهرا جنایتهای ترکان عثمانی در تجاوز به زنان تبریز در اوایل سلطنت شاه عباس و تسخیر تبریز یادتان رفته اگر اونها خوب بودند 3 سلسله ترک آنروز یعنی صفویه وعثمانی وازبک باهم متحد می شدند چرا نشدش از تاریخ برو بپرس
    آب در اسیاب دشمن ایران نریز کاری هم به سیاستهای این دولت ندارم که ضد ترکی است یا ترک پرور اما کار شما نفاق افکنانه است
    ترک وعرب وبلوچ وکرد ولر وفارس و …. همه اقوام ایران فعلی هستند و اینکه از کجا آمده اند وچه بودند مهم نیست الان همه ایرانی هستند

  95. ساسان Says:

    باز هم سلام
    دکی جون بهتر شدی قرصاتو خوردی
    انگلیسی های دشمن و یونانی های بدترش اینقدر بد نگفتن در تمام تاریخ باستان نیز حرفی از ترکها نیست کو بگرد اگر بود بگو بروم بخونشمش
    خالا بیا وصیت نامه داریوش رو بخون
    وصیت نامه داریوش بزرگ هخامنشی
    بازگشت

    اینک من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد وایرانیان در آن کشور ها دارای احترام هستند . و مردم کشور ها در ایران نیز دارای احترام هستند.

    جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشور ها بکوشد . وراه نگهداری این کشور ها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد . زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی . من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
    ده سال است که من مشغول ساختن انبار های غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبار ها را که از سنگ ساخته می شود وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبار ها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبار ها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و توباید بعد از من به ساختن انبار های غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو و یا سه سال کشور در آن انبار ها موجود باشد . و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبار ها برای تامین کسری خواروبار از آن استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود .
    هرگز دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است . چون اگر دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی .
    کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد تو باید آن کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی . با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
    توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هردوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن ، و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت .
    افسران وسربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن . اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند . اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
    امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو بتوانند بخوانند وبنویسند تا اینکه فهم وعقل آنها بیشتر شود وهر چه فهم وعقل آنها بیشتر شود ، تو با اطمینان بیشتری میتوانی سلطنت کنی . همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که میل دارد پیروی نماید .
    بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده ام بر من به پیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هرزمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی ، که من پدر تو پادشاهی مقتدربودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم ،مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد . زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ کس در ان جهان باقی نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی ، غرور وخود خواهی برتو غلبه خواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا ینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند .زنهار زنهار ، هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد . و رای صادر نماید . زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد .
    هرگز از آباد کردن دست برندار . زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این قاعده است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود . در آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازی را در درجه اول قرار بده .
    عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .بیش از این چیزی نمیگویم این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند ، کردم . تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم مرگم نزدیک شده است .

    حالا هم خشایار رو بشناس
    به ابتکار خشایارشا پلی از قایق بر روی بغاز داردانل ساختند که نیروی زمینی ایران توانست از روی آن عبور کرده و وارد خاک یونان شود. در ابتدا خشایارشا با پادشاه کارتاژ(Carthage)صلح کرد تا وی یونانیان را همراهی نکند. علاوه بر این، تعداد زیادی از یونانیان ازجمله مردم منطقه تسالی به ارتش خشایارشا پیوستند. هنگام حمله خشایارشا به یونان بعضی از ایالتهای یونان دست بر دست گذاشتند و در صدد دفاع بر نیامدند و این ناشی از اختلافات داخلی بین این ایالتها می‌شد و همین اختلاف باعث شد تا خشایارشا برای ساختن پل بر روی داردانل دچار مشکل جدی نشود. بعد از اینکه ارتش ایران از کشور سات رائی گذشت عبور قشون دشوار شد چون میبایست از وسط جنگل یا دشتهای ناهموار به راه ادامه بدهند و ارابه‌ها و منجنیق ها از آن منطقه ناهموار نمیگذشت و در مواضع جنگلی درختها مانع از عبور ارتش می‌شد. از آن به بعد به دستور خشایارشا پیشا پیش ارتش اقدام به جاده سازی شد و حتا برای این کار از سکنه محلی نیز برای تسریع کار استفاده کردند. نیروی دریایی ایران به موازات ساحل حرکت می‌کرد و در دریا ارتش ایران را از حمله ناگهانی نیروی دریایی یونان حفظ می‌کرد. عبور ارتش ایران از کشور تراس طولانی شد چون جاده سازان پیوسته در حال ساخت و هموار کردن راه بودند. پروفسور بارن در تحقیقات خود می‌نویسد چهل پنج روز طول کشید تا ارتش ایران توانست از کشور تراس بگذرد و به مقدونیه برسد. با اینکه جاده خشایارشا برای عبور ارتش و به صورت موقتی بود تا مدتها بعد ار آن تاریخ قابل استفاده بود. بعد از این که خشایارشا وارد یونان شد تمیستوکل گفت ما نباید بگذاریم ایرانیان به آتن نزدیک شوندو قبل از این که آنها به جنوب یونان برسند باید در شمال یونان جلوی آنها را گرفت تا جنگ به آتن نرسد.او پیشنهاد کرد که ده هزار سرباز مجهز در شمال مقدونیه جلوی ایرانیان را بگیرند. اما این پیشنهاد با دو مشکل روبرو بود. نخست اینکه آتن به تنهایی نمی‌توانست ده هزار سرباز بسیج کندو برای این کار بایستی سایر کشورهای جنوب یونان هم کمک نمایندو به تناسب شمار سربازان خود هزینه جنگ را تحميل نمایند.دوم آنکه سربازان آتنی و سایر کشورهای جنوبی یونان به شمال آن سرزمین نمی‌رفتندو می‌گفتند ما مدافع وطن خود هستیم نه وطن دیگران و هر وقت مورد تهاجم ایرانیان قرار گرفتیم در وطن خود میجنگیم و دفاع میکنیم.خشایارشا از اختلافات داخلی یونانیان کاملا آگاه بود و قبل از شروع جنگ جاسوسانی را وارد یونان کرده بود. آنها موظف بودند که به اختلاف میان یونانیان دامن زنند و مانع از اتحاد میان ملل یونان شوند. فعالیت جاسوسان ایرانی باعث شد تا یونانیانی که مردد بودند که به جنگ با ایرانیان برون بعد از ورود ارتش ایران تصمیم بگیرند که نجنگند به خصوص اینکه ارتش ایران بعد از ورود به یونان با هیچ یک از ملل یونان شمالی کاری نداشت و در هر نقطه‌ای که ارتش خشایارشا خواربار خریداری می‌کرد بهای آن را نقد می‌پرداخت.در کل اینچنین می‌توان گفت که هیچ یک از ملل یونان خوهان جنگ با ایرانیان نبودند غیر از آتن و اسپارت و آتن آتش غیرت یونانیان را شعله ور می‌کرد تا آنهارا وادار نماید که علیه ایرانیان بجنگندو علتش این بود که آتن می‌دانست که خشایارشا فقط برای جنگ با آتن به یونان آمده چون آتن سارد پایتخت کشور لیدی را که از کشورهای تحت الحمایه ایران بودسوزانده و ویران کرده بودند.

    [ویرایش] جنگ در تنگه ترموپیل
    یونانیان به علت کثرت سربازان ارتش ایران چینین صلاح دانستند که در یک منطقه کوهستانی جلوی ارتش خشایارشا را بگیرند و برای این منظور در صدد بر آمدند که در منطقه کوهستانی ترموپیل ارتش ایران را متوقف نمایند در تنگه ترموپیل(Thermopylae) به علت تنگی جا نیروی ایران با مقاومت آتنی‌ها و اسپارتی‌ها که برای نخستین بار باهم متحد شده بودند مواجه شد. سرانجام یک یونانی به ایرانیان که در حدود سه روز در ورودی تنگه متوقف شده بودند راهی را معرفی کرد که به پشت تنگه می‌رفت. یونانیان با آگاهی از این خیانت گریختند و فقط لئونیداس(Leonidas)(حاکم اسپارت) بهمراه سیصد اسپارتی که به اجبار مانده بودند [۱] همگی کشته شدند [۲] . سپاه ایران بعد از این جنگ برای عبور از گردنه ترموپیل به حرکت در امد. خشایارشا بعد از این که از ترموپیل گذشت از طریق جاسوسان خود مطلع شد که آتن میکوشد که ملل تسالی و مقدونیه را علیه او وارد جنگ کند تا راه بازگشت او را ببندند و کاری کنند که او از پیشروی در خاک یونان صرف نظر کند. راه جلوگیری از این توطئه این بود که خشایارشا هر چه زودتر آتن را اشغال نماید تا این که تحریک و توطئه آتن خاتمه یابد.اما از قضا چند روز بعد از حرکت ارتش ایران از جلگه آهار برف سنگینی بارید و خشایارشا در برف مجبور به توقف گردید تا این که راه باز شود اما یک هفته بعد از برف اول دومین برف همانطور سنگین نازل گردید . خشایارشا از روزی که وارد یونان شد حرکت ارتش را طوری تنظیم کرد که به طور دایم بین نیروی زمینی و نیروی دریایی ارتباط برقرار باشد و لذا از حیث خواروبار در مضیقه قرار نگرفت.پنج روز به آغاز بهار مانده بود که خشایارشا فرمان حرکت ارتش را صادر کرد و ارتش ایران از منطقه کوهستانی گذشت و به جلگه تلکو رسید.

    [ویرایش] اشغال آتن
    در جلگه تلکو بین ارتش ایران و یونانیان جنگ در گرفت که به شکست یونانیان انجامید و بعد از این برد خشایارشا ارتش خود را از رودخانه تلکو واقع در همان جلگه عبور داد . عبور ارتش خشایارشا از این رودخانه که بسترش در تنگه تلکو بود چهار روز و به روایتی شش روز طول کشید و وقتی از آن خارج شدند به شهر تارت رسیدند و پنج روز در این شهر توقف کردند. یک روز قبل از این که خشایارشا از تارت حرکت کند اعلامیه‌ای برای سکنه اتن فرستاد و در آن گفت هریک از سکنه آتن که تسلیم ارتش ایران شود در پناه پادشاه ایران خواهد بود.و جان و مالش مصون است.خشایارشا به طوری که پروفسور بارن می‌گوید میخواست که به گرفتن غرامت جنگ از آتن اکتفا نماید و از جنگ بپرهیزدتا این که حسن نیت خود را به ملت آتن و سایر ملل یونان ثابت نماید اما مجلس شورای آتن نپذیرفت و تسلیم شدن در قبال ارتش ایران را یک ننگ غیر قابل تحمل دانست و مصمم شد که بجنگد. به همین علت حکومت آتن تمام زنها و بچه‌ها و کسانی را که توان شرکت در جنگ را نداشتند از آتن خارج کرد و هر آنچه از اموال قابل حمل را نیز به همراه آنان به جزایر پولوپونز و سالاميس فرستاد. در تاریخ اروپا نوشته شده که خشایارشابعداز ورود به آتن این شهر را ویران کرد . در صورتی که او بجز دژ جنگی اکروپول و دیوار شهر که اطراف آتن بود چیزی را ویران نکردو روزی که ایرانیان از آتن رفتند تمام عمارتهای شهر باقی بود . آتن را خود یونانیان در جنگهای داخلی که از سال ۴۰۴ تا ۴۳۱ قبل از میلاد طول کشید ویران کردند که شرح کامل آن در تاریخ توسدید آمده است. واقعیت تاریخ این است که خشایارشا رفته بود تا آتن را ویران کند ولی شجاعت یونانیان در ترموپیل در وی موثر افتاد و همچنین چون توانست آتن را تقریبا بدونه جنگ فتح کند از تصمیم خود منصرف شد. در روز دهم ورود ارتش ایران به آتن خشایارشا به معبد اکروپل رفت و حتی به خدام معبد الهه بزگ اتن انعام داد.آنچه که تا اینجا راجع به ورود ارتش ایران به آتن نقل شد از تحقیقات بیطرفانه پروفوسور بارن انگلیسی بود که به طور خلاصه بیان گردید.

    [ویرایش] جنگ سالامیس
    این بخش از مقاله نیازمند ویکی‌سازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوه‌نامه آن را تغییر دهید. در پایان، پس از ویکی‌سازی این الگوی پیامی را بردارید.
    پس از آن یونانیان اقدام به مشورت نمودند یکی از بزرگان آتن به نام تمیستوکلس(Themistocles) معتقد بود که در جزیره سالامیس(Salamis) به دفاع بپردازند اما سایر یونانیان می‌گفتند که باید در تنگه کورینت(Corinth) مقاومت کرد. تمیستوکلس که دید نمی‌تواند نظر خود را به دیگران بقبولاند نامه‌ای به شاه ایران نوشت و خود را از طرفداران یونان نشان داده گفت که چون آنان قصد فرار دارند وقت آن است که سپاه پارس آنان را یکسره نابود کند. خشایارشا پیغام را راست انگاشته ناوگان مصری تحت فرماندهی ایران جزیره پنسیلوانیا را تسخیر کرد. یونانیان در جزیره سالامیس گیر افتادند و بنابراين گفتند یا باید در همین جا مقاومت کنیم یا نابود شویم و این همان چیزی بود که تمیستوکلس میخواست.

    نیروی دریایی ایران برخلاف کشتی‌های یونانی که آرایش صف را اختیار کرده بودند به دلیل تنگی جا بطور ستونی اقدام به حمله کرد و ناگهان زیر آتش نیروهای دشمن قرار گرفت. جنگ تا شب ادامه داشت و در این جنگ بیش از نیمی از کشتیهای ایران نابود شد و بنابراين سپاه ایران اقدام به عقب نشینی کرد. یونانیان که ابتدا متوجه پیروزی خود نشده بودند در صبح روز بعد با شگفتی دیدند که از کشتیهای ایرانی خبری نیست! [۳]

    در همین زمان خشایارشا اخبار بدی از ایران دریافت کرد و بنابراين اقدام به مشاوره با سرداران خود نمود. نظر مردونیه این بود که خود وی با سیصد هزار سپاهی برای تسخیر کامل یونان در این سرزمین باقی بمانند و خود خشایارشا به ایران بازگردد. شاه این نظر را پذیرفت ولی در زمان بازگشت تعداد زیادی از اسبان و سپاهیان وی در اثر گرسنگی و بیماری مردند.

    [ویرایش] نبرد پلاته
    از سوی دیگر مردونیه به یونانیان پیشنهاد داد که تبعیت ایران را بپذیرند و گفت که در این صورت در امور داخلی خویش آزادند. اما آنان این پیشنهاد را رد کرده جنگ دوباره در گرفت. مردونیه آتن را باز هم به تسخیر درآورد اما در محل پلاته(Plataea) صدهزار یونانی در مقابل وی صف آرایی کردند. در ابتدا تصور می‌شد که ایرانیان پیروز هستند چراکه نهایت دلاوری را نشان دادند اما این گونه نشد. مردونیه در آغاز جنگ در اثر تیری که به وی اصابت کرد کشته شد و سپاه بی سردار ایرانی نبرد بی حاصلی را آغاز کرد که تنها سه هزار ایرانی از آن جان سالم بدر بردند.

    نبرد دیگر، جنگ در دماغه می کیل(Mycale) است: ناوگان ایران که پس از نبرد پلاته در حال بازگشت به میهن بود، در این محل توسط سپاه دشمن منهدم شد.

    [ویرایش] حمله یونان به مستملکات ایران
    پس از عقب نشینی ایرانیان، یونانیان به پادگان پارس واقع در یونان حمله کرده و آنجا را تصرف نمودند. چندین سال بعد نیز به مستملکات ایران یورش برده و برخی از جزایر غرب آسیای صغیر نظیر قبرس را به تصرف درآوردند.

    [ویرایش] علل شکست سپاه ایران
    بنابر نوشته مورخان علل شکست ایران در تسخیر یونان به این شرح است:

    زیادی شمار نفرات که تأمین آذوقه و هدایت ارتش را مشکل میساخت.
    نامناسب بودن سلاحهای ایرانیان در برابر یونانیان سنگین اسلحه(به غیر از هنگ جاویدان باقی سپاه ایران از سلاح‌های سبک نظیر تبر (!) استفاده می‌کردند.)
    عدم آشنایی ایرانیان به موقعیت جغرافیایی یونان
    اغفال شدن ارتش ایران در سالامیس
    بازگشت ناگهانی خشایارشا
    ناهمواری جلگه‌های یونانی و عدم عادت ایرانیان به جنگ در این سرزمینها که نیروهای دریایی و زمینی را از حمایت یکدیگر محروم می‌کرد.
    مهم‌ترین علت شکست ایران در این نبرد روحیه عالی یونانیان بود. چرا که آنان مردمانی استقلال طلب بودند و حاضر نبودند که تبعیت ایران را بپذیرند.

    [ویرایش] درباره خشایارشا
    خشایارشا صفاتی عالی داشته بطوریکه یونانیان بزرگ منشی او را ستوده‌اند. مشهور است که اسکندر وقتی که تخت جمشید را به آتش کشید، مجسمه خشایارشا به روی زمین افتاد و اسکندر گفت: آیا باید بخاطر روح عالی و صفات نیکویت تو را از روی زمین بردارم یا بگذارم که روی زمین بمانی تا بخاطر تاخت و تازت به یونان مجازات شوی؟

    خشایارشا در تخت جمشید که بدستور پدرش داریوش ساخته شده بود قصرهای دیگری بنا کرد که بر عظمت و شکوه این اثر باستانی افزود. همین طور کتیبه‌هایی در کوه الوند و نیز در ارمنستان از خود به جای گذاشت.

    اگرچه آنچه از اين پادشاهان مانده جز نيكي چيزي نيست ولي در زندگي و شخصيت خشايارشاه اسرار و دوگانگي‌هايي وجود دارد از آنجمله مي‌توان به تغييراتي كه خشايارشاه در پلان تخت جمشيد داده است اشاره نمود وي كه پس از به سلطنت رسيدن از اينكه در نقش برجسته برجاي دوم و به عنوان وليعهد پس از داريوش كبير قرار گرفته بوده راضي نبوده، نقش برجسته داريوش و فرنكه وزير تشريفات (خودش به عنوان وليعهد در پشت داريوش) را به ساختمان خزانه‌داري انتقال مي‌دهد وي در ادامه حتي ورودي تخت جمشيد را نيز عوض مي كند [منبع: كتاب «از زبان داريوش…»]. همچنين يكي از اتفاقات بحث برانگيز در زمان او حمله به يهوديان است كه سپاه در نيمه راه متوقف مي شود. آنچه كه به نظر مي‌رسد اين است كه وزير تشريفات عيلامي پادشاه، او را از عدم پرداخت ماليات يهوديان اگاه و وي را براي حمله به يهوديان تحريك مي‌كند اما در راه حمله، استر و عمويش مردخاي براي نجات يهوديان نقشه نزديكي استر به خشايارشاه را مي‌كشند كه به انجام مي‌رسد! يهوديان جان سالم به در‌مي برند و نخست وزير عيلامي بركنار و مردخاي جاي او را مي گيرد يهوديان تا به امروز اين اتفاق را با نام «پوريوم» جشن مي‌گيرند و از آن تاريخ به بعد تمدن عيلامي (در زمان پادشاهان قبلي عيلامي‌ها مشاوران رده بالاي شاه بوده اند) رو به انقراض مي‌رود. درحال حاضر برخي افراد سودجو كه خود را وارثان تمدن عيلامي ميدانند از اين واقعه به عنوان توطئه صهيونيسم و پارسيان براي نابودي عيلامي‌ها نام مي‌برند. از دو مطلب فوق اين گونه برداشت مي‌شود كه خشايارشاه ثبات لازم براي پادشاهي را نداشته و حتي تغييرات در تخت‌جشيد را مي‌توان نتيجه تحريكات استر و مردخاي دانست زيرا چنين كاري از وزراي عيلامي بر نمي‌آيد. حتي شكست يونان را نيز مي‌توان ناشي از عدم همكاري عيلامي‌ها دانست. این پادشاه پس از بیست سال سلطنت (۴۸۵ تا ۴۶۵ پیش از میلاد)توسط یک خواجه به نام میترادات (مهرداد) به قتل رسید.

  96. ساسان Says:

    سنگ‌نبشته بیستون یا کتیبهٔ بیستون از آثار باستانی ایران واقع در حدود سی کیلومتری کرمانشاه در غرب ایران است.

    نام بیستون از بغ (خدا) + ستان (ادات مکان) آمده که به معنای سرزمين يا جايگاه خدا است. [1] از آن در پارسی باستان به صورت «بغیستانه» [2] و در معجم‌البلدان «بهستان»[نیاز به ذکر منبع] و برخی از دانشمندان عرب از آن به «بهستون» یاد کرده‌اند[نیاز به ذکر منبع].

    نقش بيستون پيروزي داريوش يکم را بر گوماته مغ و نه شورشي نشان مي دهد. نماد فروهر در حال پرواز بالاي نقش ديده مي شود. داريوش دست راستش را به نشانه ستايش اهورامزدا بالا برده و پاي چپش را بر سينه گئوماتا که زير پاي او افتاده نهاده است . شورشيان که دستهايشان از پشت و گردنشان با ريسمان به هم بسته شده است پشت سر هم در برابر داريوش ايستاده اند. يک نيزه دار و يک کماندار پشت سر داريوش ديده مي شوند. بلندي قامت داريوش در نقش 180 قامت نيزه دار و کماندار حدود 150 و قامت شورشيان حدود 120 سانتيمتر است. متن و نقش بر اثر عواملي چند از جمله عوامل زمين شناختي فرسايش باران و باد رسوب مواد آلي رشد جلبک در درز سنگها و تأثير ساير پديده هاي طبيعي فيزيکي شيميايي و نيز تخريب به دست بشر بويژه در عصر رواج تفنگ ـ که از قسمتهاي برجسته و نمايانتر نقش و از فاصله دور به عنوان نشانه استفاده مي کرده اند ـ و ناآگاهيها و بي مبالاتيهاي ديگر آسيب جدي ديده است.

    نکته هاي اصلي کتيبه بيستون از اين قرار است : معرفي داريوش از زبان خود او دودمان هخامنشي چگونگي اعاده پادشاهي به هخامنشيان شيوه حکومت داريوش مرگ کمبوجيه طغيان گئوماتا و کشته شدن او در پاييز 522 ق م شورش و طغيان در بسياري از سرزمينها و سرکوبي آنها و اعاده نواحي بسياري که از فرمانبرداري سر باز زده بودند پيروزيهايي که در نوزده نبرد نصيب داريوش شده است و از جمله پيروزي مهم و دشوار بر سکاها چگونگي استقرار آرامش و امنيت در امپراتوري پهناور رد ادعاهاي ياغيان ضدحکومت هشدار نسبت به دروغگويي دفاع از راستي و راستگويي دعاي نيک در حق کشور و مردم سپاسگزاري داريوش از ياريهاي اهورامزدا در غلبه بر معارضان و بازگشتن صلح اندرز به شاهان آينده و کساني که کتيبه بيستون را مي خوانند نام کساني که در غلبه بر گئوماتا از داريوش پشتيباني کردند و اشاره به انتشار متن کتيبه در سراسر قلمرو هخامنشي به خط میخی و سه زبان پارسی باستان، بابلی و ٔعیلامی را مي خوانند.

    در سالهاي اخير و درپي تصويب طرحي در سازمان ميراث فرهنگي کشور به منظور حفاظت از آثار تاريخي بيستون در قالب يکي از طرحهاي ملي اقداماتي براي نجات دادن مهمترين کتيبه سنگي جهان و حفاظت علمي و روشمند از آن آغاز شده است. (مهدي آبادي – سازمان ميراث فرهنگي . پروژه هاي بزرگ بيستون و طاق بستان)

    این کتیبه‌ها کلید کشف رمز کلیهٔ خطوط میخی گردید.[3] به ویژه «سر هـ. رالینسون» در این موفقیت سهمی بسزا دارد.

    پیکره سکونخا در کتیبه بیستون

    سنگ‌نبشته بیستون یا کتیبهٔ بیستون از آثار باستانی ایران

    نقوش برجستهٔ غیرمهمی از ادوار اشکانیان بر صخره‌های کوچک کنار جاده و در پائین کوه دیده می‌شود.

    وقفنامهٔ جدیدی در دوران شاه سلیمان صفوی در زمان صدارت شیخ علیخان زنگنه در وسط نقش عهد اشکانی احداث شده است. در زمستان ۱۳۳۷ هـ. ش. ضمن عملیات جاده‌سازی مجسمه هرکول و آثار معبد سلوکی در پایین کوه کشف گردید.[4]

  97. ساسان Says:

    آموزش و پرورش در عصر هخامنشی
    بازگشت

    از آموزش و پرورش كودكان در عصر هخامنشي نكات اندكي دانسته است. در دو سند ايلامي به دست آمده از تخت جمشيد، پيش‌نويسي شده در بيست و سومين سال پادشاهي داريوش يكم (499 پ.م.)، از «پسراني پارسي [كه] رونويسي كننده‌ي متون‌اند» ياد شده است؛ متن‌هاي مورد بحث، گزارش‌هاي ثبت شده‌ي تحويل گندم به 29 نفر و تحويل شراب به 16 نفر هستند. ممكن است كه اين پسران، خط ميخي پارسي را، كه احتمالاً تنها براي چند دبير دانسته بود، فرا مي‌گرفتند؛ چرا كه اين خط بيش‌تر براي نگارش سنگ‌نبشته‌هاي حاكي از پيروزي و توفيق شاهانه مورد استفاده بود. حتا بزرگان و كارمندان بلندپايه‌ي پارسي، نانويسا بودند، و بدين سبب از دبيران بيگانه (به ويژه نويسنده به زبان آرامي) در بايگاني دولتي استفاده مي‌شد.
    منابع يوناني طرح و تصويري از آموزش و پرورش نمونه‌وار پارسي به دست مي‌دهند. به نوشته‌ي هردوت (1/136)، پسران پارسي تا سن پنج سالگي مجاز نبودند كه به حضور پدرشان برسند و تا آن زمان، در ميان زنان زندگي مي‌كردند. از سن پنج تا بيست سالگي به آنان اسب‌سواري، تيراندازي، و راست‌گويي آموخته مي‌شد. پارسيان دروغ‌گويي را بدترين گناهان مي‌دانستند، در صورتي كه دلاوري و شجاعت در خدمت نظامي نشانه‌ي مردانگي و جوان‌مردي بود. «گزنفون» در Cyropaedia مي‌نويسد كه پسران اشراف پارسي تا سن شانزده يا هفده سالگي در دربار سلطنتي پرورش مي‌يافتند و سواركاري، تيراندازي، پرتاب نيزه، و شكارگري را تمرين مي‌كردند. به آنان شيوه‌ي داوري، فرمان‌بري، بردباري، و خويشتن‌داري نيز آموخته مي‌شد (1.2.2-12, 7.5.86, 8.6.10; cf. idem, Anabasis 1.9.2-6; Strabo, 15.3.18). صرف نظر از اين رهنمودهاي اخلاقي، به آشكارا، هدف آموزش و پرورش پارسي به بار آوردن سربازان كارآمد و شايسته بود. اين استنتاج را سنگ‌نبشته‌ي آرامگاه داريوش يكم گواهي مي‌كند: «ورزيده‌ام، هم با دست‌ها، هم با پاها؛ سواركارم، سواركار خوب؛ تيراندازم، تيرانداز خوب، هم پياده، هم سواره؛ نيزه افكن‌ام، نيزه افكن خوب، هم پياده، هم سواره» (DNb 40-45). در Alcibiades (منسوب به افلاتون، 1/23-120) چنين ذكر شده است كه شاه‌زادگان پارسي در سن چهارده سالگي به چهار آموزگار پارسي برجسته واگذار مي‌شدند، به ترتيب به نام‌هاي «خردمندترين»، «دادگرترين»، «پارساترين»، «دليرترين»، كه به آنان به ترتيب، پرستش خدايان، شيوه‌ي حكم‌راني، خويشتن‌داري و دليري را مي‌آموختند. «پلوتارخ» (Artaxerxes 3.3) به دينياري اشاره كرده است كه «دانش مغان» را به كورش كوچك آموزش داد.
    درباره‌ي آموزش و پرورش در شهرباني‌هاي شرقي امپراتوري هخامنشي عملاً اطلاعاتي در دست نيست، اما مدارك و شواهد مربوط به بابل و مصر، كه نظام‌هاي سنتي آموزشي آن‌ها در زمان فرمان‌روايي پارسي نيز ادامه داشت، گسترده و فراوان است. در هر دو كشور، آموزش و پرورش رسمي محدود به پسران بود. در آموزشگاه‌هاي دبيري، خواندن و نوشتن، و نيز اندكي دستور زبان، رياضيات و اخترشناسي آموخته مي‌شد. در بابل عصر هخامنشي، باسوادي در ميان جمعيت غيرايراني آن رواج بسياري داشت؛ دبيران بابلي پرشمار، و شامل پسران شبانان، ماهي‌گيران، بافندگان و مانند آن بودند.
    از ميان‌رودان متن‌هاي درسي بسياري به جاي مانده است. اين آثار شامل واژه‌نامه‌هاي سومري- بابلي، الواحي با نشانه‌هاي ميخي، و انبوهي از سرمشق‌ها و نمونه‌هاي كاربرد و تكاليف دستوري هستند. ميزان باسوادي حتا در ميان مستعمره‌نشينان نظامي هخامنشي در الفانتين مصر نيز بالاتر بود، و اين موضوع را قراردادهايي به زبان آرامي كه آنان معمولاً با نام‌هاي خودشان امضا مي‌كردند، گواهي مي‌كند. داريوش يكم فرمان بازسازي آموزشگاه پزشكي در ساييس مصر را صادر كرده بود. با وجود اين، چنين به نظر مي‌رسد كه در ميان مصريان، آموزش و پرورش به صورت امتيازي براي اشراف باقي مانده بود: «اوجاهوررسنه» (Ujahorresne)، يك شخصيت برجسته‌ي مصري، اظهار داشته است كه كودكان «افراد بي‌اهميت» در ميان دانشجويان اين آموزشگاه پزشكي وجود نداشته‌اند.*

  98. ساسان Says:

    امپراطوری داریوش
    بازگشت

    كورش و كمبوجيه ايلام، ماد، لوديه، بابل، مصر، و چند ايالت شرقي ايران را در يك فدراسيون آزاد از شهرباني‌هاي مستقل و تابع يك نظام مالياتي نامنظم، جاي دادند و ادغام كردند (هردوت3/89؛ 3/29-120؛ 4/67-165، 05-200؛ بسنجيد با: DB 3.14, 3.56). آنان سخت متكي به مأموران غير پارسي و نهادهاي داير ايالت‌هاي فرمان‌بردار بودند، و همين امر، باور به خودگرداني كشورهاي تابعه را در ميان بزرگان ايران و گونه‌اي ملي‌گرايي را در ميان ملت‌هاي مغلوب پرورش داده بود. اين تمايلات در 522 پ.م. منجر به نابساماني و شورش و فروپاشي فدراسيون هخامنشي گرديد. بدين سان، داريوش با وظيفه‌ي فتح دوباره‌ي شهرباني‌ها (satrapies) و جمع و سامان‌دهي آن‌ها درون يك امپراتوري نيرومند رويارو شد. هنر نخستين سال پادشاهي داريوش، آفرينش حقيقي يك امپراتوري واقعي، براي نخستين بار بود: يك ساختار دولتي مبتني بر ارتش، طبقات اجتماعي معيني كه وفاداري‌شان به پادشاه بود و نه به برخي از نواحي جغرافيايي خاص، و فرّه‌ي (charisma؛ يعني آگاهي و نيروي اخلاقي يك انسان) داريوش. وي بدين نكته پي برده بود كه يك امپراتوري زماني مي‌تواند رشد و پيش‌رفت كند كه داراي نيروي نظامي، اقتصاد و نظام‌هاي حقوقي درست و بي‌عيبي باشد، چنان كه از اين دعاي او بر مي‌آيد: «[باشدكه] اهوره‌مزدا اين كشور را از سپاه [دشمن]، قحطي و دروغ بپايد» (DPd 15-17). داريوش به محض آن كه قدرت را به دست گرفت، امپراتوري خويش را بر پايه‌هايي استوار ساخت كه براي نزديك به دو سده ماندگار بود و حتا سازمان دولت‌هاي آينده را نيز، شامل امپراتوري‌هاي سلوكي و روم، تحت تأثير قرار داد.
    داريوش – كه خود يك سرباز بلندپايه بود، «هم سواره و هم پياده» (DNb 31-45) – امپراتوري را به يك سپاه به راستي حرفه‌اي مجهز نمود. هخامنشيان پيشين بر سهميه‌هاي نظامي منطقه‌اي، به ويژه سواره‌سپاه، متكي بودند و ظاهراً بر حسب ضرورت سربازگيري مي‌كردند. داريوش اساساً به ايرانيان، شامل مادها، سكاها، بلخي‌ها، و ديگر مردمان هم‌تبار اطمينان و پشت‌گرمي داشت، اما بالاتر از همه به پارسيان: «اگر چنين مي‌انديشي «مرا از ديگري ترس مباد»، [پس] اين مردم پارس را بپاي» (Dpe 18-22). از آن پس تكيه‌گاه اصلي ارتش امپراتوري يك نيروي پياده‌ي ده هزار نفره از سربازان به دقت برگزيده‌ي پارسي، يعني جاويدانان بود، كه از امپراتوري تا واپسين روزهاي آن دفاع كرد (Curtius Rufus, 3.3.13).
    داريوش بر حدود پنجاه ميليون نفر در بزرگ‌ترين امپراتوريي كه جهان به خود ديده بود، فرمان‌روايي مي‌كرد. اتباع (kara) او يا سرزمين‌هاي‌شان (dahyu) چندين بار به ترتيبي مختلف در بيستون و تخت جمشيد فهرست، و نيز ترسيم شده‌اند. اما صورت قطعي و نهايي آن‌ها بر آرامگاه وي حجاري شده است. در برجسته‌نگاري آرامگاه او، داريوش و آتش شاهانه بر بالاي «تخت» شاهنشاهي، كه آن را سي پيكره‌ي هم‌تراز، كه ملل امپراتوري را آن گونه كه در سنگ‌نبشته‌ي ضميمه‌ي آن تشريح شده (DNa 38-42) نمادپردازي مي‌كنند، ترسيم گرديده است. اين متن منزلت، آرمان‌ها، و كارهاي بزرگ داريوش را منعكس مي‌كند. وي خود را در آن به عنوان «شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورهاي داراي همه گونه مردمان، شاه در اين زمين دوركران، پسر ويشتاسپ، يك هخامنشي، يك پارسي، پسر پارسي، يك آريايي، داراي تبار آريايي» (DNa 8-15) معرفي مي‌نمايد. پس از آن، «كشورهاي غير پارس» در فهرستي كه آشكارا مبتني بر ترتيبي جغرافيايي در نظر گرفته شده، يكايك بر شمرده مي‌شوند. به نوشته‌ي هردوت (3/89) داريوش «ملت‌هايي را كه همسايه بودند در يك ايالت به هم پيوست، اما گاهي از [پيوستن] مردمان نزديك‌تر چشم پوشي مي‌كرد و جاي آنان را به مردمان دورتر مي‌داد». به كار بستن اين طرح براي سرزمين‌هاي ثبت شده در گزارش برجسته‌نگاري نقش رستم، كه در آن مي‌توان غير از پارس شش گروه از ملت‌ها را تشخيص داد، تقسيم سنتي ايراني جهان را به شش ناحيه به ياد مي‌آورد (بسنجيد با افلاتون Leges, 3.695c، كه گزارش مي‌دهد قدرت [امپراتوري] در ميان هفت بزرگ پارسي تقسيم شده بود).
    تقسيم هفت‌گانه‌ي امپراتوري داريوش، كه طرح و تصور جغرافيايي وي را نمايان مي‌سازد، بدين شرح است:
    1- ناحيه‌ي مركزي، پارس (Parsa)، كه خراج نمي‌پرداخت، هر چند برخي از بخش‌هاي آن اجناسي را [به مركز] مي‌فرستادند (هردوت3/97)، شايد براي دادن هزينه‌ي پادگان‌ها؛ 2- ناحيه‌ي غربي شامل: ماد (Mada)، ايلام (Uja)؛ 3- فلات ايران شامل: پارت (Parthava)، هرات (Haraiva)، باختر (Baxtri)، سغد (Sugda)، خوارزم (Uvarazmiya)، و زرنگ (Zranka؛ بسنجيد با هردوت3/93، كه به نوشته‌ي وي اين سرزمين‌ها خراج اندكي مي‌پرداختند)؛ 4- سرزمين‌هاي مرزي: رخج/ آرخوزيا (Harauvaiti)، ستگيديا (Thatagu)، پيشاور (Gandara)، سند (Hindu)، و سكاييه‌ي شرقي (Saka)؛ 5- سرزمين‌هاي پست غربي: بابل (Babiru)، آشور (Athura)، عربيه (Arabaya)، و مصر (Mudraya)؛ 6- ناحيه‌ي شمال غربي شامل: ارمنستان (Armina)، كاپادوكيه (Katpatuka)، لوديه (Sparda)، سكاهاي فراسوي دريا (Saka tyaiy paradraya)، تراكيه (Skudra)، يونانيان كلاه‌بر (Yauna takabara)؛ و 7- نواحي ساحلي جنوبي: ليبي (Putaya)، اتيوپي (Kusha)، مكران (Machiya)، و كاريه (Karka، يعني مهاجرنشين كاريه‌اي در خليج فارس).مسؤوليت انتظام و هماهنگي اداره‌ي شاهنشاهي بر عهده‌ي «ديوان» بود، با اداره‌هايي مركزي در تخت جمشيد، شوش، و بابل. هر چند اين پاي‌تخت‌هاي امپراتوري مانند: بلخ، همدان، سارد، دسكوليون، و ممفيس نيز شعبه‌هايي داشتند. سازمان ديوان‌سالاري (bureaucratic) در خاورميانه بسيار ريشه‌دار بود، اما داريوش اين نظام را مطابق نيازهاي يك امپراتوري متمركز اصلاح كرد. زبان آرامي به عنوان زبان مشترك، به ويژه در بازرگاني، حفظ گرديد و «آرامي شاهنشاهي» به زودي از هند تا يونيه گسترش يافت و آثاري ماندگار از سازمان هخامنشي را برجاي گذاشت و به ميراث نهاد.
    زبان‌هاي ايلامي و بابلي، نوشته شده به خط ميخي، در غرب آسيا مورد استفاده بودند، و زبان مصري، نوشته شده به خط هيروگليف، در مصر متداول بود؛ با وجود اين، به نظر مي‌آيد كه داريوش در اوايل دوران پادشاهي‌اش گروهي از دانشمندان را براي ابداع يك سامانه‌ي (system) نوشتاري مخصوص به زبان پارسي، گمارده و به كار گرفته است؛ نتيجه‌ي اين برنامه، ايجاد آن چه داريوش خط «آريايي» مي‌نامد (يعني خط ميخي پارسي باستان؛ بسنجيد با DB 4.88-89) و ساده‌ترين سامانه‌ي خط ميخي كه آثاري روشن از طرح و ساخته شدن بر پايه‌ي نشانه‌هاي خط ميخي اورارتويي را در بردارد (M. Mayrhofer, «Uber die Verschriftung des Altpersischen,» Historische Sprachforschung 102, 1989, p. 179) بود. هر چند اين خط صرفاً «تشريفاتي» بود و تنها براي نگارش سنگ‌نبشته‌هاي رسمي استفاده مي‌شد، با وجود اين، خط مذكور در ساخت هويت اختصاصي و ممتاز امپراتوري پارسي سهيم بود.*

  99. ساسان Says:

    بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در انديشه حمله به مادافتاد.دراين ميان هارپاگ

    نقشي عمده بازي کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه

    ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو(آژي دهاک)شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند

    بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.با شکست کشور ماد

    به‌وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ ساله ایشتوویگو

    پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد

    نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را

    به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.کوروش پس از آنکه ماد و پارس را

    متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود،

    خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در

    عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید. اما قارون (کرزوس) در کمال کم

    خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این

    خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که

    مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان

    به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود

    تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی

    به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان

    رسانید. نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه

    شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش

    زندگی کرد و مردم سارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط

    جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند. پس از

    لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب

    گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود

    (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد. هدف

    اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در

    سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود

    نداشت. کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت

    تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد

    شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود.

    البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت

    کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز

    پیش‌بینی‌های پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی

    دیگر بود.

    بابل بدون مدافعه در ۲۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهی چند

    روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس گردید و کوروش طبق عادت، در کمال آزاد منشی

    با وی رفتار کرد و در سال بعد (۵۳۸ق.م) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام

    شد و خود کوروش در آن شرکت کرد. با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه،

    فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند. رفتار

    کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان‌شناسان و حتی حقوقدانان دارد. او

    یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر)

    پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمک‌های

    بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور

    بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی

    معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است علاوه بر این به همین دلیل دولت

    اسرائیل از کوروش قدردانی کرده و یادش را گرامی داشته‌است.

  100. ساسان Says:

    باز هم سلام
    لازم دیدیم مقداری در خصوص تاریخ ایران قبل از هخامنشیان بدانید تا آنها را ترک ندانید

    ایران پیش از تاریخ
    پیش از تاریخ به زمانی گفته می‌شود که انسان هنوز موفق به اختراع خط (نوشتار) نگردیده بود. از حدود ۳۶۰۰ سال ق. م. انسان موفق به اختراع خط گردید. پیش از این پنداشته می‌شد نخستین مخترعین خط ابتدا سومریان (۳۶۰۰ پ. م.) و سپس ساکنان نواحی جنوبی میان‌رودان و تمدن ایلام در خوزستان باشند. با کاوش‌های جدید مشخص شد اختراع خط و نوشته، مربوط به تمدن جیرفت در ایران است بر اساس سنگ نوشتهٔ جدیدی که در نوامبر سال ۲۰۰۷ در کاوشگاه جیرفت یافت شد. [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸] [۹]

    دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از: ۱- پارینه‌سنگی (عصر حجر قدیم). ۲- فرا پارینه سنگی. ۳- نوسنگی (عصر حجر جدید). در ایران تپه‌های باستانی بسیاری از دوره نوسنگی باقی مانده‌است از جمله تل باکون ٍ جری ٍ موشکی و… در فارس ٍ تپه شوش ٍ چغا بنوت ٍ چغا میش و… در خوزستان، گنج دره، سراب و آسیاب در کرمانشاه و در دیگر نقاط ایران.

    دوران پارینه سنگی ایران به سه دوره پارینه سنگی آغازین، میانی، پایانی و یک دوره کوتاه بنام فرا پارینه سنگی تقسیم می‌شود. فرهنگهای مرتبط با پارینه سنگی قدیم ایران شامل فرهنگ ساطور ابزار الدوان و فرهنک تبر دستی آشولی هستند. کهنترین شواهد این دوره که مربوط به فرهنگ الدوان است در اطراف رود خانه کشف رود در شرق مشهد یافت شده‌است. این شواهد شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه و ساطور ابزار هستند. طبق نظر کاشفین این مجموعه حداقل ۸۰۰ هزار سال قدمت دارد. از فرهنگ آشولی نیز مدارک بیشتری در شمال غرب و غرب کشور بدست آمده‌است. برخی از مکانهای مهم شامل گنج پر در رستم آباد گیلان، شیوه تو در نزدیکی مهاباد، پل باریک در هلیلان لرستان هستند. از دوران پارینه سنگی میانی که فرهنگ ابزار سازی آن موستری گفته می‌شود، شواهد بیشتری در غارها و پناهگاهها یافت شده‌است که اغلب مربوط به زاگرس مرکزی هستند. این دوره از حدود ۲۰۰ تا ۱۵۰ هزار سال پیش شروع شده و تا حدود ۴۰ هزار سال پیش ادامه داشته‌است. انسان‌های نئاندرتال در این دوره در ایران می‌زیستند که بقایای اسکلت آنها در غار بیستون یافت شده‌است. مکانهای مهم این دوره غارهای بیستون، ورواسی، قبه و دو اشکفت در شمال کرمانشاه، قمری و گر ارجنه در اطراف خرم آباد، کیارام در نزدیکی گرگان، نیاسر و کفتار خون در نزدیکی کاشان، قلعه بزی در نزدیکی اصفهان و میرک در نزدیکی سمنان است. دوران پارینه سنگی جدید ایران از حدود ۴۰ هزار سال پیش آغاز و تا حدود ۱۸ هزار سال پیش ادامه یافته که مقارن با مهاجرت انسان هوشمند جدیدی به ایران است. آثار این دوره در اطراف کرمانشاه، خرم آباد، مرو دشت و کاشان یافت شده‌است. فرهنگ ابزار سازی این دوره تیغه و ریز تیغه برادوستی است. آثار دوره بعدی فراپارینه سنگی در غرب زاگرس و شمال البرز بدست آمده که فرهنگ زرزی خوانده می‌شود.

    ساکنین ایران را قبل از رسیدن ایرانیان می‌توان زیر عنوان کلی کاسپین که دریای خزر بنام آنهاست جمع نمود، کاسپینها کشاورزی می‌کردند. این مردم نخستین کشاورزان جهان بوده‌اند و کشاورزی از سرزمین آنها به خاکهای رسوبی رودخانه‌های سند و سیحون و جیحون و دجله و فرات رسیده‌است. در دوران نوسنگی در برخی نواحی آسیای غربی (خاورمیانه)، انسان از مرحله جمع‌آوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت.

    [ویرایش] روستانشینی
    قدیمیتری آثار سکونت روستا نشینان اولیه در غرب زاگرس و شمال خوزستان یافت شده‌است.برخی از این روستا‌های اولیه گنج دره، سراب و آسیاب در نزدیکی کرمانشاه، علی کش در دهلران، گوران در هلیلان و چغا بنوت در شمال خوزستان است. قدیمیترین مدارک اهلی شدن بز در مکان گنج دره در نزدیکی کرمانشاه کشف شده که حدود ۱۰ هزار سال قدمت دارد.

    بین هفت تا هشت هزار سال پیش مراکز روستانشین در چند نقطه از ایران، در منطقه تمدن جیرفت در تمدن تپه سیلک نزدیک کاشان و در اطراف مرودشت و در فاصله کمی از شوش، قدیمیترین شهر موجود دنیا، وجود داشته‌است. شوش یکی از قدیمیترین سکونتگاههای شناخته شدهٔ منطقه‌است، با وجود اینکه نخستین آثار یک دهکدهٔ مسکونی در آن مربوط به ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد هستند.

    در طول تاریخ، مهاجرت‌های انسانی و جابجایی انسان‌ها همواره به دلیل دستیابی به شرایط بهتر برای زندگی بوده‌است، در دوران باستان این شرایط بهتر عبارت از آب فراوان‌تر و خاک حاصلخیزتر برای کشاورزی بوده‌است. به عنوان نمونه‌ای از اینگونه مهاجرت‌ها می‌توان از دو کوچ بزرگ نام برد: نخست، کوچ هندیان آریایی از پیرامون کوهستان‌های هندوکش به سرزمین‌های پنجاب و پیرامون رود سند و دیگری، کوچ ایلامیان و سومریان، به سرزمین‌های باتلاقی تازه خشک شده خوزستان در ایران و میانرودان انجام شده‌است. از اینگونه مهاجرت‌ها تمدنهای بزرگ یا گروههائی از تمدنهای بزرگ برخاستند. ویل دورانت، این آثار تمدن را کهن‌ترین آثار تمدن بشر دانسته‌است.

    کهن‌ترین نشانه‌های تمدن انسانی، مربوطه به ۵۰۰۰ سال ق. م. است که در ایران تمدن شهر سوخته در سیستان، تمدن عیلام در خوزستان، تمدن جیرفت در کرمان، تمدن تپه‌حصارِ در دامغان، تمدن تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان نهاوند، تمدن کاسی‌ها (در لرستان امروز)، پیدا شده‌است. از روی یک قسمت از آثار تمدن تپه سیلک، که گمان می‌رود مربوط به هزاره چهارم پ.م. باشد، پیدا شده‌است که اهالی آنجا به بافندگی و کارکردن با فلزات و استعمال مهر و چرخ گوزه گری پی برده بودند.

    ایران نخستین سرزمینی است که در آن مردم به استخراج و استعمال فلزات پی برده‌اند. تعدادی از نخستین کوره‌های ذوب مس در تل ابلیس کرمان مربوط به هزاره پنجم ق.م. بدست آمد و اشیاء مسی شامل سنجاق و درفش، مهر و دستبند و حلقه انگشتر از آنها کشف گردید. قدیمی‌ترین فلزی که مورد استفاده انسان قرار گرفته مس بوده‌است. این فلز در ۴۵۰۰ ق. م. در آسیای غربی مورد استفاده بوده‌است.

    ایران

    تاریخ ایران

    ایران پیش از آریایی‌ها
    ایلامیان
    تاریخ ایران پیش از اسلام
    ماد
    هخامنشیان
    سلوکیان
    اشکانیان
    ساسانیان
    تاریخ ایران پس از اسلام
    خلفای راشدین
    امویان
    عباسیان
    ایران در دوران حکومت‌های محلی
    طاهریان
    صفاریان
    سامانیان
    زیاریان
    بوییان
    غزنویان
    سلجوقیان
    خوارزمشاهیان
    ایران در دوره مغول
    ایلخانیان
    ایران در دوران ملوک‌الطوایفی
    سربداران
    تیموریان
    مرعشیان
    کیائیان
    قراقویونلو
    آق‌قویونلو
    ایران در دوران حکومت‌های ملی
    صفوی
    افشاریان
    زند
    قاجار
    پهلوی
    جمهوری اسلامی
    موضوعی
    تاریخ معاصر ایران
    تاریخ مذاهب ایران
    مهرپرستی
    زرتشتی
    تسنن
    تصوف
    تشیع
    تاریخ اسلام

    تاریخ زبان و ادبیات ایران
    جغرافیای ایران
    استان‌های تاریخی ایران
    اقتصاد ایران
    گاهشمار تاریخ ایران
    پروژه ایران
    از اواسط دوران فلز، بجز مس، فلزات دیگری چون قلع، طلا، نقره در چرخه فن‌آوری مردمان آن عصر پدیدار شدند و شاید به این دلیل است که این دوره را دوره فلز نام نهاده‌اند نه دوره مس. برنزهای مشهور به لرستان اهمیت ایران را به‌عنوان یک مرکز فلزکاری بطور روشن نشان می‌دهد. رویدادی مهم در هزاره سوم پ.م. که تأثیرگذار در زندگی ساکنان فلات ایران و خصوصاً دشت خوزستان است عبارت است از کشف فلز آلیاژی مفرغ. از مراکز مهم فرهنگهای عصر مفرغ ایران غرب ایران و حوزه زاگرس مرکزی (لرستان پیشکوه و پشتکوه) بوده‌است. مفرغ ساخته شده در کوهپایه‌های زاگرس به سومر و عیلام صادر می‌شده‌است.

    [ویرایش] شهرنشینی
    شهرنشینی، شهر به مفهوم اخصّ آن از اواخر هزاره چهارم پ.م. و خصوصاً هزاره سوم پ.م. در ایران موجودیت یافت. شهر شوش یکی از قدیمیترین (۴۰۰۰ سال پ. م.) سکونتگاههای شناخته شدهٔ منطقه‌است. شهرهای مهم ایران در هزاره سوم پ.م. عبارت‌اند از: تپه حسنلو و هفتوان تپه در آذربایجان ـ تمدن تپه سیلک (در کاشان) ـ تپه‌حصارِ در دامغان ـ تپه گیان نهاوند، ـ گودین، کنگاور ـ شاه‌تپه و تورنگ تپه گرگان ـ تپه قبرستان بویین زهرای قزوین ـ شوش، خوزستان ـ تمدن جیرفت، تپه یحیی و شهداد، کرمان ـ ملیان، فارس ـ شهر سوخته در زابل.

    پایان عصر مفرغ و کشف آهن (شروع دوره آهن) مقارن است با رویدادهای مهم تاریخی و فرهنگی که در هزاره دوم پ.م. زمینه‌ساز تشکیل سلسله‌ها و ظهور نخستین حکومتهای مستقل در هزاره‌های دوم و اول پ.م. همچون: ماننا، اورارتو و ماد و سرانجام امپراتوری وسیع هخامنشی شدند عبارت‌اند از مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران، روی کار آمدن دولتهای مستقل به جای دولت شهرهای پیشین، و تجمع اقوام و قبایل مختلف (مقیم و مهاجر) خصوصا در مناطق غربی و شمال غربی ایران که هر کدام قلمرو خاص خود را داشتند. این اقوام در شمال غربی ایران با اورارتو و آشور همسایه شدند.

    [ویرایش] به قدرت رسیدن حکومت عیلام
    ایلامیان یا عیلامی‌ها مجموعه اقوامی بودند که از هزاره چهارم پ. م. تا هزاره نخست پ. م.، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی پشتهٔ ایران فرمانروایی داشتند.

    آنطور که از اسناد و کتیبه‌های آشوری برمی آید عیلام نامی است که آشوریان بر این سرزمین نهاده‌اند خود آنها سرزمینشان را انشان می‌نامیدند و در کتیبه‌های هخامنشی هم به کرّات از همین نام استفاده شده‌است. بر حسب تقسیمات جغرافیای سیاسی امروز، ایلام باستان سرزمین‌های خوزستان، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، کرمان، لرستان و کردستان را شامل می‌شد.

    پیش از این پنداشته می‌شد اولین مخترعین خط ابتدا سومریان (۳۶۰۰ پ. م.) و سپس ساکنان نواحی جنوبی میان‌رودان و تمدن ایلام در خوزستان باشند. اما با کاوش‌های جدید مشخص شد اختراع خط و قدیمی‌ترین نوشته‌ها مربوط به تمدن جیرفت در ایران است که بر اساس سنگ نوشتهٔ جدیدی که در نوامبر سال ۲۰۰۷ در کاوشگاه جیرفت یافت شد٬ دیگر سومریان را نمی‌توان اولین مخترعین خط دانست٬ چرا که خط یافت شده اندکی قدیمی‌تر از آن است.[۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸]

    پس از تمدن جیرفت می‌توان ایلامیان را نخستین مخترعان خط در ایران دانست. البته برخی معتقدند تمدن جیرفت منشاء خط نوشتاری ایلامیان بوده‌است که بعدها در کشور گسترش یافت و به شوش رسید. [۱۹]

    به قدرت رسیدن حکومت ایلامیان و قدرت یافتن سلسله عیلامی پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان مهم ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پ. م. است. تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال تاریخ سرزمین ایران منحصر به تاریخ عیلام است.

    سرزمین اصلی عیلام در شمال دشت خوزستان بوده. فرهنگ و تمدن عیلامی از شرق رودخانه دجله تا شهر سوخته زابل و از ارتفاعات زاگرس مرکزی تا بوشهر اثر گذار بوده‌است. عیلامیان نه سامی نژادند و نه آریایی آنان ساکنان اولیه دشت خوزستان هستند.

    [ویرایش] ورود آریائیان
    آریائیان حدود دوهزار سال پ. م. به شکل قبیله‌های کوچک در دورترین نقطه شرقی فلات ایران و در مغرب فلات پامیر و برخی معتقدند آنها در شمال کوههای هندو کش و یا در روسیه اطراف دریاچه آرال می‌زیستند.[۲۰] اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبان‌های هند و ایرانی سخن می‌گفتند) خود را آریایی می‌نامیدند. نمونهٔ این اشاره‌ها را می‌توان در اوستا، سنگ‌نبشته‌های هخامنشی و متن‌های کهن هندو (مانند ریگ‌ودا) دید.

    بعدها، باافزایش تعداد اعضا، این قبایل ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر می‌رسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاه‌ها، از دلایل آن باشد. مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دوره‌های مختلفی صورت گرفته‌است که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ.م.) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م. ادامه داشته‌است. آریاییان ساکن سرزمین‌هایی هستند که از دورترین مرزهای شرقی هندوستان تا اروپا امتداد دارد. به همین جهت به آنان نژاد هندو-اروپایی گفته می‌شود.

    نخستین آریایی‌هایی که به ایران آمدند شامل کاسی‌ها (کانتوها ـ کاشی‌ها)، لولوبیان و گوتیان بودند. کاسی‌ها تمدنی را پایه گذاری کردند که امروزه ما آن را بنام تمدن تپه سیلک می‌شناسیم. لولوبیان و گوتیان نیز در زاگرس مرکزی اقامت گزیدند که بعدها با آمدن مادها بخشی از آنها شدند. سه گروه بزرگ آریایی به ایران آمدند و هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال غربی ایران، پارس‌ها در قسمت جنوبی و پارت‌ها در حدود خراسان امروزی. نخستین دسته از آریاییان که در نواحی غرب ایران موفق به تشکیل حکومت شد، قوم ماد بود. پارس‌ها، قوم دیگر آریایی، ابتدا در نواحی شمال و غرب ایران ساکن شدند و سپس به تدریج به سوی جنوب کوچ کردند. پارس‌ها شاهنشاهی هخامنشیان را بر پا کردند. پارت‌ها، دیگر قوم آریایی، ابتدا در نواحی شرقی حدود ماورالنهر می‌زیستند. آنان موفق به تشکیل شاهنشاهی اشکانی شدند.

    تورانی‌ها و سکاها نیز از اقوام آریایی بودند که از سوی شمال به سرزمین ایران وارد شدند. این اقوام تمدنی پایین تر از دیگر اقوام آریایی داشتند. دسته‌ای از سکاها که از راه قفقاز به داخل ایران راه یافتند، ابتدادردامنه کوههای زاگرس جای گرفتند. اما بعدها به سکستان رفتند و آن سرزمین را به کانون تمدنی بزرگ، (شهر سوخته زابل) بدل ساختند. بیشتر افسانه‌های شاهنامه، درمیان قوم سکا و سرزمین ایشان که سکستان و بعدها سیستان خوانده شد اتفاق افتاده‌است.

    واژه آریا که معنای آزاده، شریف و بزرگوار می‌دهد به قومی از نژاد هندواروپایی گفته می‌شدکه نیاکان مردمان سرزمینهای ایران، بخشی از آسیای میانه و هندوستان و بخش‌هایی از اروپاهستند. (البته گسترهٔ تاریخی این دو سرزمین که در برگیرندهٔ بخش‌هایی از شبه قارهٔ هند، آسیای میانه، خاور میانه و آسیای کوچک امروزین است).

    درباره خاستگاه آریائیان که در نوشته‌های کهن اوستا از آن به نام ایرانویج نام برده شده‌است چند دیدگاه طرح شده‌است:

    یکی از این دیدگاه‌ها می‌گوید که آریائیان در حدود هشت‌هزار سال پیش در جنوب سیبری و در اطراف دریاچه آرال می‌زیستند که با مهاجرتی که به طرف جنوب داشتند بخشی به هند و افغانستان و بخشی نیز به طرف کوههای قفقاز حرکت کرده‌اند که قوم‌های ماد و پارس از کوهها گذشتند و در اطراف دریاچه ارومیه سکنی گزیداند و بخش دیگری به سمت اروپا حرکت کردند. دیگر دیدگاه‌ها آناتولی؛آذرآبادگان؛قفقاز و… را خاستگاه نخست این قوم می‌داند.
    تازه‌ترین دیدگاه در این باره را جهانشاه درخشانی طرح کرده‌است. درخشانی خاستگاه این قوم را بستر کنونی خلیج فارس می‌داند که در دوران یخبندان بی آب بوده و پس از بالا آمدن آبهای دریای آزاد آریاییان به تدریج به فلات ایران و پهنه‌های میان‌رودان تا فلسطین کوچ کرده‌اند و تمدن‌های آغازین آن دیارها را بنیاد گذارده‌اند. بر پایه همین دیدگاه پهنه‌های شمالی نمی‌توانسته‌اند خاستگاه آریائیان بوده باشند زیرا هوای سرد دوران یخبندان امکان زیست در آن مناطق را نمی‌داده‌است.

    [ویرایش] منابع
    تاریخ ماقبل ماد – دکتر خنجی
    تاریخ ماد. ایگور میخائیلویچ دیاکونوف. ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر.
    تاریخ ایران باستان. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. روحی ارباب. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۰
    کمرون، جرج. ایران در سپیده دم تاریخ. ترجمه حسن انوشه. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۹

  101. ساسان Says:

    از همه دوستان ممنون وسپاس گذارم مرا در دانستن بیشتر تاریخ کمک کنند
    همه اقوام ایرانی آنچنان با هم ممزوج شده اند که جدا کردنشان از هم غیر ممکن است
    پس بنظر من جناب آقای دکتر اگر مسائلی با دولت و تبعیض های اعمال شده بر ترکها دارند نباید بر ملت و قومها بسط دهند .
    اگر از هر قومی بپرسید همه خود را در تبعیض می بینند بروید وببینید در خوزستان بلوچستان – هرمزگان – کردستان – لرستان و…. چه خبر از فقر و تبعیض است کاری به دولت فارسها ندارند .
    الحمداله که دولت 90% آن ترک هستند مدیرکلها ووزرا ترکند مدیرکلها ترکند پس چه دولت فارسی ؟
    منتظر دریافت ایمیلهایتان هستم

  102. آریو برزن Says:

    فارسی زبان های امروز، و نیز آذربایجانی ها، به لحاظ نژادی تاثیر خاصی از نژاد زرد ترک نپذیرفته اند و مطالعات ژنتیکی تاکنون چنین تاثیر و ارتباطی را آشکار نساخته است. امروزه ایرانیانی که هویت ایرانی دارند هویت شان به آریایی ها، یعنی پارس ها و مادها باز می گردد. همان ایرانیانی که دین زردشتی و اسطوره ها و آیین ها و زبان مشترک داشته اند. بنابراین هویت ایرانیان کاملا روشن و پایدار است، اما برخلاف این، پان ترک ها خود را به صدها قوم مختلف غیر ترک می چسبانند چه را که ریشه و خاستگاه خود را نمی شناسند! زبان هایی مانند فارسی، کردی، و… همگی ریشه در زبان های کهن تر ایرانی (پهلوی وپارسی باستان) دارند و پارسی زبانان امروزی همراه با سایر ایرانیان برخوردار از میراث اقوام آریایی پیشین هستند. اما از لحاظ نژادی پارسیان باستان هم با اقوام دیگر آمیخته اند و لذا ما اینک قوم ایرانی (آریایی) داریم ولی نژاد خالص آریایی نداریم اما نژاد غالب داریم. زردشتیان ایران هم هیچ فرقی از لحاظ تبار با سایر ایرانیان ندارند. اما مساله ترک ها کاملا متفاوت است و نژاد اصلی آنان کاملا دچار دگرگونی شده است. کافی است فقط به یک آزمایش گسترده ژنتیکی و نتایج آن توجه کرد:
    این هم منبع: تنها کاربران عضو سايت قادر به مشاهده لينک ها هستند.
    عضويت در سايت / ورود به سايت

    پژوهش ژنتيكي گسترده اي كه در سطح تركيه انجام شده است، به وضوح نشان مي دهد كه بيشينه مردم تركيه داراي مخزن ژنتيكی ای هستند كه بزرگترين بخش آن، يعنی ۹۴.۱٪، با مردم مجاور آن در بالكان و خاورميانه مشترك است:
    The major components (haplogroups E3b, G, J, I, L, N, K2, and R1; 94.1%) are shared with European and neighboring Near Eastern populationsو اين در حالي است كه تبار پدري تركي آناتوليايي ها به کم تر از ۹٪ مي رسد!:
    high resolution SNP analysis provides evidence of a detectable yet weak signal (<9%) of recent paternal gene flow from Central Asia

    گمان مي كنم پان ترکیسم ترکیه تنها مسلکی در جهان باشد كه به تباری که فقط ۹٪ مردم شان دارند افتخار مي كند!

    در مقاله دیگر درباره آرانی های ترکزبان و ارمنی ها می خوانیم که این دوم قوم از لحاظ جنیتیکی با هم بقدری نزدیک هستند که حتی آرانی ها به ارمنی ها بسیار به ارمنی ها نزدیکترند تا ترکهای ترکیه. نقل قول:

    The presence, in the Caucasus, of groups who geographic neighbors are not their linguistic neighbors aloows us to address the question as to which better explains the genetic relationships of these groups: geography or language? In particular, Azerbaijananians speak a Turkic language but are surrounded by non-Turkic speakers, and Armenians speak an Indo-European language but are surrounded by non-Indo-European Speakers. Previous mtDNA analyses have shown that both Azerbaijanians and Armenians are more closely related genetically to other Caucasus groups than to their linguistic neighbors (Nasizde and Stoneking 2001), which indicates that the Azerbaijanian and Armenian languages were introduced via replacements. .. Indo-European-speaking Armenians and Turkic-speaking Azerbaijanians are genetically more closely related to their geographic neighbors in the Caucasus than to their linguistic neighbors elsewhere… Thus, all of the genetic evidence agrees that the Armenian and Azerbaijanian languages reflect language replacements, which occurred without any detectable genetic contribution of the original Indo-European and Turkic groups, respectively. This may still reflect an “elite dominance” scenario, a presumably the original Indo-European/Turkic migrant groups were very small and/or did not mix exensively with the resident groups. In any event, the migrant groups had a negligible genetic impact on the resident groups.

    Hum Genet. 2003 Mar;112(3):255-61. Epub 2002 Dec 14

    Testing hypotheses of language replacement in the Caucasus: evidence from the Y-chromosome.
    Nasidze I, Sarkisian T, Kerimov A, Stoneking M.
    تنها کاربران عضو سايت قادر به مشاهده لينک ها هستند.
    عضويت در سايت / ورود به سايت

    نتیجه این مقاله اینست که ارمنی ها و آرانی ها از لحاظ د-ن-آ با سایر مردم قفقازی زبان نزدیکترند تا هندو اروپایی ها و ترکزبانان برون از قفقاز.

    در کتاب دیگری می خوانیم:

    “Another important replacement occurred in Turkey at the end of the eleventh century, when Turks began attacking the Byzantine Empire. They finally conqured Constantinopole (modern Istanbul) in 1453. The replacement of Greek with Turkish was especially significant because this language belongs to a different family—Altaic. Again the genetic effects of invasion were modest in Turkey. Their armies had few soldiers and even if they sometimes traveled with their families, the invading populations would be small relative to the subject populations that had along civilization and history of economic development. After many generations of protection by the Roman Empire, however, the old settles had become complacent and lost their ability to resit the dangerous invaders”

    (Luigi Luca Cavalli-Sforza , in “Genes, People and Languages”, 2000, pg 152).

    و باز به طور مختصر این محقق والامقام ژنتیک شناسی می گوید که نژاد مردم ترکیه با حمله های ترکان سلجوقی بسیار اندک تغییر کرد اما روند ترکی زبان شدن جمعیت بخاطر برتر شدن حاکمان ترک و مسلمان اتفاق افتاد.

    اما چون نژاد اصلي ترکها زرد بوده است امروزه پان ترک ها بيشتر دچار بی هويتی هستند و کوشش می کنند که ديگران را ترک تبار نشان دهند وقوام غیر ترکی مانند ایلامی ها را تصاحب کنند. چون آذربایجانی از لحاظ تاریخی و نژاد و فرهنگ ایرانی و غیر ترک هستند و چون قوم ترک دارای فرهنگ ناچیزی است٬ پان ترک ها به ناچار باید برای قوم ترک دروغ بنویسند و تاریخ اختراع کنند. آشکار است که ايرانيان در طول زمان با اقوام دیگر آميخته اند (پارسها با ایلامی ها، و مادها با ماناها و…) اما عنصر نژاد ترک/ مغول زرد در میان ایرانیان بسيار کم است و اغلب مردم ایرانی کمتر اثری از ترکها/مغولها گرفته اند و کما اینکه ترکهایی هم که به ایران هجوم اوردند اغلب خالص نبودند بلکه از منطقه های ایرانی زبان آلانی/سکایی/سغدی.. گذر کرده اند. تركان براي نخستين بار در نيمه ي دوم سده ششم ميلادي به ماوراء النهر راه يافتند و در جوار مرزهاي ايران ساساني قرار گرفتند. تا پيش از آن، ايران ارتباطي با تركان نداشته است. رچارد فراي استاد دانشگاه هاروارد می نویسد: «مردم ايران را مي توان روي هم رفته جزو قفقازيان يا هندواروپاييان به شمار آورد كه در ميان شان از هر سه شعبه اين نژاد، يعني شمالي Nordic و آلپي و مديترانه اي يافت مي شود. آلپي ها يا جمجمه گردها اكثريت را دارند … ولي بي شك دست كم تا هزاره اول پيش از ميلاد اين مردم خلوط شده بودند و بنابراين ما بايد توجه خود را به جاي نژاد به زبان و گروه هاي شبان و كشاورز معطوف كنيم» (ميراث باستاني ايران، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات علمي و فرهنگي، 1368، ص 17). پان عربیست ها نیز در حالی سخت از یکپارچگی قومی عرب زبانان ایران می گویند که خود عرب ها نیز دچار چندگانگی قومی و دارای تفاوت های فاحشی هستند. مصر و لبنان و سوریه و عراق تا آن جا که تحقیق شده است با عرب های ساکن عربستان تفاوت هایی دارند. همچنین عرب های سودان و الجزایر و… در هر جای جهان هم آنانی که خود را از نسل پیغمبر می دانند مانند مردم کشور خود هستند و نه مردم عربستان. یعنی در نژاد غالب حل شده اند.

    در کتاب:
    Cavalli-Sforza, Menozzi and Piazza, The History and Geography of Human Gene
    تصاویری هستند که نشان می دهد که نژاد غالب ایرانیان از ترک ها و مغول ها کم تر اثر پذیرفته است. در این کتاب نژاد غالب مردم ایران و افغانستان و مردم کردستان همانند است. به این نکته هم بایست توجه کرد که با وجود اینکه زبان ترکیه و آران و بخش هایی از ایران ترکزبان شدند، اما تغییر نژادی و جنتیکی این منطقه ها بسیار اندک بوده است و کمتر آثاری از نژاد اصلی ترک در این منطقه ها می شود یافت. در حالیکه پارسی زبانان و اغلب ایرانیان زبانهای ایرانی خود را نگه داشتند و ناچار به این نتیجه می رسیم که تاثیر نژادی ترکها بر بیشینه مردم بسیار اندک بوده است.
    در پایان نکته قابل ذکر دیگر این است که پان ترک ها به شاهان ساسانی و اشکانی و شاهان بزرگ هخامنشی و اقوامی با تاریخ و تمدن کهن تر و برتر از خویش با بهانه ای کودکانه می تازند. اگر شاهان ساسانی را نمونه ی افرادی بدانیم که خود را زردشتیان مؤمنی و برجسته ای می دانستند، به یقین، ازدواج با خویشان هم خون در میان آنان بسیار اندک بوده است. اگر به تاریخ این سه سلسله نگاه کنیم نمونه های اندکی از رسم خویدوده یافت می شود و همانطور که گفتیم این رسم در میان ایلامیان و کاسیان و مصریان و اعراب پیش از اسلام هم رواج داشته است و چیز غیر عادی در زمان خود نبوده است. همچنین در تورات نمونه های واضحی آمده است مانند ابراهیم و سارا، لوط و دخترانش ، یعقوب و دخترانش leah و Rachel و… همچنین پان ترک ها به سبب نداشتن قهرمانان تاریخی به ربودن مصادره کردن قهرمانان ایرانی روی آورده اند که یکی از این قهرمانان همان بابک خرمدین است. چنان که همه می دانند بابک خرمدین یک آریایی بود و زبان اش هم ایرانی و غیر ترکی بود زیرا در آن زمان، اساسا زبان ترکی در ایران وجود نداشت. « ابن الندیم» در جایی که از خرم دینان٬ پیروان بابک٬ سخن می گوید، چنین اظهار می کند: اینان با نزدیکترین خویشاوندان خودشان معاشرت و مخالطت دارند و نزدیکترین رابطه ها را در میان همخونها و زنان همخون حرام نمی دانند ( ولهم مشارکه فی الحرام والاهل ولا یمتنع الواحد منهم من حرمه الاخر ولایمنعه لا با حتهم المحرمات و المحارم). در رابطه با رسم آیین خویدوده هنوز بحث هایی است که خود مقاله دیگر می طلبد. اما معلوم نیست پان ترک ها چگونه این روایت را در مورد بابک خرمدین که دینش شاخه ای از دین زردشت بوده است را برای خود توجیه می کنند! کما اینکه ازدواج میان پسرعمو و دختر عمو در بعضی اقوام و ملل ناپسندیده و در حکم ازدواج با محارم است؛ در حالی که در میان ملل شرق میانه این مزاوجت شاید مستحب نیز به شمار آید. یا ازدواج های دیگر که مقدس ترین اشخاص شرق به عمل آورده اند ولی امروز بسیاری که دیدگاه سنجیدن مسئله های تاریخی در زمان و مکان خود را ندارند، ان را قبیح شمرده اند.

    جمع بندی:

    دروغ بافی و جعل تاریخ و ادعاهای یاوه و بی سند و دلیل پان ترک ها تنها و تنها نشان دهنده عقده های تسکین ناپذیر آنان نسبت به تمدن ایرانیان و دولت بزرگ ساسانی است. به نظر داشته باشیم که سه دولت بزرگ هخامنشی و اشکانی و ساسانی ابرقدرت های زمانه خود بودند و ایرانیان همواره جلال و شکوه این سه دولت را در نظر داشته اند.
    همانطور که قطران تبریزی در مدح یکی از فرمانروایان ایرانی به نام لشکری می گوید:

    این جهان بودست دایم ملک ساسانیان خواست سالارش خدا در ملک ساسان کند نیست کست در گوهر ساسانیان چون لشکری تا پس آن چون نیاکان شاهی ایران کند
    همچو افريدون بگيرد ملك عالم سر بسر و آنگهي تدبير ملك خيل فرزندان كند
    روم و گرجستان به فرمان منوچهر آورد هند و تركستان بزير حكم نوشروان آورد
    او بتخت ملک ايران بر نشيند در سطخر کهترين فرزند خود را مهتر آران کند
    تا همی فرمان داور خاک را ساکن کند تا همی تقدير يزدان چرخ را گردان کند
    ملک او را از زوال ايمن همی گردون کند جان او را از فنا ایمن همی یزدان کند
    شاد بنشيند بکام دل بر ايوان شهی وز فروغ روی خويش آراسته فرمان کند

    و خاقانی نیز درباره یکی از شروانشاهان (که تبار خود را به ساسانیان می رساندند) می سراید:

    شاه عجم اخستان که دین را//پیرایه ز عدل پروری ساخت فرمان ده اسلامیان ، دارای دوران اخستان//عادلتر از بهرامیان ، پرویز ایران اخستان

    و نظامی گنجوی دو تا از پنج گنجش را درباره ساسانیان سراییده است. محبوبیت و ارجمندی ساسانیان تا به حدی بود که غزنویان با جعل شجره نامه جعلی نسب خود را به ساسانیان می رساندند. «بعدها تبارنامه نویسان چاپلوس تبارنامه ای برساخته اند که نسب سبکتگین را به یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی می رساند» (تاریخ ایران کمبریج، جلد چهارم، انتشارات امیرکبیر، 1379، ص 145.) و سلطان محمود چنان در فرهنگ برتر ایرانی ذوب شده بود که چامه سرایی به نام فرخی در وصف محمود می گوید:

    زهی اندر جهانداری و بیداری چو افریدون//

    زهی اندر نکوکاری و هشیاری چو نوشروان//

    و در دوران صفویان نسب سیادت را از سوی مادر به پادشاهان ساسانیان باز می بردند و حتا کار به جایی رسید که واپسین پادشاه ایلخانی (نوادگان چنگیز مغول) انوشیروان عادل نام داشت. جالب آن که او را ملک اشرف برادر شیخ حسن چوپانی به ایل خانی برگزید و گویا در آن دوران شایع بوده است که او از نژاد کاویانی است (البته برخی نیز او را قبچاقی و برخی از نوادگان هولاکو دانسته اند). با توجه به نام او که انوشیروان است و شایعه نژاد کاویانی اش می توان حدس زد که مردم ایران حتی در دوره سلطه مغولان نیز پادشاهانی را که به نوعی (به راستی ویا به دروغ) به گذشته پرشکوه ایران مربوط می شدند به شاهی می پذیرفتند. وگرنه چه ضرورتی داشت که ملک اشرف پس از به قتل رساندن هر دو عمویش و از میان بردن همه رقیبان داخلی و خارجی خود بر تخت ننشیند و کسی را به مقام ایلخانی برساند که نه نام اش مغولی است و نه نسب اش؟ در دوران اسلامی بسياری از فرمانروايان تلاش داشتند با ساختن نسب نامه تبار خود را به شاهان باستانی ايران برسانند. اين نشان دهنده آن است که گذشته شکوهمند ايران برای عامه مردم مهم بوده و به فرمانروايان محلی اعتبار و مشروعیت می بخشيده است. تاريخ ساختگي و جعلي ترك‌ها، بر مشتي اوهام و تخيلات روان‌پريشانه و جاهلانه استوار است؛ قومي كه در طول تاريخ بشريت، جز خون‌ريزي و ويران‌گري، نام و نشان ديگري نداشته و ندارد و اينك، اين تكاپو و هياهوي مذبوحانه‌ي اعقاب چنگيز و تيمور، فقط براي پنهان داشتن و پوشاندن همين سابقه‌ي اسف‌بار و مفتضح است

    • دوست Says:

      درود بر تو اریو برزن که مانند همنامت در اندیشه ایران و ایرانی هستی
      اطلاعاتت خیلی خوب بود
      تفرقه انداز و حکومت کن شیوه ی همیشگی آخوندها بوده و هست و این میون گروهی پانترک هم کورکورانه آلت دست اونا شدن
      باز هم سپاس

  103. ساسان Says:

    با سلام خدمت آقاي دكتر و آقاي اريو برزن عزيز
    از اينكه مدت 15 روز كسي به اين وبلاگ سرنزده جاي تعجب است اما خوشحالم از اينكه اين آقاي عزيزنكات بسيار ارزشمندي در خصوص خلوص نژادها كه بنظر منهم ديگر وجود خارجي ندارد اشاره مي كنند
    همه ايراني هستيم از هر قومي كه باشيم در طي اين 2500 سال و بخصوص 100 سال معاصر ممزوج شده ايم .
    كجايند تركان زرد نژاد در ايران وبا چشمهاي بادامي پس اگر بودند و آمدند ديگر آنها هم خالص نيستند كه بخواهند تكه اي از اين مملكت را براي خودشان بكنند وجدا كنند .
    وگرنه ما سلسله هاي ترك زيادي داشته ايم كه هرچند ديگر آن سرزمينهاي قديمي با عظمت را ديگر نداريم و لي همان سلسله ها با ديگر تركان بخاطر هويت ايراني بودن جنگهاي خونيني نمودند
    نمونه هاي آن شاه اسماعيل – شاه عباس – نادر شاه – ملك شاه سلجوقي -الب ارسلان – سلطان محمود ومسعود و… كجا به بيگانه هايي مثل عثمانيان و ازبك ها كه همزبانشان بودند باج دادند و ايران را تكه تكه تقديمشان نمودند

    • دوست Says:

      در تکمیل حرفات
      یه نمونه خوب مقاومت مردم تبریز در مقابل عثمانی در زمان شاه اسماعیل صفوی و پس از شکست چالدرانه

  104. اذربایجان Says:

    دوستان عزیز از فارسها هیچ انتظاری نمیره!وقتی کوروش دخترش رو به عقد کمبوجیه در می اره و این رویه در زمان داریوش و پادشاهان دیگر هخامنشی هم رعایت می شه و حالا در سال 2009 همه ی فارس ها به کوروش افتخار می کنند دیگه هیچ شکی من باب حرومزاده بودن این قوم نمی ره!حرف اخر این که چه انتظاری از این قوم دارین وقتی بدترین جگها رو به خودشون(رشتی ها)می گن هر چی نباشه حلا دیگه هر سگی می دونه رشتی ها فارس هستند به هر حال وقتی خود فارسها مادر و خواهرشونو هرزه می دونن ما ترکها به حرفشون احترام می ذاریم!حرف اخر اینکه اقایان پارس بیشتر از این با پارس کردن خودتون را خسته نکنید حداقل قبل از اینکه حرف بزنید و به استاد فیض الهی لقب سگ بدید برید و یه لغت نامه باز کنید جلوتون اون وقت جلوی اسم پارس می بینید که نوشته شده:صدای وحشی و عصبانی سگ!
    و یادتون باشه حکومت با کفر باقی می مونه ولی با ظلم هرگز…

    • دوست Says:

      دوست گرامی
      در جنبش میهنی و سبز کشورمون کمترین سهم رو ترکها داشتن، ظاهرا از حکومت راضی ان.

      به عنوان یه دوست توصیه میکنم نظر اریو برزن رو هم بخونی

  105. م-خ Says:

    من برای هر کس که در مورد مرد بزرگی چون کورش سخنانی چنین کزاف نوشته آرزوی آمرزش و بخشش از اهورامزدا را دارم و امیدوارم با تحقیق بیشتر در مورد این بزرگ مرد تاریخ ایران از نوشته و گفتهای خویش پشیمان گردد ولی هر کس در اعمال و رفتار خود آزاد است مشروط بر آنکه حق کسی پایمال نگردد.این ایدوئولژی کورش بود احترام به دیگران.

  106. هانی Says:

    خدایا چی به این که مدرک دکتری هم داره بگم که لایقش باشه .اما از کورش کبیر یاد گرفتم بهدیگران احترام بذارم اما مگه تو لایق احترام هستی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  107. حامی حیوانات Says:

    به عنوان یک حامی‌ حیوانات و یک گیاهخوار کامل می‌خوام بپرسم که چه فرقی بین شیر سگ و شیر گاو یا بز یا خر هست؟

    اگر این طور باشه که همه شما گاو پروده یا بز پرورده یا خر پروده هستید…!

  108. رویا Says:

    سگ یکی از برترین افریده های خداوند است.
    شما ادمهای دیوس پفیوز اصلا خودتون را با حیوانات مقایسه نکنید که یک موی گندیده اونا تو سر پر از پهن شماها وجود نداره

  109. دوست پسر ننه تو، Says:

    زن جنده ديوس، قرمساق مادر قحبه، که هرشب دخترت زير يک ايرانی ديگر می خوابد، آيا تو خودت را ايرانی می نامی- مادر جنده، تو تاريخ را اينطوری در مدرسه خواندی، لابد اصلا سواد خواندن نداری و وقتی کس زنت می گذاشتند و ضجه های ننت هم از اتاق ديگه می آمد که کونش را پاره می کردند اين خزعبلات را نوشتی ديوث

  110. علی Says:

    بدبخت بیچاره
    با 4 تا کسشر که نمیتونی یه تمدن بزرگ رو انکار کنی
    این هم از خریتته دیگه .
    واقعا میگن ترکا خرند خیلی حرف به جائی می زنند
    بیچاره هخامنش اصیل همون کردها هستند .
    ما بقیش هم فارسها که اصلاح نژاد شدند
    یه مشت ترک خر ریختند توی فارسها ازدواج کردند نژادشون خنگ شده (من خودم فارس هستم)
    بدبخت بیچاره
    غیرت رو از کرد یاد بگیر
    به هیچ قیمتی وطن فروشی نمی کنه حتی اگر سرش بره بالای دار

    ترکها که ریختند آذر بایجان و با فارسها ازدواج کردند ژن وطن فروشی رو به بعضی از فارسها هم انتقال دادند .
    آقا خره توجه کن – تف به غیرتت – خاک آلم بر سرت که به خاطر یه اختلاف زبون اصالت خودت رو فراموش کردی و تمدن پارس رو میخوای اینجوری ببری زیر سوال .

    بدبخت به کردها نگاه کن – غیرت رو از اونا یاد بگیر
    با اینکه بارها توسط نظام محاکمه شدند و کشته شدند اصالت خودشونو از دست ندادند .
    خاک بر سرت واقعا
    تا مملکت دست شما ترکها باشه بهتر از این هم نمیشه . همه عقب موندگیمون به خاطر نفوذ ترک در دستگاههای دولتیه .

  111. یک شیرازی Says:

    درود بر همه شما که خواسته و ناخواسته به چنگ سرویس های اطلاعاتی دشمنان ایران افتاده اید و برای تجزیه ایران تلاش می کنید !! کمی به دور و بر کشورتان نگاه کنید و ببینید که چقدر از کشور های بی اصل و نسب نسبت به شما و تاریختان حسادت می کنند و دوست دارند که کشور شما تجزیه شود !
    کی قرار است ما عاقل شویم ! خدا داند !

  112. یک شیرازی Says:

    این آقای دکتر !! موضوعی را مطرح کرد و توپ را در زمین بقیه انداخت تا هموطنان بجان هم بیفتند ! حالا پیدا کنید حقوق بگیران الهام علی اف را !

  113. hassan Says:

    اهای ترک خر تو فعلا بهتر برید خودت و اونی که تخم حرام تو را گذاشت کونتان را بدهید مادر و خواهرانت هم کس اخه تو رو چه به این غلطا برو کونتو بده

  114. hassan Says:

    ( سر همه اریاییها تو کونت و تو کس اول و اخر خواهر ، مادر و … )

  115. شادی Says:

    زنده باد کوروش

  116. شادی Says:

    کوروش مردی که سبز بود

  117. آتروپات Says:

    مرگ بر پان ترکیسم
    اگر دست من بود آذربایجان را از وجود پان ترکهای حروم زاده پاک می کردم
    اگر دست من بود تبریز را پایتخت همیشگی ایران قرار می دادم تا ترکها ترکتازی نکنند
    اگر دست من بود جمهوری جعلی و تقلبی آذربایجان را بازپس میگرفتم
    اگر دست من بود………

    • تورك Says:

      شما برو اول بحرين رو پس بگير.
      چند ماه پيش خبري شنيدم مبني بر اينكه مسابقات جهاني فرمول 1 در بحرين در حال برگزاري است!!! حال اينكه در پايتخت سرزمين آريايي اصلا نميدونن فرمول 1 چيست!!!!!! بهرحال اگر بحرين جزئي از سرزمين آريايي بود اكنون نه تنها مسابقات فرمول 1 برگزار نميشد بلكه با پيكان جوانان آريايي عشق و حال مي كردند!!! و ثروت سرشار بحرين به غارت مي رفت و يا در تهران و اصفهان كويري صرف مي شد. و بحريني ها در تهران و اصفهان گدايي مي كردند!!!
      همچنان كه از نفت اعراب جنوب ايران اصفهان و تهران آباد مي شود . و مورد تمسخر هم قرار مي گيرند!!!

      • دوست Says:

        تورک جان
        یعنی منظورت اینه که جمهوری آذربایجان الان بهشته؟

        یعنی می خوای بگی ایران به دست فارسها اداره میشه و به خاطر این بدبخت شده؟

        یعنی می خوای بگی سران نظام همه فارس هستن؟

        اون گنده ی گندشون (خامنه ای) که ترکه، نیست؟

        توی جنبش ملی و میهنی و سبز ایران هم که ترکها کمترین نقش رو داشتن؟

  118. Dana Says:

    آقای نویسنده تمام کتاب هایی که توسط افراد مختلف (اعم از داخلی و خارجی) درباره ی کوروش و بقیه ی سلسله های ایران باستان نوشته شده جواب گوی شما هست.من به عنوان یه ایرانی به صفویه و سلجوقیه و … که سلسله های تورک بودند افتخار می کنم همان طور که به بقیه ی تاریخ کشورم افتخار می کنم.

  119. سرباز ایران Says:

    :))اونوقت میگن چرا ترکا خرند؟؟
    آخه این احمق با این داستان پارنو گرافی سالمه؟؟
    باید دادگاهی بشه و بجای زندان به تیمارستان بره:))
    پان ترکهای لواط کار در همه داستانهاشون از لواط حرف میزنند , اونوقت اسم قزوینیهای بیچاره بد در رفته:))
    احمقند دیگه انقدر ازدواج بین خال اوغلی و خال غیزی کردن که این دکترهای موهوم و روانی به بار اومدن:))
    خدا شفات بده بیچاره:))))))

  120. منصور Says:

    به نظر من همه اینها تقصیر اون قاجار مادر قحبه بود که باید به جای دادن 17شهر قفقاز به روسها ،آذربایجان را میداد به امپراتوری کسمانی تا از دخترهای آذربایجان هم برای پیشرفت استفاده کنند تا این بیچاره ها برای دادن تا آنتالیا و ترابوزان نرن و برگردن.

  121. ایران Says:

    ایران یعنی همه از آذربایجان تا سیستان وبلوچستان با تمام اقوام یعنی یکی شدن

    • دوست Says:

      آخه درد یکی دو تا نیست

      ایرانیها کی می خوان یاد بگیرن که دوران قوم گرایی خیلی وقته تاریخ مصرفش گذشته

  122. م مثل ميهن Says:

    من از مادري آذري هستم..
    خاك بر سرت دكتر..كه نمي فهمي وطن يعني چي

  123. م مثل ميهن Says:

    يادم رفت بگم:
    1000 بار از روي جمله ي قبلي بنويس..شايد اينو بفهمي.

  124. persian Says:

    از قدیم گفتن ترک و خر
    این چرت و پرتها رو از کجای مامانت درآوردی وطن فروش
    واقعا نماد بارز یک قاطر بی پدرومادر هستی

  125. خوزستانی Says:

    دکتر! حسين فيض‌الهي وحيد
    تا اونجا که لازم بود ایشون و شما مورد عنایت دوستان واقع شدید و من دیگه چیزی نمیگم
    نکته جالب برای من اینه که این سایت فیلتر نیست

    • شیرازی Says:

      درود به همه بچه های خون گرم خوزستان

      فیلتر نبودن سایت جالبه ولی تعجب نداره

      سیستم قدیمی آخوندها تفرقه انداز و حکومت کن بوده و هست، این پانترکها هم شدن نوکر بی جیره و مواجب. چه به سر فرزندان بابک خرمدین و ستارخان اومده.

  126. خوزستانی Says:

    خدارو شکر خود آدربایجان منبع غیرت و همونجا خفت میکنن تا دیگه از این اراجیف نبافی

  127. ایرانی Says:

    چرا اینجا فیلتر نیست؟

    کی از این نفاق سود میبره؟

  128. ایرانی Says:

    تو یک ادم بی اصل و نصب و پست و بی مقداری
    از تو پست تر در زمین نیست
    تو از زیر بته به وجود امدی
    مرگ بر تو که به حضرت ذوالقرنین توهین کردی
    حقا که تو از تجاوز قوم مغل به وجو امدی
    مرگ بر تو

  129. پارسا Says:

    سلام
    خدایی مونگول تر از تو هم هست؟
    نه الله وکیلی هست؟
    گاگولی سلسله هخامنشیان به جرات دوران طلایی ایران بود
    من که واقعا دوست دارم در زمان کوروش به دنیا می امدم
    شما وقتی وصیت نامه کوروش رو می خونید به میهن پرستی کوروش یقین پیدا می کنید:
    دستور دادم بدنم را مومیایی نکنند و در تابوت نگذارند تا بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد.
    این یعنی عشق واقعی و خالص

    • چنگیز Says:

      کلمه منگل در انگلیسی (Mongol) دقیقا از مغول که همان (Mongol) است گرفته شده

      همون چنگیزی که پانترکها بهش افتخار میکنن

  130. علی Says:

    بیشتر به نویسنده فحش داده بودید تا انکه یک دلیل منطقی را بیاورید!

  131. Araz Says:

    salm be hame az hame az hame mikham matne mano bekhonin ziyadam bashe moshkeli nist man ye turke ke etegad be joda shodane turka az iran daram va ye panturke asilam avalin matlab harki in magalaro neveshte ye basiji ya chize shbihe ine chon khalkhaliro ye adame dana midone darhali ke on ye jalad bod fekr mikonin ma az on jalad kheyr bordim midonin chi be sare ma ovorde midonin 3min talare to donya to tabriz bode kharab kard ke markaze fesade midonon chnta az tbriziharo saresho borid va chandin kar ke velesh pas ma az shoma bishtar az in jalad keshidim ziyad matlabe 2: az inke maro be araba marbot mikonin dar eshtebahin chon ma tanha kasyi bodim ke dar mogable arab istadim va ba khiyanate ye padeshahe fars be name afshin be babak baese edAM KARDANE BABAK shod ke midonin che fajih babako edam kardam matlabe 3: on bale yeki gofte ma gablaz eslam malom nabode kojaha bodim ke gablaz eslam zartosht az manateg turk zohor kard hata peyambari be name dada gor god dashtim ke ketabi barye khod dasht ke tebge on ketam sabet shode aksare khodayane romi az on ketab bardashte shode ke vase sabet kardan vakht nist -matlabe4:az inke fohsh be ma midinkami narazi bashin be gole shaer ma ba adabim ba adab bash_va az bi adabi gazide lab bash taege tarikh ma az shoma tarikhe batari darim va hata sabet shode dar zamane khegat tabriz behesht barin bode yani beheshte roye zamin va adamo hava bad az inke hmdigar ra peyda kardand inja zendegi mikardand va hata zabane turk zabane ast ke bevasileye khoda baraye ertebat ba makhloge khod garar dad vase sabet kardane on ham kasi khast payam bede migam -matlabe 5;inja ye sayte bikhodiyeke na turke na farse na fars chon age intor bod kheyli vagte filter shode bod inja vase kasiyeki az in majara sod mibare man ye turk hastam va etegad be tjziye talabi daram yashasn turk milati ki har bir kasdan oja va osdadi yashasn turk yashasn bozqurd yashsan bizim ingilabmz mahv olson fashizm fars ki bizi odara saldlar farhangimizida shoshaliyib ichiblar bono hami bolson var olson turk

    • ایرانی Says:

      پان ترک عزیز

      بر فرض که تو قوم برتری

      چرا توی جنبش ملی و میهنی و سبز مردم ایران که اتفاقا هیچ کدوم از رهبراش (موسوی و کروبی) فارس نیستن، فارسها اینقدر تلاش کردن تا اون حکومتی که تو اسمش رو فاشیست فارس میذاری سرنگون بشه ولی ترک ها با همه ادعاشون هیچ قدمی برنداشتن. برعکس خیلی از سران این نظام و از جمله رهبر ترک هستن. در حالی که کردها سالهاست که دارن با این رژیم آخوندیسم مبارزه می کنن.

      در طول تاریخ هم مردم ایران (نمی گم فارس ها ایرانی ها چون همه از یک ریشه ایم) بارها علیه عرب قیام کردن. تو فقط یه بابک که مال سده 3 هست رو گفتی که نمی دونم رو چه حسابی می گی ترک بود. می دونی عرب ها استخر فارس رو به خاطر اینکه همیشه در حال شورش بود تو دوره عثمان یعنی سده یک با خاک یکسان کردن و مردم اونجا ناچار شدن کوچ کنن. می دونی ری تو همون دو سده اول اسلام چهار بار قیام کرد و هر بار وحشیانه سرکوب شدن. میدونی مردم گیلان و تبرستان چقدر روبروی اعراب وایسادن. می دونی … نه نمی دونی کسی خودشو به خواب زده نمی شه بیدار کرد.

  132. آیینه Says:

    درود به فارسها و ترکها
    نسبم شاید برسد به زن فاحشه در شهر بخارا( سهراب)
    خواهشمیکنم دست از این همه چرندوپرند بردارید .وبرای سعادت انسان کاری انجام بدهید.باز اینکه پای تاجیک وافغان را یه این چرند نکشانید که روزگارتان خراب خواهد شد.البته شوخی کردم این همه درست نیست.
    سپاس فراوان یک تاجیک

  133. مجید Says:

    آخه دوست عزیز چرا با این مقاله هاتون که اصلا هم پایه علمی نداره مردم و به جون هم میندازین من خودم ترکم ولی هیچ کدوم از این چرندیات رو قبول ندارم چرا کسی را که همه جهان به آن افتخار میکنند خود ما در سرزمین خودمان که باید از افتخار آن سرمست بشیم اینگونه تخریب میکنیم هر چند که هزاران هزار مقاله این چنینی نیز نمیتواند خدشه ای در مقام کوروش کبیر ایجاد نماید اگر ریشه اختلاف بین ترک و فارس رو یه کم از طریق سیاسی دنبال کنید میفهمید که آب از کجا گل آلود شده ایرانیان همه از یک نژادن و گواه گفته من نیز این است که هیچ کس را از روی قیافه نمیشود که تشخیص داد که فارسه یا ترک برا همین هم بچه کجائی در ایران مرسومه لطفا یه کم به خودتان بیاید با این کارا داریم دیوارهای بینمان را بلند تر میکنیم زنده باد ایران همیشه سرافراز

  134. كوروش سگ دهان Says:

    درود بر دکتر حسين فيض‌الهي وحيد

  135. URMU WOLF Says:

    خوب هر کس یه عقیده ای داره.
    ولی هر عقیده ای درست نیست.
    من نمی خواستم از کلمات رکیک در نظر خود استفاده کنم.اما حیف که مجبورم…
    آخه فارس سگ،کونده ی عرب،مادرجنده ی بی نام و نشون سگ زاده،تو چه می دونی آذربایجان یعنی چی؟
    آذربایجان دیار جاودانه ایست که 7000 سال تاریخچه دارد و مدارک آن در کتب موجود است.آذربایجان تنها دیاری بود که هنگام حمله ی اعراب در مقابل آنها ایستاد.ترکها تنها مردمی بودند که تن به ذلت ندادند.ولی این را همه میدانند که هنگام حمله ی اعراب مادرانتان را به آنها هدیه کردید.کدوم کس ننه ای گفته ما مغولیم؟مغول تو شرق آسیاست.و از شرق هم حمله کرد.پس معلوم میشه شما مغولید،نه ما.شما عربید نه ما و شما خرید نه ما.
    بارزترین مدرک عرب بودن شما اینه که :خداییش چند تا از کلمات و کس شعر هایی که روزانه به کار میبرین مال خودتونه.ولی ما حتی یه کلمه دخیل هم نداریم.از طرفی زادگاه زرتشت در آذزبایجان و وی ترک بوده.پس چگونه ما بعد از حمله مغول اومدیم؟
    هنگامی که اسکندر حمله کرد تنهاآذربایجان بو د که مقاومت کرد.ولی همه میدونن که وقتی اسکندر به بابل رسید دختر داریوش سوم خودشو در اختیار اون گذاشت.
    بیشترین شهید و جانباز و … در طول 8 جنگ با عراق از آذربایجان بود و شما تو کس ماماناتون قایم شده بودید.
    پس معلوم می شود شما بی اصل و نصبید نه ما.
    ما ترکها اعم از اورمو ،تبریزی،اردبیلی،زنجانی ،قزوینی و ……. هممون از نژاد و اصلیت اصیل ترک و عقیده ی بابکی هستیم و همیشه یک پارچه و متحدیم.و شما بدانید که دوران زبونی شما نزدیک است و ما آذربایجان را مستقل و فارسهای سگ مادرجنده و کردهای خر مادر کونده رو از خاکمون بیرون میکنیم و تا آخرین نفس در مقابل شما می ایستیم و شما را تکه تکه می کنیم و مادران و خواهرانتان را به بردگی و جندگی میگیریم و آذربایجان آزاد را با قدرت می سازیم.
    بسه یا بازم؟
    همه میدونن که بیشترین قدرت نظامی و اقتصادی ایران تو آذربایجانه.و همچنین ما بیش از نیمی از جمعیت ایرانو تشکیل میدیم.
    پس مطمئن باشید که روز آزادی و افتخار ما و روز ضعف و زبونی شما نزدیم است.
    به امید آن روز……………..
    جانم ،قانم آذربایجانا ………………………………………………….دوزلدجیخ اونه مین یانا
    …………………………………..یاشاسین آذربایجان……………………………………

    • قزوینی Says:

      مادر جنده با کیر قزوینیا ساک نزن خوشت میاد اونوقت باید کن بعدی مادر جندها میخوان بگن همه ترک هستن بیا قزوین اگه یه ترک دیدی از بچهای که اینجا دانشجو بودن بپرس اینجا فقط ترک می‌کنن بیا پسرم حالا ببینمت بزرگ شودی یا نه قبلان کره‌ خر بودی الان مثل اینکه جفتک می‌‌اندازی !!!!

    • قزوینی Says:

      در ضمن یه گرگ کثیف ترک بایداز ما فارسها مثل سگ بترسه
      چون میدون گیر ما بی‌ افته مادرشه گأیدس

    • ایرانی Says:

      پان ترک عزیز

      بر فرض که تو قوم برتری

      چرا توی جنبش ملی و میهنی و سبز مردم ایران که اتفاقا هیچ کدوم از رهبراش (موسوی و کروبی) فارس نیستن، فارسها اینقدر تلاش کردن تا اون حکومتی که تو اسمش رو فاشیست فارس میذاری سرنگون بشه ولی ترک ها با همه ادعاشون هیچ قدمی برنداشتن. برعکس خیلی از سران این نظام و از جمله رهبر ترک هستن. در حالی که کردها سالهاست که دارن با این رژیم آخوندیسم مبارزه می کنن.

      در طول تاریخ هم مردم ایران (نمی گم فارس ها ایرانی ها چون همه از یک ریشه ایم) بارها علیه عرب قیام کردن. تو فقط یه بابک که مال سده 3 هست رو گفتی که نمی دونم رو چه حسابی می گی ترک بود. می دونی عرب ها استخر فارس رو به خاطر اینکه همیشه در حال شورش بود تو دوره عثمان یعنی سده یک با خاک یکسان کردن و مردم اونجا ناچار شدن کوچ کنن. می دونی ری تو همون دو سده اول اسلام چهار بار قیام کرد و هر بار وحشیانه سرکوب شدن. میدونی مردم گیلان و تبرستان چقدر روبروی اعراب وایسادن. می دونی … نه نمی دونی کسی خودشو به خواب زده نمی شه بیدار کرد.

    • جمعیت شناس Says:

      جمعیت ایران دست کم 70 ملیونه
      طبق فرمایشات این پانترک عزیز بیش از نصف جمعیت ایران ترکه پس دست کم 35 ملیون ترک داریم
      جمعیت آذربایجان شرقی، اردبیل، زنجان و آذربایجان غربی(هرچند که نصف جمعیت کرده) روی هم میشه 9 ملیون.
      بقیه این 26 ملیون ترک کجا هستن؟
      تو تهران؟ تهران که سر جمع 10 ملیون جمعیت داره؟
      قشقایی های استان فارسهم حساب کنیم؟ استان فارس سرجمع 4 ملیون جمعیت داره؟
      شاید خوزستان و یزد و بلوچستان و لرستان هم ترکن؟
      اصلا خدا هم ترکه

  136. URMU WOLF Says:

    و در مورد ساخت کردستان بزرگ:
    کردها باید ساختن چنین کشوری را در خواب ببینند.آذربایجان غیور هیچگاه اجازه ساختن چنین کشوری را به کردهای مادرجنده که معلوم نیست نسلشان از کجاست نخواهد داد.هیچکس قتلها و غارتهای کردها را در طی 100 سال اخیر در ارومیه و دیگر شهرها را فراموش نمیکند.و اینکه چگونه از آوارگی و دربه دری ،در سرزمین ما صاحب پناه شدند و این ترکها بودند که کردها را آدم کردند و به آنها شخصیت دادند.ولی کردها هنوز آنقدر با شخصیت نشده اند که گهی به این بزرگی را در دهان خود و کیری به این چربی را در کس مادرشان جای دهند………………..یاشاسین آذربایجان

  137. URMU WOLF Says:

    قزوین هم مال ماست.مگه هر شهری سگ نداره.خوب شماها هم سگای قزوینین دیگه.
    تا جایی که من می دونم این قزوینیا هستن که کون بازن و بو کس و کون سگاشون خوب بلدن بازی کنن.
    تو هم اونقدر به ترکا کون دادی که می خوای با یه مشت چرت و پرت سوزش کونتو تسکین بدی.
    تازه شما سگای کثیف اول برید مامانا و آبجیاتونو از زیر افغانا و عربا بکشید بیرون بعد بیاید با کیر ترکا بازی کنید.
    آخه میدونین چیه؟ خیلی خطرناکه حسن.
    من بچه اورمو هستم و از اینکه یه آذربایجانیم افتخار می کنم.
    اینجا همه کس و کون و جنده ها فارسن و یا رشتین یا تهرانی و …
    آخه سگا رو چه به این گه خوریا
    بقیه جنده ها هم کردستانی الاصل هستن.وای نمی دونین چه کسای نرمی دارن.
    ولی حیف طاقتشون خیلی کمه.
    شما بیاین خیابون خیام جنوبی ارومیه می فهمین که تمام دخترا فارسن.ولی در عوض همه پسرا ترکن.هر پسری هم هر روز یه داف پرشین می زنه زمین.
    اگه باور ندارین خواهراتونو بفرستین اینجا تا مطمئن شین.
    تازه یه سازمان تاسیس کردیم به نام سازمان حمایت از حقوق جنده های ایرانی که اصل کارش اینه که نمی زارن کس و کون هیچ جنده ای رو زمین بمونه و از بیکاری تلف بشن.
    حالا باز پارس کنین
    هاپ…هاپ…هاپ…هاااااپ……..

    • قزوینی یا یک فارس به قول شما ! Says:

      پاسخ شما رو چند بار خواندم توش فقط فحاشی با حس کینه ،نفرت،و احساس حقارت،و نادانی با حماقت و بیسوادی تمام دیدم ..ولی‌ دوس دارم بهت فش‌های را که به من دادی به خاطره ایران بهت جواب ندم چون توهینها ی که به فارس کرد به قول خودت تهرانی‌. گیلانی،رشتی …و همه اقوام کردی یا از روی حقارت و کینهٔ تو می‌باشد که منطقی‌ نیست یا از روی غرض است (تجزیه طلبی ،مزدوری.نفاق.جاسوسی،سرسپردگی،)یا اصلا خود باختگی از فرهنگ اصیل ایرانی‌ ،…حرفهای که بالا زدی یک بار برای خودت بخوان که چطور می‌خوای بین کرد و فارس یا حتا ترک ایرانی‌ اختلاف بیندازی و با افتخار کردن به آذربایجانی بودنت چطور می‌خوای حس حقارتت رو ترمیم کنی‌ ..اما بدان من هم به آذربایجان افتخار می‌کنم اما با ایران نه جدا از ایران ..افتخار می‌کنم به تمامیت ارضی و نه جدا از کرد و فارس و بقیه اقوام همراه با تاریخ مشترک و افتخار آمیز …اما شهر من به همهٔ (آذربایجانی‌ها و اردبیلی‌ها و زنجانی‌ها و کلاً آذری زبان‌ها تعلق داره چون آنها ایرانیند و همینطور آذربایجان به من فارس تعلق داره ..و فکر نکن اونجا چون زندگی‌ میکنی‌ اون خاک رو خریدی نه اشتباه نکن چون برات خطر داره عزیز ..اونجا و همه جای ایران بزرگ متعلق به همهٔ ایرانیان است (همهٔ اقوام ) …در ضمن زبان فارسی زبان ارتباط بین همهٔ اقوام ایرانی‌ است همان طور که ما را به گذشته‌های دور مرتبط می‌کند اگر زبان فارسی نبود (فردوسی‌ بزرگ) ایران تکه تکه شده بود و ایرانی‌ باقی‌ نمیماند و دیگر با گذشتهٔ پر افتخارمان نمیتوانستیم ارتباط بر قرار کنیم همان طور که مصری‌ها الان هیچ ارتباطی‌ با گذشتهٔ خودشان ندارند و خودشان را یه عرب میدانند یا مثل سوره یا حتا همین عراق که زمانی‌ ایرانی‌ بودند اما دیگه خودشان را عرب میدانند چون عربی‌ حرف میزنند ..کلام آخر ..اما ایرانی‌ بودن فقط به زبان نیست تو میتونی‌ فارسی حرف بزنی‌ اما خائن باشی‌ یا جاسوس .IRANI بودن به داشتن فرهنگ اصیل ایرانی‌ است که از توش ابن سینا، ذکریا ،مولوی ،شهریار،بیرونی،فردوسی‌ ،گنجوی و هزاران مفاخر دیگر بیرون میاید ….دلم می‌سوزه واسهٔ عرب‌ها و ترک‌های ترکیه که از بی‌ هویتی افتادن به دزدی فرهنگی‌ و نمی‌دونن که ابن سینا یا مولوی اگه دانشمند یا شاعر بزرگی‌ ایرانی‌ شدند به خاطر محل تولد یا مرگ(جغرافیا) یا زبان آنها نیست بلکه به خاطر فرهنگ غنی ایرانی‌ است که داری بیش از ۱۰۰۰۰ سال تمدن است که ۲۵۰۰ سال آن مکتوب است .تو میتوانی‌ در کنار بقیه ایرانی‌‌ها به مانند یه آذری زبان یا ترک زبان ایرانی‌ به این تاریخ افتخار کنی‌ یا بهتر بگم با هم افتخار کنیم …راستی‌ چرا با هم افتخار نکنیم به این فرهنگ به این تاریخ به این اقوام رنگارنگ ایرانی‌ راستی‌ فکر کردی اتحاد این همه شکوه و عظمت در کنار هم چه قدرت زیادی ایجاد می‌کنه !!! به خدا سوگند همسایگان ما و بقیه کشورها حق دارند از این عظمت بترسند و در فکر اختلاف افکنی ،تحقیر قومها به وسیلهٔ هم !(مثل من فارس و توی ترک)،جدایی طلبی و تجزیه طلبی، صف بندی مردم،و تحقیر فردوسی‌ و زبان فارسی ،و تحقیر تاریخ ایران و انکار آن !! باشند ،، درود بر ایران سرزمین همیشه جاوید….

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده

  138. URMUWOLF Says:

    من جواب تورو اینجوری می دم که :فکر کن الان روی کشورت اسم عربستان یا عراق یا آمریکا یا….
    رو میزاشتن و وادارت می کردن به زبان اونا حرف بزنی.
    چه حالی بهت دست می داد؟
    تا تو این وضعیت قرار نگیری نمی فهمی چیه.
    چه حسی داره که یه قوم وحشی (کرد) که 100 سال پیش مردم شهرتو قتل عام کردن حالا بیای اونا رو به برادری قبول کنی؟
    چه حسی داره که یه قوم لوس و ننر راجع به قومیتت و زبانت جک درست کنن و تو هرجایی بهت بگن خر؟
    چه حسی داره که تو یه روزنامه ی رسمی دولتی بهت توهین بشه و بخوای اعتراض کنی اما6 ماه بی خبر غیب بشی؟
    چه حسی داره که یه دولت غاصب برات تصمیم گیری کنه؟
    فکر می کنی من دین ندارم؟
    من بیشتر از تو به خدا و ولایت ایمان دارم اما به ولایتی که درست باسه.
    تا حالا شده یه غریبه تو شهر خودت بگره کتکت بزنه و نتونی چیزی بهش بگی؟
    تا حالا شده وادارت کنن به یه زبون دیگه حرف بزنی،بنویسی و درس بخونی اونم تو خاک و کشور خودت؟
    و هزاران سوال دیگر…………..
    هر وقت به اینا جواب دادب باهات بحث می کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    • ایرانی Says:

      به یکی دیگه از نوشته هات هم نظر دادم

      به عنوان یه ایرانی و هم وطن میگم تنها راه موفقیت ما اتحاده
      من شیرازیم
      تازه برای شیراز ریل کشیدن اونم چه خط آهنی بیا و ببین مگه دوران رضا شاه که ترکها اینقدر ازش متنفرن 70 سال پیش برای تبریز ریل نکشیدن. اگه میگید به شما ظلم شده یعنی به ما نشده. همون کارخونه تراکتورسازی شما رو هم برای ما نذاشتن. تازه ما یه شهر بزرگیم. وضع بوشهر، کرمان، آبادان، سنندج، زاهدان، خرم‏اباد، بیرجند یا … خیلی بهتر از تبریزه.
      سران همون نظامی که شما بهش میگید فاشیست فارس بیشتر ترک هستن. نمونه بزرگش همون رهبر.
      این که شما به ما میگید فارس چیزیه که ما به خودمون نمیگیم یعنی هیچ وقت نخواستیم با نام فارس بودن از بقیه ایران جدا باشیم ما ایرانی هستیم و نام فارس رو ترکها وقتی میخوان به ما فحش بدن به زبون میارن.
      اگه مشکلت زبان فارسیه و این که چرا زبون رسمیه ایرانه، حتما میدونی که در دربار سلجوقیان، صفویان، قاجار و همه حکومت های ایران فارسی صحبت می کردن و فارسی همیشه زبان رسمی بوده و به نظر تو چه زبونی الان میتونه ارتباط میان همه ایرانی ها برقرار کنه، غیر از فارسیه که همه ایرانیها باهاش تجربه مشترک دارن. دلیل فارسی نوشتن تو هم همینه که همه ایران حرفتو بفهمن. با همه این حرفها اینو بگم که من هم اعتقاد زیباترین زبان زبان مادری هر کسه.

      پاینده ایران
      جاوید ایرانی

  139. ادریان Says:

    با دورود,

    واقعا برای همه متاسفم مخصوصا نویسنده این وبلاگ ,از نضر من تمام اقوام ایرانی هستند فرقی هم نمی کند ترک,لر,فارس,کرد و….وتمام اذریها هم به ایرانی بئدن خود افتخار میکنند اما این اقا حتی لیاقت ایرانی بودن را نرارد چه برسد به ترک بودن.در تمام اسناد دنیا وموزهها از کوروش بزرگ به عنوان ابر مرد تاریخ یاد میشود و باعث تاسف است که خودمان با دست خود تاریخ کهن این میهن باستانی را به چالش میکشیم البته تمام این تاریخ درتمام دانشگاههای دنیا ثبت است و قابل تغییر نیست فقطبا این کار باعث بی ابریی خود میشوید مخصوصا از اینکه از افرادی مثل خلخالی متحجر کسی که خمینی دجال بعد از اعدام ایرانیان او را باز خواست کرد,البته این اقا نه دکترن,نه ایرانی ونهاذری از نظر بنده اصل ونسب ایشون مجهول است.

    ایدون باد

    و سرفراز ایران باستانی

  140. ahmad Says:

    دكتر مادرتو گاييدم.نه تنها من بلكه تمام ايراني هاي با غيرت و دوستار كورش
    بدبخت ملتي كه تاريخشو ندونه….بد بخت تر كسي كه تاريخشو نخواهد بدونه…. شوره بخت كسي كه تاريخشو به پوسخند بگيره

  141. ahmad Says:

    شورت آبجيت خونه ماست دكي.بيا ببرش

  142. محمود Says:

    دوستان گرامی
    چه فارس چه ترک و چه اقوام دیگه
    مراقب باشید…
    مراقب باشید…
    مراقب باشید…
    مراقب باشید…
    مراقب باشید…
    مراقب باشید…
    مراقب باشید…
    یه نفر یه حرفی راجع به یه نفر زده.
    (که من هم باهاش مخالفم و کوروش رو مرد بزرگی میدونم)
    اما مشکل اینجاست که نمی دونم شما چرا سر بحث اصلی یعنی کوروش دعوا کنید، دارید سر ترک و فارس دعوا میکنید؟!؟!؟!؟!
    من خودم اصلیتم به اطراف کاشان برمیگرده…
    نمیدونم منظور من رو متوجه شدین؟؟
    این یارو دکتره معلوم نیست اصلا کی هست و چی هست…
    حرفهای بو داری که زده نشون میده که قصدش فقط دعوا راه انداختن بین ترک و فارسه.
    میخواد اتحاد ایرانی رو به هم بریزه.
    ول کنید این بحث ترک و فارس رو.
    مگه همین ترک ها نبودن که تو مشروطه نقش داشتن؟؟ ستارخان، باقر خان، شیخ محمد خیابانی، قیام مردم تبریز و خیلی چیزای دیگه! مگه شهریار ترک نبود؟؟ مگه آقای خامنه ای ترک نیس؟؟ می بینید مفاخر ترک برای ایرانیها کم نیس (حالا من نمیشناسم خیلی هاش رو)
    منظور کلی من اینه که همونقدر که بقیه اقوام تو ایران سهم دارن ترک ها هم دارن.
    مگه تو بختیاریها سردار اسعد، بیبی مریم و خیلی های دیگه نیستن؟؟
    از بوشهر رییس علی دلواری
    از گیلان کوچک جنگلی
    و خیلی های دیگه…
    میبینین؟؟!! نباید بین خودمون دعوا راه بندازیم.
    اونم سر حرفهای یه مردک نفهم که خودش هم نمیدونه بر اساس چه مدارکی این حرف هارو میزنه.
    یه دیوونه یه سنگ انداخته تو چاه ما داریم دعوا میکنیم؟؟!؟!؟

    هیچ چیز مثل اتحاد نیست…
    فدای همه ایرانی های وطن پرست و مسلمان.

  143. شهاب Says:

    لعنت بر سعدابن ابي وقاص كس گش.لعنت بر محمد عرب .درود بر خسروپرويز.كوروش كبير.داريوش كبير.اخه مگه به اين تازي هاي حروم زاده چه ربطي داشت كه براي ما تعيين و تكليف كنن.مگه دين زرتشت چه بدي داشت.اينا كه انقد دم از تمدن ميزنن چرا حرفي نه از كوروش كبير .خشايارشا نميزنند.اصلا» اقا جون خسروپرويز بهترين كارو كرد كه نامهي اون محمد عرب زورگو رو پاره كرد.

  144. شهاب Says:

    هي دكتر سگ تويي.سگ اون عمره.سگ اون سعدوقاصه.تو غلط ميكني به هخامنشي هاي وحشي.الاغ بي شعور مگه براي اولين بار كوروش كبير منشور حقوق بشرو ننوشت.كثافت تو در حدي نيستي كه بخواي راجب كوروش نظر بدي.معلمه كه جيره خور عرباي كسگشي.ديگه راجب كوروش صحبت نكن لجن.اينو بدون كه كوروش تو قلب نه تنها ايرانها تو قلب همه ي دنياس .توام نميخواد انقد زرزر الكي كني…..

  145. kir Says:

    یه کیره گنده تو کسه خار مادرت
    مادرتو به خر میکشم اگه ببینمت
    مادر جنده کیر خور

  146. شهاب Says:

    هي دكتر مادر جنده ببينمت جرت ميدم زن كس پاره.كس گش ايرانيا بيشتر از 2500سال تمدن دارن.برو يه سر تخته جمشيد ميبيني كه اونموقع هخامنشي ها.چاه فاضلاب داشتن.كثافت تو در حي نيستي كهرهجع كوروش كبير زر بزني.زن جدهي كسگش بي همه چيز.معلومه زن بچتم لاشين كسگش.ببينمت تيكه تيكت ميكنم مدر جنده ي حرومزاده ي كسگش

  147. مادر دكتر الهي فيض وحيد Says:

    ننه تو منو گاييدي.انقدر كس نگو خواركسه

  148. Jedi_71 Says:

    با سلام

    واقعا براي من جالب است كه براي داشتن هويت، چه دروغ پردازي هايي توسط يك عده از هموطنان زودباور ما صورت گرفته و ميگيرد و ظاهرا اين رشته سر دراز دارد.

    يك زماني آقاي دكتر كالين نامي بت اين دوستان بود و ادعا مي شد كه يونسكو هم اين آقاي دكتر خيالي را تاييد كرده است. بعد به يك مجله خيالي كه در انگلستان چاپ مي شد و معلوم نشد اين انگلستان حضرات كجاست، چون در كشور انگلستان بعد از حدود 1 ماه جستجو، چنين چيزي را نيافتم.

    اول، وارثان امپراطوري ماد بودند، بعد ديدند كه دروغ باعث هيچ ضرري نمي شود، شدند وارثان تمدن سومري و بعدها خدا مي داند، شايد سر از آتلانتيس در ‌آوردند. جالب هم اين است كه خودشان را به تمدنها يا سلسله هايي مي بندند كه وارثي ندارد.اين هم يك طريقي براي مطرح شدن عاشقان مطرح شدن است كه به باور هاي رايج حمله كنند و بخواهند كه اين طوري سرميان سرها بياورند.

    كساني كه بازماندگان افرادي هستند كه نه به قدمت سومر و مادها ، در همين سلسله پهلوي، حتي جرئت جنگيدن رو هم نداشتند و پلي رو كه يادگار ساسانيان بود را خراب كردند و بعد شجاعانه در رفتند.يا وارثان افرادي كه در زمان اشغال توسط شوروي وقتي ازشان خواسته شد كه اسلحه تحويل دهند، در كمال شجاعت در يك اقدام شجاعانه و فارس كش!!!!!! پرچم كشور رو هم با اسلحه تحويل اجنبي دادند، امروز جالبه كه دم از سابقه و تبار تاريخي مي زنند.

    عيبي نداره، از كشور قبله آمالتان تركيه يا اون جمهوري موز!آذربايجان بپرسيد كه دستور تازه اي برايتان ندارند؟ كتاب تازه اي برايتان جعل نكرده اند؟

    راستي، تمدتهاي ديگري هم هست ها؟ بگرديد، شايد قدمت شما رو واقعا از شما پنهان كرده اند؟!!!!!!!!!

  149. شهاب Says:

    دكتر كس گش تو از نژاد اون عرباي كس گشي.همونايي كه سر سردارهاي نامي ايرانو مثل گوسفند بريدن.كسگش عرب ببينمت تيكه تيكت ميكنم.درود بر كوروش كبير.داريوش بزرگ.خشايارشا.ارشك كبير.فرهاد چهارم.خسروپرويز
    مرگ بر محمد عرب.سعدبن ابي وقاص.عمر كسگش.

  150. تورك Says:

    آتروپات می‌گوید:

    فوریه 11, 2010 در 12:49 ق.ظ. | پاسخ
    مرگ بر پان ترکیسم
    اگر دست من بود آذربایجان را از وجود پان ترکهای حروم زاده پاک می کردم
    اگر دست من بود تبریز را پایتخت همیشگی ایران قرار می دادم تا ترکها ترکتازی نکنند
    اگر دست من بود جمهوری جعلی و تقلبی آذربایجان را بازپس میگرفتم
    اگر دست من بود………

    تورك می‌گوید:

    جولای 23, 2010 در 11:54 ق.ظ. | پاسخ
    شما برو اول بحرين رو پس بگير.
    چند ماه پيش خبري شنيدم مبني بر اينكه مسابقات جهاني فرمول 1 در بحرين در حال برگزاري است!!! حال اينكه در پايتخت سرزمين آريايي اصلا نميدونن فرمول 1 چيست!!!!!! بهرحال اگر بحرين جزئي از سرزمين آريايي بود اكنون نه تنها مسابقات فرمول 1 برگزار نميشد بلكه با پيكان جوانان آريايي عشق و حال مي كردند!!! و ثروت سرشار بحرين به غارت مي رفت و يا در تهران و اصفهان كويري صرف مي شد. و بحريني ها در تهران و اصفهان گدايي مي كردند!!!
    همچنان كه از نفت اعراب جنوب ايران اصفهان و تهران آباد مي شود . و مورد تمسخر هم قرار مي گيرند!!!

    • ایرانی Says:

      تورک جان
      یعنی منظورت اینه که جمهوری آذربایجان الان بهشته؟

      یعنی می خوای بگی ایران به دست فارسها اداره میشه و به خاطر این بدبخت شده؟

      یعنی می خوای بگی سران نظام همه فارس هستن؟

      اون گنده ی گندشون (خامنه ای) که ترکه، نیست؟

      توی جنبش ملی و میهنی و سبز ایران هم که ترکها کمترین نقش رو داشتن

  151. شهاب Says:

    اهاي كسگش اينو بدون كه تو سگ در خونه ي كوروش كبير هم نيستي نكبت.

  152. حامد Says:

    ترکان بدبخت وطن فروش قوم چنگیز پست فطرت شما یک کتاب 100 ساله نیز ندارید وخنده داره دم از تمدن میزنید

  153. حامد Says:

    ترک بی غیرت چنگیز و مادرتون یادت باشه

  154. سهیل Says:

    من ترک نیستم ولی به عنوان کسی که از ایران و ایرانی خوشم نمیاداز مطالبتون یه خرده تشکر میکنم 0تاریخی که مثلا خیلی پر افتخاره چیزی غیر از داستان سرایی یهودیای نجس و کثافت نیست

  155. عجم سگ پدر Says:

    باید فقط به این ایرانیا رید حرومزاده تر از این جاکشای دروغ گو هیچ جای دنیا ندیدم تازه به تاریخ گوهشون که فقط ادم کشی بوده مینازن یکیشون همون شهاب مادر جنده است ریدم توی اون دهن خود کس کشتو اون داریوشو اون کوروش حرومزادت مرگ بر تو با اون اشغالای به درک رفته

  156. ایرانی = گوه Says:

    سگ بشاشه توی این مملکت که تمام ساکنانش همه سگ بازو سگ پرست دیوس بودن وهمه به تخم سگی معروف اند یه مشت سگ بیش تر نیستن مرگ بر همه ایرانیای وحشی

  157. شهاب Says:

    هي مادر جنده دوست دخترت باهات قهر كرده؟رم كردي ننه كس پاره؟تا كسگشايي مثل تو و اون دكتر نفهم هستن اين مملكت پيشرفت نميكنه….كسگش بازم مگم:
    درود بر كوروش كبير.داريوش بزرگ.خشايارشا.ارشك كبير.خسروپرويز
    مرگ بر عمر.سعدبن ابي وقاص كسگش.محمد عرب.علي(همون كسي كه سودي كه از جنگ قادسيه نصيبش شد 2000 درهم فروخت)مادر جنده ي جوجه كه با سه تا اسم اومدي.كسگش عرب پرست.سولاخي ديگه واسه من چسي ناشتا نيا مادر جنده……

  158. سهیل Says:

    کیر تو دهن کوروش کوروش کوروش کوروش داریوش داریوش داریوش میدونم همون وقتی که ک بودین از تمام دنیا کیر میخوردین اخه شما با این طول سگایی که پس انداختید تو درک بازم باید کیر بخورید / اگر تخم داشتید و ادم بودید که 1400سال قبل عربارو بیرون میکردید بد ختا هم باید از عربا بخورید هم از یهودیای مادر جنده پس نتیجه میگیریم کاری جز کیر خوردن ندارید تابیان کشور گوهتونو با بمب تیکه تیکه کنن تا این کسکشا هستن باید کیره تمام دنیارو ملت قهرمان ایران ببببببببببخخخخخخخوووووورررررننننننننن

  159. شهاب Says:

    كسگش تو مگه خودت ايراني نيستي؟؟؟!!!1400سال پيش خسروپرويز نامه ي محمدو پاره كرد دمش گرم.مطمنئن باش اگه دوروبريايه خسروپرويز ادم بودن ايران اينطوري نميشد.و اما در مورد عرضه يه ايرانيا اخه كسگش اونموقعم ادماي حرومزاده مثل تو بودن كه به عربا كمك كنن براشون پل بسازن.به دين اسلام دران.يه كسگشايي تو جنگ قادسيه از ترس كونشون فرار كردن.فهميدي يا نه؟!اون موقع ادماي پستو ميهن فروش و خودخواه مثل تو وامثال تو و اون دكتر كسگش زياد بود.در ضمن تو وامثال تو در حدي نيستين كه اسم كوروش كبيروداريوش كبيروبيارين.پس خفه شو سنده گلابي…..

  160. شهاب Says:

    ببين دكتر كسگش ميبيني كه كوروش چه قدر طرفدار داره.كسگشه بي پدر مادر تو هيچ عددي نيستي هر چي گفتي همش كس وشعره مادر جنده.كير تو دهن اوني كه با كوروش كبير بده.كوروش اقاي اسياست.

  161. سهیل Says:

    حالا این بابا کوروشت کی میاد کمکتون تا شما رو از دست این عربای حرومزاده (به قول تو)نجات بده به بابا کوروشت بگو یه سر دبی بره تا دخترای کوندشو جمع کنه تا به کشور اهوراییش برگردونه .اخه کدوم کارتون درست بوده که انقدر به خودتون مینازید .تخت جمشیدتون معلوم شد که نصفه کاره بوده پس همه ی اون داستانایه خیالی که نوشته ی اون یهودیای مادر جنده بوده پر.به زمان خودمون برمیگردیم 17سال طول کشیده ایرانیای باهوش یه برج میلاد ساختن . 40ساله دارن یه نیروگاه هسته ای میسازن .فارسا از اول کون گشاد بودن و سر کون و کس هموشون مملکتت و تیکه تیکه کردن .اونایی که عربارو تو ایران راه دادن نکنه اروپایی بودن ایرانی نبودن پس اون همه دروغ که ایران خیلی قدرت داشته از این جا معلوم میشه جلویه عربای به قوله تو عقب مونده نتونستن وایسن. از بس تمام مردم دنیا از ایرانی جماعت بدشون میاد ادم میره خارج خجالت میکشه بگه من ایرانیم چون همشون مثل تو خالی بندن!!! این همه طرفدار یه مشت بدبخت عقده ای بیشتر نیستن فقط داستانای خیالی خوندن

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده
      بهتره بری ببینی بیشتر دخترهای دوبی رو از جمهوری آذربایجان میارند.

  162. سهیل Says:

    اریایی ها یا ایرانیایی که به کوروش افتخار مکنن :زبان-عربی با لهجه ی فارسی .ازبس به همه ی دنیا کون دادن از عرب و ترکو …از همه ی مردم دنیا تو کشور ایران گوه دارن با نهایت کس کش بودن زندگی میکنن .لباسشون به تقلید از غربیا مثل میمون کتو شلوار هست .از نظر موسیقی صفر اند رپ و پاپ میخونن.ازنظر ادم بودن زیر صفران در 24 ساعت 25 ساعت فقط خالی میبندن و دروغ میگن .از نظر قیافه- کیری ترین قیافه های دنیا ماله فارساست. اینا نوادگان و طوله های اون کوروش صغیراند .من برای خودم که با این ادمای مادر جنده هم وطنم بسیار متاسفم.اون دکتر ترک خرو گاو فهمید تاریخ با شکوه ایران همش کسو شر این فارسا از این تر ک خر خر ترن

  163. شهاب Says:

    اولا»كه بهتره يه سر بري سازمان ملل ببيني منشور حقوق بشر كوروش كبير اونجاس
    دوما»اين حرفتو كه ايرانيا نيايد به عربا باج بدن قبول دارم.ولي تو حق نداري به فارسا توهين كني.اتفاقا» از خداتم باشه كه با فارس ها هموطني.اينو بدون كه نه تو نه اون دكتر بي وجود ونه هيچ ادم بي وجودي ديگه اي نميتونه تاريخ باشكوه ايران باستان رو به سخره بگيره.اينو اويزه گوشت كن.

  164. سهیل Says:

    برای چی ادم وقتی داره پیش ملتی دروغ گو زندگی میکنه خوشحال باشه . برای چی عجما باید به مردم جهان توهین کنن چرا باید به ترکا بگن خر به عربا بگن سوسمار خور به اروپایی بگن وحشی بودنو بوی گند میدادند .عجم ها ادمای دروغگو و خود خواهن ثابت شده تخت جمشید هیچ وقت کامل نبوده پس تمام اون جشنا مثلا باشکوه دروغ بوده ملت ایران چه حالا وچه 2500سال پیش مسخره و دروغ گو و دیوس بودن هیچ وقت ادم نمیشن

  165. سهیل Says:

    ایرانیا به هموطنای خودشون هم رحم نمیکنن بعد دارای تمدن 7000تا 2500ساله دارن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!مرگ بر درغ گو

  166. شهاب Says:

    اهاي ادم منطقي.اولا» تخت جمشيد بر اثر حمله يه اون اسكندر كسگش نابود شد.دليلشم اين بود كه خشايارشا ارگ اتن رو ويران كرده و به اتش كشيده بود.دروغگو تويي كه تاريخ مملكتتوزير سوال ميبري.بله تمدن ايران باستان از 2500سال هم بيشتره.همه ي اون جشنها هم كه از نظر شما دروغ بوده همش واقعيت داره.جشنهايي مثل:نوروز.مهرگان و…قبول دارم ما الان خيلي داريم به عربا باج ميديم.نمونش فلسطين و لبنان نميدونم.راستي تو كه انقد ادعات ميشه از كوروش چي ميدوني؟؟؟اين دكتر كسگش كه فقط تا تونسته كس گفته.اينو بدون كه تمام دنيا كوروش كبيرو تقديس ميكنن………واقعا»براتون متاسفم……..

  167. سهیل Says:

    تمدن سومر .بابل از تمدن ایران بسیار قدیمی تر بسیار باشکوهتر بوده که بیش تر قلمرو اونا در عراق امروزی بوده نه ایران .حالا قرن 21 جشنای مهرگان کو!!!حالا مردم ایران مردم عقب مونده هستن به 2500سال پیشتو نناز حالا ایران کشوری عقب موندست چون مردمشو با داستانای خیالی اون یهودیای سگ پدر خر کردن .(چرا بیماری خود بزرگ بینی دارید)همه عجما دارای این مریضی هستن. دین زردشت نابود شده تخت جمشید هم نابود شده کوروش هم نابود شده اون خارجیای کثافت برای عقب انداختن ما وسرگرم کردن ما فیلم کوروش کبیر رو میسازن .حالا ایران عقب مونده است مهمترین دلیلش خود خواهی و خود بزرگ بینی و کون گشادی فارسا وعجما است.

  168. سهیل Says:

    ایرانیا ادمای شهوت پرست خودخواه دروغ گو هستن وهیچ چیزی مثل خدا و دین و….نمیتونه جلوشونو بگیره برای همین نابود شدنو هیچ اثری در دنیا ندارن

  169. شهاب Says:

    اينو بدون كه تمدن ايران باستان از تمدن سومر و بابل هم قديميتره.واما راجب جشنهاي مهرگان بايد بگم كه الان يه مشت ادم عرب خر و نفهم سكان فرمانروايي اين مملكتو بدست دارن كه به ياري اهورامزدا يه روزي ميرن پي كارشون.در ضمن شما چرا اينقدر عرب وعجم ميكني؟عربا موجوداته كسگشين.اميدوارم خدا نسلشون رو از زمين برداره……..
    واي كه اگه اطرافيايه خسروپرويز يه ذره ادم بودن……اگه خسروپرويز از اين هراكليوس كسگش شكست نمي خورد…..بهانه دست اطرافيانش نميداد كه اينجوري عليهش شورش كنن و بعدم……اينم بهت بگم ما از خارجيا خيلي كمتريم.اره.اونا دارنم فيلم پادشاه بزرگ ما كوروش رو ميسازن…..اون وقت ما ميريم فيلم يوزارسيف ميسازيم…..واقعا» بايد واسه ي اين مملكت تاسف خرد……

  170. شهاب Says:

    اينو بدون كه كوروش هميشه تو قلب ايرانيها هست………كوروش پيامبر ما ايرانياس……

  171. سهیل Says:

    اخه تو به چه حقی باید به موجوداتی که خدا افریده باید توهین کنی به اونا بگی کسکش چرا برای اینکه تو فارسی!!!مگه کوروشتون درمنشور حقوق بشر نگفته باید همه ی ادما زندگی کنن و همه حق مساوی دارن .چرا تو باید به پیامبر 1 میلیارد مسلمون توهین کنی !!! اگه ایرانیا انقدر زمان ساسانیان بی غیرت بودن که به خاطر یه شکست توی جنگ مملکتو دینشو نو فروختن همین بهتر که نابود شدن .اگر ایرانیا ادمای پیشرفته و غیرتی بودن چرا اسلامو قبول کردن .دوحالت داره اگر پیشرفته بودن پس چرا جلوی عربا کم اوردن اگرهم عقب مونده بودن پس عربا توی جنگ پیروز شدن .مگه نمیگی ایرانیا ادمای شجاع و غیرتی بودن وهیچ چیزو زورکی قبول نمیکنن پس چرا اسلامو قبول کردن. تو الان میگی زورکی قبول کردن پس نتیجه میگیریم ایرانیان انسان های بی غیرت و بی خایه و کون گشادی بودن پس هرچی سرشون اومده حقشونه.(من به حکومت الان ایران هیچ کاری ندارم .ندارم. ندارم)

  172. سهیل Says:

    البته بی غیرتی اقوام مختلف ایرانی برای همه ثابت شده است . البته یه فردوسی دارین که ناسیونالیسمه و خود خواه اشعارشم برای خایه مالی شاهای اون موقع بوده حالا نمیدونم تو قبر چه احساسی داره اشعارش مثل این بیت تغییر کرده : عرب در امارات دختر فارس میکند مرد اصفهانی در بیابان پارس میکند. البته جای تاسف داره که همچین مردمی با این همه ادعا و تاریخ دچار چنین وضعیتی شدن .

  173. شهاب Says:

    ببين اولا»من كي گفتم ايرانيا اسلامو بزور قبول كردن؟؟؟الكي از دهن من حرف نزن پس
    دوما»حقوق منشور بشرم خوندم.اون چيزاييم كه گفتي توش هست.در ضمن من حق دارم نسبت به اون محمد عرب ناراحت باشم.اخه يه ذمرد عرب كيه كه بخواد برا ي پادشاه ايران يعني خسروپرويز تعيين تكليف كنه؟؟؟؟در ضمن تو برو جنگ قادسيه.جنگ نهاوندو بخون اونوقت ميبيني كه سردارهاي عرب.اون كسگشاي بي همه چيز كه به دختراي ايران رهم نكردن.چطوري سر سردارهامونو مثل گوسفند ميبريدن…….اينو بدون كه عربا همشون يه مشت كسگشاي پيشرفتن…….به اميد روزي كه دوباره دين ايران دين زرتشت باشه…..

  174. شهاب Says:

    در ضمن تو همون منشور حقوق بشر نوشته شده كه هيچگاه دين خودتونو بر ديگران تحميل نكنيد.بگذاريد ديگران نيز به كيش خود باشند.پس اون عرباي كسگش پوفيوز حق نداشتن از مرزهاي ايران بگذرن وبه ايران حمله كنن.پيغمبر حق نداشت دين خودشو به ديگران القا بكنه.
    البته فكر كنم كه شنيدي مورخ هاي غرب ميگن اصلا»صفيري از جانب محمد نزد خسروپرويز نيومد!!!!در ضمن پيغمبر يه ادم جنگجو بود كه اعراب رو تشويق به جنگ با كسرا و قياصر ميكرد.عربا تمدن ايرانو خراب كردن.فرهنگهاي تخميشونو وارد مملكت ما كردن.كتابهي مارو اتيش.عربا خيلي پستنم حالم ازشون بهم ميخوره…..

  175. سهیل Says:

    خ تحمیل دین و عقیده فقط مخصوص ایرنیا و اخوندایا ا یرنیه نه پیغمبر مگه کشورای دیگه دین ندارن همشون با ارامش زندگی میکنن این یرنیا هستن که کرم کون دارنو میخان فقط کسکش بازی در بیارن . در پذیرفتن دین اجباری نیست این ایه ی قرانه اما ایرانیای کسکش همه ی دین و زیر پا گذاشتن این رو هم زیر پا گذاشتن .ایرانی یعنی ریدن به همه دنیا. منم حالم از ایرانیا به هم میخوره. واقعا خاک بر سر اوون عربا کنم که با اوردن دین به اایران ریدن به دینی که یگانه پرستی نه شاه پرستی و خاک پرستی .کوروش باهجوم به مصر و اوروپا و…مردمو میکشته و غارت میکرده بعد میگفته شما دین خودتونو داشته باشید!!!!!!!!!

  176. شهاب Says:

    اصلا»هم اينطوري نبوده تو جنگ كوروش با پادشاه ليديه كرزوس رو بخون ميبيني كه كوروش چه طوري با كرزوس بخت برگشته رفتار ميكنه.انقدر از اين اسلام وحشي كه پيامبرشم وحشي بوده دفاع نكن.عربا ادماي نامرد وكسگشي هستن.ببينم خودت كجايي هستي؟؟؟تو برو نامه حضرت محمد به خسروپرويز رو بخون كه فكر كنم خونده باشي؟!همون نامه رو برو با نامهاي كه به هراكليوس نوشت رو بخون تا متوجه تفاوت ها بشي.عربا دشمنهاي قسم خورده ايرانيان
    تو جنگ زنجير اون خالد بن وليد كسگش اب رود از كشتن هزاران نفر از اسيران ايراني قرمز ميكنه.اميدوارم خدا نسل اين عربا اين اهريمنها رو از رو زمين برداره.
    اي كاش ايران با اسرائيل متحد شه نسل اين كسگشارو از رو زمين بردارن……

  177. شهاب Says:

    كير تو دهن هر كي كه به كوروش شاه شاهان بي احترامي كنه………

  178. شهاب Says:

    دكتر مادر جنده تخم داري خودتو نشون بده.كه ببينمت تيكه تيكت ميكنم.كسگش حرومزاده

  179. شهاب Says:

    اقاي به اصطلاح منطقي.اقا سهيل اگه وقت كردي برو دعاي داريوش كبيرو بخون.اره.

  180. سهیل Says:

    ددرودبر دکتر حسین فیض که گفت فارسا و حکومت فارسا سگ وسگ پروردن خودتو گول نزن کو اون تاریخ پر افتخارتون .کوش اون همه کاخ هایی که اون شاه کوروشتون از سیبری فرار کرده بود و عقده ی حکومت دنیا داشت …….خدایا نسلی از این ایرانیا تو دنیا نباشه انشا الله .تاریخ ایران بااباستان ساخته یهودیای دیوس کسکش تخم سگ مثل ایرانیان است و همش دروغه مورخان اثبات کردن تخت جمشید نیمه کاره بوده وهمه ی داستاناش دروغ بوده مرگ بر ایرانیای خودخواه من حاضرم مغول باشم اما از این سگانباشم

  181. سهیل Says:

    اللهی روز نابودی عجما و فارسا با حیوونای نجس یهودایه روز باشه که تمام دنیااز دست این دوتا لکه ی ننگ خلاص بشه مرگ بر کوروش با این فرزندان برومند جاکشش کیر به ایران کثیف با همه ی ساکنین دیوسش همینطور که 1400سال پیش نابود شد(به گفته ی تو) انشا الله به دست حضرت خالد بن ولید نابود بشه دروغگو…………..

  182. سهیل Says:

    دتاریخ ایران -کوروش – داریوش- زرتشت- اوستا- تخت جمشید-دین ایرانی =دروغ دروغ دروغ دروغ دروغ دروغ ( همشون نابود شدن )

  183. سهیل Says:

    شما ایرانیا همون خلخالی وحشیو میخان که به قبر و مرده هم رحم نکنه

  184. سهیل Says:

    ااااگر حضرت خالدبن ولید این کارایی که تو میگی کرده باشه دمش گرم اگرهم نکرده باشه و مثل بقیه ی حرفاتون دروغ باشه خاک تو سرش

  185. سهیل Says:

    ذ تو حالت خوب نیست یه جا مینو یسی (حضرت محمد )یه جا مینویسی مرگ بر( م….د)

  186. شهاب Says:

    اولا»كه كير تو دهن تو و اون دكتر كسگش بي ناموس كير تو كس ننه يه هر چي عرب كسگشه
    اون دكتر خر نفهمو اگه من پيداش كنم مادرشو هفت قلو حامل ميكنم.اقاي عرب پرست تخت جمشيد به كوري چشم تو نيمه كاره نبوده.بد بخت زمان هخامنشي ها چاه فضلاب بوده.
    لعنت به اون محمد عرب كه با حرفاي دروغش همرو مجذوب خودش ميكرد.راستي حضرت محمد چند تا زن داشته؟؟؟؟خدا ميدونه….امام حسن چطور؟؟؟؟؟خدا ميدونه…..

  187. شهاب Says:

    من حالم از تو احمق خيلي بهتره…..كسگشا شماها در حدواندازهاي نيستين كه راجب كوروش شاه شاهان اظهار نظر كني……هنوزم ميگم مرگ بر محمد عرب…لعنت به اون با اون اسلام وحشيش كه به خودش اجازه ميداد با زور شمشير همرو مسلمون كنه…..ولي كور خونده بود.خسروپرويز خوب حالشو گرفت…نامشو پاره پاره كرد.دمش گرم…..كير تو دهن هر چي عربه.اينو بدون كه ايران هميشه به خاطر كوروش كبير نگين اسيا بوده و هست.البته اگه اين اخوندا برن……اينو بدون نه تو نه اون دكتر كسگش نميتونين تاريخ ايران باستان رو به سخره بگيريد……..درود بر كوروش.داريوش.خسروپرويز…..

  188. شهاب Says:

    اون خلخالي كسگش كه اخرش مثل يه سگ مرد.شماهام كه تاريخ ايران رو مسخره ميكنيد كمي از اون كسگش نداريد.راستي ميگم تو حالت خوبه اخه چند بار از قول من هي حرف زدي….بي خيال…كير تو كس ننه يه هر كي به كوروش كبير.اقاي اسيا.بلكه اقاي جهان بي احترامي كنه….

  189. سهیل Says:

    برو بابا شماهاباید برید همون کیر تو کون پسراکنید همه ی ایرانیا همجنس بازن اصلا 4000000زن دااشتن کور شه هرکی نمیتونه ببینه لا اقل gay نبودن که .یه مشت همجنس باز کس کش توی این مملکتن از 2500سال پیش بگیر تا الان .چرا انقدر حرس میخوری به تو که کسی نامه نداده بیا مسلمون باش کسی هم زورت نکرده ….بدبخت اقای اسیا کره و چینه بااون صنعتشون نه کوروشه مرده .اقای دنیا امریکاو کانادا نه کوروش مرده این حرفا رو اون یهودیای مادر جنده نوشتنو تو خوندی که این کشور امریکا و کره وفرانسه نباشه فهمیدی که الان تو با هموطنای منگولت به سنگ و مرده افتخار کنید .بیچاره نمیدونم تهران زندگی میکنی یانه شهر 12میلیونی کشورت هنوز فاضلاب نداره (قرن 21 )بعد تو حرف از فاضلاب میزنی .شهر شوش ایران پایتخت اقتصادی خاورمیانه یا دبی؟ شیراز ایران پایتخت فرهنگی دنیا یا ونیزو پاریس ؟ با ی میخای خودتو گول میزنی با مرده ؟ حضرت محمد برای اینکه گفته دروغ نگید باهاش مشکل داری؟ تمدن مصر با اونهمه شکوه اثبات شده این همه به خودش نمینازه. ایران کیره دنیا و اسیاست .

  190. سهیل Says:

    توتو با اون هموطنای جاکشت باید تویه این توالت به اسم ایران زندگی کنید . بد بخت همون انگلیسیای جاکش که منشور حقوق بشرو برات معنی کردن 100 سال پیش 5میلیون ایرانیو به درک فرستادن فهمیدی همونابا یهودیای نجس برات کتاب کوروش کبیر مینویسن و فیلم میسازن. نفت مملکتتو مجانی میبردن بعد بهت میگفتن شما کوروش کبیر دارین بعد عربا اومدنو ریدن به اونو مملکتتون .کی ایران این گربه ی بد بخت با اون مردم حیوونش میخان بفهمن که اینا همه داستانه . کشورت حالا بدبخته دروغه نه دین و محمد. ایرانو توسازمان ملل راه نمیدن به کتیبه و سنگ و شعر مینازی.تخت جمس

  191. شهاب Says:

    خفه شو كسگش زر نزن.بازم ميگم كوروش اقاي اسياست.كير تو دهن تو واون دكتر كسگش كه فقط بلدين كس بگين.يه سر برو تخت جمشيد ببين با اينكه خراب شده ولي هنوزم عظمت داره.بدبخت عربا چه تمدني دارن.يه مشت ادم بدبختن.انقدرم از اون محمد عرب.دفع نكن همه ميدونن كي بوده.عايشرو تو سن 6سلگي ميكنه.پس زر نزن.محمد عرب گفته دروغ اخه.پس چرا گفته دروغ مصلحتي جايزه؟؟؟!!!پس كس نگو….هيچ عددي نيستي…

  192. شهاب Says:

    اينو بدون كه حرفهايي كه راجب كوروش هست داستان نيست همش واقعيته.كوروش كه به كسي زور نگفت.براي اون كه سياهو سفيد فرق نداشت.كوروش مرد بزرگي بوده هست وتا دنيا دنياس خواهد بود.همه حرفهاي اون دكتر الهي فيضي كه اندازه خرم نميفهمه دروغه.اخه تو چرا انقد دروغ ميگي…..كي گفته تخته جمشيد نيمه تموم بوده……دست بردا از اين كونكونك بازيات.اخه تو كجايي هستي؟؟؟!!!اگه ايراني هستي جاي تاسفه…..چرا به كوروش شاه ما ايرانيا كه پيامبر ما ايرانيا بوده توهين ميكني؟؟؟واقعا»برات متاسفم كه شعورت اندازه جوبه ابه…..

  193. شهاب Says:

    لعنت به اون محمد عرب كه با اون اسلام وحشيش ريد به فرهنگ وتمدن ايران.لعنت به هر چي عربه.به ياري اهورامزدا نسلشون بالاخره از رو كره زمين برداشته ميشه وبه قول معروف محو ميشه……..كوروش عشق من وهمه ايرانياست اينو خوب اويزه گوشت كن.ادم وطن فروش….
    كاشگي من زمان كوروش كبير بدنيا ميومدم……

  194. شهاب Says:

    ايران اقاااااااااااااي اسياست………

  195. شهاب Says:

    دكتر.مادر جنده.كسگش تو به بدترين شكل ميميري نكبت….اميدوارم خدا جواب اين دروغاتو بده تو خيلي ادم پستي هستي…..حتما» زن و بچه يه درست حسابيم نداري….مگر يه ادمايه كسگشو عقده اي مثل اين سهيل مادر جنده ازت حمايت كنه كسگش……

  196. آذربايجان Says:

    شهاب جون اخه كيرم تو كون تو هر چي آريايي كوس كش و اون كورش صغير مادر كوس ده. اخه جاكش تخت جمشيد كه اصلا درست نشد تا خراب بشه كه. كون كش اگه بنايي به اسم تخت جمشيد خراب شد بايد يه آثاري از خرابي مونده باشه سقف اين بنا كجا رفت ؟ سگ خورد يا كردن تو كون تو، كوس كش حرومزاده افغاني الاصل اون تاريخ جعلي هخامنشيان زاده ذهن دييوس هاي امثال توه. جاكش

  197. شهاب Says:

    كسگش تا الان نميخواستم به تركا بي احترامي كنم.ولي از الان ميگم كير تو كس ننه يه هر چي تركه.راجب تخت جمشيد هم زر نزن مادر جنده كسگش.كير تو دهن تو وهر چي ترك كسگشه.مادر جنده ي سنده گلابي.
    راستي يه سوال مهمه كنكوري:چرا انقدر شما تركا خريد؟؟؟؟؟

  198. آذربايجان Says:

    يه وحشي مثل كوروش صغير( كوس كش صغير) يه سگ بود كه در اثر تكامل( نضريه داروين رو كه بلدي؟) ميشه كوروش و در اثر توليد مثل شما دييوس ها توليد ميشين اما بعد از حمله خليفه بني اميه به سرزمين سگها( پارس) و در اثر لقاح اسپرم يه مرد عرب با تخمك يه زن سگ پارسي، و قرنها بعد در اثر حمله محمود افغان به سرزميت سگها دوباره عمليات لقاح صورت ميگيره ولي اين دفعه با يك سگ افغاني. اين داستان تكامل شما آريايي هاي كوس كش، يعني هر كاري بكنين باز هم شما ها سگ هستين. شما تركيبي از سه نژاد مختلف از سگها هستين: سگ عرب سگ پارس سگ افغان

  199. بهرداد Says:

    آخه این چرندیاتو از کجا اوردی مادر…!!! بیا وبلاگ منو ببین تا اون چشای کثیفت کور بشن دیوس!!!آخه کی این کس شعراتو گوش میده کثافت…!!! ایشالا به یاری اهورامزدا به بدترین شکل به درک میری آشغال!!! اگه یه روز گیرت بیارم جرت میدم مسلمون بیگانه ی آشغال!!!لیاقتت همونه بری تو دینه محمد عرب …!!! ترکه گوزوی خررررررررررررررررررررررر!!!!جرت میدم لاشخور اگه بدونم کدوم بیگانه ای هستی و از کدوم کشور آشغالی هستی.

  200. آذربايجان Says:

    به خاطر اينكه مادر شما فارسهارو گاييديم كون كش اون روزي كه شيشه آبليمو بكنيم تو كونتونو به ياد داشته باش مادر كوس ده خواهر جنده

    • پاسخی به آذرگوهیجان!!!(آذربایجان) Says:

      خفه شو مادر…جنده!!!ننتو کردم کونی!!!دیگه چیزی نمونده بهت بگم کس کش مادر…کونی!!!

  201. آذربايجان Says:

    كير تو كون تو هر چي تخم سگ امثال تو هستن، امثال شما هارو بايد كرد تو كون سگ. ريدم به وبلاگت . كوس كش هاي پارسي گو

  202. شهاب Says:

    خفه شو ترك خر كسگش.شماها از همون نسل چنگيز مغوليد.كسگش بي ناموس اخه اگه كوروش نبود كه ننتو جلوي چشت ميكردن.واقعا» تركا خرن…..اخه كسگشا دست از سر سرزمين اهورايي ما بردارين كسگشا……

  203. شهاب Says:

    كسگشا انقد به دين اون محمد عرب ننازيد.همه ميدونن اون وقتي كه ديد نميتونه اسلام وحشيو به همه جا برسونه.به زور تهديد متوسل شد.اون محمد عرب عوضي با زور شمشير اسلامو به همه جا رسوند.اخه اشغال وطن فروش كسگش تو اصلا» در حدي نيستي كه راجب كوروش كبير حرف بزني……كسگش اينو بدون كه بالاخره به ياري اهورامزدا ايران از وجود هر چي عرب كسگشه پاك ميشه ديوس….كير تو دهن همتون كه وطن فروشيد…..ولي اينو بدونين كه كوروش تو قلب همه ي ما ايرانياس……

  204. شهاب Says:

    كسگش اگه گيرت بيارم ننتو هفت قلو هامله ميكنم.كسگش وطن فروش ترك خخخخخخخخرررررررررررررررررررررررر…………..

  205. شهاب Says:

    اينو بدون كير ما فارسا رم نميتونين بخورين كسگشااااااا…….

  206. سهیل Says:

    ادم از نسل خر و مغول و گاو باشه بهتر از اینه که از نسل فارسای کس کش بی پدر دروغ گو باشه .فارسا دیوسه مرده پرستن .جاکشا الهی به درک برید و همون زبون گوهیتون هم به درک بره .فارس یعنی کس کش بودن و مرده پرستیدنو اتیش پرست .کیر همه ی دنیا(ترک. عرب و هندی . ارمنی و روس و انگلوساکسون و….)تو دهنتون جاکشای خود خواه خود بزرگ بین دروغگو دروغگو دروغگو…………………………

  207. سهیل Says:

    کس کشا هر خری بره تخت جمشید ببینه میفهمه سقف نداشته بعد دو تا فارس عقب مونده و یهودی جاکش میگن اون داریوش پسر باز و بچه باز اینجا جشنای باشکوه میگرفته .خفه شید کونیای منگول نکنه اسکندر تخت جمشیدو از سقف خراب کرده .همین کسخل بازیارو میکنید که تمام دنیا کیرشونم حسابتون نمیکنه. بدبختا شما فارسا نه با ترک نه با لر نه با کرد نه با عرب نه با هیچ جاکش دیگه نمیسازید فقط باید بمیرید.

  208. سهیل Says:

    اره اون شاهاتون داریوش و خسرو پرویزو …تو کون همه ی دنیا هستن .کیر عربا تو چشتون

  209. سهیل Says:

    من فقط فارسارو میکنم البته میدونم نجس و گوهن ولی تا عجم جماعتو نکنی مادر جنده ها خفه نمیشن .(اریایی ها اقوام وحشی هستن که از پشت کوه های سیبری اومدن)همه ی ما ایرانیا باید به این جمله افتخار کنیم باید به وحشی بودنمون افتخار کنیم .باید به اون جمشید افسانه ای که پدر سگ سگ اصلا وجود نداشته افتخار کنیم .

  210. سهیل Says:

    اوه اوه یادم رفت علاوه بردختران فارس از دختران زرتشتی و یهودی که مایلن دعوت به عمل میارم که اگر پسرای هموطنتون که اکثرا همجنس بازن و کشور دچار کمبود پسر هست کیر تا دلتون بخاد موجوده.اصلا تعارف نکنید شماها چه دختر چه پسر به همه ی دنیا کون و کس دادین یه بارم به ….. بدین . با تشکر سازما ن حمایت از جاکش ترین و دروغگو ترین انسانهای روی زمین .

  211. سهیل Says:

    اقا شهاب تو که انقدر کتاب درباره ی تاریخ و تمدن خوندی چرا تخت جمشیدو جز عجایب هفتگانه قرار ندادن ؟به نظرت با اون همه تعریفی که ازش میکنن نباید جزء عجایب هفتگانه بود .اهرام مصر و با قبر کوروش مقایسه کن قبر کوروش به اندازهی تخم اهرام ثلاثه هم نمیشه .شهرهای ایلاو ماری و اوگاریت تو سوریه ی امروزی ده برابر همه ی شوش و مجموعه ی تخت جمشیدن . تخت جمشید و همه ی کاخ ها ش به اندازه ی کیر شهر تدمر که ماله رومی هاست نیست . سومری ها باغ های معلق بابل و ساختن پس مردم عراق باید بگن همه ی دنیا الاغ هستن ما فقط خوبیم . این همه اثار که همشون بسیار با شکوه تر از تخت جمشیدن نشونه ای از دروغ بودن داستانای تخت جمشید نیسیت؟؟؟؟؟

  212. شهاب Says:

    اهاي سهيل كسگش از كير مافارسا بالا نرو.كيرتم بكن تو كس ابجي جونت.معلومه كهgfنداري اره بدبخت.كسگش برو عكس خيالي كه مورخها از تخت جمشيد گرفتنو ببين بعد كس بگو.
    راستي از كدوم خراب شدهاي پيغام ميفرستي؟؟؟بچه ي كجايي جوجه؟؟؟
    كير هر چي وطن پرسته تو دهن تو و اون وطن فروشاي كسگش…..مادر جنده انقد دم از تمدن سومر وبابل نزن……كه اگه كوروش نبود بابل هم نبود…….همه ميدونن ايران نگين اسياست چهار تا فصل داره….پس كس نگو بچه كوني سولاخي……

  213. شهاب Says:

    لياقت شماها همون دينه اون محمد وحشي بي تمدنه………

  214. ایرانی Says:

    درود بر تمام ایرانیان آزاد اندیش و خردورز
    در میان این همه نظر نظرات خوب و سودمندی هم بود و واقعا لذت بردم (مثل ساسان و اریو برزن و …)
    ولی این نظرات آخر فقط صرف حواله کردن کیر به کس و کون ننه همدیگه شده، واقعا برام عجیبه که شهاب و سهیل رو ایرانی بدونم
    چرا به این راحتی فریب دروغ های رژیم را بخوریم. هیچ فکر کردین چرا سایت فیلتر نمی شه. من دانشجوی تاریخم در طول تاریخ آخوندها با سیستم تفرقه انداز و حکومت کن و رواج خرافه بر مردم ایران حکومت کردن. فکر می کنم دیگه کافیه و تو سده 21 نباید فریب اونها رو بخوریم اتحاد و یکدلی رو از دست بدیم. مشروطه رو به یاد بیارید، وقتی مجلس رو به توپ بستن از همه ایران مردم به تهران اومدن و از ازادی دفاع کردن. چرا راه دور بریم همین جنبش سبز خودمون که همه ایران با هم یک صدا فریاد زدن: مرگ بر دیکتاتور
    به عنوان یک ایرانی به شما سفارش میکنم آهنگ «ای ایران جدید» فریدون فرهی رو گوش بدین
    اگه گیرش نیاوردین به من بگین براتون میفرستم aminti2001@yahoo.com
    ای ایران مرزت چه ها کشید
    چه خون ها در دامنت چکید
    دور از تو شد مهر مردمان
    کی برپا مانی در این جهان
    ای دشمن تو آشنا و در همین سراست
    در کمین عشق و حس و جان و خون ماست
    بر حال خویش اندیشه کن
    راهی نوین را پیشه کن
    در راه نو ازادگی را مبر از میان
    ویرانه کن ریشه بربران

    پاینده ایران
    جاوید ایرانی

  215. شهاب Says:

    ايراني عزيز اخه ببين اين اقا سهيل چه چيزايي راجب پيامبر ما ايرانياميگه…..من از اينكه شما از دورويي ونفاق بيزاريد شمارو تحسين ميكنم…..اين اقاي دكتر بي شعور كه من راجبش تحقيق كردم وفهميدم يه ادم ترك خره اذريه…..واقعا»براي اونايي كه به تاريخ ايران باستان بي احترامي ميكنن متاسفم…….ولي اقاي ايراني من از اينكه شما منو با سهيل يكي ميكنيد متاسفم…….من فقط از تاريخ كشورم دفاع كردم……در مورد اين كه شما ميگيد چرا اين سايت فيلتر نيست بايد بگم.اره.ميخوان مردم ايرانو به خصوص فارسا وتركارو به جون هم بندازن…..دراخرم بايد بگم كه بالاخره هر كي كه با تمدن ايران باستان مشكل داره بره به درك…..

  216. شهاب Says:

    اقاي ايراني من نميخوام بهتون توهين كنم.ولي يه سوال:چرا با 3تا اسم اومدي:1.شيرازي2.ايراني3.دوست.نميخوام از دستم ناراحت شي.ولي ميخوام بدونم منظورت چي بود.
    البته نظرايي كه دادي خيلي خوبه……ولي كو گوش شنوا…يه نمونش همون سهيل كه هي عرب وعجم ميكنه…..

  217. نويسنده بلاگ (آذرباي) Says:

    با سلام به همه

    شنيدم از روزي كه تو تهران شعار “خليج عربي” سر داديم همه اين فارسي زبانهابه نوعي قاطي كردن D: اما جالبه – همه اين مدافعان فارس كه اينجا … شون رو پيش ميكشن حتي تو تهران ، تو شهر خودشون هم ترسو هستن و از ترس طرفداراي تراكتور ساعت 12 شب از استاديوم خارج شدن . واقعا عجب بزدلهايي هستن اين فارسها D:

  218. شهاب Says:

    اخه وقتي تركا وحشين.خوب.كاريش نميشه كرد…..

  219. شهاب Says:

    بزدل وترسو شماهاييد كه تاريخ ايران باستان رو به سخره ميگريد…..

  220. سهیل Says:

    ییییییییییییییییی اخه کسکش مادرجنده دهاتی من به ننت چیزی گفتم من به خوااهر جندت حرفی زدم ؟اخه اون ستونای تخت جمشیدتو بکنم تو کونت تخم سگ فارس سگ کونی تو که وسط خیابو شلوارتو بکشن پایین مثل این میمونه که یه ساله خواهر کوسدت بردنو نیاوردن حرومزاده من به ننت کار داشتم .کونی ننتو میبرم سر قبر اون کسکشه سگ زاده کوروش میکنما

  221. شهاب Says:

    خيلي زر ميزني كسگش.داهاتي جدو ابادته ديوس.كثافت عرب مادر جنده.كسگش تو گوه خوردي دفعه يه اول كه نظر كيريتو گفتي به مادر من فحش دادي.ننتو هفت قلو حامله ميكنما.كسگش….اين براي بار هزارم از كير ما فارسا بالا نرو…..فارسا شماهارو كيرشونم حساب نميكنن….اخه شاش خالي تو گوه ميخوري راجب تاريخ باشكوه ما اظهار نظر ميكني….لياقتت همون دينه محمد عربه….كوروش اقاي اسياست…..

  222. شهاب Says:

    اقا سهيل حرص چيرو ميخوري؟؟؟كوروش خيلي بزرگ كه اصلا»تو ذهن تو جا نميگيره…..اينو بدون عربا ديگه هيچ گوهي نميتونن بخورن…..تو چرا انقد راجب كوروش دروغ ميگي….خجالت داره والا…..برات متاسفم….

  223. سهیل Says:

    کیر تو دهن هرمادرجنده ای که تو خاور میانه زندگی میکنه از عرب و فارس و یهودی کسکشو و….اماحرومزاده تر از همه فارساهستن.بدبخت اگه فارسا کیر داشتن که دختراشونو نمیدادن عربا بکنن .کسخل .اخه تو کدوم هویت اصل ایرانارو داری .از 10تاکلمه ای که میگی 9عربیه وهزارتامثا دیگه

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده
      بهتره بری ببینی بیشتر دخترهای دوبی رو از جمهوری آذربایجان میارند.سشثلبشلبضشصلب

  224. شهاب Says:

    الكي زر نزن سهيل جون.اوني كه عربي بلغور ميكنه تويي نه من.اخه تو هي عرب و عجم ميكني نه من……

  225. سهیل Says:

    من رفتم امروز درباره ی این اقای دکتر تحقیق کردم دیدم این اقا ساکن کانادا هستن!!!اقای دکتر الان میفهمم شما چقدر جاکشید شما داری اون جا حالتو میکنی بعد مردم و به جون هم انداختی کثافت .یه نفر ادم تویه این مملکته خراب شده بدنیا اومده که کس کش نباشه !اونور دنیا داری کس میکنی بعد مردم و به جون هم میندازی .البته من از حرفایی که زدم اصلا پشیمون نیستم جز یه حرفم که گفتم (درود بر دکتر حسین فیض ).اخه تو که از این فارسا سگ تری لعنت به تو که از سگم کمتری از فارسم فارس تری.

  226. سهیل Says:

    اقای دکتر از مقاله ای که نوشتی خوشم اومد .اما از امروز که فهمیدم خارجی حالم ازت به هم میخوره !چرا نمیای ایران میترسی !بدبخت از کانادا مقاله مینویسی!اصلا چرا این سایتو فیلتر نمیکنن !البته باید ازادی بیان وجود داشته باشه اما تو که خارجی چرا چرت و پرت میگی.اگه یه سایت اموزش سکس باشه یه ثانیه نمیشه فیلتر میکند .بعد سایت این اقا که از خارج دستور میده فیلتر نمیشه!جاکشا.

  227. شهاب Says:

    سهيل جون.افرين به تو كه درباره يه.اين سگ پدر تحقيق كردي….اين جاكش عوضي يه ترك كسگشه كه همه چيو بهم ربط ميده…..دكتر خيلي جاكشي…كير تو اون دانشگاهي كه به تو مدرك داده……خاك بر سر اين رژيم كه جووناشو عقده اي كرده….يه مشت بسيجي جاكش ريختن تو خيابون كه به همه گير ميدن…..دكتر كسگش حرومزاده خوشحالم كه من و خيليا ريديم به نوشته هايه دروغت….كسگش سگ تويي و خانوادت….نه هخامنشي ها…بدبخت اولين امپراطوري روي اين كره خاكي مال هخامنشي ها بوده….دكتر سگ تويي كه ترك و فارسو به جون هم انداختي…..كسگش مطمئن باش كه اگه رد پايي ازت پيدا كنم اخرتتو به باد ميدم…تو خيلي حيووني مردم رو انداختي به جون هم بعد خودت اوونور اب اب جوتو ميخوري كستم ميكني بعد به ريش اين مردم بد بخت ميخندي….اخه اين چه مملكتيه كه انقد پسرا بايد تو حسرت ارتباط با دخترا بمونن….چرا بايد اينجوري باشه كه يه ادم جاكش كسگش به نام مهسا رضايي بياد يه سايت كيري بزنه با اين تيتر:دوستيابي ويژه تهرانيها….يعني ازدواج موقت….لعنت به شما اشغالهايه عوضي…تو اين تهران خرابشده يه سريها هم پول دارن هم دوست دختر….يه سريهام نه پول دارن نه دوست دختر…اخه چرا بايد اينجوري باشه؟؟؟؟يه سريا داشته باشن يه سريا داشته باشن….لعنت به شما حيوونا و اون علي گدا كه هر چي پول نفته ميدين به لبنان و فلسطين…بيخود نيست امار خود كشي بالارفته….لعنت به شما سگاي پست…لعنت به شماها

  228. علی Says:

    اقای دکتر تاریخ شما چرا به کوروش که با نام ذوالقرنین در قران اومده توهین میکنید .چرا؟؟؟اگر مشکل با فارسا دارین چرا به کوروش توهین میکنید؟چرا؟

  229. سهیل Says:

    من نمیدونستم اقای دکتر کانادا هستن و دارن از تورنتو ونکوور دارن اینارو مینویسن .واقعا برای این کشور متاسفم که یک نفر پاک و خالص وجود داشته باشه که دو تا حرف درست و حسابی بزنه اقای دکتر شما که فقط حرف خوب زدید اما ماشالا سر از پیست اسکی و دریاچه ی فلان سر دراوردید.نه خداییش یه نفر انسان ازنسل ادم تویه این ایران بدنیا اومده .چرا همه ی کساییکه تو ایران بدنیا میان خیانت کارن .وبا دروغهاشون کشوری که 100سال از دنیا عقب افتادرو 100سال دیگه از دنیا عقب میندازن .کشور اذربایجان که خبرهای کس کش بودنو خیانت اونا به حکومت حرومزادشون به دین و… به گوش میرسه مردم کشور اذربایجان اول عرقشون و با ویسکی میخورن بعد میرن سر صف نماز .اما مردم اذزبایجان ایران مردمای با غیرت هستن و فکر کنم هیچ وقت دوست ندارن با اون کثافتا هموطن بشن

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده
      بهتره بری ببینی بیشتر دخترهای دوبی رو از جمهوری آذربایجان میارند.س

  230. شهاب Says:

    دكتر خيلي احمقي…..كثا فت تو بجاي اينكه بياي خلخالي رو بكوبي به كوروش كه خيلي پاكه و به عبارتي ذوالقرنين هست توهين ميكني…..تو خيلي پستي دكتر…..مطمئنم كه خدا سرت نميشه….وگرنه انقدر دروغ نميگفتي…..راستي اقا سهيل مهسا رضايي رو ميشناسي كه؟؟؟
    همون كه وب سايتش راجب ازدواجه موقته…..اونم يه كثافت مثل همين دكتر فيض كيري….

  231. سهیل Says:

    ادمای کثافت تویه این کشور زیادن یکیشون مثل دکتر با اون مهسا رضایی و…..این حرومزاده ها ابرویه دین و کشور و اصلا ابرویه بشرو میبرن .تعدادشون هم خیلیه .

  232. شهاب Says:

    درسته اقا سهيل….خانم مهسا رضايي احمق اينو بدون كه با اين كارات به هيچ جايي نميرسي….ميدوني چرا بعضي پسرايه ايران نميتونن مخ بزنن؟؟؟چون كه ادمايه كثافتي مثل تو زيادن…خانم به اصطلاح دكتر.كير تو دهن تو و اون دكتر الهي فيضي….تو خانم دكتر با اين كارات هيچ كمكي به جوونا نميكني…..از اين كونكونك با زيات دست بردار….

  233. تالشي Says:

    نام جاوید ای وطن ***صبح امید ای وطن
    چهره کن در آسمان *** همچو مهر جاودان
    وطن ای هستی من*** شور و سرمستی من
    چهره کن در آسمان*** همچو مهر جاودان
    بشنو سوز سخنم ***که هم آواز تو منم
    همه ی جان و تنم*** وطنم وطنم وطنم وطنم
    بشنو سوز سخنم * که نواگر این چمنم
    همه ی جان و تنم *وطنم وطنم وطنم وطنم
    همه با یک نام و نشان ***به تفاوت هر رنگ و زبان
    همه شاد و خوش و نغمه زنان*** ز صلابت ایران جوان
    ز صلابت ایران جوان***ز صلابت ایران جوان

  234. شهاب Says:

    دكتر.ميدوني چيه؟؟؟تو اين فكرم كه يعني بيكارترو احمق تر از تو هم پيدا ميشه؟؟؟؟
    تو خيلي پست وكثافتي دكتر……تو دروغگويي……همه ميدونن حرفايه تو همش دروغه…..
    براي خودت متاسف باش……همه يه دنيا هخامنشي ها به ويژه كوروش كبيرو تقديس ميكنن
    بد بخت تو فكر كردي مردم سادن حرفا يه تورو باور كنن……تو هدفت فقط وفقط يه چيزه اونم تفرقه بين ما ايرانياس…..اينو بدون كه اگه پيدات كنم خودم تيكه پارت ميكنم….

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده
      بهتره بری ببینی بیشتر دخترهای دوبی رو از جمهوری آذربایجان میارند.ضمعهلهممله

  235. سخن آخر Says:

    ترک وطن فروش=خر=عرب=بیگانه!!!همین!آقای دکی جون بیشتر از اینا دیگه بهت نمیگم چون فکر می کنم واسه ی یه ترکه وطن فروش همینا بسه!!!

    کوروش کبیر می فرمایند:

    مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خودمحورند ولی آنان را ببخش!
    اگر مهربان باشی، تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ولی مهربان باش!
    اگر شریف و درستکار باشی، فریبت می دهند ولی شریف و درستکار باش!
    نیکی های امروزت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش!
    بهترین های خود را به دنیا ببخش، حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد. و در نهایت می بینی که هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است، نه میان تو و مردم

  236. سخن آخر2 Says:

    هرگز نخواب کوروش

    دارا جهان ندارد
    سارا زبان ندارد
    بابا ستاره ای در
    هفت آسمان ندارد
    کارون ز چشمه خشکید،
    البرز لب فرو بست
    حتا دل دماوند،
    آتش فشان ندارد
    دیو سیاه دربند،
    آسان رهید و بگریخت
    رستم در این هیاهو،
    گرز گران ندارد
    روز وداع خورشید،
    زاینده رود خشکید
    زیرا دل سپاهان،
    نقش جهان ندارد
    بر نام پارس دریا
    نامی دگر نهادند
    گویی که آرش ما،
    تیر و کمان ندارد
    دریای مازنی ها،
    بر کام دیگران شد
    نادر! ز خاک برخیز،
    میهن جوان ندارد
    دارا ! کجای کاری،
    دزدان سرزمینت
    بر بیستون نویسند،
    دارا جهان ندارد
    آییم به دادخواهی،
    فریادمان بلند است
    ،اما چه سود
    اینجا نوشیروان ندارد
    کوآن حکیم توسی
    شهنامه ای سراید
    شاید که شاعر ما
    دیگر بیان ندارد
    هرگز نخواب کوروش،
    ای مهرآریایی
    بی نام تو، وطن نیز
    نام و نشان ندارد

  237. شهاب Says:

    خيلي شعرت قشنگ بود.بالاخره ما اين عربارو از سرزمين اهوراييمون بيرون مكنيم……
    اقاي دكتر الهي فيضي شما وطن فروش ها هرگز نميتونيد فكر مردم رو به كچراهه ببريد…..
    ميدوني چرا؟چون كوروش پيامبر ماست.اقاي اسياست……..

  238. كوروش Says:

    سر تا پات قهوه اي
    حروم زاده
    كمتر خايه ي آخوندا رو بمال

    ببينمت ميذارم درت گلم

  239. شهاب Says:

    خفه شو وطن فروش بي اصل ونسب…….

  240. سخن آخر3 Says:

    شهاب جون آقا کوروش منظورشون به این دکی ترکه نویسنده ی این وبلاگ دروغین آشغالی بود که شما به ایشون فحش دادین!!!

  241. بهداد Says:

    هخامنشیان:(۳۳۰ – ۵۵۰ پیش از زادروز) نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ خاندان‌ پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است. هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد فرو ساخت و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.
    به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجسته‌ی تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود در آورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند.
    کشور و سرزمین:
    پارس‌ها مردمانی از ایل آریایی بودند که نمایان نیست از چه زمانی به فلات ایران آمده‌اند. آنان از ایل آریایی پارس یا پارسواش بودند که در سنگ‌نوشته‌های آشوری از سده نهم پیش از زادروز مسیح، نام آنان دیده می‌شود. پارس‌ها هم‌زمان با مادها به بخش‌های باختری ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان جای گرفتند. با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان پارس به خوزستان‌ و بخش‌های مرکزی فلات ایران‌ گسترش یافت.

    برای نخستین بار در سالنامه‌های آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ پ.م، نام خاندان «پارسوا» در جنوب و جنوب باختری دریاچه ارومیه برده شده‌است. برخی از پژوهش‌گران مانند راولین‌سن بر این ایده هستند که مردم پارسواش همان پارسی‌ها بوده‌اند. تصور می‌شود خاندان‌های پارسی پیش از این که از میان دره‌های کوه‌های زاگرس به سوی جنوب و جنوب خاوری ایران بروند، در این سرزمین، ایست کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از زادروز در بخش پارسوماش، روی دامنه‌های کوه‌های بختیاری در جنوب خاوری شوش در سرزمینی که بخشی از کشور ایلام بود، جای گرفتند. از سنگ‌نوشته‌های آشوری چنین بر می‌آید که در زمان شلمنسر (۷۱۳-۷۲۱ پ. م) تا زمان پادشاهی آسارهادون (۶۶۳ پ. م)، پادشاهان یا فرمانروایان پارسوا، پیرو آشور بوده‌اند. پس از آن در زمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ پ. م) پادشاهی ماد به پارس چیرگی یافت و این دولت را پیرو دولت ماد نمود.
    مردم و خاندان‌ها:
    هرودوت می‌گوید: پارس‌ها به شش خاندان شهری و ده‌نشین و چهار خاندان چادرنشین بخش شده‌اند. شش خاندان نخست عبارت‌اند از: پاسارگادیان، رفیان، ماسپیان، پانتالیان، دژوسیان و گرمانیان. چهار خاندان دومی عبارت‌اند از: دایی‌ها، مردها، دروپیک‌ها و ساگارتی‌ها. از خاندان‌های نام‌برده، سه خاندان نخست بر خاندان‌های دیگر، برتری داشته‌اند و دیگران پیرو آنها بوده‌اند.
    بر اساس بن‌مایه‌های یونانی در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) (همان استان کرمانشاه کنونی) مادی‌های ساگارتی می‌زیسته‌اند که گونه‌ی بابلی – یونانی شده نام خود یعنی زاگرس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان باختر فلات ایران داده‌اند. نام همین خاندان است که در پیوند خاندان‌های پارس نیز باشنده (موجود) است و خط پیوند خونی خاندان‌های ماد و پارس از سرچشمه‌ی همین خاندان ساگارتی‌ها (زاکروتی، ساگرتی) است. خاندان پارس پیش از حرکت به سوی جنوب، دورانی دراز را در سرزمین‌های ماد می‌زیستند و بعدها با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان‌های پارس به خوزستان‌ و بخش‌های مرکزی فلات ایران‌ گسترش یافت و رو به جنوب رفته‌اند.
    بر اساس نوشته‌های هرودوت، هخامنشیان از خاندان پاسارگادیان بوده‌اند که در پارس جای داشته‌اند و سر دودمان آنها هخامنش بوده‌است. پس از نابودی دولت ایلامیان به دست آشور بنی پال، چون سرزمین ایلام ناتوان شده بود، پارسی‌ها از دشمنی‌های آشوری‌ها و مادی‌ها استفاده کرده و انزان یا انشان را گرفتند.
    این رخداد تاریخی در زمان چیش‌پش دوم روی داده‌است. با توجه به بیانیه کوروش بزرگ در بابل، می‌بینیم او نسب خود را به چیش‌پش دوم می‌رساند و او را شاه انزان می‌خواند.
    پس از مرگ چیش‌پش، کشورش میان دو پسرش «آریارومنه»، پادشاه پارس و کوروش که بعدها عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، بخش گردید. چون در آن زمان کشور ماد در اوج پیشرفت بود و هووخشتره در آن فرمانروایی می‌کرد، دو کشور کوچک تازه، ناچار زیر فرمان پیروز نینوا بودند. کمبوجیه فرزند کوروش یکم، دو کشور نام‌برده را زیر فرمانروایی یگانه‌ای در آورد و پایتخت خود را از انزان به پاسارگاد منتقل کرد.
    شاهنشاهان هخامنشی:
    مهم‌ترین سنگ‌نوشته هخامنشی از دید تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگ‌نبشته بیستون بر دیواره کوه بیستون است. سنگ‌نوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش یکم را در نخستین سال‌های فرمانروایی‌اش که سخت‌ترین سال‌های پادشاهی وی نیز بود، به گونه‌ای دقیق بازگو می‌کند. این سنگ‌نوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست.
    به درستی که با باشندگی (وجود) فراوانی بن‌مایه‌های میان‌رودانی، مصری، یونانی و لاتین نمی‌توان با تکیه بر آنها تبارشناسی درستی از خاندان هخامنشی، از هخامنش تا داریوش را به دست آورد. برای همین نوشتار سنگ‌نوشته بیستون زمان مناسبی را در اختیار تاریخ‌نگار می‌گذارد که در آن شاه شاهان، نوشته بلند خود را با تایید دوباره‌ی خویشاوندی‌ش با خاندان شاهنشاهی پارسیان آغاز می‌کند و به آرامی پیشینیان خود را نام می‌برد: ویشتاسپ، آرشام، آریارمنه، چیش‌پش و هخامنش. این تبارشناسی به شوندهای (دلایل) گوناگون زمان‌های درازی نادرست دانسته شده بود. زیرا در این سیاهه (فهرست) نام دو نفر از شاهان هخامنشی که پیش از داریوش فرمانروایی می‌کردند، یعنی کوروش بزرگ و کمبوجیه یکم به چشم نمی‌خورد.
    همین جریان موجب شده‌است که مفسران سنگ‌نوشته نسبت به نوشتارهای سنگ‌نوشته داریوش با شک و دو دلی نگاه کنند و او را غاصب پادشاهی هخامنشیان بدانند که با نوشتن این سنگ‌نوشته تلاش داشته‌است برای مشروعیت بخشیدن به پادشاهی خود از نگاه آیندگان، تبارنامه‌ی خود را دست‌کاری کند.
    بر اساس نوشته‌های هرودوت، گل‌نوشته‌ی نبونید، پادشاه بابل، بیانیه‌ی کورش بزرگ (استوانه کورش)، کتیبه بیستون داریوش یکم، و سنگ‌نوشته‌های اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی، ترتیب شاهان این دودمان تا داریوش یکم، چنین بوده‌است: (لازم به گفتن است درستی این جدول از هخامنش تا کوروش بزرگ جای تردید است).

    • هخامنش
    • ۱ چیش‌پش یکم
    • ۲ کمبوجیه یکم
    • ۳ کورش یکم
    • ۴ چیش‌پش دوم
    • شاخه اصلی:
    • ۵ کوروش بزرگ (دوم)
    • ۶ کمبوجیه دوم (پیروز مصر)
    • ۷ کوروش سوم
    • ۸ کمبوجیه سوم

    • شاخه فرعی:
    • آریارومنه
    • ارشام
    • ویشتاسب
    • ۹ داریوش بزرگ (یکم)
    با بررسی کلی همه‌ی بن‌مایه‌ها می‌توان به این گونه نتیجه گرفت. در یک‌چهارم نخست سده ششم پ.م، چیش‌پش، پسر هخامنش فرمانروایی پارس را به پسر بزرگ‌ترش آریارامنه داد، در حالی که پسر کوچک‌ترش، کوروش یکم به فرمانروایی انشان گماشته شد. پس از مرگ آریارامنه، پسر وی آرشام جایگزین وی شد ولی پس از کوروش یکم، پسرش کمبوجیه یکم و پس از او نیز پسر وی کوروش دوم جانشین او شد. این رویدادها در میانه‌ی سده ششم پیش از زادروز به رخ داد.
    در این دوران، کوروش بزرگ توانست مادها را به پیروی خود در آورد و به افتخار و ثروت دست یابد. چندی پس، کوروش بزرگ بخش‌های بزرگی از سرزمین‌های خاورمیانه را به تصرف خود در آورد. پس از او نیز کمبوجیه راه پیروزی‌های پدرش را ادامه داد و بر گستره شاهنشاهی هخامنشی افزود.
    پس از مرگ کمبوجیه تاج شاهنشاهی به داریوش از شاخه فرعی هخامنشی می‌رسد. آنچه به دیده راستین می‌رسد، این است که داریوش در زمان زندگی پدر و پدربزرگش (آرشام پدربزرگش یا پسرش ویشتاسب، پدر داریوش)، و با هم‌رایی آنها، پادشاهی را به دست گرفت. چرا که در زمان ساخت کاخ داریوش در شوش در آغاز فرمانروایی وی، بر اساس آگاهی‌های گل‌نوشته‌های یافته از پی ساختمان‌ها، این دو زنده بودند.
    • کوروش بزرگ
    • کمبوجیه
    o بردیای دروغین (گوماته مغ)
    • داریوش بزرگ
    • خشایارشا (خشیارشا)
    • اردشیر یکم (اردشیر درازدست)
    o خشایارشای دوم
    o سغدیانوس
    • داریوش دوم
    • اردشیر دوم
    • اردشیر سوم
    • داریوش سوم
    o اردشیر چهارم (ارسس)
    هخامنش
    شاه انشان

    چیش‌پیش
    شاه انشان

    آرشام
    شاه پارس*
    کوروش یکم
    شاه انشان

    آریارمن
    شاه پارس* کمبوجیه یکم
    شاه انشان

    ویشتاسپ
    شاهزاده کوروش بزرگ
    شاه ایران

    داریوش بزرگ
    شاه ایران آتوسا
    شاه‌دخت کمبوجیه
    شاه ایران بردیا
    بردیای دروغین* آرتیستون
    شاه‌دخت

    پارمیدا

    خشایارشا
    شاه ایران

    اردشیر یکم (درازدست)
    شاه ایران

    خشایارشای دوم
    شاه ایران سغدیانوس
    شاه ایران داریوش دوم (اُخُس)
    شاه ایران پروشات
    شاه‌دخت آرسی‌تِس
    شاهزاده بَغَه‌پائوس
    شاهزاده

    اردشیر دوم
    شاه ایران امستریس
    شاه‌دخت کورش کوچک
    شاهزاده کوروش چهارم
    شاهزاده اُستَن
    شاهزاده

    اردشیر سوم (اُخُس)
    شاه ایران اُخا
    شاهزاده رُدُگونه
    شاه‌دخت آپاما
    شاه‌دخت سی‌سی‌گامبیس
    شاه‌دخت آرشام دوم
    شاهزاده

    ارشک
    شاه ایران پروشات
    شاه‌دخت داریوش سوم
    شاه ایران استاتیرای یکم
    شاه‌دخت اُکزات‌رِس
    شاهزاده

    اسکندر مقدونی
    شاه مقدونیه و ایران استاتیرای دوم
    شاه‌دخت دری‌په‌تیس
    شاه‌دخت

    *فرمانروایان تأیید نشده، نظر به سنگ‌نبشته بیستون.

    پادشاهی کوروش بزرگ:
    هرودوت و کتزیاس، افسانه‌های باورنکردنی درباره زادن و پرورش کورش بزرگ (۵۳۹-۵۹۹ پ. م) بازگو کرده‌اند. اما آنچه از دیدگاه تاریخی پذیرفتنی است، این است که کورش پسر فرمانروای انشان، کمبوجیه دوم و مادر او ماندانا، دختر ایشتوویگو پادشاه ماد می‌باشد.
    در سال ۵۵۳ پ.م. کوروش بزرگ، همه‌ی پارس‌ها را بر علیه ماد برانگیخت. در جنگ بین لشکریان کوروش و ماد، چندی از سپاهیان ماد به کورش پیوستند و در نتیجه سپاه ماد شکست خورد. پس از شکست مادها، کورش در پاسارگاد شاهنشاهی پارس را پایه‌گذاری کرد، پادشاهی او از ۵۳۹-۵۵۹ پ.م. است.
    کورش بزرگ که پادشاهی ماد را به دست آورد و برخی از استان‌ها را به وسیله نیروی نظامی پیرو خود ساخت، همان سیاست کشورگشایی را که هووخشتره آغاز نموده بود، ادامه داد.
    کورش بزرگ دارای دو هدف مهم بود: در باختر تصرف آسیای صغیر و ساحل دریای مدیترانه که همهٔ جاده‌های بزرگی که از ایران می‌گذشت به بندرهای آن می‌رسید و از سوی خاور، تأمین امنیت.
    در سال ۵۳۸ پ.م. کورش بزرگ پادشاه ایران، بابل را شکست داد و آن سرزمین را تصرف کرد و برای نخستین بار در تاریخ جهان فرمان داد که هر کس در باورهای دینی خود و انجام آیین دینی خویش آزاد است، و بدین‌سان کورش بزرگ قانون سازگاری بین دین‌ها و باورها را پایه‌گذاری کرد و منشور حقوق بشر را بنیان نهاد. کورش به یهودیان دربند در بابل، امکان داد به سرزمین یهودیه باز گردند که شماری از آنان به ایران کوچ کردند.
    گسترش کشور و سرزمین:
    در جنگی که بین کورش بزرگ و کرزوس (همان قارون نام‌ور که دایی مادر کورش یعنی ماندانا هم بود) پادشاه لیدیه در گرفت، کورش در «کاپادوکیه» به کرزوس پیشنهاد کرد که پیرو پارس شود. کرزوس این پیشنهاد را نپذیرفت و جنگ بین‌شان آغاز گردید. در نخستین برخورد، پیروزی با کرزوس بود. سرانجام در جنگ سختی که در «پتریوم» پایتخت هیتی‌ها روی داد، کرزوس به سمت سارد فرار کرد و در آنجا بست نشست. کورش شهر را دوره کرد و کرزوس را دستگیر نمود. لیدیه گرفته شد و به عنوان یکی از استان‌های ایران به شمار آمد. کرزوس از این پس مشاور بزرگ هخامنشیان شد. پس از گرفتن لیدی، کورش متوجه شهرهای یونانی شد و از آنها نیز، تسلیم بی اما و اگر را خواست که یونانیان نپذیرفتند. در نتیجه شهرهای یونانی یکی پس از دیگری گرفته شدند. رفتار کوروش با شکست‌خوردگان در مردم آسیای صغیر اثر گذاشت. کورش، گرفتن آسیای صغیر را به پایان رساند و سپس متوجه مرزهای خاوری شد. زرنگ، رخج، مرو و بلخ، یکی پس از دیگری در زمره استان‌های تازه درآمدند. کورش از جیحون گذر کرد و به سیحون که مرز شمال خاوری کشور بود، رسید و در آنجا شهرهایی سخت‌بنیاد، برای جلوگیری از یورش‌های مردم آسیای مرکزی ساخت. کورش در بازگشت از مرزهای خاوری، عملیاتی در درازای مرزهای باختری انجام داد. ناتوانی بابل، به واسطه بی‌کفایتی نبونید، پادشاه بابل و فشارهای مالیاتی، کورش را متوجه آنجا کرد. بابل بدون جنگ شکست خورد و پادشاه آن دستگیر شد. کورش در همان نخستین سال پادشاهی خود بر بابل، فرمانی بر اساس آزادی یهودیان از بند و بازگشت به کشور و دوباره‌سازی پرستش‌گاه خود در بیت‌المقدس پخش کرد. او دیگر بردگان را هم آزاد کرد، و به گونه‌ای برده‌داری را از میان برداشت.
    نام سرزمین‌های وابسته، در سنگ‌نوشته‌ای در آرامگاه داریوش که در نقش رستم می‌باشد، به تفصیل این گونه آمده‌است : ماد، خووج (خوزستان)، پرثوه (پارت)، هریوا (هرات)، باختر، سغد، خوارزم، زرنگ، آراخوزیا (رخج، افغانستان جنوبی تا قندهار)، ثته‌گوش (پنجاب)، گنداره (گندهارا) ([[کابل، پیشاور)، هندوش (سند)، سکاهوم ورکه (سکاهای فرای جیحون)، سگاتیگره خود (سکاهای تیزخود، فرای سیحون)، بابل، آشور، عربستان، مودرایه (مصر)، ارمینه (ارمن)، کته‌په‌توک (کاپادوکیه، بخش خاوری آسیای صغیر)، سپرد (سارد، لیدیه در باختر آسیای صغیر)، یئونه (ایونیا، یونانیان آسیای صغیر)، سکایه تردریا (سکاهای آن سوی دریا: کریمه، دانوب)، سکودر (مقدونیه)، یئونه‌تک‌برا (یونانیان سپردار: تراکیه، تراس)، پوتیه (سومالی)، کوشیا (کوش، حبشه)، مکیه (طرابلس باختر، برقه)، کرخا (کارتاژ، قرطاجنه یا کاریه در آسیای صغیر).
    مرگ کورش بزرگ:
    در اثر شورش ماساژت‌ها که یک ایل ایرانی‌تبار و نیمه‌بیابان‌گرد و تیره‌ای از سکاهای آن سوی رودخانه سیردریا بودند، مرزهای شمال خاوری شاهنشاهی ایران مورد تهدید قرار گرفت. کورش بزرگ، کمبوجیه را به عنوان شاه بابل برگزید و به جنگ رفت و در آغاز پیروزی‌هایی به دست آورد. تاریخ‌نویسان یونانی در داستان‌های خود مدعی شده‌اند که ملکه ایرانی‌تبار ماساژت‌ها، تهم‌رییش[۱] او را به درون سرزمین خود کشاند و کورش در نبردی سخت، شکست خورد و زخم برداشت و بعد از سه روز درگذشت و این‌که پیکر وی را به پاسارگاد آوردند و به خاک سپردند. پس از مرگ کوروش بزرگ، فرزند بزرگ‌تر او کمبوجیه به شاهنشاهی رسید.
    پادشاهی کمبوجیه:
    بر اساس یکی از داستان‌ها، کمبوجیه، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور کشتن برادرش بردیا را داد. در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که به بردیا مانند بود، خود را به جای بردیا گذاشته و پادشاه خواند. بر اساس یکی دیگر از داستان‌ها، گئومات مغ با آگاهی از این که بردیا کیست، وی را کشته و سپس چون هم‌مانند بردیا بود، به تخت پادشاهی نشست.
    کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده‌نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت (۵۲۱ پ. م.).
    کمبوجیه در بازگشت از مصر مرد. ولی برخی دلیل مرگ وی را بیماری و برخی دیگر توطئه خویشاوندان می‌دانند اما روشن است که وی در راه بازگشت از مصر مرده‌است ولی شوند (دلیل) آن تا کنون ناگفته به جای مانده‌است. پس از مرگ کمبوجیه کسی وارث پادشاهی هخامنشیان نبود.
    بر اساس گفته‌ای کوروش بزرگ، در بستر مرگ، بردیا را به فرماندهی استان‌های خاوری شاهنشاهی ایران گماشت. کمبوجیه دوم، پیش از رفتن به مصر، از آنجا که از احتمال شورش برادرش می‌ترسید، دستور کشتن بردیا را داد. مردم از کشته شدن او خبر نداشتند و در سال ۵۲۲ پ. م. شخصی به نام گوماته مغ خود را به دروغ بردیا و شاه ایران نامید. چون مردم بردیا دوست داشتند و به پادشاهی او راضی بودند و از سویی هیچ کس از راز کشتن بردیا آگاه نبود، دل از پادشاهی کمبوجیه برداشتند و پادشاهی بردیا (گئوماتا) را با جان و دل پذیره شدند و این همان خبرهایی بود که در سوریه به گوش کمبوجیه رسید و سبب خود‌کشی او شد. برخی از تاریخ‌نگاران نیز، کشته شدن بردیا را کار گئومات می‌دانند.
    در نوشتارهای تاریخی از وی به عنوان بردیای دروغین یاد شده‌است. در کتیبه بیستون نزدیک کرمانشاه، گوماته‌ی مغ زیر پای داریوش بزرگ نشان داده شده‌است. داریوش شاه که از سوی کورش بزرگ به فرمانداری مصر برگزیده شده بود، پس از دریافتن این رخداد به ایران می‌آید و بردیای دروغین را از پای درآورده، به تخت می‌نشیند.
    کارهای گوماته مغ سبب سوءظن درباریان هخامنشی شد که سرکرده‌ی آنان داریوش، پسر ویشتاسب هخامنشی بود. هفت تن از بزرگان ایران که داریوش بزرگ نیز در شمار آنان بود، توسط یکی از زنان حرم‌سرای گئوماتا که دختر یکی از هفت سردار بزرگ ایران و موفق به دیدن گوش‌های بریده او شده بود، پرده از کارش برکشیدند و روزی به کاخ شاهی رفتند و نقاب از چهره‌اش برگرفتند و با این خیانت بزرگ، او، برادرش و دوستان او را که به دربار راه یافته بودند، نابود کردند و به فرمانروایی هفت ماهه او پایان بخشیدند.
    پادشاهی داریوش بزرگ:
    داریوش بزرگ (داریوش یکم) (۵۴۹-۴۸۶ پ. م.) سومین پادشاه هخامنشی (پادشاهی از ۵۲۱ تا ۴۸۶ پ. م.). فرزند ویشتاسپ (گشتاسپ) بود. ویشتاسپ، فرزند ارشام و ارشام پسر آریارمنا بود.
    ویشتاسپ پدر او در زمان کورش، ساتراپ (استان‌دار) پارس بود. داریوش در آغاز پادشاهی با دردسرهای بسیاری روبرو شد. غیبت کمبوجیه از ایران چهار سال به درازا کشیده بود. گئومات مغ هفت ماه خود را به عنوان بردیا، برادر کمبوجیه بر تخت نشانده و بی‌نظمی و هرج و مرج را در کشور گسترش داده بود. در بخش‌های دیگر کشور هم کسان دیگر به دعوی اینکه از دودمان شاهان پیشین هستند، پرچم استقلال برافراشته بودند. گفتاری که از زبان داریوش در کتیبه بیستون از این رویدادها آمده، جالب است و سرانجام همه به کام او پایان یافت. داریوش این پیروزی‌ها را در همه جا نتیجهٔ خواست اهورامزدا می‌داند، می‌گوید:
    «هرچه کردم به هر گونه، به خواست اهورامزدا بود. از زمانی که شاه شدم، نوزده جنگ کردم. به خواست اهورامزدا لشکرشان را درهم شکستم و ۹ شاه را گرفتم… سرزمین‌هایی که شوریدند، دروغ آنها را شوراند. زیرا به مردم دروغ گفتند. پس از آن اهورامزدا این کسان را به دست من داد و با آنها چنان که می‌خواستم، رفتار کردم. ای آنکه پس از این شاه خواهی بود، با تمام نیرو از دروغ بپرهیز. اگر اندیشه کنی: چه کنم تا کشور من سالم بماند، دروغگو را نابود کن…».
    پزشکی به نام دموک دس که در دستگاه اری‌تس بود و دربند به زندان داریوش افتاده بود، هنگامی که زخم پستان آتوسا دختر کورش و زن داریوش را درمان می‌کرد، او را واداشت که داریوش را به لشکرکشی به سرزمین یونان ترغیب کند. باید خاطرنشان ساخت که این پزشک، یونانی بود و داریوش او را از بازگشت به کشورش محروم کرده بود. دموک‌دس به ملکه گفته بود که خود او را به‌عنوان راهنمای گرفتن یونان به داریوش بشناساند و بگوید که شاه با داشتن چنین راهنمایی، به خوبی می‌تواند بر یونان چیره شود. این پزشک یونانی خود را به همراه گروهی از پارسیان به یونان رساند و در آنجا به خلاف خواسته‌ی داریوش، در شهر کرتن که میهن راستین او بود، ماند و دیگر به ایران نیامد و گروه پارسی که برای آشنا شدن با وضع یونان و فراهم کردن زمینهٔ گرفتن آن دیار رفته بود، بی‌نتیجه به میهن بازگشت.
    داریوش پس از فرو نشاندن شورش‌های درونی و سرکوبی یاغیان، دستگاه‌های کشوری و دیوانی منظمی درست کرد که براساس آن همه‌ی کشورها و استان‌های پیرو شاهنشاهی او بتوانند با یکدیگر و با مرکز شاهنشاهی مربوط و از دیدگاه سازمان اداری هماهنگ باشند.
    لشکرکشی داریوش به اروپا: در زمان‌های گوناگون تاریخی ایل‌های آریایی سکاها در بخش‌های گوناگون سرزمین پهناوری که از ترکستان تا کنارهٔ دانوب، در مرکز اروپا امتداد داشت، جای گرفته بودند. به طور کلی از دید شهرنشینی در پایه‌ی پایینی بوده‌اند.
    هرودت در گفتار یورش داریوش به سکاییه نوشته‌است که سکاها از جنگ با او دوری کردند و به درون سرزمین خود پس کشیدند و چون بیابان پهناوری در پیش پای آنها بود، آن قدر داریوش را به‌دنبال خود کشیدند که او از ترس پایان خوراک بر آن شد به ایران برگردد. اما با اینکه در این یورش، پیروزی شاهانه‌ای به دست نیاورد، سکاها را برای همیشه از یورش به ایران و ایجاد دردسر برای مردم شمال این آب و خاک منصرف ساخت.
    گرفتن هند: داریوش متوجه پنجاب و سند شد. در سال ۵۱۲ پ. م. ایرانیان از رود سند گذشتند و بخشی از سرزمین هند را گرفتند. داریوش فرمان داد تا کشتی‌هایی بسازند و از راه دریای عمان به پنجاب و سند بروند. این دو سرزمین زرخیز و پرثروت برای ایران آن روز بسیار مهم بود. این چیرگی پارسیان در تاریخ هند، آغاز دوران تازه‌ای گردید و سرنوشت هند را دگرگون ساخت.
    داریوش جانشین خود را برگزید و هنگامی که آخرین تدارکات خود را برای جنگ مصر و یونان می‌دید پس از ۳۶ سال پادشاهی درگذشت. این رویداد در سال ۴۸۶ پ. م. بوده‌است. آرامگاه داریوش یکم در چهار هزار و پانصد متری تخت جمشید، در نقش رستم است.
    در زمان او مرزهای سرزمین‌های شاهنشاهی ایران از یک سو به چین و از سوی دیگر به درون اروپا و آفریقا می‌رسید.
    وضع اجتماعی و اقتصادی در دوره هخامنشی:
    کورش در دوران زمامداری خود، از سیاست اقتصادی و اجتماعی عاقلانه‌ای که کمابیش بر اساس خواسته های کشورهای وابسته بود، پیروی می‌کرد. از این سخن او که می‌گوید: «رفتار پادشاه با رفتار شبان تفاوت ندارد، چنانکه شبان نمی‌تواند از گله‌اش بیش از آنچه به آنها خدمت می‌کند، بردارد. همچنان پادشاه از شهرها و مردم همان‌قدر می‌تواند استفاده کند که آنها را خوشبخت می‌دارد.» و نیز از رفتار و سیاست همگانی او، به خوبی پیداست که وی تحکیم و تثبیت پادشاهی خود را در تأمین خوشبختی مردم می‌دانست و کمتر به دنبال زراندوزی و تحمیل مالیات بر کشورهای وابسته‌ی خود بود. او در دوران کشورگشایی نه تنها از کشتن و کشتارهای دهشتناک خودداری کرد بلکه به باورهای مردم احترام گذاشت و آنچه را که از کشورهای شکست‌خورده ربوده بودند، پس داد. «بر اساس تورات، پنج هزار و چهار سد ظرف طلا و سیم را به بنی‌اسراییل می‌بخشد، پرستش‌گاه‌های مردم شکست‌خورده را می‌سازد و می‌آراید.» و به گفته‌ی گزنفون، رفتار او به گونه‌ای بوده که «همه می‌خواستند جز خواسته‌ی او چیزی بر آنها حکومت نکند.» کمبوجیه با آنکه از کیاست کورش بهره‌ای نداشت و از سیاست آزاده‌ی وی پیروی نمی‌کرد، در دوران توانمندی خود به گرفتن مالیات از مردم شکست‌خورده نپرداخت، بلکه مانند کورش بزرگ به گرفتن هدیه‌هایی چند قانع بود، ولی این سیاست از آغاز پادشاهی داریوش دگرگون شد و پس از سپری شدن دوران زندگی داریوش، روزبه‌روز، بر سنگینی مالیات افزوده شد و این روش دور از بینش و خرد تا پایان شاهنشاهی هخامنشی ادامه یافت.
    ریچارد ن. فرای ضمن گفتگو در پیرامون اوضاع اقتصادی دوران هخامنشی می‌نویسد: «باج‌ها و مالیات‌های شاهنشاهی هخامنشی بسیار فراوان بود. چنین می‌نماید که حقوق بندر و باج بازار و عوارض دروازه و راه و مرز به گونه‌های فراوان، و باج چهارپایان و جانوران خانگی که گویا ده درسد بود، و همچنین باج‌های دیگری، برجای بود. شاه در نوروز، پیشکش می‌گرفت و هر گاه سفری می‌کرد، رنجی بیشتر بر مردم تحمیل می‌شد. بیشتر این پیشکش‌ها و باج‌های گوناگون به گونه‌ی پول و یا کالا پرداخته می‌شد. بیگاری برای ساختن و ترمیم راه‌ها و ساختمان‌های مورد بهره‌ی همه‌ی مردم، و مانند آنها به دست شهربانان و شاه بر مردم به فراوانی تحمیل می‌شد. پس چنین می‌نماید که زندگی برای مردم عادی بسیار دشوار بود. هزینه‌های همگانی محلی را، با باج‌های مخصوص آن محل انجام می‌دادند، زر و سیم چون سیلی گران به صندوق‌های شاه می‌ریخت. هنوز سخنی از ساختمان‌ها و معدن‌ها و تأسیسات آبیاری شاه نگفته‌ایم که درآمدهای کلان داشت. بیشتر طلاهای گرد آمده به هنگام جنگ و یا همچون پیشکشی به مصرف می‌رسند.»
    در سازمان قضایی هخامنشیان خطاها به دو دسته تقسیم می‌شدند، برای خطای کوچک‌تر بین پنج تا دویست ضربه شلاق زده می‌شد یا برابر آن پول دریافت می‌گردید و برای خطاهای بزرگ‌تر مانند ناسزاگویی به شاه معمولن بریدن گوش یا بینی، نقص عضو، در آوردن چشم یا مرگ به روش‌های سنگسار، چهارمیخ یا دار بود و در صورتی که فرد خطای بسیار بزرگی انجام می‌داد او را به گونه‌ی دوکرجی می‌کشتند.[۲]
    برافتادن شاهنشاهی هخامنشی:
    شناخت تمدن ایران دوران هخامنشیان که تأثیری بنیادین بر دوران‌های پسین گذارده‌است، برای شناخت جامع فرهنگ ایران گریزناپذیر می‌باشد. از نظر نام و عنوان، این درست است که شاهنشاهی بزرگ ماد دورانی دراز پایید و سپس جای خود را به شاهنشاهی هخامنشی سپرد، ولی نکته بسیار مهم آنکه شاهنشاهی هخامنشی چیزی جز تداوم دولت و تمدن ماد نبود. همان خاندان‌ها و همان مردم، روندی را که برگزیده بودند با پویایی و رشد بیشتر تداوم بخشیدند و در پهنه‌ای بسیار پهناور، آن را تا پایه بزرگ‌ترین شاهنشاهی شناخته شده جهان، گسترش دادند.
    زمان ماندگاری شاهنشاهی هخامنشی، ۲۲۰ سال بود. فرمانروایی آنان در قلمرو شاهنشاهی – به خصوص در آغاز – موجب گسترش کشاورزی، تامین بازرگانی و حت تشویق پژوهش‌های علمی و جغرافیایی نیز بوده‌است. پایه‌های اخلاقی این شاهنشاهی نیز به ویژه در دوره‌ی کسانی مانند کورش و داریوش بزرگ متضمن احترام به باورهای مردم پیرو و پشتیبانی از ناتوانان در برابر نیرومندان بوده‌است، از دیدگاه تاریخی جالب توجه‌است. بیانیه نام‌ور (معروف) کوروش در هنگام پیروزی بر بابل را، پژوهشگران یک نمونه از پایه‌های حقوق مردم در دوران باستان برشمرده‌اند.
    هخامنشیان ۲۲۰ سال (از ۵۵۰ پیش از زادروز تا ۳۳۰ پیش از زادروز) بر بخش بزرگی از جهان شناخته‌شده آن روز از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا شمال خاوری آفریقا فرمان راندند. شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر مقدونی برافتاد.»»

  242. بهداد Says:

    منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.
    پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان ،نوه کوروش، شاه بزرگ، …، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ ، شاه انشان … از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فراماروائی اش را « ‌بل »و « نبو » گرامی می دارند و [از طیب خاطر، و]با دل خوش پادشاهی او را خواهانند .
    آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم . مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را به سوی من گردانید، …، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم . او بر من ، کوروش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسرم ، و همچنین بر کَس و کار [و ، ایل و تبار]، و همه سپاهیان من ، برکت و مهربانی ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم . به فرمان « مردوک » ، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند . همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس ؟] ، همه مردم سرزمین های دوردست ، از چهارگوشه جهان ، همه پادشاهان « آموری » و همه چادرنشینان مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [ پا هایم را بوسیدند] . از… ، تا آشور و شوش من شهرهای « آگاده » ، اشنونا ، زمبان ، متورنو ، دیر ، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آنسوی دجله که ویران شده بود ــ از نو ساختم . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم . همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که « نبونید » ، بدون هراس از خدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک «خدای بزرگ» و به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد …
    بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای نخستین شان بازگرداندم،… [ قبل از « بل » و « نبو »] هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلند باشند ، چه بسا سخنان پُربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند ، و به خدای من « مردوک » بگویند: کوروش شاه ،پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه [نیز]…
    اینک که به یاری «مزدا» تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه جهان را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملت هائی را که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملت هائی که من پادشاه آنها هستم یا ملت های دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا نکند و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد. من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به طریق دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد.
    من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغلی را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند. هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد .من برده داری را برانداختم. به بدبختی های آنان پایان بخشیدم .
    من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد.
    از مزدا خواهانم که مرا در را فراهم کردن آسایش برای مردم ایران، بابل و چهارگوشه ی جهان یاری دهد.

  243. بهداد Says:

    دکی جون حالا با این همه مدرک و آثار به جا مونده از دوران هخامنشیان بیا ثابت کن که اون ها دروغین بودند و مثالش همین چرت و پرتایی که اینجا نوشتی…،،،ثابت کن،ثابت کن،ثابت کن…،منتظرتما!!!!!اگه باز هم دلیل و نوشته خواستی تا دلت بخواد من از این مدرک ها دارم بگو واست بذارم رو سایت!

  244. شهاب Says:

    اقا كوروش شرمنده….ببخشيد من اشتباه برداشت كردم…..اقا بهرداد افرين…….با اين اطلاعات جامعت خوب تو دهنيي به اين دكي حرومزاده زدي……..اقاي سخن اخر دست شمام درد نكنه كه منو نسبت به اشتباهم اگاه كردي……

  245. Ali Says:

    عید پوریم
    نام این عید از کلمۀ پور به معنای قرعه گرفته شده است بخاطر اینکه مردخای برای یافتن مناسب ترین روز برای قتل عام مردم قرعه را انداخت و سپس با پرداخت ده هزار وزنۀ نقره بابت هزینۀ کار به خشایار شاه بربر که اجیر خودش بود، دستور کشتن دشمنان یهود را در سه روز متوالی داد. خشایار بربر بعد از دریافت حکم از مردخای و مخارج تهاجم حیوان وار خود، با نیزه دارانش بعد از تجاوز به زنان و دختران، 77000 هزار زن، مرد و طفل بی گناه را بطور وحشتناک با دشنه و نیزه تکه و پاره کرده و اموالشان را به غارت برد. این قتل عام دسته جمعی چنان ریشه کن بود که باعث توقف تولید، سقوط کامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در سراسر شرق میانه از 480 قبل از میلاد تا 750 بعد از میلاد شد. در این مدت طولانی هیچگونه اثر کورسوی حضوری، حیات ملی، قومی و یا بومی یافته نمی شود.
    ( لازم به یاد آوری است که کورش و نیزه اندازهایش هم که دوران نیمه چادر نشینی خود را میگذراندند، با ابزارهای فنی و عقلی یهود توانست مردم بابل را بخاک و خون بکشد و اموال انها را تصاحب کند )
    یهودیها هنوز هم که هنوزه، با گذشت 26 قرن از این فاجعه غمبار، به مناسبت آن پیروزی و قتل عام بی سابقۀ تاریخی که بدست خشایار شاه بربر بوقع پیوست، عید می گیرند.
    از یک طرف – یهودی ها در این روز لباس های شبیه جنایتکارانی مثل خشایار شاه را پوشیده و با بازی کردن، نقش او، این جنایت بزرگ را تجدید خاطره میکنند. همچنین برای شکر گزاری به در گاه خدا روزه گرفته و به رقص و پایکوبی می پردازند.
    از طرف دیگر- از آن زمان به بعد، باز ماندگان پراکنده در کوه پایه ها، جنگل ها و اعماق صحراها، هر سال، روز سیزدهم فروردین را به عنوان نماد مبارزه و اعتراض به جنایت خشایار شاه بربر که آنها را سراسیمه از خانه و کاشانۀ شان فراری داده بود، برگزیده و سر به کوه و صحرا می گذارند.

  246. امید Says:

    سلام به همه

    حضراتی که از قول کتیسیاس به تمدن ما وکوروش کبیر فحش میدن بهتره حرفهای هرودوت ،پلوتارک ، گزینوفون (صاحب کتاب کوروشنامه یا سایرو پدیا ) پلوتارک استرابون، آریان، دیودور
    وبقیه رو که همه ازدم یونانین و کتیبه های بابلی رو درباره کوروش بخونن بعد فحش بدن مطمئنا پشیمون میشن
    حضرات دیگه که ازتورات میگن باید بدونن که قضیه پوریم فقط در تورات ذکر شده وکوچکترین نشانی از اون در نوشته های مورخان فوق نیست
    اگه کوروش بده محمود و مسعود غزنوی ،طغرل وآلب ارسلان ، سلاطین غوری، قراختاییان ، محمد وجلال الدین خوارزمشاه، تیمورررررررر لنگ آدمکش ، اسماعیل صفوی ، که به پسران تبریزی تجاوز میکرد (در قضیه تصزف تبریز به نقل از خواند میر مورخ دربار) و امثال آقا محمد خان و فتعلیشاه، و ناصر الدین شاه وغیره مثل محمد فاتح سلطان عثمانی چه هستند؟

  247. امید Says:

    ضمنا قوم ترکخالص ،مثل قزاقها قرقیز ها ترکمن های شمال ایران وغیره، از قوم زرد هستند ،ونیازی به تخصص در ژنتیک نیست پس چرا ترکهای ایران همه اینطور نیستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ضمنا آقایان اینها بحثهای تاریخی است به خاطر کسانی مثل پور پیرار و چهرگانی و… به هم توهین نکنید چون به قول حاقظ بزرگ
    ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
    نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

    همه میدمنیم که پانترکها دروغ میگن اما فحش دادن بسیار زشته
    ضمنا حضراتی که خیال میکنن آذربایجان از اول آرایی نشین نبوده به کتاب ( تاریخ آتورپاتکان نوشته آقای اقرار علی اف) مراجعه کنن

    با تشکر امید یک گیلک عاشق ایران از رشت

  248. Tarbizli Says:

    شبکه ای از شاه دزدها، جانی ها، خود فروخته ها، لمپن ها و مانقورت ها که صفت مشترک همۀ آنها در لواط، اعتیاد و کاسه لیسی هست، هر کسی را که از حق و هویت خودش دفاع کند، انگ تجزیه طلب و پانترک می زنند. از این شاه قوادها باید پرسید، چرا همۀ پان ها بد هستند بغیر از پان فارس سگ؟ جالب اینجاست که سیستم پان فارس سگ که ایران را فارس و زبان ان را فارسی تعریف میکند بر فرضیات است. بعبارت دیگر- سیستم پان فارس سگ بر روی پشم پایه گذاری شده است. کلمۀ فارس یا پارس اسم نیست بلکه صفت است که بمعنی افراد ولگرد و سگ صفت امده است. زبان فارسی هم لهجۀ بسیار ناقص عربی می باشد که یک زبان بی بار و فاقد ارزش تکلم است.

  249. ماني Says:

    به اهورا مزدا سوگند كه از پاي ننشينم مگر اينكه شما اذري زبانهاي بي غيرت (جسارت به بقيه اذري زبان هاي با غيرت نشود) و تازيان را از پاي در نياورم

  250. Ali 2 Says:

    دنیای غریبی است، دنیای بنگ، دود و عشق بی پایان به استخووون: زبانهای آریایی !!!! سرزمین زردشتی که در تاریخ مثلاً ولادتش، 7000 سال اختلاف نظر!!! وجود دارد و محل ولادتش هم اصلاٌ معلوم نیست. خواستم خواص اعجاب انگیز « مواد » را بیازمایم که منجر به افاضات ذیل شد:
    1) یک چاه گه و شاش به « امی تیس »، همسر و خاله کوروش بربر.
    2) یک چاه گه و شاش بر کوروش تمام بربر، که سرزمین شرق میانه را « به درخواست مردمان این سرزمینها » !!!!؟؟؟بخاک و خون کشید.
    3) یک چاه گه و شاش بر کمبوجیه که با دو خواهر خودش ازدواج کرد.
    4) یک چاه گه و شاش به نژاد تراشان و قصه سرایانی که، از کورش بربری که دوران نیمه چادر نشینی خود را میگذراند و نه تنها ابتدائی ترین آشنائی با جوامع، مذاهب و نژادها دیگر را نداشت بلکه، حتی خواندن را هم بلد نبود، بنیانگذار حقوق بشرش کردند
    5) یک چاه گه و شاش بر داریوش جفتک انداز که بنای نیمه تمام تخت جمشید؟؟؟ را بنا نهاد
    6) هزاران احسن و مرحبا بر اسکندر ذوالقرنین و چنگیز خان مغول، که اولی بنای سنگی و نیمه تمام تخت جمشید را به « آتش بدون دود » شعله ور ساخت و دومی در ایران! خالی از سکنه، میلیونها انسان و حیوان را از دم تیغ گذراند .
    7) العجب از نژاد تراشان و افسانه سازان ماهر، که از ایران 2 میلیونی زمان ناصرالدین شاه، به دوران خشایارشا، پنج میلیون نظامی با چند هزار کشتی که معلوم نیست در کدام بندر مستقر کرده بود، به یونان روانه نمود

  251. Ali 3 Says:

    خروج کورش با نیزه دارانش از بین النهرین و ادامۀ تهاجم حیوان وار او به سوی ایران، قابل اثبات نیست. زیرا که تنها سند باقی مانده از او، گل نبشتۀ بابلی اش که اگر واقعاٌ از او باشد، هیچ اشاره و آشنائی با ایران را نمی دهد. چنانکه ما از فرزندان او، یعنی کمبوجیه و بردیا نیز کمترین نشانی در این سرزمین نیافته ایم و چون کورش و نیزه اندازهایش قبل از اشغال و قتل – غارت بابل، دوران نیمه چادر نشینی خود را می گذراندند و نه تنها با جوامع، مذاهب و نژادهای دیگر آشنا نبودند بلکه حتی سواد خواندن و نوشتن را هم نداشتند بهمانخاطر گل نبشۀ بابلی هم مثل لوحۀ گلی منقوش خلیج و مرد بال دار جعلی هستند. نژاد تراشان و تاریخ سازانی که خیمه شب بازی تهوآور هخامنشیان را، راه انداخته اند، برای اعتبار بخشیدن به قصه های شاهنامه ای این ها را تدارک دیده اند.

  252. Ali 4 Says:

    داریوش شاه گوید: مردی نبود نه پارسی نه مادی و نه دودمان ما که » گئوماتای مغ » را از شهریاری محروم کند. داریوش، بیستون، ستون یک بند 13

    داریوش شاه گوید: پس از ان من به مقعد آن » وهیزدانه » و برجسته ترین پیروانش در شهر به نام » اداوچی » در پارس تیر فرو کردم. این است آنچه که من در پارس انجام دادم. داریوش کتیبۀ بیستون، بند 43

    نه تنها داریوش بارها تکرار کرده که به پارس ها حکومت می کند بلکه ایمان او به قدرت یهوه خدای معابد اورشلم است که یهودی بودن او را مسلم می کند. او اولین جائی را که بعنوان خانه برای خود انتخاب کرد، در کنار مقبرۀ برترین رب خدای یهود یعنی » دانیال » در شهر شوش بود.
    نژاد تراشان و تاریخ سازان عمداٌ برای بزرگ نشان دادن کشور گشائی دروغین منتسب به کمبوجیه و داریوش، بدون هیچ دلیل کلمۀ » مودرایا » را مصر و همچنین به ثتگوش، افه کچی و غیره، هویت جغرافیائی تعیین کرده اند.

  253. Ali 5 Says:

    در حالیکه کسی نمی داند که خط پهلوی چیست از کجا امده و مورد مصرف آن چه بوده است، افسانه سازان جیره خوار شایعه میاندازند که ابن مقفع ده ها کتاب را از پهلوی به عربی ترجمه کرده است. کسی تا حال کتابی بزبان پهلوی ندیده است.
    ……………..
    میگن شعرهای ابونواس از فارسی تاثیر گرفته است. اصلاٌ در زمان ابونواس زبان فارسی وجود نداشت که شعرهای ابونواس هم از آن تاثیر گرفته باشد

  254. شهاب Says:

    علي جون مادرتو گاييدم……

  255. Ali 6 Says:

     ادعای تمدن و فرهنگ ایرانی پیش از اعراب، توهمی بیش نیست
     اگر زرتشتی وجود داشت، هرودت لااقل چیزی در بارۀ او می نوشت
     اگر فارسی زبان اوستائی پارس ها بود پس چرا حتی یکی از کلمه های کتیبه در اوستا نیست.
    کنت می نویسد » زبان کتیبه ها هخامنشی زبان فارس هاست که زرتشتی بودند و اوستا می خواندند. اوستا متعلق به پیامبری است که در بلغ و خراسان ظهور کرد ولی کتابش را را به زبان مادی نوشته است که شباهتی به زبان کتیبه ها ندارد » در عین حال کسی نمی داند که زبان مادی چیست چون نه فقط کلمه و حرفی به زبان مادی نیافته ایم بلکه حتی نمی دانیم که ماد ها کجا می زیسته اند پس کنت از کجا می داند که زبان اوستائی شبیه زبان مادی است. … اگر مرکز مادها در نواحی کردنشین کنونی بوده است پس چرا زبان کردها به زبان کتیبه های هخامنشی و به زبان اوستا شبیه نیست.
    علی اصغر حکم می نویسد « کوه خواجه در سیستان محل مرابقه و انتظار مردم بوده است نه بخاطر اینکه در انجا فقط ظهور » سوشیانس » را انتظار داشته اند بلکه از ان سبب است که زرتشت خود نیز در انجا زندگی می کرده است.، ( تاریخ ایران بر اساس مدارک باستان شناسی، ص 113 ) »
    تفضلی » کتاب دینی زرتشتیان اوستا نام دلرد بدین جهت زبانی را که این کتاب بدان نوشته شده است اوستائی نامیده اند. جز کتاب اوستا هیچ اثری دیگری به این زبان پیدا نشده است. در خود اوستا اشاره ای به نام اصلی این زبان نشده است و حتی کلمۀ اوستا نیز در متون اوستائی نیامده است»
    بهار مینویسد » خط اوستائی در زمان ساسانیان اختراع شده است و تا ان زمان متون اوستائی سینه به سینه میرسیده است »
    اگر اوستا را در قرن ششم میلادی نوشته اند، پس آن اوستائی دیگر که بر روی 1200 پوست گاو نوشته بودند و اسکندر مقدونی آتش زد، چی بود؟

    نه زمان و نه مکان ولادت زرتشت معلوم است و نه زبان مشخصی دارد. زرتشت هم مثل گل نبشتۀ بابلی کورش، مرد بال دار و لوحۀ گلی منقوش خلیج جعلی هستند که توسط نژاد تراشان و تاریخ سازان تدارک دیده شده اند.

  256. Ali 7 Says:

    فـــــــارس یعنی ســـــــــــــگ

    کلمۀ « پارس یا فارس » يك ناسزا و به معنای ولگرد، سگ صفت، بيخانمان، مهاجم وحشی و افراد کرایه ای در لغت نامه های دهخدا، معین و کردی ضبط است. در لغت نامه های عربی هم فارس یعنی موالی ( سگ من ) آمده است. در لغت نامه های سامی ها و کلدانی ها هم فارس یعنی مجوس بمعنی سگ نگهبان دم در است.
    خدا هم در قرآن از افراد فارس با عنوان ماجوج و یاجوج یاد کرده یعنی افراد ولگرد و سگ صفت زبان نفهم که فقط با پارس کردن، دم تکان دادن، با پاچه گرفتن و جفتک انداختن منظور خودشان را می رسانند.
    یونانی های قدیم هم به یک عده می گفتند، پرشین به معنی بـــربـــر و همانطوریکه به مردم حبشه هم میگفتند اتیوپی به معنی افراد سوخته.
    داریوش هم کسانی را که برای سرکوب سرداران اقوام مقاوم ميفرستاد، پارسی خوانده است که بیانگر صفت بودن اين کلمه است.

    « ويدرن نام پارسی، بندۀ من، او را سركــــــردۀ آن سپاه كـردم… ووميس نام پارسی، بندۀ من، او را به سـرکوب فـــــــرستادم… پس از آن سپاه فــــارس را فــــــرستادم… ارت وردي‌ي نام پارسی، بندۀ من، او را فـــرماندۀ آنان کـردم… ويوان نام پارسی، بندۀ من را سردار آنها کردم… ويدفرنا نام پارســـی، بندۀ من او را سردار آنان كردم… در زمان كشتن گئومات مغ اين مردان با مــن همـكاری كردند و همدستان من بودند : ويدفرنا، پسر وايسپار پارسی، اوتان پسر ثوخر فارسي، گئوبروو پسر مردوني پارسـی، ويدرن پسر بگابيگن فارســـــی، بگ بوخش پسر داتودهي پارسی، اردومنش پسر دهوك پارسی »

    خود فارس ها هم خودشان را سگ خطاب می کنند. انوری در مدح سلطان محمود غزنوی می گوید. به شگار رفته بودی / سگ خود نبرده بودی هستم سگگی بر استانت / خرسند ز تو به استخوانی
    بخود فارس یا پرشین گفتن نهایت نفهمی است.

  257. بهداد Says:

    روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری پر بار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده، از تو خواهشی دارم. آیا می توانم آن را بیان کنم؟؟؟
    خداوند گفت: بگو ای بزرگوار بنده ی من…
    -از تو می خواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصت دهی تا ایران امروز را بررسی کنم؛ سوگند می خورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.
    – چرا چنین چیزی را می خواهی؟ به جز این هر چه را بخواهی برآورده می کنم؛ اما این را نخواه.
    – خواهش می کنم. آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم. اگر چنین کنی بسیار سپاسگزار خواهم بود؛ و اگر این چنین هم برایم نکنی باز هم تو را سپاس خواهم گفت.
    خداوند یکی از ملائکه ی خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی از پاسارگاد بیرون کشید؛ فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.
    کوروش گفت: عجب! اینجا چقدر مرطوب است!
    فرشته تاسف خورد…
    – می توانی مرا بین مردم ببری؟ می خواهم بدانم نوادگانم چقدر به یادم هستند؟؟
    و فرشته چنین کرد…
    کوروش برای این کار شوق و ذوق بسیاری داشت، اما به زودی ناامیدی جای آن را گرفت. به جز عده ای اندک کسی به یاد او نبود. کوروش بسیار غمگین شد، اما با صدایی رسا گفت: اشکالی ندارد؛ خب آنها سرگرم کارهای روزمره ی خود هستند.
    فرشته تاسف خورد…
    کوروش در راه می شنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا میزدند: عبدالله، قاسم، جابر،…
    – هرگز پیش از این چنین نام هایی را نشنیده بودم!!!
    فرشته گفت: این نام ها عربی است و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.
    – اعراب؟؟؟ آن ها دیگر چگونه موجوداتی هستند؟؟!!
    – درست است؛ تو آنها را نمی شناسی. آخر آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناور ایران حکومت می کردی و حتی چندین قرن پس از آن، آنها قومی کاملا وحشی بودند.
    کوروش بر افروخت…
    – یعنی می گویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف کردند؟! پس پادشاهان این سرزمین چه می کردند؟؟؟!!!!!!
    فرشته بسیار تاسف خورد…
    سکوت سهمگینی بین آنها حاکم شده بود.
    پس از مدتی کوروش گفت: تو می دانی که من جز ایزد یکتا کسی را نمی پرستیدم؛ مردم من اکنون پیرو آیین الهی هستند؟
    – در ظاهر بله!
    کوروش خوشحال شد… – خدا را سپاس! چه آیینی؟
    – اسلام.
    – چگونه آیینی است اسلام؟
    – آیینی بسیار نیک است.
    و کوروش بسیار شاد شد… – خداوندا، تو را بسیار سپاس…
    اما بعد از چند ساعت معنی «در ظاهر بله» را فهمید!
    – نقشه ی گشایش های ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر گسترده شده است؟
    و فرشته چنین کرد…
    – همین؟؟؟!!!
    کوروش باورش نمی شد، با ناباوری به نقشه می نگریست…
    – پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب به این اندازه شگرف کوچک شده؟!
    و فرشته بسیار تاسف خورد…
    – خیلی دلم گرفت هرگز انتظار چنین چیزی را نداشتم. می خواهم سفری کوتاه به آن سوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده. شاید این سفر دردم را تسکین دهد.
    فرشته چنین کرد…
    تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند. هم نشینی با کوروش به آن مرد لذت بسیار بخشیده بود. پس از چند دقیقه که با هم گرم گرفته بودند، آن مرد از کوروش پرسید: راستی شما اهل کجایید؟
    کوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و گفت: ایران!
    لبخند مرد ناگهان محو شد و با ترس و عصبانیت گفت: اوه! خدای من! او یک تروریست متحجّر است!!
    کوروش از این رفتار بسیار متعجب شد. عکس العمل آن مرد به هیچ وجه آن چیزی نبود که کوروش انتظارش را داشت. قلب کوروش شکست.
    به آرامی گفت: – مرا به آرامگاهم برگردان…
    فرشته بغض کرده بود و با بغض گفت: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام! دروغ، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال کردنِ…
    کوروش رو به آسمان کرد و با فریادی اشک آلود گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام پافشاری کردم. کاش هم چنان در خواب و بی خبری به سر می بردم…

    و این بار دیگر فرشته گریست…

    کوروش تو نخواب که ملتت در خواب است/ آرامــگــه ت غــرقـــه بـه زیـــر آب است
    این بـار نـــه بـــیــگــانــه کـه دشــمــن نیز ز خود است/ صد ننـگ به ما کـه روح تو بی تاب است

  258. بهداد Says:

    شاشیدم به هیکل هرچی وطن فروش بزدل و بیگانه
    آخه احمقایی که میاین چرت و پرت راجع به تمدن یک کشور مینویسین برین یه ذره مطلب تاریخی بخونین بعد بیاین ذر بزنین!!!!!!!!!!!!!

  259. شهاب Says:

    افرين بهدادا جون دمت گرم ادمهايه وطن فروشي مثل اين علي حرومزاده خيلي اومدن و زر زر كردن…..واقعابرايه ادمايه وطن فروش متاسفم……اين رو بدون علي وطن فروش كه كوروش پيامبر ماست وخيلي بزرگه انقد بزرگه كه تو ذهن وطن فروشايي مثل تو نميگنجه.اره….به اميد ايزد يكتا يه روزي اين عربايه حرومزاده برايه هميشه برن ومحو شن…..اون پيامبرت متحجره اون محمد عرب كه فسادش انقد زياد بود كه عايشه رو تو سن 6سالگي ميكنه….به زنهاي قبايل بني نظير و بني قينقاع رهم نميكنه با همشون ازدواج ميكنه…..اخه علي بيشعور تو مگه نميدوني كوروش اقاي اسياست……كير تو دهن اون اخوندايه مادر جنده كه ميگن ذوالقرنين اسكندر كسگشه……كسگش سگ تويي واون ادماي وطن فروشي كه اومدن نظرايه تخميشونو گذاشتن رفتن…….هرگز نخواب كوروش…………………

  260. Ahmad Says:

    مثل سگ از سرودن شاهنامه پشیمانم

    سرودن شعر حرفۀ سگ طوسی بود نه طرز تفکرش. افراد بخصوصی قصه های مورد نظرشان را با مقداری استخوون در اختیار سگ طوسی قرار می دادند و او آن قصه ها را بصورت شعر در می آورد. بهر حال، او در اواخر عمرش از سرودن شعرور نامه پشیمان شد. بعبارت بهتر، بخاطر قطع شدن جیره اش، از پارس کردن به این و آن مثل سگ پشیمان شد. خودش در این رابطه میگوید:

    از آن نامور نامداران شهر / علی ديلمی بودلف راست بهر که همواره کارم به خوبی روان / همی داشت آن مرد روشن روان ابونصر وراق بسيار نيز / بدين نامه از مهتران يافت چيز حسين قتيب است زآزادگان / که از من نخواهد سخن رايگان از اويم خور و پوشش و سيم و زر / از او يافتم جنبش پای و پر نی‌ام آگه از اصل و فرع و خراج / همی غلطم اندر ميان دواج

    او برای جبران گه خوری هایش، داستان یوسف و زلیخا را که از ان به عنوان توبه نامه سگ طوسی یاد می شود،سرود. نمونه ای از اشعار او در یوسف و زلیخا

    به نظم آوریدم بسی داستان / ز افسانه گـــــفته باســــتان
    ز هر گونه ای نظم آراستم / بگفتم درو هر چه خود خواستم
    اگرچه دلم بود از آن بامزه / همی کاشتم تخم رنج و بزه
    از آن تخم کشتن پشیمان شدم / زبان را و دل را گره بر زدم
    نگویم کنون نامه های دروغ / سخن را به گفتار ندهم فروغ
    نکارم کنون تخم رنج و گناه / که آمد سپیدی به جای سیاه
    دلم سیر گشت از فریدون گرد / مرا زان چه؟ کو ملک ضحاک برد؟
    ندانم چه خواهد بدن جز عذاب / ز کیخسرو و جنگ افراسیاب
    برین می سزد گر بخندد خرد / زمن خود کجا کی پسندد خرد؟
    که یک نیمه عمر خود کم کنم / جهانی پر از نام رستم کنم؟
    دلم گشت سیر و گرفتم ملال / هم از گیو و طوس و هم از پور زال
    کنون گر مرا روز چندی بقاست / دگر نسپرم جز همه راه راست
    نگویم دگر داستان ملوک / دلک سیر شد زآستان ملوک
    دوصد زان نیارزد به یک مشت خاک / که آن داستانها دروغ است پاک

    با توجه به بیت اخر، خود سگ طوسی میگوید که ارزش شاهنامه از یک مشت خاک هم کمتر است

  261. Miyanali Says:

    طبری می نویسد

    روزی کورش با اسبش در صحرا گشتن کردندی. پارس بز چران را دیدن کردندی که او بسیار کلان کثیف هستندی. از او پرسان کردن کردندی که هر از چند وفت خود را شستن کردن کردندی. پارس بز چران جواب دادن کردندی، من در عمرم دوبار خود را شستن کردن کردندی.
    1) یک بار زمانیکه مادرم مرا به دنیا آوردن کردن کردندی.
    2) یک بار دیگر در حال فرار بخاطر دزدی خود را به نهر زدن کردندی.
    پارس بزچران از کورش پرسان کردن کردندی، شما هر از چند وقت خود را شستن کردن کردندی؟
    کورش جواب دادن کردندی، من سالی یک بار خود را شستن کردن کردندی.

    پارس بز چران بسیار کلان تعجب کردن کردندی. بعد پرسان کردندی. مگر شما ماهی هستندی که همیشه در آب هستندی.

  262. Ali 8 Says:

    تا طلوع اسلام، قریب 80 سلطان و امپراطور،در قوارۀ ستیز مداوم با روم و یونان، غرقه در ثروت ،قدرت، فرهنگ، آگاهی و عنوان، در ایران حکومت کرده اند، اما از این همه امپراطور بلند مرتبه، جز همین اسامی افسانه ای و قصه های شاهنامه ای، دیگر خردلی نشان از تاریخی نمی یابیم. آنها شهر، بازار، معبد، کاخ، کوچه، گهواره و گور ندارند و نه تنها رد هیچ حکومتی از این همه قرن و این همه امپراطور، که به جنگ رومیان می رفته اند، بر جای نیست بلکه حتی یک نیزه و دشنۀ مفرغی و یا یک کاسۀ سفالین ساده نیافته ایم.

  263. Ali 9 Says:

    هرتسفلد که از او بعنوان معمار پاسارگاد یاد می شود، در سال 1928 یک تخته سنگ u شکل را به دشت باز و بدون عوارض باستان شناختی دشت مرغاب که قرار بود پاسارگاد در همانجا ساخته بشود، انتقال داد. بر بدنۀ بیرونی آن، تصویر یک چهرۀ بال دار ناشناس رسم است. تاج مصری الاصل آن، حالت ایستادن و همچنین مدل لباسش حاکی از مصری بودن آن می باشد و با هیچ یک از داده های باستان شناختی ایران تطبیق نمی کند. چنان که دیگر تصاویر ناسالم و واریختۀ سنگی موجود در کاخ های پاسارگاد نیز، مانند آن نقش انسان – ماهی، آن دیو – پرندۀ چنگال دارکاخ بار تماماٌ نقش بر جسته های بین النهرینی و به خصوص آشوری اند، که به پاسارگاد منتقل شده، برای ساخت شهرک و مقبره برای کورش که تا کنون هیچ ردی پای از او در ایران نیافته ایم.

  264. Ali 10 Says:

    هخامنشیان، اولیه و اصلی ترین شناسنامه نمودار ارزیابی توانائی های هنری و اقتصادی یک تجمع سیاسی و حکومتی یعنی سکه را به تاریخ عرضه نکرده اند و فاقد شناسنامه رسمی در نمودارهای مصطلح ثبت احوال هستند.

  265. Tarbizli Says:

    مشخصات یک پهلوی طلب دو آتشه:
     عدم آگاهی به مسائل سیاسی
     خائین به وطن
     همجنس بازی
     اعتیاد شدید به مواد مخدر

  266. araz elses Says:

    یاشاسین ازربایجان خاک تو سر این مملکت فاسد ایران باشه ایول به عرب ایول به کرد لیاقت شما….عربه..فارس یادت بمونه خلیج عرب میمونه

  267. araz elses Says:

    کیروش یا کیر روش یا کیرتوش از یکی از افتخارات عرب زبانان عزیز یا پارس کنان عزیزه

  268. علي اكبري Says:

    كوروش يك لواط كاره بدكاره بيشتر نبوده كه در جواني چوپاني ميكرده و لواط ميداده هخامنشيان هم به عنوان يك سلسله بي عرضه با لشكر يك مليون نفري از سيصد نفر يوناني شكست خوردند و در آخر هم داريوش سوم از ترس اسكنددر زنان و دخترانش را رها كرد و تا مرو پياده دويد مي توانيد فيلم اسكندر كبير يا سيصد را ببينيد

  269. رضا Says:

    من 2 ساله در تبریز زندگی می کنم. اعتراف می کنم بعضی از مردم اینجا خریت جزئی از وجودشون شده. تقصیری ندارن.
    راستی هیچوقت فراموش نکنید که ترک ها، مهاجران متجاوزی هستند که از ترکمنستان به ایران آمدنند. حتی کلمه آذربایجان هم یک کلمه فارسی است. آذر یعنی آتش و بایجان همان بایگاه است به معنی محل بایگانی و نگهداری که بعد از حمله اعراب به ایران چون در الفبای خود «گ» نداشتند «گ» به «ج» تبدیل شد. آذربایگان یعنی جایگاه آتش

  270. نادي Says:

    از خواندن این نوشته و کامنت ها واقعاً ناراحت شدم. اتفاقی به اینجا آمدم و بنظرم واقعاً این کار زشتیه که بخواهیم بخاطر ترک بودن یا فارس بودن (یعنی چیزی که ابداً دست خودمان نبوده) به همدیگه فخر بفروشیم و یا توهین کنیم.بهتر نیست که خودمان در زندگی کاری بکنیم یا حرفی بزنیم که باعث افتخارمان باشد؟ با وصل کردن خود به ترک و فارس و کرد و لر و بلوچ و .. …آیا افتخارات یا اشتباهات آنها به ما مربوط می شود؟
    دوران این گونه جدل ها سال هاست که به پایان رسیده. حتا اصطلاح «هموطن» هم تاریخ مصرفش به سر آمده. چراکه قبل از این ملیت های قراردادی و سببی و نسبی؛ همگی شهروند یک دنیا هستیم
    پاینده باشید

  271. ایرانیش Says:

    آخه مادر قهوه ی توله سگ نژاد کیری….کی به شما کیر خرها اجازه داده که انقدر گه خوری بکنید؟ همین ایرانیا بودن که شما عربای بوگندوی سوسمار خور رو از توی آشغال دونی کشیدن بیرونو به اصطلاح آدمتون کردن…..آخه شما توله سگا کی بودین به جز یه مشت گراز وحشی لاشه خور عوضی؟

  272. shir Says:

    akhe torke khar torke nafahm….az bas fars ha tahghiret kardan oghdei shodi?rast migan torka hamashoon kharan
    man to ro migam….nane o agha torketam migam….haroomzade ye tork

    • عموجانی Says:

      کاش بحث تحقیر بود
      من فکر میکنم تمام کسانی که به طریقی فکر میکنند علت گاییده شدن نوامیسشون فارس‌ها هستن جمع شدن و با ملاقه از گُه فارس‌ها میخورند

  273. سارال Says:

    دوستان حقیقت همیشه تلخه منم با این موافقم که این مساله به ترک وفارس ربطی نداره ولی خب با این همه نمیشه تاریخ رو تحریف کرد یعنی شدنی نیست اینهایی که نوشته شده واقعی بوده ان متاسفانه واین را نمی توان به حساب این گذاشت که کوروش با این کاراش آدم بدی بوده ولی پنهان هم نمی شود کرد چه لکه بدی تو تاریخ ایران وپارسی زبانها جا داده هست که نمی شود پاکش کرد بهتر هست راه دیگه ای را انتخاب کنیم تا حدا قل از بار این حقارت کم بشه نا اینکه به یک دیگر بپرین ………

  274. Bill Kaulitz Trumper Says:

    ملت بیکارنا
    هم نویسنده
    هم بقیه که میان نظر میدن و بهم ناسزا میگن..الان ما داریم تو یه کشور زندگی میکنیم
    مهم نون شبه که فعلا به برکت کشورداریه دولتیا خیلیا ازش محرومن
    به کوروش کبیر بسیاراحترام میزارم
    به پیامبر عرب بسیار احترام میزارم(البته به نژاد عرب بودن پیامبر (صلی الله و علیه وآله وصلم)شک دارم..چون خصوصیات جسمانی ایشان و آریاییها بسیار بهم شبیه بوده است و ایشان و خانواده شان بین اعراب به زیبایی و خوش سیرتی معروف بوده اند)
    اگه واقعا کوروش کبیر همان ذوالقرنین بوده (که در قرآن پیامبر بسیار مورد احترام است و به فاتح جهان ازو یاد شده است )پس پیامبر و کوروش همدیگرو برادر صدا میزدند(در صورت مواجهه)
    سوالم اینه که چرا ما به جای اینکه برادرانه بشینیم حرف بزنیم هماطور که ادعا میکنیم پیامبر (از طرف مسلمانان)و کوروش(طرفدارای دو آتیشه ی این شخصیت بزرگ ایرانی) انسانهایی بزرگوار بوده اند همش باید بزنیم تو سرو کله ی همدیگه؟

  275. Bill Kaulitz Trumper Says:

    حالا یه حرفی
    چرا میگیم ترک؟
    یا فارس؟یا عرب؟
    مهم اینه که انسانیم همه
    کتیبه های سومرو بخونین
    ینی میخواین نژادی از دنیای دیگر (آنوناکی=خدایان باستان سومر..طبق گفته ی خیلی از محققان خط شناس باستانی ومترجمان زبان سومری 445000سال پیش اینها از سیاره ای دیگر بر زمین فرود آمده اند و انسانها را به بردگی کشیدند(حرف خودم نیست حرف باستانشناسای سومر..البته نه سومر دوره ی هخامنشیان خیلی قدیمیتر)) بهتون حکومت کنه تا قدر انسان بودنتونو بدونین

  276. Bill Kaulitz Trumper Says:

    حالا اگه جدی نمیگیرین با خودتونه
    سالها در زمینه ی خدایان باستان تحقیق کردم(نگین دیوونس)

  277. شاهین ا Says:

    بالاخره ثمره سی سال ضد فرهنگ کار کردن حکام به نتیجه رسید و ان همین ادبیات بکار رفته در کل مطالب بالا بود چه انهاییکه له یا علیه فارس و ترک حرف زدند است. چه انهاییکه سکوت کردند.بله سناریوی اضمحلال یکی از قدیمیترین حکومت و نمدن های جهانی خیلی راحت به پایان دارد می رسد. و در اینده فقط در کتب در باره کشوری بنام ایران خواهید خواند. خوتان خبر ندارید که اتشبیار معرکه شده اید. بگویید بار هم بگویید همه شما ها نمیدانید که سربازان بی جیره و مواجب یک نمایشنامه هستید. تا کشوری بنام ایران دیگرنتواند سر بلند کند. حالا همش ازخربودن ترک! اقا بودن فارس! سوسمارخور بودن عرب بگویید. ولی همه شماها تا فرصت پیدا میکنید با یپرواز به دبی پایتخت سوسمار خور ها و انتالیا بندر ترک های خر و یا به هر کجای دیگر که از انها بد میگویید می پرید. بیشترین پول های خودتان را پای سفر به غربستان در ظاهر خانه خدا به پای سوسمار خور ها میریزید و در برگشت صور و سات اینکار را هم میدهید. انگار واقعا خدا مقیم مکه است. و در خانه های همه شما ضد ترک های خر هم دویست کانال ترکیه وجود دارد و خواب سفر به استانبول را می بینید. حالا بروید خجالت بکشید همه شما ها از این نوشته هایی که یکی به نفع یا ضد دیگری نوشته یا می نویسید.همانطور که سن های بالای چهل سال از حماقتی که در سال 57 کردیم خجل هستیم دیر نیست ان زمانی که شما نیز از این نوشته های خود تاسف بخورید و ان زمان دیگر سودی نخواهد داشت.پند گیرید . کارگردان از بالا دارد صحنه گردانی میکند و خود خبر ندارید.

  278. شهاب Says:

    كير تو دهن هر چي وطن فروشه كسگشه…….

  279. ایرانی Says:

    کس ننت،کس کش ترک خر ،کیری.

  280. پرهام Says:

    آخه بی شعور، تو اگر حداقل 2 برگ کتاب تاریخ مطالعه میکردی این اراجیف رو نمی نوشتی. اون چهارپایانی هم که برات هورا کشیدن خر تراز خودتن که هنوز نمیدونن اون ترکیه که نهایت آرزوی شماهاست، هنوز که هنوزه یه دستخط ندارن و از الفبای لاتین استفاده می کنن. اگر جلوی چشمم بودی مادری از می گاییدم که آرزو میکردی ننه ات رو همون آقا سگه بگاد. کس کش بی غیرت.

  281. آتوسا Says:

    چتونه این همه فحاشی میکنید این که کوروش کبیر کی بوده به همه ثابت شده بزرگ مرد تاریخ
    نمیخواد به هم توهین کنید این دکتر هم اگه کمی عقل داشت این شر و ور هارو نمینوشت

  282. شهاب Says:

    دكتر حرومزاده اگه پيدات كنم تيكه پارت ميكنم….دلم خيلي ازت
    پره حرومزاده……

  283. شاهین ا Says:

    بچه های ایران خواهش میکنم از این جملات زشت استفاده نکنید. اگه شما دارید این به اصطلاح آقای دکتر را نقد میکنید با ادبیات خوب نقد کنید استفاده از کلمات رکیک در شان فرزندان کوروش بزرگ نیست. بیایید به این دکتر جیره خوار بیگانه نشان دهید که شان و اصالت نسل اریایی چطوری است. ایشان هنوز در دشتهای تاتارستان و قره گوم دارد زندگی میکند.که از صدقه سر اریایی ها به ابادانی و مدنیت رسیدند. ایشان خبر ندارند که چند سال قبل به ایران لقب مادر جهان داده شد. که واقعا هم درست است. نگاه به وضعیت فعلی نکنید. ایشان خبر ندارد که اگرجزوه ترکیه هم بشوند باز زیر دست ترکیه غربی باید باشند.یعنی قسمت غرب ترکیه است که سیاست گردان کل ترکیه می باشدو همین الان که زمینی هم وارد ترکیه می شوید تا آنکارا خیلی کشور چشمگیر و مدرنی نمیبینید از انکارا به بعد است که تفاوت ها اغاز میگردد. تازه ما چقدر بدبخت شدیم که کشور نوپا و تازه از بحران خارج شده ترکیه باید برایمان بهشت موعود باشد.اصلا جواب یک خائن را ندهید. او میخواهد با این توهین ها شما ها را عصبی کند بهتر است تحفیق کنید و جواب اقا دکتر لیر مواجب بگیر را با سند و مدرک بدهید. فحش رکیک دادن بعنی مثل همین اقای دکتر بودن است در صورتیکه ما با او فرق داریم.

  284. سید علی هاشمی Says:

    یک روز همدیگه رو از نزدیک می بینیم اونوقته که آرزو می کنی که کاش از مادر بدنیا نیومده بودی

  285. Ali11 Says:

    فارس های شووینست پای منقلی، افسانه ای سفارشی را در این یا ان مقوله آغاز میکنند و به شرح در می آورند و موقع ثبوت شروع به فریب کاری از قماش نابودی، سرقت، و یا سوزاندن می کنند.
    قصه سرابان پای منقلی در این شگرد و شیوه دو سود را میجویند.
     نمایش دارائی های خیالی یا به عبارت بهتر، وصل خود به اجداد فرضی شان که نژاد تراشان و تاریخ سازان غربی با منظور خاصی برای یک عده تدارک دیده اند.
     ایجاد کینه ملی نسبت به نابود کنندکان ان دارائی های خیالی مانند عرب ها، اسکندر مقدونی و ……

    برای مثال- افسانه سازان پای منقلی که منقل شان از همبن راه گرم نگه داشته می شود، می گویند: در سارویۀ اصفهان کتابخانه ای بود که عظمت ان خیلی بیشتر از اهرام ثلاثۀ مصر بود ولی عرب ها با لیزر طوری نابود کردند که حتی خشتی از آن کتابخانه بر جای نمانده است. حالا چرا عرب ها اهرام ثلاثه مصر را با همان لیزر از بین نبرده اند، معلوم نیست!!!

  286. Babak Says:

    حاجی محمد رضا شاه پهلوی فرزند رضا پشکل

    خاندان پهلوی در واقع مسخره ترین خاندان پادشاهی در تاریخ خاورمیانه میباشد که به ایرانی ها تحمیل شد. رضا مهتر کرجی الاصل از نگهبانی اسب سفارت های هلند و انگلیس در طهران به پادشاهی رسانده شد. از یک طرف، او برای فریب خلق در مجالس عزاداری خرافه‌ پرستی ‌میکرد، همچنین در تاسوا و عاشورا، گل بر سر و صورت خویش می‌ مالید تا روحانیون جیره خور، او را احیا کننده دین معرفی کنند. از طرف دیگر، می گفت که هر کلمه باید با پیشوند « شاه » شروع شود مانند شاه کس، روغن شاه‌ پسند، شاه کلید، شاهراه، شاه دزد، شاه‌ییت، شاه مردان، شاه سگ و…! الفاظی که ریشه در خرافات دوران هخامنشیان بربر داشت. سفیر وقت امریکا در طهران، بعد از دیدار و گفتگو با رضا پشکل، گفته بود که رضا پشکل تنها مقداری ناچیز با یک حیوان وحشی فاصله دارد.

    بعد از مرک رضا پشکل، زنش، تاج الملوک، اول صیغۀ یک اخوند سید شد و بعد با یه کارگر اسفالت کار بنام خرم ازدواج کرد. بعد از انقلاب، تاج الملوک مادر حاجی محمد رضا شاه پهلوی در یه بیمارستانی در نیورک تک و تنها و در نهایت غریبی مرد. در روز مرک هیج کسی بالای سر او نبود. جنازۀ وی هفته ها در بیمارستان ماند و هیچ کس حاضر به پرداخت مخارج بیمارستان، مخارج کفن و دفن را به عهده نگرفت تا اینکه فرح از پاریس 5 هزار دلار برای غلامرضا پهلوی جهت دفن تاج الموک فرستاد که غلامرضا انرا بالا کشید تا بلاخره، جنازۀ تاج الملوک توسط شهردار نیویورک بدون هیچ نام و نشانی همچون افراد بی خانه مان در گور دسته جمعی به خاک سپرده شده.

    حاجی محمد رضا شاه پهلوی، شاهنشاه اریامهر {( نور اریا)، به گچل میگن زلف علی} فرزند رضا پشکل با چشمان بسیار ضعیف، قد کوتاه، اندام ضعیف و دماغ بزرگ، شبیه آدم های عقب ماندۀ ذهنی – جسمی بود. او در دوران جوانی که در سویئس تحصیل می کرد، عاشق یک پیر زن مستخدم مدرسه شده بود. از نتیجۀ این عشق و عاشقی، زن حامله میشود.
    فرزند رضا پشکل نه تنها دارای قد کوتاه، اندام ضعیف و دماغ بزرگ بود که معمولا مردم ممد دماغ صدا میکردند و موقع حاضر شدن در جمع، حضار میگفتند، صلی علی محمد – ممد دماغ خوش آمد بلکه دارای ضریب هوش بسیار پائین هم بود. پدرش رضا پشکل روزی گفته بود که ممد، ایگاش تو دختر بودی و این اشرف پسر می بود. در دوران حکومت ننگین همین پسر رضای پشکل زاده، بحرین به آسانی از ایران جدا شد. او دکتر فاطمی، وزیر خارجۀ دکتر محمد مصدق را فقط بخاطر اینکه در سال 1333 مجسمۀ رضا پشکل را زیر کشیده و بعد به آن شاشیده بود، اعدام کرد. محمد رضا خودش را ظل الله ( سایۀ خدا در روی زمین ) می خواند و میگفت، حزب فقط رستاخیز – رهبر فقط محمد رضا شاه پهلوی

    بهر حال، در حالی که خیلی از مردم در حلبی اباد های طهران زندگی میکردند و به نان شب محتاج بودند، ممد دماغ موقع فرار از ایران، 36 میلیارد دلار را با خودش برد. فیلم مستند 36 میلیار دلار را در اینجا ببینید

    اشرف خواهر محمد رضا هم با یه رانندۀ تاکسی مصری بنام شفیق ازدواج کرد. شفیق همۀ پول های اشرف را بالا کشید و رفت به مصر و دیگر برنگشت. او بعداٌ عاشق لئون پالانچی ارمنی شد. پالانچی هم زمین های او را در رامسر بالا کشید.

    شمس خواهر دیگر محمد رضا هم با مهرداد که در مهمانی ها ویالون میزد، ازدواج کرد.
    علی رضا، برادر حاجی محمد رضا هم با یه فاحشۀ لهستانی ازدواج کرد
    لیلا پهلوی، دختر محمد رضا هم که بشدت کیر گیجه گرفته بود، با ان همه ثروت نتوانست حتی یه دوست پسر برای خودش پیدا کند. او هم که مثل سایر فارسا بشدت اعتیاد داشت، با مصرف بیش از حد کوکائین، در هتلی در لندن سنکوب کرد و مرد.
    جریان سنکوب کردن لیلا را در اینجا بخوانید.

    فارسا فرهنگ قوادی خودشان را مهمانوازی پارسیانه می نامند، زمانیکه جمیی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا به ایران آمده بود تا شاید بتواند محمد رضا را در قدرت نگه دارد، محمد رضا که مثل سگ جلوی کارتر دم تکان میداد، از فرح خواست تا جلوی کارتر برقصد. فرح در حالیکه میرقصید، می خواند:
    الهی ممد دماغ بمیره – جمیی منو بگیره
    حضار هم میگفتند:
    شاهی به این بیغرتی، هرگز ندیده ملتی
    بطور خیلی خلاصه : منظور خلقت از خلق رضا پشکل و فرزندانش فقط برای تحقیر مردم بوده است.

  287. شاهین ا Says:

    هر هر هر خندیدیم. حیف اسم بابک که روی تو گذاشته اند.خوب الحمدالله که بقول تو که ان پهلوی پشکل نابود شدند الان که تقریبا تا اندازه طول مدت حکومت انها مملکت در دست تو است بابک جان . لطف کن موفقیت و پیشرفت های این سه دهه را بنویس
    . البته تقلب نکنی ها …یادت باشه که هنوز برای رفتن به شمال داری از همان سه جاده رضا پشکل استفاده میکنی . و اتوبان تهران شمال تو تا وقتی که زنده هستی راه نمیفته این مثال را زدم که در زمان دادن اطلاعات کلک نزنی و کارهای سابق را به حساب نیاری.

  288. کوروش کبیر(مردی از هخامنشیان) Says:

    با نام خدا و درود بر کوروش کبیر شاه شاهان آبرو دار ایرانیان
    این دکتر احمق خود فروخته از امسال همون الاقی که چند وقت پیش توی یه روزنامه گفته بود ما با منشور کوروش بشدت مخالفیم که اگه من اونجا بودم اون الاق و خفش میکردم اینا پدرشون یکی دو تا نیست واسه همینه این چرندیاتو میگن .مادر فاحششون با عرب و انگلیسی و اسرائیلی و خلاصه همه قومی رابطه داشته الا ایرانی اگه خون ایرانی تو رگشون بود ازین حرفا نمی زدن.بچه زن جنده ازین بهتر نمیشه.این بدبخت موقعی که تو رحم مادر جندش بوده هرکی از راه میرسیده داشته با مامان جونش حال میکرده با آلتش میزده تو کله این بد بخت این بیزبونم کلش تاب برداشته دست خودش نیست اگه این حرفارو میزنه البته اون احمقیم که گفتم تو مصاحبه با روزنامه اون اراجیف و گفته بود سر نوشتش مثل همین دکتر بد بخت بوده اون دیگه کلش سوراخ سوراخه

  289. tarbizli Says:

    در ایران، به توحش های حیوان وار عصر بربرهای هخامنشیان میتوان اشارۀ کوتاهی کرد:
    فرورانه یعنی زناشوئی با نزدیکان خود مثل خواهر- برادر و پدر – دخترو مادر – پسر برای نمونه: کمبوجیه با دو تن از خواهران خود ازدواج کرد. کورش با خالۀ خودش ازدواج کرد
    حلالند حوران سیمین بدن / چه دختر، چه خواهر، چه مادر، چه زن

    برورانه یعنی دختر کشی. انها دختر را ننگ می دانستند و اغلب دختران خودشان را همراه مادران شان زنده بگور می کردند.
    مرا گفت چون دختر آمد پدید / ببایست اش اندر زمان سر برید. چون زن زاد دختر، دهیدش به گرگ / که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ.

    اَوَجَم یعنی چشم درآوردنها و گوش و بینی و زبان بُریدنهای مکرر، و دار زدنهای فجیع (چهارمیخ کشیدن توأم با روی نیزه نشاندنها ) و کشتارهای پی درپی. داریوش خونخوار( در اصل یهودی است) درکتبیۀ (بَغستون) یا «بیستون»(نگاه شود به: «شارپ»فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی صفحات: ۵۱-۵۳ و… ).
    افتخارکشفِ شکنجۀ وحشتناک ِاُستوانۀ خاکست توسط کورش که شخص مورد غضب ملوکانه را با سر در استوانۀ پر از خاکستر «رها » میکردند تا با تنفس خاکستر بجای هوا، با مرگ تدریجی و جانکاهی بمیرد. دیگرانواع شکنجه های ابتکاری مثل سنگسار و زنده دفن کردن و.. به هخامنشیان میرسد. نگاه کنید به «یاد داشتهای جوانی ناپلئون – ماهنامۀ آرتش، ترجمۀ سرلشگر محمودِ کِی» و » خلاصۀ تاریخ کتزیا س – ترجمۀ خلیلی – کامیاب،۱۳۷۹، چاپ: کارنگ صفحا ت ۹۵،۹۳،۸۸،۸۲،

  290. Ali 12 Says:

    در رابطه با گور کورش

    اگر در زمان شاهان سلسه هخامنشی، چنین گوری بر پا بود، بی شگ بر آورندگان تخت جمشید بایستی که گوشه ای از ان ولخرجی های آرایش گرانه را به بنای گور کورش بنیانگذار امپراتوری خود منتقل میکردند تا مورخین امروز مجبور نشوند اثبات پایتخت اصلی هخامنشیان را به روایت های مورخین و افسانه سازان کهن یونان و روم متکی کنند که هیچ کس قادر نیست بر برگی از نوشته های اصلی انان دست یابد و تمام انها به گونه ی لاعلاجی ناشناخته، مخترع و مجهول اند.

  291. Ali 12 Says:

    در کتاب « خلیج فارس!!! در نقشۀ کهن » چاپ کرده اند.

    « لوحۀ گلی منقوش از آثار کهن بابل در سه هزار سال پیش از میلاد نقشۀ دنیای بابلیان را نشان میدهد. و در پشت آن شرح نقشۀ حک شده است. در این نقشه بابل و آشور در احاطــــۀ « خلیج فارس!!! » دیده میشود. ســـــــــایر نقاط را به « نواحی دیــــــــــگر» خـــــــوانده اند. اصل لوحه در موزۀ بریتانیا نگهداری میشود !!! »

    پس پنج هزار سال پیش، یعنی دو هزار و پانصد سال قبل از پیدایش قوم با عنوان امروزی پارس ( پارس صفت است بمعنی ادم ولگرد و سگ صفت )، جغرافی دانی در بابل، پیش بینی ضرورت و لزوم وجود خلیجی با نام فارس اشاره به آن را در رسامیش منظور کرده است !!! آیا توسل نژاد تراشان و افسانه سازان به این چنین دست آویزهای مسخره و یا گل نبشتۀ ساختگی بابلی کورش، خود بی بنیانی اندیشۀ فارس سازان و خلیج خواهان را بیان نمی کند. جالب اینجاست که کلمۀ خلیج، عربی است و معادل آن در فارسی وجود ندارد.

  292. Ali 13 Says:

    روی دیگر سکه های منسوب به سلاطین هخامنشی بدون نقش است و گرچه هیچ دلیلی برای اثبات تعلق همین سکه های یکرو به هخامنشیان بخصوص که قطعه ای از آنرا در مرکز تجمع آنها یعنی در شوش، تخت جمشید، پاسارگاد و همدان نیافته ایم. اما با دلایل کافی می توانیم آنها را پست ترین سکه های ساخت بشر بدانیم. اگر آنها اصرار دارند که این سکه های ناشیانه ضریب شده و بی شکل را، از آن امپراطوران هخامنشی بدانند، پس در همان حال که در دورانی بارادارۀ همه جانبۀ جهان را برگردۀ هخامنشیان می گذارند، برترین دلیل و فصیح ترین سند ناتوانی فنی، فرهنگی و اقتصادی آن سلسه را نیز با هخامنشی شمردن این سلسه ها عرضه می کنند. و اگر میخواهند منکر تعلق این سکه ها به امپراطوران هخامنشی شوند، آنگاه می باید قبول کنیم که این سلسلۀ بدون سکه رسمیت و حضور خود را تنها با ضربه های نیزه اعلام کرده است.
    اگر معلوم نمی کنند که این سکه ها را کجا یافته اند، اگر صاحبان اصلی انها قابل شناسائی نیستند، اگر در سراسر شرق میانه از این امپراطوری ظاهراً مقتدر و پهناور کمترین نشانۀ تجمع عمومی، آئینی، اجتماعی نظیر شهر، بازار و معبد نیز به جای نمی بینیم. پس تردید نمی کنیم که اگر افسانۀ هخامنشیان را بار دیگر و بدون توجه به تلقینات توطئه گران که خود را به شمائل مورخ، ایران باستان شناس، مکتشف و مرمت کار آراسته اند، باز خوانی کنیم، تمام این اژدهای کاغذی دست ساختۀ آنها که هخامنشیان نام دارد، به سادگی مچاله و به دور افکنده خواهد شد

  293. Ali 14 Says:

    بدون استثناء هر آن چه را که تا امروز بنام هخامنشی عرضه کرده اند، هم فاقد گزارش اکتشاف است و هم دلیل روشنی برای هخامنشی خواندن آنها ندارند و از همه مهمتر این که با یقین کامل می توان مدعی شد که بخش عمده ای از این اشیاء به اصطلاح هخامنشی نوسازند و همانند بخشی از کتیبه ها و کتاب ها در دوران اخیر توسط نژاد تراشان و تاریخ سازان غربی که عمداٌ یهودی هستند، تدارک شده اند.

  294. Ali 15 Says:

    نژاد تراش معروف جان کرتیس و پای منبری خوان های پای منقلی داخلی که ادعا می کنند پاسارگاد 546 سال قبل از میلاد یعنی پیش از حملۀ کورش به بابل بنا شده پس ما اگر پیشینۀ هخامنشیان را تا دوران هخامنش بنیانگذار، یعنی 150 سال پیش از کورش به عقب برانیم انگاه این سوال بی پاسخ خواهد ماند که کورش سپاهیانش را برای مقابله با آستیاک و کرزوس از کجا حرکت داده و اگر او هفتمین شاه برزگ هخامنشی خوانده می شود و در پی هخامنش و چش پیش و آریارمن و کورش اول و آرشام کمبوجیۀ اول آمده پس پایتخت آن شاهان پیش از او در چه نقطه ای قرار داشته و اگر جاعلان برای آریارمن و ارشام نیز کتیبه بیرون داده اند، این کتیبه ها را کدام منشیان در چه شهری نوشته اند و در چه محلی نصب بوده است و اگر می گویند که این لوحه ها را در همدان یافته اند پس بپرسید که آریارمن و ارشام در همدان چه می کردنده اند که تا زمان آستیاک هم هنوز در اختیارهخامنشبان نبوده و اعتراف میکنند که بعد ها کورش از چنگ مادها در اورده است

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده
      بهتره بری ببینی بیشتر دخترهای دوبی رو از جمهوری آذربایجان میارند.ق

  295. mary Says:

    آخه اين چرت و پرتا چيه كه نوشتي مردك مگه تو منشور كورش رو نديدي آخه سگ زاده تويي

  296. شهرام Says:

    این همه کینه و نفرت از بزرگ مرد تاریخ ایران چه معنایی را ذهن متبادر میکند؟
    آیا اینچنین گفتار نسنجیده و دروغین که از یک ذهن مغشوش و متعصب صادر گردیده وبه به و چه چه همپالگیانش را بهمراه دارد اصلا ارزش انتقاد دارد؟
    حقانیت کورش کبیر همانقدر روشن و آشکار است که حماقت این مردک خرد گریز که تمامی وجودش لبریز از کینه و نفرت از خاک پاک ایران زمین است.
    من یک ایرانیم و همیشه به پیشینه تاریخی کشورم افتخار کرده ام و یقین دارم که آنچه این مردک گجستک وطن فروش بزبان رانده نتیجه یک نوع عقده حقارت است که متاسفانه گریبانگیر عده ای شده.
    این به اصطلاح دکتر بهتر بود بجای تحقیق در تاریخ کهن این مرز و بوم کمی هم به پیشینه اربابان دون مایه خود توجه میکرد که تا اینطور آلت دست دشمنان این سرزمین قرار نمیگرفت.

    ملتی که شعارش: گفتار نیک کردار نیک پندار نیک است از یاوه گوییهای عناصر معلوم الحال تردید به خود راه نمیدهد.
    نام و یاد کورش همیشه در ذهن پاک طینتان تاریخ در هر کجای این کره خاکی به نیکی باقی خواهد ماند.
    هرکس را یارای تحمل عظمت نام ایران و فرزندان ایران نیست همان بهتر که به دامان مادران بدکاره خویش پناه برد که ایران جای بد سرشتان نیست.

  297. ارمين Says:

    چرا نمیشه تاریخ ایران رو نقد کرد؟ به تاریخ مجهول 5هزار ساله ایران که میرسه همه از ادم مدرک میخوان ولی از این آتئیستها چیزی نمیپرسند!!

  298. ارمين Says:

    تا ديروز ما همش میشنیدیم کوروش اینجوری کرد اونجوری کرد داریوش اونجوري كرد. ولي الن يه حرف جديد از گذشته.فکر میکنم اعلامیه حقوق بشر که توسگ اینها نوشته شده سر پوشی بود برای جنایتهاشون که در حق ارامنه وایرانیان انجام دادند .تمام ملتها به فکر گسترش علم ودانش بودتد ولی پادشاهان هخامنشی در فکر گسترش قلمرو وایجاد قصر برای خوشگذرانی وفساد

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده
      بهتره بری ببینی بیشتر دخترهای دوبی رو از جمهوری آذربایجان میارند.اضصثضبش

  299. ارمين Says:

    علامیه حقوق بشر که توسگ اینها نوشته شده سر پوشی بود برای جنایتهاشون که در حق ارامنه وایرانیان انجام دادند .

  300. Ali 16 Says:

    تاریخ ایران مثل صدای تند باد است که نژاد تراشان و افسانه سازان خارجی از یک طرف و نقال های پای منقلی داخلی که زندگی زالوئی خود را از این طریق می گذرانند از طرف دیگر، براه افتاده است. صدای هارت و پورت آنها را میشنوی ولی هرگز بصورت فیزیکی چیزی نمی بینی.
    از پر آوازه ترین یلدگار مانده از هخامنشیان بربر، یعنی تخت جمشید، جز بنای نیمه ساخت، بی مصرف و غیر قابل سکونتی نیست، که تنها ثمرۀ ان تخریب و بی هویت کردن یک زیگورانت کهن، با مجموعه ای از معابد ایلامی بوده است. بررسی عالمانه معلوم می کند که افسانۀ اقتدار هخامنشیان، انگاه که تمام امپراطوران آن سلسه را فقط ساکن یک محوطۀ کوچک چند صد متری در اطراف بنای » تچر» می یابیم چون دود ناچیز یک شعلۀ کوچک شمع مفقود می شود.

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده
      بهتره بری ببینی بیشتر دخترهای دوبی رو از جمهوری آذربایجان میارند.ثثث

  301. سازمان تاج بخشان Says:

    تنها پاسخ پاراگراف آخر و خط آخر نوشتارتان را می دهم:

    اگر شاهنشاه آریامهر بدون وسایل رفت و چیزی همراه خود نبرد نشان از شخصیت والای ایشان داشت. حتی مبلغ پولی که در حساب های خارج از کشور داشتند بعدها به شاهزاده رضا پهلوی و شهبانو فرح پهلوی رسید و پیمان بسته شد این مبالغ هنگفت در راه آزاد سازی و کمک به ایرانیان خرج شود. همانگونه که می دانیم شهبانو همیشه به پناهندگان خارج از کشور کمک می کنند و شاهزاده نیز در برنامه تلویزیونی اعلام کردند: مبلغی معادل درآمد نفتی ایران در این 30 سال با سرمایه گذاری سرمایه های ملی بدست آوردم و هر زمان که نیاز ملت ایران باشد در اختیارشان خواهم گذاشت.

  302. احمد Says:

    در یوتیوب تایپ کنید Mohammad Reza Pahlavi a Big Plunderer بعد کلیک کنید روی سرچ تا از غارت اموال مردم توسط خاندان کثیف پهلوی باخبر شوید.

  303. ترک سره ( ترک خالص یا همان ترک هشت سیلندر ) ایران شمالی Says:

    در روز نـبـرد ، بگیرمت ترک
    بر کله ی تو من می‌کوبم پـُـتک

    جای مغز تو ، من می‌کنم قیر
    وز مقعد تو گذر کنم تیر

    از یاد مبر سنان دارا
    بر آتش خشم ما میافزا

    ما زاده ی کوروش و خشایار
    بر کشور خویش نشسته هشیار

    آماده برای پاسبانی
    زین خاک و کیان آسمانی

    گر در سر تو هوای جنگ است
    بر فرق سرت سنان و سنگ است

    ور بار دگر عنان پذیری
    راه و روش نیات گیری

    پالان و لگام کهنه را باز
    بر پوزه و دوش خود کنی ساز

    پوزش طلبی ز آنچه بگذشت
    بر مردم این دیار و این دشت

    شاید که ترا ببخشم و خشم
    کاهش دهم و بـپـوشمت چشم

  304. احمد Says:

    ســــــگها شعر فارسي ميگويند
    (
    همواره در طول سلطنت پادشاهان ترک نژاد در ایران فارس سگ ها در مدح انهاشعر میگفتند وخود را تا حد یک سگ کوچک میکردند تا شاید پادشاه تکه استخوانی را در جلوی انها بیندازد .توجه شما را به تعدادی از این اشعار جلب میکنم

    1)فردوسی در مدح سلطان محمود غزنوی

    یکی گفت کین شاه روم است وهند* ز قنوج تا پیش دریای سند
    به ایران به توران ورا بنده اند* به رای و به تدبیر او زنده اند
    جهاندار محمود شاه بزرگ *به آبشخور آرد همی میش و گرگ
    چو کودک لب از شیر مادر بشست *ز گهواره محمود گوید نخست

    2) انوری ابیوردی در مدح سلطان سنجر سلجوقی

    «خسروا بنده را دوسه سال است که همی آرزوی آن باشد کز ندیمان حضرت ار نشود از مقیمان آستان باشد بخرش پیش از آنکه بشناسی کانگی رایگان گران باشد چه شود گر ترا درین یک بیع دست بوسیدنی گران باشد

    3) اثیراخسیکتی درمدح قزل ارسلان:

    «ای کمینگاه فلک ابروی تو* آبروی آفتاب از روی تو
    جای جانها گوشه شبوش تو* دام دلها حلقه گیسوی تو…
    بر سر کوی غمت بر تا «اثیر» *های هویی می زند بر بوی تو
    کم نگردد رونق حسن تو هیچ *گر بیفزاید سگی در کوی تو
    »
    (۵) در زمان شاه عباس صفوی، شاعری اصفهانی مورد توجه شاه بوده وشاه عباس وی را در سفر شکار همراه خود می برده است، لاکن مدتی توجه و عنایتی به وی نداشته است. شاعر از این بی توجهی شاه نسبت به خود پریشان خاطر شده جهت جلب نظر شاه عباس بیت زیر را می سراید

    «سحر آمدم به کویت* به شکار رفته بودی
    تو که سگ نبرده بودی *به چه کار رفته بودی»!!!

    (۶) جامی می گوید:

    هستم سگکی بر آستانت *خرسند زتو به استخوانی
    شد سگ کوی تو جامی،*** چون سگانش داغ کن
    تا بداند هر که بیند، ***کز سگان کوی تست

    7) فخرالدین عراقی هم می گوید:

    بگذار که بگذرم بکویت یکدم ز سگان کویم انگار
    بگذاشتم این حدیث کز من دارند سگان کوی تو عار
    پندار که مشت خاک باشم زیر قدم سگ درت خوار

    8) سنایی در مدح سلطان ترک:

    ما را سگ خویش خوان که تا ما گوییم که شیر چرخ ماییم(۷)

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده
      بهتره بری ببینی بیشتر دخترهای دوبی رو از جمهوری آذربایجان میارند.شبضبلضب

  305. Tabrizi Says:

    دکتررر(حا)ی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی منتشر کردند.

    زین پس بجای کلمات غریب و بیگانۀ
    1) فــــارس بگوئیم ســــــــگ
    2) پرشین بگوئیم بربر
    3) کانــــدوم بگوئیم بادکــــنک
    4) ایمیل بگوئیم نامـۀ برقــــی
    5) توالت بگوئیم دهن فارس
    6) حمام کردن بگوئیم گرمابه کردن
    7) افغانستان بگوئیم بدبختستان
    8) تاجیکستان بگوئیم شعرورستان
    9) طهرونی بگوئیم شاه دزد
    10) قوادی کردن بگوئیم مهماننوازی پارسیانه کردن
    11) کرمانی بگوئیم کیرمی
    12) خلیج فارس بگوئیم خلیج سگ
    13) زبان فارسی بگوئیم نیمچه زبان گوزلو
    14) آواز فارسی بگوئیم هاف هاف سگ
    15) مژگان خانم بگوئیم مژگان گاراژ
    16) سازمان میراث فرهنگی کشور بگوئیم ماشین افسانه سازی
    17) زرتشت بگوئیم شتر بد ریخت
    18) اوستا بگوئیم ؟ شعرور
    19) اصفهانی بگوئیم گدا صفت
    21) فردوسی بگوئیم سگ طوسی
    22) شاهنامه بگوئیم شعرور نامه
    23) کورش کبیر بگوئیم کورش لواط کار
    24) فارس زرنگ بگوئیم شعبان بیمغ

    • hbahussein Says:

      ترک اگر لقمان شود دکتر شود باز هم ترک خر است.
      کون ترکان مو نمیروید نمیگویی چرا؟
      جاده را کوبیده اند دیگر نمی آید گیاه.
      به هر حال قزوینیها ترکها رو آوردند تو شهرشون یک حال ببرند دیگه.
      تا ولایت به دست ترکان است، مرد آزاده کنده تنبان است
      جهد کن تا دریده کون بینی، دور دور دریه کونان است.
      از طرف یک سرباز پارسی که جونش رو برای کشورش میده
      بهتره بری ببینی بیشتر دخترهای دوبی رو از جمهوری آذربایجان میارند.قلصثل

  306. Ali 17 Says:

    بدون استثناء هر آن چه را که تا امروز بنام هخامنشی عرضه کرده اند، هم فاقد گزارش اکتشاف است و هم دلیل روشنی برای هخامنشی خواندن آنها ندارند و از همه مهمتر این که با یقین کامل می توان مدعی شد که بخش عمده ای از این اشیاء به اصطلاح هخامنشی نوسازند و همانند بخشی از کتیبه ها و کتاب ها در دوران اخیر توسط نژاد تراشان و تاریخ سازان غربی که عمداٌ یهودی هستند، تدارک شده اند.

  307. Ali 18 Says:

    پاسارگاد، یک نام مطلقاٌ ناشناختۀ تاریخی است، که تا قریب قرنی پیش مفهوم آشنای جغرافیای نداشته است.
    مستندات قابل عرضۀ کنونی، آن محوطۀ باستانی را که نام گذاری کهن آن بر ما معلوم نیست، از مراکز مربوط به کلنی های یونانی مهاجر می شناسند. که نشانه های فرهنگ سلوکی و مدیترانه ای در آن فراوان است.
    آن چه را، از متن و نقاشی، تا 100 سال پیش، در سفرنامه ها و تالیفات تاریخی،از جمله در سفر نامۀ فلاندن و دیالافواها در بارۀ به اصطلاح پاسارگاد گنجانده اند، یک الحاق جدید برای قدمت بخشیدن به یادهای کنونی این محوطه است، که داده های آن نه فقط با صورت ظاهر فعلی این بقایا منطبق نیست، بلکه گاه با اطلاحات مضحکی همراه است که ساختگی بودن کامل آن را بر ملا می کند.
    همزمان با اکتشافات تخت جمشید و مقارن با یافت شدن دو محوطۀ زیستی سنگی عظیم و وسیع، در بیرون از صفحۀ تخت جمشید، که ارتباطی با هخامنشیان نداشت، و با فعال شدن بخش ایران شناسی جهانی، انتقال سنگ های ساختمانی، ستون ها، جرزها و نقش برجسته های، از این دو محوطه به پاسارگاد، با دو منظور آغاز شده است. نخست بر چیدن تدریجی و کامل آن دو محوطۀ غیر هخامنشی که کتیبه های یونانی آن بسیار رسوا کننده بود و دیگر باز ساخت مکان و پایتختی برای اسکان و استقرار کورش، که هیچ یاد و نشانی از او در ایران نمی شناسیم.

  308. Ali 19 Says:

    صاحبان نگاه غیر متعصب، جست و جوگر، بنیان اندیش و بی نیاز به افسانه های منتشره از سوی مورخین یهود در باب ایران باستان و به خصوص دوران هخامنشیان، آن گاه که در مراجعه به بقایای مانده از مثلا امپراطوری روم، مقدونی و یونان، که سراسر اروپا، از انگلستان تا بین النهرین و تمامی جزایر دریای مدیترانه و از مصر تا لیبی در شمال آفریقا را به صورت نمایشگاهی از پل ها و جاده های سنگ فرش و کاخ ها و ورزشگاه ها و معابد و قصور متعدد و مجسمه های با شکوه عهد کهن در آورده و در مقابل در هیچ نقطه ای از جهان کهن و حتی در ایران، با آثار و علائم امپراتوری های دست ساخت یهودیان با نام های هخامنشی، اشکانی و ساسانی رو برو نیستند، به سادگی با موهوم بودن تمامی خیال بافی های کنونی در باب ایران باستان آشنا می شوند.
    اگر اثبات رسمی نیمه تمام ماندن تخت جمشید و نیز فقدان پایگاه دیگری برای هخامنشیان در حوزۀ داخلی و خارجی، امری مسلم و نهایی است و اگر جز پوریم هیچ علت قابل قبول دیگری برای توقف ساخت و ساز در تخت جمشید نمی یابیم، آن گاه سئوال اصلی به کرونولوژی موجود از امپراطوران هخامنشی منتقل می شود که اگر پوریم حتی ادامۀ ساخت بناهای تخت جمشید را نیز در زمان خشایارشا متوقف کرد، پس آن سلاطین هخامنشی، که ظاهرا ۱۶۰ سال پس از خشایارشا و تا زمان ادعای بی سر و ته حمله ی اسکندر به ایران، با نام امپراطور از آنان یاد می شود، در کجا مستقر بوده اند چه بار تاریخی برده اند، در ایجاد چه اثر مادی و یا تحول تاریخی شرکت داشته اند و حضور و موجودیت آن ها از چه راه اثبات می شود؟!!! ساده و سالم ترین پاسخ مدعی است که داریوش دوم و سوم و اردشیر اول و دوم و سوم، که در سیستم کنونی سلسله ی هخامنشی قرار دارند، جز مجعولانی بی نشان نیستند که در اوهام مورخین یهود شکل گرفته اند و تنها بدان سبب ناگزیر به اختراع آنان بوده اند که به علت وفور اسناد مزاحم و از جمله تاریخ گذاری های همخوان بر سکه های یک سلسله ملت ها، از اروپا تا شرق میانه، که تماما بر مبنای حضور تاریخی اسکندر، از زمانی معین تنظیم شده، به آن ها اجازه نمی داده است که زمان تاریخی ظهور اسکندر و سلوکیان را در حملۀ ساختگی به هخامنشیان نادیده بگیرند. بنا بر این امپراطوران هخامنشی پس از خشایارشا، چنان که بررسی خواهم کرد به وجه مضحکی، چون زباله، برای پر کردن چالۀ زمانی میان رخ داد پلید پوریم و ظهور اسکندر به کار رفته اند، تا اتصال مقدرات هخامنشیان و اقدامات اسکندر مقدونی به یکدیگر میسر و سپردن بار بخش عمده ای از ویرانی های بنیانی ناشی از پوریم، به دوش اسکندر مقدونی، لااقل به صورت ظاهر قابل قبول شود!!!
    بدین ترتیب به مقطع نهایی بررسی های هخامنشی از مسیر بازشناخت معماری تخت جمشید وارد می شوم. مطالبی که همراه بسیاری از دیگر مدخل ها، پیش زمینه هایی برای اثبات رخ داد پلید پوریم و عوارض ضد تمدنی ناشی از آن است، مقطعی که با مراجعه به کرونولوژی حیات سیاسی نیزه داران هخامنشی آن ها را در حد یک گروه موقت تخریب کننده و آتش انداز در تمدن شرق میانه کوچک می کند و در جای واقعی خویش قرار می دهد. بنا بر این باید ببینیم که در داشته های کنونی، مورخین یهود امتداد تاریخ هخامنشیان پس از خشایارشاه را چگونه ترسیم و تصور کرده اند

  309. Ali 20 Says:

    داریوش اول: از ۵۲۲ تا ۴۶۸ قبل از میلاد = ۳۶ سال.
    خشایارشا: از ۴۸۶ تا ۴۶۵ قبل از میلاد=۲۱ سال.
    اردشیر اول: از ۴۶۵ تا ۴۲۳ قبل از میلاد=۴۲ سال.
    داریوش دوم: از ۴۲۳ تا ۴۰۴ قبل از میلاد=۱۹ سال.
    اردشیر دوم: از ۴۰۴ تا ۳۵۹ قیل از میلاد=۴۵ سال.
    اردشیر سوم: از ۳۵۹ تا ۳۳۸ قبل از میلاد=۲۱ سال.
    داریوش سوم: ۳۳۸ تا ۳۳۰ قبل از میلاد=۸ سال.

    این تابلوی تسلط شاهان هخامنشی، از مبداء داریوش اول، که در اسناد کنونی شناخت کرونولوژی هخامنشیان، تقریبا مشترک میان تمام ایران شناسان است، از دوران خشایارشا به بعد، یعنی پس از اقدام پوریم، به قدر پشت ناخنی مستندات تاریخی ندارد و حقیقت مطلق و محض چنین است که در هیچ سند موجود دربارۀ هخامنشیان، هرگز و به هیچ صورتی سنه ای ثبت نیست و اکتشافات ایران شناسان غالبا یهودی در این باره که فرضاٌ داریوش اول حکومت کودتایی اش را در سال ۵۲۲ پیش از میلاد برقرار کرده، در حد اکثر اغماض باید به عنوان یک گمانه پذیرفته شود و نه یک شناسۀ قابل اثبات تاریخی و چنین است احوال خشایارشاه و پس از خشایارشا نیز گفت و گو از هر نوع حکومت و امپراطور برای هر مدتی، جز شیادی و شوخی سرشار از تمسخر و تحمیق نیست. بدین ترتیب اگر مورخ بخواهد بر مبنای عوارض کنونی باستان شناختی، مدعی طول زمان برای حکومت خشایارشا باشد، از آن که بقایای نیمه کاره رها شده در تخت جمشید صرف زمانی قریب بیست سال برای بالا بردن همین مانده ها را مسلّم می کند، پس آن را با ادعای موجود در باب زمان حکومت خشایارشا، به طور نسبی همخوان می یابد، ولی دوران دراز حکومت داریوش اول، با توجه به بقایای باستانی به جای مانده از او، که تقریبا به کتیبۀ بیستون منحصر است، پذیرفتن ۳۶ سال حکومت برای او بی اساس می شود. با این نگاه رسیدگی به حکومت ۴۵ ساله ی اردشیر دوم، زمانی که از او هیچ نشانه ای در تاریخ هخامنشی بر جای نیست، جز این که تصور کنیم او تمام این زمان دراز را مشغول برنزه کردن خویش زیر آفتاب شوش، بدون استفاده از سر پناه و سقف بوده، امکان و احتمال دیگری وجود ندارد!!

  310. Ali 21 Says:

    آن چه در كتيبۀ بيستون بيشترين حيرت مورخ را برمی‌انگيزد اين است كه داريوش به دفعات از شورش مردم پارسه عليه حكومت هخامنشيان سخن ميگويد. آيا اين چگونه امپراطوری پارسيان است، كه هم از آغاز، پارسيان عليه آن ‌شوريده اند؟!!!

  311. Ali 22 Says:

    پس از سقوط هخامنشيان، به دست اسكندر مقدونی و گريز بقايای پارسه ها، به سرزمين بومی خود، يعني سرزمين خزران و سد بستن اسكندر ذوالقرنين بر مسير بازگشت بربرها، در دربند قفقاز، به تقاضای بوميان ايران، كه عيناً با توضيح قرآن نيز منطبق است، طومار بربرهای هخامنشی و به دنبال آنان، طومار اين کلمۀ پارسه، تا ظهور رضا پشکل کرجی الاصل که از مهتری سفارت های هلند و انگلستان به پادشاهی رسانده شد، درهم پيچيده است.

    از زمان فرار بربرهای هخامنشی، به آن سوی کوه های قفقاز، تا 90 سال پيش، که يهوديان، سپاه جديد شعوبيه را، برای ايجاد تفرقه به ميدان ايران آورده اند، هيچ سلسله، سلطان و سرداری، خود و سلسله اش را فارس نخوانده است. کلمۀ فارس یا پارس صفت است نه اسم. به افراد ولگرد و سگ صفت، پارس می گویند.

  312. Tabrizi Says:

    بخش مهمی از سخنرانی سال گذشتۀ آراشام پارسی رهبر سازمان لواط کاران فارس در بین صد ها هزار پرشین گی ها در کنار گور کورش لواط کار. لازم بیاد آوری است که امسال آرشام جوووووون بخاطر پاره شدن مقعدش در قندهار نتوانست در این مراسم شرکت کند. و چهار سال پیش هم، مقعدش در پیشاور پاره شده بود که جهت مداوا با هواپیمای مخصوص ایر پارس به بیمارستان امیر دولت آبادی در طهران که مخصوص پرشین گی هاست، منتقل شد.ه بود. بهرحال هزار افسوس.
    ……..
    ای کسانیکه عشق کورش در سینه دارید و میخواهید روح کورش برقص در آمده و هر چه زودتر ظهور کند.

    اگر هنوز ازدواج نکرده اید، دیگر ازدواج بر شما عاشقان کورش جایز نیست
    اگر ازدواج کرده اید و زن و دختر دارید، انها را با کامیون به کشورهای عربی بفرستید. بدانید که کس بدرد شما نمی خورد و فقط برای خوشی اعراب است
    اگر هنوز به گاراژ تبدیل نشده اید، حتماً چند ماهی را در شهرهای پیشاور و قندهار بگذرانید.
    اگر زنتان پسر بدنیا آورد، از بدو تولد ساک زدن را یاد بدهید. بدانید که ساک زدن قبل از کون دادن، روح کورش را به وجد در می آورد.
    اگر هنوز دندانی برایتان باقی مانده، بکشید زیرا ساک زدن با دندان به کیر مردم صدمه می رساند و ما پرشین ها را بد نام می سازد بهمانخاطر جایز نیست.
    موقع تبدیل شدن به گاراژ توسط پشتون ها در پیشاور و قندهار، ناله نکنید. گر عشق کورش باشد، باید که سهل باشد کون دادن ها
    پارک دانشجو درطهران به عاشقان کورش اختصاص یافته و همۀ توریست ها، خصوصاٌ عرب های که وارد ایران میشوند، برای خوش گذرانی با عاشقان کورش، به آنجا هدایت داده میشوند، همیشه در انجا حضور داشته باشید و هر کسی را که گیر آوردید، کیرش را حسابی ساک بزنید. هیچ چیزی در این دنیای فانــــــــــــــــــــــی به اندازۀ ساک زدن، روح کورش خییییییییییییییییییییییییلی بزرگ را به وجد در نمی آورد.

    او در ادامۀ سخنرانی پر شور خود در میان صدها هزار پرشین گی ها گفت: در هر مکان و در هر زمان، نباید در رواج دادن لواط کوتاهی کنید. در هر هفته، حداقل ده بار کون دادن بر هر فرد مومین به کورش واجب اعلام می شود. امروز فقط لواط. لواط لواط….. گلویم پاره شد. چقدر باید بگویم، ، یادتان نرود که کورش قبل از کون دادن، حسابی ساک می زد پس کون دادن بدون ساک زدن جایز نیست.. امروز حجت بر شما عاشقان کورش تمام است

  313. Hassan Says:

    یه روز یه کوری با یه نفر دعواش شد، فرد کور زود بر گشت و گفت چشتو گائیدم. طرفه خیلی سوخت گفت، اخی چشم تو کور نه چشم من. کوره گفت میدونم. ترسیدم تو بمن بگی و من بسوزم بهمانخاطر زودتر گفتم که تو نتونی.

    حالا جریان سلطنت طلب ها هم همانطوری. صفت مشترک همۀ سلطنت طلبان مزدوری، وطن فروشی، اعتیاد و همجنسبازی میباشند. بر اساس تحقیقات دکتر محمد قلی مجد استاد دانشگاه در امریکا، رضا شاه دویست میلیون دلار که معادل چهار سال بودجۀ آن زمان ایران میشد، از ایران خارج کرد، پسرش محمد رضا پهلوی 36 میلیارد دلار از ایران خارج کرد و 85 میلیون دلاری را هم که امریکا در جهت گسترس دمکراسی در ایران اختصاص داده بود، سلطنت طلبان بالا گشیدند. مقداری خیلی جزیئ از همان پولی را هم که سلطنت طلبان خرج کردند در رابطه با تخریب چهره های سرشناس مخالف نظام بودند. در واقع، سران سلطنت طلبان شده اند پاسداران برون مرزی. خود سلطنت طلبان بزرگترین وطن فروش هستند و مثل اون فرد کور ازترس اینکه کسی نگوید وطن فروش، زود به همه میگن وطن فروش.

    بزرگترین مشوق صدام در حمله به ایران همان سران ارتش شاه بودند که در عراق رادیو به زبان فارسی با همه نوع امکانات از صدام دریافت کرده بودند.. شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه بعد از دریافت 21 میلیون دلار از صدام حسین، گفت، من بعنوان نخست وزیر رسمی ایران در تبعید اعلام میکنم که سه جزیره مال اعراب هست.

    نگو سلطنت طلب، بگو- یه تگه گثافت.

  314. شاهین ا Says:

    اینجا عجب سایت جالبی است . همه تاریخدان و مفسر تاریخ شده اند .باز یاد روزنامه های چند ماهه اول انقلاب می افتم که این اخبار برای پاک کردن اخرین خاطرات از دوران سلطنت پهلوی ها نوشته میشد مثل خروج 36 میلیارد دلار پول توسط شاه که هیچگاه ثابت نگردید و اصلا قابل اجرا نبود چون ان ثروت ملیایران و بنام دولت ایران در بانکهای خارجی بود نه حساب شخصی اصلا درامد ها ارزی ایران مگر چقدر بوده است که در عرض چند سال بدون خرج یک دلار همه ان در حساب شاه برود که بخواهد خارج کند. هنوز بعد از سی سال دست از سر استخوانهای پوسیده پهلوی بر نمیدارید. خوب است که برای رفتن به همین شمال هنوز از همان سه جاده انها و برای تشویق تیم فوتبالتان هنوز به همان مجتمع ورزشی انها و حتی همین پارک ملت و لاله و خیابان های تهران هنوز مال ان اشغال ها را دارید استفاده می کنید شما بفرمایید که شما نسل بعد از ان اجانب چکار برای ایران کردید که نامتان به افتخار بماند .در ضمن شما پان ترکیست های عزیز از افتخارات خود بفرمایید البته لطفا از سلطان محمود غزنوی و چنگیز خان و سبکتکین و صلاح الدین ایوبی و سلاطین صفویه خصوصا سلطان حسین صفوی و ترکان جوان در عثمانی که قتل عام 5/1 میلیون ارمنی را در عثمانی انجام دادن حرفی نزنید ها شانس اوردید که خوب نسل جدید تان که این بزرگان جنایتکار ترک را نمی شناسند . انها فعلا فقط ابرو و تارکان و دوغوش را میشناسند و در حسرت جین ماوی میسوزند .بین خودما ن می ماند حرفی نزنید ها گندش در میاید.

  315. ا---ح Says:

    دکتر میمون الدوله تو اصلا ایرانی نیستی و احتمالا عرب هستی که اینگونه اظهار نظر میکنی . معلوم نیست پیش کدام استادان احمقی درس خواندی و چه جوری با این مغز کوچکت موفق شدی مدرک بگیری .

  316. ا---ح Says:

    دکتر انتر الممالک . احمق الدوله . نکبت السلطنه . مفخر الدوله . عرب السلطنه .

  317. Ali 23 Says:

    سکۀ اشکانی وجود ندارد. در روی سکه ها اسم ارشکوس نوشته شده است که ایرانی ها آن را اشک می خوانند. نخستین سکۀ تاریخ دار این مجموعه را از آن میتراداتس به سال 174 سلوکی یعنی پیش از 138 سال پیش از میلاد و یعنی 8 سال پس از فرو ریزی آتن می یابیم.
    تمام سکه های پارت ها بزبان یونانی نوشته شده داشت

    میتراداتس = مهرداد
    گوزسس = کودرز
    ولوگاسس = بلاش
    پاکورس = پاکر
    اوسرواس = خسرو
    ارتابانوس = اردوان

  318. Ahmad Says:

    اسناد علنی شده دولت آمريكا
    رضا شاه، سردار نوسازی!
    از مهتری سفارت های انگليس و هلند
    تا تخت خونين سلطنت نظامی

    * دردوران رضاشاه، براثرفقر و بيماری 11 ميليون از جمعيت ايران كم شد. درهمان سالها پول نقد رضا شاه در بانك های خارج بالغ بر200 ميليون دلار بود و در بانك ملی تهران 50 ميليون دلار پول نقد داشت، كه در مقايسه با امروز، سر به دهها ميليارد می زند. * حق با مصدق بود كه گفته بود رضاشاه پول فروش نفت را به حساب های شخصی خود در خارج می ريزد.* 6 تا 7 هزار روستای ايران را به زور از مردم گرفت و به مالكيت خود در آورد و گران ترين قطعات جواهرات سلطنتی را در خارج فروخت.* رضا شاه را می خواستند از افريقای جنوبی به كانادا منتقل كنند اما اجل امانش نداد.

    محمدقلی مجد در 26 اسفند 1324 ش. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود در دانشگاه های سن اندريو (1970)، منچستر (1975) و كرنل (1978) با درجه دكترا به پايان برد و به تدريس در برخی از دانشگاه های ايالات متحده آمريكا، از جمله دانشگاه پنسيلوانيا (1993 -1998)، مشغول شد. دكتر محمدقلی مجد از سال 1999 به طور تمام وقت به تحقيق و تأليف در حوزه تاريخ معاصر ايران اشتغال دارد. اخير متن مصاحبه ای كه عبدالله شهبازی محقق تاريخ ايران با وی انجام داده روی سايت اختصاصی وی قرار گرفته است. آنچه می خوانيد از اين مصاحبه برگرفته شده است.

    اين گفتگو بر محور كتاب اخير دكتر مجد بنام «بريتانيا و رضا شاه» انجام شده است. اين اولين پژوهشی است كه دربارۀ تاريخ ايران در دوره رضا شاه بر بنياد اسناد علنی شده وزارت خارجه اين اسناد آمريكايی به ويژه از اين زاويه ارزشمند و بااهميت هستند كه چشم انداز و روايتی به كلی متفاوت را از حوادث ايران در سال های صعود و سلطنت رضا شاه عرضه می كنند. مثلاً، اسناد آمريكايی اين تصوّر را كه ساليان مديد در ميان ايرانيان وجود داشت تأييد و مستند می كنند كه رضا شاه را انگليسی ها به قدرت رسانيدند، انگليسی ها حكومت او را حفظ كردند، و زمانی كه تداوم قدرت او را غيرمفيد تشخيص دادند در سال 1941 رضا شاه را صحيح و سالم از ايران خارج كردند و پسرش را جايگزين او نمودند.

    دروغ بزرگ ديگر اين است كه گويا رضا شاه برخلاف پسرش اهل انتقال پول به خارج از كشور نبود و ثروت مهمی در خارج نيندوخت. اسناد آمريكايی نشان می دهند كه رضا شاه حدود 200 ميليون دلار در بانك های خارج و معادل 50 ميليون دلار در ايران ذخيره پولی شخصی داشت. توجه كنيد كه اين رقم متعلق به آن زمان است و به پول امروز ثروت فوق را بايد با ارقام ميلياردی محاسبه كرد. به علاوه، ما می دانيم كه «اعليحضرت پهلوي به هيئت نمايندگی انگليس در تهران پناهنده شد، به وسيله يك كشتی انگليسی از ايران خارج شد و تا پايان عمر در مناطق تحت سلطه انگليس زندگی كرد. به علاوه، ما می دانيم كه انگليسی ها قصد داشتند رضا شاه را در اواخر عمرش به كانادا انتقال دهند كه به دليل بيماری اش ميسر نشد.

    من ابتدا مشغول كار بر روی كتاب ديگرم، دربارۀ تقسيم اراضی ايران در ماجرای انقلاب سفيد بودم. در آن زمان به خاطرات و دستنوشته های پدرم دربارۀ حوادث جنگ جهانی دوّم مراجعه می كردم و تصميم گرفتم كه اگر در رابطه با مسائلی كه پدرم مطرح كرده اطلاعات و اسنادی پيدا شد، آن ها را ضبط كنم. در جعبه هايی كه در آن روز برايم آوردند، چند گزارش دربارۀ وضع ايران در اواخر حكومت رضا شاه وجود داشت. اين گزارش ها سرزمينی را توصيف می كرد كه بيست سال غارت شده، با وحشی گری سركوب شده و به شدت آسيب ديده بود. فقر، ستم، قتل در زندان، سانسور، و جالب تر از همه كمبود مواد غذايی در اين كشور بيداد می كرد. اين وضع خيلی متفاوت بود با آن چه كه ما در كتاب ها دربارۀ رضا شاه به عنوان «بنيانگذار ايران مدرن» خوانده بوديم. من به زودی متوجه شدم كه اسناد مربوط به سال های 1921-1941 ايران بسيار زياد است. و فهميدم كه كشف مهمی كرده ام و تصميم گرفتم كه بر اساس اين اسناد كتاب رضا شاه را بنويسم.

    در خاطرات پدرم خوانده بودم كه پس از سقوط رضا شاه، بعضی از مردم، به ويژه دكتر محمد مصدق، گفته بودند كه تمام درآمدهای نفتی ايران در دوره رضا شاه عملاً به بهانه خريد مهمات و اسلحه به حساب های بانكی شخصی شاه در لندن و آمريكا ريخته می شد. تصميم گرفتم كه اين ادعا را نيز مورد بررسی قرار دهم. تنها يك نگاه ساده به اسناد مربوط به نفت و ماليه ايران و ارقامی كه در اين اسناد ذكر شده بود كافی بود تا ثابت كند كه ادعای مصدق كاملاً درست بوده است. بله، عملاً تمامی درآمدهای نفتی ايران در دوره رضا شاه، يعنی رقمی در حدود 200 ميليون دلار، به حساب های شخصی او انتقال يافته بود. برای اين كه عظمت اين رقم را دريابيم اسناد آمريكايی به روشنی نشان می دهد در حالی كه انگليسی ها بخش اصلی درآمدهای عظيم نفتی ايران را می دزديدند، آن مقدار اندكی هم كه به ايران داده می شد به وسيله شخص رضا شاه دزديده می شد.

    طبق اسناد آمريكايی، حتی پس از قتل عام مشهد در سال 1935 نيز مسئوليت تأمين امنيت شخصی رضا شاه به دست انگليسی ها بود.

    پس از اتمام كتاب جديدم دربارۀ غارت آثار باستانی و عتيقه ايران طی سال های 1925 -1941، از نوامبر 2001 كار بر روی تحقيقی را آغاز كرده ام دربارۀ تاريخ ايران در زمان جنگ اوّل جهانی. اين بار هم متوجه شدم كه اسناد وزارت خارجه آمريكا در اين زمينه بسيار گسترده و مفيد است ولی طی اين سال ها كمترين توجهی به آن ها نشده است.

    طبق اسناد آمريكايی، در سال 1914 جمعيت ايران 20 ميليون نفر بود كه در سال 1919 به 11 ميليون نفر كاهش يافت. توجه بفرماييد. يعنی حدود 8 الی 10ميليون نفر از مردم ايران از گرسنگی و بيماری های ناشی از كمبود مواد غذايی و سوءتغذيه مردند. در اسناد آمريكايی مدارك مستندی دربارۀ اين تراژدی بزرگ انسانی وجود دارد. چهل درصد از مردم ايران طی چند سال قلع و قمع و نابود شدند. تنها در سال 1956 بود كه ايران توانست به جمعيت 20 ميليونی سال 1914 برسد.

    بزرگ ترين افسانه ای كه دربارۀ رضا شاه ساخته شده، معرفی او به عنوان «بنيانگذار ايران نو» و «مدرنيزه كردن ايران» به وسيله اوست. هشتاد سال است كه اين دروغ را به خورد ما می دهند. همانطور كه اشاره كرديد، محافل خاصی در لندن در حال تهيه كتاب جديدی هستند كه طی آن رضا شاه به عنوان معمار «ايران نو» مطرح می شود. ويراستار اين كتاب استفانی كرونين است و عنوان آن چنين است: سازندگی ايران نو: 1921 -1941، دولت و جامعه در دوران رضا شاه پهلوی. من حدس می زنم كه در اين كتاب همان دروغ به شكلی بزرگ تر و آشكارتر تكرار شود.

    اجازه دهيد به برخی از واقعيات اين «ايران نو» يا «ايران مدرن» در دوره رضا شاه اشاره كنم:

    زمانی كه در سال 1941 رضا شاه ايران را ترك كرد، نود درصد جمعيت ايران بی سواد بودند.
    «ايران نو»، كه «رضا شاه كبير» معمار آن بود، يك ديكتاتوری بی رحمانه و خشن نظامی بود كه در آن قانون اساسی و مجلس به شوخی شباهت داشت. اين «ايران نو» يكی از فقيرترين و عقب مانده ترين كشورهای جهان زمان خود بود كه نود درصد جمعيت آن بی سواد بودند از جمله خود رضا شاه. رضا شاه هر چند در زمينه بی سوادی به نود در صد مردم تحت سلطه خود شباهت داشت، ولی در يك چيز با آن ها متفاوت بود. او يكی از ثروتمندترين مردان جهان زمان خود به شمار می رفت.

    رضا در يك خانواده فقير روستايی در منطقه سوادكوه مازندران به دنيا آمد. طبق اسناد آمريكايی، رضا در نوجوانی به عنوان مهتر (نگهبان اسب) در هيئت نمايندگی بريتانيا مستخدم بوده است. طی دوران بيست ساله ای كه او بر ايران حكومت كرد، بدون ترديد به يكی از ثروتمندان درجه اوّل جهان تبديل شد.

    رضا شاه شش الی هفت هزار روستا را در ايران به زور تملك كرد. اين املاك از فريمان در استان خراسان شروع می شد و تا لاهيجان در استان گيلان امتداد داشت و عملاً بيش تر اراضی لرستان، شمال خوزستان و بيش تر كرمانشاهان، بخش مهمی از كرمان و تمامی مناطق جنوبی تهران، به ويژه ورامين، جزو املاك شاه بود. تمامی هتل های شمال ايران به رضا شاه تعلق داشت. مناطق پهناوری در تهران و شميران از مالكين بی دفاع آن ها به زور گرفته شد و در مالكيت شخصی شاه قرار گرفت. به اين ترتيب، رضا شاه نه تنها بزرگ ترين زمين دار قاره آسيا بلكه بزرگ ترين زمين دار در سراسر جهان بود.

    رضا شاه تعدادی كارخانه های قند و شكر، ابريشم و نساجی احداث كرد. اين كارخانه ها به دولت ايران تعلق نداشتند بلكه ملك شخصی شاه بودند ولی هزينه احداث آن ها به وسيله دولت ايران پرداخت شد. ما بر اساس منابع متعدد، از جمله گزارش های آمريكائيان، می دانيم كه در سال 1941 رضا شاه 750 ميليون ريال در بانك ملّی تهران پول نقد داشت. اين رقم برابر است با 50 ميليون دلار زمان خود. من بر اساس اسناد وزارت خارجه و وزارت خزانه داری آمريكا نشان داده ‎ام كه رضا شاه حدود 200 ميليون دلار در حساب های بانكی خود در خارج از كشور پول نقد داشت.

    اين پول از كجا به دست آمد؟ مهم ترين منبع ثروت رضا شاه درآمدهای نفتی ايران بود كه طی ساليان سال به حساب های بانكی او در لندن، نيويورك، سويس و حتی تورنتو واريز می شد. اسناد آمريكايی مكانيسم انتقال اين پول را به روشنی نشان می دهند. اين مكانيسم ساده بود. سهمی كه كمپانی نفت انگليس و ايران به دولت ايران می داد هيچگاه وارد ايران نمی شد. اين پول در بانك های لندن ذخيره می شد و هر سال مجلس به اصطلاح تصويب می كرد كه درآمدهای نفتی خرج خريد تسليحات شود. از اين به بعد اتفاق عجيبی می افتاد و پول نفت ناپديد می شد. طبق گزارش وزارت خزانه داری آمريكا و بانك جهانی، طی سال های 1921 -1941 كمپانی نفت انگليس و ايران 185 ميليون دلار به ايران پرداخت كرده است. اين پول چه شده است؟ طبق گزارش وزارت خارجه آمريكا در سال 1941، رضا شاه در اين زمان 100 ميليون دلار در حساب های بانكی خارج پول داشت. گزارش های تكميلی نشان می دهد كه او فقط در بانك لندن 150 ميليون دلار پول داشت. طبق گزارش وزارت خزانه داری آمريكا در همين سال، رضا شاه در نيويورك 18 ميليون و 400 هزار دلار پول داشت كه 14 ميليون دلار آن به صورت پول نقد و طلا و 4/4 ميليون دلار آن به صورت سهام و اوراق بود. اين گزارش ها نشان می دهد كه رضا شاه مبالغ هنگفتی در بانك های سويس اندوخته شخصی داشت و همين طور در تورنتوی كانادا. طبق اين گزارش های كاملاً رسمی و معتبر، در سال 1941 مجموع ثروت رضا شاه در بانك های خارج به رقم 200 ميليون دلار رسيده بود. يعنی در عمل تمامی درآمدهای نفتی ايران طی سال های 1921-1941 به سرقت رفته بود.

    غارت ايران به وسيله رضا شاه واقعاً عظيم بود. طبق اسناد آمريكايی، محصول زراعت روستاهايی كه رضا شاه غصب كرده بود هر ساله به روسيه و آلمان صادر می شد و پول آن به حساب های بانكی شاه در لندن، سويس و نيويورك واريز می شد. درآمد صادرات ترياك ايران به هنگ كنگ و چين هم در حساب های بانكی شاه در لندن و نيويورك ذخيره می شد. حتی گله های گوسفند و چوبهای منطقه دريای خزر هم به روسيه صادر و به دلار تبديل شده و در بانك های خارج ذخيره می شدند. توجه كنيد كه در سال 1941 كل گردش پول بانك صادرات و واردات آمريكا صد ميليون دلار بود. در اين زمان رضا شاه دويست ميليون دلار پول نقد داشت. من تصوّر نمی كنم كه راكفلر هم در آن زمان چنين پول نقدی در اختيار داشت. ما همچنين به طور مستند می دانيم كه رضا شاه بهترين قطعات جواهرات سلطنتی ايران را خارج كرد و فروخت. به اين ارقام اضافه كنيد هفت هزار روستا، هتل ها و كارخانه ها و غيره را.

    در اينجا معمايی مطرح می شود كه بايد مورد بررسی قرار گيرد. هفت هزار روستا يعنی هفت هزار ملك ششدانگی كه رضا شاه از مردم و خرده مالكين ايرانی غصب كرده بود، در طول دهه های 1950 و 1960 فروخته شدند ولی پول های نقد رضا شاه در بانك های خارج چه شد؟

  319. دکترای صلواتی Says:

    ایران و ایرانی ها خیلی مسخره هستند

    وقتی سید محمد خاتمی با عمامۀ سیاهش که دلیل بر عرب بودن او میباشد، میگوید، ما فارس های آریائی…. همه با صدای بلند به او میخندند

    شیرین عبادی هم که ترک همدان میباشد، همین که گفت من آریایئ هستم، چندتا دکترای صلواتی دریافت کرد.

  320. Gasam Says:

    افسانه سازان پای منقلی، سکه های یونانی را بنام سکه های ساتراپی قالب زده اند.

    تسلط دراز مدت تمدن یونانی را به یک دورۀ کوتاه سلوکی و دورۀ دراز اشکانی تقسیم کرده اند. از اشکانیان به جز نام چیزی نیست. مرکز تجمع انها نامعلوم است، اثار امپراطوری و مانده های صنعتی و هنری معرفی نکرده اند. نمی دانیم چه دینی داشتند.

    99/9 در صد هر نوشته ای که بر روی سکه، کتیبه، چرم، و هر چیز دیگر که از زمان به اصطلاح اشکانیان یافته ایم، با خط و به زبان یونانی می باشند. پس اشکانیان در ایران آثار معماری باقی نگذارده اند و انچه را که به انها نسبت می دهند، یا در بین النهرین است و یا در بلغ و مرو همه مشخصات یونانی دارند.

    تیسفون هم به دست یونانیها ساخته شده است نه ایرانی ها.

  321. حسن Says:

    اگر از شعرهای سعدی ، حافظ و مولانا بودن، شدن، کردن و او را منها کنی، باقیش عربی هستند. در واقع زبان فارسی لهجۀ بسیار ناقص عربی میباشد.

    سعدی میگوید: « منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت ، هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر می‌آید مفرح ذات ، پس در هر نفسی دونعمت موجوداست و برهر نعمتی شکری
    واجب ». همانطوری ملاحظه میکنید، همه اش عربی هستند.

  322. Elnaz Says:

    برو گمشو لجن…تو دکتری ؟؟؟ تو بی پدر و مادر قرمساق خودتو آذری جا میزنی، یک مشت جاکش مثل خودت هم تایید ت میکنن !! تو برو هون جاکشی انگلیسها رو بکن، جاکش و جاکش زاده نبودی پول نمیگرفتی حیثیت آذری ها رو به فنا بدی !! من آذری ، ریدم به تو نمک به حروم و حرومی های که مثل تو به اسم آذربایجان ما ها رو بدنام میکنه ! کل گه آذری و آذربایجانی تو دهن تو سگ قهبه انگلیسی ! یاشا آذربایجان ، یاشا ایران

  323. پارس Says:

    دکتر ترک مادر جنده

  324. Tabrizi Says:

    یه روز یه فارسه به یه ترک میگه: بیا مشاعره کنیم؟ بعد میگه: دویدم، دویدم خواهر تو گائیدم. ترک میگه: خدا خافظ و راهشو میکشه میره. یک سال بعد ترک بر میگرده، فارسه می بینه ترک خییییییییییییلی لاعر شده. ترک میگه: حالا اگه مردی بیا مشاعره کنیم؟ فارسه میگه: باشه نوبت توئه. ترک میگه: دویدم، دویدم،
    • مادرتو
    • خواهرتو
    • دختراتو
    • دختر دائی هاتو
    • دختر عمه هاتو
    • دختر عمو هاتو
    • دختر خاله هاتو
    • زنتو
    • زن برادرتو
    • دختر همۀ فک و فامیل و در و همسایه و هم نژادها و هر چه فارسه همه شونو گائیدم.

    فارسه میگه: زکی اینکه قافیه نداشت.

    ترک میگه: قافیه نداشت ولی حقیقت که داشت. پدرم دراومد تو این یه سال این همه فارس ها را گائیدم.

  325. الههالهه Says:

    اشتباه از ما اياييها بود كه شما خرها را كه همه جا وهيچ جا ادم حسابتون نكردن اجازه داديم از هواي پاكوذره ذره خاك كهنمان استفاده كنيد .بايد از شما در اصطبلهايمان نگهداري ميكرديم و به دهنتان توبره ميزديم و باشما بارهايمان را حمل ميكرديم نه اينكه بهتون مدرك دكتري بديم اگر اشتباه نميكرديم الان شما اقاي باصطلاح دكتر با دمت كه از انتهات اويزوون بود داشتي با بقيه همنوعاتن يونجه نوشجان ميكردي خر رو چه به مطالعه و تحقيق در باره ايران و ايراني وكوروش كبير ما اما حالا كه يكي خريت كرد و بهت دكتري دادد يادت نره يه تحقيق درباره اصالت خريت خودتون بكنيد اخه هر جا بگي بهت ميخندن اصلا ميدوني چيه ترك خر رو چه بهاينكه در باره تاريخ ايراني اصيل نجيب صحبت كنيد بهتره بريد و در اين زمينه از منابع بيشتري استفاده كنيد البته قبلش يونجه بخور

  326. ترك اصييل Says:

    من يك دختر ترك هستم نه انگونه هستم كه فارس ها درمورد دختران و زنان ترك ميگوين و نه فارس ها انگونه اند كه ترك ها در اين وبلاگ ميگويند يك دختر ترك كه عاشق كوروش كبير هستم كسي كه همه دنيا ميشناسندش و ايراني بود قبل از ان كه بجان هم بيفتيم همه دنيا اين بزرگ مرد را ميشناسند واي بر كساني كه اين چرت و پرت ها را نوشتند ميخواهد هموطن ترك باشد يا خلخالي كه خود ادم جنايتكاري بود من به ترك بودنم افتخار ميكنم و اينكه كوروش كبير مردي بزرگ و وراسته بود را با تمام وجود ميپذيرم و قبول دارو ننگ برتو كه با ابرو ي ما تركها بازي ميكني و ايراني ها را به جان هم مي اندازي لعنت برتو كاش ترك نبودي

  327. Tabrizi Says:

    یک گروه محقق از کشورهای مختلف، بعد از 19 ماه تحقیق بر روی مردم بندر عباس، بوشهر، کرمان، آبادان و شیراز به این نتیجه رسیدند که فارس ها از نژاد آفریقائی هستند و فیلم 300 ساخت هالیود در امریکا هم که بیش از یک میلیارد دلار فروش داشته، در این رابطه میباشد که داریوش و بقیۀ فارس ها را سیاهپوست نشان میدهد. انها نتیجۀ تحقیقات خودشان را در آخرین شمارۀ مجلۀ ایتنکس منتشر کردند.
    بعد از انتشار این خبر، مردم در شهرهای مختلف ایران خواستار اخراج فارس ها همراه منقل شان از خاور میانه و تبعید انها به آفریقا شدند. لازم بیا آوری است که فارس ها در این منطقه قشر معتاد، لواط کار، دزد، کاسه لیس و جیره خوار را تشکیل میدهند که در صورت تبعید انها به آفریقا، انجا را هم به گند خواهند کشید. بعارت بهتر، فارس ها قشر آشغال جامعه هستند و افریقائی ها باید فکری در این رابطه بکنند. فرهنگ اعتیاد و لواط در بین فارس ها باعث شده که، 98 در صد انها آلوده به اچ ای وی شوند.

  328. Tabrizi Says:

    عده ای از فارس شناسان داخلی و خارجی در نشتی در اصفهان بر سر موضوع » فارس ها آدم های گوزی هستند با چسی » به بحث و گفتگو پرداختند.

    سخنران اول جلسه دوکتووور کورش پشم زاده از طهران بود که از گوز بودن فارس ها دفاع کرد و گفت، آدم های گوز کارهای خنده دار کرده و مثل گوز همه را می خندانند. اگر در یک جمع چند نفری، یکی گوزی بزند، دیگران بدون اختیار شروع به خنده می کنند. ولی آدم های چس فتنه انگیزند. اگر در یک جمع چند نفری، یکی بچسد. بوی گند آن پخش شده و همه را ناراحت میکند در نتیجه انها همدیگر را متهم به راه انداختن بوی گند کرده و شاید دعوا راه بیافتد او در ادامۀ سخنرانی پرشور خود گفت، فارس ها به دلیل پارسیانه حرف زدن ها، از آدم های گوز بحساب می آیند. برای مثال، وقتی آنها می گویند که در زمان قدیم، فارس ها با قالیچه های پرنده به کرۀ ماه رفت و آمد داشتند یا سید محمد خاتمی با اعمامۀ سیاهش که دلیل بر عرب بودن او میباشد، میگوید: ما فارس های آریائی….، همه از خنده روده بر میشوند.

  329. Tabrizi Says:

    چه کنیم که فارس سگها هارمان نکنند!
    .

    سگ ها حیوانهای کثیفی هستند و هیچ کسی دوست ندارد آنها را در خانه هایشان نگهدارد. بهر حال – اگر مجبور به نگه داری شدید، بهتر است بدانید که ممکن است هار باشند و شما را هم هار بکنند! بهمانخاطر لازم است چند تا فوت و فن یادتان بدهم تا بیشتر حواستان جمع باشد!

    روش اول : از صحبت کردن با آنها دوری کنید!

    می دانید که حرف زدن با حیوانهای کثیف و میکروبی هیچ فایده ای ندارد! برای اینکه آنها زبان آدمیزاد حالیشون نمی شود و فقط با پارس کردن، دم تکان دادن، خود را به درو دیوار زدن و پاچه گرفتن، منظور خودشان را می رسانند! چون آنها همیشه در حال پارس کردن هستند بهمانخاطر زبانشان هم به پارسی مشهور است! اگر شما هم بخواهید با آنها صحبت کنید باید خصوصیات شگ های کثیف را داشته باشید.! بهتر است بدانید که سگ ها اصلاٌ منطق سرشان نمیشود و اگر دیدند که کم میارند ممکن است پاچه تان را بگیرند! اینجاست که دیگر کارتان تمام است و شما هم هار میشوید! و ناخودآگاه پارس می کنید و پاچه دوروبریایتان را میگیرید!؟

    روش دوم : سگهای ولگرد را به محله هایتان راه ندهید!

    اگه احیاناٌ مجبورید تو شهری زندگی کنید که جمعیت این سگها زیاد هست، محله های مخصوص به خودتان را درست کنید و از معاشرت با آنها جدا خود داری کنید. حتی اجازه ندهید یک سگ ولگرد، معتاد، دزد و لواط کار هم وارد محلۀ تان بشود چون همانطوریکه یک بز گر یک گله را گر می کند، یک سگ هار هم یک محله را هار میکند و یک دفعه سرتان را بلند می کنید و می بینید که همه دارند پارس می کنند حتی خودتان؟!

    روش سوم : هرگز با آنها عشق بازی نکنید!

    اصلاٌ به سرتان نزند که سگهای خانه گی داشته باشید و با آنها انس بگیریأ. این دیگر خیلی خطرناک است. هیچ آدم عاقلی این کار را نمی کند. به هیچ عنوان فریب دم تکان دادن های ظاهری را اصلاٌ نخورید. حتی جنس مونث آنها هم خطرناک هستند، شاید باورتان نشود که پشت آن دم تکان دادن های ظاهری، چه روزهای سیاهی را در پیش رو خواهد داشت! هرگز دچار این توهم نشوید که شما می توانید آنها را آدم بکنید. شاید باورتان نشود ولی در طول تاریخ فقط سگ اصحاب کهف آدم شده و غیر از آن هیچ سگی آدم نشده! اگه این اشتباه را بکنید باید مطمئن باشید که بزودی هم خودتان و هم بچه های تان پارس خواهید کرد!

    روش چهارم : نگذارید بچه هایتان با توله سگها بازی کنند!

    شاید بگوئید توله سگها که خطری ندارند؟! اما یادتان باشد مرض هار که بزرگ و کوچک نمیشناسد. اگه بچه هایتان با توله سگها بازی کنند، یک دفعه می بینید بچه هایتان معتاد، دزد و لواط کار شده و چپ و راست دارند پارس می کنند و کم کم زبان آدمیزاد یادشان میرود! حتی ممکن است همین بچه های خودتان شما رو وادار به پارس کردن بکنند. پس خیییییییییییییییییلی باید مواظب باشید.

    روش پنجم : واکسن هاری یادتان نرود! همیشه پیشگیری بهتر از درمان است.

    این را همه دکترها قبول دارند. پس، از همان ماههای اول بچه هایتان را واکسینه کنید. نمیدانید چطوری؟! کاری ندارد من به شما یاد می دهم. از همان بچگی به کودکانتان زبان مادری شان را یاد بدهید. از بین فامیل یا آشناهایتان، برای بچه هایتان هم بازی دست و پا کنید. یک دانه بشقاب جادویی دست و پا کنید تا بچه هایتان بهترین کارتون های دنیا را به زبان آدمیزاد در آن ببینند و از شر کارتون هائیکه همشه اش پارس ها، پارس می کنند، خلاص بشوید! همانطور بچه هایتان را به مهد کودکهایی که در آنها پارس کردن یادشان میدهند نفرستید! 4 یا 5 سال حواستان جمع باشد دیگر خیالتان راحت است چون دیگر بچه هایتان واکسینه شدند. البته هیچ واکسنی صد در صد تظمینی نیست بهمانخاطر باید همه توصیه های ایمنی بالا را جدی بگیرید!

  330. بانو ارتميس Says:

    شما تركها گوش كنيد ..اگر كوروش كبير ميدانست دراينده تركها (كه البته در ان زمان هنوز اصلاح نشده بود و مراحل تكامل را از خريت به انسانيت تازه شروع كرده بودن)البته به روايت معتبر ي كه همين دكتر خره ذكركرده )قراره چنين گندي بزنن به بشريت و امثال خالخالي (واي منظورم خلخالي بود همون خره جنايتكار)بشه الگوي يه عده خره ديگه (تركهاي تكامل يافته فعلي)حتما يه فكري به حالتان ميكرد.البته كوروش انسان بزرگواري بود حتما يه چاره اي براي شما مي انديشيد تا در حين تكامل محدوده اي براي شما در نظر ميگرفت تا بدونيد كه اخه بابا خر كجا و ادم كجا ….هركاركني نكني تاريخ رو كه نميتوني عوض كني شايد عقده هات خالي بشه وووو كمبودهات نسبت به فارس ها رو با اراجيف ارضا كني اما ادم كه نميشي خرهخره خرهههههخره خره خره بالا بري پايين بياي خري خرخرخرخرخواهش ميكنم يادت باشه
    …..زب خره زيادي ور بزني ميفرستمت بري بار بياري خره خره خره

    روووووو

  331. شاهین ا Says:

    من نمیدانم این سایت ضد ترک است یا ضد فارس یا ضد پهلوی که بعد از سی سال که دیگر استخوانش هم پوسیده هنوز دست از سر او بر نمیدارید. در اینجا میبینم بعضی ها به رضا شاه میگویند رضا پشکل!!!!!!. من هم میخواهم به او بگویم رضا پشکل ولی روم نمیشه چون وقتی هنوز میخواهم بروم شمال ایران باید از جاده رضا پشکل و پسرش استفاده کنم که در زمانی که لودر و ماشین الات امروزی نبود چطوری اینها را ساختند. یا وقتی میروم برای تیم فوتبالی که طرف دارش هستم بروم استادیوم ازادی داد بزنم و هورا بکشم و کون خودم را پاره کنم باید بروم در مجوعه ای که در 35 سال قبل که در خاور میانه یک همچون مجموعه ورزشی وجود نداشت از خجالت اب میشوم که بگویم مرگ بر رضا پشکل. یا زمانی که ایران در سی و پنج سال قبل بزرگترین سیستم حمل نفت و بار در خاور میانه را داشت و حتی زمانی میخواهم بروم مشهد مقدس توبه خطا های خودم را بکنم باید بروم سوار هواپیمایی بشوم که هنوز نصف ان بوئینگ است و این محمد رضا خائن وطن فروش در 40 سال قبل با ایجاد یک شرکت مجهز و مدرن که تا زمان انقلاب لااقل جز ده شرکت مطمئن هواپیمایی در جهان بود بشوم. این خاندان کثیف گه خوردند که برای این ملت در 40 سال قبل این کار ها را کردند.مردیکه خائن کاری کرده بود که گرفتن ویزای آمریکا و انگلستان حد اقل بیشتر از یک هفته طول نکشد. و هر جا که وارد ان کشور میشدیم به ما به چشم ادم های فهیم نگاه میکردند.کثافت لابد مزدور بوده که با ایرانی ها خوب رفتار میکردنند. بجایش الان کلی حال میکنیم که فقط برای گرفتن وقت مصاحبه از سفلرت مثلا کانادا باید 3 صبح بروم توی صف بعد عصر روز بعد وقت دو هفته دیگر را بدهند و 60 دلار را هم نقد بدهم تازه بدون مصاحبه از دریچه مدرک من را پرت کنند بیرون و بگویند نمیشه ممکن است بروی و نیایی. پس اصلا نرو. ولی من الان را بیشتر دوست دارم اینقدر کیف دارد در سرما بشینی دم سفارت تا صبح چرت بزنی. ولی بجایش رضا پشکل نباشد. ولی اگه تخم حرام نباشم دیگه باید از خودم خجالت بکشم که چطور من که هنوز دارم از امکانات قبل از انقلاب استفاده میکنم . دست از سر یک مشت استخوان پوسیده بر نمیدارم.ما هنوز نتوانستیم مصلی خودمان را بعد از بیست سال تمام کنیم. اتوبان شمال را که بچه من هم باید خواب رفتن از ان جاده را به گور ببرد و ………… کمی با وجدان باشید بجای نقد دیگران از خودتان شروع کنید. در ضمن همانطوری که ترک بد و احمق و خائن داریم به همان مقدار فارس بی هویت و وطن فروش هم داریم. بس کنید اینطور حرف زدن و فحاشی در شان انسان امروزی نیست. اگر هخامنشیان و فارس ها و دیگر سلسله های حکومتی جنایت کردند. جنایات محمود غزنوی و دیگر سر سلسله های ترک در تاریخ هم کم نبوده و مایه شرمساری بشریت. بیایید بجای ترک یا فارس بودن ادم باشیم. چون ادم و انسان بودن است که سخت است نه زبان و قومیت یا مذهب.

  332. Babak Says:

    چند تن از بهترین روانشاسان بعد از یک سال تحقیق بر روی فارس ها به این نتیجه رسیدند که آنها از Social Disorder که یک مسئلۀ روانی است بشدت رنج میبرند. علایم سوشیال دیس اوردیر هم طالیبانیزه کردن جامعه است که تحمل هیچ گونه نقد سالم بر قوم من آوردی فارس و تاریخ افسانه ای آن که توسط نژاد تراشان و تاریخ سازان نوشته شده است را ندارند و گوچکترین نقد سالم بر آن باعث میشود که آنها بیستو چهار ساعت در روز، هفت روز در هفته، چهار هفته در ماه و دوازده ماه در سال را پارس کنند. برای درمان به این بیماری خطرناک که مردم را در حال Delusion نگه داشته اند، به آنها پیشنهاد کرده اند که کیر ترک ها را بمدت سه سال ساک بزنند تا حالشان جا بیاید.

    اگر با فارس زبانی رفت و آمد دارید، به او بگوئید که کلمات فارس، پارس و پرشین صفت هستند نه اسم و معنی آنها، افراد سگ صفت، ولگرد و بربر هستند بعد ببینید که چگونه پارس خواهد کرد.

  333. شاهین ا Says:

    بابک جان ایا این نوشته های تو فرقی با پارس کردن دارد؟مگه قرار نشد که مثل ادم های متمدن حرف بزنیم.

  334. saeed Says:

    الاغ شهاب الاغ سهيل الاغ تبريزي بريد كتاب (اريايي ها كاشي ها امردها پارسيان و ديگر ايرانيان) را كه استاد دكتر جهانشاه درخشاني در المان نوشته و ثابت ميكنه پارسيان 3500ق.م در فلات ايران زندگي ميكردند و يا كتاب كرد و كردستان از پورفسور مينورسكي را بخونيد تا بيشتر از اين كونتون بسوزه و يا كتاب پانتركيسم از محمد رضا محسني را بخون تا ببيني سعدي حافظ مولانا و خيام نيشابوري و مخصوصا ابو علي سينا را تاببينيد چجوري ريدن به هيككل هر چي ترك خر تازه بزرگترين منبع در مورد كوروش كبير (سيرت كورش نوشته گزنفون)است حتما ان را بخونيد تا بيشتر كونتون بسوزه. صدها كتاب در مورد خوبي هاي پارسيان نوشته شده حالا يكي دوتا يوناني كه مثل شماكونشون ميسوخته يه اراجيفي بافتن كه با هيچ يك از اثار كشف شدهم مطابقت نداره هيچ چيزي را عوض نميكنه پس تا وقتي كه منشور ازادي كورش در سازمان ملل است واشعار سعدي زينت بخش سر در ان ست شما تركان كونتون بسوزه

  335. saeed Says:

    در وصف تركان خر از ناصرخسرو و ابو علي سينا و فردسي كه تا ابد ريده به ترك ها و خيام نيشابوري و مولانا و نظامي گنجوي و قطران تبريزي و …….از گوشه كنار اين جهان هستي بايد پرسد. تركهي خر دكتر هم بشن باز تركخرند

  336. فارس اصیل Says:

    من یک فارس اصیل از بندر عباس هستم. بعد از مطالعۀ زیاد و دیدن مردمان آفریقائی، اروپائی و آسیائی و مقایسۀ خودم با آنها، به این نتیجه رسیدم که ما مردم بندر عباس، بوشهر، کرمان، آبادان و کازرون از نژاد اصیل آفریقایئ هستیم و بعد از قرن ها سربار مردم منطقه شدن، باید به آفریقا برگردیم.

  337. Akbar Says:

    در تلفن مادر آرشام رهبر سازمان لواط کاران فارس، ازش میپرسه، خوب پسرم چکار میکنی؟

    میگه: هر چند که اگتر فارس ها در کانادا pars Therapy زده اند و با پارس کردن حال طرف را جا میارند ولی من در اینجا Suck Therapy زده ام. هر کسی که کون گیجه گرفته باشد، میاد پیش من و من با ساک زدن به گیرش، حالش را با دو شماره جا میارم.

    مادرش میگه: بهت گفتم که فارس ها، خصوصآ شیرازی ها نابغه هستند.

  338. Kirami Says:

    خبرگزاری مهر، استخوان سگ را به کورش پادشاه هخامنشی نسبت داد

    خبرگزاري مهر با انتشار عکسی از يک استخوان در محوطه در حال مرمت گور کوروش مدعی شده بود که استخوان‌های يافت شده در گور متعلق به کوروش بوده که در اثر شيوه مرمتی اين گور از بين رفته است!…اما با نخستين بررسی ‌های تخصصی و کارشناسانه آشکار شد که استخوان‌های يافت شده متعلق به يک سگ بوده است!!به گزارش ميراث (chtn)، نامه سرگشاده مرمتگران، باستان‌شناسان و کارشناسان ميراث فرهنگی به رئيس سازمان تبليغات اسلامی در برگيرنده نکات مهمی در ارتباط با اخبار منتشر شده از اين خبرگزاری بود. از جمله اين موارد ادعای مربوط به استخوانی بود که در گور کوروش يافت شده بود. خبرگزاری مهر مدعی شده بود اين استخوان متعلق به کوروش بوده که در آزمايشات اوليه مشخص شد اين استخوان مربوط به يک سگ است. در قسمت ديگری از اين نامه آمده است انتشار اخبار مجعول و نادرست توسط اين خبرگزاری حاصلی جز تشويش اذهان عمومي ندارد و تبديل به هيزمی براي آتش رسانه‌های ضد انقلاب است. اين مرمتگران از رئيس سازمان تبليغات اسلامی پرسيده‌اند آيا تا کنون رئيس تبليغات سازمان اسلامی خروجی رسانه‌ای خبرگزاری مهر را رصد کرده و بازخوردهاي داخلی و خارجی مطالب خبرگزاری را در حوزه ميراث فرهنگی ارزيابي کرده است تا بتواند قضاوتی منصفانه و درست در اين زمينه داشته باشد و تکليف خبرگزاری مهر را با ارزش ‌های نظام و توقعات افکار عمومی روشن کند. نگاه مغرضانه مهر و تحت شعاع قرار گرفتن ميراث ملی و معنوی ايران از جمله مهمترين اعتراضات اين کارشناسان است

  339. babak Says:

    آقا یا خانووم شاهین

    از قدیم گفته اند، اگر اسب را با اسب ببندی همرنگ نشوند، همخوی میشوند. فرهنگ گند فارس ها که در واقع پارس کردن است در دیگران هم اثر میگذارد. اگر از اول تا آخر کامنت ها را مرور کنید، خواهید دید که فارس فقط پارس کردن بلدند. یک تاجیک میگفت: ما تاجیک ها آدم شده نامی تاوانیم. توله سگ به دنیا آمده میکنیم، کلان شده میشوم سگ از دنیا رفتن میکنیم.
    خوب شما باید قبول کنید که پارس کردن در خون شما سگ هاست. آدم بشو نیستید.

  340. احمد Says:

    زمان پهلوی ها ایران خیلی مستقل بود!!! اصلا ما در تهران و شهرهای دیگر حلبی آباد، نداشیم!!! ایران 35 هزار مستشار خارجی با چندین پایگاه نظامی نداشتیم!!!! رضا شاه در مراسم های محرم خاک بر سرش نمی مالید!!! شاه هر از چند سال برای زیارت به مکه و هر ماه یکبار برای زیارت قبر امام رضا به مشهد سفر نمی کرد!!!. شاه موقع فرار از ایران، 35 میلیارد دلار را با خودش نبرد!!! ساواک برای اعتراف گیری از زندانیان سیاسی به خواهر – مادر طرف تجاوز نمی کرد!!! شاه نمی گفت که حزب فقط رستاخیز – رهبر فقط محمد رضا و هر کسی که دوست ندارد کفش هایش بپوشد و از ایران خارج شود!!! شاه اصلا گل سرخی ها را ناجوانمردانه تیرباران نمی کرد.

    وقتی محمد رضا پهلوی به رئیس جمهور افغانستان گفت، روس ها در افغانستان زیاد هستند. رئیس جمهور افغانستان در جواب گفته بود که مگر در ایران نزدیک به چهل هزار مستشار خارجی با چندین پایگاه نظامی وجود ندارند؟ دیگ به دیگ میگه: پشتت سیاه.

  341. Tabrizi Says:

    خلاصه ای از گفتگویمان با نوۀ رضا پشکل

    س – شما خودت را از نظر نژادی چگونه معرفی میکنید؟ عرب؟ فارس؟ بلوچ؟ کرد؟ ترک؟
    نوۀ رضا پشکل – من خودم را هزار رگه معرفی میکنم چون مادرم فرح از سیدهای تبریز است یعنی عرب است. پدرم ممد دماغ هم چند رگه بود چون پدر بزرگم رضا پشکل کرجی الاصل بود که در دوران شیر خوارگی به روستای نزدیک سواد کوه اورده شده بود. مادر بزرگم هم دقیقآ معلوم نیست کی بود بهمانخاطر من خودم را هزار رگه معرفی میکنم و اگر بمن هزار پا هم بگویند درست است.

    او در ادامه گفت

    پدر بزرگم رضا پشکل تریاکی از مهتری به پادشاهی رسانده شد و در واقع بنیانگذار اعتیاد در ایران میباشد. بعدها خالۀ زنده ام اشرف پخش مواد مخدر را در ایران به عهده گرفت. البته یادم نرفته بگویم که شهر نو در طهران را هم خالۀ جنده ام براه انداخته بود که امروز بسیاری از بچه های طهران از تمرۀ همان شهر نو هستند. امروز 15 میلیون معتاد در ایران مدیون پدر بزرگم هستند.

    در حالیکه مردم در حلبی آبادها زندگی میکردند و به نان شب محتاج بودند، پدرم ممد دماغ موقع فرار از چنگ عدالت، 36 میلیون دلار را با خودش آورد. بهمانخاطر من یکی از تروتمندترین افراد روی زمین هستم و توانسته ام با مفداری ناچیز از همان تروت غارت شده، عده ای شاه قواد را که صفت مشترکشان لواط، اعتیاد، همجنسبازی، مزدوری و پارس کردن هست، بدور خودم جمع کنم این شاه قوادها، خوب بلد هستند که چگونه صدای هر عدالتخواهی را در نطفه خفه کنند. اصلا مادر قخبه ها خبره در خاک پاشیدن به چشم تودۀ های مردم هستند و میدانند که چگونه مردم را دنبال نخود سیاه بفرستند. قوادی دیگه. البته نداشتن شعور سیاسی مردم ایران را که بیشتر به گاو شبیه هستند، نباید دست کم گرفت.

  342. saeed Says:

    با پيدا شدن چندين استخوان خر و گوره در منطقه باستاني سومر سخنگوي دولت تركيه با اشك شوق گفت:ديديد كه ما ميگفتيم تمدن سومر براي تركها بوده اين هم سندش(برگرفته از كتاب تخمي تخيلي ترك دانا) تركها ي خر شما دست چپ و راست تون نميتونيد از هم تشخيص بديد اون وقت ميگيد تمدن سومر براي شماست؟

  343. saeed Says:

    دوستان اريايي ما اعم از فارس و كرد و لر و گيلك و …. كتاب پان تركيست ايران و اذربايجان نوشته محمد رضا محسني را بخونيد تا ببينيد چطور دنيا ريده به هيكل پان تركها و به هيچ وجه دستور زبان تركي برابر نيست و اين هدعاي تركها رو تخمشونم حساب نميكنند

  344. saeed Says:

    اخه ترك خر به فتعلي شاه تون مينازي يا ناصر الدين يا مظفر الدين كه نماينده به حق تركهاي خر بودند. تا وقتي منشور ازادي كورش كبير تكرار ميكنم كورش كبير در سازمان ملل است تخم فارسها رو هم نميتونيد بخوريد حالا خودتون جر بدين . بد بختا برين متن مصاحبه با دكتر مازيار اشرفيان بناب را بخونيد تا ببينيد چطور خودش اويزون فارسها ميكنه. تا حالا كدام فارس و يا كردي ديدي كه بگه من تركم ولي بسياري از تركها هستند كه خودشون به اريايي ها نسبت ميدن ها ها ها كونتون بسوزه

  345. saeed Says:

    شعار حركت ملي اذربايجانجنوبي :كي گفته كه تركها خرند بلكه فارسها ترك خرند ها ها ها دمش گرم ابو علي سينا كه اونم شما تركهاي خر و شناخت

  346. saeed Says:

    دوست هاي اريايي ما كتاب ر.ا امريك به نام مانده گاه هاي ايراني در شرق پامير رو بخونيد تا ببينيد چقدر زبان فارسي بر تركي تا ثير گذاشته.

    گرهاد دوفر يكي از بزرگترين زبان شناس هاي دنيا ميگويد: تا ثير زبان فارسي بر تركي بسيار بيشتر از تاثير زبان تركي بر فارسي است. متن كامل ان را ميتوانيد در اينترنت بخوانيد

  347. saeed Says:

    تركهاي خر كتاب تاثير فرهنگ هخامنشيان بر مردم و فرهنگ اناتولي چاپ سال 2007 در استانبول را بخونيد تا ببينيد بزرگتون تركيه چجوري خايه مالي هخامنشيان رو ميكنه. ترك خر فكر كردي همه مثل خودت خرند و هيچي نميدونند. دوستان اريايي ما با امدن منشور ازادي كورش كبير به موزه ايران باستان بسياري از استادان تاريخ از اقايان ناصر پورپيرار و زهتابي ترك خر دعوت به مناظره رو در رو كردند كه اقايان دنبال سوراخ موش گشتند و خايه نكردند تشريف بيارند حتي پيشنهاد ازمايش با كربن14 داده شد ولي همانطور كه گفتم استادان اين تركهاي خر خايه نكردند بيان ها ها ها واقعا كه ترك خريد

  348. saeed Says:

    دوستان اريايي ما اعم از فارس و كرد و اذري و لر و گيلك و سيستاني و مازني و تالشي و ….حتما حتما متن مصاحبه با دكتر جهانشاه درخشاني را در اينترنت بخونيد تا ببينيد دنيا چجوري به نفع اريايي ها تاريخ را باز نويسي ميكنه. تركهاي خر شما هم بهتر بجاي كتاب تخمي تخيلي ترك دانا اين رو بخونيد تا پي به خريت اقا دكترتون ببريد. واقعا راست گفتند كه ترك دكتر هم بشه باز ترك خر. اقاي ترك خر تبرزي تخم فارسها رو هم نميتوني بخوري. همون تبريزش كه خودتو براش جر ميدي دخترهاش مثل اب خوردن به فارسها پا ميدن . موفق باشي ترك خر

  349. saeed Says:

    دوستان اريايي ما لطفا كتاب پان تركيست ايران و اذربايجان نوشته محمد رضا محسني را بخونيد تا به اين تاريخ دزدي و تحريف تركها در مورد تمدن سومر و كورش كبير بخنديد. در اين كتاب بزرگترين زبان شناسان دنيا ثابت كرده اند زبان سومري به هيچ عنوان تكرار ميكنم به هيچ عنوان با زبان تركي رابطه ندارد. در ضمن در اين كتاب نظر بزرگان ايراني در مورد تركها رو نوشته مخصوصا ابو علي سينا ريده به هيكل هرچي ترك خر و صراحتا بي عقل بودن تركها رو بيان كرده. اشعاري هم از فردوسي و حافظ و سعدي و نظامي گنجوي و مولانا و قطران تبريزي و.. اورده كه همگي انها ريده اند به هيكل تركهاي خر غارتگر وحشي. تازه تركهاي خر نامشان در اسناد چيني بعنوان برده عصيانگر امده است و خود محمود غزنوي يك غلام بوده است. ترك خر فكر كردي همه مثل خودت خرند و هيچي نميدونند

  350. saeed Says:

    دوستان اريايي ما لطفا كتاب تاريخ اتروپاتكان نوشته پروفسور اقرار علي اف تاريخ دان مشهور اراني (اذربايجان جعلي شوروي) را بخونيد تا ببينيد چجوري ريده به اين تركهاي خر جالب كه اين كتاب را در كشور پانتركيست اران نوشته است و جالب تر انكه ترجمه ان توسط هم ميهنان اذري ما انجام شده تا بريند به نوادگان تمام وحشي محمود غزنوي وتيمور و طغرل بيگ و…همه خرهاي ديگه بازم ميگم ترك خر فكر كردي همه مثل خودت خرند؟

  351. saeed Says:

    دوستان اريايي ما اليور گرني بزرگترين هيتي شناس دنيا در كتاب خود (هيتي ها) ترجمه سركار خانم رقيه بهزادي ثابت كرده هيتي ها اريايي اصيل بوده اند و حدود 3000 ق.م داراي تمدن درخشاني در اسياي صغير بودند. اين كشف باعث شد دنيا بيشتر به خر بودن تركها پي ببرند. تركها گوه خوردند كه ميگن تمدن سومر براي تركها است. اونها همين الان به خر بودن در تمام دنيا مشهورند. ويليام كينگ نيز در كتاب معروف خود (تاريخ بابل) هيتي ها و ميتاني ها رو يقينا اريايي ناميده است. ترك خر فكر كردي همه مثل خودت خرند؟

  352. saeed Says:

    دوستان اريايي ما لطفا كتاب ايران در عصر اهن نوشته سركار خانم يانا مدوسكا محقق روسي را مطالعه كنيد.مطمئن باشيد اين تركهاي خر هيچ گوهي نمي توانند بخورند. و غلط كردن كه ميگن تمدن سومر براي تركهاست. در تمام مجامع علمي دنيا هيچ توجهي به اين تاريخ دزدي و جعل تاريخي تركها نميكنند و همه اين تركها رو شناختند از جمله دانشمند مشهور و معروف روسي (مينورسكي) شما مي توانيد نظر او را در مورد تاريخ دزدي تركها در كتاب پان تركيسم ايران و اذربايجان نوشته محمد رضا محسني را مطالعه بفرماييد. باز هم ميگويم كه مطمئن باشيد تاريخ ايران در مجامع بين المللي به نفع اريايي ها به پيش ميره و مطمئن باسيد تركها هيچ گوهي نميتوانند بخورند. واقعا متن مصاحبه با دكتر جهانشاه درخشاني استاد ايراني ساكن در المان در اينترنت خواندني است زنده باد اريايي

  353. تبریزی Says:

    تاریخ 2500 سالۀ شاهنشاهی فارس در ایران!!!

    کسانیکه به تاریخ ایران آشنائی دارند، میدانند که در 1100 سال گذشته، تمام پادشاهان ایران ترک بودند. قبل از ان هم سیصد سال تمام در دست عرب ها بود. داریوش هم یک یهودی بود بخاطر اینکه نه تنها داریوش بارها تکرار کرده که به پارس ها حکومت می کند بلکه ایمان او به قدرت یهوه خدای معابد اورشلم است که یهودی بودن او را مسلم می کند. در تاریخ ایران تنها چیزی که از آن خبری نیست، قوم من درآوردی فارس است. حالا اگر یک عده تاریخ و هویت ندارند و با کیر دیگران برای خودشان داماد میشوند، مسلۀ جداست.

  354. تبریزی Says:

    سومریان نخستین قانونگذاران تمدن بشری

    فریتز هومل سومرشناس مشهور آلمانی در مورد سومریان می گوید: «شاخه ای از اجداد باستانی اقوام ترک در حدود سالهای 5000 قبل از میلاد از وطن خود واقع در آسیای مرکزی حرکت کرده به آسیای مقدم آمده، سومریها را پدید آورده اند. آثار بازمانده از زبان سومری نشان می دهد که زبان ترکی در آن اعصار چگونه بوده است

  355. ایرانی Says:

    دوستان عزیز واقعا متاسفم،این حرفا چیه؟!!!این متن و این نظرا؟ به ما چه کوروش کی بوده،چی کارا کرده، یا کی بش شیر داده!!!اون رفته اگه بد و سگپرورد بوده شرش کنده شد و اگه خوب و فرخ پی بود، روحش شاد
    من ترک و تو فارس و کرد و لر…الان هممون ایرانیم، جرا باید با این حرفا خودمون سرگرم کنیم و از وظیفمون که ابادی و پیشرفت کشورمون غافل بشیم؟؟؟؟
    چرا ماها یاد گرفتیم فقط به شکوه گذشته ها افتختار کنیم؟ کوروش ال کرد و ستار خان بل کرد، تویی که میگی خوب بودند بجای اینکه همه وقتت صرف افتخار کردن کنی همت کن و راشون ادامه بده!!»به عمل کار برآید»
    تویی هم که میگی بد بودن به جای فحش و بد و بیرا سعی کن عزمت و جزم کنی و اونقدر کشورت پیشرفت کنه و قوی شه که دیگه هیچ دزد و بیگانه ای نتونه بیاد و بمون زور بگه
    کوروش و رضاخان و ستار خان و ظالم و مظلوم،خوب وبد همه رفتند
    من موندم وتو، ما باید ی تکونی به خودمون بدیم
    ول کنین گذشته هارو، بیاین فکر بدبختی هامون باشیم
    «پشت سر روی همه فرفره ها خاک نشسته است…
    پشت سر خستگی تاریخ است …
    غلت زدن تو این خاک ها و خستگی ها، مارو خسته میکنه و خیلیا و خیلیا و خیلیارو شاد
    دست در دست هم نهیم به مهر میهن خویش را کنیم اباد

  356. ssd Says:

    دوستان اريايي ما سلام
    من دانشجوي فوق ليسانس تاريخ هستم. ادعاي هومل در مورد سومريها همان يكصد و ده سال پيش كاملا رد شده است شما ميتوانيد دستور زبان سومري ها را در كتاب پان تركيسم ايران و اذربايجان نوشته محمد رضا محسني رو بخونيد. تا خدتون به اين ادعا هاي پوچ و بي اساس بخنديد. اين تحقيقات توسط برجسته ترين سومر شناسان دنيا صورت گرفته است. اقاي تبريزي چرا نميگي كه همان هومل چه مقدار واژه اريايي رو در زبان سومري پيدا كرد

  357. ssd Says:

    اقاي تبريزي چرا نميگي پروفسور وادل استاد دانشگاه لندن در كتاب( اصل اريايي الف با )چي در مورد زبان و نژاد مردم سومر چي نوشته؟ اقاي تبريزي چرا نميگي پروفسور كاتراك در كتاب( زمان زرتشت) در مورد نژاد و زبان مردم سومر چي نوشته؟ چرا نميگي پروفسور مينورسكي در مورد تاريخ دزدي تركها در مورد سومر چي نوشته؟

  358. ssd Says:

    دوستان اريايي ما پروفسور اقرار عليف كه خود در جمهوري جعلي اذربايجان يعني يكي از پايگاه هاي پان تركيسم زندگي ميكرد در مورد تاريخ دزدي تركها در مورد تاريخ مردم اسياي ميانه و اذربايجان و سومر در كتاب خود(تاريخ اتروپاتكان) در صفحه59و60 مطالب بسيار جالبي نوشته و جواب دندان شكني به پان تركها داده است جالب است كه اين كتاب توسط يك اذري اريايي به نام اقاي ايدين لو ترجمه شده است. دوستان اريايي ما تمام پانتركيسمها اگر با هم جمع شوند نمي توانند نظر دانشمندان امروزي را به تاريخ دزدي خود جلب كنند و با تمام تلاششون نتوانستند حتي يك مقاله در يك مجله معتبر تاريخي در دنيا بفرستند چون همه دنيا انها را ميشناسند و در مورد ترك بودن مردم سومر زبان شناسان دنيا حتي درجه سه به اين ادعا ميخندند. بازم پيشنهاد ميكنم متن مصاحبه با دكتر جهانشاه درخشاني را در اينترنت حتما بخوانيد تا ببينيد اين پانتركهاي نادان در كجا سير ميكنند و علم تاريخ چگونه به نفع اريايي ها پيش ميرود

  359. ssd Says:

    دكتر نادان و ابله برو كتاب (هيتي ها)نوشته بزرگترين هيتي شناس دنيا رو بخون و ببين اين قوم يقينا و كاملا اريايي در اسياي صغير در 3000ق.م چه تمدني داشته كه مثل خار در چشم اربابان تركيه ايت مي باشد. دكتر نادان در مصر اثار مربوط به اريايي ها در سال1990م كشف شده كه متعلق به4000سال پيش است و واژه هاي كاملا اريايي اهن و مس و پيروزه و نامهاي اريايي در ان به مثابه پتكي بر سر شما تاريخ دزدان مي باشد . ترك نادان اين صفتها مربوط به غلام زاده ترك يعني محمود غزنوي است نه كورش بزرگ برو يخورده كتاب مطالعه كن بعد زر زر كن. گرگ نادان من يك اريايي هستم كه با سلاح خرد و دانش گرگ هاي ناداني مثل تو رو شكار ميكنم و پوستشون براي درس عبرت زير پا ميندازم

  360. تبریزی Says:

    کسانیکه اریا اریا میکنند، بهتر است بمن بگویند که اریا یعنی چه؟ چه مشخصاتی دارد؟

    با تاریخ، فرهنگ و شخصیت دزدی که صاحب تاریخ نمی شوید

    فارس های اصیل در شهرهای بندر عباس، بوشهر، کازرون، ابادان … شبیه افریقائی ها هستند یا نه؟

    همانطوری هم که میدانید، هیچ کس از این مناطق در راس قدرت نبوده است.

    فارس ها در کودن بودن مشهور هستند بهمانخاطر است که هیچ وقت در طول تاریخ در راس قدرت نبوده اند. قدرت مواد مخدر است که این همه هارت و پورت میکنید.

    در ایران خمینی، خامنه ای، خاتمی و موسوی از نژاد عرب هستند و رفسنجانی و خداد عزیزی هم از هزاره جات افغانستان هستند. ما بقیۀ افراد هم همینطوری هستند یعنی با زره بین بگردی، فارس در قدرت پیدا نمیشود. حالا همۀ اینها بنام قوم من در اوردی فارس و اریا حکومت میکنند. باقی تاریخ هم همینطوری است

  361. تبریزی Says:

    یکی دیگر از کتاب های من در آوردی، کتاب دساتیر به معنی دستورها میباشد که توسط آذر کیوان نوشته شده است و فردی بنام ملا فیروز آن را در هندوستان بچاپ رسانده است. این کتاب در واقع کلمه های من در آوردی و بدون ریشه میباشند. مثل فرتور بمعنی عکس جشن بمعنی عید ارتش بمعنی قشون واژه بمعنی کلمه مشنگ، زرق، باژ، برسم یعنی ؟

  362. تبریزی Says:

    زبان فارسی لهجۀ بسیار ناقص زبان عربی میباشد که نه تنها لغت ندارد بلکه دارای گرامر بسیار ناقص هم است و همچنین قابل مدرن شدن هم نیست. کسانیکه با نوشتن لغت های عربی بصورت زیر میخواهند بگویند که صاحب یک زبان مستقل هستند، اشتباه میکنند. ظاهراٌ را بصورت ظاهرن اصولاٌ را بصورت اصولن صرفاٌ را بصورت صرفن اساساٌ را یصورت اساسن شدة را بصورت شدت جدیدة را بصورت جدید لطفاٌ را بصورت لطفن

  363. ترك خر Says:

    اقاي تبرزي ميشه بفرماييد چند در صد مردم اذربايجان و قفقاز شبيه تركهاي واقعي هستند!!!؟؟؟ برو اينترنت متن مساحبه با دكتر مازيار اشرفيان بناب را بخون كه همشهري خودت هم هست و ببين چجوري خودش به فارسها اويزان ميكنه .شما كه به كلمه اريا كه سابقه5000ساله در اوستا و ريگودا دارد با ناداني تمام حمله ميكنيد ميشه بفرماييد قديمي ترين سند كه نام ترك را اورده است براي چند قرن بعد از ميلاد مسيح است!!!؟؟پناه بر خدا از شر نادانان و جاعلان. اقاي نادان برو كتاب واژه هاي فارسي در زبان اويغوري نوشته( سركار خانم نادره بديعي) كه پانتركها زبان انها را مادر زبان تركي ميدانند را بخون و دو دستي بزن بر سر خودت.نادان برو كتاب نگاهي يه فرهنگ فارسي در عربي نوشته( ادي شير )اسقف و دانشمند كلداني رو بخون. برو كتاب تبار مشترك ايرانيان و تورانيان نوشته دكتر محمد علي سجاديه رو بخون تا ببيني 90درصد نام گياهان و گلهاي تركي اقتباس كامل از فارسي است. نادان برو كتاب ديلنده اداتلر چاپ استانبول ص258 رو بخون. برو كتاب تاريخ اتروپاتكان نوشته پروفسور اقرار علي اف رو بخون. برو كتاب زبان و ادبات فارسي در قلمرو عثماني رو بخون تا ببيني گندتون سلطان رشاد عثماني چجوري فارسي را شيرين ترين زبان دنيا و اساس زبان تركي ناميده.برو كتاب فرهنگ واژه هاي كهن امروز اذربايجان نوشته محمد رضا شعار بخون. چرت پرت نگو و با سند صحبت كن گندتون تركيه هم داره پاچه خواري هخامنشيان رو ميكنه برو اينترنت خودت بخون

  364. آتا تورک کن Says:

    درود بر همه دوستانی که میدونن وطن یعنی چی
    من توصیه میکنم که تو بحث این آشغالا شرکت نکنید تمام این حرفای مفت که میزنن به خاطر اینه که وقتی رفته بودن استادیوم واسه تماشای بازی تراکتور منو چند تا از دوستام ننه و خواهراشونو کردیم
    البته بگم مشکلی با کردنه ندارن میگن چرا پولشو ندادی
    درود بر کوروش و تمام ایرانیائی که دلشون برای اون میتپه

  365. ترك خر Says:

    در مورد اريايي ها بر نظر پروفسور ميكادو دانشمند ژاپني و يا پروفسور هولدن برگ را در كتاب (ايران بزرگ ص10) بخون. در مورد نام ترك هم بدون قديمي ترين ان در كتيبه چيني در قرن ششم ميلادي است كه معناي ان برده عصيانگر است و بهتر بدوني اصلي ترين دليل ساخت ديوار چين مقابله با اقوام وحشي ترك و مغول است. نادان برو كتاب مانده گاه هاي ايراني در شرق پامير نوشته(ر . ا. امريك ) بخون تا ببيني زبان تركي چه مقدار وام دار زبان فارسي است كه گندتون سلطان رشاد عثماني هم ان را اعتراف كرده. برو نظر پروفسور گرهاد دوفر در مورد تاثير بسيار زبان فارسي بر تركي رو بخون. در مورد ذوالقرنين بودن كورش برو تفسير سوره كهف در كتاب تفسير الميزان جلد 13 در تفسير ايات84تا97 از حضرت ايت الله طباطبايي عالم عاليقدر شيعه و واقف به اسرار الهي را بخون البته اگر مثل كتاب پروفسور اقرار علي اف قصد جمع اوري و سوزاندن ان را نداريد تا چشمتون از حسادت دربياد. نادان در مورد اريايي ها برو نشريه باستان شناسي مصر شماره 81 لندن سال 1990 رو بخون تا نگاره مرد اريايي را ببيني و چشمات از حدقه در بياد و نامهاي ايران اريايي مربوط به4000 سال پيش در مصر را بخون. برو كتاب ايران در عصر اهن نوشته دانشمند روسي خانم يانا مدود ساكايا چاپ 1982 اكسفورد رو بخون. بزرگاتون در تركيه و اذربايجان و مجارستان هيچ غلطي نتونستند بكنند تو و امثال تو و ان دكتر نادان در حد و اندازه اين حرفها نيستيد كه بخواهيد با عظمت تاريخ و تمدن اريايي ها در بيافتيد. پروفسور مينورسكي و بارتولد و اوشانين و… جواب دندان شكني به پانتركها دادند برو كتاب اذربايجان و اران نوشته دكتر عنايت الله رضا رو بخون. برو اينترنت سايت اذربايجان اريايي رو بخون تا نظر همشهريات در مورد اريايي ها بدوني. برو شعر شهريار در مورد اريايي ها رو بخون. تا حالا كجاي دنيا يك فارس و يا كرد و لر و .. گفته كه من تركم واقعا خنده دار .برو كتاب ميراث ايران نوشته 13تن از خاورشناسان رو بخون. بازم ميگم شما پانتركها عددي نيستيد و ما اريايي ها با سلاح خرد و دانش كه از هزاران سال پيش سلاح ما بوده پوست شما گرگها رو ميكنيم و ميندازيم زير پامون. برو نوشته ابو علي سينا در مورد تركها رو در كتاب پانتركيسم ايران و اذربايجان نوشته محمد رضا محسني رو بخون

  366. saeed Says:

    سلام دوستان اريايي ما اعم از فارس كرد اذري لر و گيلك و تالشي و…. كتاب دكتر جهانشاه درخشاني استاد تاريخ ايراني در المان و در مركز ايران شناسي اتريش و امريكا وارمنستان از لحاظ زمين شناسي و زبان شناسي و استوره شناسي و مذهب شناسي كاملا تاييد شده است كه شما ميتوانيد متن مصاحبه با ايشان را در اينترنت مطالعه كنيد. ايشان ثابت كرده اند كه اريايي ها از ايران به ديگر نقاط دنيا مهاجرت كرده اند و نه بلعكس و همانطور كه گفتم مورد تاييد مجامع علمي و معتبر دنيا قرار گرفته است و اقوامي را كه به دروغ تا كنون اقوام پيش از اريايي ها مي ناميدند را اريايي ناميده است كه اقاي دكتر مازيار اشرفيان بناب نيز با توجه به علم ژنتيك كه حجت را بر همگان تمام ميكند ثابت كرده است كه اريايي ها حدود11000سال پيش در فلات ايران زندگي ميكردند. خانم مدود ساكايا محقق برجسته روسي نيز در كتاب خود تحت عنوان ايران در عصر اهن مهاجرت اريايي ها به ايران را با توجه به اكتشافات باستاني و بررسي اسكلت هاي باستاني با مردم اريايي كملا و به قطعيت رد كرده كه كتاب ايشان نيز در مجامع بين المللي دنيا تاييد شد و به زبان انگليسي برگردانده شد. دوستان اريايي ما اين پانتركها در كشور هاي تركيه و مجارستان و اذربايجان جعلي و ازبكستان و.. نتوانستند حتي يك مقاله بدهند كه ثابت كند تركها حضور باستاني در منطقه دارند و برعكس تمام اسناد خلاف ان را ثابت ميكند و امروزه حتي يك محقق درجه سه هم ادعاهاي جعلي انها را تاييد نميكند و اين دكتر نادان و دوستان نادان تر از او بدانند كه چقدر خر هستند كه علم تاريخ11000ساله اريايي ها در ايران را ثابت كرده ان وقت اين نادان ها با تاريخ 2500ساله اريايي ها مشكل دارند. دوستان اريايي ما بخدا اين پانتركها دستشان به هيچي بند نيست و از روي حسادت خودشون جر ميدند اما دريغ و افسوس كه جهان علم انها را ادم حساب نميكند و با ارامش و متانت تاريخ ايران به نفع اريايي ها پيش ميرود. حال اين خرها انقدر عرعر كنند تا از حسادت پتركند. دوستان اريايي ما در كتاب دكتر درخشاني كلمه اريا بجز در اوستا و ريگودا در اسناد مصري و فلسطيني و …مورد بررسي قرار گرفته كه اين دكتر نادان نيز بايد دمش بذاره رو كولش و بر براي همان ناداناني كه مانند گوسفند براش بع بع ميكنند زوزه بكشه چون شير مردان و شير زنان اريايي واهمه اي از گرگ نادان ندارند. پاينده با سرزمين هميشه جاويد ايران

  367. saeed Says:

    پانترك نادان تاريخ مصرفت تمام شد و بايد به زباله دان تاريخ بري چون اربابانت در تركيه پاچه خواري اريايي ها رو ميكنند و كتاب در مورد هخامنشيان و هيتي ها و ميتاني ها مينويسند و قسمت اروپايي تركيه خود را نوادگان هيتي ها و اريايي مي نامند دكتر نادان جاي زوزه كشيدن برو ببين دور برت چه خبره

  368. saeed Says:

    کتاب تاثیر هخامنشیان بر مردم و فرهنگ آناتولی
    کتاب «THE ACHAEMENID IMPACT ON LOCAL POPULATION AND CULTURES
    IN ANATOLIA(Sixth-fourth centuries B.C.)» ویرایش Inci Delemen با همکاری
    Oliver Casabonne- Shehrazat Karagoz و Oguz Tekin شامل ۲۲ مقاله منتخب از
    کنفرانس «تاثیر هخامنشیان بر مردم و فرهنگ آناتولی» است که در سال ۲۰۰۵ م. در
    استانبول برگزار شده. این کتاب توسط انستیتوی باستان شناسی ترکیه در سال
    ۲۰۰۷ چاپ شده است. این کنفرانس سومین کنفرانس در این زمینه (پس از دو
    کنفرانس پیشین در سالهای ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰) است.
    در ادامه عناوین مقالات این کتاب و نویسندگان آنها رو ذکر می کنم و اگر فرصت کردم
    بخشهایی از مقالات رو که به نظرم جالب بیاد در پستهای بعدی خواهم آورد. (این
    پست در پاسخ به نظری در این پست و نظری در این پست است تا دوستان تجزیه
    طلب بدونند که در خود ترکیه هم کسی موضوعات تاریخی رو زیر سوال نمی برد.
    کما اینکه من و دوستانی که از ترکیه داشتم ساعتها در مورد تاریخ دو کشور چه
    گذشته و چه معاصر حرف می زدیم و هیچگاه رفتاری رو که از دوستان تجزیه طلب
    دیدم از دوستان نازنینم که اهل ترکیه بودند ندیدم. — در نگارش نامها چون برخی
    کاراکتر ها رو ندارم متاسفانه نتونستم صورت درست رو به ترکی بنویسم- در مورد
    «ش» و «چ» سعی کردم طوری بنویسم که حداقل درست تلفظ بشه.)

    1- Christopher Tuplin, «A Foreigner’s Perspective: Xenophon an Anatolia»

    2- Jurgen Borchhardt, «Der Gurtel als Zeichen der Gwfolgschaft»

    3- Novella Vismara, «Some Reflections on Iconographic /motifs in Lycian Coinage, The central Achaemenid Empire’s Powerful Plitical Presence in a Border Region»

    4- Eric Raimond, «Persian Power and Lycian Religion»

    5- Gul Ishin, «An Achaemenid Stamp Seal from Patara»

    6- Sedef Chokay-Kepche- Matthias Recke, «Achaemenid Bowls in Pamphylia»

    7- Mustafa Hamdi Sayar, «Eskichag’da Chukurova’da Hilal ve Yildizin Kullanimi
    Mondsichel und Stern im Ebenen Kilikien»

    8- Oliver Casabonne, «The Formation of Cappadocia: Iranian Populations and Achaemenid Influence

    9- Shevket Donmez, «The Achaemenid impact on the Central Black sea Region»

    10- M. Taner Terhan, «Median and Achaemenid Periods at Tuspa»

    11- Latife Summerer, «From Tatarli to Munich: The recovery of a Painted wooden Tomb Chamber in Phrygia (with an Appendix by P.I. Kuniholm- M.W. Newton-C.B.Griggs)»

    12- Mehmet Ozsait-Nesrin Ozsait, «Delipinar Mezar Stelleri/ Grave Stelae Delipinar»

    13- Tomris Bakir, «Auswertung der Keramik fur eine relative Chronogie im perserzeitlichen Daskyleion»

    14- Aytekin Erdogan, «Beobachtungen zur achamenidischen architektur Daskyleions»

    15- Shehrazat Karagoz, «Neue Uberlegungen zu einem freistehenden Grabmonumenten aus Daskyleion»

    16- Gurcan Polat, «Daskyleion’dan Yeni bir Anadolu-Pers Steli / A New Perso-Anatolian Stele from Daskleion»

    17- Frederic Maffre, «Example of the Persian Occupation in tghe Satrapy of Phrygia
    through the Study of the Populationn from the Asian Provinces in the Achaemenid Empire»

    18- C. Brian Rose, «The Thombs of Granicus Valley»

    19- Oliver Casabonne -Marcel Gabrielli, «A Note on Persian Armours»

    20- Veysel Tolun, «A Persianizing Terracotta Statuette from Assos»

    21- Deniz Kaptan, «A Channel of Communication: Seals in anatolia during the Achaemenid Period»

    22- Christopher Tuplin, «The Achaemenid Impact in anatolia: A summary»

  369. saeed Says:

    اين قوم‌ها كه با نام‌‌هاي مختلف در جاهاي مختلف جهان آن زمان ظاهر شدند دو وجه مشترك اصلي داشتند؛ يكي اينكه داراي زبان‌ها و نام‌‌هاي آريايي بودند و ديگر اينكه آرايش و لباس همسان داشتند. همه موهاي بلند تا شانه، پيشاني‌بند، ريش بلند و نوك تيز و عبايي كه معمولاً بلند بوده است. اين لباس كه شناسنامه قومي آريايي‌هاي ايران بوده تا جايي كه قابل پیگیری است يكسان بوده‌ است. در اين كتاب 360 تصوير از اين اقوام در كشورهاي مختلف دنيا به ويژه كشورهايي مثل مصر، ميانرودان و حتي در ايران نقش بسته‌ كه همبستگي قومي آنها به اين ترتيب دنبال مي‌شود.

    * اشاره كرديد كه درست نيست واژه نژاد را در اين مورد به كار برد اما در تصاوير كتاب شكل جمجمه اقوام آريايي را با مصري مقايسه كرده‌ايد. پس بايد از نظر نژادي هم تفاوتي داشته باشند؟

    اگر خيلي به عقب برگرديم مسلماً تطابقي بين نژاد و فرهنگ آريايي پيدا مي‌كنيم، اما به مرور، اقوام و نژادهاي ديگري هم جذب اين فرهنگ شده‌اند. امروزه كسي كه زبان و جهان‌بيني آريايي داشته باشد را آريايي مي‌شناسيم، حتي اگر سياه پوست باشد. براي مثال در آمريكا و اروپا افراد زيادي زرد پوست يا سياه‌پوست هستند كه به زبان انگليسي يا فرانسه صحبت مي‌كنند. پس فرهنگ هند و اروپايي دارند ولي نژادشان آن نيست. در دوران قديم اين مورد كمتر پيش مي‌آمد. معمولاً اقوام و نژادها قابل‌انطباق و قابل ‌پيگيري از نظر ساخت جمجمه و ساختار صورت و اندام بوده‌اند. پس امروزه به جاي نژاد آريايي، فرهنگ يا تمدن آريايي به كار مي‌بريم.

    * دامنه گسترش قوم آريايي در طول تاريخ چگونه بوده است و پراكندگي آنها در چه دوران‌ها و زمان‌هايي اتفاق افتاده و دلايل آن چه بود است؟

    پيگيري دامنه گسترش اقوام آريايي از دو راه قابل بررسي است. يكي از راه زبانشناسي و آثاري كه در زبان‌هاي بيگانه گذاشته‌ا‌ند و ديگري از راه پيگيري متون و گزارش‌هايي كه در آنها سخن از اقوام آريايي به ميان آمده است. از نظر زبانشناسي، زبان آريايي از شرق تا زبان كره‌اي تاثير گذاشته و حدود 200 واژه آريايي در زبان كره‌اي وجود دارد. جالب است بدانيد كه نژاد كره‌اي كاملاً با نژاد چيني و ژاپني متفاوت است. در كره‌‌اي‌ها افراد قد بلند و حتي چشم آبي ديده مي‌شود كه در چين و ژاپن چنين مواردي وجود ندارد. از اين نكات ثابت مي‌شود كه اقوام آريايي تا آنجا جلو رفته بودند و روي فرهنگ كره تاثير گذاشتند. در غرب در شمال اروپا و در منطقه فنلاند و مجارستان كه زبان غيرهند و اروپايي دارد، تعداد زيادي واژه ايراني كهن وجود دارد. همچنين در زبان مصري و «نوبي» كه مربوط به جنوب مصر است و سودان امروز است، نشانه‌هايي از زبان آريايي يافت مي‌شود. كه مربوط به هزاره چهارم و پنجم قبل از ميلاد است. پس حداقل در هزاره پنجم نمي‌توان از خاستگاه آريايي‌ها سخن گفت. چون خيلي پراكنده بودند، اما هر چه به دوران‌هاي كهن‌تر بازگرديم اين دامنه محدودتر مي‌شود و در پايان دوران يخبندان يعني هزاره دهم و يازدهم قبل از ميلاد اين اقوام فقط در ايران متمركز بوده‌اند. يكي از دلايلي كه مي‌توان به‌عنوان دليل اصلي براي تمركز اقوام آريايي در خاستگاه اصلي يعني ايران آورد اين است كه اين اقوام مانند امردها، پارس‌ها، مادها، كاشي‌ها، دانوها و غيره در جهان باستان پراكنده بوده‌اند و تنها جايي كه متمركز بوده‌اند فلات ايران بوده است. از اين نشانه مي‌توان ثابت كرد كه مركز اين حركت‌ها، اين فلات بوده است.

    * بر اساس نشانه‌ها و مداركي كه پژوهش شما بر آن استوار است اقتصاد قوم آريايي چگونه بوده است؟

    مسلماً آريايي‌ها با اين پراكندگي زياد از يك نوع اقتصاد بهره نمي‌بردند. همه گونه شیوه کار و زندگی آن زمان شامل اقتصاد شهرنشيني، فلزكاري و سفالگري، ساخت ارابه، پرورش اسب و همچنين كشاورزي، صادرات و بازرگاني در آن رواج داشت. يكي از مهم‌ترين توليدات ايراني‌ها مس به صورت شمش بوده كه به ويژه در «اريسمان» اخيراً كشف شده است و به صورت شمش به جاهاي دوردست برده مي‌شد. خوشبختانه آثار نگارگري از اين موضوع در دست هست كه اقوام آريايي در حال بردن شمش مس براي فراعنه مصر نمايش داده شده‌اند. غير از مس به‌عنوان اقلام صادراتي فلزات و آلياژها مانند قلع، برنز و آهن بوده كه از طريق زبانشناسي ثابت مي‌شود ريشه نام آريايي اين فلزات به زبان‌هاي ديگر راه يافته است. همچنين از ديگر اقلام صادرات مي‌توان به ارابه، اسب، سنگ‌هاي قيمتي، لاجورد، عقيق، فلزات گرانبها مثل طلا و نقره و نيز گياهان دارويي، عطر و گياهان خوشبو اشاره كرد.

    * مردم آريايي از نظر علم و دانش مثلاً در نجوم و پزشكي يا حتي علوم قديم چه پيشرفت‌‌هايي و چه توانايي‌هايي داشتند؟

    در متون كهن غيرايراني به صادرات گياهان دارويي اشاره شده كه نشان مي‌دهند فرهنگ دارويي و پزشكي در ايران وجود داشته، ولي از علوم ديگر مثل نجوم اطلاعاتي مستقیمی در دست نيست و چيز زيادي نمي‌‌دانيم. اما در اوستا و آثار ديگر زرتشتي به اطلاعات نجومي بسيار دقيق برخورد مي‌كنيم كه نشانگر فرهنگ و تمدن نجومي بسيار قوي است. در متن‌های کهن ایرانی به موضوعات ستارگان و مسائل پيچيده نجومي مثل رقص محور زمين كه هر 25600 سال يك‌بار صورت مي‌گيرد اشاره شده است. در اين مورد اطلاعات ديگري هم هست كه به صورت گذرا در كتاب به آن اشاره شده ولي تمركز بر آن خارج از مسير كتاب من بوده است. در كتاب آمده كه چگونه فرهنگ ايراني پيش از هخامنشي بر فرهنگ يونان تاثير گذاشته و چگونه بخش مهمي از اندیشه فلسفه در زمان هخامنشي از ايران به يونان راه يافته، چگونه ايده دموكراسي ابتدا در ايران نقش بسته و پس از 60 سال به يونان رفته است. اين موارد بسيار شایان توجهاند و نشان مي‌دهند بسياري از پديده‌هايي كه در دنيا به نام يوناني معروف شده‌اند، خاستگاه ايراني داشته‌اند.

    * درباره مدرك شكل‌گيري ايده دموكراسي در ايران باستان توضيح بيشتري بدهيد.

    در بخش آخر كتاب آمده است هنگامي كه كمبوجيه در سفر جنگي خود به مصر كشته مي‌شود يا خودكشي مي‌كند، در ايران جلسه‌اي از والاتباران ايراني با حضور داريوش بزرگ تشكيل مي‌شود و در اين جلسه شيوه حكومتي و چگونگي شكل دادن به آينده حكومت ايران بررسي مي‌شود. يكي از ايده‌ها رواج تفكر مردمسالاري بود در برابر خودكامگي كمبوجيه، كه پس از كوروش كه مردمي فكر مي‌كرد و بنيانگذار اين شيوه بود حكومت مي‌كرد. البته داريوش مخالفت مي‌كند و خودكامگي شاهنشاهي را بر پا مي‌كند. اين ايده مردمسالاري كه هرودوت هم به آن اشاره مي‌كند60 سال پيش از برقراري اولين دموكراسي در يونان بوده است . در همان زمان يونان آريستو‌كراسي- به معني اداره مملكت توسط اشراف‌زادگان بدون انتخاب شدن – مرسوم بوده است. اين ايده كه به آراي مردم مراجعه شود از ايران برخاسته و پس از آنكه هخامنشيان تا يونان مي‌روند ايده‌هاي زرتشت و ايده‌ مردمسالاري به يونان راه پيدا مي‌كند كه مفصل در كتاب شرح داده شده است.

    * در تاريخ مدون اقوام مختلف چگونه از قوم آريايي ياد شده است؟

    تاريخ مدوني كه اكنون در دسترس هست مربوط به دوراني است كه يوناني‌ها شروع به تاريخ نگاري كردند، مثل هرودوت. ولي در متون غيرخويشاوند مثل مصري و سومري هم از همان آغاز اختراع خط به اقوام ايراني اشاره مي‌شود.

    * آيا خاطره‌اي هم از خاستگاه كهن آريايي‌ها درفرهنگ‌ها و ملت‌هاي ديگر باقي مانده است؟

    اين مسئله‌ جالبي است. تاريخ كهن پیش از اختراع خط معمولاً در اسطوره‌ها باقي مي‌ماند و آنها را انتقال مي‌داد. خوشبختانه از اين خاستگاه كهن كه ايران بوده در اسطوره‌هاي اروپاي شمالي، يونان و تورات و اوستا مشتركاً به جايي اشاره مي‌شود كه از پيوستن سه رود، رود بزرگ به وجود مي‌آيد و جنوب اين رود هوا بسيار گرم و در شمال آن هوا بسيار سرد بوده است و‌ همان‌طور كه گفتم كف خليج‌فارس بوده است. جنوب آن يعني صحراي عربستان گرم و شمال آن فلات مرتفع ايران سرد بوده و مشخصاً در اوستا به نام «داییتيا» خوانده مي‌شود كه بعداً این نام به شمال يا «آمو‌دريا» منتقل مي‌شود كه همان جيحون در آسياي ميانه است. به سخن دیگر نام اين رود بعداً با جابجایی اقوام تغيير مكان مي‌دهند.

    * آيا در دوران آريايي‌ها اقوام غيرآريايي هم در ايران زندگي مي‌كردند؟

    همان‌طور كه گفتم تنها قومي كه زبان آريايي نداشت ايلامي‌ها در منطقه خوزستان بودند. كه نام شهرهاي آنها هم آريايي بوده و پيش از مهاجرت ايلاميان به خوزستان آنجا هم آريايي‌نشين بود ولي بعد‌ها بسياري وامواژه آريايي به زبان ايلامي راه يافت و اين واژه‌ها در كتاب بررسي مي‌شوند.

    *تصور من بر اين است كه نكته‌اي كه براي خوانندگان كتاب شما بسيار جالب خواهد بود. منابع و روش‌هاي پژوهشي شماست و اينكه در محافل علمي چه برخوردي با آن شد. كتاب شما ابتدا به زبان آلماني منتشر شد و خواننده فارسي‌زبان ترجمه آن را خواهد خواند. كدام جرقه ذهني 15 سال پيش شما را به فكر تاليف اين كتاب انداخت؟

    سئوال بسيار خوبي است. در سرزمين‌هاي كهن ديگر مثل مصر، اكد و غيره مورخين امروز تاريخ‌هاي سنتي اين كشورها را بررسي كرده و شناسانه تاريخي برای آنها ساخته‌اند. مثلاً گيل گمش كه يكي از پيكر‌‌هاي اسطوره‌اي سومر است در 50 يا 60 سال پيش فقط يك اسطوره بود ولي اكنون هسته تاريخي پیدا کرده است. اين كار درباره تاریخ سنتی ايران صورت نگرفته است. در ايران دو نوع تاريخ داريم؛ تاريخ سنتي كه در تاريخ طبري، تاريخ حمزه اصفهاني، تاريخ يعقوبي، مجمع التواریخ و شاهنامه و غيره منعكس شده، و ديگري در تاريخ مدون كه در مدارس تدريس مي‌شود. بين اين دو تاريخ چندان تشابهي وجود ندارد. از پيشداديان و كيانيان نامي در تاريخ مدون نيست و از كوروش و داريوش و غيره در تاريخ سنتي نامي نيامده است. اين تناقص بايستي بررسي علمی مي‌شد. آيا در ايران پيش از هخامنشي تاريخي بوده كه در تاريخ سنتي، منعكس شده است؟ آيا مي‌توان نماد‌هاي پيشدادي يا شاهان كياني را تعقيب كرد و در سرزمين‌هاي ديگر آثاري از آنها يافت؟ اين كار فقط با ارجاع به متون غيرايراني ميسر بود. خوشبختانه هم در متون سومري و هم در متون اكدي و مصري تشابهات بسيار چشمگيري ميان تاريخ سنتي ايران و متون آنجا پيدا شد.

    نه فقط نام‌هاي پادشاهان و دودمان آنها، بلكه برخي از رويداد‌هاي بسيار مهم از تاريخ سنتي ايران در متون غيرايراني آمده است. اين موضوع مرا تشويق كرد و به اين نتيجه رسيديم كه بخش بزرگي از تاريخ سنتي ايران يك هسته تاريخي دارد. اما بايد به روش علمي بررسي شود تا نام پادشاهان و اعمال آنها بر تاريخ منطبق شود. بخش مهمي از كتاب شاهان و رويداد‌هاي شبه تاريخي را در فرهنگ‌هاي غيرايراني دنبال كرده است.

    *پژوهش شما چند سال طول كشيد تا آماده انتشار به زبان فارسي شود؟

    14 سال است كه اين كار شروع شده و 4 تا 5 سال اول تنها صرف گردآوري منابع و خواندن و تعبير آنها بود. چرا كه بدون آنها نتيجه‌گيري ممكن نبود. با چاپ كتاب آلماني من مطمئن شدم كه با دسترسي به منابع دست‌اول و دست‌نخورده به ايده تازه‌اي دست يافتم. تعبير اطلاعات دست‌دوم آسيب‌پذير است چرا كه اگر منبع نقض شود تئوري بعدي هم نقض مي‌شود. اما ارجاع به متون دست‌اول كه از دوران قديم به جاي مانده‌اند، موجه است.

    *پس هيچ متن و منبع و مرجعي در زبان فارسي جديد براي تحقيق شما وجود نداشته است و از چه متوني بيشتر استفاده مي‌كرديد؟

    كاملاً درست است. از متون دست‌دوم امروزي نه در ايران و نه خارج از آن هيچ استفاده‌اي نشده.چرا كه اين ايده تازه است و مسلم است براي يك ايده تازه منابع جدیدی وجود ندارد. بسيار به اوستا و «ريگ‌وداي» هندي مراجعه كردم و در واقع متني از دنياي كهن نيست كه در اين كار مورد توجه قرار نگرفته باشد.

    *پس منابع خود را بيشتر در كتابخانه‌ها و آرشيو‌هاي كشور‌هاي ديگر پيدا مي‌كرديد؟

    تقريباً 95 درصد منابع از آرشيو‌ها و منابع خارجي استفاده شده كه بعضاً كتاب نيست و به صورت ميكرو‌فيلم بوده. در ايران هم كتابخانه‌هايي هست كه متون کهن را دارند ولي حدود 5 درصد منابع پژوهش در ايران بوده است. كه البته تهيه آن بسيار مشكل و هزينه‌بر بود. دستيار هم در اين مورد عملي نيست زيرا كار يكپارچه‌اي است و بايد ايده و ارتباطات آن در مغز يك نفر به وجود بيايد تا بتواند آن را روي كاغذ بياورد. اين كار بسيار گسترده است. تمام فرهنگ‌هاي قديم از هندوستان تا مصر مورد توجه قرار گرفته و ارتباطاتي كه به فرض يك قوم در مدارك هندي و همان قوم در مدارك ايران و مصر و يونان آمده بايد در مغز يك نفر نقش ببندد. اگر كسي روي هندوستان كار كند و ديگري روي مصر كار كند اين ارتباط به وجود نمي‌آيد.

    *اشاره كرديد كه در پژوهش به انواع منابع زبانشناسي، هواشناسي و غيره پرداخته‌ايد، ايده‌ اين نوع پژوهش از كجا شكل گرفت؟

    همان‌طور كه گفتم به نظر من فقط از طريق انباشت شواهد مي‌توان به نتيجه قطعي رسيد. اگر چند منبع مستقل از هم يك موضوع را بررسي و تاييد كند آن موضوع اثبات شده است. اگر تنها از يك راه اقدام كنيم به نتيجه قطعي نمي‌رسيم. اگر يك كوزه مشابه هم در ايران و هم در مصر كشف شود نمي‌توان نتيجه گرفت از كجا به كجا رفته، اما اگر كوزه در زبان مصري نام ايراني داشته باشد مي‌توان نتيجه گرفت كه از ايران به مصر رفته است. موضوعات ديگر هم به همين ترتيب هستند. فقط انباشت شواهد است كه به نتيجه قطعي منتهي مي‌شود. به همين دليل اين راه را انتخاب كردم. با اينكه بسيار مشكل بود،‌ مي‌بايست شاخه‌هاي بسياري از دانش ديرينه‌‌شناسي را بررسي مي‌كردم.

    *با توجه به اينكه 5 سال از انتشار كتاب به زبان آلماني مي‌گذرد بازتاب آن در مجامع علمي و دانشگاهي جهان چگونه بوده است؟

    در كنار اين كتاب كه به زبان آلماني در سال 1998 چاپ شد، چند مقاله ديگر هم از من در مجلات علمی كشور‌هاي مختلف چاپ شد كه در مجموع اين ايده را پشتيباني مي‌كرد. همان‌طور كه مي‌دانيد ايده‌هاي تازه با مقاومت سرسختانه دانش امروز مواجه مي‌شوند.

    ولي با توجه به آنكه در اين كتاب به مدارك دست‌ اول استناد شده و هيچ سليقه‌اي در آن به كار نرفته، بسيار سريع در محافل معتبر دنيا تاييد شد. دانشگاه وين كه مركز بزرگ ايرانشناسي و زبانشناسي دارد و سپس هاروارد، هايدلبرگ، ايروان و چندين موسسه پژوهشي ديگر اين كتاب را كتباً از طريق نامه و یا مقاله در مجلات علمی تاييد كردند، كه بسيار دلگرم‌كننده بود. در كنار آن كنفرانس‌هاي متعددي برگزار شد و از من دعوت كردند كه اين ايده را مطرح كنم كه بحث‌هاي بسياري صورت گرفت و تا به حال هيچ مخالفت علمي از طرف هيچ سازمان يا شخصي با اين كتاب انجام نشده است. يا تاييد كامل شده و يا سكوت كه به معني آن است كه حرفي براي رد اين ايده نبوده است.

    *در پژوهش‌هاي اخير كه توسط افراد ديگر صورت گرفته آيا به عنوان منبع به اين ايده اشاره شده است؟

    پيش از كشف اريسمان كه كارگاه انبوه توليد مس در ايران بود من از طريق زبانشناسي اين موضوع را ثابت كردم كه مس خاور نزديك از ايران تامين شده، به اين دليل كه اين فلز با نام ايراني در زبان‌هاي ديگر وارد شده و بعد اريسمان كشف شد و همين ايده تاييد شد و گفته شد كه بايستي تاريخ جهان را از نو نوشت چرا كه اثبات شد خاستگاه مس ايران بوده است. همچنين در كتاب‌هاي ديگر اروپايي هم به پژوهش من اشاره شده حتي در دايره‌‌المعارف مصر كه در آلمان چاپ شد به اين كتاب اشاره شده است. در بعضي پژوهش‌هاي مصر و بين‌النهرين به عنوان يك مدرك معتبر اشاره شده و مي‌توان گفت اين كتاب در مدت‌كوتاهي جاي خود را در محافل علمي باز كرده است.

    *به افتراق تاريخ سنتي و مدرن ايران اشاره كرديد كه به نوعي ذهن جامعه ايراني را به خود مشغول كرده است. به نظر شما اين پژوهش بايد چه مسيري را طي كند تا به كتاب‌هاي درسي راه پيدا كند و قرائت جديدي از تاريخ ايران به دست دهد؟

    ايده‌هاي اين كتاب در ايران نیز مورد استناد قرار گرفته است. برای نمونه دكتر رجبي در كتاب هزار‌هاي گمشده به اين پژوهش اشاره كرده است. ولي اينكه اين موضوع به كتاب‌هاي درسي راه يابد طول خواهد كشيد و به بازتاب نگارش فارسي كتاب در محافل علمي بستگي دارد. اگر انتقاد و بحث صورت بگيرد به زودي به اين هدف خواهيم رسيد كه تاريخ ايران را بازنويسي كنيم و نقاط تاريك آن را روشن كنيم. ولي از آنجا كه اين بحث نه فقط به ايران، بلكه به بين‌النهرين، مصر، سوريه و فلسطين ارتباط دارد، با توجه به اينكه اين گونه پژوهشكده‌هاي خاورشناسي در ايران وجود ندارد، كار كمي مشكل خواهد بود. ولي مراكز خاورشناسي در اروپا هست و بحث‌هاي آنها غير مستقيم در ايران تاثير خواهد گذاشت.

    *شما كتاب آلماني را هم با توجه استاندارد چاپ، كاغذ و صحافي انتشار اروپا در ايران چاپ كرديد و علاقه داشتيد حتماً روي كتاب «چاپ در ايران» درج شود. توضيح دهيد چرا مي‌خواستيد اين طور باشد؟

    تقريباً همه پژوهش‌هاي ايران‌شناسي در خارج از ايران صورت مي‌گيرد: در اروپا، آمريكا و حتي ژاپن و كتاب‌هاي چاپ شده به زبان‌هاي جهاني انگليسي و آلماني در همان‌جا چاپ مي‌شد. نگاه ما ايراني‌ها هم براي دريافت تاريخي به غرب بود و حتي برای اندیشه‌هايي كه در ايران شكل مي‌گرفت ميل به تاييد غرب داشتيم. اين طرز فكر همیشه درست نيست. نبايد ما ايرانيان نشانه خانه خود را همواره از بيگانه بپرسيم. من فكر كردم با چاپ اين كتاب در آلمان، با وجود نويسنده ايراني، اثر به عنوان كار اروپايي عرضه خواهد شد. من مي‌خواستم اين روند تغيير یابد. خوشبختانه هم به اين موضوع توجه كرده‌اند و كار‌هاي بعدي من هم در ايران چاپ خواهد شد و كوشش خواهيم كرد كانون و مركز ثقل ايران‌شناسي به تدريج به اين منطقه منتقل شود.

    *آيا ترجمه انگليسي این کتاب نیز انتشار خواهد یافت؟

    متن انگليسي کتاب در دست تهیه است و در اواخر سال بعدي ميلادي در ايران منتشر خواهد شد. اما مركز پخش در اروپا خواهد بود.

    *گام‌هاي بعدي پژوهشي شما چه خواهد بود؟

    دو جلد كتابي كه اكنون چاپ مي‌شود، حضور اقوام ايراني در فلات ايراني از آغاز تمدن را اثبات مي‌كند. در بخشي از كتاب به طور خلاصه تاريخ اين اقوام را معرفي مي‌كند. ولي در نظر دارم در آثار بعدي تاريخ هر قوم را به طور مفصل بررسي كنم. معرفي خاستگاه و زيستگاه، تمدن و فرهنگ، شهرسازي، صنايع دستي، كشاورزي و كوچ و بازرگاني با كشور‌هاي ديگر بررسي خواهد شد. يعني از آغاز تمدن در هزاره ششم قبل از ميلاد، به زبان، جهان‌بيني، باور‌ها، صنايع و توليدات آنها، بازرگاني، شیوه ‌شهرسازي، معماري، لباس، حضور در سرزمين‌هاي بيگانه و تاخت‌وتاز‌ها به صورت توصيفي در جلد‌هاي بعدي خواهد آمد، به طوري كه در نهايت تاريخ مدوني از اقوام ايراني از آغاز تمدن تا دوران ماد خواهيم داشت كه تا به حال روي آن كار نشده است.

    *كتاب شما براي چه سطح علمي خواننده با چه درك و سواد و پيش‌نياز‌هايي قابل فهم و درك است؟

    نگارش آلماني مختص دانشگاهيان و پژوهشگران بوده است. اما در نگارش فارسي كوشش شده با زبان ساده و روان ايده را منتقل كنم و نسخه پيش از چاپ حتي براي خواننده غيرمتخصص كاملاً قابل فهم بوده است.

  370. saeed Says:

    قسمت كوچكي از متن گفتگو با دكتر جهانشاه درخشاني را براي دوستان اريايي عزيزم را اورده ام و همچنين مقالات مربوط به هخامنشيان در تركيه تا پان تركها بخونند و بتركند

  371. تبریزی Says:

    ________________________________________
    امروز در توالت داشتم می شاشیدم که رضا پهلوی، نوۀ رضا پشگل به مبایلم زنگ زد تا او را مصاحبه بوکنم. خلاصۀ گفتگویم در حال شاشیدن با رضا پهلوی، نوۀ رضا پشگل را در زیر میخوانید.

    س 1 – شما خودت را از نظر نژادی چگونه معرفی میکنید؟ عرب؟ فارس؟ بلوچ؟ کرد؟ ترک؟
    نوۀ رضا پشگل – من خودم را هزار رگه معرفی میکنم چون مادرم فرح از سیدهای تبریز است. پدرم ممد دماغ هم چند رگه بود چون پدر بزرگم رضا پشگل کرجی الاصل بود که در دوران شیر خوارگی همراه مادرش به روستای نزدیک سواد کوه مازندران آورده شده بودند و تا آخر هم معلوم نشد که پدر، پدر بزرگم کی بود. مادر بزرگم هم دقیقآ معلوم نیست کی بود بهمانخاطر من خودم را هزار رگه معرفی میکنم و اگر بمن هزار پا هم بگویند درست است.

    او در ادامه گه خوری هایش گفت

    پدر بزرگم، رضا پشکل تریاکی از مهتری به پادشاهی رسانده شد و در واقع بنیانگذار اعتیاد در ایران میباشد. بعدها خالۀ جنده ام اشرف پخش مواد مخدر را در ایران به عهده گرفت. البته یادم نرفته بگویم که شهر نو در طهران را هم پدرم ممد دماغ با خالۀ جنده ام براه انداخته بودند که امروز نه تنها بسیاری از بچه های طهران از ثمرۀ همان وصلت های نامشروع شهر نو هستند بلکه 15 میلیون معتاد در ایران مدیون پدر بزرگم و خالۀ جنده ام هستند.

    در حالیکه مردم در حلبی آبادها زندگی میکردند و به نان شب محتاج بودند، پدرم ممد دماغ موقع فرار از چنگ عدالت، 36 میلیون دلار را با خودش آورد. بهمانخاطر من یکی از تروتمندترین افراد روی کرۀ زمین هستم و توانسته ام با مفداری ناچیز از همان ثروت غارت شده، عده ای شاه قواد را که صفت مشترکشان لواط، اعتیاد، همجنسبازی، مزدوری و پارس کردن هست، بدور خودم جمع کنم. این شاه قوادها، خوب بلد هستند که چگونه صدای هر عدالتخواهی را در نطفه خفه کنند. اصلا مادر قحبه ها خبره در خاک پاشیدن به چشم تودۀ های مردم هستند و میدانند که چگونه مردم را دنبال نخود سیاه بفرستند. قوادی دیگه. البته نداشتن شعور سیاسی و اجتماعی مردم ایران را که بیشتر به گاو شبیه هستند، نباید دست کم گرفت.

    س 2 – این قوادها چه چهره ای از شما و کلا از خاندان گند پهلوی در نزد مردم عوام ایران ترسیم کرده اند؟

    بقول شاعر معاصر شاملو، مردم ایران حافظۀ تاریخی ندارند، این قوادها به مردم تلقین میکنند که زمان پهلوی ها ایران خیلی مستقل بود!!! اصلا ما در طهران و شهرهای دیگر حلبی آباد، نداشیم!!! ایران 35 هزار مستشار خارجی با چندین پایگاه نظامی نداشتیم!!!! رضا شاه در مراسم های محرم خاک بر سر خودش نمی مالید!!! شاه هر از چند سال یکبار برای زیارت به مکه و هر ماه یکبار برای زیارت قبر امام رضا به مشهد سفر نمی کرد!!!. شاه موقع فرار از ایران، 36 میلیارد دلار را با خودش نبرد!!! ساواک برای اعتراف گیری، بخود زندانیان سیاسی یا به خواهر – مادر طرف در جلوی چشمایش تجاوز نمی کرد!!! شاه نمی گفت که حزب فقط رستاخیز – رهبر فقط محمد رضا پهلوی و هر کسی که دوست ندارد کفش هایش را بپوشد و از ایران خارج شود!!! شاه اصلا گل سرخی ها، محمد حنیف نژادها و بیژن جزنی ها را ناجوانمردانه تیرباران نمی کرد. ساواکی ها و سران ارتش شاهنشاهی مشوق اصلی صدام در حمله به ایران نبودند. منکر کودتای نوژه با همکاری برادر الرئیس صدام هستند. پدرم با کودتای 28 مرداد خودش را به مردم تحمیل نکرد!!! در جریان انقلاب، فقط در روز جمعۀ سیاه 3500 نفر در همان شهر طهران گشته نشدند!!! شاپور بختیار از صدام 21 میلیون دلار نگرفت تا بگوید، سه جزیره مال عرب هاست. رضا پهلوی خلبان است!!!

    من با آن همه امکانات فقط توانستم فوق دیپلم مکاتبه ای بگیرم، دوچرخه سواری هم بلد نیستم چه بماند که خلبان باشم. علت اینکه بمن گفتند خلبان، این بود که در ان سن و سالم، بمن دووکتورر گفتن جور در نمی آمد. البته بعدها تصمیم گرفتم بودم که مثل تاجیک ها خودم را اینجنیر صدا کنم که بیخیال شدم.

    واقعیت این است که بعد از جنگ جهانی دوم، استالین، چرچیل و روزولت در کنفرانس طهران که کرۀ زمین را بین خودشان تقسیم میکردند، پدرم، ممد دماغ را پادشاه ایران انتخاب کردند نه مردم ایران. عین مثل کرزی در افغانستان امروز. حتی بدتر از کرزی چون در افغانستان بازهم یک انتخاباتی شد. بعد از اتمام گفتگو؛ استالین به پدرم گفته بود که ممد دماغ تا پنجاه سال آینده خیالت راحت باشد، اگر خوب به حرف ما گوش کنی، کسی با شما کاری نخواهد داشت. بعد از 35 سال که مردم با دست های خالی به خیابانها آمدند و هر چقدر ارتش شاهنشاهی بیشتر میگشت، مردم بیشتر به خیابان ها می ریختند. پدرم، ممد دماغ با سفیر شوروی تماس گرفت و گفت، هنوز پانزده سالم مانده. سفیر شوروی در جواب گفته بود که کار ماها یعنی نه شوروی نه انگلیس و نه امریکاست. بخاطر ظلم بیش از حد شما، جامعه منفجر شده است و نمی شود با گشتار جلویش را گرفت.

    در رابطه با تقسیم اراضی هم بگویم که، جامعۀ ایران فئودالیته بود و پدر بزرگم رضا پشگل و پدرم ممد دماغ هم از زمین داران بزرگ، شده بودند. امریکائیها بودند که به پدرم دستور دادند تا زمین ها را بین مردم تقسیم کنند، پدرم که مال این خرف ها نبود. امریکائیها هم از تقسیم اراضی در ایران دو منظور داشتند. الف – خدمت به مردم ب – جلوی تخاجم کمونیست ها را بگیرند.

    س 3 – شما که در وطن فروشی و خیانت دست همه خائین ها را از پشت بسته اید، چرا دیگران را متهم به وطن فروشی میکنید؟

    خوب ببینید، همان جریان دعوای نابینا با شخص بینا است. موقع دعوا شخص نابینا به فرد بینا گفت، چشمتو گائیدم. فرد بینا خیلی عصبانی شد و گفت، اخی – تو نابینا هستی نه من. فرد نابینا گفت، می دونم. ترسیدم که تو بگوئی، بهمانخاطر زودتر گفتم که تو نتوانی.

    س 4 – چندتا از مردان نام آور ایران را نام ببر؟

    شعبان بیمغ های دیروز و علی رضا نوری زاده های امروز.

    س 5 _ آیا حاضر هستی بخاطر جنایات پدرت ممد دماغ و پدر بزرگت رضا پشکل از مردم ایران

    عذر خواهی کنی و 36 میلیارد دلار غارت شده را در اختیار گروه های مخالف رژیم قرار دهی؟
    اولا _ اگر مردم ایران گاو هستند خوب من هم شتر هستم. تا بحال دیده اید که هیچ شتری از گاو عذر خواهی کرده باشد که من هم دومی باشم. در ثانی، 36 میلیارد دلار با بهره اش در سه دهۀ گذشته شده 70 میلیارد دلار.

    دومآ – قوادهائیکه برای من کار میکنند، به هیچ وجه راضی بسکوت رژیم نیستند، همین قوادها بعد از اینکه از الرئیس صدام سرخورده شدند، یعنی بعد از جریان کودتای نوژه، به ایران برگشته و وزارت اطلاعات رژیم را راه انداختند. بحث های اینترنتی هم یک جنگ زرگری و مردم را دنبال نخود سیاه فرستادن است.

    س 6 – شما کلا خاندان پهلوی را مذهبی یا غیر مذهبی ارزیابی میکنید؟

    ببینید، ما از یکطرف مسجد میساختیم، خودمان هم همیشه در مکه و کنار قبر امام رضا در مشهد حضور داشیم و پدرم ممد دماغ در خواب میدید که موقع افتادن از اسب، حضرت عباس در هوا میگیرد و نجاتش میدهد در نتیجه مردم عام هم میرفتند با زنجیر خودشان را به زره امام رضا میبستند تا شفا پیدا کنند و هم چنین به روحانیون شیعۀ عراق و لبنان کمک مالی میکردم ولی از طرف دیگر- بنیانگذار اعتیاد و فاحشه گری در ایران هم ما هستیم. ما بودیم که تریاک را مجانی در اختیار مردم میگذاشیم و برای اینکه مطمئین بشویم که آنها انرا مصرف میکنند، میگفیم شیره اش را پس بدهید تا دوباره تریاک مجانی از داروخانه دریافت کنید. همچنین شهر نو را با هزاران جنده اش در طهران ما راه انداختیم که امروزه خیلی از بچه های طهرون از ثمرۀ همان شهر نو هستند که خالۀ جنده ام اشرف هم ریاست شهر نو ها و هم پخش مواد مخدر در ایران را بعهده داشت. خوب خالا خودتان قضاوت کنید که ما چه خدماتی داشتیم. من خودم هم مثل یک حیوان یخ زده هستم که اگر گرما بخورم ( بقدرت برسم) و حالم جابیاید همان گند کاریهائی را که پدرانم انجام دادند، انجام خواهم کرد.

    س – نظر شما در رابطه با رفسنجانی چیست؟

    ببینید –رفسنجانی بعنوان یک سیاستمدار رده دوم که همیشه یک آقا بالا سر برای خودش دارد و خداداد عزیزی بعنوان یک ستارۀ فوتبالیست ایران، هر دو از هزاره جات افغانستان میباشند. که اچداد انها قریب به 120 سال پیش به ایران آمده اند. اگثر آنها شیعۀ اسماعیلی هستند ولی هم رفسنجانی و هم خداداد عزیزی هر دو شیعۀ دوازده امامی میباشند. علت اینکه قوادهای من با رنگ های مختلف از رفسنجانی بعنوان یک سیاستمدار همطراز شاشیاپنک درست کرده اند این بود که ما با رفسنجانی به تفافق رسیدیم که گند کارهای همدیگر را ماست مالی کنیم. مثلا- جنایات رفسنجانی را ما و جنایات خاندان پهلوی را انها از اذهان عمومی پاک کنیم.
    در همین رابطه بود که قوادهای من، افراد سرشناس مخالف رژیم را ترور شخصیت کردند و میکنند و در عوض، بعنوان نمونه، حداد عادل بعنوان نمایندۀ ما در طهران گفت که گشتار روز جمعۀ سیاه صحت ندارد یا تعداد کشته ها در دوران انقلاب خیلی کمتر ان است که گفته میشود. در حالیکه خیلی ها هنوز هم هستند که روز فاجعه را از نزدیک دیده بودند و در همان زمان هم روزنامه های داخلی و خارجی از فاجعه گزارش داده بودند.
    اگر ملت ایران گاو نباشند از خودشان میپرسند که رفسنجانی چه خدمتی کرده است؟ او همراه محسن رضائی فرمانده سپاه پاسداران و محسن رفیق دوست بودند که باعث ادامۀ جنگ ویرانگر عراق – ایران بمدت شش سال بعد از آزاد سازی خرمشهر شدند. او بود که باعث قتل عام زندانیان سیاسی شد. او بود که با نجفی دوررررابادی اصفهانی نقش اصلی را در قتل های زنجیره ای بازی کرد بود.

    از نقاط مشترک ایران و کشورهای حاشیۀ خلیج مثل کویت، عربستان و بحرین در تولید نفت و گاز هست. ثروت باد اورده و نقطۀمتفاوت انها در این است که کشورهای عربی هر چند که مثل ایران مصرف کنند هستند ولی با همان پول نفت، فقر را از بین برده اند ولی ایران چی؟ ایران است که نزدیک به پانزده میلیون معتاد و هزاران زن تن فروش در خیابان ها دارد. ایران است که به کشورهای عربی فاحشه و کارگر صادر میکند ایران است که هر روز ده ها معتاد مرده در کنار خیابان های طهرووون را جمع میکند. ایران با ثروت باد اورده، حداقل 50 سال از ترکیه عقب است. تنها نبوغ ایرانی ها در مصرف مواد مخدر و هارت و پورت است. ایران در 100 سال آینده هم، دبی امروزی نخواهد شد.
    س – شما آیندۀ ایرانی ها را چگونه پیش بینی میکنی؟

    به برکت من و قوادهای رنگارنگم که فارس زبانها و ترک های مانقورت میباشند، همانطوری ایرانی ها در صد سال گذشته در جا زده اند، در صد سال آینده هم درجا خواهند زد. انقلابیون چینی تقریبا 70 سال پیش برنامه ریزی کردند و ثمرۀ ان صنعتی شدن امروز چین میباشد. ما هم 70 سال پیش برنامه ریزی کردیم که ثمرۀ ان پانزده میلیون معتاد و هزاران زن فاحشه، امروز در خیابان ها هست.

    بطور خلاصه – رفسنجانی و خاندانش همان کپی خاندان پهلوی، چه در غارت اموال مردم و چه در ویرانسازی کشور است. اگر پدرم ممد دماغ شهر نو را با هزاران فاحشه اش در طهران راه انداخت، رفسنجانی پارک دانشجو در طهران را، راه انداخت. هر دوتای ما قاچاقچیان خورده فروش را بعنوان مبارزه با مواد مخدر به دار می اویزیم تا بازار مواد مخدر در دست خودمان باشد.

    اقا مستر رضاه خیلی گهی. شاشیدم به قبر پدر و پدر بزرگت.

  372. تبریزی Says:

    افسانۀ هخامنشیان

    بر گرفته از دو کامنت کمی بالاتر

    صاحبان نگاه غیر متعصب، جست و جوگر، بنیان اندیش و بی نیاز به افسانه های منتشره از سوی مورخین یهود در باب ایران باستان و به خصوص دوران هخامنشیان، آن گاه که در مراجعه به بقایای مانده از مثلا امپراطوری روم، مقدونی و یونان، که سراسر اروپا، از انگلستان تا بین النهرین و تمامی جزایر دریای مدیترانه و از مصر تا لیبی در شمال آفریقا را به صورت نمایشگاهی از پل ها و جاده های سنگ فرش و کاخ ها و ورزشگاه ها و معابد و قصور متعدد و مجسمه های با شکوه عهد کهن در آورده و در مقابل در هیچ نقطه ای از جهان کهن و حتی در ایران، با آثار و علائم امپراتوری های دست ساخت یهودیان با نام های هخامنشی، اشکانی و ساسانی رو برو نیستند، به سادگی با موهوم بودن تمامی خیال بافی های کنونی در باب ایران باستان آشنا می شوند.
    اگر اثبات رسمی نیمه تمام ماندن تخت جمشید و نیز فقدان پایگاه دیگری برای هخامنشیان در حوزۀ داخلی و خارجی، امری مسلم و نهایی است و اگر جز پوریم هیچ علت قابل قبول دیگری برای توقف ساخت و ساز در تخت جمشید نمی یابیم، آن گاه سئوال اصلی به کرونولوژی موجود از امپراطوران هخامنشی منتقل می شود که اگر پوریم حتی ادامۀ ساخت بناهای تخت جمشید را نیز در زمان خشایارشا متوقف کرد، پس آن سلاطین هخامنشی، که ظاهرا ۱۶۰ سال پس از خشایارشا و تا زمان ادعای بی سر و ته حمله ی اسکندر به ایران، با نام امپراطور از آنان یاد می شود، در کجا مستقر بوده اند چه بار تاریخی برده اند، در ایجاد چه اثر مادی و یا تحول تاریخی شرکت داشته اند و حضور و موجودیت آن ها از چه راه اثبات می شود؟!!! ساده و سالم ترین پاسخ مدعی است که داریوش دوم و سوم و اردشیر اول و دوم و سوم، که در سیستم کنونی سلسله ی هخامنشی قرار دارند، جز مجعولانی بی نشان نیستند که در اوهام مورخین یهود شکل گرفته اند و تنها بدان سبب ناگزیر به اختراع آنان بوده اند که به علت وفور اسناد مزاحم و از جمله تاریخ گذاری های همخوان بر سکه های یک سلسله ملت ها، از اروپا تا شرق میانه، که تماما بر مبنای حضور تاریخی اسکندر، از زمانی معین تنظیم شده، به آن ها اجازه نمی داده است که زمان تاریخی ظهور اسکندر و سلوکیان را در حملۀ ساختگی به هخامنشیان نادیده بگیرند. بنا بر این امپراطوران هخامنشی پس از خشایارشا، چنان که بررسی خواهم کرد به وجه مضحکی، چون زباله، برای پر کردن چالۀ زمانی میان رخ داد پلید پوریم و ظهور اسکندر به کار رفته اند، تا اتصال مقدرات هخامنشیان و اقدامات اسکندر مقدونی به یکدیگر میسر و سپردن بار بخش عمده ای از ویرانی های بنیانی ناشی از پوریم، به دوش اسکندر مقدونی، لااقل به صورت ظاهر قابل قبول شود!!!
    بدین ترتیب به مقطع نهایی بررسی های هخامنشی از مسیر بازشناخت معماری تخت جمشید وارد می شوم. مطالبی که همراه بسیاری از دیگر مدخل ها، پیش زمینه هایی برای اثبات رخ داد پلید پوریم و عوارض ضد تمدنی ناشی از آن است، مقطعی که با مراجعه به کرونولوژی حیات سیاسی نیزه داران هخامنشی آن ها را در حد یک گروه موقت تخریب کننده و آتش انداز در تمدن شرق میانه کوچک می کند و در جای واقعی خویش قرار می دهد. بنا بر این باید ببینیم که در داشته های کنونی، مورخین یهود امتداد تاریخ هخامنشیان پس از خشایارشاه را چگونه ترسیم و تصور کرده اند:
    داریوش اول: از ۵۲۲ تا ۴۶۸ قبل از میلاد = ۳۶ سال.
    خشایارشا: از ۴۸۶ تا ۴۶۵ قبل از میلاد=۲۱ سال.
    اردشیر اول: از ۴۶۵ تا ۴۲۳ قبل از میلاد=۴۲ سال.
    داریوش دوم: از ۴۲۳ تا ۴۰۴ قبل از میلاد=۱۹ سال.
    اردشیر دوم: از ۴۰۴ تا ۳۵۹ قیل از میلاد=۴۵ سال.
    اردشیر سوم: از ۳۵۹ تا ۳۳۸ قبل از میلاد=۲۱ سال.
    داریوش سوم: ۳۳۸ تا ۳۳۰ قبل از میلاد=۸ سال.
    این تابلوی تسلط شاهان هخامنشی، از مبداء داریوش اول، که در اسناد کنونی شناخت کرونولوژی هخامنشیان، تقریبا مشترک میان تمام ایران شناسان است، از دوران خشایارشا به بعد، یعنی پس از اقدام پوریم، به قدر پشت ناخنی مستندات تاریخی ندارد و حقیقت مطلق و محض چنین است که در هیچ سند موجود دربارۀ هخامنشیان، هرگز و به هیچ صورتی سنه ای ثبت نیست و اکتشافات ایران شناسان غالبا یهودی در این باره که فرضاٌ داریوش اول حکومت کودتایی اش را در سال ۵۲۲ پیش از میلاد برقرار کرده، در حد اکثر اغماض باید به عنوان یک گمانه پذیرفته شود و نه یک شناسۀ قابل اثبات تاریخی و چنین است احوال خشایارشاه و پس از خشایارشا نیز گفت و گو از هر نوع حکومت و امپراطور برای هر مدتی، جز شیادی و شوخی سرشار از تمسخر و تحمیق نیست. بدین ترتیب اگر مورخ بخواهد بر مبنای عوارض کنونی باستان شناختی، مدعی طول زمان برای حکومت خشایارشا باشد، از آن که بقایای نیمه کاره رها شده در تخت جمشید صرف زمانی قریب بیست سال برای بالا بردن همین مانده ها را مسلّم می کند، پس آن را با ادعای موجود در باب زمان حکومت خشایارشا، به طور نسبی همخوان می یابد، ولی دوران دراز حکومت داریوش اول، با توجه به بقایای باستانی به جای مانده از او، که تقریبا به کتیبۀ بیستون منحصر است، پذیرفتن ۳۶ سال حکومت برای او بی اساس می شود. با این نگاه رسیدگی به حکومت ۴۵ ساله ی اردشیر دوم، زمانی که از او هیچ نشانه ای در تاریخ هخامنشی بر جای نیست، جز این که تصور کنیم او تمام این زمان دراز را مشغول برنزه کردن خویش زیر آفتاب شوش، بدون استفاده از سر پناه و سقف بوده، امکان و احتمال دیگری وجود ندارد!!

  373. ترك خر Says:

    اقاي تبريزي ترك خر مثل اينكه خيلي بهت فشار اومده بازم چرت و پرت ميگي به متن زير توجه كن.دانش وفرهنگ در طول هزاران سال متمادي و بطور پيوسته شكل مي گيرد ويك شبه به وجود نمي ايد .ما در ادامه مطالب خود سعي در نشان دادن پيشينه دانش پيشين ياري دهيم كه در زير به انها بطور خلاصه اشاره ميكنيم با توجه به پژوهشي كه در كتاب ياد شده برگردان عربي كتاب ((پارسيك))است كه در اصل به زبان پهلوي بوده و به دستور انوشيروان تدوين شده بوده است .مطالب كتاب پارسيك از افكار مرد دانشمندي است كه كليد دار رصد خانه(اژي دهاك) بوده وسرپرستي ومسئوليت هفت نفر از منجمان وستاره شناسان را داشته كه انان مسئولين پرستشگاههاي ((هفت گوردان اسمان)) بوده اند .اين اطلاعات وتحقيقات اسنادي بوده است كه دانشمندان اروپايي و خارج امثال ((هنينگ)) ،((ماكنزي))، ((جان دت)) ، ((هوسينگ)) ، ((سنت جانا)) ،((اشپيگت)) ، ((ويندشمن)) ، ((كي گر)) ، ((پليو))‌، ((شاوانس)) ، وساير پژوهشگران جهان را بر انگيخت تا كتابها و رساله هاي متعددي درباره دانش اختر شناسي و زرتشت و اوستا و ايرانيان اريايي و مادها به ويژه گروه مغان كه يكي از اقوام اريايي مادها مي باشند و مذهب مانوي به رشته تحرير دراورند كه زينت بخش كتابخانه ها و موزه هاي بزرگ دنياست . اگر بخش ((هوس پارام يانسك هفدهم )) اوستا را مطالعه كنيم در مي يابيم كه بسياري از مسائل دانش ستاره شناسي ايرانيان قديم روبرو هستيم كتاب بن دهش كه به معناي كتاب راز افرينش است اثر پرارزشي مي باشد كه در ان از دانش نجوم ايرانيان سخن بسيار رفته مباحث اين كتاب درباره افرينش جهان نخستين روزاست و توسط ((گو پت شاه رستم بندار)) نويسنده دوران بهران گور نوشته شده است .در مجموعه مقالات و نوشته هاي (W.H.Hening) كه در اكتبر 1942 منتشر شده صفحات 249-248 و همچنين با تو جه به فصل دوم بندهش و مجموعه مقالات ونوشته هاي (Mackenzie) مطالب بسيار ارزنده و جالبي در باره ستاره شناسي ايرانيان قديم امده است و در كتاب بندهش مشخصات و نام ستارگان ونام ماهها وصورتهاي فلكي و مسير حركت و تقارن وساير مشخصاتي راكه مريوط به علوم اختر شناسي است اورده است .در اين كه احكام نجوم دوره اسلاني كاملا دنباله اين دانش در ايران قبل از اسلام است ،هيچ ترديدي نيست از اثاري مثل ((المدخل الكبير ابو معشر)) ((التفهيم ابوريحان )) و((مجمع الاحكام شريف الدين مسعود بن محمد مسعودي مروزي))كاملا بر ميايد كه اين اثار دونباله رو يك سنت كهن بوده اند وحتي اشاره ميشود كه اين علم را حكيمان كهن بنيان نهاده اند.
    در كتاب (ميراث ايران) كه بوسيله سيزده تن از خاور شناسان معروف زير نظر اقاي (ا.ج.اربري) تاليف شده است امده است : ((با در نظر گرفتن سهم عظيمي كه نژاد اريايي در تاريخ جهان دارد .جاي تعجب است كه ما اهالي مغرب زمين يعني اخلاف اين نژاد از اصل و بنياد و اهميت اين تيره و فرهنگ سرزمينهايي كه مهد و گهواره اسلاف ما بوده اند تا اين حد بي اطلاع باشيم )) و نيز در جاي ديگر مي اورند كه ((‌ايرانيان از دير باز حتي از شصت قرن به اين طرف منبع افكار و فنوني بودند كه موجب ترقي و رشد بشر گرديد .هنر نوشتن ارقام،كشاورزي ،استخراج و استعمال فلزها ، علوم رياضي ونجومي و اغاز فكر ديني و فلسفي ،همه در خاور نزديك همان ايرا ن است .حتي اسكندر و سرداران او از بدو ورود به ايران مسحور{سحر شده} تشكيلات ونظامات شاهنشاهي شدند )) يكي از پژوهش گران گرانقدر به نام (( ژان ژاك روكلو)) با اشاره به اينكه ايرانيان يكي از نخستين پايه گذاران رياضيات بودند ،نوشته است : ((ايا ايرانيان به كرويت زمين پي نبرده بودند ؟پس جام جهان نما با هفت قطعه اي زمين كه در ان حك شده بود براي تحقيقات كورش به كار رفته است چه بود؟قطعاٌ بايد ان را اولين ازمايش براي نشان دادن جهان حساب نمود )) جام جهان نما كه با نامهاي جام جهان بين ،جام جم و جام جمشيدي نيز شناخته شده است ،يكي از بهترين مدارك براي اثبات اختر شناسي در ايران ،از زمانهاي بسيار كهن مي باشد .مادها و پارسها و پارت ها از علم نجوم حتي براي كارهاي بزرگ وجنگها استفاده مي كردند.
    ((نلينو )) در كتاب تاريخ نجوم اسلامي مي نويسد: به طور قطع نمي توان گفت كه نجوم و رياضي از مصر به يونان و بين النهرين رفته و از ان جا به ايران امده است. بلكه با توجه به مطالب پاره اي از كتب وسنگ نوشته ها و تفسير و توجه عميق به معني انها چنين بر مي ايد كه دانش نجوم اصولا در ايران و هم زمان در سرزمين هند بنيان گرفته و از انجا به يونان و ساير كشورها پراكنده شده است )) يوناني ها هم از دانش نجوم ايرانيان بهره فراوان برده اند به طوري كه(( سارتن)) در جاي ديگر نوشته است ،چنين افكار به وسيله روحانيون و مغان ايراني به مردم يونان رسيد از جمله دانشمندان مشهوري كه ا ز دانشهاي ايرانيان اگاهي يافتند مي توان فيثاغورث،دموكرايتوس ،افلاطون و انا كسا گوراس نام برد.
    همچنين ((ديو جاني لاريتي)) از قول ارسطو نقل مي كند كه يكي از موبدان ايراني كه درستاره شناسي استاد بود به يونان سفر كرد و با سقراط مباحثه نمود.از طرفي پيشگويي ولادت حضرت مسيح به وسيله مغان بر طبق شرح باب دوم انجيل متي كه ان ها ستاره او را تشخيص داده و به راهنمايي اش تازادگاه ان حضرت رفتند،نمودار يك تبحر عميق نجومي عهد هخامنشي و قبل و بعد ان مي باشد كه قرن ها بعد هم ادامه داشت .

    جناب اقاي مهندس سرفراز غزني در كتاب سير اختران در ديوان حافظ مي اورند: ((از ديگر نشانه هاي اختر شناسي در ايران باستان ، رصد خانه نيمروز واقع در سيستان را مي توان نام برد مع بنا به روايتي ،حدود 1700پ.م تاسيس شده و اولين رصد خانه براي نگاه داشتن حساب دقيق روزها و ماه ها و سال در ايران بود.))
    استاد فريدون جنيدي در كتاب زندگي و مهاجرت اريايي ها مي نويسد : ((انتخاب سيستان را مي توان يكي از افتخارات علمي نجومي در روزگاران كهن دانست زيرا كه نيمروز ( سيستان) بر روي نصف النهاري قرار گرفته است كه جهان شناخته شده ان روز يعني اسيا و اروپا وافريقا را تقريباٌ نصف مي كند. يعني درست هنگامي كه خورشيد در نيمروز است ، در تمام ممالك اسيايي روز است و همين نشان مي دهد كه علم جغرافي در ان زمان بدان جا رسيده بوده است كه سراسر دنياي مسكون را سنجيده باشند بعد ها از روي نام نيمروز واژه ((نصف النهار )) ترجمه شده و مورد استفاده جهانيان واقع گرديد))

  374. ترك خر Says:

    در مورد اين ادعاي باطل كه هخامنشيان اسلاو بودند و يهوديان انان را اجير كردند كه انها را ازاد كنند و در اين ميان تمام تمدن خاور ميانه را نابود كردند خواننده گرامي را به مطالعه متن مصاحبه با دكتر مازيار اشرفيان بناب در اينترنت كه خود زاده اذربايجان است دعوت ميكنم. ايا اقاي پورپيرار در مورد لوح به دست امده از كاپا دوكيه كه به واژه (( هخا )) برميخوريم كه پيشينه اين واژه را تا2000 ق.م است توانسته است پاسخ بدهد!!؟ باز اين نكته را بازگو ميكنيم كه اقايان ناصر پورپيرار و زهتابي به دعوت مناظره رو در رو در موزه ايران باستان لبيك نگفتند كه تشخيص علت ان را به خود خواننده گرامي خواه موافق و خواه مخالف ميسپاريم.
    ايا انان كه از كتاب اين اقايان به عنوان سند استفاده ميكنند چيزي در مورد كتاب استر كه اقاي پورپيرار از ان استفاده كرده ميدانند؟ همانگونه كه ابتداي اين بخش گفتيم دانشمندان امروزه ديگر كاري به اين موضوع ندارند كه فلان كتاب و يا فلان مورخ چه موافق و چه مخالف چه نوشته اند و از اين نوشته ها فقط براي طرح سوال استفاده ميكنند و با توجه به اسناد و مدارك نتيجه را اعلام ميكنند كه خوشبختانه تا كنون كوچكترين سندي در مورد از بين رفتن تمدن هاي خاور ميانه در زمان هخامنشيان به دست نيامده و اسناد و شواهد عكس اين موضوع را ثابت ميكنند.
    ايا محققان بجاي تحقيق در مورد اثار كشف شده هخامنشيان در كشور ميتاني از شمال بين النهرين تا ((قادس)) واقع بر((نهرالعاصي)) همچنين اسناد ((بحر الميت)) كه تا حدود1500 ق.م است به جعليات اقاي پورپيرار توجه ميكنند؟ (برگرفته از كتاب ايران بزرگ از اميد عطايي فردص102). ايا همه اين محققان نوكران پارسيان و دست نشانده يهوديان هستند؟
    تحقيقات دولت (( كرواسي )) نشان ميدهد ((كروات)) ها باز مانده ((هرواتيا)) (قومي از سپاه داريوش و سپس خشايار شا) هستند كه در بالكان باقي مانده و قوم كروات فعلي را ساختند. وزارت تبليغات كرواسي اشكارا اين ادعا را پذيرفته است. شواهد تاريخي و زبانشناسي و روايات قديمي گوياي ان هستند كه بيرون راندن ايرانيان از اروپا به طور ريشه اي و تام دروغ و افسانه بوده است. (همان كتاب ص113). ايا غربيان و يهوديان به نفع ايران تاريخ را جلع كرده اند؟ جالب اين است كه اين تحقيقات توسط دكتر محمد علي سجاديه كه او نيز اهل اذربايجان است انجام شده كه خواننده گرامي را دعوت به خواندن كتاب (تبار مشترك تورانيان و ايرانيان) نوشته ايشان مينماييم

  375. ترك خر Says:

    1) شب زايش عيسي برابر با شب يلدا(كريسمس) است.دراين شب، ايزد مهر زاده شده بود.
    2) بر افروختن درخت كاج وسرو، وآراستن آن؛ زيرا ايزد مهر از سرو زاده شد.
    3) تثليت عيسوي بر گرفته از سه گانه گرايي ايزد مهر ودو يار اومي باشد.
    4) رواج ويژه نام هاي ميترايي در عيسويت مانند: پاپPapa (پيشواي كاتوليك هاي جهان)، پدرpadre( عنواني از كشيشان كاتوليك)، برادرfrate(عنوان راهب دين عيسوي)، تيارTiara(نام تاج پادشاهان ماد وپارس؛ نام تاجي كه پاپ هنگارم تشريفات ديني برسر مي گذارد)، ميتراMitra (سر پوش بلندي كه كاردينال ها آن را برسر مي گذارند )
    5) عشاي رباني يا خوردن نان وشراب
    6) آيين تشرف وغسل تعميد
    7) سرود خواني ونواختن ناقوس
    «سموئيل لانگ» مي نويسد: مذهب مسيح هر چقدر منطقي تر وپاك تر وسخاوتمند تر شود، بايد گفت به آيين زرتشت نزديك تر شده است وعيسويان متجدد امروزي بدون اينكه خود آگاهر باشند، عملا پرستندگان اهورا مزدا مي باشند؛ فقط حضرت مسيح را به جاي اور مزد گرفته اند.
    «برستد» Brested مي آورد: شايد اگر ايران نبود دين يهود وتورات نبود واگر تورات نبود عيسويت نبود
    «م. بويس» در كتاب تاريخ كيش زرتشت جلد سوم مي نويسد: در مذهب نوين اگر شخص عيسي كنار گذارده شود، هيچ مضموني كه واقعا يهودي باشد،ديده نمي شود ومذهب جديد در بردارنده همان باورهايي بود كه در كيش كهن ايراني آموزانده مي شد.بنابراين شايد مذهب جديد تنها اعلامي بود كه آمدن سوشيانت در حال تحقق يافتن است……….زندگاني جاوداني متقيان آشكار است كه در« شهرياري خداوند» خواهد گذشت.شباهت اين كلمه با معناي واژه اوستايي «خشتره» كه براي «ملكوت اهورامزدا» به كار مي رود، بسيار نزديك است واين شباهت تصادفي نيست بلكه از آنجا به وجود آمده كه باورهاي نهفته در هر دو واژه اصولا يگانه هستند……….آخرت با معناي معمولي آن كه يكي از محققين كتاب مقدس [تورات] ويژگي اش را غير يوناني مي داند، از نظر تاريخي نه تنها غير يهودي بود، بلكه جوهري ايراني داشت……انديشه آفرينش بي عيب ونقص كه مشتاقانه آرزومند رها كردن خود فساد است، به گونه اي حيرت انگيز با تعاليم زرتشت، برابري دارد ومانند آن را در روزگار «پولس» در جاي ديگر از دنياي يوناني – رومي نمي توان ديد
    «ويتني» در كتاب گاتها؛ سرود هاي زرتشت جلد يكم مي نويسد: مذهبي كه در اوستاي زرتشت بيان شده است……عيسي –خواه انسان وخواه خدا- آن را پيروي وهمان را موعظه مي كرد ودر سر آن ايستادگي نمود تا اينكه بالاي دار، جان سپرد.(بنا به اعتقاد كاتوليك ها) با آنكه شرف بزرگيست از براي كسي كه در سر عقيده خود، جانش را فداكند، ولي از براي عيسي چگونه ممكن بود آييني را كه زرتشت در قالب پندار وگفتار وكردار نيك تكرار كرده است، بهتر وپاكتر از او بيان نمايد.
    «سلس»Celsc انديشمند افلاطوني كه در سده دوم ميلادي مي زيسته، نوشته است: كسي كه مي خواهد رازهاي آيين ترسايي را دريابد، مي بايد آنها را با آيين هاي راز آميز ايرانيان بسنجد(از گونه اي ديگر،61)
    «ا.حامي» در كتاب آيين مهر وعيسويت مي نويسد: با پيداشدن دهها مهرابه در سرزمين هاي امپراطوري روم در يكصد سال گذشته، آيين مهر از نو شناخته شد وهمانندي چشمگير آن با عيسيويت، پژوهشگران را به شگفتي انداخت.اين پيشامد، كشيشان عيسوي را به تلاش واداشت تا در برابر روشن شدن حقيقت عيسويت امروزي، چاره اي بينديشند زيرا ديگر نمي توانستند همانندي آيين مهر را با عيسويت امروزي پنهان كنند….تا چندي پيش كشيشان عيسوي همانند مهريان، تنها هنگام برآمدن وفرورفتن آفتاب در كليسا ها وعظ مي كردند .اكنون هم بيشتر وعظ ها در كليسا هاي كاتوليك، در پگاه وهنگام فرو رفتن آفتاب انجام مي گيرد…….در مهرابه هايي كه در امپراطوري روم پيدا شده، هر جا شمايلي از مهر به جا مانده است، تنپوش مهر رابه رنگ ارغواني يا سرخ كشيده اند.امروزه هم در تشريفات بزرگ مانند تاج بخشيدن به كار دينال ها، پاپ وهمه كاردينال ها لباس سرخ مي پوشند.

  376. ترك خر Says:

    پروفسور ارتور پوپ در مورد هنر ايران مي نويسد:((تاريخ هنر ايران بر بسياري از مسايل فرهنگ بشر روشني مي بخشد. هنر، اين عنصر اصلي تمدن ايران، نخستين تمدن جهان، بيش از شش هزار سال پيش در فلات ايران پديدار شد و در همه اعصار، نقش حياتي را بر عهده گرفت….هنر ايران به منزله تاريخ است. شرح حال ملتيست كه از قديم ترين زمان ها نقش مهم و موثري در تاريخ جهان داشته است….هنر ايران نشان مي دهد كه ايشان به راستي چگونه مردماني بوده اند و عقايد مورخان مغرض اوپايي كه ايرانيان {اريايي هاي به اصطلاح مهاجر} را وحشي خوانده اند تا چه حد بي پايه است… امروز مورخان به اين نكته واقفند كه تا عقايد ديني و خواست هاي ملتي را ندانيم و از كيفيت كارها و كوشش هايي كه به نظر خود ان ملت داراي ارزش ذاتي است، كاملا اگاه نشويم، زندگي ان ملت را نمي شناسيم. خصوصيات ملت ها و معيار كمال و مبناي روش ها داوري هايشان هرچه باشد، در ادب و هنرشان منعكس مي شود. (مرز مزدايي نوشته اميد عطايي فرد ص224)

    صنعت ترصيع فلزات: صنعت ترصيع طلا و نقره نيز از ايران است و اين صنعت سابقه بسيار دارد. اين صنعت از ايران به بين النهرين و مصر و سوريه رسيد…خود اعراب اين فن را عجمي مي نامند. وقتي اين صنعت را ايرانيان به (ونيس) بردند و در انجا رواج دادند به (ازمنيا) معروف شد كه در واقع از عجم گرفته شده است.(تاريخ ايران پيش از تاريخ تا انقلاب اسلامي نوشته دكتر صفي زاده ص238)

    چرزيكوفسكي مي نويسد:(( تمام اختصاصات اساسي ساختمانهاي گنبدي و سقف هاي ضربي و ساختمان هاي صليب شكل كه عصاره واقعي معماري (بيزانس) به شمار مي رود از ايران توسعه يافته است. قوس شكسته كه بعدا در بناهاي (گوتيك) اروپا به چشم مي خورد از ايران است)) (همان كتاب ص239)

    ((مسيو شوازي)) در كتاب تاريخ معماري مينويسد:(( منشا اولين معماري مسيحي از ايران است وي نقشه اي در كتاب خود ارائه مي دهد كه به موجب ان راه هاي نفوذ معماري ايران در معماري ارمنستان و اسياي

  377. ترك خر Says:

    «آ.راپ»: يونان در پرتو تاثير ايرانيان تحول يافته است.دست كم فيثاغورث، امپدوكلس، دموكرتيوسي وافلاطون از دريا ها گذشتند تابه تعاليم ايراني دست يابند.اين افراد پس از بازگشت به ميهن خود،دانش ايراني را ستوده بودند وآن راآكنده از راز واسرار دانستند.تعداد زيادي از يونانيان درباره مغان مطلب نوشتند؛ از جمله:
    تئوپومپوس، هرميپوس ودينون بايد از آگاهي بسيار دقيقي از آموزش مغان برخوردار بوده باشند.
    «مودي j.I.Modi» :در طي سال هاي درازي كه ايران در تماس با يونان بود،اين ايران بود كه بيشتر بر يونان تاثير كرد ونه برعكس؛ ايران به اصطلاح يونان را ايراني كرد.
    «استفان پانوسي» در كتاب تاثير فرهنگ وجهانبيني ايراني برافلاطون مي نويسد:
    «و.شولتز» معتقداست كه پرستش «بخت نيك» از سال 335ق.م در يونان تحت تاثير ايزد بانوي «ريتش» كه الهه سرنوشت نيك وبد بوده، به پيدايش آمده ومفهوم افلاطوني«آفريدگار نيك» در جوار«ضرورت» را متاثر از جهانبيني ايراني كرده است.«شولتز» يادآور مي شود كه برادر هزيو دوس: «پرسس»به معني ايراني،نام داشت. از طريق هزيودوس است كه دوخداي يوناني «ديكه» و «نمزيز» چون دو چهره ايزد بانوي ايراني«رتيش» در ميان خدايان يوناني پديدار مي شوند.
    «م.كزازي» درباره پرسه اوس(پرسه) كه ايزد- پهلوان نامداريوناني به شمار مي رفت،مي نويسد: «پرسه» از «پرس»گرفته شده؛ نامي كه يونانيان به ايران داده اند وهمان پارس است. نام پرسه (پارسي) آشكاراريشه وپيشينه ايراني اين پهلوان افسانه اي يونان را باز مي نمايد ونشان مي دهد…….يونانيان كهن برآن بوده اند كه پرسه پس از مرگ به آسمان فرا رفته وپيكره اي اخترين را پديدآورده است كه به نام او خوانده مي شود.
    «دوشن گيمن» در كتاب زرتشت وجهانبيني ايراني برافلاطون مي نويسد: بعضي چون «آيزلر» نفوذ ايراني را بر مي كشند وآن را در سرچشمه فلسفه و«اورفه گري» يونان قرار مي دهند. «رايتزنشيتن» كه افلاطون را سخت قرضدار زرتشت مي پندارد، نظر «آيزلر» رادريكي از سخنراني هاي خويش اتخاذ كرده وآن را باياري «شدر» تكميل كرد وبا همكاري او اثري متشر ساخت «Bidez» به دنبال خواندن كتاب «w.Jaeger» به موضوع روابط تاريخي ميان مغان وآكادمي (مكتب افلاطون) نظرش جلب شد.
    واثري پرداخت كه درآن نمودار ساخت كه فيلسوفان يونان، قرضدار افكار ايراني هستند….افلاطون بايستي دامدات نسك(يكي از كتابهاي اوستا) را شناخته وازآن بهره فروان گرفته باشد.
    «م. بويس» در كتاب تاريخ كيش زرتشت جلدسوم مي نويسد: در زمان «آنتيو كوس» پادشاه يوناني زبان«كوماخبه» آيين ويژه-اي در سرزمين هاي غربي ايران رواج مي يابد كه اصولا از آبشخور كيش ايراني، سيراب شده است.زندگي همراه با نيك روزي كه آنتيوكوس بهمردمان پرهيز گار،نويد مي دهد،آشكارا همان چيز يست كه در اوستا: وهيشتا اهو(بهترين زندگي) خوانده شده واصطلاح زرتشتيان براي فردوس(بهشت) است.انگاره ايزدان بخشنده ومهربان، وروان نياكاني كه پابه پاي نيكان به هنگام تكاپوي خير خواهانه، در برابر بدي مي جنگند، كاملا زرتشتي است. ريشه هاي اينگونه انديشه ها را تنها بايد در ثنويت كيهاني واخلاقي كيش زرتشت جستجو كرد وهمانند آن رادر بينش يوناني نمي توان يافت.

  378. ترك خر Says:

    پرفسور «هولدن برگ» در پي بازديد خويش از ايران گفت: تمدن كهن اين كشور چيزي است بسيار بزرگتر وعظيم تر از آنچه كه مورخين، محققين ومستشرقين گذشته براي ما نوشته اند [مانند گريشمن، ويل دورانت، هومل]آثاري كه ما در شهرهاي بزرگ ايران مثل اصفهان، شيراز وشوش ديديم اصولا مغاير با مطالبي است كه مورخان ومستشرقان غربي در اين زمينه نوشته اند.من با جرأت اعلام مي كنم كه هر يك از آنها قسمتي از حقيقت را فداي اغراض شخصي وهدفهاي نامعلوم كرده اند وبه اين دليل لازم است يك بار ديگر تحقيقات بسيار وسيعي در شناخت تمدن اين سرزمين انجام گيرد.(روزنامه كيهان 28/10/1351)

  379. ترك خر Says:

    «زيگموند فرويد» در كتاب ايران كهن در هزاره اي نو مي نويسد: در بررسي جامع خود در ايين يهود برهمين واقعيت اختصاصا تكيه مي گذارد كه درمعتقدات اوليه يهودي ، موضوع بقاي روح به كلي ناشناخته بود واين پندار تنها پس از تماس با آيين پارسي درآن راه يافت.تومارهاي معروف «كمران» كه در اواسط قرن حاضر در كنار«بحر الميت» كشف شد وقديمي ترين اسناد مربوط به انجيل به شمار مي رود، نفوذ معتقدات ايراني را در آيين يهود به خوبي روشن مي كند. اين نوشته ها از فرقه يهودي «اسني» به جا مانده كه ارتباط نزديك با فرقه ديگر به نام «فريسيان» داشتند.
    «مري بويس» درباره فرقه «فريسيان» مي نويسد: گروهي از پژوهشگران با تكيه بر دلايلي كه با دقت وحوصله گرد آوري شده، مي گويند اين نام از ريشه «فارسي» يا «پارسي» مي باشد ومنظور «ايراني شده» بوده است.زيرا بيشتر باورها واعتقادات اين گروه از ايرانيان زرتشتي اقتباس شده است
    «فون گال» در رابطه با كتاب «زكريا»در تورات وكتاب مكاشفه يوحنا در انجيل كه درآنها از دو مسيح خداوند سخن رفته است كه در برابر او ايستاده¬اند،اين دو را مظاهر يهودي شده«هوشيدر»و«هوشيدر ماه»زرتشتي مي داند با اسطوره سائو شيانس (سوشيانت) مربوط مي شوند.
    «داو سن» فهرستي شامل بيش از يكصد مورد از نكات مشابه دو آيين يهود ومسيح را ارائه كرده كه همه آنها از معتقدات اوستايي اقتباس شده اند.
    «س.ك.ادي» در كتاب آين شهرياري شرق مي آورد: هم داستان تو بيت (توبيا) وهم داستان «سه محافظ» در كتاب«اسد راس اول» از بابل به يهوديان انتقال يافته است. اين حكايت عاميانه، صبغه شديد عناصر ايراني دارند.
    «زنر» در كتاب طلوع وغروب زرتشتي گري مي نويسد: اينكه يهوديت پس از فتح بابل تحت تاثير عميق زرتشتي گري قرار گرفت، واقعيتي است كه به دشواري مي توان مورد ترديدش قرارداد. به نظر مي رسد كه شباهت شگفت انگيز ميان متن «بحر الميت» وبرداشت گاتها از ماهيت ومنشاء بدي- آنچنان كه ما درك مي كنيم- اشاره به وامگيري مستقيم يهوديان داشته باشد.
    «ميرچا الياده» در كتاب مقدمه بر فلسفه اي از تاريخ مي آورد: استوره مربوط به پايان كار جهان در آتش، كه پارسيان از آن بي گزند خواهند رست، اصل ايراني دارد. همچنان كه «ف.كومون» نشان داده، روايتي از اين استوره كه در نزد مغان غربي (در آسياي صغير ومجاور آن)رايج بود،از سوي آن در جهان غرب منتشر شد وبعدها مكاشفات مربوط به پايان جهان ومعتقدات مربوط به معاد وآخرت در مكاتب وكيش هاي مختلف از جمله در حكمت رواقي، مرواهاي سيبول(سيبول: نام بعضي از كاهنه هاي ايزد آپولو كه پيش گويي هايي را كه به وسيله او الهام گرفته مي شد، بيان مي داشتند)وادب يهودي- مسيحي، براساس استوره مذكور بنا شدند.

  380. ترك خر Says:

    «اليور گرني»: در كتاب هيتي¬ها مي نويسد: مردم هورياني از زادگاههاي خود در منطقه كوهستاني جنوب درياي خزر، بتدريج به سوي جنوب وغرب از حدود 2300ق.م به بعد به حركت درآمدند ودر هزاره دوم ق.م به صورت گروههاي متشكلي، چندين دولت نيرومند در مجاورت آبهاي شمالي فرات ورودخانه «خابور» تشكيل دادند.يكي از اين دولتها يعني «ميتاني» در مكاتبات سياسي خود، از زبان هورياني استفاده مي كرد وتحت استيلاي سلسله پادشاهاني بود كه نام هاي آنان از لحاظ ريشه شناسي، آريايي است

  381. ترك خر Says:

    «ش.شفا» با اشاره به پژوهش هاي تاريخ دين مي نويسد: از سال 1866كه كتاب پر سروصداي «الكساندر كوهرت» به نام«درباره ملائكه شناسي آيين يهودي در ارتباط آن با آيين پارسي» در آلمان انتشار يافت، اين مطالعات وارد يك مرحله كاملا علمي وتخصصي شد. دراين كتاب، مولف كه خودش يهوديست وهم خاخام اعظم[خاخام= نام روحانيون قوم يهود است] ودر عين حال يكي از بزرگترين محققان تاريخ است، روشن كرده است كه تمام برداشتهاي تورات درباره ملائك يادگار دوران بعداز اسارت بابلي قوم يهود، يعني زمانيست كه يهوديان با آيين زرتشتي آشنايي نزديك يافته وتحت تاثير معتقدات اين آيين قرار گرفته بودند.

  382. اذربايجان اريايي Says:

    دوستان اريايي ما اعم از اذري و فارس و كرد و لر و بلوچ و گيلك و سيستاني و مازني و…. سلام :تاريخ يك علم است ونه يك داستان كه يك گرگ نادان بخواهد با تفكرات ذهنيش ان را تفسير كند. براي شناخت يك دوره تاريخي بايد به فرهنگ و هنر و مذهب و دانش و زبانشناسي و استوره شناسي و اقليم شناسي و…. توجه كرد و با كنار گذاشتن اين دانشها تاريخ نويسي كرد. خوشبختانه تمام مطالعات علمي امروزي رشد و شكوفايي فرهنگي و اقتصادي را در دوران هخامنشيان تاييد مي كند و دانشمندان امروزه كاري به اين ندارند كه فلان مورخ در مورد فلان كس چي نوشته و فقط از نوشته هاي ان بعنوان طرح سوال استفاده ميكنند و اگر نوشته هاي انان با اثار كشف شده مطابقت داشته باشد ان را تاييد ميكنند در غير اين صورت ان را كاملا رد مي كنند. اين دكتر نادان نمي داند كه خود ارسطو به هردوت لقب دروغگو داده است و امروزه نوشته هاي هردوت كاملا مورد ترديد دانشمندان قرار دارد زيرا بسياري از نوشته هاي او توسط اسناد و مدارك كشف شده دروغ محض لقب گرفته است. دوستان اريايي ما مطمئن باشيد با اين جعليات و داستانهاي زائيده افكار افراد وطن فروش و خائن گرگ صفت خدشه اي در بزرگي كورش كبير و سلسله هخامنشيان بوجود نخواهد امد. اقاي دكتر نادان از استادان جاعلت مانند ناصر پور پيرار و زهتابي بپرس چرا جرات نكردند در مناظره رو در رو در موزه ايران باستان و ازمايش دوباره منشور كورش كبير با كربن شماره14 را رد كردند؟ دوستان اريايي ما اقاي ناصر پورپيرار يك ويراستار ساده است كه در كتاب (از زبان داريوش) نوشته هايد ماري ماخ كه هم اكنون در بازار موجود است ستايش ايران باستان و هخامنشيان را كرده است. او كه ميدانست هرگز جايگاه علمي ندارد سعي كرد با هيا هو و جعل و تحريف خود را معروف گرداند. دوستان اريايي ما تمام محققان دين يهود و مسيحي از تاثير شگرف يهوديان از ايرانيان پس از ازاد سازي يهودي ها توسط كورش كبير اعتراف ميكنند كه دوست عزيز ما در بالا به منابع معتبر ان اشاره داشته است. دكتر نادان چگونه يهودي ها كه خود وام دار هخامنشيان بودند براي انها تايين تكليف ميكردند. اگر انها ميتونستند نمي گذاشتند يك بار در مصر و يكبار هم در بين النهرين به اين فلاكت بي افتند. اثار كشف شده در كاپادوكيه و ميتاني ها تمام دروغ هاي اين تاريخ دزدان را بر ملا كرد. دوستان ما اين اثار متعلق به 2000 تا1500 قبل از ميلاد مي باشد كه هخامنشيان يعني اجداد كورش بزرگ داراي حكومت محلي بودند كه خواننده گرامي خواه موافق و خواه مخالف ميتواند خود اين موضوع را در كتب معتبر بررسي كند.دوستان اريايي ما كورش كبير متعلق به تمام ايران دوستان و تمام ازادي خواهان در تمام دنيا مي باشد. گرگ ندان اگر يهودي ها ميتوانستند يكي از افراد قوم خود را در تاريخ دنيا جعل ميكردند و نه يك بيگانه را

  383. ياشاسين ايران Says:

    سلام
    ما اذري ها خود در صف مقدم مبارزه با پانتركها قرار داريم و به همه هم وطنان خود عشق مي ورزيم. ما هرگز حضرت زرتشت را با بت شمن تركان و كورش كبير را با اتيلا و چنگيز و هموطنان خود را با قزاق ها و ازبكها و شاهنامه را با دده قورقود عوض نميكنيم.ما اذري ها خود را همان گونه كه استاد شهريار سروده است نوادگان بحق مادهاي اريايي ميدانيم نه طغرل بيگ و سلطان سليم.

  384. تبریزی Says:

    در رابطه با دوووکتوور های که نام برده اید.

    اینها معروف به دووکتوور های صلواتی هستند. که همچون مکس ریخته اند. همین امروز بگو من پرشینم ( بربرم )، دووکتوورررا از زمین و آسمان میبارد بهانخاطر حرف آنها هیچگونه ازرش ندارند که آشغال زاده های مثل تو از گفتۀ آنها بعنوان سند استفاده کنند. کار مکس ها فقط گه خوری است.

    در رابطه با زرتشت.

    چون او نه زمان مشخصی، نه مکان مشخصی و نه زبان مشخصی دارد بهمانخاطر یه چیز من درآوردی است. مثلا در تاریخ تولدش 7000 سال اختلاف نظر وجود دارد.

    در رابطه با زبان فارسی.

    این زبان تنها 124 لغت من در آوردی دارد مثل ارتش، راه و ترابری، فرتور…… در حقیقت زبان فارسی یک لهجۀ بسیار ناقص عربی است.

    در رابطه با حضرت ايت الله طباطبايي.

    او مفسر قران بود نه تاریخ دان. دومآ قران از فارس ها با عنوان یاجوج و ماجوج یاد کرده است یعنی افراد زبان نفهم که با پارس کردن و دم تکان دادن منظور خودشان را میرسانند.

    در رابطه با کورش.

    خروج کورش با نیزه دارانش از بین النهرین و ادامۀ تهاجم حیوان وار او به سوی ایران، قابل اثبات نیست. زیرا که تنها سند باقی مانده از او، گل نبشتۀ بابلی اش که اگر واقعاٌ از او باشد، هیچ اشاره و آشنائی با ایران را نمی دهد. چنانکه ما از فرزندان او، یعنی کمبوجیه و بردیا نیز کمترین نشانی در این سرزمین نیافته ایم و چون کورش و نیزه اندازهایش قبل از اشغال و قتل – غارت بابل، دوران نیمه چادر نشینی خود را می گذراندند و نه تنها با جوامع، مذاهب و نژادهای دیگر آشنا نبودند بلکه حتی سواد خواندن و نوشتن را هم نداشتند بهمانخاطر گل نبشۀ بابلی هم مثل لوحۀ گلی منقوش خلیج و مرد بال دار جعلی هستند. نژاد تراشان و تاریخ سازانی که خیمه شب بازی تهوآور هخامنشیان را، راه انداخته اند، برای اعتبار بخشیدن به قصه های شاهنامه ای اینها را تدارک دیده اند.

    در رابطه با گور کورش

    اگر در زمان شاهان سلسه هخامنشی، چنین گوری بر پا بود، بی شگ بر آورندگان تخت جمشید بایستی که گوشه ای از ان ولخرجی های آرایش گرانه را به بنای گور کورش بنیانگذار امپراتوری خود منتقل میکردند تا مورخین امروز مجبور نشوند اثبات پایتخت اصلی هخامنشیان را به روایت های مورخین و افسانه سازان کهن یونان و روم متکی کنند که هیچ کس قادر نیست بر برگی از نوشته های اصلی انان دست یابد و تمام انها به گونه ی لاعلاجی ناشناخته، مخترع و مجهول اند.

    در رابطه با آریا.

    اینطوری که شما نوشته اید، آریا نژاد نیست و شاید یک نفر آفریقائی، اروپائی و یا آسیائی آریائی باشد. به احتمال زیاد شما در کنار منقلت بوده اید، اصلا معلوم نیست که چه دارید میگوئید.
    چطور آریائی ها را می شود از دیگران جدا کرد؟ از نوع لباس شان، از رنگ پوست شان و یا از ضریب هوش شان؟
    با توجه به رنگ پوست فارس های اصیل در کرمان، بندر عباس، آبادان و بوشهر، طرز لباس پوشیدن شان و مهمتر از همه در کودن بودن شان در کدام طبقه قرار میگیرند.؟ یک نفر نژاد پرست طرفدار هیتلر، فارس ها را در کنار حیوانات زبان نفهم که قران هم از انها با عنوان یاجوج و ماجوج یاد کرده، قرار میدهد یا نه؟

    احمق، شما اگر چند روزی منقلت را خاموش کنی در عالم واقعی خواهی دید که فارس، پارس و یا پرشین اسم نیست بلکه صفت هست. به یک عده افراد زبان نفهم، کودن و وحشی، فارس، پارس و یا پرشین میگویند.

    در رابطه با کوزه
    مرد بال دار از مصر امده به ایران پس دلیل بر مصری بودن ایرانی هاست.
    در رابطه با اقوام قبل

    زمانی شماها ( فارس های بی هویت ) هنوز دم داشتید، مردم در بین النهرین به زندگی شهر نیشنی رسیده بودند. تمام پیامبرانی که از آنها بعنوان مهندسین جامعه یاد میشود از ان منطقه هستند.

    در رابطه با پانترک

    شبکه ای از شاه قوادها که صفت مشترک همۀ آنها مزدوری، همجنسبازی، اعتیاد هست، براه افتاده اند تا هر نفس عدالت خواه را در نطفه خفه کنند. آنها از یکطرف – گلوی خودشان را بخاطر فلسطین عرب مسلمان پاره میکنند و از طرف دیگر – رنگ عوض کرده و با استفاده از پوشش سلطنت طلب که در واقع مرکز تجمع وطن فروشان میباشد، شروع به جمع آوری معتادها، همجنسبازها و فاحش ها که معمولا بی سواد و بی هویت هستند، کرده تا جریان های سیاسی عدالت خواه در ایران را به هر طریقی که شده به بیراه بکشند.

    نقش آنها در رابطه با

    الف – سازمان های سراسری: برای ضربه زدن به سازمانهای سراسری، اینها معمولا خودشان را روزنامه نگاران مستقل متمائل به سلطنت طلب نشان داده و شروع به تخریب چهره های سرشناس مخالف نظام میکنند.

    پ – آزربایجان: برای از بین بردن هر صدای عدالت خواه در چارچوب همان قانون اساسی نظام، اینها بصورت باستانگرا که تئوری آن بر روی پشم پایه گذاری شده، وارد صحنه میشوند، از یک طرف با وارد کردن اتهام های تعریف نشده همچون پانترک و از طرف دیگر همان کسانیکه بخاطر فلسطین مسلمان گلوی خودشان را پاره میکنند ناگهان طرفدار دوآتشۀ ارمنه شده، همه را سرکوب میکنند.

    اولا – باید از شاه قوادهای رنگارنگ که به هر فرد عدالت خواه اتهام پانترک بودن میزنند، پرسید، آیا تا بحال تشکلی بنام پانترک در ایران شناسائی شده است یا فردی بخاطر پانترک بودن محاکمه شده است؟

    دوما – اگر پان بد است، چرا تشکیل پان فارس افغانستان، تاجیکستان و ایران خوب است؟
    دویست هزار ارمنی که هشتاد هزار نفر آنها بدون مدرک هست در ترکیه در صلح و صفا زندگی میکنند حالا این همه گه خوری های شما چه معنی دارد.
    بخاطر بهتر بودن سطح زندگی ترک ها در ترکیه از یک طرف و فاسد بودن جوامع فارس ها هم از طرف دیگر باعث جذابیت جامعۀ ترکیه برای یک عده از ازربایجانیها شده است.
    ح – بلوچستان: بلوچستان که محرومترین استان ایران میباشد و حتی مردم ان از آب آشامیدنی نیز محروم هستند، هر صدای عدالت خواه را با وارد کردن اتهام قاچاقچی از بین میبرند ولی برای به عقد در آوردن دخترهای تاجیک به پسرهای پشتون، بیست میلیون دلار خرج میکنند.

    ج – کردستان: کردستان محرومترین استان بعد از استان بلوچستان میباشد. برای اینکه به سر کردها شیره بمالند، میگویند، شما از ما( ؟ ) هستید، ما با هم هستیم. یک قسمت از سران کرد بخاطر منافع شخصی این شعروها را قبول میکنند و زمانیکه این کلاه به سر قسمت اعظم آنها نمیرود، با وارد کردن اتهام های همچون تروریست، تجزیه طلب و غیره، بشدت سرکوب می شوند.

    مزدور پای منقلی مثل شما که منقلش را از همین راه گرم نگه میدارند باید بداند که در اینجا بحث ترکیه و ایران نیست. بحث در رابطه با تاریخ جعلی است که توسط نژادتراشان و تاریخ سازان نوشته شده است. ترکیه حداقل پنجاه سال از ایرانی سرشار از نفت و گاز، جلوتر است.
    فقط لحظه ای را در نظر بگیرید که چاه های نفت و گاز ایران خشگ شوند و یا ایران مورد تحریم قرار بگیرد، چه وضعی پیش می اید؟ همۀ فارس ها از خماری جان خواهند باخت.

    علت هجوم فارس ها به ترکیه که تعداد انها به نیم میلیون نفر میرسد در همین رابطه است. هیچ وقت ترک ها به ایران نمی ایند. چرا؟ چون هیچ جذابیتی برای آنها ندارد.

    جوامع فارس ها، جوامعی هست که قانون جنگل حکفرماست. همزبانان شما با صدقۀ سر دیگران در تاجیکستان و افغانستان زندگی میکنند حالا شما نشته اید کنار منقل دارید گه خوری میکنید. اگر چند روز منقلت را خاموش کنی، دنیا را طوری دیگر خواهید دید. بعد از فروپاشی شوروی، اسلام گریان وهابی وابسته به عربستان که از طرف اگثریت مردم تاجیکستان حمایت میشدند، از یک طرف و کمونیست های وابسته به روسیه از طرف دیگر، همدیگر را تکه پاره میکردند که بعد از گشتار زیاد، کمونیست ها برنده شدند. امروزه با صدقۀ سر دیگران به مدارس تاجیکستان کتاب تهیه میکنند. تاجیکستان عقب مانده ترین کشور آسیای میانه است.

  385. تبریزی Says:

     ادعای تمدن و فرهنگ ایرانی پیش از اعراب، توهمی بیش نیست
     اگر زرتشتی وجود داشت، هرودت لااقل چیزی در بارۀ او می نوشت
     اگر فارسی زبان اوستائی پارس ها بود پس چرا حتی یکی از کلمه های کتیبه در اوستا نیست.
    کنت می نویسد ” زبان کتیبه ها هخامنشی زبان فارس هاست که زرتشتی بودند و اوستا می خواندند. اوستا متعلق به پیامبری است که در بلغ و خراسان ظهور کرد ولی کتابش را را به زبان مادی نوشته است که شباهتی به زبان کتیبه ها ندارد ” در عین حال کسی نمی داند که زبان مادی چیست چون نه فقط کلمه و حرفی به زبان مادی نیافته ایم بلکه حتی نمی دانیم که ماد ها کجا می زیسته اند پس کنت از کجا می داند که زبان اوستائی شبیه زبان مادی است. … اگر مرکز مادها در نواحی کردنشین کنونی بوده است پس چرا زبان کردها به زبان کتیبه های هخامنشی و به زبان اوستا شبیه نیست.
    علی اصغر حکم می نویسد « کوه خواجه در سیستان محل مرابقه و انتظار مردم بوده است نه بخاطر اینکه در انجا فقط ظهور ” سوشیانس ” را انتظار داشته اند بلکه از ان سبب است که زرتشت خود نیز در انجا زندگی می کرده است.، ( تاریخ ایران بر اساس مدارک باستان شناسی، ص 113 ) »
    تفضلی ” کتاب دینی زرتشتیان اوستا نام دلرد بدین جهت زبانی را که این کتاب بدان نوشته شده است اوستائی نامیده اند. جز کتاب اوستا هیچ اثری دیگری به این زبان پیدا نشده است. در خود اوستا اشاره ای به نام اصلی این زبان نشده است و حتی کلمۀ اوستا نیز در متون اوستائی نیامده است”
    بهار مینویسد ” خط اوستائی در زمان ساسانیان اختراع شده است و تا ان زمان متون اوستائی سینه به سینه میرسیده است ”
    اگر اوستا را در قرن ششم میلادی نوشته اند، پس آن اوستائی دیگر که بر روی 1200 پوست گاو نوشته بودند و اسکندر مقدونی آتش زد، چی بود؟

    نه زمان و نه مکان ولادت زرتشت معلوم است و نه زبان مشخصی دارد. زرتشت هم مثل گل نبشتۀ بابلی کورش، مرد بال دار و لوحۀ گلی منقوش خلیج جعلی هستند که توسط نژاد تراشان و تاریخ سازان تدارک دیده شده اند.

  386. ترك خر Says:

    اقاي ترك خر اون دكترهايي كه ميگي ريدن به پانتركها و براي همين كونت ميسوزه و خايه مالي عربها رو ميكني. از خودتون مايه بذار مثلا از ازبكها بربرها تاتارهاو چرا كونت ميسوزه خوب دو سه تا از اين دكترها كه ميگي و كتابشون در دانشگاه هاي دنيا رفرنس است و نام ببر ما هم بدونيم. ترك خر اشوري ها در الواح شون نوشتند كه كوه دماوند اخر دنياست پس بايد حرف انها رو قبول كنيم الاغ!!!؟هردوت از تمدن سومر هم چيزي نگفته بايد بگيم سومر وجود نداشته؟ الاغ پس نام ايزد ميترا در الواح ميتاني و هيتي ها چيه نادان ؟ نكنه نام بت شمن شما تركهاي بت پرست است؟ نكنه حديث حضرت علي در مورد زرتشت كه خود عربهاي سني هم ان را تاييد مي كنند از يهودي ها بوده الاغ؟ترك خر همان هردوت كه ميگي كي نا ترك را اورده الاغ؟ برو با بزرگترت بيا و كونت بسوزه كه تاريخ دنيا به نفع اريايي ها پيش ميره حالا تو و امثال تو خودتون جر بدين هيچ گوهي نميتونين بخورين. وقتي خود دانشمندان مصري و كلداني مثل ادي شير اسقف كلداني از تاثير فرهنگ و تمدن و زبان اريايي بر سامي ها و عربها اعتراف مي كنند و دانشمندان سامي شناسي مثل استاو بوكلن و بوسوئه كاملا ان را تاييد ميكنند تو ترك خر چي زر زر ميكني و خايه مالي عربها رو ميكني. كاسه داغ تر از اش شدي؟ از خودت مايه بذار و از مال عربها بالا نرو. نادان قديمي ترين نام ترك در نوشته هاي چيني است كه به معناي برده عصيانگر و وحشي مي باشد. تو ترك خر مگر زبان شناسي هم بلدي؟ نمي دونستم اقاي زهتابي و جواد هيئت شما در صدر دانشمندان دنيا قرار دارن!!! پس چرا دنيا انها و اربابان انها رو تخمشونم حساب نميكنه!!!؟؟چرا گوندتون تركيه خايه مالي هخامنشيان رو ميكنه و دانشمنداشون تازگي ها خودشون اريايي و از اخلاف هيتي ها و ميتاني ها مي نامند!!!؟مثل اينكه فهميدند كه از ترك بودن فقط صفت خر نصيب شون ميشه تصميم گرفتند خايه مالي اريايي ها رو بكنند. ترك خر نمي دونستيم كه استاد بارتولد ولادمير مينورسكي پروفسور اشانين مدود ساكايا پروفسور اسپايزر پروفسور وادل پروفسور اقرار علي اف پروفسور موريس جاستروي پروفسور كلوگ دكتر مين هاف پروفسور گراد كلاسون پروفسور گرهاد دوفر دكتر رايسكه دكتر ادموندز دكتر رابرت بريدوود دكتر هنري فيلد پروفسور هولدن برگ پروفسور ميكادو پروفسور پوپ و بزرگترين هيتي شناس دنيا اليور گرني و محقاقان اديان شناسي مثل ميترلينگ مري بويس ، هومر ابراميان ،اشپيگل، زينر، ادوارد بران، تاگور، گيگر، ميلز كه خودش كشيش است، حبيب لوي، ويليامز ،جكسن و ويتني واندوردن و زبان شناساني مثل پانديت بچار داس، اودكسوس، استاو بوكلن، بوسوئه يوهانس،گرهارد دوفر، گفكن و استفان پانوسي و…. از ديد تو ترك خر مگس هستند!!!؟؟ نكنه جناب استاد بزرگ پروفسور عالم تاب ناصر پورپيرار و زهتابي و چهرگاني و جواد هيئت عقابان تاريخ دنيا هستند!!؟ برو با بزرگترت بيا و هميشه يك قالب يخ كنارت باشه چون لازمت ميشه

  387. ترك خر Says:

    ادعاي دانشمند سومر شناس موريس جاستروي كه استاد دانشگاه پنسيلوانياي امريكا در سال1906 بود در باره هومل مينويسد: (( نظر هومل را در اين مورد مانند بسياري از مسائل ديگر تنها يك دانشمند قبول كرده است، ان دانشمند خود هومل مي باشد! فهرست واژگان سومري، با مترادف هاي تصور شده تركي شان كه او ترتيب ميدهد، اعتماد و اطميناني را به روش وي القا نميكند.))

    پروفسور گراد كلاسون، زبان شناسي كه در زبانهاي تركي بيش از 60 سال پژوهش كرده است بر اين باور است كه زبانهاي التايي هيچ وابستگي به زبانهاي اورالي ندارند و هر دو خانواده نيز هيچ وابستگي به زبانهاي سومري ندارد.از خواننده هاي گرامي دعوت ميشود براي تحقيق بيشتر به لغتنامه معتبر زبان سومري به سايت روبرو مراجعه كنند و فقط به گفته هاي ما بسنده نكنند.www.sumerian.org
    كلوگ سومر شناس معتقد است كه زبان سومري رانمي توان از نظر ساختاري با خانواده زبانهاي فينو ايغوري(تركي)مقايسه كرد.

    از سويي التصاق در زبان سومري و ايلامي تفاوت كلي با التصاق تركي دارد و ان عمق تام الگوتيناسيون تركي را فاقد ميباشد. (تبار مشترك ايرانيان و تورانيان دكتر سجاديه ص 195)

    خواننده هاي گرامي همان گونه كه بارها گفتيم حقيقت راه خويش را پيدا ميكند و احتياج به هيا هو ندارد اگر پانتركيستها فكر ميكنند كه زبان سومري و تركي از يك شاخه اند، به جاي اين همه هيا هو گري در ده ها شبكه تلويزيوني و ماهواره اي و مجله و كتاب خود و زبان بازي و دست يازي به فرضيه توطئه، بهتر است مقاله اي را به يك مجله معتبر جهان بفرستند و تلاش كنند كه نظر همه دانشمندان امروزي را عوض كنند. اما حال كه انها از انجام دادن چنين عملي ناتوانند و دست هاي خود را در برابر محافل علمي جهان كاملا خالي و تهي ميبينند، شايسته است به خود بيايند و چشمان خويش را بر روي حقايقي كه تا كنون از درك ان غافل بودند، باز كنند. و از كساني كه بر خلاف مدارك علمي دنباله رو پانتركيست ها هستند ميخواهيم از استادان خود بخواهند حقا نيت ادعاهاي خود مبني بر تركي بودن زبان سومري ها را در مجامع علمي روز دنيا به اثبات برسانند تا خود متوجه بشوند دنباله رو چه كساني هستند.
    مينورسكي دانشمند مشهور روسي در مورد جعل تاريخ توسط پانتركيست ها مينويسد: ((هرجا كه پرسش حل نشده اي در زمينه فرهنگ قوم هاي شرق باستان پديد ايد، تركان بي درنگ دست خود را همان جا دراز ميكنند.)) ايا كساني كه به اين جعليات و تحريفات و زبان بازي ها دامن ميزنند ميدانند اين سخن مينورسكي در مجامع علمي دنيا به چه معنا است؟ اري بدان معناست كه تمام دانشمندان و محققان دنيا پانتركها را ميشناسند و هيچ توجهي حتي در حد پيشنهاد به اين جعليات نميكنند. (مطالب مربوط به زبان شناسي برداشتي از كتاب پانتركيسم ايران و اذربايجان نوشته محمد رضا محسني است).

    شاد روان احمد كسروي در اثر مشهور خود زير عنوان اذري يا زبان باستان اذر بايجان در مورد نام رود ها و كوه ها و شهر ها چنين اظهار نظر كرده است:(( يكي از چيزهايي كه مردم يك سرزمين و زبان انان را نشان مي دهد نام رودها و كوه ها و ديه ها و شهر ها و كوي ها است، زيرا هر مردمي اين نامها را از زبان خود پديد اورند))
    نام برخي از كوه ها: پامير، هندوكش، خاوك، كوهك، كشكه، شاودار
    نام برخي از رودها: اب گرم، رودك، چارجوي، خاور رود، سيردريا، زرافشان، هيرمند، هفت رود، كرشاب، كشكه دريا، جويبار بكار، جويبار شيشه گران، نوكند، پيكان، بار اب، فرخشه و ….
    نام برخي از شهرها: بدخشان، چرمنگان، سمنگان، بلخ، وشگرد، شاپورگان، ياركت، افرينكت، فارياب، ميانه، خوارزم، نوبهار، سمرقند، بخارا، نوز اباد، مرزين، برسان، قباديان، باميان، مرو، ريو، زرخش، زرگران، بيرون، كشميهن، ابيورد، رامن، شادكان، سكان، سغدبيل، فيروزه، رزمان، ريگستان، تاراب، سرخكت، پي كند، روذان، مغكده، سكاكت، زند رامش و…..
    اكنون پرسش ما از كساني كه به شاد روان احمد كسروي تهمت نوكر فارس و مزدور پهلوي و اريا پرست ميزنند و مقالاتي را با توجه به افكار ذهني خود ارائه مي دهند اين است كه ايا باز گويي حقيقت از زبان مزدور و يا غير مزدور چيزي را عوض مي كند؟ حال گيريم كه به فرض محال شادروان احمد كسروي مزدور پهلوي و چه و چه بوده است، ايا در اصل موضوع خللي ايجاد مي شود!!؟ ايا علم زبان شناسي و ادنشمندان زبان شناس كوچكترين توجهي به اين تهمتها مي كنند؟ از خواننده هاي گرامي خواه موافق و خواه مخالف در خواست داريم كه ايشان نيز همين پرسش را از كساني كه به اين گونه جعليات دامن ميزنند را داشته باشند. و پاسخ كاملا علمي و مستند و بر اساس علم زبان شناسي و جامعه شناسي را از اين افراد و استادان انها خواهان باشند. و باز از انها سوال كنند ايا استاد يحيا ذكا، دكتر مرتضوي، دكتر محمد علي سجاديه، سجاد ايدين لو، شعار تبريزي، دكتر بهمن سر كاراتي، پروفسور اقرار علي اف، دكتر افشين جعفر زاده ، استاد فيروز منصوري و دكتر مازيار اشرفيان بناب و ….همه و همه نوكران فارسيان و خائن به مردم اذربايجان هستند!!؟
    اكنون نظر استاد بارتولد دانشمن ترك شناس روسي، پيرامون نامهاي جغرافيايي تركي را بيان مي كنيم
    ((تركان پس از سقوط دولت سامانيان بيش از پيش به ان سامان مهاجرت و نقل مكان كردند و متدرجا نام (ماورا النهر) عربي به تركستان بدل گشت و نامهاي جغرافياي تركي پديد امد. زبان تركي به تدريج ايراني را از ميدان به در كرد، گو اينكه اين جريان در عهد فرمانروايي روسيان پيشرفت عظيمي كرده، تا كنون هم پايان نيافته است. اسامي جغرافيايي تركي يكنواخت است و در سراسر تركستان دائما نامهاي اق ، كول ، قرا ، كول ، اق ، سو ، قرا ، سو و مانند اينها تكرار مي شود. گاه نيز كلمات ايراني پذيرفته شده به كار رفته است.)) (اذربايجان و اران ص90)

  388. ترك خر Says:

    دكتر هانك بر اساس اصول زبان شناسي تاييد مي كند كه زبان گاتها زبان زرتشت و زبان (( اوستا )) مادر زبان هاي مادي و پارسي هخامنشيان و پارتي و پهلوي و فاسي دري است. ( سهم ايرانيان در پيدايش و افرينش خط در جهان ص304 )

    اسامي مادي به رسم ايرانيان قديم اسامي مركب است كه هر جز ان معني خاص خود را دارد و از روي انها عده اي كلمات به دست مي ايد كه از حيث تلفظ شبيه كلمات و اسامي عام لهجه هاي پارسي كهن و اوستايي است و از انها ميتوان دريافت كه لهجه مادي تفاوت عمده اي با دو لهجه كهن ديگر ايران قديم نداشته. ( همان كتاب ص210 )

    دكتر(( كنتو)) پژوهشگر فرانسوي مي گويد: اگر بپذيريم كه مادها در اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد به فلات ايران امدند ناچاريم قبول كنيم كه پيش از انها هم اقوامي از همان نژاد در اين سرزمين بوده اند. زيرا در زبانهاي اقوام گوتي و لولو و كاسي و ميتاني و هيتي و نايري و سوباري عنصر هند و اروپايي(اريايي) بسيار وجود دارد.(تاريخ كرد و كردستان صديق صفي زاده ص42)

    نام فرمانروايان و خدايان ميتاني هندي و ايراني است مانند: (اندرا) (وارونه) (ميترا) و جنگجويان ميتاني را ماريا مي گفتند كه در زبان سانسكريت به معني پهلوان و قهرمان است و اعدادي كه ميتاني ها به كار برده اند هند و اروپايي بلكه سانسكريتي است و اين دولت تا قرن چهاردهم پيش از ميلاد باقي بود.(همان كتاب ص52)

    28) دكتر سپايزر مينويسد:(( از نام هاي تاريخي سومري چنين بر مي ايد كه ساليان دراز، پيش از بنيادگذاري فرمانروايي در سومر، گوتي ها در ان سرزمين ساكن بوده اند كه اين نتيجه به دست مي ايد گوتي ها اجداد سومري ها محسوب مي شوند.)) ( اديان باستاني ايران ص57 )

    رايسكه يكي از خاورشناسان مي گويد:(( واژه هاي گوتي و كوتي و كورتي و كردي و كردياي همه يكي است و به قومي گفته مي شود كه اكنون در كردستان زندگي مي كنند )) (همان كتاب ص65)

    در زبان اشوري لفظ كرد و قردو به معني نيرومند و پهلوان است. (نولدكه) و 0)(وايسباخ) و (هارتمان) و (درايور) مطلب را به نحو ديگر تفسير كرده اند. انان از لحاظ قوانين زبان شناسي بر اين عقيده اند كه كرد و قرد از دو ريشه متباين هستند و همين دانشمندان برانند كه مورخان يوناني انان را جز طوايف ماد نام برده اند، همين كرد فعلي اند. (همان كتاب همان ص)

    در كتاب اوستا هم به سه واژه كرته و كرتي و كرتو بر مي خوريم كه به معني كارد و شمشير و نيرو است و چنان كه مي دانيم نشان ماد ها دو شمشير بوده و ان نشان درفش مادها بوده است. (همان كتاب همان ص)

  389. ترك خر Says:

    و يا در صفحه53 مينويسد (( ميتوان گفت زبانهاي نامبرده{ اذري و تالشي و هرزني و خلخالي و گرينكاني } بازمانده زبان مادي و يا لهجه هاي مادي ميبا شند. در اصل لهجه هاي ايراني كه در سرزمين اذربايجان بكار گرفته ميشد حاكي از ان است كه انها نه در دوره ميانه و نه بعد تر از جايي ديگر به اين جا نيامده اند بلكه هم اينجا بوده اند. موارد زيادي درباره اين لهجه هايي كه از جانب محققان روسي و عالمان شوروي و دانشمندان خارج از مرز شوروي در منطقه اي كه در باره ان سخن مي گوييم حاكي از ان است كه هنوز از زبانهاي قديم زبانها و لهجه هاي گروه شمال غربي بر پايه اگاهي زبانشناسان از كهن ترين زمان تا امروز از زبانهاي گروه فارسي برخاسته اند. از اين رو در ان كه زبانهاي ايراني و لهجه هاي گروه شمال غربي در سرزمين اذربايجان و در دوره هاي قديم گسترش داشته است شكي نداريم ….در زبان ارمني قديم اقتباسها يي از زبانهاي اشكاني و فارسي ميانه شده تعدادي اقتباس نيز از زبان به اصطلاح(ماد ميانه) يا ماد اتورپاتكان دارد كه به ما امكان ميدهد راجع به اين اين زبان تصورات عمومي داشته باشيم….نام پادشاه ارمنستان زاره خا به گونه مادي ميانهzarehr امده است. جاي تاكيد است كه پسر همين زريهر ارتاشس پيوند خويشاوندي با مادهاي اتور پاتكان داشت. به اقتباسهاي زبان ارمني باستان از زبان مادي ميتوان اشارهاي مختصر كرد ( از مادميانهfarr ماد قديمfarnah عمومي ايرانيfranah خورن اوستايي افاده كننده همه خوبي هاي قديمي اسمان و خورشيد را ميدانستند.
    Asxarh كشور (ازماد ميانه axsahr))
    Maran انبار از ماد ميانهmarran از مادي باستان marzana
    Zrah زره ازمادي ميانه(zrah) …..تاثير نقش ماد ميانه نه تنها بر زبان ارمني بلكه بر زبانهي ديگر هم ديده ميشود. به عقيده مولفان شناخته شده زباني كه با ان روايت اراز بيلينگا در محيط گرجستان نوشته شده متعلق به صده سوم پيش از ميلاد است و اين زبان به زبان ماد ميانه نزديكي دارد))
    ويا پروفسور اقرا علي اف در كتاب خود صفحه 65مينويسد ((atrpta و قواعد اوا شناسي صورتهاي مختلف ان كه در زمانهاي باستاني اوايل عصر ميانه در زبانهاي گوناگون ايراني گسترش داشتند نامي ايراني بود. اين نام را هم نامان معاصر اسكندر مقدوني كه قرنهاي پيش از ان و بعد تر از ان داشتند.)) نيز ايشان در صفحه90مينويسد (( اسناد باستانشناسي شهادت از ان ميدهد كه قومهايي كه در استانهاي اذربايجان شمالي زندگي ميكردند نسبت به ايران دوره هخامنشيان علاقه مندي عميق و رابطه هاي مستقيم داشته اند. بازيافتهاي يادگار باستاني ناحيه قزاقستان نه تنها از پيوند انان با ايران گواهي ميدهد بلكه امكان ميدهد تاكيد نماييم كه ايينها و سنتهاي دوران هخامنشيان تاثيري ژرف بر فرهنگ مادي و معنوي اين منطقه داشته است. اين سنتها در ناحيه هاي دشت ميل مخصوصا در قراتپه و تازه كنت ميتوان ديد. بدون شك فرهنگ ايران هخامنشي بر فرهنگ طايفه هاي اذربايجان شمالي تاثير مثبت نموده است )) اين گفته هاي پروفسور اقرار علي اف در جمهوري اذربايجان مانند ان است كه اگر روزي كردستان تركيه از تركيه جدا شود يك تاريخ نويس كرد كه در دنيا صاحب نظر است كتابي بنويسد با اين مضمون كه كردها ترك هستند و نام كردستان يك نام تركي است و گويشهاي كردي مانند كرمانجي و سوراني و گوراني و كلهر ريشه تركي دارد و نام هاي مريوان و سنندج و كرمانشاه و هولير و مهاباد و…از نظر اوا شناسي تركي است. از اين رو است كه پان تركها نتوانستند تهمتها و افترا هايي را كه به احمد كسروي تبريزي زدند به پروفسور اقرار علي اف هم بزنند. پرسشي كه دراين زمينه پيش ميايد اين است كه چگونه از هفت قوم ماد شش قوم ان ترك بودند كه تنها زبان ان يك قوم بر زبان هاي ديگر مانند گرجي و ارمني تاثير ميكند كه ريشه در ديگر زبانها نيز مانند پارسي باستان و اوستايي و اشكاني دارد؟ و يا چگونه است نام اذربايجان و نام رودها و كوههاي ان برگرفته از زبان ان يك قوم بوده است؟ ايا ان يك قوم65 ميليون كرد در ايران و تركيه و عراق و سوريه و اذربايجان و حتي روسيه و مصر ميشوند و زبان انان با گويشهاي گوناگون تا درياي اژه گسترش ميابد؟ چگونه شش قوم از هفت قوم مادها ترك بودند كه اشوريها ان را متوجه نشدند؟ يعني انان فرق ميان زبانهاي ايراني و تركي انهم در هزاره هاي قبل از ميلاد را متوجه نميشدند؟ پاسخ ان اين است كه ماد در زبان سومري يعني ميانه كه حتي امروزه كلمه مديوم در زبان انگليسي از همان ريشه است كه در سايز بندي لباس نيز از ان استفاده ميشود و چون انها از يك قوم و نژاد بودند سومريان به انها ماد يا همان مردم ميانه ميگفتند. مانند انكه ما به تمام قبايل عرب مثل بني قريش و بني هاشم و بني قريظه و…يكجا تازي ميگفتيم.
    7) استرابون جغرافي دان سده يكم ميلادي مينويسد((جمعيت ماديان باختري و سغديان تا كوچكترينشان يك زبان ميباشد))

    8) باسيل نيكتين مينويسد(( ساكنان كوهستان زاگروس به دستاويزي سنگ نوشته ها و الواح بابلي و اشوري و ايلامي ايل هايي بودند مانند: لولو، گوتي ، كاسي ، مانايي ، نايري ، سوباري ، اورارتو، ميتاني ، كردوك و ماد. كه همه اين تيره ها اجداد و نياكان كردان به شمار مي ايند و هر كدام با گويش هاي جداگانه يي كه از يك زبان اريايي و ايراني سرچشمه مي گيرفت، گفتگو ميكردند)) (اديان باستاني ايران ص60)

    9) ايران شناس نامي دارمستتر مي نويسد(( اوستا در زمان مادها فرود امد و زبان مادي همان زباني است كه اوستا با ان نوشته شده و زبان كردي را مي توان باز مانده همان زبان دانست)) (همان كتاب همان ص)

    10) مينورسكي زبان كردي را يكي از زبانهاي كهن ايراني و هماهنگ با اوستايي و پارسي باستان و پهلوي ميداند و مينويسد(( بدون هيچ گونه گمان و ترديدي بايد بگويم كه زبان كردي از خانواده شمال غربي زبانهاي ايراني است. كشمكش و اختلافاتي كه بين فارسي و كردي ديده ميشود همانند دگر گوني هايي است كه ميان همه زبانها و گويشهاي همگاني و بن مايه ديده ميشود.)) ونيز در جاي ديگر مينويسد:(( در هزاره سوم پيش از ميلاد در اثاري به زبانهاي سومري و اكدي به دست امده از طوايفي ياد شده كه عبارتند از: گوتي، لولو، كاسي، نايري، ميتاني، سوبارتو، اورارتو و ماد كه همه اين طوايف كرداند.)) (همان كتاب ص60 و 67))

    11) ادموندز خاور شناس نامي در گفتاري كه در مجموعه جمعيت اسياي مركزي نوشته است ميگويد(( اكنون به درستي پيداست كه زبان كردي يكي از زبانهاي كهن ايراني و از بازمانده هاي زبان مادي است كه داراي ويژگي هاي برجسته مي باشد. اين زبان كه در ايران باستان رايج بوده و بوسيله كردان نگهباني شده در بين زبانهاي شرقي تنها زباني است كه به جز سخن ها و گزاره هاي اييني از اميزه و چيرگي زبان بيگانه به دور مانده و كلمات و باور داشت ها و واژگان اريايي كهن را حفظ نموده و داراي گويش ها و گونه هاي جوراجوري است)) ( همان كتاب همان ص ) پرسشي كه پيش مي ايد اين است كه ايا تمام اين دانشمندان نوكر فارسها هستند؟ پس چرا دولت تركيه كه اين پژوهش ها مغايرت كامل با اهداف اصولي انان كه اتا ترك پايه گذار ان بود دارد و مناسبات مرزي انان را بر هم ميزند با پول دانشمنداني كه صاحب نظر هستند را مثل فرسها اجير نمي كند كه بگويند مادها از هفت قوم بودند كه شش تاي انها ترك بودند و فقط يك قوم ان ايراني بودند؟ پاسخ روشن است و ان اين است كه هيچ دانشمند حتي درجه سه نيست كه با اين تحريفات و جعليات اشكار درجه علمي خود را زير سوال ببرد مانند انكه امروزه هيچ فيزيك داني نيست كه بگويد فرمول دوم نيوتن (f=m.a) اشتباه بوده و او بايد مينوشت(f=m/a) به اين علت است كه دولت تركيه مجبور ميشود دست به دامان افرادي مانند (( كرزي اغلو )) بشود كه بگويد مادها كلا ترك بودند بنابر اين كردها نيز تركند. باز معرفت ان كسي كه ميگويد لا اقل يكي از اقوام ماد ترك نبوده است!!! مي بينيم كه حتي كرزي اوغلو وابستگي كردها به مادها را نتوانسته انكار كند. پرسش ما از ان دسته كه به اين جعليات دامن مي زنند اين است كه به نظر شما كردها تركند؟ پس چرا در اذربايجان غربي انها را مهاجر مي خوانند؟ براي اطلاعات بيشتر ميتوانيد به سايت اذربايجان غربي مراجعه كنيد. ايا پان تركها خودشون هم ميدونند چه چيزي ميگن يكي شان ميگويد كردها تركند يكي شان ميگويد كردها مهاجر هستند؟ ايا يك دانشمند و محقق تاريخي خود را بازيچه و مضحكه اين گروه هاي جاعل مي كند؟ اين جاست كه همان ابتداي متن گفتيم اين ادعا ها هيچ جايگاهي در مجامع علمي دنيا ندارد و حتي به عنوان پيشنهاد نيز به ان توجهي نميكنند. ايا اگر جاي پارسيان با مادها در تاريخ عوض ميشد پان تركها يي مانند (( كرزي اغلو )) نمينوشتند به تحقيق پارسيان تركند همانگونه كه دو ضرب در دو ميشود چهار؟ پاسخ را به خود خواننده گرامي واگذار ميكنيم.

  390. ترك خر Says:

    دوستان اريايي ما اعم از فارس و كرد و اذري و لر و گيلك و سيستاني و تالشي و مازني و… با خواندن مطلب روبرو خود به نوع تاريخ دزدي پانتركها بخنديد و بدانيد چرا دانشمندان و محققان دنيا اين جاعلان بزرگ را به تخمشون هم حساب نمي كنند و براي همين است كه تمام اين مورخان پانترك در كشورهاي تركيه و اذربايجان جعلي و مجارستان و ازبكستان و قزاقستان و… حتي نتوانستند يك مقاله در يك مجله تاريخي معتبر بدهند و بتوانند ادعاهاي دروغين وجعلي خود را به اثبات برسانند. ايا واقعا اين پانتركها باعث خنده تمام مورخان و محققان امروزي نيستند!!؟كرزي اغلو در كتاب خود زير عنوان از هر جهت بنگريم كردان تركند كه به سال 1964 در انكارا انتشار يافت در پيرامون كردان به بحث پرداخت و نوشت ((كردان ازجميع جهات تركند))وي با انكار منشا اريايي كردان و تعلق زبان اين قوم به زبانهاي ايراني نوشت ((اين نكته كه كردان از جميع جهات ترك هستند واقعيتي است روشن و انكار ناپذير همانند انكه بگوييم دو ضرب در دو ميشود چهار { اذربايجان واران از دكتر عنايت الله رضا ص108}.خدا رو شكر كه جدول ضرب را تركها اختراع نكردن و گر نه معلوم نبود چه بر سر علم رياصي و علوم وابسته به ان مي امد. اقاي تبريزي نادان حتي كرزي اغلو گندتون تو تركيه هم نتوانسته با جعل اشكار وابستگي كردها رو با قوم ماد انكار كنه تو كه ديگه عددي نيستي و برو با بزرگتر بيا

  391. ترك خر Says:

    اودكسوس از مجوس و كهن بودن دوران و زمان ان موجود ان كه پيش از فلسفه و ايين كهن مصر بوده، همانگونه گزارش مي دهد كه پلوتارك و ارسطو ياد كرده اند. ارسطو در كتاب (( درباره فلسفه)) نوشته بود: ايين مغان از ايين مصري كهن تر است.(مرز مزدايي اميد عطايي فرد ص 90) به گفته ((پانديت بچارداس)) برخي از شكلهاي ضمير كه در اوستا و گاتها ديده شده اند باستاني تر از واژه هاي مترادفشان در ريگ ودا مي باشند.شكل افعال نيز همين گونه است. (همان كتاب همانص)
    دكتر((م.ويليامز)) بر اساس زبانشاسي نظر داده است كه گاتاها بر ريگ ودا قدمت و ديرينگي دارد.(همان كتاب ص89)
    اقاي تبريزي نادان اين قطرهاي است در مقابل دريا كه تو و امثال تو با عقده تمام تاريخ را تحريف مي كنيد. برو با بزرگترت بيا كه تازه رو كم كنيت براي من شروع شده

  392. دکتر صلواتی Says:

    دوستان سیاهپوست آریائی در بندر عباس، بوشهر، آبادان، آدیس ابابا، خارطوم و جاهای دیگر سلام بر شما.

    کورش آشغال زاده

  393. درود بر اريايي Says:

    دوستان اريايي ما اعم از فارس و كرد و اذري و لر و گيلك و سيستاني و تالشي و مازني و… لطفا اين كتابها رو براي مبارزه با وطن فروشان و تاريخ دزدان پانترك بخوانيد. لازم يه ياد اوري است كه در كتاب نويسنده هاي ايراني اسناد و مدارك معتبر جهاني مورد بررسي قرار گرفته است و داراي ارزش علمي بسيار بالايي مي باشند.1)زمان زرتشت از ج.ك. كاتراك 2)اصل اريايي الف با از پروفسور وادل 3)هيتي ها از بزرگترين هيتي شناس دنيا اليور گرني ترجمه خانم رقيه بهزادي4)تاثير فرهنگ و زبان فارسي بر عربي از ادي شير اسقف كلداني 5)دانش كيهان و زمين در ايران ويج از دكتر مانوئل بربريان يكي از بزرگترين دانشمندان ژئوفيزيك دنيا6)تاريخ اتروپاتكان از پروفسور اقرار علي اف7) ميراث ايران نوشته 13تن از خاور شناسان8)ايران در عصر اهن از خانم ياني مدود سكايا9)اذربايجان و اران از دكتر عنايت الله رضا10)پانتركيسم ايران و اذربايجان از محمد رضا محسني 11)تبار مشترك ايرانيان و تورانيان از دكتر سيد محمد علي سجاديه12) ايران بزرگ و پيامبر اريايي و مرز مزدايي از اميد عطايي فرد 13) واژه هاي فارسي در چين اويغوري از خانم نادره بديعي. لازم به ذكر است كه پانتركها ريشه زبان تركي را در زبان اويغوري ميدانند كه خواننده گرامي با خواندن اين كتاب به دروغ هاي پانتركها در مورد ضعف زبان فارسي و قدرت زبان تركي خواهند خنديد14)فرهنگ واژه هاي كهن در زبان اذربايجان از محمد رضا شعار 15) اريايي ها و كاشيها امردها و پارسيان از دكتر جهانشاه درخشاني در المان نوشته شده كه اين كتاب در بزرگترين مجامع علمي دنيا تاييد شده است و به زبان فارسي و الماني و انگليسي چاپ شده است كه خواننه گرامي مي تواند متن مصاحبه با ايشان را در اينترنت مطالعه كند كه واقعا جواب دندان شكني دنيا به پانتركها داده است16)متن مصاحبه با دكتر علم ژنتيك مازيار اشرفيان بناب در اينترنت واقعا خواندني است. جالب اينجاست كه بيشتر كساني كه با گروه وطن فروش و تاريخ دزد پانتركيسم مبارزه مي كنند از هم وطنهاي اذري مان هستند.در اين كتابها انبوهي از بزرگترين زبان شناسان و اديان شناسان و محققان و دانشمندان باستان شناس و دانشمندان علم ژنتيك پانترك ها رو به تمسخر و خنده گرفته اند.

  394. درود بر اريايي Says:

    درود بر هم ميهنان اريايي ما اعم از فارس و كرد و اذري و لر و گيلك و سيستانني و تالشي و مازني و… تا چند وقت ديگر كتابي توسط يك محقق عرب به بازار خواهد امد تحت عنوان 5000 واژه فارسي در عربي كه معرب شده ان اكنون در فارسي موجود است و ريشه فارسي دارد و جواب دندان شكني به پانتركهاي گرگ صفت خواهد داد كه اينقدر از مال عربها بالا نرند چون خود عربها هم به زيبايي و شكوه زبان فارسي اعتراف كردند. دوستان اريايي ما بخدا اين پانتركها اخراي عمرشون و هيچ گوهي نبودند و نيستند و نخواهند بود. در مورد قوم فارس هم دنيا ثابت كرده انها بسيار پيش تر از كورش كبير در فلات ايران ساكن بودند و داراي حكومت محلي بودند. بعنوان مثال اثاري در محوطه باستاني سقاره در مصر متعلق به 4000سال پيش از انها پيدا شده كه براي اطلات بيشتر ميتوانيد به نشريه باستان شناسي مصر شماره81 لندن1990. مراجعه كنيد. البر شاندور در كتاب كورش كبير مينويسد: پارسيان هخامنشي از نژاد خالص اريايي بودند كه در سده پانزدهم فبل از ميلاد بر كشور ميتاني از شمال بينالنهرين تا قادس واقع بر نهر العاصي فرمانروايي داشتند. اومستد در كتاب تاريخ شاهنشاهي هخامنشي مي نويسد: نقش هاي قبرهاي مصري نشان مي دهد كه ميتاني ها از نژاد پاك شمالي هستند كه فرزندانشان كردهاي شمالي نژاد ايراني زبان مانده اند.( ايران بزرگ از اميد عطايي فرد ص87 و 102) همچنين در كاپادوكيه لوحي پيدا شده كه واژه هخا در ان نوشته شده است كه دكتر جهانشاه درخشاني ان را در كتاب خود اورده است و انرا در مجامع علمي و تاريخي معتبر دنيا به اثبات رسانده. پانترك تاريخ دزد در حد و اندازه اين حرفها نيستي و تازه كارم باهات شروع شده و با سلاح خرد و انديشه اهسته اهسته پوست ميكنم تا درس عبرتي بشه براي ديگر گرگها و برو در گله گوسفندان زوزه بكش چون شير مردان و شير زنان اريايي واهمه اي از گرگ نادان ندارند

  395. mamad Says:

    آخه همین کارا رو می کنید بهتون میگن خر دیگه 4تا مثل تو هستند که وجهه تمام ترک ها رو زیر سوال می برن
    آخه بی شعور از کجات این همه چرت و پرت در آورده؟
    چرا شما به شعور مردم توهین میکنی؟
    آخه مگه مریضی این حرفها رو میزنی؟
    خاک بر سرت کنم با این مدرک دکترات دیوانه، نسناس، نفهم، گوساله ی ساندیس خور
    چندتاساندیس بهت دادن این حرفا رو زدی؟

    • ssd Says:

      دوستان اريايي ما اعم از فارس و كرد و لر و اذري و گيلك و سيستاني و مازني و….. جواب علمي به اين پانتركهايي كه دنبال پدر ميگردند و يه روز ميگن اشكانيان پدر ماست بعد دنيا ميرين بهشون روز بعد برخلاف تمامي اسناد معتبر ميگويند ماد ها پدر ما هستند و باز دنيا ميرينه بهشون يه روز ديگه ميگن سومري ها پدرشون كه اين بار دنيا با تمام وجود ميرينه بهشون رو به من بسپارين. حالا حالا ها با اينها من كار دارم. دكتر زهتابي و چهرگاني در روزنامه هاي كثير الانتشار دنيا اگهي براي پيدا كردن پدرشون زدند كه متاسفانه تا كنون كسي فبول نكرده پدر اين حرام زاده ها باشند . دوستان اريايي ما لطفا افسانه گرگ خاكستري رو كه نماد پانتر كها است بخونيد ان وقت خودتون به پانتركها حق مي دهيد كه دنبال پدرشون بگردند.

  396. ترك خر Says:

    دوستان اريايي ما سلام. بازم به شما عزيزان هموطن پيشنهاد ميكنم متن مصاحبه با دكتر جهان شاه در خشاني را در اينترنت بخوانيد. بنده مقداري از ان را در گزارشات پيشينم با همان نام ترك خر اورده ام. دوستان اريايي ما خود دانشمندان عرب مانند ادي شير اسقف كلداني و جرجي زيدان نويسنده معاصر لبناني و بسياري ديگر از دانشمندان مصري كه در اينده نام انها را خواهم اورد از تاثير فرهنگ و زبان و تمدن اريايي ها بر اقوام سامي نژاد و مخصوصا اعراب اعتراف مي كنند ان وقت اين پانتركهاي نادان از مال عربها بالا مي روند و هيچي از خودشون مثلا تاتارها ازبكها قرقيز ها و اغوزها و اويغوري ها ندارند كه بگن. و دائما از پسر عموهاي اريايي ما مانند رومي ها و يوناني ها كه مورخان پيش از ميلاد انها خود را با ايرانيان هم نژاد خوانده اند و در شاهنامه نيز رومي ها رو فريدون نژاد خوانده عليه هخامنشيان استفاده مي كنند. مشكل ما با رومي ها و يوناني ها يك مشكل بين اريايي ها است و به تركهاي خر ربطي نداره. بيچاره پانتركها كه چون از خودشون نمي تونند مايه بذارن از مال عربها و رومي ها و يوناني هابالا مي روند. تازگي ها يك پانترك خر ادعا كرده بود كه اسكندر ترك بوده انه هم از نوع اصيل مغولي و زرد پوست مانند اغوزها و اويغوري ها كه وزارت فرهنگ يونان چنان ريد به هيكل اين ترك خر كه ديگه هيچ تركي خايه نمي كنه حالا حالا ها از اين چرت و پرتا بگه. دوستان اريايي ما دنيا وجود 11000ساله اريايي ها رو از نظر زبان شناسي و زمين شناسي و اسطوره شناسي و اديان شناسي و هنر شناسي و ژنتيك در فلات ايران ثابت كرده، ان وقت اين پانتركهاي خر با تاريخ 2500 ساله اريايي ها مي خواهند بجنگند. زهي خيال باطل.دوستان اريايي ما در جيرفت كرمان خطي پيدا شده كه از قديمي ترين خط سومري 500 سال قديمي تر و كامل تر است و كلمه ارتا يك كلمه كاملا اريايي است كه دكتر جهانشاه درخشاني ان را در مجامع معتبر تاريخي دنيا ثابت كرده است. و نيز پروفسور اسميت در گنج دره كرمانشاه سفال هايي را پيدا كرد كه حد اقل3000 سال از قديمي ترين سفال در بين النهرين قديمي تر است. پروفسور بريل يكي از بزرگترين زمين شناسان بر اساس دانش زمين شناسي ثابت كرده است كه ده ها قرن قبل از انكه چلگه هاي بين النهرين قابل سكونت باشد فلات ايران داراي ساكنيني با تمدن بوده است كه شما مي توانيد در كتاب ايران بزرگ نوشته اميد عطايي فرد ان را بخوانيد. امروزه دانشمندان و محققان بزرگ دنيا اعتراف مي كنند كه سفال سازي و خط و نجوم و رياضي و كشاورزي و حفر قنوات و باغباني و اهلي كردن حيوانات و استخراج مس و اهن و اولين دين يكتا پرستي در دنيا متعلق به اريايي ها مي باشد و امروزه ثابت كرده اند كه اقوامي را كه تا كنون مستشرقين مغرض مانند ويل دورانت و گريشمن و هومل و كرايمر اقوام اسيايي و يا پيش از اريايي مي ناميدند اريايي بوده اند اين كار بوسيله دانشهاي زبان شناسي و اديان شناسي و زمين شناسي و اسطوره شناسي و هنر شناسي و بررسي ژنتيكي كاملا به اثبات رسيده است. و افرادي مانند پروفسور وادل و پروفسور هالدن برگ و پروفسور ميكادو و دكتر مدود ساكايا و پروفسور پوپ و فروفسور بريل كه هر كدام در شاخه علمي خود در اثبات اين موضوع به تاريخ اين كشور مانند يك ايراني خدمت كرده اند،باعث به اثبات رسيدن اين موضوع در مجامع علمي و معتبر جهان شده اند. دوستان اريايي ما مطمئن باشيد اين پانتركها هيچ گوهي نمي توانند بخورند چون بزرگشون در تركيه خودشو از اخلاف هيتي ها و ميتاني هاي اريايي مي نامد و در سال 2007 كتابي با عنوان تاثير تمدن و فرهنگ هخا منشيان بر مردم اناتولي كه حاوي 22 مقاله است در استانبول چاپ ميكنه ان وقت اين دكتر نادان براي يكسري گوسفند زوزه ميكشه كه واقعا خنده داره زنده باد ايران هميشه جاويد

  397. از مادرت بپرس Says:

    آخه حروم زاده تاریخ ایران و که خوندی خایه کردی، این چرندیاتت اصلا» پایه خنده ای بیش نبود.
    عرب ملخ خورو اسلام و چه به این goh khoria

  398. Tabrızı Says:

    ________________________________________
    امروز در توالت داشتم می شاشیدم که رضا پهلوی، نوۀ رضا پشگل به مبایلم زنگ زد تا او را مصاحبه بوکنم. خلاصۀ گفتگویم در حال شاشیدن با رضا پهلوی، نوۀ رضا پشگل را در زیر میخوانید.

    س 1 – شما خودت را از نظر نژادی چگونه معرفی میکنید؟ عرب؟ فارس؟ بلوچ؟ کرد؟ ترک؟

    نوۀ رضا پشگل – من خودم را هزار رگه معرفی میکنم چون مادرم فرح از سیدهای تبریز است. پدرم ممد دماغ هم چند رگه بود چون پدر بزرگم رضا پشگل کرجی الاصل بود که در دوران شیر خوارگی همراه مادرش به روستای نزدیک سواد کوه مازندران آورده شده بودند و تا آخر هم معلوم نشد که پدر، پدر بزرگم کی بود. مادر بزرگم هم دقیقآ معلوم نیست کی بود بهمانخاطر من خودم را هزار رگه معرفی میکنم و اگر بمن هزار پا هم بگویند درست است.
    او در ادامه گه خوری هایش گفت
    پدر بزرگم، رضا پشکل تریاکی از مهتری به پادشاهی رسانده شد و در واقع بنیانگذار اعتیاد در ایران میباشد. بعدها خالۀ جنده ام اشرف پخش مواد مخدر را در ایران به عهده گرفت. البته یادم نرفته بگویم که شهر نو در طهران را هم پدرم ممد دماغ با خالۀ جنده ام براه انداخته بودند که امروز نه تنها بسیاری از بچه های طهران از ثمرۀ همان وصلت های نامشروع شهر نو هستند بلکه 15 میلیون معتاد در ایران مدیون پدر بزرگم و خالۀ جنده ام هستند.
    در حالیکه مردم در حلبی آبادها زندگی میکردند و به نان شب محتاج بودند، پدرم ممد دماغ موقع فرار از چنگ عدالت، 36 میلیون دلار را با خودش آورد. بهمانخاطر من یکی از تروتمندترین افراد روی کرۀ زمین هستم و توانسته ام با مفداری ناچیز از همان ثروت غارت شده، عده ای شاه قواد را که صفت مشترکشان لواط، اعتیاد، همجنسبازی، مزدوری و پارس کردن هست، بدور خودم جمع کنم. این شاه قوادها، خوب بلد هستند که چگونه صدای هر عدالتخواهی را در نطفه خفه کنند. اصلا مادر قحبه ها خبره در خاک پاشیدن به چشم تودۀ های مردم هستند و میدانند که چگونه مردم را دنبال نخود سیاه بفرستند. قوادی دیگه. البته نداشتن شعور سیاسی و اجتماعی مردم ایران را که بیشتر به گاو شبیه هستند، نباید دست کم گرفت.

    س 2 – این قوادها چه چهره ای از شما و کلا از خاندان گند پهلوی در نزد مردم عوام ایران ترسیم کرده اند؟

    بقول شاعر معاصر شاملو، مردم ایران حافظۀ تاریخی ندارند، این قوادها به مردم تلقین میکنند که زمان پهلوی ها ایران خیلی مستقل بود!!! اصلا ما در طهران و شهرهای دیگر حلبی آباد، نداشیم!!! ایران 35 هزار مستشار خارجی با چندین پایگاه نظامی نداشتیم!!!! رضا شاه در مراسم های محرم خاک بر سر خودش نمی مالید!!! شاه هر از چند سال یکبار برای زیارت به مکه و هر ماه یکبار برای زیارت قبر امام رضا به مشهد سفر نمی کرد!!!. شاه موقع فرار از ایران، 36 میلیارد دلار را با خودش نبرد!!! ساواک برای اعتراف گیری، بخود زندانیان سیاسی یا به خواهر – مادر طرف در جلوی چشمایش تجاوز نمی کرد!!! شاه نمی گفت که حزب فقط رستاخیز – رهبر فقط محمد رضا پهلوی و هر کسی که دوست ندارد کفش هایش را بپوشد و از ایران خارج شود!!! شاه اصلا گل سرخی ها، محمد حنیف نژادها و بیژن جزنی ها را ناجوانمردانه تیرباران نمی کرد. ساواکی ها و سران ارتش شاهنشاهی مشوق اصلی صدام در حمله به ایران نبودند. منکر کودتای نوژه با همکاری برادر الرئیس صدام هستند. پدرم با کودتای 28 مرداد خودش را به مردم تحمیل نکرد!!! در جریان انقلاب، فقط در روز جمعۀ سیاه 3500 نفر در همان شهر طهران گشته نشدند!!! شاپور بختیار از صدام 21 میلیون دلار نگرفت تا بگوید، سه جزیره مال عرب هاست. رضا پهلوی خلبان است!!!
    من با آن همه امکانات فقط توانستم فوق دیپلم مکاتبه ای بگیرم، دوچرخه سواری هم بلد نیستم چه بماند که خلبان باشم. علت اینکه بمن گفتند خلبان، این بود که در ان سن و سالم، بمن دووکتورر گفتن جور در نمی آمد. البته بعدها تصمیم گرفتم بودم که مثل تاجیک ها خودم را اینجنیر صدا کنم که بیخیال شدم.
    واقعیت این است که بعد از جنگ جهانی دوم، استالین، چرچیل و روزولت در کنفرانس طهران که کرۀ زمین را بین خودشان تقسیم میکردند، پدرم، ممد دماغ را پادشاه ایران انتخاب کردند نه مردم ایران. عین مثل کرزی در افغانستان امروز. حتی بدتر از کرزی چون در افغانستان بازهم یک انتخاباتی شد. بعد از اتمام گفتگو؛ استالین به پدرم گفته بود که ممد دماغ تا پنجاه سال آینده خیالت راحت باشد، اگر خوب به حرف ما گوش کنی، کسی با شما کاری نخواهد داشت. بعد از 35 سال که مردم با دست های خالی به خیابانها آمدند و هر چقدر ارتش شاهنشاهی بیشتر میگشت، مردم بیشتر به خیابان ها می ریختند. پدرم، ممد دماغ با سفیر شوروی تماس گرفت و گفت، هنوز پانزده سالم مانده. سفیر شوروی در جواب گفته بود که کار ماها یعنی نه شوروی نه انگلیس و نه امریکاست. بخاطر ظلم بیش از حد شما، جامعه منفجر شده است و نمی شود با گشتار جلویش را گرفت.
    در رابطه با تقسیم اراضی هم بگویم که، جامعۀ ایران فئودالیته بود و پدر بزرگم رضا پشگل و پدرم ممد دماغ هم از زمین داران بزرگ، شده بودند. امریکائیها بودند که به پدرم دستور دادند تا زمین ها را بین مردم تقسیم کنند، پدرم که مال این خرف ها نبود. امریکائیها هم از تقسیم اراضی در ایران دو منظور داشتند. الف – خدمت به مردم ب – جلوی تخاجم کمونیست ها را بگیرند.

    س 3 – شما که در وطن فروشی و خیانت دست همه خائین ها را از پشت بسته اید، چرا دیگران را متهم به وطن فروشی میکنید؟

    خوب ببینید، همان جریان دعوای نابینا با شخص بینا است. موقع دعوا شخص نابینا به فرد بینا گفت، چشمتو گائیدم. فرد بینا خیلی عصبانی شد و گفت، اخی – تو نابینا هستی نه من. فرد نابینا گفت، می دونم. ترسیدم که تو بگوئی، بهمانخاطر زودتر گفتم که تو نتوانی.

    س 4 – چندتا از مردان نام آور ایران را نام ببر؟

    شعبان بیمغ های دیروز و علی رضا نوری زاده های امروز.

    س 5 _ آیا حاضر هستی بخاطر جنایات پدرت ممد دماغ و پدر بزرگت رضا پشکل از مردم ایران عذر خواهی کنی و 36 میلیارد دلار غارت شده را در اختیار گروه های مخالف رژیم قرار دهی؟

    اولا _ اگر مردم ایران گاو هستند خوب من هم شتر هستم. تا بحال دیده اید که هیچ شتری از گاو عذر خواهی کرده باشد که من هم دومی باشم. در ثانی، 36 میلیارد دلار با بهره اش در سه دهۀ گذشته شده 70 میلیارد دلار.
    دومآ – قوادهائیکه برای من کار میکنند، به هیچ وجه راضی بسکوت رژیم نیستند، همین قوادها بعد از اینکه از الرئیس صدام سرخورده شدند، یعنی بعد از جریان کودتای نوژه، به ایران برگشته و وزارت اطلاعات رژیم را راه انداختند. بحث های اینترنتی هم یک جنگ زرگری و مردم را دنبال نخود سیاه فرستادن است.

    س 6 – شما کلا خاندان پهلوی را مذهبی یا غیر مذهبی ارزیابی میکنید؟

    ببینید، ما از یکطرف مسجد میساختیم، خودمان هم همیشه در مکه و کنار قبر امام رضا در مشهد حضور داشیم و پدرم ممد دماغ در خواب میدید که موقع افتادن از اسب، حضرت عباس در هوا میگیرد و نجاتش میدهد در نتیجه مردم عام هم میرفتند با زنجیر خودشان را به زره امام رضا میبستند تا شفا پیدا کنند و هم چنین به روحانیون شیعۀ عراق و لبنان کمک مالی میکردم ولی از طرف دیگر- بنیانگذار اعتیاد و فاحشه گری در ایران هم ما هستیم. ما بودیم که تریاک را مجانی در اختیار مردم میگذاشیم و برای اینکه مطمئین بشویم که آنها انرا مصرف میکنند، میگفیم شیره اش را پس بدهید تا دوباره تریاک مجانی از داروخانه دریافت کنید. همچنین شهر نو را با هزاران جنده اش در طهران ما راه انداختیم که امروزه خیلی از بچه های طهرون از ثمرۀ همان شهر نو هستند که خالۀ جنده ام اشرف هم ریاست شهر نو ها و هم پخش مواد مخدر در ایران را بعهده داشت. خوب خالا خودتان قضاوت کنید که ما چه خدماتی داشتیم. من خودم هم مثل یک حیوان یخ زده هستم که اگر گرما بخورم ( بقدرت برسم) و حالم جابیاید همان گند کاریهائی را که پدرانم انجام دادند، انجام خواهم کرد.

    س – نظر شما در رابطه با رفسنجانی چیست؟

    ببینید –رفسنجانی بعنوان یک سیاستمدار رده دوم که همیشه یک آقا بالا سر برای خودش دارد و خداداد عزیزی بعنوان یک ستارۀ فوتبالیست ایران، هر دو از هزاره جات افغانستان میباشند. که اچداد انها قریب به 120 سال پیش به ایران آمده اند. اگثر آنها شیعۀ اسماعیلی هستند ولی هم رفسنجانی و هم خداداد عزیزی هر دو شیعۀ دوازده امامی میباشند. علت اینکه قوادهای من با رنگ های مختلف از رفسنجانی بعنوان یک سیاستمدار همطراز شاشیاپنک درست کرده اند این بود که ما با رفسنجانی به تفافق رسیدیم که گند کارهای همدیگر را ماست مالی کنیم. مثلا- جنایات رفسنجانی را ما و جنایات خاندان پهلوی را انها از اذهان عمومی پاک کنیم.
    در همین رابطه بود که قوادهای من، افراد سرشناس مخالف رژیم را ترور شخصیت کردند و میکنند و در عوض، بعنوان نمونه، حداد عادل بعنوان نمایندۀ ما در طهران گفت که گشتار روز جمعۀ سیاه صحت ندارد یا تعداد کشته ها در دوران انقلاب خیلی کمتر ان است که گفته میشود. در حالیکه خیلی ها هنوز هم هستند که روز فاجعه را از نزدیک دیده بودند و در همان زمان هم روزنامه های داخلی و خارجی از فاجعه گزارش داده بودند.
    اگر ملت ایران گاو نباشند از خودشان میپرسند که رفسنجانی چه خدمتی کرده است؟ او همراه محسن رضائی فرمانده سپاه پاسداران و محسن رفیق دوست بودند که باعث ادامۀ جنگ ویرانگر عراق – ایران بمدت شش سال بعد از آزاد سازی خرمشهر شدند. او بود که باعث قتل عام زندانیان سیاسی شد. او بود که با نجفی دوررررابادی اصفهانی نقش اصلی را در قتل های زنجیره ای بازی کرد بود.
    از نقاط مشترک ایران و کشورهای حاشیۀ خلیج مثل کویت، عربستان و بحرین در تولید نفت و گاز هست. ثروت باد اورده و نقطۀمتفاوت انها در این است که کشورهای عربی هر چند که مثل ایران مصرف کنند هستند ولی با همان پول نفت، فقر را از بین برده اند ولی ایران چی؟ ایران است که نزدیک به پانزده میلیون معتاد و هزاران زن تن فروش در خیابان ها دارد. ایران است که به کشورهای عربی فاحشه و کارگر صادر میکند ایران است که هر روز ده ها معتاد مرده در کنار خیابان های طهرووون را جمع میکند. ایران با ثروت باد اورده، حداقل 50 سال از ترکیه عقب است. تنها نبوغ ایرانی ها در مصرف مواد مخدر و هارت و پورت است. ایران در 100 سال آینده هم، دبی امروزی نخواهد شد.

    س – شما آیندۀ ایرانی ها را چگونه پیش بینی میکنی؟

    به برکت من و قوادهای رنگارنگم که فارس زبانها و ترک های مانقورت میباشند، همانطوری ایرانی ها در صد سال گذشته در جا زده اند، در صد سال آینده هم درجا خواهند زد. انقلابیون چینی تقریبا 70 سال پیش برنامه ریزی کردند و ثمرۀ ان صنعتی شدن امروز چین میباشد. ما هم 70 سال پیش برنامه ریزی کردیم که ثمرۀ ان پانزده میلیون معتاد و هزاران زن فاحشه، امروز در خیابان ها هست.

    بطور خلاصه – رفسنجانی و خاندانش همان کپی خاندان پهلوی، چه در غارت اموال مردم و چه در ویرانسازی کشور است. اگر پدرم ممد دماغ شهر نو را با هزاران فاحشه اش در طهران راه انداخت، رفسنجانی پارک دانشجو در طهران را، راه انداخت. هر دوتای ما قاچاقچیان خورده فروش را بعنوان مبارزه با مواد مخدر به دار می اویزیم تا بازار مواد مخدر در دست خودمان باشد.

    اقا مستر رضاه خیلی گهی. شاشیدم به قبر پدر و پدر بزرگت.

  399. Alı Says:

    بر اساس شنیده و خوانده هایم، گویا عده ای از مردم سیبری، حالا قبل یا یعد از دوره یخ بندان بصورت گله ای که دوران نیمه چادر نشنیی خود را می گذراندند و زبان نوشتاری هم نداشتد، حرکت کرده، حالا از طرف شرق یا غرب دریاچۀ خزر و یا از هر دو طرف ان، وارد ایران شده اند. بعد از مدتی یک گلۀ دیگر حرکت کرده، امده از ایران رد شده و وارد هندوستان شده اند. بعد از هندوستان، یک گلۀ دیگر حرکت کرده از ایران و هند گذشته و وارد سرزمین های شده اند که امروز اروپا نامیده میشود بر این اساس، همۀ این ها از یک نژاد هستند.

    از همین زاویه که نگاه کنیم، چند سوال اساسی پیش می آید
     سیبری چقدر جمعیت در خودش می تواند جا بدهد؟
     هر زن سالی چند بار و هر بار چندتا می زائید که بتواند ان همه ادم تولید کرده تا بصورت گله ای حرکت کرده و درهمه جا پخش – پلا شوند؟

     اگر همۀ آنها از یک نژاد هستند، پس چرا فارس های اصیل در بندرعباس، بوشهر…. و حتی هندی، شبیه افریقائی هستند ولی اروپائی تا اندازه ای شبیه هم هستند؟

     اگر آنها موقع امدن به ایران صاحب تمدن بودند پس چرا تمام نوشته ها ایلامی هست؟ یا اینکه چرا انها نبوع هنری خودشان را در سیبری نشان ندادند. و هیچگونه اثار هنری از خودشان در زادگاهشان که مثلا سیبری باشد، بر جای نگذاشته اند؟

     اگر فارس ها در ایران بنا شرایط محیطی سیاه شده اند پس سیاه و سفید بودن بستگی به شرایط اب و هوای دارد نه به نژاد.

     اگر انها از نژاد با هوشی بودند پس چرا فارس ها از کودنترین افراد در ایران هستند که حتی قادر به شگل دهی به منقلشان هم نیستند؟

  400. Alı Says:

    پرشین یعنی بربر ( پرشین کلمۀ یونانی قدیم است بمعنی بربر. اتیوپی یعنی افراد سوخته که به مردم حبشه میگفتند ) پارس یعنی ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگ پارسیان یعنی ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــگان پارسیانه حرف زدن یعنی احمقانه حرف زدن
    چند نمونه از پارسیانه حرف زدن ها
    1) محمد پیامبر اسلام، فارس بود چون قریش معرب کورش است
    2) باراک اوباما رئیس جمهور امریکا در اصل اهل بوشهر میباشد
    3) رفت و آمد ایرانی ها به کرۀ ماه با قالیچه های پرنده در زمان کورش
    4) سلمان پارسی 350 سال عمر کرد
    5) نابودی کتابخانۀ سارویۀ اصفهان با لیزر توسط اعراب در 1400 سال پیش!!!
    6) شعرهای ابونواس از زبان فارسی تاثیر گرفته
    است!!! اصلاٌ در زمان ابونواس، خط و زبان فارسی وجود نداشت.

    7) نیشاپور یا همان ابرشهر پایتخت مدرن ساسانیان با ساختمان های بسیار عظیم سنگی بود که در جهان همتا نداشت و اگر امروز خشتی از آن همه ساختمان های عظیم سنگی پیدا نیست، مقصر عرب ها هستند که با لیرز همۀ آنها را پودر کرده و از بین بردند!!!

    8) در زمان کورش همۀ فارس ها بسیار زیبا بودند و هاله ای از نور اطرافشان را گرفته بود و امروز که شبیه کیر بعد از جلق هستند، مقصر اعراب، ترک ها و یونانی ها میباشند!!!!

    9) عراق مال فارس هاست چون عراق از ریشۀ اراک است

    10) آب راهی از آتن به پاسارگاد جریان داشته است که هخامنشیان با نوعی هاورکرافت آبی خاکی در آن رودخانه سرویس نقل و انتقال سریع داشته اند.

    11) اولین زمینی را که خداوند آفرید، کرمان و بندر عباس ویچ هست یعنی هستۀ مرکزی فارس های آریائی هائی نژاد زیبا رو که هاله ای از نور به شعاع ده متر اطرافشان را گرفته است ( ماه در بیاد که چی بشه )

    12) روش پی دو پوشه، هنر هخامنشیان است.

    این ادعا زمانی است که کورش و نیزه دارانش موقع اشغال بابل که با ابزارهای فنی و عقلی یهودیان صورت گرفت، هنوز دوران نیمه چادر نشینی خود را میگذراندند و هنوز به مرحلۀ روستا نشینی هم نرسیده بودند چه بماند که شهر نشینی. در واقع کورش و نیزه دارانش از چادر در امده و وارد شهری شدند که بابل نام داشت و بعد از به خاک و خون کشیدن مردم، در انجا تاجگذاری کرد.

    13) تاریخ 2500 سالۀ شاهنشاهی فارس در ایران!!!
    کسانیکه به تاریخ ایران آشنائی دارند، میدانند که در 1100 سال گذشته، تمام پادشاهان ایران ترک بودند. قبل از ان هم سیصد سال تمام در دست عرب ها بود. داریوش هم یک یهودی بود بخاطر اینکه نه تنها داریوش بارها تکرار کرده که به پارس ها حکومت می کند بلکه ایمان او به قدرت یهوه خدای معابد اورشلم است که یهودی بودن او را مسلم می کند. در تاریخ ایران تنها چیزی که از آن خبری نیست، قوم من درآوردی فارس است. حالا اگر یک عده تاریخ و هویت ندارند و با کیر دیگران برای خودشان داماد میشوند، مسلۀ جداست.

    14) پاسار گاد پایتخت کورش و کمبوجیه بود!!!

    پای منبری خوان های پای منقلی داخلی که ادعا می کنند پاسارگاد 546 سال قبل از میلاد یعنی پیش از حملۀ کورش به بابل بنا شده پس ما اگر پیشینۀ هخامنشیان را تا دوران هخامنش بنیانگذار، یعنی 150 سال پیش از کورش به عقب برانیم انگاه این سوال بی پاسخ خواهد ماند که کورش سپاهیانش را برای مقابله با آستیاک و کرزوس از کجا حرکت داده و اگر او هفتمین شاه برزگ هخامنشی خوانده می شود و در پی هخامنش و چش پیش و آریارمن و کورش اول و آرشام کمبوجیۀ اول آمده پس پایتخت آن شاهان پیش از او در چه نقطه ای قرار داشته و اگر جاعلان برای آریارمن و ارشام نیز کتیبه بیرون داده اند، این کتیبه ها را کدام منشیان در چه شهری نوشته اند و در چه محلی نصب بوده است و اگر می گویند که این لوحه ها را در همدان یافته اند پس بپرسید که آریارمن و ارشام در همدان چه می کردنده اند که تا زمان آستیاک هم هنوز در اختیارهخامنشبان نبوده و اعتراف میکنند که بعد ها کورش از چنگ مادهای ناشناس در اورده است

    15) کورش مجسمۀ بال دار دارد.
    هرتسفلد در سال 1928 یک تخته سنگ u شکل را به دشت باز و بدون عوارض باستان شناختی دشت مرغاب که قرار بود پاسارگاد در همانجا ساخته بشود، انتقال داد. بر بدنۀ بیرونی آن، تصویر یک چهرۀ بال دار ناشناس رسم است. تاج مصری الاصل آن، حالت ایستادن و همچنین مدل لباسش حاکی از مصری بودن آن می باشد و با هیچ یک از داده های باستان شناختی ایران تطبیق نمی کند. چنان که دیگر تصاویر ناسالم و واریختۀ سنگی موجود در کاخ های پاسارگاد نیز، مانند آن نقش انسان – ماهی، آن دیو – پرندۀ چنگال دارکاخ بار تماماٌ نقش بر جسته های بین النهرینی و به خصوص آشوری اند، که به پاسارگاد منتقل شده، برای ساخت شهرک و مقبره برای کورش که تا کنون هیچ ردی پای از او در ایران نیافته ایم.

    16) کورش بنیانگذار حقوق بشر است!!!
    خروج کورش با نیزه دارانش از بین النهرین و ادامۀ لشکر کشی حیوان وار او به سوی ایران، قابل اثبات نیست. زیرا که تنها سند باقی مانده از او، گل نبشتۀ بابلی اش که اگر واقعاٌ از او باشد، هیچ اشاره و آشنائی با ایران را نمی دهد. چنانکه ما از فرزندان او، یعنی کمبوجیه و بردیا نیز کمترین نشانی در این سرزمین نیافته ایم و چون کورش و نیزه اندازهایش قبل از قتل و غارت بابل، دوران نیمه چادر نشینی خود را می گذراندند و نه تنها با جوامع، مذاهب و نژادهای دیگر آشنا نبودند که هیچ، بلکه حتی سواد خواندن و نوشتن را هم نداشتند بهمانخاطر گل نبشۀ بابلی نمی تواند از کورش باشد. گل نبشتۀ ساختگی بابلی توسط نژاد تراشان و تاریخ سازانی مثل دیالافواد، دیوید آستروناخ و هرتسلفد که خیمه شب بازی تهوآور هخامنشیان را راه انداخته اند، با منظور خاصی تدارک دیده شده است.

    17) « لوحۀ گلی منقوش از آثار کهن بابل در سه هزار سال پیش از میلاد نقشۀ دنیای بابلیان را نشان میدهد. و در پشت آن شرح نقشۀ حک شده است. در این نقشه بابل و آشور در احاطــــۀ « خلیج فارس!!! » دیده میشود. ســـــــــایر نقاط را به « نواحی دیــــــگر» خـــــــوانده اند. اصل لوحه در موزۀ بریتانیا نگهداری میشود !!! »
    پس پنج هزار سال پیش، یعنی دو هزار و پانصد سال قبل از پیدایش قوم با عنوان امروزی پارس ( پارس صفت است بمعنی ادم ولگرد و سگ صفت )، جغرافی دانی در بابل، پیش بینی ضرورت و لزوم وجود خلیجی با نام فارس اشاره به آن را در رسامیش منظور کرده است !!! آیا توسل نژاد تراشان و افسانه سازان به این چنین دست آویزهای مسخره و یا گل نبشتۀ ساختگی بابلی کورش، خود بی بنیانی اندیشۀ فارس سازان و خلیج خواهان را بیان نمی کند. جالب اینجاست که کلمۀ خلیج، عربی است و معادل آن در فارسی وجود ندارد.

  401. Alı Says:

    تاریخ امروز ایران روایت ایرانیان نیست
    اساسا تاریخ امروز ایران روایت ایرانیان نیست. بلکه این تاریخ عبارت است از مجموعه ای از حکایات افسانه ای مورخین روسی، آلمانی، انگلیسی و ایتالیائی که مخرج مشترکشان در یهودی بودنشان می باشد اگر هم مترجمین پای منقلی ایرانی در این خصوص مطالبی را ترجمه کرده اند تا منقلشان را روشن نگه دارند، درکل اقدامی جز تبعیت، تدوین، بیان و انعکاس مطالب افسانه سازان خارجی کار دیگری نکرده اند به این ترتیب افسانه های که که به دست بیگانگان نوشته شده و توسط پای منقلی ها مورد پذیرش قرار گرفته و وارد کتب درسی و مراسم ملی ما شده است، تاریخ نمی شود گفت. اگر انها ریگی در کفش ندارند، فیلم تخت گاه هیچ کس را از تلویزیون پخش کنند تا مردم نظر بدهند.

    • hbahussein Says:

      بله خوب همه دنیا دارن افسانه میگن که تو رو انکار کنند.
      آقا جون بهتره فیلم دایی جان ناپلئون رو نگاه کنی و از توهم دربیایی.
      اقلا حرمت مسیح قوم یهود رو داشته باشو

  402. Alı Says:

    شبکۀ سومكا

    در صد سال گذشته احزاب و سازمان های بمنظور داشتن حکومتی که در مقابل مردم پاسخ گو باشد، در ایران تشکیل شده اند. بنیانگذاران بعضی از این تشگلات مردان بزرگی بودند که از خوشی های خود گذشته و در راه سعادت ملل در ایران پا به میدان مبازره گذاشته و در این راه جان باختند برای نمونه دکتر مخمد مصدق، بنیانگذاران کبیر سازمان مجاهدین خلق و همچنین بزرگ مردی همچون بیژن جزنی بنیانگذار و رهروان سازمان چریک های فدای خلق ایران و در کنار این ها مردان بزرگی هم بودند که بدون نام و نشان جان باختند. ولی تشکل های هم بظاهر وطن پرست که توسط قدرت های بزرگ در ایران بوجود امدند که کارشان فقط مزدوری و تخریب زحمات آن مردان کبیر بوده و هست. یکی از این تشکل ها، حزب سومکا برهبری داود منشی زاده است از شبهه سیاهپوستان بندر عباس میباشد که مزدوری آلمانی ها را در ایران به عهده داشته است.

    دوکتور داود منشی زاده از دوکتورهای صلواتی در سال 1293 در بندر عباس بدنيا آمد و در سه سالگی همراه خانواد اش به طهران مهاجرت کرد. وی درسال 1939 به آلمان رفت و در آنجا بخدمت حزب نازی المان که مزدور استخدام میکرد، تا در رقابت های امپریالیستی پیشی گیرد، در آمد. او با دستور اس – اس های المان سعی میكرد شهرهای کرمان، بندر عباس، چابهار، بوشهر، آبادان و ایرانشهر که فارس های شبهه سیاهپوست اصیل هستند و ده در صد تاجیک ها در افغانستان، کشور هندوستان و همچنین کشور تاجیکستان که در ان زمان قسمتی از خاک روسیه محسوب میشد را به هم ملحق كند تا یک امپراطوری شبهه سیاهپوست راه بیاندازد.

    اومنشی زاده در سال 1329 به ايران برگشت و با همكاری يك بندر عباسی به نام کورش صمدیان حزب سومكا را تاسيس كرد. سومکا مخفف حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران است. حزب با عقاید ناسیونال سوسیالیسمی بود. اعضاۀ این حزب در ایران ظاهرآ بر ضد متفقین اشغالگر فعالیت میکرد ولی هدف اصلی حزب برضد روسیه که دشمن دیرینۀ آلمانیها بود، است. بعبارت دیگر- بعنوان ستون پنجم المانها در ایران وارد عمل شده بود.

    عضويت در اين حزب با سوگند ويژه در حاليكه فرد جعبه ای پر از خاك و تریاک خالص ايران بود را در دست داشت، انجام ميگرفت. ارگان اين حزب نامه سومكا بود و نویسندگان عمدۀ ان از داريوش همايون در وزارت توریستی ایران انزمان را میشود یاد کرد که بعدها به استخدام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در امد.

    بعد از انقلاب ایران در سال 57 همۀ اعضاۀ حزب سومکا و کسانی دیگر که به پان ایرانیست معروف بودند بخدمت سپاه در امده و ساواکی های فراری سرخورده از کودتای نوژه و صدام حسین را بخدمت سپاه در اوردند که با تشکیل سازمان ساواما در سرکوب مجاهدین، و کمونیست‌ها نقش عمده ای را بازی کرده اند

    در پایان این مختصر نگاه به شبکۀ سومکا باید یاد آور شد که از اعضا و طرفداران سومکا باید مزدورانی یاد کرد که بعنوان شبکه ای در خدمت اس – اس های آلمان بر ضد روس ها وارد عمل شده بودند بعد از شکست المانی ها در جنگ دوم جهانی و سر خورده شدن از ان، به استخدام دولت دست نشاندۀ پهلوی در سکوب انقلابیون در امده. بعد از سرنکونی حکومت پهلوی، دوباره به نفع رژیم جمهوری اسلامی وارد عمل شده و در سرکوب مخالفین رژیم و همچنین در جذب نیرو از خارج نقش بزرگی را بازی کرده اند
    خیلی ها بر این باورند که تا این مزدوران ریشه کن نشوند، همانطوری ایران در صد سال گذشته در جا زده است، در صد سال آینده هم در جا خواهد زد. تنها راه نجات مردم، آگاه کردن آنها از این شبکۀ مخوف است

  403. بابک Says:

    من تازه با اینجا آشنا شدم. هوز فرصت نکردم همه پیامها رو بخونم. ولی این پیامهای Ali توجهم رو جلب کرد. ایشون میگن چطوری ممکنه این همه آریائی از سیبری به ایران و هند و اروپا رفته باشند؟ همچنین، میگن چطور ممکنه آریاها در ایران این همه تمدن ایجاد کرده باشند اما هیچ تمدنی در سیبری بوجود نیاورده باشند؟

    پاسخ به Ali خیلی ساده است: این فرضیهء مهاجرت اقوام آریایی به ایران یه فرضیه ای بوده که چندتا نویسندهء غربی گمانه زنی کردند و هیچ وقت هم نتونستند ثابت کنند. اما بعد از اونها خیلیها بودند که تکرار کردند یا نادیده گرفتند و به تحقیقات بعد از اون پرداختند.

    اما یه نظریهء دیگه ای هست که خیلی جالب پرسشهای شما رو پاسخ میده: آریاها اصلا در ایران بودند و هیچگاه به ایران کوچ نکردند بلکه از ایران به بیرون کوچ کردند! پیش از آریاها هم هیچ قومی در ایران زندگی نمیکرده!
    از نظر ژنتیکی هم ثابت شده که ژن آریاها حداقل 10000 ساله که در ایران وجود داره!
    (اشرفیان بناب)

  404. ahmad Says:

    تجمع پرشین گی ها
    در کنار گور کورش لواط کار

    مینو گاراژ
    امسال هم، همچو سال های گذشته در روز جهانی همجنس بازان، پرشین گی ها، پرشین لیزبین ها، پرشین دراگ یوزرها، پرشین پورن استارها، پرشین گامبلرها، پرشین الکولیک ها و پرشین سکس ورکرها یا بعبارت بهتر- هرچه پشگل زاده بودند، در کنار گور کورش لواط کار که در غرب از او با عنوان سیروس گی، کسیکه بنیانگذار لواط است، یاد میشود، گرد هم امدند تا با بنیانگذار لواط، عهد و پیمان تازه کنند.
    داریوش پشم زاده ، از پرشین گی های مقیم کانادا، گفت: ما پرشین ها ذاتا گی هستیم و کورش نه تنها از لواط دادن لذت میبرد بلکه اعتقاد داشت که لواط دادن باعث فعال شدن سلول های مغز شده در نتیجه ضریب هوش انسان خیییییییییییییلی بالا میرود. ما پریشن ها میخواهیم با لواط دادن انیشتین بشویم.
    خشایار سیر زاده سلطنت طلب حاضر در این مراسم گفت: بسم الرب الکورش بنیانگذار لواط، بسم الرب الارشام رهبر سازمان لواطکاران فارس و بسم الرب شعبان بیمغ.
    من بسیار خوشحالم که امروز در کنار گور کورش در جمع پرشین گی ها هستم. می خواهم فرصت را غنیمت شمرده و بخدمتتان عرض کنم که هدف برای ما سلطنت طلب ها یه تکه استخوون است و برای رسیدن به آن باید کس خواهر و مادرمان را وسیله قرار دهیم
    ساسان انتر زاده اهل شیراز حاضر در این مراسم پرشگوه گفت: من میخوام بچند مسلۀ مهم اشاره کنم.
     اولا- ما به آرشام پارسی رهبر سازمان لواط کاران فارس که اهل شیراز است، خییییییییییییییلی افتخار میکنیم. کسانیکه چشم دیدن ما پرشین گی ها را ندارند، چشم شان کور بشه الهی. زیر ماشین چهارده چرخه له بشوند الهی.
     دوما – انجمن پرشین گی های شیراز فعالتر از دیگر جاهاست. در واقع ما پرشین گی های شیراز بودیم که برای اولین بار مسائل و مشگلات پرشین گی ها را در سطح بین الملی مطرح کردیم.
     سوما- آنهائیکه میگویند، این گور کورش نیست، و یک سایت یونانی است، بدانند که چه این گور کورش باشد و یا گور هر سگ دیگر، برای ما مهم نیست. ما از اینجا بعنوان پرشین گی کامیونتی سنتر استفاده میکنیم و هر از چند گاهی در اینجا جمع میشویم تا از مشگلات همدیگر با خبر باشیم.
    داریوش علف زاده از پرشین گی های مقیم امریکا گفت: پارتنر من یه سیاهپوست انکولائی است و از ساک زدن من بسییییییییییییییار راضی است. هاندرید پرسن سعتیسفکتوری.
    کورش مقعدی زاده از پرشین گی های معروف دبی گفت، من هر سال در این مراسم شرکت می کنم تا با کورش لواط کار عهد و پیمان تازه کنم. او در ادامه گفت، دوست پسر من یه عرب عراقی است و واقعاٌ بمن خوب پامپ می زند. والهی جمیل و احسن انسان.
    افشین فلفل زداه از پرشین گی های طهران گفت، من بخاطر دزدی برای هشمین بار، در چهال سال گذشته تو زندان بودم که چند روز پیش آزاد شدم. امروز با تنی چند از همبندهایم در اینجا هستیم تا با بنیانگذار لواط عهد و پیمان تازه کنیم. البته میگن این گور یونانی است و از کورش و مورش خبری نیست. حالا هر سگی باشد مهم نیست. کی به کیه. کس خواهر همه.
    همایون گوزی زاده یکی دیگر از پرشین گی های طهرونی گفت، من و دوستانم ایدزی هستیم. میخواهیم همه را آلوده به ایدز کنیم تا بمیرند و دنیا مال ما بشه. البته این هم بهت بگم که ایدز جرات نمیکند که پرشین گی را بکشد.
    کورش پشگل زاده که دووکتورای خودش را در گه خوری دریافت کرده است، گفت: من از راه خیلی دور به اینجا آمده ام تا در تجمع پرشین ها شرکت کنم. حالا گی، دزد، فاحشه، معتاد یا هر گه دیگری باشند، هیچ فرقی نمیکند ولی چیزی که نباید در آن شک کرد این است که پرشین های اصیل در شهرهای بندرعباس، ایرانشهر، کرمان و بوشهر عین المانی ها هستند. و اگر یک بندرعباسی یا چابهاری در برلین قدم بزند، هیچکسی متوجه نمیشود که او آلمانی است یا بندرعباسی.

    مژگان گاراژ از پرشین سکس ورکرهای مقیم لوسانجلس گفت: در غرب هیچکسی حاضر نیست کس پرشین را حتی مجانی بکند. از هزاران دختر و پسر پرشین که به غرب آمده و یا در غرب متولد شده اند، و تمام آرزوهایشان داشتن یه پارتنر غیر پرشین میباشد، یکش هم موفق نشده است. وقتی ما موهایمان را مسی میکنیم، تازه شبیه گی های غربی میشویم که موهایشان را مشکی میکنند. بعبارت بهتر- شبیه کیر بعد از جلق میشویم. بما میگویند پرشین. کلمۀ پرشین یک لغت قدیمی یونانی است بمعنی بربر. خلاصه که خیِیییییلی تحقیر کننده است. تمام مراجعه کنندگان من و دوستانم مینو گاراژ، شبنم گاراژ و شهناز گاراژ هم بنگالی، هندی، پتان و غیره هستند. من واقعا درد لیلا پهلوی را درک میکنم که کیر گیجه گرفته بود و کسی حاضر نبود بکندش. دست اخر هم با مصرف بیش از حد کوکائین سنکوب کرد و مرد. بنظر من که راحت شد.
    ما پرشین ها باید اتحاد داشته باشیم. اگر کشورهای خیلی پیشرفته ای مثل افغانستان، تاجیکستان و ایران که بزرگترین صادر کنندکان تکنولوژی هستند، اتحاد داشته باشند، بنفع شان است. امروز فقط اتحاد. اتحاد و اتخاد…
    دلتراشا از پشتون های شهر پیشاور پاکستان شعری زیبائی در رابطه با آرشام پارسی گفت:
    آرشامه خانوم کیر مقبولم را بیخی ساک کرده توانست
    کون مقبولش بیخی پاره شده توانست
    از درد کونش، صبرش بیخی ختم شده توانست
    آی کورش فی امان کونم بیخی پاره شد، گفتن توانست

    شربت گل از پرشین گی های تاجیک اهل دوشنبه گفت: نام خدا- مع مع ( من ) بهتر از کورش لواط کار ساک کرده می توانم. مع سال ها در ماسکو کیر روس ها را بیخی ساک کرده توانستوم و فعلا هم در شهر مقبول دوشنبه جان مصروف مرده گاوی هستم. به قسمی که ما تاجیک ها مرده گاوی کرده میکنیم، هیچ کس در جهان کرده نمی تواند. ما بهترین مرده گاوهای جهان هستیم. بخیر- مامایم، کاکایم و دختر خالا هایم در پیش براران پشتون در پیشاور پاکستان هستند، کیر انها را بیخی ساک میکند فی امان الله.
    گل اندام از جسم فروش های تاجیک افغانستان گفت: نام خدا – مع از کابل جان هستم. مع کس و کون بیخی کلان و مقبولی دارم. بخیر- زمانیکه مع بسیار خورد بودم جسم فروشی را شروع کرده توانستم و حالا بخیر 25 سال عمر دارم. مع کس داده می توانم، کون داده می توانم و آب کیر را هم بخیر نوش جان کرده می توانم. مع بسیار بلا دختر هستم. الله، الله این ازبک ها چه کیر مقبولی دارند و جسم شان هم مو ندارد. بسیار مقبول بچه هستند. مع کیر جنرال دوستوم را بسیار خوش می کنم. نام خدا- جنرال دوستوم کیر بسیار کلان و مقبولی دارد. سی کن- جنرال دوستوم بیخی قندهاری واریست. او کون را بسیار خوش میکند. مع به او کون زیاد داده توانستوم. مع کیر جنرال دوستوم را بجای ناشتا و بعضی موقع هم بجای چاشنی نوشان می کنم. بسیار مزه دار است.
    زنده باد کابل جان، زنده باد دبی جان، زنده باد کراچی جان و مرده باد ماسکو جان. روس ها بیخی بر پدر و مادر لعنت هستند. وقتی روس ها گفتن کردند که،
    مردکه های تاجیک بسیار مرده گاو هستند.
    مردکه های تاجیک، زنکه های تاجیک را یخ کرده نمی توانند
    کس زنکه های تاجیک بسیار زشت و بدبو هست
    زنکه های تاجیک سالی یاک بار کس شان را گل می کنند
    زنکه های تاجیک سالی یاک بار جانشان را شستن می کنند
    زنکه های تاجیک خوب ساک کرده نامی توانند،
    مع بسیار خفه شدم و بسیار گریانم گرفت. ای بر پدر- مادر لعنت روس ها، چرا پس مردکه های پاکستانی و مردکه های عرب این گپ ها را زده نمی کنند و کس زنکه های تاجیک را بسیار خوش می کنند؟ خدا جان می داند که شما روس ها بیخی کافر و بر پدر- مادر لعنت هستید. بیخی دماغم خراب است، بیخی کسم درد میکند و بیخی مانده هستم. فی امان الله.
    علت زشت و بد بو بودن کس زنان تاجیک در این است که آنها بعد از عادت ماهانگی شان، کس شان کاملاٌ خشگ نمی شود و همیشه نمناک و بد بو می ماند. « توضیح از طرف مینو گاراژ »

    پویا معتاد زاده از شیراز گفت: خدا وکیلی این افغانی ها خیییییییلی بی فرهنگ هستند بخاطر اینکه مثل ما معتاد نیستند.
    دووکتور داود منشی زاده، رهبر شبکۀ سومکا گفت: تمام تلاش من در طول عمرم این بوده که ثابت کنم، بندرعباسی ها و چابهاری ها عین آلمانی ها هستند و اگر یک بندر عباسی یا چهار بهاری در برلین قدم بزند، هیچکسی متوجه نمی شود که او آلمانی است یا بندر عباسی

    دووکتور علی رضا نوری زاد از دووکتورهای صلواتی حاضر در این مراسم با شکوه گفت: در امریکا هزار نفر بشدت یبوست گرفته بودند که مشکلشان با هیچ داروئی حل نمیشد. من رفتم خودم را نشان دادم، همشون یکجا اسهال گرفتند.

    مانقورت زاده که تازه آریائی شده و به جمع پرشین گی ها پیوسته، گفت: من از دوران طفولیت عشق عجیبی به استخوون داشتم و خیلی دوست داشتم که مثل سگ پارس کنم. کم کم که بزرگ شدم، خیلی دوست داشتم دخترهای محله را جمع کرده و فاحشه خونه راه بیاندازم. بلاخره بیزنسه دیگه. بهرحال- باتوجه به احساسات درونیم به این نتیجه رسیدم که من ترک نیستم و تمام خصوصیات فارس ها را دارم.

    پرووفیسور داریوش همایون که درجۀ پرووفیسوری خود را در گه خوری گرفته، گفت: درودهای بی پایانم به همۀ پرشین گی های عزیز که قدم رنجه کرده و در این مراسم بیاد ماندنی شرکت کرده اند و همچنین درودهای گرمم به همۀ کسانیکه که در خانه هایشان در جلوی تلویزیون نشته اند و به ما تماشا میکنند تا حالشان بهم بخورد.

    همه باید بدانند که ما فارس ها نژاد پرست، مغرور و فاشیست هستیم. البته از نوع پارسیش
    نشانه هایش هم در این است که دختر های پرشین را درکشورهای عربی، پاکستان و چین بحراج گذاشته ایم و کسی خریدارشان نیست.

    در کشورهای غربی هم کسی حاضر نیست کس پرشین را بکند بهمانخاطر همۀ آنها دچار کیر گیجه شده اند که منجر به افسردگی شدید میشود.

    شاه دوخت لیلا پهلوی از خاندان سلطنتی با ان همه ثروت نتوانست حتی یک دوست پسر برای خودش دست و پا کند او هم که مثل سایر دخترهای پرشین دوچار کیر گیجه شده بود
    در نهایت با مصرف بیش از حد کوکائین در هتلی در لندن به زندگی خودش خاتمه داد.

    یه رانندۀ تاکسی مصری بنام شفیق هم حاضر نشد کس اشرف از خاندان سلطنتی پهلوی را بکند

    ما نزدیک به صد هزار کارگر فارس در امارت داریم که کارهای فیزیکی میکنند بدون آنها، امارت دچار کمبود کارگرهای میشود

    در داخل ایران هم بحمدالله نزدیک به پانزده میلیون معتاد داریم و هزاران زن فاحشه در خیابان ها در نتیجه هر روز شهردار طهران بزرگ جنازۀ ده ها معتاد خیابان خواب فارس را از خیابان های طهران جمع میکند.

    لشکری از دووکتورهای پرشین هم داریم که یک شبه دووکتورای خودشان را در گه خوری دریافت میکنند و متخصص در گه خوری میشوند
    بهمانخاطر ما نژاد پرست، مغرور و فاشیست هستم و افتخار میکنیم به فرهنگ غنی و هوش سرشارمان. کسانیکه چشم دیدن ما را ندارند، زیر ماشین چهار ده چرخه له بشود.

    استخوون زاده گفت: من هر سال در این مراسم باشکوه شرکت میکنم و با دیدن پرشین گی ها که از جاهای مختلف به اینجا میایند، تولد تازه می یابم. امروز میخواهم به اطلاع همه برسانم، کسانیکه دوست ندارند ما فارس ها بطرف شان پارس کنیم، باید:
    از صحبت کردن با ما دوری کنند
    ما را به محله هایشان راه ندهند
    هرگز با ما عشق بازی نکنند که با فاجعه روبرو خواهند شد
    نگذارند بچه هایشان با بچه هایمان بازی کنند
    واکسن هاری یادشان نرود. همیشه پیشگیری بهتر از درمان است
    حماله همه آقای استخوون زاده
    مهدی هاشمی. پسر رفسنجانی هم که برای اولین بار در این مراسم شرکت میکرد گفت: راستشو بخوای، من گی نیستم ولی دیدم همه دارن اریا بازی در میارن، منم قاطی جماعت شدم، مشکل اینجاس که خاندان ما از هزاره جات افغانستان اس بهمانخاطر شبیه مغول ها هستیم. بعدآ دیدم که بندر عباسی و
    غیره، همه دارن میان، منم بدون اینکه بفهمم اصلا اریائی یعنی چه بلاخره اومدم دیگه، کی به کیه.

    آرشام پارسی رهبر سازمان لواط کاران فارس که همچو هر سالهای گذشته در این مراسم شرکت میکرده، نظرش را در رابطه با ازدواج سنتی و ازدواج مدرن خواستم که گفت: کلا دو نوع ازدواج هست. ازدواج سنتی و ازدواج مدرن.

    ازدواج سنتی
    ازدواج دو جنس مخالف با همدیگر را ازدواج سنتی می گویند.
    مثل ازدواج یک زن با یک مرد
    عمر این ازدواج در حال اتمام است و بیشتر افراد دهاتی، بی سواد،
    جامعه ندیده و بی فرهنگ تن به این ازدواج مسخره میدهند که واقعآ حال بهم زن است

    ازدواج مدرن
    ازدواج دو جنس موافق یعنی مرد با مرد و زن با زن را ازدواج مدرن گویند
    این ازدواج بسرعت رو به گسترش است و افراد با سواد و جامعه دیده بیشتر
    به ازدواج مدرن رو آورده اند به همانخاطر پرشین گی ها با 20 هزار عضو فعال
    از فارس زبان های ایران، افغانستان و تاجیکستان خود را پیشتازان
    جامعۀ ایران نوین می بینند. در ایران فردا دیگرخبر از ازدواج سنتی
    تهوه آور خبری نخواهد بود.

    کرمانی کیرمی زاده گفت:
    استر خاخامی یک یهودی بود که نخواست اسمش فاش شود،با صدای بلند خندید و گفت، من با دیدن این پرشین پشگل زاده ها در این مراسم از خوشحالی در پوست خود نمیگنجم. بلاخره زحمات اجداد ما بهدر نرفته است و این انتر زاده ها صد در صد در صد دلوشین ( توهم ) شده اند
    این مراسم بسیار با شکوه با شعار های نظیر ای کورش لواط کار، ای بنیانگذار نهضت همجنس بازی آسوده بخواب که امروز پرشین گی ها، فعالترین گی ها در دنیا هستند و به شما عشق می ورزند، به پایان رسید

    • hbahussein Says:

      همین فحاشی نشون میده از چه جنسی هستی.
      اگر راست میگی تحقیق کن و مقاله بنویس این اراجیف مرد حسای.
      کسی کو ندارد نشان از پدر.
      به طور مثال سلطان محمود از کسانی است که به حلال زاده بودنش شک داشتند. همهشون غلامبچه بودند. و نباید تو به این موارد افتخار کنی.و یا به قتل عام.
      جهان امروز جای انسانیته نه فحاشی و بی فکر حرف زدن.
      دنیای امروز فقط حرف منطقی رو قبول میکنه نه توحش را.
      بهتره با فحاشی و توحش دنبال جای پا در این دنیا نباشی.

  405. حمید Says:

    من دو تا سئوال مهم دارم:
    1) واقعا ژن آریاها ده هزار ساله که در ایران وجود داره؟!!
    2) ژن ترکها بعد از اسلام در ایران دیده شده؟!

    این مسائل رو کجا میشه تحقیق کرد؟
    کسی میتونه بدون فحش راهنمایی کنه؟
    تقاضا میکنم بگید چون خیلی خیلی مهمه!

  406. ahmad Says:

    نژاد آریائی یعنی چه؟ اگر واقعآ چنین نژادی وجود داشت و یا دارد،
    چه خصوصیاتی نژاد آریائی را از دیگر نژادها متمایز میکند؟

    این نژاد در چه مقطعی از تاریخ از مرحلۀ غار نشینی، چادر نشینی
    و بعد به مرحلۀ شهر نشینی و تشکیل حکومت رسیدند؟

  407. kjglr Says:

    در زمان پدرم ایران آزادترین، محبوب ترین و ثروتمندترین کشور
    در دنیا بود بخاطر اینکه:

     امریکائی ها از پارس ها حق توحش نمی گرفتند
     هیچ پایگاه نظامی خارجی در ایران نبود
     در طهران و در شهرهای دیگر شهر نوها و خلبی آبادها نبودند

    « رضا پهلوی در سالروز سنکوب کردن خواهرش لیلا پهلوی در لندن»

  408. kjglr Says:

    پارس سازانی که بطور عرق ریزان الفاظ من در اوردی را در ایران ساخته،
    آنها را با هواپیما به هندوستان برده، با آب و تاب اعلام میکنند که آنها را در کتابخانه ای در هندوستان پیدا کرده اند و بعد با قطار به ایران حمل میکنند تا جایگزین لغات عربی بکنند، تا بحال نتوانسته اند، لغاتی که نشانگر مرتفع تمدنی پارسیان باشد، پیدا یا بسازند. لغاتی مثل: عقل، عدالت، منطق، دولت، ملت، قضاوت، حساب، قلب، زمان

    اگر از زبان فارسی، بودن، شدن، کردن، و ضمیرها را منها کنیم، باقی لغاتش عربی هست بهمان خاطر زبان فارسی همان لهجۀ ناقص عربی است
    و پارسیان اصیل در شهرهای بندرعباس، کرمان، بوشهر، ایرانشهر از نژاد آفریقائی هستند و با هیولا درست کردن از کلمه پارس که کشتی هم نمیکشد، به فاطی طومان نمیشود.

  409. پارسی سگ نژاد Says:

    من یک پارسی هستم و نژادم از سگهای اصیل بوجود آمده چون کلمه پارسی از پارس سگ گرفته شده
    پیامبر سگها یا همان ژرتشت یهودی ریشه سامی داشت که حضرت موسی علیه السلام او را به خاطر تحریف قوم خویش از شهرش راند و از بیت المقدس به ایران کنونی آمد و شروع کرد به مخ سگها رو زدن و آتش پرستی رو بهشون یاد داد دقیقا همانند سامری که قوم یهود رو منحرق کرد ولی قوم یهود از گوساله و بت پرستی دست برداشتند ولی این سگان متعصب به آتشکچه های خود وفادر ماندند>

  410. ngkdfj Says:

    قتل عام ارامنه توسط عثمانی ها چقدر به واقعیت نزدیک است

    اولین بار شنیدم که سیصد هزار نفر ارمنی توسط عثمانی ها قتل عام شدند
    دومین بار شنیدم که نیم میلیون ارمنی، توسط عثمانی ها قتل عام شدند
    سومین بار شنیدم که یک میلیون ارمنی توسط عثمانی ها قتل عام شده اند
    چهارمین بار شنیدم که یک و نیم میلیون نفر ارمنی توسط عثمانی ها قتل عام شده اند
    بعدها شنیدم، هر کسی که ثابت کند، چنین قتل عامی صورت نگرفته، محکوم به زندان است

    حالا چه سیصد هزار نفر و چه یک و نیم میلیون نفر باشد، تکان دهنده است در نتیجه محکوم است. اما مسئله اینجاست که، باید دید، در انزمان یعنی حدودآ نود و سه سال پیش کل جمعیت ارمنه چقدر بودند و حالا چقدر هست.

    کل جمعیت ایران در زمان انقلاب، یعنی سه دهه پیش، سی و شش میلیون نفر بودند و حالا نزدیک به هشتاد میلیون نفر شده است. یعنی در عرض سه دۀ گذشته بیش از چهل میلیون نفر اضافه شده است. حالا باید دید که کل جمعیت ایران در صد سال پیش چقدر بود.

    در رابطه با ارمنه ها هم، همینطوری است. اگر کل جمعیت ارمنه فعلا سه میلیون نفرباشد
    باید دید که کل جمعیت ارمنه در صد سال پیش میتوانست بیش از پنجاه هزار نفر باشد.

    پس، از پنجاه هزار ارمنی چگونه یک و میلیون نفر قتل عام شده است؟

  411. دوقوز Says:

    اگه جمعیت الان ارامنه 3 میلیون نفر باشه(خیلی بیشتره ولی حالا فرض میکنیم همین باشه) و اگه ضریب رشد جمعیت رو بر اساس 30 سال اخیر ایران درنظر بگیریم و آخرش نتیجه بگیریم که زمان قتل عام ارمنی ها جمعیتشون 50 هزار نفر بیشتر نبوده این که میشه احمق بازی!
    اگه قبل از این قتل عام جمعیتشون 1550000 بوده باشه بعد از قتل عام شدنشون میشه 50 هزار نفر!
    بابا شماها چرا آبروی تورکها رو میبرید با این حرفا؟
    یه کم فکر کنید محاسبه کنید بعدش حرف بزنید!!

  412. دوقوز Says:

    تازه با محاسبات شما(هر سه دهه جمعیت دو برابر بشه) جمعیت ارامنه در 100 سال پیش میشه 300 هزار نفر نه 50 هزار نفر!!
    چرا یه کاری میکنید که همه به ما بخندن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  413. jdv Says:

    بر چه اساسی عده ای میگویند که فارس یا پارس اسم نژاد
    و از نژاد سفید پوست است؟

    1) پارس ها واحد پول مختص بخود ندارند
    2) پارس ها زبان مختص بخود ندارند
    3) پارس ها رقص مختص بخود ندارند
    4) پارس ها موزیک مختص بخود ندارند
    5) پارس ها قیافۀ شبیه عرب ها و افریفائی ها را دارند
    6) پارس ها هیچ وقت در قدرت نبوده اند

    نتیجه: پارس نژادی که رنگ و قیافه و فرهنگ مختص بخود
    داشته باشد وجود ندارد.

  414. yugtfyud Says:

    نفوذ زبان فارسی در زبان ترکی!

    پارس سازان بطور شبانه روزی در تلاشند تا نشان دهند که
    زبان فارسی نه تنها لهجۀ بسیار ناقص زبان عربی نیست بلکه این زبان
    بخاطر غنی بودن، حتی در زبان های دیگر هم نفوذ کرده است!
    برای اثبات گه خوری های خودشان، لغت های عربی مثل عقل، عدالت، ملت، دولت، جامعه، تمدن، قضاوت، قاضی، فلسفه، صفر، فضا، رقص، خبر ….. که بطور مشترک در بین کشورهای منطقه استفاده میشوند را دلیل بر نفوذ زبان فارسی در زبان های دیگر قلمداد کنند.

    به دووکتورها که دووکتورای خودشان را در گه خوری دریافت کرده اند باید گفت، اول ثابت کنید که زبان فارسی مستقلی وجود دارد بعدآ
    زبان های دیگر را به این زبان نسبت دهید.

    اگر لغت های مشترک عربی را که کوردی زبان ها و فارسی زبان ها
    از انها بطور مشترک استفاده میکنند، بیرون بکشی، چه چیز باقی می ماند؟
    حتی اگر چندتا لغت من در اوردی فارسی را کوردها هم استفاده بکنند،
    دلیل بر بندرعباسی بودن کوردها نمیشود. چون اگر بخاطر استفادۀ چندتا لغت بی ریشۀ فارسی توسط کوردها دلیل بر همنژاد بودن کوردها و بندرعباسی ها تلقی کنیم، انگاه 70 درصد لفت های عربی و ترکی را در زبان کوردها دلیل بر چه بدانیم؟

    ضمن احترام به کوردها، اول باید از کوردسازان پرسید،
    کلمۀ کورد از چه زمانی ظهور کرده است؟
    اگر کورد سازان گفتند که کوردها قبلا بنام مادها بودند، باید پرسید،
    چه دلیلی بر وجود قومی بنام ماد وجود دارد؟

    مطرح کردن این مسائل به هیج وجه دلیل بر توهین به هویت کوردها نیست بلکه سوالاتی هست از تاریخ سازان و نژاد تراشانی که هویت جعلی بر مردم تزریق میکنند باید پرسید.

  415. Alı Says:

    زبان انگلیسی را جایگزین
    زبان فارسی – عربی کنیم

    در كشورهای گثرالملة، در تعیین زبان رسمی، زبان دوم و سوم بحث های زیادی صورت گرفته و نتایج متفاوتی حاصل شده است.
    در برخی از كشورها، یكی از زبان ها، بنابه شرایطی خاصی به دیگر ملل تحمیل میشود مثل زبان فارسی – عربی در ایران. در بعضی دیگر، زبان حاكمان كه قسمتی ازجمعیت كشور نیز به آن زبان صحبت می كنند، زبان خودشان را به دیگر ملل ساکن، تحمیل میکنند مانند زبان روسی در اتحاد جماهیر شوروی سابق. البته ناگفته نماند كه به بقیة ملت ها اجازه داده شده بود كه علاوه بر زبان روسی ؛ زبان مادری خود را نیز بطور رسمی آموزش دیده و به آن مسلط شوند و یا زبان عربی در زمان حكومت صدام حسین كه كردها و تركمن ها نیز ناگزیر از فراگیری آن به عنوان زبان رسمی بودند.

    فرق ایران با کشورهای دیگر در این است که ملتی بنام فارس وجود نداشته که در قدرت بوده باشد و زبان خودش را هم به دیگران تحمیل کند. این زبان در شرایط خاصی با 124 تا لغت من در اوردی بعلاوۀ لغات عربی و ترکی ساخته شده و در همان شرایط خاص هم بصورت رسمی در امده است. در واقع زبان فارسی – عربی یک زبان بی بار و فاقد ارزش تکلم است. بعبارت دیگر هم قوم فارس و هم زبان فارسی – عربی نو ساز هست.
    در بعضی از كشورهای پیشرفته،تعدادی از زبان های مرسوم كشور به رسمیت شناخته شده و اجازه داده اند مردم به زبان مادری در مدارس و دانشگاه ها تحصیل و تدریس كرده، رسانه های جمعی نیز به همان زبان برنامه پخش نمایند، مثل كانادا كه زبان انگلیسی و فرانسه، دو زبان رسمی و همتراز كشور بوده و حتی در مجلس شورای ملی، هر كس به زبان مادری خود مسائل را مطرح می كند. البته تعداد زیادی از كانادائی ها زبان های دیگر كشور را نیز به خوبی میدانند. همچنین در كشور كوچك سوئیس، كه زبان 70 درصد مردم آلمانی، 20 درصد فرانسه و 10 در صد ایتالیائی می باشد و هر سه در كشور زبان رسمی محسوب می شود و هر كس در محل خود در مدارس و دانشگاه ها به زبان مادری تحصیل می كند و با توجه به قدرت هر یك از زبان ها از نظر كتاب، فیلم و مجلات علمی و ادبی هیچ كس از حیث منابع، احساس كمبود نمی كند.

    واقعیت اینست كه كشور ایران نیز یكی از كشور های چند زبانه دنیاست. ابتدا بایستی از این بابت خوشحال باشیم كه بعلت وسعت كشور و همنشینی صمیمی ملل های مختلف در كنار هم، از نعمت بزرگ تعدد فرهنگ ها بر خورداریم، كانادائی ها به خاطر پذیرفتن مهاجرین كشورهای مختلف به خود می بالند ومرتب اعلام می كنند كه كشورشان، سرزمین تنوع فرهنگ هاست و تمام فرهنگ ها در آنجا كنار هم رشد می كنند و از تغذیة فرهنگی یكدیگر تكامل می یابند و كشور نیز در آرامش، روز به روز توسعه می یابد. » گاندی رهبر فقید هند در یكی از نطق های خود می گوید “ دوست دارم دیوارهای خانه ام را به قدری كوتاه بسازید كه نسیم تمام فرهنگ ها در آن بوزد ولی مایل نیستم طوفان آنها فرهنگ مرا با خود ببرد “.
    باید بپذیریم كه تعدد زبانها نیز در كشور ما مثل سایر پدیده های فرهنگی نعمتی است و در صورتی كه با آن درست و منطقی برخورد شود بركات زیادی خواهد داشت و در صورت طالبانیزه کردن، می تواند مشكل ساز باشد.
    غرض از نوشتة حاضر اینست كه موضوع زبان و یا زبان های موجود در ایران و یا بطور دقیق تر زبان ملی یا زبان بین المللی را مطرح كنیم. در بحث حاضر سعی می شود كه موضوع كاملا دور از هرگونه تعصب مورد بررسی قرار گیرد تا نتیجة مطلوب حاصل گردد. برای این منظور دیدگاه های زیر مطرح می گردد تا توسط صاحب نظران، بیشتر مورد ارزیابی و مباحثه قرار گیرد و در صورت موافقت، نسبت به اجرای آن اقدام گردد.

    زبان فارسی – عربی

    زبان فارسی – عربی یكی از زبان های ساده و بدون گرامر در واقع لهجۀ بسیار ناقص عربی است. بدون لغات عربی و ترکی، زبان فارسی وجود ندارد.

    آیا این زبان بی بار، عامل وحدت ملی است یا اختناق؟

    حالا می خواهیم ضمن تائید بر عدم توانایی زبان فارسی – عربی، به چند نظر اشاره کنم : بعضی ها معتقدند

    1) باید در ایران نیز مثل بعضی از كشورها ی پیشرفته، به جای یك زبان و ان هم زبان ناقص فارسی – عربی ؛ دو یا چند زبان كشور بعنوان زبان رسمی شناخته شود.
    2) برخی اعتقاد دارند كه زبان هر ملتی كه در كشور اكثریت دارد به عنوان زبان رسمی انتخاب شود

    3) خیلی ها هم اصرار دارند که چون حاکمان ما مثل خامنه ای ها، خاتمی ها و رضا پهلوی ها عرب نژاد هستند بهمانخاطر زبان فارسی – عربی هم باید زبان رسمی بماند

    4) عده ای اندکی هم اصرار دارند كه زبان فارسی – عربی هر چند که یک زبان ناقص و بدرد نخور است ولی عامل وحدت ملی است و ملل مختلفی که در چهارچوب جغرافیائی بنام ایران زندگی میکنند بوسیلۀ زبان فارسی – عربی با همدیگر ارتباط بر قرار می كنند پس باید زبان رسمی کشور باشد.

    5) عده ای هم منکر زبان و قوم پارس هستند و میگویند که پارس سازانی ک بطور عرق ریزان الفاظ من در اوردی را در ایران ساخته، آنها را با هواپیما به هندوستان برده، با طبل بد صدا اعلام میکنند که آنها را در کتابخانه ای در هندوستان پیدا کرده اند و بعد با قطار به ایران حمل میکنند تا جایگزین لغات عربی بکنند، تا بحال نتوانسته اند، لغاتی که نشانگر مرتفع تمدنی پارسیان باشد، پیدا یا بسازند. لغاتی مثل: عقل، عدالت، منطق، دولت، ملت، قضاوت، حساب، قلب، زمان

    اگر از زبان فارسی، بودن، شدن، کردن، و ضمیرها را منها کنیم، باقی لغاتش عربی هست بهمان خاطر زبان فارسی همان لهجۀ ناقص عربی است
    و پارسیان اصیل در شهرهای بندرعباس، کرمان، بوشهر، ایرانشهر از نژاد آفریقائی هستند و با هیولا درست کردن از کلمه پارس که کشتی هم نمیکشد، به فاطی طومان نمیشود.

    نظر شما چیه؟

  416. Alı Says:

    از یه سلطنت طلب گه می پرسند، شماها که در وطن فروشی و خیانت به مردم، دست همۀ خائین ها را از پشت بسته اید، پس چرا دیگران را متهم به وطن فروشی و خیانت میکنید؟

    میگه: بخاطر اینکه وطن فروشی یک کار تخصصی است و کار هر ننه قمری نیست، کسانیکه یک شبه دکترا میگیرند، مهارت خاصی در قوادی دارند. همانطوری که دیدید، دکتر محمد مصدق را با دو شماره زدیم به زمین، در حالیکه غیر خودی ها تخصص در این کار ندارند و نباید بحریم ما قوادها تجاوز کنند. شما باید قبول کنید که قوادی در ذات هر سلطنت طلب گه است

  417. shahpoor Says:

    dorood

    aghaye DR
    sepas az webgahetoon
    man bakhtyari hastam va yek aryaei
    avalesh az khoondane matlabetoon narahat shodam
    vali baad ke commentha ro khoondam khoshhal shodam chon moshahede kardam ke teedade ziadi az commentha dar defaa az koorosh bozorg hastand va in mojebe khoshhalist

    dovom in ke ba badgooye az kasi azemate va bozorgiash az beyn nemiravad

    koorosh che az dide doshmanane iran va che doostan ensane bozorgi bood
    man hamchonan ke be koorosh ehteram migozaram be satar khan ham eradat daram
    chon har 2 baraye azemate irani talash krdand ke che bekhahim va che nakhahim mihane mast va keshvarist ke azane hameye mast

    man be atatork ham ehteram mizaram chon baraye melatash mofid bood
    be har fardi ke baraye keshvarash mojebe eftekhar boode ast eradat daram

    behtarin doostane man dar ahwaz 2 dooste torke man hastan
    yeki ghasghaei va yeki ahle uroomieh
    har 2 ra doost daram
    va jodanashodani hastim
    hata zamani ke taasobat jolan dahand eshgh va doost dashtan barandeye nahaei khand bood

    pirooz bashid

  418. ahmad Says:

    از نقاط مشترک ما پارس ها و انگلیسی ها، عشق دختران ما
    به کیرهای کلفت عربهاست. اگر دایانا زن پرینس چارلیز
    از خاندان سلطنتی انگلستان جان خودش را بخاطر یک پسر مصری از دست داد،
    در مقابل اشرف از خاندان سلطنتی پارس حاضر شد تمام ثروتش را در اختیار یک رانندۀ تاکسی مصری بنام شفیق بگذارد تا با اشرف عروسی کند ولی شفیق گفت، نه، تو لیاقت کیر منو نداری.

    « دووکتور کورش مقعدی زاده
    تاریخ پارسیان من در اوردی
    ص 453 »

    • hbahussein Says:

      راستش تا حالا نشنیده بودم مثلا هرزگی یک نفر رو به همه نسبت بدن، راستی برای حال کردن میتونین برین باکو کلی جنده برای دادن وجود داره.
      بهتره گوز رو به شقیقه نسبت ندید.
      عامل بدبختی جنابعالی خودتی نه پارسها بهتره علت رو توی خودت بگردی پیدا کنی.

  419. ahmad Says:

    81 سال حکومت
    قبایل وحشی و بیابانگرد
    هخامنشیان

  420. ahmad Says:

    کیهان سلطنت طلب

    اخیرآ، از داخل ایران گزارش موثقی دریافت کرده ایم که
    539 نفر از پرشین گی های تیز و شب رو طرفدار آرشام پارسی
    توسط پلیس حفاظت مرده ها در قبرستان دستگیر شده اند که گویا
    در قبرستان ها کمین میکردند و بعد از دفن شدن افراد مذکر
    با استفاده از تاریکی شب، قبر را شکافته
    و کیر طرف را بریده و در داخل الکل در موزه مخصوص کورش نگه داری میکرند
    در این رابطه خانوم دووکتور شیرین عبادی که اخیرآ
    پروفسور هم شده، پروندۀ پرشین گی های کیر دزد را دنبال میکند

    البته ما دووکتورهای سلطنت طلب هم مسلۀ پرشین گی های کیر دزد را
    را در سازمان ملل مطرح کردیم و همه را حسابی خندادیم

    • hbahussein Says:

      ظاهرا کیر مغولها بهتون ساخته، بهتره یک سر به دوبی بزنی ببینی جنده هاش از جمهوری آذربایجان میان یا ججای دیگه.
      وال جنده هایی مثل تو میخوان بقیه رو جنده نشون بدن.
      چارسها چیزی داران به اسم شرف و آذریهای هموطن من نمیخوان به کشوری بپیوندند که هر روز فقط 2 تا پرواز مربوط به به تن فروشهای جمهری آذربایجان به دوبی داری. (من خودم اینا رو دیدم و نقل از جایی نمیکنم، از برادران و خواهران عزیز آذری خودم عذر میخوام.)

  421. yAli Says:

    مغول ها چه کسانی هستند؟
    لشگری از نقال ها که بطور عرق ریزان تلاش میکنند مغول ها را وحشی و آدم خوار نشان بدهند، چه کسانی هستند؟

    نقال ها بطور عرق ریزان با افسانه سازی در تلاشند تا ثابت کنند که مغول ها با تهاجم و کشت و کشتار بر هندوستان غلبه یافتند و با رعب و وحشت انداختن در بین مردم شبه قارۀ هند، توانستند بمدت چهار قرن بر مردم هندوستان حکمرانی کنند و همچنین مغول ها وحشی بودند و اثار هنری بر جای نگذاشته اند.

    یکی از جاهائیکه مغول ها بمدت چهار قرن متوالی حکومت کردند، شبه قارۀ هند است ومهمترین آثار هنری که بر جای گذاشته اند و امروزه هشتمین اعجایب دنیا محسوب میشود، تاج محل در اقرۀ هندوستان میباشد. که امروزه هشتمین اعجایب دنیا محسوب میشود و هر روزه هزاران توریست از سراسر جهان برای دیدن این آثار هنری از اقره دیدن میکنند.

    کسانیکه میگویند، مغول ها با تهاجم و راه انداختن کشت و کشتار بر مردم هند غلبه یافته اند، نمی گویند که تعداد جمعیت مغول ها در آن زمان چقدر بود که بتواند لشگری را برای کنترل شبه قارۀ هند اعزام کند؟ اگر چنین لشگری از مغول ها در هند بود، حالا باید چند در صد از مردم شبه قارۀ هند را مغول ها تشکیل می دادند. در حالی که چنین چیزی وجود ندارد.

    چون نمیشود منکر آثار هنری و دوران امپراطوری مغول ها در شبه قارۀ هند شد پس باید قبول کرد که مغول ها نه بر اساس تهاجم و کشت و کشتار بر مردم شبه قارۀ هند غلبه یافته اند بلکه بر اساس استعداد در کشور داری، از طرف مردم هند به پادشاهی انتخاب شدند .
    اکبر شاه عادل را با اکبر نامه اش، از شناخته شده ترین پادشاه مغول در هند میشود یاد کرد.

    • hbahussein Says:

      اولا سنگ مغول رو به سینه نزن ، آذری ها مغول نیستند حتی ترکیه ایها هم خودشون رو مغول نمیدونند.
      بعدش هم خشونت هرکاری میکنه.
      در آخر مگه انگلیسیها و ایرانیها در هند حکومت نکرند. اونها هم تعدادشون زیاد نبود. و البته مغولها هم در هند فرهنگ پارسی رو گسترش دادند نه مغولی.لطفا به تاریخ هند نگاه کن.

  422. fadayerahbar Says:

    سلام، مگر ساواکی ها، ببخشید منظورم سپاه و نیروی قدس بود، در عربستان هم مقاطعه کار هستند که می‌خواستند این عرب رو در آمریکا بکشند. فکر می‌کنم تو ایران همه شرکتهرا خریده باشند و چون جا تنگ شده رفتند تو عربستان هم شلوغ کنند تا قرارداد ببندند. چند سال پیش موقع افتتاح فرودگاه اینها باند را اشغال کردند و زوری قرارداد گرفتند. همه چیز پول هست. چون دزدها زیاد شدند منظورم احمدی‌نژاد و دار و دستش، سپاه باید در خارج سفیر عربستان را بکشه تا قرارداد بگیره. واقعا که کشورمون پیشرفت کرده. یا صاحب الزمان با نام تو اینها جنایت کردند و اسمش را اسلام گذاشتند. امام خمینی وقتی‌ فوت کردند یک قران نداشتند شرم بر شما.

    • hbahussein Says:

      آقای عزیز قبل از هم اینها که قبول دارم حرفتو یک فکری کن برای افکار ابلهانه این افرادی که در اینجا همه چی رو انکار میکنند.

  423. ایرا Says:

    این حیوان و مرجع و مولایش ( خرخالی ) از پس مانده بازیافت شده زباله های فاحشه خانه های عرب هستد که با حمله وحشیانه به ایران و همخوابگی با زشت رویان و تفاله های فاحشه خانه ها به ارسه وجود پا نهادند که در کودکی با گنداب آب حاصل از لواط خوکهای فاحشه خانه گدایان خوک دزد بجای شیر پاک مادر تغذیه شدند و به گفته یکی از شاه دزدان اعراب که خود حاصل فاحشه خانه بود بر آنها لغب ( سید ) نهادند تا تاعبد ننگ وجودشان بر دیوار جوبهای فا حشه خانه ها نخش بندد و خودشان از شرم وجود بر رحم مادرانشان توف و لعنت و دشنام میفرستند و تا عبد نخواهند دانست که پدرشان کدام خوک بوده است ….

  424. hbahussein Says:

    تو هم مثل خلخالی حرومزاده اید. برای رفع عقده های روانی راه های بهتری از توهین به شریفترین انسان روی زمین است.
    روز پدر (کوروش) گرامی باد.
    بهتره به جای این حرفها را ببینی در آذربایجان به اصطلاح شمالی یکی از تجارتها ارسال دختر برای عربهای گرسنه در امارت عربیه.
    آدم بهتره از شرفش دفاع کنه نه اینکه همه رو بیشرف فرض کنه.
    خلخالی هم که اینجور حرفا رو گفت یک جانی بود بود به روایت تاریخ. حرف درست رو آدم با شرف میزنه.
    در ضمن فرهنگ فقط زبان ترکی نیست اونقدر در توهم غرق شدید که حتی تاریخ رو انکار میکنید.

  425. hbahussein Says:

    تا حالا ندیده بودم یکی به خاطر خریت خودش یک حکومت جهانی رو زیر سئوال ببره.
    مراجعه کنید به نوشته های نویسندگان آذری در چند قرن گذشته. اونا به ترکی نمینوشتند، به فارسی نوشتند این به دلی لشمشیر چنگیزی نبود به دلیل گستردگی فرهنگ سرزمین ماست.

  426. sarbaze korosh Says:

    bar pedare koskeshet lanat ke haromzadeye eyne toro pas andakht kire sarbazane gomname korosh to kose nanat

  427. بهنام Says:

    خلخالی چه خری بود که تو از او استناد میکنه بدبخت وطن فروش

  428. amin Says:

    بی خرد تر و احمق تر از پان ترک تو عمرم ندیدم! بی سواد احمق برو کتاب آذری یا زبان باستان از احمد کسروی و بخون! خاک تو سر من کنن که خودمو هم وطن تو میدونم! اثال تو بودن که 1400 سال پیش باعث بد بختی ایران و ایرانی شدن! آره شما از همو نسلین یک مشت حیوون بیشعور! اگه من از ایرانی بودنم دفاع میکنم از همه اقوامش که آذری هم جزو اونه دفاع میکنم اما تو……….خودتو ترک میدونی در حالیکه آذری هستی و هموطن همه ایرانیا!

  429. نیلوفر Says:

    ترک یا فارس هر خری که باشین آخرش یه وجب جا مییوفتین میمیرین!

    بنابراین خفه!

    با این گه خوردنای اضافی هم نه چیزی از عظمت کوروش هخامنشی کم میشه نه چیزی به اون اضافه میشه!

    مطمینآ اون الان با خیال راحت خوابیده و به ریش همتون میخنده.

  430. Ahmad Says:

    پارس سازانی که به جلوی ما استخووون میریزند
    تا برایشان مقاله های سفارشی بنویسیم، هم آنها و هم ما با مشکلات خاصی روبرو هستیم
    که در زیر به چندتای آنها مختصرآ اشاره میکنم

    اگر بندر عباسی زاده ها در ایران شبیه آفریقائی ها نبودند، خوب وقتی ما میگفتم
    که ما دو هزار و پانصد سال پیش از روسیه آمده ایم به این منطقه، کسی به ما نمی خندید.

    اگر کورشی که ترسیم میکنیم گوری داشت و مجبور نمی شدیم گور دیگران را مصادره کنیم، بما نمی خندیدند. اگر تخت جمشیدی وجود، کورش در بابل تاجگذاری نمیکرد و
    بعد از تصرف بابل به تخت جمشید بر میگشت. کورش با نیزه انداز هایش اصلا زبان نوشتاری نداشتند که مثلا گل نبشته حقوق بشری را هم بنویسند. گل نبشته مال دیگران است که بنام کورش مصادره کرده اند. اینطوری گه خوری ها به سگی میماند که سرش
    را کرده داخل سطل گه و مالیده به سر و صورتش و در نتیجه از دور مشخص میشود که ما داریم گه خوری میکنیم

    اگر ناصر پور پیرار اینطوری به ما نمی رید، چی می شد. صدها میلیون دولاری که در چند دههء گذشته برای تخت جمشید و پاسارکاد خرج شده بود و تاریخ را حسابی جعل کرده بودیم، ناصر پور پیرار با فیلم مستند » تخت گاه هیچ کس » ریده توش و هیچ کاری هم نمی شود کرد. بدبختی اینجاست که هی بطرف ناصر پارس کنیم، بگوئیم، او یک کمونیست است، پان اسلامی است، پان عرب است، پانترک است که به فاطی طومان نمیشود. بادی از ناصر خارج شده و همهء ما را برده.

    اگر بجای رضا پالانی و فرزندش ممد دماغ و نوه اش رضا پهلوی با اون شعبان بی مغ ها،
    افرادی همچون دکتر محمد مصدق، دکتر تقی ارانی، محمد حنیف نژاد، بیژن جزنی، ستار خان و باقر خان فارس بودند، چی میشد

    اگر سید روح الالله خمینی و سید علی خامنه ای که از نژاد عرب هستند، فارس بودند، چی میشد. واقعیت این است جریان فارس مثل صدای باد است. شنیدنی است ولی دیدنی نیست. حالا این صدا را بجسم تبدیل کنیم و قابل رویت باشد، دنیا به آخر میرسد.
    بعارت دیگر، مثلا واقعآ فارسی باشد و قدرت را در دست بگیرد، وجود ندارد. حتی رضا پهلوی، نوهء رضا پالانی که از او سوپر کیری ترین شاهزادهء تاریخ بشریت یاد میشود، سر کار بیاید، باز هم نمی شود گفت که فارس قدرت را در دست گرفته است چون مادرش فرح از سید های تبریز یعنی عرب نژاد است مادر بزرگش هم ترک بود و پدر بزرگش، رضا پالانی هم که کرجی الاصل است.

    اگر زرتشتی وجود داشت، حتمآ زمان، مکان و زبان مشخصی باید میداشت. در حالیکه
    نه زبان مشخصی، نه زمان مشخصی و نه مکان مشخصی دارد.

    اگر زبان فارسی زبان مستقلی بود، خوب کسی بما نمی خندید
    در حالیکه زبان فارسی لهجهء بسیار ناقص عربی است که اگر بودن، شدن و کردن را
    از ان منها کنیم واقغآ چیزی نمی ماند

    اگر بندرعباس و کرمان هم مثل توکیو و شانگای مدرن بودند و ما هم صاحب تکنولوژی بودیم خوب ما میکفتیم که آریائی هستیم

    اگر ژاپنی ها صادر کنندهء کامپیوتر هستند در عوض ما صادر کنندهء معتاد و فاحشه به کشورهای اطراف خلیج هستیم

    اگر کون آرشام پارسی رهبر سازمان لواط کاران فارس تنگ بود و هر کسی که میکرد، بهش حال میداد، در بازار کونی ها، ما هم برای خودمان جا باز میکردیم ولی هژار افشوش که کونش گاراژه و موقع شاک ژدن هم با آن دندان های کیریش به کیر مردم آشیب میرساند و ما را بد نام میکند.

    میگم، اگر ما هم کیری داشتیم و با کیر دیگران داماد نمی شدیم چی میشد. واقعیت این است
    که پارس سازان از ما فارس ها شافی درست کرده اند برای چپاندن به کون این و آن و دیگر هیچ خبری نیست

  431. Ahmad Says:

    هم میهنان عزیزم، شعبان بیمغ ها، آرشامه خانوم ها و مژگان گاراژهای آریائی عزیز، درود بر شما

    هشتم ماه مارس » روز جهانی زن » را صمیمانه به یکایک شما اسیران کیر عرب ها و پشتون ها شادباش میگویم. خصوصآ به عزیزانی که بخاطر کیر عرب ها و پشتون ها از مرز گذشته و وارد کشورهای مثل امارت و پاکستان میشوند تا حالی به حولی بکنند.

    با نگاه کردن به کلیپ های حماسه ساز شما عزیزان در یوتیوب، کونم به خارش افتاده و اشک حسرت از چشمانم سرازیر میشود، و با خود میگویم خوب چرا من هم این کار را نکنم. زمانیکه شما عزیزان اسیر کیر عرب ها و پشتون ها با شعارهای سوپر انقلابی همچون » کیر کلفت حق مسلم ماست » از مرزها عبور میکردید تا شبی را در روی تخت در زیر عرب ها و پشتون ها
    » آی کورررش فی امان » گویان، به صبح برسانید، خواهرم لیلا پهلوی با مصرف بیش حد هروئین سنکوب میکرد و یا دخترم در مطب دکترهای جراح زیبائی سخت مشغول ستیز با پیری بود تا پسرهای آفریقائی با آن کیرهای کلفت شان به او توجهی بکنند چون مثل خواهرم لیلا شدیدآ دچار کمبود محبت است و بهترین دکترهای روانپزشک آمریکا تنها علاجش را یک کیر کلفت عرب میدانند

    تلاش های شبانه روزی شما عزیزان فضای مناسبی را فراهم می کند تا بذر رشد فکری و بلوغ عقلانی مژگان گاراژها و آرشامه خانوم های اریائی عزیز رشد کنند. باید مثل آرشام رهبر سازمان لواط کاران فارس تا کانادا سفر کرد و به کیر عرب ها و پشتون ها در کشورهای همسایه نباید غناعت کرد. در این دنیای فانی هیچ چیز مثل کیر پشتون ها روح افزا نیست.

    در محافل سیاسی که از من بعنوان سوپر کیری ترین شاهزادهء تاریخ بشریت یاد میشود، به کودنی پدرم و پدر بزرگم، به گشادی کس عمه ام اشرف، به روح عن شعبا بی مغ و به کون لق آرشام پارسی قسم یاد میکنم که با رسیدن به تخت بکن، بکن سلطنت، تمام عرب ها و پشتون ها را جمع کرده و به ایران بیاورم تا شما عزیزان بخاطر کیر از میهن عزیزمان خارج نشوید. بعبارت دیگر، هر طوری شده این مسلهء کیر را در ایران عزیز حل کنم

    کورررش بزرگ که از هر گاو هم بزرگتر بود
    نگهدار شما اسیران کیر باد، من و قوادهای رنگارنگم که مشغول قوادی خودمان هستیم.

    سوپر کیری ترین شاهزادهء در تاریخ دنیا
    رضا پهلوی

  432. Ahmad Says:

    ناصر پور پیرار به یک دایناسوری می ماند که
    با یه گوز همهء فارس ها و فارس سازها را
    زده و تارمار کرده

  433. ehsan Says:

    پدر سگ این همه گهه خورده خسته نشده….مرتیکه نفهم..زنا زاده

  434. Ahmad Says:

    نژاد تراش گفت، ما برای براه انداختن خیمه شب بازی پارسیان، تمام تخم مرغ های خودمان را در دو سبد » زبان فارسی » و » تاریخ ایران باستان » گذاشته بودیم

    در رابطه با زبان فارسی ما بطور عرق ریزان الفاظ من در آوردی را در ایران ساخته، آنها را با هواپیما به هندوستان برده، با طبل بد صدا اعلام می کردیم که آنها را در کتابخانه ای در هندوستان پیدا کرده ایم و بعد با قطار به ایران حمل میکردیم تا جایگزین لغات عربی بکنیم، ولی تا بحال نتوانسته ایم، لغاتی که نشانگر مرتفع تمدنی مثلآ پارسیان باشد، بسازیم. لغاتی مثل: عقل، عدالت، منطق، دولت، ملت، قضاوت، جامعه، حساب، قلب، زمان، صفر….
    واقعیت این است که اگر از زبان فارسی، ضمیرها، بودن، شدن، و کردن را منها کنیم، باقی لغات اش عربی هست. بهمان خاطر – زبان فارسی با آن گرامر ابتدای که دارد همان لهجۀ بسیار ناقص زبان عربی بحساب می آید. بلاخره نشد

    در رابطه با تاریخ هم، بعد از آنهمه خرج و مخارج برای جعل تاریخ، از ناصر پور پیرار بادی خارج شد و همۀ قصه هائی را که نوشته بودیم و آن همه اسنادی را که جعل کرده بودیم، برد. ناصر پورپیرار طوری ریده که دیگر دنبال این کار رفتن کاملآ بی فایده است.

  435. Ahmad Says:

    کیرمی در آلمان

    کرمانی می گفت، موقعیکه رسیدم به آلمان، ازم پرسیدند، کجائی هستی؟
    گفتم، از شهر کرمون یعنی کرمونیم
    آلمانی گفت، آقای کیرمی پس تو پرشینی
    گفتم یعنی چه؟ گفت، یعنی شما کیرمی ها و ما آلمانی ها از یه نژادیم دیگه. دو دولت یه ملت.
    حالا رنگ من سیاه، شبیه آفریقائی ها و اون ها چشم آبی و بلوند هستند. اصلآ جور در نمیاد.
    چند روز بعد، یه چندتا دختر نروژی بودند، ازم پرسیدند
    کجائی هستی؟
    گفتم، من آلمانی نژادم.
    نروژی ها از خنده روده بر شدند.
    گفتند، ما فکر کردیم که شما آفریقائی هستی.
    گفتم، نه خود آلمانی ها بهم گفتند که کیرمی از ماست
    یکی از نروژی ها برگشت، گفت، آلمانی ها برای خر کردن خلیی ها بهشون میگن، تو آلمانیه
    حالا اون ها بهت میگن تو آلمانیه، به عقلت خودت نمی رسه که تو شبیه آفریقائی ها هستی یا آلمانی ها؟ برو جلوی آئینه بخودت یه نگاهی بکن.
    آومدم جلوی آینه بخودم نگاهی کردم. دیدم عین آفریقائی ها هستم.
    چکار کنم، چکار نکنم، رفتم دوتا لنز گرفتم، زدم بچشمام و موهای سرم را زرد رنگ کردم.
    با خودم میگم دیگه آلمانیم. رفتم بیرون، ناگهان چند نفر با بلند خندند گفتند، کیرمی
    برگشتم دیدم همان نروژی ها هستند گفتم، دیدی من آلمانی هستم.
    یکی از اون ها گفت، وجدنآ شبیه کیر بعد از جلق شده ای…….

  436. امیر(تبریز) Says:

    آخه مرتیکه الاغ تو دکتر چی هستی؟چرا یه کاری میکنی دو نفر دیگه که مثل تو خرن بیان اینجا چرت و پرت بنویسن.

  437. ایرانی Says:

    بابا یکم عاقل باشید این مادر جنده ای این مطلب رو نوشته اصلا شاید ترک نیست میبینید با چند تا کلمه چطور همه رو به جون هم انداخته وقتی این کس شعرا رو مینوسه و یه جوری القا میکنه که ترکه ،فارسا میان و فحش میدن در نتیجه ترک ها همین کارو میکنند این بی ناموس دقیقا منظورش همین بوده

  438. آریایی Says:

    شما که به صورت یک انسان محق بر جایگاهی نشستی و در مورد تاریخ قضاوت میکنی به یاد داشته باش که همین آریایی هایی که به سخره میگیری و القاب زشت استفاده می نمائید ، در مورد هر پادشاهی از تاریخ آریایی ها که جنایت پیشه کرد بی هیچ گونه تعصبی نوشته اند ، اردشیر سوم یکی از همین هاست ، شما فقط به گوشه گوشه ای از تواریخ اشاره میکنی و نتیجه خودت رو میگیری ، در گوشه ای میگی که کوروش با آستیاگ نزدیکی خونی نداشت و در جای دیگه میگی که زمانی که کوروش رو دادند تا کشته بشه در جایی رها کردند و سگ به او شیر داد غافل از اینکه 2 چیز رو فراموش کردی : 1 – در فرهنگ یونانی و غربی طبیعت مادر انسان به حساب میاد و زمانی که یک حیوان به عنوان عنصری از طبیعت دستور به حفاظت از کسی دارد پس او مقدس و پاک بوده است . 2- داستان کشته شدن کوروش در جایی اشاره میشه که توی همون نظریه کوروش نوه آستیاگ بوده.
    پیامبر اسلام هم در دوران مدینه راه زن بود باید قبول کنید و این هیچ توهینی نیست به دلیل شرایط زندگی اعراب و مسائل پیش آمده … در جایی لازم شد پیامبر اسلام آب را بر کاروانیان مکه بست آیا این انسانیت است؟ اگر این انسانیت است پس بپذیرید در 1400 سال قبل از پیامبر اسلام در دورانی که بخت النصر خاطره ای وحشی از اقوام سامی بود ، در دورانی که سارگون دوم با حمله به ایران در الواح 6 گانه خود از نابودی همه چیز لذت می برد ، کوروش که او نیز به مانند ما انسان بوده با درجه ای کوچک از تسامح فرشته بوده است .
    در مورد اقوام آریایی که میفرمائید وحشی بودند فقط شما رو توصیه میکنم که به نصب قوم ترک نگاهی بیندازید که در تمامی فرهنگ ها قوم ترک از شاخه وحشی های شمالی و هم خون اقوام وحشی مانند مغول بودند پس ابتدا بررسی کنید بعد به حیثیت خود آتش بکشید.
    درود بر شما.

  439. آریایی Says:

    من فقط توصیه میکنم دوستانی که استادشون پورپیرار بنی کنعان هست ایراد فضل ننمایند چون گذشته پورپیرار مشخص هست و آینده هم در انتظار .

  440. as Says:

    خر خرخ خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر خر
    بی هویت بی همه چیز دروغگو

  441. shiva Says:

    ترکان از نژاد یاجوج و ماجوج هستند که خداوند به پیامبرش کوروش بزرگ (ذوالقرنین) دستورسرکوبشان را داد. حالا از کون سوزیشان به زمین و زمان ناسزا میگویند. همه جا را گاز میگیرند. ایت = ترک = ایشک = قهبه

  442. jdhf@yahoo.com Says:

    Ar•i•an  
    Ar•i•an [érree ən]
    (plural Ar•i•ans)
    n
     Christian heretic: a follower of the ancient Greek Christian theologian Arius, who argued that Jesus Christ was the highest created being, but was not divine.
    This doctrine was pronounced heretical in the 4th century ad

    در لغت نامه های انگلیسی به انگلیسی آریائی یعنی فرد تحصیل کردۀ مسیحیwell educated christian ( به نژاد اشاره نمی کند ) ولی در آلمان آریائی یعنی چشم آبی و مو طلائی. آنها اعتقاد دارند که انسان هر چقدر چشمش آبی و رنگش پوست اش بلوند باشد، آنقدر باهوشتر و خلاقیتش بیشتر است و هر چقدر رنگ چشم، رنگ پوست و رنگ موی انسان سیاه باشد، آنقدر نفهم و حیوانتر است. مسئله بین بلوند ( موی طلای و چشم آبی ) و غیر بلوند رنگ( موی، چشم و پوست) سیاه. این نظریه را خود فارس ها خصوصآ پان ایرانیست ها هم از ته قلب قبولش دارند. با این حساب فارس های سیاهپوست در شهرهای بندرعباس، چابهار، آبادان، بوشهر و کرمان حیوان ابن حیوان هستند و فارس های شبه سیاهپوست در اصفهان، طهران و مشهد هم شبه حیوان هستند. البته قبل از اینکه آلمانی ها، فارس های مجهول الهویه را وادار بکنند که خودشان بخودشان بگویند حیوان، در ایام قدیم فارس ها بخودشان میگفتند سگ. جامی شاعر فارسی زبان برای دریافت کردن استخوان از سلطان محمود غزنوی میگوید

    هستم سگکی بر آستانت / خرسند زتو به استخوانی
    شد سـگ کوی تو جامی / چون سگانت داغ کن
    تا بداند هـــر کـــه بیـند، / کز سـگان کـوی تست

    شاعری اصفهانی برای دریافت کردن استخون از شاه عباس صفوی میگوید،
    سحر آمدم به کویت / به شکار رفته بودی
    تو که سگ نبرده بودی / به چه کار رفته بودی”!!!
    ………………………………….

  443. jdhf@yahoo.com Says:

     نژاد تراش ها با پادوهای داخلی شان یا باید قبول کنند که گل نبشتۀ بابلی ( منشور حقوق بشر ) از کورش نیست و مطلق به کسی دیگر است که نژاد تراش ها مصادره می کنند بخاطر اینکه اگر از کورش می بود، می بایست به زبان مثلآ پارسیان نوشته می شد نه به زبان بابلی. و در رابطه با فارس ها هم باید اشاره ای در ان میشد. اگر قبول نمی کنند،و پافشاری می کنند که از کورش است، پس باید قبول کنند که فارس ها مثل شانپانزها هیچ وقت زبان باز نمی کنند. اگر در آن زمان با زبان بابلی ها منظور خودشان را می رساندند، حالا هم با عربی شکسته منظور خودشان را می رسانند.
    در تاریخ کسانیکه مثل شانپانزاها هیچ وقت زبان باز نمی کنند، با عنوان یاجوج و ماجوج ( Gog and Magog ) یاد شده اند.

  444. bfg@yahoo.com Says:

    بخود فارس یا پارس
    گفتن نهایت نفهمی است

    بنا به دلایل سیاسی خیلی ها برای تحقیر کردن دیگران جوک درست میکنند در ایران هم این مسئله رایج است و خیلی ها برای فارس ها جوک درست میکنند. باید دید که معنی فارس یعنی چه؟ دیگران فارس ها را با چه الفاظی خطاب میکنند؟ خود فارس ها به خودشان چه می گویند؟

    کلمۀ « پارس یا فارس » يك ناسزا و به معنای ولگرد، سگ صفت، بيخانمان، مهاجم وحشی در لغت نامه های دهخدا، معین و کردی ضبط هست. در لغت نامه های عربی هم فارس یعنی موالی ( سگ من ). در لغت نامه های سامی ها و کلدانی ها هم فارس یعنی» مجوس » بمعنی سگ نگهبان دم در است.

    خود فارس ها در ایام قدیم خودشان را سگ خطاب می کردند

    اثیراخسیکتی از فارس های افراطی درمدح قزل ارسلان میگوید

    ای کمینگاه فلک ابروی تو / آبروی آفتاب از روی تو
    جای جانها گوشه شبوش تو / دام دلها حلقه گیسوی تو
    بر سر کوی غمت بر تا “اثیر / های هویی می زند بر بوی تو
    کم نگردد رونق حسن تو هیچ / گر بیفزاید سگی در کوی تو

    در زمان شاه عباس صفوی، شاعری اصفهانی از فارس های افراطی مورد توجه شاه بوده وشاه عباس وی را در سفر شکار همراه خودش می برده است، لاکن مدتی توجه و عنایتی به وی نداشته است. شاعر از این بی توجهی شاه نسبت به خود پریشان خاطر شده جهت جلب نظر شاه عباس بیت زیر را می سراید

    “سحر آمدم به کویت / به شکار رفته بودی
    تو که سگ نبرده بودی / به چه کار رفته بودی”!!!

    جامی از فارس های افراطی برای دریافت کردن استخوان از سلطان محمود غزنوی میگوید

    هستم سگکی بر آستانت / خرسند زتو به استخوانی
    شد سگ کوی تو جامی، / چون سگانت داغ کن
    تا بداند هر که بیند، / کز سگان کوی تست

    فخرالدین عراقی هم می گوید:

    بگذار که بگذرم بکویت یکدم ز سگان کویم انگار
    بگذاشتم این حدیث کز من دارند سگان کوی تو عار
    پندار که مشت خاک باشم زیر قدم سگ درت خوار

    اردشیر ریپورترجی سلسلۀ پهلوی را در ایران بنیانگذاری کرد و فارس ها را آریائی خطاب کرد. حالا باید دید آریائی یعنی چه؟

    در لغت نامه های انگلیسی به انگلیسی کامپیوتر آریائی یعنی فرد تحصیل کردۀ مسیحیwell educated Christian ( به نژاد اشاره نمی کند ) ولی در آلمان آریائی یعنی چشم آبی و مو طلائی. آنها اعتقاد دارند که انسان هر چقدر چشمش آبی و رنگش پوست اش بلوند باشد، آنقدر باهوشتر و خلاقیتش بیشتر است و هر چقدر رنگ چشم، رنگ پوست و رنگ موی انسان سیاه باشند، آنقدر نفهم و حیوانتر است. مسئله بین بلوند ( موی طلای و چشم آبی ) و غیر بلوند رنگ( موی، چشم و پوست) سیاه. این نظریه را خود فارس ها خصوصآ پان ایرانیست ها هم از ته قلب قبولش دارند. با این حساب فارس های سیاهپوست در شهرهای بندرعباس، چابهار، آبادان، بوشهر و کرمان حیوان ابن حیوان هستند و فارس های شبه سیاهپوست در اصفهان، طهران و مشهد هم شبه حیوان هستند.

    خلاصه، اگر ملت های دیگر فارس ها را سگ، مجوس و موالی خطاب می کنند فارس ها می توانند یک جوری توجیح کنند به بهانۀ اینکه همۀ عالم با فارس های معتاد و اشغال دشمنی دارند ولی زمانیکه خودشان، به خودشان سگ و یا حیوان میگویند، دیگر قابل توجیح نیست.

  445. bfg@yahoo.com Says:

    استوانۀ منشور حقوق بشری منتسب به کورش
    این استوانه در شهر بابل که پایتخت کشور بابل بوده، به دست کاتبان و تاریخ نویسان بابلی و به خط و به زبان بابلی تحریر شده و در همان جا ( در معبد بزرگ اِسَـگیلَـه ) نیز پیدا شده است. سنت تاریخ نویسی قبل از حمله کفتار وار کورش حدود دوهزار سال در بابل رواج داشته. صنعت و فن ساخت چنین کتیبه‌های استوانه‌ ای متعلق به مردم بابل است با اینکه نمونه‌های فراوانی از آن با همان محتوا و مضامین در بابل پیدا شده در مقابل هیچ نمونۀ مشابه آن چه قدیمیتر و یا جدیدتر که متعلق به سرزمین مثلآ پارس باشد، تاکنون پیدا نشده است.
    بنا به مندرجات عهد عتیق، کورش مجری و برآورد کنندۀ یک‌ آرزوی ویرانگر قدیم بود. آنجا که به نقل از خدای بزرگ یهودیان که دست راست کورش را گرفته و او را منصوب و منتخب خود نامیده، آمده است: «من خود بر ضد بابل بر خواهم خواست و آنرا نابود خواهم کرد. نسل بابلیان را ریشه‌کن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنان زنده نماند. بابل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند. با جاروی هلاکت بابل را جارو خواهم کرد تا هر چه دارد از بین برود (کتاب اشعیا، باب ۱۴، بند ۲۲ و ۲۳؛ باب ۴۴، بند ۲۸؛ باب ۴۵، بند ۱ و ۱۴)»؛ «پس از هفتاد سال، پادشاه بابل و قوم او را بخاطر گناهانشان مجازات خواهم نمود و سرزمین ایشان را به ویرانه‌ای ابدی تبدیل خواهم کرد (کتاب اِرمیا، باب ۲۵، بند ۱۲)». این روایت به تصرف و برانداختن کشور بابل به دست کورش و نیزه اندازهایش اشاره میکند
    کورش با نیزه اندازهایش تمدن درخشان قدیم «بابل» را برای همیشه از بین برد و تعداد مردانی که در زمان کورش به دست او و نیزه اندازهایش کشته و معلول شدند، شمار زنان و اطفالی که بیوه و یتیم و بی‌خانمان و ربوده شدند، میزان اموالی که به غارت رفت، هزینه‌هایی که از دسترنج مردم بینوا تأمین شد و بر دوش آنان تحمیل گردید، خسارت‌هایی که به اقتصاد و کشاورزی و بازرگانی و پیشه‌ها وارد آمد، زمین‌های سوخته و ویرانی که بر جای ماند، و آسیب و رنجی که به جان و روان، و به فرهنگ و تمدن و آینده بشریت رسید، غیر قابل محاسبه و تخمین است.
    برای نمونه از سنت قدیم و درخشان تاریخ نویسی بابلی مراجعه کنید به منشور مشهور 300 ماده ای حمورابی در 3800 سال قبل. گزیده ای از بخش‌های آغازین و پایانی منشور حمورابی به شرح زیر است:
    1. منم حمورابی، شاهی که خدایان مرا برگزیدند تا برای مردم رفاه را به ارمغان آورم، تا عدالت و دادگری را در زمین گسترش دهم، تا ظم و بدی را از بین ببرم، تا قوی نتواند بر ضعیف ظلم کند و زور بگوید.

    2. منم حمورابی، آن کسی که فراوانی و برکت را زیاد کند، آن کسی که بر چهار گوشه جهان گام می‌گذارد، آن کسی که بابل را بزرگ و باشکوه کرد، آن کسی که قلب خدای خود مردوک را متوجه خود کرد، آن کسی که نیایشگاه اسگیلا را آباد کرد، آن کسی که شهر اور را آبادان کرد، آن کسی که شهر اوروک را زیبا و با طراوت کرد.

    3. منم حمورابی، شاه چهارگوشه جهان، شاه بابل، شاه توانا، کسی که قانون و عدالت را در زمین برقرار کرد، کسی که به مردم آسایش بخشید.

    4. منم حمورابی، شاه بزرگ، من چوپان مردمی بودم که مردوک آنان را به من سپرده بود، من سرزمین‌های آرام برای مردم فراهم ساختم، من بر مشکلات بزرگ پیروز شدم، من دشمن را ریشه‌کن کردم، من جنگ را کنار نهادم، من به همه سرزمین‌ها آسایش ارمغان کردم، من کاری کردم تا همه مردم در دوستی و صلح زندگی کنند، من اجازه ندادم کسی مردم را آزار دهد و برنجاند و بترساند، سایه مهربان من بر فراز شهر گسترده شده است.

    5. من همه مردمان سومر و بابل را در آغوش خود گرفتم، آنان را به سوی خوشبختی رهنمون شدم، من همیشه و همواره در صلح و آشتی بدانان فرمان راندم، من همه مردم را در پناه دانایی خود قرار دادم، من اجازه ندادم تا قوی بر ضعیف ظلم کند و زور گوید، من اجازه ندادم تا کسی به کودک یتیم یا زن بیوه ظلم کند.

    6. من حمورابی هستم، شاه دادگری، بنیانگذار قوانین، مجری عدالت، من شاهی هستم که به مظلوم عدالت می‌بخشد، بگذارید هر ستم‌کشیده‌ای که ادعایی دارد به نزد من بیاید، من قلب مردوک را شاد کردم، من قلب مردوک را از خود خوشنود کردم، برای همه روزهایی که خواهند آمد، برای همیشه!»
    تا بحال کسی با غارت دستاوردهای دیگران و منتسب کردن آنها به خود نتوانسته صاحب هویت بشود که فارس های مجهول الهویه هم دومی باشند.

  446. bfg@yahoo.com Says:

    13. کمیته عرب را در حال سوار شدن به دختر فارس میگیرد و میبرد به دادگاه، قاضی به عرب حکم اعدام میدهد.

    عرب اعتراض میکند و میگه: آقای قاضی، من طبق قوانین اسلام باید هشتاد ضربه شلاق بخورم بخاطر اینکه مجردم! چرا شما بمن حکم اعدام دادید؟

    قاضی میگه: شما به دختر فارس سوار شده اید و چون فارس ها از نژاد سگ هستند بهمانخاطر این کار جماع با حیوان محسوب میشود که در اسلام جرمش اعدام است

  447. bfg@yahoo.com Says:

    48. به فارسه میگن، چرا اینقدر با زن و بچه به دبی و آنکارا میروید و اصلا سری به
    دوشنبه، پایتخت تاجیکستان یا هرات در افغانستان نمی زنید؟ میگه،

     اولآ – تاجیک ها در تاجیکستان و در هرات با صدقۀ سر کشورهای عربی روزشان را به شب میرسانند در نتیجه رفتیم آنجا که چکار کنیم. تاجیک ها که گه تر از مایند

     دومآ – از گذشته های دور، نیاکان ما عادت داشتند که کس خواهر و مادر خودشان را با کیر عرب ها و ترک ها بکنند. حالا ما ادامه دهندگان راه ان عزیزانمان هستیم هر چند که هر کی ما را میبیند حالش بهم میخورد. چکار کنیم فارسیم دیگه.

  448. bfg@yahoo.com Says:

    50. از یه ترک می پرسند، چرا بخودت میگی عرب؟ میگه
    رفتم دبی، دیدم فارس ها بصورت عشیره ای ریخته اند روی عن عرب ها، دارن میخورند بهمانخاطر تصمیم گرفتم بخودم بگویم عرب تا همه فکر کنند که فارس ها عن منو هم میخورند

  449. ghsxfg@yahoo.com Says:

    مملکتی که رضا پالانی رهبر آن باشد، گه های پهلوی طلبی مثل ناصر کرمی، علی رضا نوری زاد، محسن کردی، و مسعود بهنود با منقلش هم تحلیل گر سیاسی اش میشوند. تا نشان دهند ؛

    i. ستار خان و باقرخان یزید زمان بودند بخاطر اینکه تلاش میکردند تا سیستیم شاهنشاهی را به جمهوریت تبدیل کنند تا تودۀ مردم به افرادی مثل رضا پالانی، دخترش اشرف و پسرش محمد رضا نیازی نداشته باشند تا با ساختن شهرنوها و پخش مواد مخدر، اعتیاد و روسپیگری را در ایران فرهنگ کنند.
    ii. محمد قلی مجد یزید زمان است بخاطر اینکه ثابت میکند در زمان رضا پالانی یازده میلیون ایرانی از قحطی جان باختند
    iii. چگونه اردشیر ریپورتی جی با کودتای 1299 تاج شاهی را به سر رضا پالانی گذاشت.
    iv. رضا پالانی چگونه هزاران زن را روانۀ » شهر نو » ها کرد
    v. زمانیکه اردشیر ریپورترجی تاج شاهی را به سر رضا گذاشت، رضا یک مهتر بود. زمانیکه رضا پالانی از ایران فرار کرد یکی از ثروتمندترین شخص در دنیا بود.
    vi. رضا پالانی چگونه در سال 1927 امتیاز شیلات دریاچۀ خزر را به روس ها واگذار کرد
    vii. رضا پالانی چگونه قرارداد نفتی دارسی را در سال 1933 امضاء کرد
    viii. شاپور ریپورترجی چگونه با کودتای 28 مرداد تاج شاهی را به سر محمد رضا گذاشت.
    ix. محمد رضا شاه پهلوی پسر رضا پالانی موقع فرار از چنگ عدالت در سال پنجاه و هفت، 36 میلیارد دلار از اموال مردم را با خودش برد.
    x. در زمان شاه مامورین ساواک برای اعتراف گیری از زندانیان سیاسی به آنها تجاوز جنسی می کردند.
    xi. شعبان بیمغ ها و پری بلنده ها باعث سر بلندی جامعه هستند
    xii. شاه با دادن حق توحش به دیگران باعث سربلندی ایرانی ها شده بود.
    xiii. در زمان شاه مردم در حلبی آبادهای طهران عشق و حال میکردند
    xiv. شاه اب هیرمند را چگونه از دست داد
    xv. شاپور بختیار، رضا پهلوی و پهلوی طلب ها با کودتای نوژه آتشی را افروختند که ثمرۀ آن هشت سال جنگ ایران – عراق، یک میلیون کشته و و ویرانی خیلی از شهرها را از هر دو طرف در بر داشت.

  450. ghsxfg@yahoo.com Says:

    فرهنگ روسپی گری و اعتیاد در ایران
    ارمغان خاندان گند پهلوی هست

    تمام تلاش ستار خان ها و باقر خان ها در این بود که سیستم شاهشاهی را به جمهوریت تبدیل کرده و ملل ایرانی را به سر منزل مقصود برسانند ولی دست های ناپاک رضا مهتر را از طویله بیرون کشیده و به تخت خونین سلطنت پادشاهی نشاندند تا تمام زحمات آن بزرگ مردان را زیر پا له کند و سیستم پادشاهی را دوباره حیا کند. در زمان رضا مهتر:

     ایران به سه منطقۀ تقسیم شد. شمال در دست روس ها، جنوب در انگلیس ها و در مرکز هم هرج و مرج به تمام معنی حکمفرما بود. تا سقوط حکومت پهلوی در سال 57 هر خارجی که وارد ایران میشد از شاهزادۀ پارسی حق توحش میگرفت.

     بر اساس تحقیقات دکتر محمد قلی مجد، در زمان رضا مهتر یازده میلیون ایرانی از قحتی جان باختند و رضا مهتر با دویست میلیون تومان آن زمان که معادل بودجۀ چهار سال ایران میشد، از ایران گریخت.

     فرهنگ کردن اعتیاد و روسپی گری در ایران. ( من در اینجا فقط به فرهنگ کردن مصرف مواد مخدر و روسپی گری بطور مختصر اشاره میکنم

    درهر مملکتی یک عده از زن ها به دلایل مختلف به فاحشه گی کشیده و یا کشانده میشوند و دولت های مردمی و دل سوز که از طرف ملت انتخاب می شوند، با فراهم کردن امکانات اولیه از یک طرف و کوش مالی دادن آنها از طرف دیگر، مانع کسب و کارشان میشوند تا جامعه به فساد کشیده نشود. رضا مهتر که خودش شدیدآ تریاکی بود، با آن عقل کوچکش که محدود به طویله و چندتا اسب میشد، زال ممد قاچاقچی و غمار باز معروف طهران را مامور کرد تا دویست خانۀ کوچک و پر اطاقی را مثل لانۀ زنبور دیوار به دیوار در جمشید طهران بسازد و زنان را به هر طریق ممکن به آنجا بکشانند تا ایران مدرن شود.

    بعد از کودتای 28 مرداد 32 پسرش محمد رضا شاه برای سوپر مدرن کردن ایران قدم های بزرگی را برداشت و در نتیجه این خانه ها چندین برابر شدند. یعنی دو خیابان بزرگ هم به آن اضافه شدند. در یک خیابان خانه های شخصی زنان فاحشه بودند و در خیابان دیگر، خانه های محل کسب و کارشان. اولی را » نجیب خانه » جمشید و دومی را » شهرنو » . اطفال خردسالی که در خانه های جمشید » نجیب خانه » اقامت داشتند به خیابان دوم راه نمی دادند. پلیس اطفال کم سن و سال را اگر در » شهر نو » می دید، جمع آوری میکرد. آنها مثل کرم در خیابان دوم می لولیدند. اغلب وقتی به به سن 14 – 15سالگی میرسیدندد، به جمع خیابان اولی می پیوستند. دخترها در اختیار مردهای مسن گذاشته می شدند و پسرها خود نان آلوده به انواع بزهکاری را در می آوردند. مخارج خانه های که سر قفلی بودند از محل کسب برداری جنسی بود. بندرت پدر اطفالی که در خیابان دوم ولو بودند، معلوم می بود. پسرها از همان 12 – 10 سالگی جیب بری و قاچاق مواد مخدر را شروع و یا نوچۀ یکی از چاقو کش ها، دزدها، و اوباش های مثل ممد پلنگ می شدند و تن به رابطۀ جنسی نیز می دادند. بیشتر زندانیان کم سن و سال دوران شاه در زندان های ایران را همین عده تشکیل می دادند. جمشید زیر نظر اشرف پهلوی به مرکز توزیع مواد مخدر تبدیل شده بود. هر روز صبح زود کنار یکی از نجیب خانه عده ای از این پسرهای جوان به زحمت روی زمین نشسته و برای بیداری و سر پا ایستادن هروئین زیر بینی یگدیگر میگرفتند.
    شب های که مادر این اطفال قرار بود زیر فاحشه بازها، صدای هر حیوانی را در بیاورند. این پسر بچه ها را از خانه بیرون میکردند و آنها در کوچه ها، شب را به صیح می رساندند. و این ملاقات های شبانه در طول تمام شب های هفته و ماه های سال ادامه داشت. در همین خانه ها، دخترها 12 – 14 ساله مورد اولین تجاوز جنسی قرار می گرفتند و سپس در سال های بعد خود به زنی سابقه دار و آشنا به این حرفه اشرف پهلوی وار تبدیل می شدند.

    حسن زنجیری، هفت کچلان، ممد پلنگ، شعبان بیمغ کبیر، سمین بی ام وه، پری بلنده، اشرف چهار چشم، شهلا آبادانی و پری سیاه از اوباشان، فاحشه ها و قوادهای » شهرنو » بودند که به ریاست اشرف پهلوی در کودتای 28 مرداد نقش مهمی را بازی کردند که بعد از به قدرت رسیدن محمد رضا پهلوی، مسئولیت فاحشه خانه ها و پخش مواد مخدر را در کل ایران بعهده گرفتند که ثمرۀ آن امروزه فرهنگ » اعتیاد و روسپیگری » در ایران است. در اوائل انقلاب اکثر همین اوباش ها بدستور آیت الله خلخالی اعدام شدند
    یکی از اوباشاان مشهورشهرنو ممد پلنگ با صدها نوچۀ اش بود که موقع محاکمه به خلخالی گفته بود،
    حاچ آقا، به مولا علی قسم، من ممد پلنگ نیستم، من ممد پنبه ام
    خلخالی گفته بود، چه ممد پلنگ باشی، چه ممد پنبه، باید تیرباران بشی، وایسا بغل دیوار

    بعضی از دووکتوررهای سلطنت طلب که دوکتورای خودشان را در گه خوری گرفته اند میگویند، صادق خلخالی چندین بار به قبر رضا شاه پهلوی ریده است! ای کاش رضا پالانی در ایران قبری داشت و صادق خلخالی هم بهش می ریده. مسله اینجاست که رضا پالانی در ژوانسبورک به درک واصل و در همانجا هم چال شده است.
    اوباشان معروف به سلطنت طلب بعد از کودتای نوژه و سرخورده شدن از رئیس صدام حسین به دو گروه عمده » فدائیان انگلیس » و » فدائیان امریکا » تقسیم شده اند و بیشتر وقت خودشان را بخاطر یه تکه استخوان در گرفتن پاچۀ همدیگر میگذرانند

  451. ghsxfg@yahoo.com Says:

    زبان فارسی زبان بشو نیست

    اکبر شاه مغول که از وی به عنوان بزرگترین پادشاه در تاریخ هند اسم برده می‌شود، گسترۀ حکومتش از شهر قندهار در مغرب تا شهر داکا در بنگلادش در مشرق و از کشمیر در شمال تا سرحد شهر احمدنگر در جنوب امتداد داشت. او برای ایجاد وحدت ملی بهارات را به هندوستان تغییر اسم داد و زبان اردو را با اندکی لغات من در آوردی راه انداخت و بعد مذهبی جدیدی هم به اسم مذهب» آلهی » ایجاد کرد که معجونی بود از کارواکا، هندو، اسلام، سیک، مسیحیت، در دین » الهی » نفس پرستی، شهوت، اختلاس، نیرنگ، افترا، ظلم، ارعاب و غرور را نهی می‌کرد. کشتن حیوانات را عملی قبیح می‌شمرد. تقوا، ایثار و نجابت را اصول کار خود قرار داده بود.

    بعد از چند قرن حکمرانی مغول ها در هند، زبان اردوئی را که اکبر شاه با اندکی لغات من درآوردی راه انداخته بود به اسم هندی تغییر دادند و گفتند زبان هند و اروپائی. ( Indo – European ) حالا نه شبه سیاهپوست های هند شبیه اروپائی ها هستند و نه زبان اردو بیش از چند قرن عمر دارد.

    بهرحال، این گونه افکار و خیالات نوظهور در دربار اکبرشاه در هند موجب گردید که فارس های مجهول الهویه در ایران به هوس اختراعات عجیب و غریب افتاده و هرج و مرجی در عقاید بوجود آید. چند نفر فارس ابلهی که معلومات اندکی از حکمت مشایی، اشراق و لغت داشتند کتاب های بی اساسی بنویسند که یکی از آن ها کتابی است به اسم » دساتیر » تالیف و ساختۀ شخصی ناشناس که خود را ملا فیروز نامیده است. او تاریخی بی اساس و حرف های بی معنی و آمیخته به اصطلاحات فلسفی من درآوردی به اسم گروهی از پادشاهان و پیامبران ایران باستان که وجود خارجی نداشته اند وضع کرده است. به دنبال آن در طی سده های یازده، دوازده و سیزده هجری کتاب های دیگری نیز مانند شارستان، آیین هوشنگ و دبستان المذاهب با لغات من درآوردی پشت سر هم پدید آمدند و در نتیجۀ آن برخی از لغت نامه نویسان ایرانی مانند حکیم محمد حسین متخلص به برهان فریب این کتاب ها را خورده و پا در دام آن ها نهاده و یاوه گویی های آنها را به اسم لغت های واقعی در یکی از مشهورترین لغت نامۀ فارسی یعنی برهان قاطع وارد نمود و آن را در سال ١۰۶۲ ق منتشر کرد. این لغات من در آوردی بعد رفته رفته وارد ادبیات ایران شد و در اشعار نیمچه شاعرانی چون شیبانی و ادیب الممالک فراهانی داخل شد و قسمت های نادرست تاریخی دساتیر نیز در کتاب های چون بستان السیاحۀ، ناسخ التواریخ و نامۀ خسروان داخل گردید.
    از آن تاریخ به بعد بر اساس این خرافات لغوی و افعال و ترکیبات ساختگی و شیوۀ سست سبک جدیدی نیز بوجود آمد که نمونه ای از آن هنوز هم در بین فارس های مجهول الهویه رایج است و آن همان » فارسی سره » است و حتی مردی ابلهی از آن گروه در سدۀ سیزدهم گلستان سعدی را به فارسی سره تحریر کرد و به خیال خود شق القمر کرده و فارس ها حتمآ صاحب زبان خواهند شد.
    بطور خلاصه باید گفت که هیچ کتابی بعد از کتاب دساتیر، به اندازۀ کتاب » برهان قاطع » با آن لغات من در آوردی و زمخت اش فارسی های مجهول الهویه را گیج نکرده است.
    پاورقی
     کلمۀ اردو ترکی است به معنی قشون

     کلمۀ » هند » در شعرور نامۀ فردوسی آمده است. به احتمال زیاد فردوسی در زمان سلطان محمود غزنوی نمی زیسته ولی سفارش دهندگان شاهنامه عمدآ زمان قصه های شاهنامه را چنین تنظیم کرده اند

  452. ghsxfg@yahoo.com Says:

    تاریخ ساختگی ایران، فارس های مجهول الهویٍه
    و ناصرپورپیرار

    ناصر پور پیرار در تحقیقات اش ثابت میکند كه آنچه كه امروز با عنوان سابقۀ تمدنی سه سلسۀ ( هخامنشی، اشكانی و ساسانی) می‌شناسيم قصه‌ها و افسانه‌های تاريخی اند و بعد از هجوم نیزه اندازهای هخامنشيان كه با حكومت خشايارشا ختم می‌شود، جغرافيائی كه با عنوان شرق ميانه از آن ياد ميكند خالی از سكنه و هر گونه نشانه‌های سكونت و تمدن بوده است. پوربيرار با استناد به منابع مكتوب قديمه از جمله “عهد عتيق” دربارۀ نیزاندازهای هخامنشيان آراء ديگری عرضه می‌دارد و آراء خويش را به بوتۀ نقد و تطبيق با آثار باستانی و كتيبه‌ها ميزند و حقايق حاصل از اين نقد و بررسی او بسيار دقيق‌تر، عالمانه‌تر و مسئولانه‌تر از تحقیقات عرضه شده تا به امروز است. پورپيرار كوروش و نیزه اندازهایش را نه برخاسته‌ از» انشان » بلكه براساس داده‌های تورات كه قديمی ترين و دقيق‌ترين منبع باقی ‌مانده از آن عصر است چادرنشینان دوره گرد و گردنه بند می داند که توسط یهود کرایه شده اند برای نجات قوم يهود از اسارت در بابل. کورش و نیزه اندازهایش با کمک های عقلی و فنی یهود به بابل هجوم می آورند، آنجا را ويران میکنند،
    اسیران یهود در بابل را آزاد میکند، ثروت توقيف شدۀ آنان در بابل را به اورشليم باز می گرداند و معبد يهود در اورشليم را باز سازی میکند،

    پورپيرار معتقد است كه بعد از تسلط نیزه اندازهای هخامنشيان و يهود بر ملل ساكن منطقه، ملل مغلوب در پی رهائی خويش از زير سلطۀ يهود و نیزه اندازهای هخامنشی بر می آیند و طرح قيام عمومی بر عليه اين استيلا گران را می ریزند اما يهوديان پيش‌دستی كرده و با کمک نيزه اندازه های هخامنشی تمامی اين اقوام و ملل را سركوب و تدريجاً نابود می کنند و اين واقعه با عنوان “عيد پوريم” در كتاب استر از كتب عهد عتيق، بازگوئی كامل شده است. البته تمامی اين بحث‌ها در كتب مذكور ( دوازده قرن سكوت) به صورتی بسيار مفصل و قدم به قدم طرح و تحقیق شده، همراه با نقد تطبيقی منابع و بخصوص استنادات باستان شناسی. مؤلف دوازده قرن سكوت معتقد است كه بعد از اين واقعه‌‌ هستی اقوام منطقه رو به افول و نابودی گذاشته و يك خلأ تاريخی وحشتناك به وجود آمده كه آنرا با قصه‌های تاريخی و سلاطین و حكومت‌های کاذب پر كرده‌اند علی الخصوص با دو سلسله اشكانی و ساسانی كه تحقیقات باستانشناسی به هيچ وجه وجود تاريخی آنها را اثبات نمی‌كند و اين خلأ تاريخی با ظهور اسلام و آغاز مهاجرت دو قوم عرب و ترك، دوباره حيات بشری در اين منطقه جان می گیرد.
    مهاجرتهای تمدن سازی كه نژاد تراشان با پادوهای داخلی شان از آنها با عنوان تهاجم‌های تمدن براندازانه ياد می كنند بدون اينكه حتی صحفه‌ائی و برگی از آن آثار تمدنی موهوم در تحقیقات عالمانه عرضه كنند!. اين خلأ تاريخی دوازده قرنی را يافته‌های باستانشناسی به طرز شگفت‌انگيزی اثبات می کند و از اين 12 قرن سكوت يا به خيال نژاد تراشان قصه باف از اين 12 قرن شكوه!! اثر درخشان تمدنی حتی سكه‌ائی قابل شناسائی باقی نمانده است. سکه ای که به طور مشخص، مثلا با تحریر، تصویر و کدهای شناسایی مخصوص بتوان به آنها نسبت داد، وجود ندارد. چند سکۀ یک روی بسیار ابتدائی و بی ارزش را بدون دلیل به عصر نیزه اندازهای هخامنشی نسبت می دهند که خود تنگ دستی نژاد تراشان را جار می زند.

    همانگونه كه گفته شد محقق با تحقیقات دقيق يافته‌های باستانی از تمدنهای ما قبل » نیزه اندازهای هخامنشی” را در نهايت ترقی هنری و صنعتی می يابد اما با رسيدن به عصر نیزه اندازهای هخامنشی ديگر هيچ اثر تمدنی و صنعتی قابل عرضه‌ائی يافت نمی‌شود تا چند قرن بعد از ظهور اسلام و تازه آثار صنعتی و هنری كه سفالگر و صنعتگر دو قرن بعد از اسلام شروع به پديد آوردن آنها می‌كند چنان ناشی و هنر و صنعتش چنان ابتدائی است كه از نظر غنای هنری و صنعتی بس فقير‌تر و ضعفيفتر از آثار تمدنی ما قبل » نیزه اندازهای هخامنشی” است و پورپيرار اولين كسی است كه اين سؤال را با چنان جديتی پی‌ می گيرد كه بر سر آن همه تمدن های درخشان چه آمده است كه هنرمند و صنتعگر و سفال‌ساز دويست سال پس از اسلام هيچ شناختی از آن همه صنعت و هنر و آثار تمدنی ندارد چرا كه اگر می داشت طبعاً بايد وارث آن هنر و تمدن می بود و آثار دست ساخته‌اش هنرمندانه‌تر از اين می ‌بود. چه بر سر آفرينندگان و صاحبان اين آثار درخشان كه خبر از وجود تمدن هائی بس مترقی می دهند آمده كه سفال ساز و صنعتگر قرن سوم هجری هيچ اثری از خصوصیات آن همه آثار تمدنی من جمله سفال را در دست ساخته‌های خويش منعكس نمی كند و اين نيست جز به دليل اينكه صنعتگران قرن سوم هجری هيچ اطلاعی از آن تمدنها و آثار تمدنی نداشته و اين بی خبری منطقاً اتفاق نمی‌افتد مگر اينكه ركود و فاصلۀ انحطاطی ما بين اين دو بوده باشد، اين است كه پورپيرار طراح و مدافع دكترين 12 قرن سكوت است كه با ظهور نیزه اندازهای هخامنشيان آغاز و با ظهور اسلام و مهاجرت اقوام عرب و ترک به اين سرزمين پايان می‌يابد و در تحقیقات اش چنان دقيق و موشكاف است كه هيچ صاحب قلمی تاكنون اين دقت و تعهد نبوده است. طراح چنين دكترينی منطقاً به اين نتيجه می‌رسد كه تاريخی كه به خوردما می دهند سرشار از جعل و کذب است و تحقیقات چند موارد از اين جعليات و به خصوص جعل كتيبه‌ و ابنيه در اطراف شيراز به اثبات جعلياتی حقيقتاً تكان دهنده انجاميده است كه خشم و تأثر هر انسان عاقلی را بر می‌انگيزد.

    در اولين نگاه شايد آراء ناصر پورپيرار بسيار تكان دهند و غير قابل باور به نظر بيايد چرا كه تمام تصورات تاريخی كه تاكنون و عمدتاً اروپائيان يهودی ساخته و در اذهان ما قالب كرده‌اند را در هم می‌ريزد و بسی بغرنج به نظر می رسد اما برای كسی كه تعصبات ابلهانۀ كورش نیزه انداز نكرده باشد و بی‌هيچ گونه پيش‌داوری و با دقتی مسوولانه محققانه كتابها و آراء او را خوانده و تحقیق كند، مجهولات بسياری گشوده خواهد شد و نيز حقايق بسياری آشكار خواهد شد و نادانسته‌ها و ناگفته‌های بس تامل برانگيز بسيار. اما دريغ كه در اين اوضاع وانفسا كسی را آن دغدغه و تعهد نيست كه جوينده‌ای چنان باشد و هر كسی سرگرم تعصبات كهنه و توهمات خويش است تعصبات و توهماتی گاه بسيار ابلهانه و لجاجت‌آميز، دريغ از ساحت مقدس خرد و آدم حقيقتاً نمیداند چه كند در برابر اين بلاهت‌های كهن مثلاً اظهارات استاتید تاريخ در دانشگاههای معظم كه “اساتيد وقت خواندن اين همه كتاب ها را ندارند و ناصر پورپیرار کمونیست است
    پاورقی
     ( انشان، حوزۀ فارس کنونی قبل از به قدرت رسیدن نیزه اندازهای هخامنشی از مراکز مهم یهودیان تبعید شدۀ فریسی، توسط بخت النصر بوده است. )
     تلفظ صحیح هخامنشیان، خاخامنشیان است. خاخامنشیان گروهی از خاخام های یهودی بودند که افسار نیزه اندازهای کورش و داریوش را در دست داشتند.
     پارس در کتیبه ها بصورت پارسواش آمده است.
     کلمۀ آریا در کتیبه ها به معنی شورش آمده است.

  453. ghsxfg@yahoo.com Says:

    سند تراشی نژاد تراشان
    برای خلیج عرب
    نژاد تراشان با پادوهای داخلی شان با برپا کردن انواع هیاهوها در اطراف تخت جمشید، پاسارگاد، نقش رستم، اخیرآ در رابطه با خلیج مثلآ فارس می خواهند از آب هم کره بگیرند از دید یک متفکر آزاد که به کنکاش عالمانه، عاقلانه و آکادمیک متعهد می ماند و علاقمند است به شرحی که خواهم آورد، اصولآ اطلاق هر آب، خاک، شئی و گذرگاهی به» فارس » منطق تاریخی و باستان شناختی ندارد و دلیلی مورد تائید عصر برای توجه به این اسم مگر از زمان حکومت رضا مهتر به چنگ نمی آورد و آنچه به دنبال می آید بخشیدن اسم و صدور قباله ای برای آن خلیج به این یا به آن نیست. بلکه دعوت دیگری است به تفکر عمیق و گریز از موهومات موجود.
    در تاریخ و جغرافیای شرق میانه تا زمان داریوش، به اسم فارس بر نمی خوریم و حتی کورش در خدمت یهود نیز که اولین ماموریت دریافتیش از یهود تخریب و آزاد سازی اسیران و ثروت یهود بوده، در تنها نشانۀ وجود و حضور خود که گل نبشتۀ بابلی اش باشد از وجود قوم و جغرافیای به اسم فارس بی خبر است. چنانچه با سرکرده ای به اسم هخامنشی هم آشنا نیست. در واقع بنابر ملاحظات موجود و حتی اگر متن کتیبۀ بیستون را با قرائت و شرح کنونی معتبر بشناسیم، میتوان عنوان کرد که کلمۀ » فارس » برای اولین و آخرین بار در کتیبۀ سنگی و گزارش نظامی داریوش در بیستون آمده که کشف مبنا و معنای قومی و جغرافیائی از فرط پریشان نویسی در کتیۀ بیستون ناممکن است.
    داریوش شاه گوید » مردی نبود نه پارسی نه مادی و نه از دودمان ما که آن گئومانای مغ را از شهریاری محروم کند.» داریوش بیستون ستون یک بند 13
    اگر بنا را بر مبنای این نوشتۀ همزمانی بگذاریم، که علاوه بر تورات، حاوی برخی اطلاعات تاریخی از عصر نیزه اندازهای هخامنشی است، مسلم میشود که داریوش خودش را پارسی نمی دانسته. چرا که در متن بالا دودمان خودش را از پارس ها و مادها جدا میکند. پس تصریح داریوش بر جدائی دودمان خود از مادها و پارس ها دلیل دیگری است که مورخ او را بیگانه ای احتمالآ یهودی بشناسد. از جهت دیگر داریوش در آمار پایانی کتیبه اش از میان 9 شاه مغلوب، سه اسم را فارسی معرفی میکند. گئومانا، مرتیا و هیزدانه چنانکه بارها از شورش مادها میگوید که بی تعلقی او به فارس ها و مادها را تائید میکند. اما در عین حال شش بار و همراه خود در ماجرای کودتاش علیه اولاد کورش ویندفرن، اوتان، گئوبراو، ویدن، بگابوخش و اردومنیش و نیز غالب سرداران اعزامی اش برای سرکوب مقاومتها را فارس معرفی میکند و شگفت انگیزتر از همه در بند 40 از ستون سوم همان کتیبه مینویسد.
    داریوش شاه گوید » مردی وهیزدانه اسم از شهر» تاروا » اسم در سرزمینی » یاتیا » اسم پارس ساکن بودند او دومین شورش را در پارس برپا کرد و به مردم گفت من بردیا پسر کورشم سپس سپاه پارسی کاخ من، که قبلآ از » یادایا » آمده بودند نافرمان شدند به وهیزدانه پیوستند و او در پارس شاه شد «.
    اگر قرار را بر حکومت عقل و نه صباوت تعصب قرار دهیم، جز جدا کردن تعلق داریوش به پارسیان، که هنوز نمی دانیم چه کسانی هستند و یا معنی لغت را چگونه باید تشخیص داد، حاصلی ندارد، از مجموع مفاد این اشارات کتیبه بیستون و نشانه های دیگری در همان متن به اجمال میتوان گفت که پارسیان در آن کتیبه منزلت و اعتباری نزد داریوش نداشته اند که خلیج و آب راهه و اقلیمی را به اسم آنان بخواند
    دایوش شاه گوید» پس از آن من به مقعد آن » وهیزدانه » و برجسته ترین پیروان اش، در شهری به اسم » اداوچی » در پارس تیر فرو کردم. این است آنچه من در پارس انجام دادم. داریوش کتیبۀ بیستون، بند 43
    پس فارس شناختن داریوش، محل و مستدرک منطقی ندارد و نمی توان او را دارای چنان تعلق خاطری به پارسیان شناحت، که اجازه دهد کسی سفره ای از متصرفاتش را به اسم آنها معرفی و مشهور کند و از آن که در حال حاضر و بر اساس اسناد محکم و مشهور، که از مسیرهای مختلف رخ داد » فاجعۀ پوریم » و در پی آن توقف کامل هستی شرق میانه را تا طلوع اسلام اثبات میکند. پس نیاری اسم گذاری خلیجی، در منطفۀ که پس از آن اقدام پلید اثری از حیات آدمی باقی نمی گذارد، در زمرۀ مضحکات عالم است. بعلاوه و با این فرض که نیزه انداز های هخامنشی را فارس بشناسیم، نمی توان به یاد حضور آنان در منطفه و تجلیل از نسل کشی شان، خلیجی را به اسم آنان ذخیره شده گرفت. بدین ترتیب باید یکسره بر آن سلسه شبه اسنادی که بر مبنای آن مدعی میشوند آب راهۀ شمال غرب بحر هند را، از قدیم الایام خلیج فارس خوانده اند، توجهی کرد و بعنوان عرضۀ دلائل لازم، کافی است به بررسی چند الگو از میان آن به اصطلاح اسناد بپردازیم.
    به فرمان منطق و عقل، مخیلۀ هیچ صاحب فکر جغرافیای، اگر فرض را هم بر وجود و ظهور چنین کسانی قرار دهیم، تا 400 سال قبل، فرم معینی برای دنیا نمی شناخته اند تا به ترسیم نقشه ای از آن بپردازد زیرا تا زمانیکه هیچ کشتی و ناخدائی به اکتشافات اقیانوس ها نرفته، تصور، تخیل و تعیین ابعاد معینی از دنیا، که ارتبات خشکی ها و بحور را مصور کند، حقه بازی شمرده می شود. باوجود این در آخرین شاهکاری سند تراشان، یعنی انتشار مجموعه ای گران قیمت به اسم » خلیج فارس در نقشه های کهن» که معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با کمک موسسۀ جغرافیای و کارتوگرافی سحاب در اردیبهشت 1384 و بمناسبت نمایشگاه کتاب منتشر کرد، با گروهی نقشۀ جغرافیائی، از چهار هزار سال قبل تا قرون اخیر بر خورد میکنیم که در نگاه اول، بدون استثنا و به شرحی که می آورم، جعلی بودن تک تک آنها معلوم است.
    » اسم خلیج فارس، اسمی برخاسته از تاریخ، فرهنگ و تمدن بشری است و جایگاهی عظیم در میراث مشترک بشریت دارد. ما به عنوان ایرانی بر خود می بالیم که نگین خلیح فارس زینت بخش سرزمین مقدس ایران اسلامی است. کتاب حاضر تلاشی هر چند کوچک برای تعمق در بارۀ اسم ماندگار خلیج فارس است. اما میتواند بهانه ای برای آغاز یک حرکت در جهت نقش دهی به آرزوهای قدیمی ملل دنیا، یعنی پیوندهای فرهنگی باشد. زیرا خلیج فارس از قدیم الایام عامل مهم و اساسی در شکل دهی به روابط فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و تجاری ملل مختلف دنیا اعم از چینی، هندی، عرب و غیره با ملیت ایران بوده باشد. وجود راه ابریشم بحری خلیج فارس در ایران باستان توانسته بود جایگاه ایران متمدن را به دیگر تمدن ها معرفی نموده و از این رهگذر بحری امکان سفر برای سیاحان و جهانگردان و به ویژه جغرافی دانان فراهم نماید. برگزاری سالن خلیج فارس در هجدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و چاپ این کتاب تلاشی کوچک برای مستند سازی بیشتر اسم خلیج فارس است توجه فرهنگ دوستان، دانشگاهیان و دانشمندان به این اقدام توجهی شایسته و در خور اسم خلیج فارس است. » خلیج فارس در نقشه های کهن، مقدمه »
    ظاهرا این متن پر از شعارهای آب دوغ خیاری را یکی از وزرای فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی نوشته است تنها چنین آدم ضعیف العقلی می تواند در ایام قدیم » راه ابریشم دریای خلیج فارس » برای ایرانیان بگشاید و از آنجائیکه که می دانیم حتی اگر از زمان خلقت آدم نیز وجود آب راهه ای به اسم خلیج فارس را مسلم بگیریم باز هم این آب راهه ی مسدود هرگز نمی توانسته گذرگاه بحری سیاحان، جهان گردان و جغرافیا دانان قرار بگیرد، زیرا علاوه بر این که سیاح، تاجر و جغرافیا دانی را از آن دوران معرفی نکرده اند که از راه ابریشم دریائی » گذشته باشد بلکه اصولآ از این خلیج به هر سو تا قرن قبل ناممکن بوده است. راه بحری طاقت فرسا و طولانی از مسیر دور بر گردان آفریقا را نیز زمانی گشودند که ایرانیان همانند سراسر تاریخ خود، مطلقآ و از هیچ باب قدرت و اسباب و نیاز به دریانوردی نداشته اند. احتمالآ مقدمه نویس کتاب خلیج فارس در نفشه های کهن » که اجازه داشته اسم وزیر ارشاد قبلی را زیر نوشته هایش بگذارد، قصد داشت بی خبری خویش را از اوضاع و احوال تاریخ و جغرافیا را زیر اسم وزیر ارشاد پنهان کند. با این همه خیال دارم دعوت انتهائی مقدمه بالا را لبیک بگویم و به مطالب این کتاب بی اساس بپردازم که حتی یک خط، نقش و رنگ قابل دفاع در نزد صاحبان عقل ندارد و تنها برای پیشینۀ اسم » خلیج فارس » تا دو قرن قبل، که فارس شناسی از نوع یهودی آغاز شده، قابل استفاده است.
    در کتاب » خلیج فارس در نقشه های کهن » 123 رسامی مختلف آورده اند که فقط نیمی از آن به قبل از عصر دریانوردی گسترده، یعنی قرن 14 میلادی، متعلق است و قدیمی به حساب می آید و به اختصار در ابتدا بگویم که غالب نزدیک به تمامی این رسامی های به اصطلاح قدیمی، اصل نیستند و برابر توضیحی که در کتاب ارائه می دهد، تمام آنها را پس از قرن پانزدهم میلادی کپی کرده اند! حالا جواب اینکه چگونه کپی های جدید از تصاویر و رسامی های قدیم را میتوان سند قرار داد، بر عهدۀ سازندگان کتاب » خلیج فارس در نقشه های کهن » است

    این نمونه ای از رسامی های ارائه شده در کتاب » خلیح فارس در نقشه های کهن » است. که عینآ از صفحۀ 12 آن کتاب برداشته ام. کتاب این رسامی را نفشه ای از آفریقا معرفی میکند که به وسیلۀ پولیبیه اسمی ظاهرآ 100 سال قبل از تولد عیسی مسیح کشیده است. در کنار این نقشه توضیحات را آورده اند.
    » 10 – نقشۀ آفریقا از پولیبه (ولیبوس » 164 سال قبل از میلاد مسیح. نسخۀ اصلی این نقشه توسط برتیوس در کتاب » Geographia Vetus Lutetiae» تفسیر و باز سازی و در سال 1630 میلادی در پاریس چاپ و منتشر شده است » . کتابخانۀ دانشگاه لایدن»
    به این ترتیب این تصویر اصل نقشه ای نیست که پولیبیه اسمی در 2100 سال قبل کشیده زیرا آن را به زبان یونانی نمی بینیم و خودشان اعتراف میکنند که برتیوس اسمی در قرن هفدهم میلادی آن را تفسیر و بازسازی کرده و چون از نحوه و حدود تصرفات در این بازسازی ها چیزی نمی نویسند، پس ارائۀ چنین نقشه هائی به بازار بردن رسمی جعلیات است اما هنوز این بنیان اعتراض من به رسامی نیست. اشکال در آن جا بروز میکند که از پولیبه بپرسیم این نقشۀ دقیق از آفریقا را، که با آحرین اطلاعات ماهواره ای امروز مطابق است در 100 سال قبل از میلاد یعنی 1500 سال قبل از کشف آفریقا، چگونه به ذهن آورده است. و چون منطقا و بر اساس محاسبات و ممکنات پولیبه ای نبوده تا پاسخ ما را بیاورد، از وزارت ارشاد و مدعیان ذکر نام خلیج فارس در نقشه های کهن سئوال می کنیم که اگر نقشه ای که از اصل قلابی است و رسامی آن در زمانی که ادعا میکنند ممکن نبوده است، نوشته باشند » خلیج فارس » آیا میتوان به عنوان مستند اسم قدیم آن خلیج ارائه داد؟

    این هم اولین تصویری ست که در کتاب » خلیج فارس در نقشه های کهن » چاپ کرده اند. برای ایجاد فضای مناسب تفریح، به شرحی توجه کنید که در ذیل این عکس در صفحۀ 9 کتاب آورده اند.
    » 1 . لوحۀ گلی منقوش از آثار کهن بابل در حدود 2 تا 3000 سال قبل از میلاد روی لوحه، نقشه دنیای بابلیان را نشان میدهد و در پشت آن شرح نقشه حک شده است. در این نقشه بابل و آشور در احاطۀ » خلیج فارس دیده میشود. سایر نقاط را به » نواحی دیگر خوانده اند. اصل این لوحه در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
    پس 4000 سال قبل یعنی 1500 سال قبل از پیدایش قوم با عنوان پارسیان، جغرافیدانی در بابل، با پیش بینی ضرورت و لزوم وجود خلیجی به اسم فارس، اشاره به آن را در رسامی اش منظور کرده است. آیا به راستی این نژاد تراشان و سند تراشان نهایت ابلهی خودشان را ثابت نمی کنند؟ آیا توسل به چنین دست آویزهای سست و مسخره خود بی بنیانی فکر سند تراشان را جار نمی زند

    این هم رسامی دیگری، ظاهرآ میراث مانده از جغرافیدانی دنیای کهن که سازندگان » خلیج فارس در نقشه های کهن » با ذوق و شوق تمام در صفحۀ 11 آن کتاب و با شرح زیر چاپ کرده اند.
    » 7- نقشۀ دریانوردی جهان، از سنت بوخارتوس، دورۀ تاریخی 1500 تا 500 سال قبل از میلاد این نقشه در سال 1842 میلادی توسط آلبرت فوربیگر تفسیر و بازسازی شده است و نسخۀ اصلی در کتاب Geographia Seu Phaleg et Canaan » او در سال 1692 میلادی منتشر شده است » . کتابخانۀ دانشگاه لایدن.
    ذره ای تردید ندارم که فراهم کنندۀ چنین متنی برای ذیل این تصویر روانی کامل بوده زیرا چنانکه میخوانیم سنت بوخارس اسمی در زمان نامعین از وضعیت کشتی رانی دنیا از 3500 سال تا 2500 سال قبل نقشه ای فراهم آورده است که در آن تمام اطلاعات امروزی چند قاره منعکس است. میگویند همین نقشه را آلبرت فوربیگر در سال 1692 در کتابش اش به اسم » Geographia Seu Phaleg et Canaan » منتشر کرده است و اگر سوال کنیم در سال 1692 که هنوز چاپ تصاویر سیاه و سفید متداول و ممکن نبوده از چه راه و در کدام چاپ خانه این رسامی رنگین را چاپ کرده اند بلافاصله به جای جواب و تعقل مرا به ضدیت با افتخارات ایران متهم خواهند کرد.

  454. ghsxfg@yahoo.com Says:

    من دختر آریائیم محتاج محبت و تو عرب کیر کلفت تنها علاج دردمی

    بگذار به یاد کیر کلفت تو بسوزد کسم، ای عرب
    آتش کسم است گواه سخنم، ای عرب
    به یاد کیر تو، جلق بزنم هر روز من، ای عرب
    صبح که از خواب بیدار میشم، کیر توست در دهنم، ای عرب
    از داغ دوریت خون گریه کنم، ای عرب

  455. gnhj@yahoo.com Says:

    زبان فارسی یکی از بی نظم ترین زبانهای دنیا است و از زمان اکبر شاه در هند هرچـه سره نویسان لغات معادل و همگنی برای 90% لغات عربی دخیـل در فارسی درست می کند، جامعه خود بخود این لغات گوشخراش، غـیـر معقول، نامأنوس و چندش آور را پس می زند یکی از ضعفهای زبان فارسی نداشتن صیغه، ساختار و نظام اشتقاقی است مثلاً عرب برای اصطلاح خارجی شارژ، بـدون هیچ مشکلی، از مصدر باب تفعیل، یعنی از لغت جدید » تشبیع» استفاده کرد و سریع در تمام کشورهای عربی شایع و رایج شد؛ ولی سره نویسان در فرهنگستان پس از سالها که خواستند مصدری مثل » پر کردن!» را بجای » شارژ » بکار برد، جامعه نپذیرفت و باز گفتند » شارژ» ….از زمان اکبر شاه در هند سره نویسان با یـک یا دو پسوند و پیشوند، معادلی برای کلمات خارجی درست میکند؛ اما چون پسوندها و پیشوندها جزوی از اسکلت اصلی زبان نیستند، مانند عمل جراحی قلب پیوندی و… پس میـزنـند و در ذهـن مردم جوش نمیخورند! مـثلاً سالیان سال است که آنها مرتبآ از رساناهای گروهی الفاظ گوشخراش بالا خانه را بجای بالکن، آسمان دره را بجای کهکشان، آسمان غرغره را بجای رعد و برق، آموزگار را به جای معلم، گرمابه را بجای حمام، تلفن همراه را بجای مبائل و بالگرد را بجای هلیکوپتر بکار می برند اما تلـفظ این لغات بخاطر غیر موزیکال و زمخت بودن پس زده می شوند

  456. ghsxfg@yahoo.com Says:

    ما فارس ها باید به صورت مان گچ بمالیم، به چشمانمان لینز آبی بزنیم، و موهای سرمان را طلائی کنیم بعد برویم جلوی دفتر ناصر پور پیرار داد بکشیم، ما المانی هستیم، آمده ایم تخمت را بخوریم.

  457. ghsxfg@yahoo.com Says:

    بیش از دو میلیون آریائی اصیل از مناطق فارس نشین ایران، افغانستان، از تاجیکستان، از کردستان ( ایران، عراق و ترکیه ) و از شبه قارۀ هند ریخته اند روی عن عرب ها در امارات، کویت و عربستان دارن نان عقل شان را میخورند. اگر عرب ها نرینند آریائی از گرسنکی می میرند.

  458. ghsxfg@yahoo.com Says:

    اخیرآ فریدون جنیدی از فارس های ابله 30 هزار بیت از شاهنامه را حذف کرده و گفته است که این اشعار شرم آور از فردوسی نیست! با این حساب باید قبول کرد که اشعاری به شاهنامه اضافه شده است حالا 50 هزار بیت، 40 هزار بیت یا شصت هزار بیت معلوم نیست اما سوال اینجاست که کی صلاحیت تشخیص آن را دارد که کدام قسمت از شاهنامه از فردوسی است و کدام قسمت آن از فردوسی نیست؟ شاید همان 30 هزار بیتی که فریدون جنیدی حذف کرده از فردوسی باشد و 30 بیت دیگر از فردوسی نباشد

  459. ghsxfg@yahoo.com Says:

    توسری خوری و نداشتن زبان از مشخصات آریائی هاست
     فارس ها منظور خودشان را با عربی شکسته می رسانند. کردها همیشه باید زبان دیگران را یاد بگیرند و هندی ها هم منظور خودشان را با زبان اردو می رسانند که اکبرشاه مغلول راه انداخته بود.

     فارس ها بغیر از زمان رضا پالانی همیشه زیر پای ترک ها له می شدند. و تاج شاهی را هم اردشیر ریپورتر جی به سر رضا پالانی گذاشت نه اینکه رضا پالانی استعداد داشته باشد و قدرت را در دست بگیرد

    کردها در طول تاریخ هیچ وقت در قدرت نبوده اند و همیشه دیگران به کردها حکومت کرده اند
    هندی ها هم بدتر از کردها و فارس ها هستند. چهار قرن متمادی مغلول ها در هند حکومت کردند و اکبر شاه مغول بزرگترین پادشاه در تاریخ هند محسوب می شود. بعد پرتقالی ها به هند آمدند، بعد از چند سالی هلندی ها، پرتقالی ها را از هند بیرون کردند تا اینکه که نوبت به انگلیسی ها رسید

    آریائی یعنی کودن و توسری خور.

  460. ghsxfg@yahoo.com Says:

    جوک افغانی

    1. تاجیک میگه
    مغول ها ما را آدم کرده نتوانستند. انگلیسی ها ما را آدم کرده نتوانستند. روس ها ما را آدم کرده نتوانستند. و حالا امریکائی ها هم ما را بیخی آدم کرده نمی توانند.. ما توله سگ به جهان آمده میکنیم، کلان که شدیم، سگ شده توانستیم، از جهان رفتن میکنیم. هیچ کس در جهان ما را آدم کرده نمی تواند. ما تاجیک جان هستیم، انسان واری زندگی کرده نمی توانیم.

    2. تاجیک از ازبک پرسان میکند، شما لسان دری فامیده می توانی؟ ازبک میگه: من حضرت سلیمان نیستم که لسان سگ را هم فامیده بتوانم.

    3. سازمان لواطکاران فارس شعبۀ قندهار اعلام کرد. بچه فارس ها اگاه باشند که برهنه خوابیدن زیر پشتون ها در روی چارپای و مدام فریاد کشیدن، » آی کورش فی امان » از بهترین عبادات محسوب میشود.

    4. تاجیک به ازبک میگه: شما دری خوانده می توانی؟ ازیک میگه: من دری خوانده نمی توانم ولی کس خواهر و مادر هر چه دری لسان هست، بیخی کرده می توانم.

    5. تلفظ تاجیک در کتاب های قدیمی بصورت تزک آمده است. تزک در زبان ترکی به فضولات حیوانی خشک شده میگویند. ترک ها در ایام قدیم تاجیک ها را تزک خطاب می کردند که این کلمه بعدها بصورت تاجیک در آمده است. کشور تاجیکستان فقیرترین کشور در بین 15 کشوری است که از روسیه جدا شده اند و امامعلی رحمانف رئیس همیشه جمهور این کشور فقیر قبلآ رانندۀ تراکتور در یک مجتمع کشاورزی بود که در سال 1371 با حمایت روس ها رحمان نبی را از قدرت خلع و خودش را رئیس همیشه جمهور تاجیکستان نامید. در بین تاجیک ها طفلی که در روز عید قربان بدنیا می آید، اگر مذکر باشد، اسمش را قربانعلی و اگر مونث باشد، اسمش را قربان گل می گذارند.

    6. در سال روز اعلام اتحاد فارسی زبان های، افغانستان، تاجیکستان و ایران، همه با صدای خیییییییییییییلی بلند گوزیدند

    7. دختر تاجیک با یک پسر پشتون در کابل عروسی میکند شب عروسی مادر دختره میگه، دخترم سی کن، این پشتون ها بیخی برپدر و مادر لعنت هستند، اگر این بچه گفت، اون سو گچ شو، خیر است برخی بیا خانه
    دختر تاجیک بعد از یک سال بر میگرده خانۀ پدرش، مادرش پرسان میکند. دخترم چه گپی است؟
    دختر تاجیک میگه، بخیر، شویم گفت، گچ شو این سو تا اولاد دار شویم بخیر من هم او را علا کردم امدم.

    8. طریقۀ پیام گذاشتن یه دختر تاجیک در چت روم

    مع دختر تاجیک جان هستوم . بخیر مع کس و کون بیخی کلانی دارم و بسیار مقبول دختر هستوم. کدام مردکه مع را یخ کرده میتواند؟ مع کون داده میتوانم، کس داده میتوانم، ساک کرده میتوانم و آب کیر را هم نوش جان کرده میتوانم

    9. شعر پشتون ها به فارس های لواط کار

    مع زمینم، تو هوا
    مع درختم، تو بهار
    کیر مع کون تو را سوراخ کرده میکند
    پاهای تو را باز کرده می کند
    اگر کونت را به هوا شل کرده بکنی
    یک نفس از ته دل علا کرده یکنی
    کیر کلانم تا ته کونت رفته می تواند
    کلۀ قرمزش تا روده ات رفته می تواند
    کونت بیخی مقبول است، دیگر لوسش کرده نکن
    کیر مع سهم توست، علا کرده نکن
    سهم کونت را بیخی ساک کرده بکن، عدالته
    سهم تو بیخی از سهام عدالته
    نقطه ضعف تو را مع فامیده می توانم
    ارزش کون مقبول تو را من فامیده می توانم
    سوراخ کونت نقطۀ ضعف تو است
    کلۀ کیرم بیخی توی سوراخ ضعفته

    10. آرشامه خانوم لیدر حزب کونی های فارس در پیشاور

    آرشامه خانوم با یک پشتون در موتر( اتوبوس ) ششته بودند، یکی به پشتون میگه: هو مردکه، شرم و حیا نامیکنی؟ برخی ایستات شو تا آرشامه خانوم ششته کند

    پشتون میگه: بخیر، مع بیخی مانده هستوم. دینه شب آرشامه خانوم از کانادا آمدند، کمرم بیخی درد میکند. نه مع کمر ایستات شدن دارم، نی آرشامه خانوم کون ششتن دارد تا صبا 9 بجه ما بیخی مصروف بودیم

    11. به آرشام پارسی رهبر سازمان لواط کاران فارس میگن، در دید شما کیر یه پشتون چقدر ارزش دارد؟ میگه:
    به هر چیزی میشه قیمت گذاشت بغیر از کیر پشتون. خدا وکیلی کیر پشتون چیز دیگر است. برای اینکه ارزش کیر پشتون برای شما معلوم شود، بهتر است بدانید که هر موقع یه
    پرشین گی بخواهد حالی بحولی بکند، حتما سری به قندهار در افغانستان و یا سری به پیشاور در پاکستان خواهد زد تا شبی را برهنه در روی چاپائی زیر پشتون، آی کورش فی امان گویان به صبح برساند

    12. دو اصطلاح » مرده گاو » و «روس کا باچه » یعنی چ
    اگر سر گاو بریده شده باشد، چشم هایش باز می مانند. و هر چند که چشم هایش باز هستند و ظاهرآ می بیند ولی هیچ گونه حرکتی از خودش نشان نمی دهد چون جان ندارد.
    در افغانستان و در خیلی جاها به تاجیک ها میگویند، مرده گاو یعنی مرد تاجیک مثل گاو مرده است که هر اتغاقی جلوی چشمش بیافتتد، هیچ گونه عکس العملی از خودش نشان نمی دهد. حالا زنش، دخترش کس بدهند یا اینکه پسرش کون بدهد، مرد تاجیک بیخیال است
    معنی مرده گاو در زبان عربی میشود قواد. عرب ها در امارت، ایرانی ها را فارس قواد خطاب می کنند.

    اگر پشتون ها، پاکستانی ها و هندی ها به تاجیک ها فحش بدهند، میگویند: » روس کا بچه » یعنی تخم روس. تاجیک ها فرهنگ مهمانوازی که دارند، زنانشان را در اختیار روس ها قرار میدادند در نتیجۀ این مهمانوازی پارسیانه، نسلی از تاجیک ها بدنیا آمد که دارای پدری روسی و مادر تاجیک بودند بعبارت دیگر، دو رگه هستند. به این نسل از تاجیک ها میگویند. تخم روس یا روس کا باچه

    13. درد دل گل اندام از جسم فروش های تاجیک افغانستان.

    نام خدا – مع از کابل جان هستم. مع کس و کون بیخی کلان و مقبولی دارم. بخیر- زمانیکه مع بسیار خرد بودم جسم فروشی را شروع کرده توانستم و حالا بخیر 25 سال عمر دارم. مع کس داده می توانم، کون داده می توانم و آب کیر را هم بخیر نوش جان کرده می توانم. مع بسیار بلا دختر هستم. الله، الله این ازبک ها چه کیر مقبولی دارند و جسم شان هم مو ندارد. بسیار مقبول بچه هستند. مع کیر جنرال دوستوم را بسیار خوش می کنم. نام خدا- جنرال دوستوم کیر بسیار کلان و مقبولی دارد. سی کن- جنرال دوستوم بیخی قندهاری واریست. او کون را بسیار خوش میکند. مع به او کون زیاد داده توانستوم. مع کیر جنرال دوستوم را بجای ناشتا و بعضی موقع هم بجای چاشنی نوشان می کنم. بسیار مزه دار است
    زنده باد کابل جان، زنده باد دبی جان، زنده باد کراچی جان و مرده باد ماسکو جان. روس ها بیخی بر پدر و مادر لعنت هستند. وقتی روس ها گفتن کردند که،
    مردکه های تاجیک بسیار مرده گاو هستند
    مردکه های تاجیک، زنکه های تاجیک را یخ کرده نمی توانند
    کس زنکه های تاجیک بسیار زشت و بدبو هست
    زنکه های تاجیک سالی یاک بار کس شان را کل می کنند
    زنکه های تاجیک سالی یاک بار جانشان را شستن می کنند
    زنکه های تاجیک خوب ساک کرده نامی توانند،
    مع بسیار خفه شدم و بسیار گریانم گرفت. ای بر پدر- مادر لعنت روس ها، چرا پس مردکه های پاکستانی و مردکه های عرب این گپ ها را زده نمی کنند و کس زنکه های تاجیک را بسیار خوش میکنند؟ خدا جان می داند که شما روس ها بیخی کافر و بر پدر- مادر لعنت هستید. بیخی دماغم خراب است، و بیخی مانده هستم. فی امان الله.

  461. gdd@yahoo.com Says:

    اهانت های فردوسی به زن ها
    چو زن زاد دختر، دهیدش به گرگ!
    که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ!
    …………….
    زبوی زنان موی گردد سپید!
    سپیدی کند از جهان نا امید!
    ………………
    مرا گفت چون دختر آمد پدید ببایست اش اندر زمان سربرید
    ……………….
    زن و اژدها هر دو در خاک به
    جهان پاک از این دو ناپاک به

  462. ghsxfg@yahoo.com Says:

    اهانت های فردوسی به زن ها

    چو زن زاد دختر، دهیدش به گرگ!
    که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ!
    …………
    زبوی زنان موی گردد سپید!
    سپیدی کند از جهان نا امید!
    ………….
    مرا گفت چون دختر آمد پدید
    ببایست اش اندر زمان سر برید
    …….
    زن و اژدها هر دو در خاک به

  463. gvcsvgv@yahoo.com Says:

    به خدمات اردشیر ریپورتر جی و پسرش شاپور ریپورتر جی در ایران میشود اشارۀ کوتاهی کرد

    1. انحراف مشروطه از آرمان هایش در ایران
    2. جلوگیری از ایجاد حکومت جمهوری در ایران
    3. بنیانگذاری سلسلۀ پهلوی
    4. خلعیت مصدق از قدرت مشروعش با کودتای 28 مراد 1332 و برگرداندن پسر رضا مهتر به قدرت از راه نامشروع ( کودتا )
    5. راه اندازی ده ها آتشکده در کرمان، یزد و طهران

  464. gdfg@yahoo.com Says:

    از مشخصات یک ایرانی اصیل، پارس کردن، قوادی، مزخرفات، شروور گوئی، دریوزگی،, چرت و پرت، هذیان گوئی، جعل تاریخ، شخصیت دزدی، با کیر دیگران داماد شدن، یاوه سرایی، هجویات، گنده گویی، پان بلوچ، پان عرب، پانترک سازی هست، تا لولۀ فاضلابی بترکد و گهی بیرون بریزد، تا دنیا بکام یک ایرانی اصیل بگردد

  465. ghsxfg@yahoo.com Says:

    از مشخصات یک ایرانی اصیل، پارس کردن، قوادی، مزخرفات، شروور گوئی، دریوزگی،, چرت و پرت، هذیان گوئی، جعل تاریخ، شخصیت دزدی، با کیر دیگران داماد شدن، یاوه سرایی، هجویات، گنده گویی، پان بلوچ، پان عرب، پانترک سازی هست، تا لولۀ فاضلابی بترکد و گهی بیرون بریزد، تا دنیا بکام یک ایرانی اصیل بگردد

  466. zvxbva@yahoo.com Says:

    در مقایسۀ نژادی رنگ ( پوست، مو و چشم ) در نظر گرفته میشود، و چون زبان ارثی نیست بلکه اکتسابی است بهمانخاطر در نظر گرفته نمی شود با این حساب فارس های اصیل در جنوب ایران از نژاد آفریقائی هستند.

  467. zvxbva@yahoo.com Says:

    نژاد تراش ها و زرتشت تراشی

    چنانچه منابع تاریخی حکایت می کند زرتشت ( شتر بد ریخت ) 500 سال قبل از میلاد، و یا 2000 سال قبل از میلاد و حتی 6000 سال قبل از میلاد شاید در بین النهرین، شاید در کردستان، شاید در آذربایجان، شاید در سیستان، شاید در بلخ و شاید هم در شمالغرب هند بدنیا آمده است و تاریخ مرگ و محل دفنش هم بر کسی معلوم نیست. حالا ذهن هر انسان جویا و حقیقت طلب به این سوال معطوف میشود که آیا این فاصله زمانی بسیار طولانی و مکان های بسیار دور از همدیگر خود بهترین دلیل بر افسانه ای بودن شخص زرتشت نیست. نظر چندتا زرتشت تراش را در زیر باهم می خوانیم.

    1. کنت می نویسد ” زبان کتیبه های هخامنشی زبان فارس هاست که زرتشتی بودند و اوستا می خواندند. اوستا متعلق به پیامبری است که در بلغ و خراسان ظهور کرد ولی کتابش را را به زبان مادی نوشته است که شباهتی به زبان کتیبه ها ندارد ”
    کسی نمی داند که زبان مادی چیست چون نه فقط کلمه و حرفی به زبان مادی یافته نشده بلکه حتی کسی نمی داند که ماد ها در کجا می زیسته اند پس کنت از کجا می داند که زبان اوستائی شبیه زبان مادی است؟ اگر مرکز مادها در نواحی کردنشین کنونی بوده است پس چرا زبان کردها به زبان کتیبه های هخامنشی و به زبان اوستا شبیه نیست؟
    2. علی اصغر حکم می نویسد « کوه خواجه در سیستان محل مرابقه و انتظار مردم بوده است نه بخاطر اینکه در انجا فقط ظهور ” سوشیانس ” را انتظار داشته اند بلکه از ان سبب است که زرتشت خود نیز در انجا زندگی می کرده است. »، ( تاریخ ایران بر اساس مدارک باستان شناسی، ص 113 )
    3. تفضلی ” کتاب دینی زرتشتیان اوستا نام دارد بدین جهت زبانی را که این کتاب بدان نوشته شده است اوستائی نامیده اند. جز کتاب اوستا هیچ اثری دیگری به این زبان پیدا نشده است. در خود اوستا اشاره ای به نام اصلی این زبان نشده است و حتی کلمۀ اوستا نیز در متون اوستائی نیامده است”
    4. جواد مفرد گهلان مینویسد، » یکی از القاب زرتشت ون جوت بیش یعنی درخت رنجزدائی است. این اسم از آنجا حادث شده است که مقر فرمانروائی زرتشت منطقۀ انگور خیز ( هوم خیز ) مراغه یا همان رعه زرتشتی در جنوب شرقی دریاچۀ ارومیه بوده است. »
    5. هاشم رضی زرتشت شناس می گوید: » در باره شناخت درست زمان زرتشت نمی توان داوری درست و حسابی کرد. علما از قدیم الایام تا به امروز تاریخ هائی یاد کرده اند که اندازه میان آنها تا شش هزار سال اختلاف دارد.» ( راهنمای دین زرتشتی، هاشم رضی، تهران، انتشارات فروهر، ، ص 2 )
    6. پریطوی راج Prithvi Raj در کتاب( 19000 years of world history ) 19 هزار سال تاریخ دنیا معتقد است که زرتشت متولد شمالغرب هند است نه بین النهرین ( ( Mesopotamia.
    7. بهار مینویسد ” خط اوستائی در زمان ساسانیان اختراع شده است و تا ان زمان متون اوستائی سینه به سینه میرسیده است
    اگر اوستا را در قرن ششم میلادی نوشته اند، پس آن اوستائی دیگر که بر روی 1200 پوست گاو نوشته بودند و اسکندر مقدونی آتش زد، چی بود؟
    8. دکتر اردشیر خورشیدیان در رابطه با اینکه چگونه می توان ثابت کرد که زرتشت در چه سالی متولد شده یا در چه سالی به پیامبری رسیده، میگوید. روز دقیق تولد هیچ پیامبری مشخص نیست. بین فرقه های مختلف مسیحی بین روز تولد حضرت مسیح(ع) پنج روز اختلاف است. در مورد روز تولد حضرت محمد(ص) هم اینچنین است. در مورد تاریخ دقیق تولد زرتشت هم در بین زرتشت شناسان اختلاف نظر وجود دارد وگرنه در بین پیروان زرتشت اختلافی نیست و همه زرتشتیان دنیا تاریخ تولد زرتشت را روز ششم فروردین ماه 1768 سال قبل از میلاد می دانند. ( پاسخ به پرسشهای دینی زرتشتیان، اردشیر خورشیدیان، تهران، انتشارات فروهر، چاپ 2، ص 16ـ 17 )
    حالا پنج یا هفت روز کجا و شش هزار سال کجا! خیلی فرق است! چند روز اختلاف در تولد شخصی، مشکل ایجاد نمی کند اما کسی که نمی دانیم سه هزار سال قبل متولد شده یا نه هزار سال قبل، نمی توانیم هیچ حرف و هیچ تاریخی را به او با اطمینان خاطر نسبت بدهیم. پس دانستن تاریخ حیات یک پیامبر هرچند بصورت تقریبی خیلی اهمیت دارد..
    اگر فرض را بر آن بگیریم که واقعآ زرتشتی وجود داشته و عده ائی هم 3 هزار سال قبل یا دو هزار پانصد سال قبل از جنوب سیبری به جنوب ایران ( مثل سیاهپوست های بندعباس، چهاربهار، بوشهر و آبادان) مهاجرت کرده اند. در آنصورت ظهور زرتشت قبل مهاجرت آریائی ها به جنوب ایران بوده است.

    اختلاف در تاریخ حیات، از چند صد سال قبل از میلاد تا چندین هزار سال قبل از آن است!! همچنین اختلاف در ذکر مکان و محل حیات او از دورترین نقاط شرق تا دورترین نقاط غربی این سرزمین، به اندازه ای است که هـیچ راهی برای تشخیص آن نیست!! گذشته از ایـنها، او چه پیامبری بوده که در تاریخ، هیچ اثر، نشان، یادی از خاندان پدری و یا مادری او، بلکه از نسل و بازماندگان او بر جا نمانده است؟!! آن هم با آن همه تاریخ نویسـانی که ادعا میکنند مثلآ آریائی ها داشته اند! آیا آن همه مورّخ نمی فهمیده اند که زمان و مکان و نسل و تباراین موجود خیالی(زرتشت) چه و کدام بوده اند؟!!

    ما در کتب تاریخی تا کنون ندیده ایم که شخصی معروف باشد و بیش از چند سال در تاریخ ولادت و درگذشت او؛ بیـش از چند فرسنگ، درمورد محل و مکان حیات و تبلیغات او ؛ و بیش از یک یا دو واسطه در بیان خاندان و نسب و پدران و نسل و بازماندگان او، با ابهامی مواجه شده باشیم !! پس بیش از حد بودن این اختلافات درمورد زرتشت، ازمحکم ترین دلایل بردروغی، افسانه ای، ساختگی و خیالی بودن اوست!

  468. zvxbva@yahoo.com Says:

    محمد رضا شاه پهلوی پسر رضا پالانی
    ژاندارم منطقه بود یا مزدور در منطقه بود؟

    اوباشان پهلوی طلب مثل همیشه سرشان را کرده اند به آخور این و یا آن و بدون محکوم کردن جنایات پهلوی ها و پهلوی طلب ها، می گویند، گذشته ها، گذشته و ما برای آینده فکر می کنیم. طبق معمول پهلوی طلب ها فکر می کنند که همه مثل خودشان شانپانزا هستند و حتمآ جنایات آنها را در کودتای سوم اسفند 1299، کودتای 28 مرداد، کودتای نوژه. و کشتار در انقلاب 57 را فراموش کرده اند در انقلاب پنجاه و هفت ، 135 هزار نفر بدست محمد رضا شاه و پهلوی طلب ها جان باختند. شاپور بختیار و رضا پهلوی با کودتای نوژه در تلاش بود تا اهواز را از ایران جدا کرده و ضمیمۀ خاک عراق بکند که منجر به جنگ هشت سالۀ ایران و عراق شد. در این مدت هشت سال جنگ بغیر از ویرانی شهرها نیم میلیون ایرانی کشته شدند.
    من در این جا مختصرآ به جدا شدن بحرین از ایران اشاره میکنم.

    محمد رضا شاه پهلوی پسر رضا پالانی برای جلوگیری از تنش‌ها و ایجاد آمادگی افکار عمومی برای جدایی بحرین، به عباس مسعودی مدیر مسوول روزنامه اطلاعات، مصطفی مصباح‌ زاده مدیر مسوول کیهان، داریوش همایون سردبیر آیندگان، عباس شاهنده مدیر مسوول روزنامه فرمان، کاظم مسعودی سردبیر آژنگ و محمدحسین فری‌پور مدیر مسوول صدای مردم ماموریت داد که مقالاتی در کم اهمیت جلوه دادن بحرین از نظر استراتژیکی و اقتصادی در روزنامه‌هایشان به چاپ برسانند و به مردم القا کنند که بهترین و کم هزینه‌ترین راه، جدایی بحرین از ایران است.

    با گذشت مدت زمانی اندک و در پی مخالفت عربستان که خود را حامی استقلال بحرین و دوست دولت آن معرفی می‌کرد از شیخ بحرین همانند رییس یک کشور استقبال کرد و شاه ایران دست به اعتراض زد. او در برابر این رفتار دولت عربستان سفر خود به این کشور را چند ماه عقب انداخت.
    محمدرضا شاه پهلوی پسر رضا پالانی در سخنانش در ۲۴ دی ۱۳۴۸ در جمع کارکنان وزارت امور خارجه گفت: من نمی‌توانم مثل دن‌کیشوت رفتار کنم.» البته شاه ایران پیش از این نیز در سخنانی غیرمنتظره نشان داد دیگر کار از کار گذشته است؛ او در دهلی نو (۱۴ دی ۱۳۴۷) گفت: « اگر عرب ها از ما فارس ها نفرت دارند و مردم بحرین تمایلی برای پیوست به ایران نداشته باشند، دولت ایران درباره ادعای ارضی خود نسبت به آن سرزمین پافشاری نخواهد کرد و خواست ساکنان آنجا را مشروط بر آنکه مورد شناسایی بین‌المللی قرار گیرد، می‌پذیرد.»
    به گفته امیر خسرو افشار، قائم‌مقام وزارت امور خارجه و مسوول مذاکره با دولت انگلستان، این موضع‌گیری جدید پسر رضا پالانی بنا بر توصیه‌های رییس اینتلیجنت سرویس انگلیس در طهران اتخاذ شده بود

    این وقایع آغازی بود که از آن پس هرگاه محمدرضا شاه سخن به میان می ‌آورد به قصد توجیه این رفتار خود بر می‌آمد. چنانکه در خاطرات اسدالله علم، وزیر وقت دربار آمده از جمله استدلال‌های شاه برای توجیه جدایی بحرین از ایران این بود که: «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند، به زبان عربی سخن می‌گویند و از فارس ها نفرت دارند. به لحاظ اقتصادی مجمع‌الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند، زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق‌الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز آن جزایر ارزشی ندارد، از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.» او صراحتا بر این نکته تاکید می‌کند که «من اهل این نیستم که به زور حضور لشگرم یک جایی را ضمیمه خاک خود بکنم.» و پس از آن تمام روزنامه‌های پرخواننده ملزم به آماده‌سازی ذهنی مردم شدند و در مسیر این رهیافت قدم برداشتند و به نتیجه رسیدند.
    در خاطرات علم آمده است: «گوینده رادیوی ایران چنان با افتخار و غرور خبر جدایی بحرین را خواند که گویی هم اکنون بحرین را فتح کرده‌ایم.»

  469. zvxbva@yahoo.com Says:

    وادار کردن دختران به فحشا در زمان کورش
    به موجب لوحه شماره ۲۵۲ در سال هشتم بقدرت رسیدن نیزه اندازهای کورش در بابل، دختری به نام تابموتو به دلیل اینکه پدرش یک سکه طلا و ده سکه نقره به مؤسسه مالی یا رباخانه اگیبی بدهی داشت، به گرو گرفته شد تا زمانی که پدرش بدهی خود را تسویه کند. دخترانی که به گرو گرفته می‌شدند، برای بهره‌کشی جنسی اجاره داده می‌شدند تا خسارت تأخیر را جبران کنند.
    برای آگاهی بیشتر بنگرید به: ترجمه پنجاه لوح حقوقی و اداری از زمان پادشاهی کورش، دانشنامه آشورولوژی و زبان شناسی، جلد سوم، دفتر سوم، لایپزیک، ۱۸۹۷
    سنگسار زنان در زمان کورش بزرگ
    سنگسار زنان در زمان تسلط نیزه اندازهای کورش بر بابل امری متداول بود و در مورد زنان زانیه اجرا می‌شد. در این مورد مردان از مجازات سنگسار معاف بودند، مگر آنکه به حرم و کنیزان شاه نظر داشتند.
    برای آگاهی بیشتر بنگرید به: ترجمه پنجاه لوح حقوقی و اداری از زمان پادشاهی کورش، دانشنامه آشورولوژی و زبان شناسی، جلد سوم، دفتر سوم، لایپزیک، ۱۸۹۷ (منبع زیر)؛ و نیز تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد یکم، مشرق زمین.
    Beitrage zur Assyriologie und Semitischen Sprachwissenschaft, Dritter band, heft 3, Leipzig, 1897.
    کورش سازنده بود یا ویرانگر؟
    سؤال این است: آیا کورش با آن نیزه اندازهایش شخصیتی سازنده داشت یا شخصیتی ویرانگر؟ پاسخ این پرسش ساده است، چرا که معیار آن ساده است. با توجه به اینکه از زمان کورش آثار سازندگی به دست نیامده؛ اما آثار و شواهد نابودی تمدن‌های بسیاری دیده شده است، می‌توان گفت که کورش شخصیتی ویرانگر داشته است. وقتی در راهروهای موزه‌ها قدم می‌زنیم و یا درصفحه های کتاب‌ها سیر می‌کنیم، می‌توان توجه کرد که هر آنچه آثار باستانی و هنری از تمدن‌های ایران‌ زمین و منطقه برجای مانده است، متعلق به قبل از کورش هستند. جام‌های مارلیک، جام‌های مفرغین لرستان، ابزارهای کشاورزی کاسی، زیورآلات و هنر فلزگری زیویه، تندیس‌های املش و کلاردشت، و بسیاری ساخت‌وسازهای زیبای هنری و فنی دیگر که آخرین نمونه‌های آنها متعلق به ماقبل سلطه کورش است و پس از غلبه او نشانه‌ای از آنها در موزه‌ها و کاوش‌های باستان‌شناختی دیده نمی‌شود. علاوه بر همه اینها، چنانکه می‌دانیم در زمان کورش و حتی در زمان دیگر هخامنشیان نه تنها شهری ساخته نشده که حتی بقایای یک شهر شناسایی نشده است.
    کورش و بنیانگذاری کشور ایران؟
    یکی دیگر از فریبگری‌های نژاد تراشان با پادوهای داخلی شان این است که سعی می‌کنند کورش را بنیانگذار کشور ایران معرفی کنند. در حالیکه نه تنها در اسناد تاریخی چنین ادعایی نیامده، که حتی در زمان کورش و نیزه اندازهای هخامنشیان چیزی به نام کشور «ایران» وجود خارجی نداشته است. اما اگر منظور کشوری است که بعدها ایران نامیده شد، در اینصورت باید گفت که قدمت این کشور و تمدن بسا بیش از زمان نیزه اندازهای کورش است و چنین ادعایی موجب بی‌قدر کردن قدمت تاریخی یک تمدن کهنسال خواهد بود. کمترین آسیب چنین ادعایی این خواهد بود که مدعیانش نخواهند توانست از قدمت تمدن بیش از ۲۵۰۰ سال و دستاوردهای علمی و اجتماعی آن سخنی بگویند و یا از آن دفاع کنند.
    کورش و به آتش کشیدن خانه های مردم
    به گزارش گزنفون، کورش در جمع نیزه اندازهای خود گفت، «امروز همه نعمت‌های آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است. جوایز این کشتار برای شما طلا و اموال است. ما در صبح زود در حالی به شهر حمله می‌کنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیده‌اند. ما مشعل‌های بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانه‌های آنان جملگی از چوب خرما است. نیزه اندازهای ما خانه‌های آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعله‌های آتش بسوزند».
    برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛ کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و ۲۶۸٫
    اما هجوم کورش به بابل- برخلاف هجوم مغول به ایران- منجر به نابودی قطعی مشخصه‌های هویت بابلی شد. هجوم کورش نه تنها موجب شکل‌گیری سبک تازه‌ای در فرهنگ و هنر و معماری و دیگر دستاوردهای فکری یا مادی نشد، که حتی همان دستاوردهای موجود علمی و اجتماعی را که بابل به تازگی بدان‌ها دست یافته بود، به باد یغما داد.

    از دوره کورش و عمدتاً از زمان نیزه اندازهای هخامنشیان در بابل، تقریباً هیچگونه یادمان و آثار فرهنگی و تمدنی بر جای نمانده است. بابل پس از سلطه نیزه اندازهای کورش نه تنها چیزی به دست نیاورد، که دارایی پیشین خود را نیز از دست داد.

    در دوره سلطه کورش بر بابل، مدارا و تساهل دینی که در زمان پادشاهی هفده ساله نبونید به اوج خود رسیده بود، نابود گردید. صلح‌طلبی و خودداری از تجاوز به کشورهای دیگر که در زمان نبونید رایج شده و تثبیت یافته بود، مجدداً تباه گردید و دوره جدیدی از لشکرکشی‌ها و کشورگشایی‌ها آغاز گردید.

    در زمان سلطه کورش بر بابل، سنت‌های تاریخ‌نویسی بابلی، نجوم بابلی، نظام‌های فکری و فلسفی و دینی متنوع بابلی، اسطوره‌های بابلی، نگارگری بابلی، تندیس‌سازی بابلی، مدارس و مراکز آموزشی و بسیاری از دیگر مبانی تمدن بابلی برای همیشه از میان رفت. رباخواری، بهره‌کشی جنسی از دختران، رواج یافت

  470. zvxbva@yahoo.com Says:

    . دختر فارس
    دلم خون، سرم فریاد دردست
    مرا هر کس که بیند، زبانش حرف سرد است
    چرا صورت ندارم؟ لب خندان ندارم؟
    چرا چشمان من لوچ؟ چرا قد رعنا ندارم؟
    خدایا بشکن این آینه ها را که من از دیدن آینه سیرم
    مرا روی خوش از زندگی نیست ولی از زنده ماندن ناگزیرم
    از آن روزی که دانستم سخن چیست، همه گفتند این فارس زشت و کودن کیست؟
    کدامین مرد او را می پسندد، او در این دنیا بی سر نوشت است
    چو در آینه بینم روی زشت خود را، در آید از دلم غم با سیاهی
    مرا روز سیاهی دادی اما نبخشیدی بمن چشم سیاهی
    به هرجا پا نهم از شومی بخت، نگاه دلنوازی سوی من نیست
    این دلها که بخشیدی بمردم، یکی در حلقۀ کیسوی من نیست
    مرا زشتی صورت چنان سرخورده کرده
    که گویا زشتی من همه را دیوانه کرده

  471. gvcsvgv@yahoo.com Says:

    رضا پهلوی، نوۀ رضا مهتر و سران پهلوی طلب باید بخاطر شرکت در کودتای نافرجام نوژه محاکمه شوند. کودتای نوژه منجر به جنگ ایران و عراق شد که نزدیک به نیم میلیون ایرانی کشته شدند.

  472. gvcsvgv@yahoo.com Says:

    ترک ها در ایران بیش از هزار سال بر دیگران حکومت کردند و در این مدت طولانی نتوانستند فارس ها را مثل انسان قانون بردار بکنند. زمانیکه ترک ها با انقلاب مشروطه می خواستند سیستم پادشاهی را به جمهوریت تبدیل کنند، اردشیر ریپورترجی رضا پالانی را از طویله بیرون کشید، تاج شاهی را به سرش گذاشت تا تمام زحمات آن بزرگ مردان را زیر پا له کند بعد زمانیکه دکتر محمد مصدق با ملی کردن نفت می خواست ایرانی ها را از فقر و فلاکت نجات دهد، دیدیم که اوباشان پهلوی طلب چه بلاهای بسرش آوردند. در انقلاب 57 زمانی که آیت الله شریعتمداری به سیستم ولایت فقیه اعتراض کرد، باز دیدیم که چه بلائی بسرش آوردند
    مهندس حنیف نژاد، بیژن جزنی، دکتر تقی ارانی بنیانگذاران سازمان های سراسری در ایران هستند که فقط و فقط در راه عقیدۀ آنها صدها هزار نفر زندانی و اعدام شده اند.

    فارس ها مثل حیوان قانون بردار نیستند. و تلاش ترک ها برای قانون بردار کردن فارس ها مثل گذشته بی نتیجه خواهد ماند. بنظر من ترک ها بهتر است در محدودۀ آذریایجان فکر کنند و اگر آذریایجان از ایران جدا بشود، بلافاصله کردستان، بلوچ ستان و مهمتر از همه اهواز از ایران جدا خواهند شد و در نتیجه فارس ها با منقل شان در کویر خواهند ماند و وضعیت اقتصادی شان خیلی بدتر از تاجیک ها در تاجیکستان خواهد شد. اگر کمک های انسان دوستانۀ بین الملی خصوصآ از کشورهای اطراف خلیج عرب نشود، یک تاجیک هم زنده تمی ماند.

  473. gvcsvgv@yahoo.com Says:

    سلطنت طلب های رنگارنگ در تلاشند تا نشان دهند که رضا شاه معروف به رضا مهتر بخاطر تمایل بطرف آلمان هیتلری قدرت را از دست داد.

    اگر ما آن روزهای ایران را در نظر بگیریم، خواهیم دید که
    از یک طرف، اردشیر ریپورترجی رضا مهتر را از طویله بیرون می کشد و پادشاه ایران می کند. رضا مهتر نه سواد خواندن و نه نوشتن دارد و نه می فهمد که آلمان کجاست و هیتلر کی هست و نه بدون اجازۀ اردشیر ریپورترجی می تواند نفس بکشد و سفارت المان در ایران هم بسته شده است.

    اردشیر ریپورتر جی در خاطراتش می نویسد، ایرانی ها مثلی دارند که میگوید، اگر اسب را با اسب ببندی، همرنگ هم نشوند، هم خوی می شوند. این مثل در رابطه با رضا کاملآ صدق می کند.
    رضا بخاطر سابقۀ طولانی در مهتری خصوصیات اسب ها را پیدا کرده بود و برای سوار شدن جان می دهد.

    از طرف دیگر، امریکائی ها، انگلیسی ها و روس ها در مقابل آلمانی ها وارد جنگ شده اند و بدون گوچکترین ترحم همدیگر را قتل عام میکنند. حالا افسار رضا مهتر هم در دست اردشیر ریپورترجی است. رضا مهتر چگونه میتواند بطرف المان تمایل پیدا کند؟ مهمتر اینکه اگر بطرف آلمان تمایل پیدا کرده بود می بایست با کمک آلمانی ها از ایران خارج میشد ولی با کمک انگلیسی ها از ایران صحیح و سالم به ژوهانسبورک می رسد.
    جواب سوال اینکه چرا رضا مهتر را از ایران به ژوهانسبورک بردند و پسرش را جایگزین او کردند ساده است. نارضایتی ها در جامعه فروکش کند. ایرانی ها را دنبال نخود سیاه می فرستتد

  474. Ghasam@yahoo.com Says:

    فارس های پای منقلی لغات عربی را که بطور مشترک در شبه زبان فارسی و در سایر زبان ها بکار می روند، نشانه نفوذ زبان فارسی در آن زبان ها تلقی می کنند. و برای ثبوت شعر زیر را مثال می آورند.
    شعر زیر در پاکستان در زمان نامعلوم گفته شده است

    پاک سرزمین شاد باد / کشور حسین شاد باد
    تو نشان عزم عالیشان / ارض پاکستان
    مرکز یقین شاد باد / پاک سرزمین کانظام
    قوت اخوت عوام / قوم ، ملک ، سلطنت
    پاینده و تابنده باد / شاد باد منزل مراد
    پرچم ستاره و هلال / رهبر ترقی و کمال
    ترجمان ماضی شان / جان استقلال
    سایۀ خدای ذولجلال.

    24 کلمۀ عربی در شعر بالا ( کشور، حسین، عزم، عالی، ارض، مرکز، یقین، نظام، قوت، اخوت، عوام، قوم، ملک، سلطنت، منزل، مراد، هلال، ترقی، کمال، ترجمان، ماضی، استقلال، ذولجلال )

    کلمات رهبر، پاک و خدا در زبان اردو اصلآ بکار نمی روند بجای آنها کلمات
    قائد بجای رهبر، مثل » قائد اعظم محمد علی جناخ » یعنی رهبر کبیر محمد علی جناح.
    صاف بجای پاک، مثل، » صاف ے » یعنی پاک است. یا » صفای بهت ے » یعنی خیلی تمیز است
    الله بجای خدا مثل » الله ناکره » یعنی خدا نکند یا » الله حافظ » یعنی خدا حافظ

    کلمات پرچم، خوش، و سایه از لغات دساتیری هستند
    منشع زبانی کلمات تابنده، پاینده و زمین معلوم نیست.

  475. Ghasam@yahoo.com Says:

    ما فارس ها نژاد پرست، مغرور و فاشیست هستیم. البته از نوع پارسیش، نشانه هایش هم در این است که:

    a. دختر های مان را درکشورهای عربی، پاکستان و چین بحراج گذاشته ایم و کسی خریدارشان نیست.

    b. لیلا پهلوی معتاد به کوکائین از کمبود محبت و از درد بی شوهری خودش را کشت و نورپهلوی هم در حال خودکشی است و با امیدهای واهی همچون روزی کسی به شما خواهد گفت عاشقتم، نمی توانیم او را زنده نگه بداریم

    c. شفیق رانندۀ تاکسی مصری هم حاضر نشد کس اشرف از خاندان سلطنتی پهلوی را بکند پول های اشرف پهلوی را بالا کشید و از ایران در رفت بعد در کتاب خاطراتش نوشت، فارس ها عجب آدم های گهی هستند.

    d. ما صدها هزار کارگر فارس از ایران، افغانستان و تاجیکستان در امارات داریم که کارهای فیزیکی میکنند بدون آنها، امارات دچار کمبود کارگرهای خواهد شد که کارهای فیزیکی میکنند. بعبارت دیگر، اگر عرب ها نرینند، ما فارس ها از کرسنگی خواهیم مرد.

    e. در داخل ایران هم بحمدالله نزدیک به پانزده میلیون معتاد داریم و هزاران زن فاحشه در خیابان ها. هر روز شهرداری طهران بزرگ جنازۀ ده ها معتاد خیابان خواب فارس را از خیابان های طهران جمع میکند.

    بهمانخاطر ما نژاد پرست، مغرور و فاشیست هستم و افتخار میکنیم به ملق زدن در روی عن عرب ها در امارات. افتخار میکنیم به فرهنگ روسپیگری، اعتیاد، چاپلوسی و مزدوری مان. کسانیکه چشم دیدن ما را ندارند کورش کبیر کیرشان را بخورد.

  476. koorsh@yahoo.com Says:

    من کلآ چهار سال در ترکیه بودم. دو سال طول کشید تا از طرف یو ان بعنوان پناهنده شناخته بشم و دو سال هم انتظار کشیدم تا مهاجرت بگیرم. در اون سرمای زمستان باید پای ترک ها را بخاطر چند کیلو زغال هزار بار در استانداری شهر ماچ می کردم. ترک ها واقعآ به عربا و به آفریقائی ها حال می دن ولی با شنیدن کلمۀ ایرونی حالشون بهم می خوره. بنظر من کسانیکه بخاطر » یو ان » از ایران خارج میشن، بهتره برن به شهر دوشنبه در تاجیکستان بخاطر اینکه تاجیک ها به زبان دری حرف میزنن که پنجاه درصداش فارسیست و پنجاه درصد دیگر را هم در عرض یکسال میشه یاد گرفت. اگه شما تاجیکی را یاد بگیری، در افغانستان و تاجیکستان مشکل زبان نخواهی داشت ولی یاد گیری ترکی به چه دردی می خوره.

    • kurd@yahoo.com Says:

      ای کاش من هم کرد ترکیه بودم، ایرانی ها مثل کرم در جلوی دفاتر سازمان ملل بخود می لولند تا کسی دستی به سرشان بکشد و بگوید تو پرشین منی. اما کردهای ترکیه با داشتن پاسپورت ترکیه در خیلی از ممالک اجازه اقامت دائم میگیرند. نزدیک به شش میلیون اروپائی هم که بیشترشان از اروپائی شرقی هستند، افتخار میکنند که ترکیه به انها اجازه اقامت دائم در ترکیه را داده است. قبل از انقلاب هم ایران و ایرانی گهی نبود. شاه به خیلی از ممالک حق توحش می داد. در ایران همه چوب فارس سگ را میخورند. ( کرد از سنندج )

    • ahad@yahoo.com Says:

      در جریان ملی شدن نفت در ایران، شاه از ایران به عراق فرار کرد و از انجا به روم رفت. ولی در انقلاب 57 شاه با سی و شش میلیارد دولار از ایران به مصر. و از مصر با یک ویزای توریستی وارد مراکش شد ولی بعد از چند روز دولت مراکش او را بیرون کرد شاه از مراکش با یک ویزای توریستی به پاناما رفت و در آنجا تلاش کرد تا از انگلیستان پناهنگی بگیرد ولی تقاضای پناهندگی وی رد شد. در نتیجه با یه ویزای توریستی وارد مکزیک شدم . بیماری شاه در مکزیک هر روز شدت می یافت. برای معالجه با ویزای توریستی وارد امریکا شد و در امریکا بود که دولت مصر به شاه پناهندگی داد. در نتیجه شاه از امریکا رفت به مصر. مدت کوتاهی بعد از ورودش به مصر به درک واصل و در اهمانجا هم چال شد. حالا فکر کنید شاه با ان همه ثروت نمی توانست از جائی پناهنگی بگیرد چه بماند به ایرانی های که با پاسپورت ایرانی در خواست ویزا از ممالک غربی می کردند. چه مشکلاتی داشتند.

    • ahad@yahoo.com Says:

      به خاطر یه کیلو زعال، زبان کشیدن به کون ترک ها در ترکیه عالمی دارد

  477. arsalan@yahoo.com Says:

    فارس های پای منقلی لغات عربی را که بطور مشترک در شبه زبان فارسی و در سایر زبان ها بکار می روند، نشانه نفوذ زبان فارسی در آن زبان ها تلقی می کنند. و برای ثبوت شعر زیر را مثال می آورند.

    شعر زیر در پاکستان در زمان نامعلوم گفته شده است

    پاک سرزمین شاد باد / کشور حسین شاد باد
    تو نشان عزم عالیشان / ارض پاکستان
    مرکز یقین شاد باد / پاک سرزمین کانظام
    قوت اخوت عوام / قوم ، ملک ، سلطنت
    پاینده و تابنده باد / شاد باد منزل مراد
    پرچم ستاره و هلال / رهبر ترقی و کمال
    ترجمان ماضی شان / جان استقلال
    سایۀ خدای ذولجلال.

    24 کلمۀ عربی در شعر بالا ( کشور، حسین، عزم، عالی، ارض، مرکز، یقین، نظام، قوت، اخوت، عوام، قوم، ملک، سلطنت، منزل، مراد، هلال، ترقی، کمال، ترجمان، ماضی، استقلال، ذولجلال )

    کلمات رهبر، پاک و خدا در زبان اردو اصلآ بکار نمی روند بجای آنها کلمات
    قائد بجای رهبر، مثل » قائد اعظم محمد علی جناخ » یعنی رهبر کبیر محمد علی جناح.
    صاف بجای پاک، مثل، » صاف ے » یعنی پاک است. یا » صفای بهت ے » یعنی خیلی تمیز است
    الله بجای خدا مثل » الله ناکره » یعنی خدا نکند یا » الله حافظ » یعنی خدا حافظ

    کلمات پرچم، خوش، و سایه از لغات دساتیری هستند
    منشع زبانی کلمات تابنده، پاینده و زمین معلوم نیست.

  478. tabriz@yahoo.com Says:

    چند نمونه از پارسیانه پارسیدن های ایرانی ها

    1. پیامبر اسلام، فارس بود چون قریش معرب کورش است

    2. باراک اوباما رئیس جمهور امریکا در اصل اهل بوشهر است بخاطر اینکه اوباما یعنی آب با ما و همچنین رنگ پوست اوباما مثل مردم بوشهر سیاه است

    3. رفت و آمد ایرانی ها به کرۀ ماه با قالیچه های پرنده در زمان کورش

    4. سلمان پارسی 350 سال عمر کرد

    5. حضرت علی آریائی بود اما حضرت عمر آریائی نبود

    6. کعبه را ایرانی ها ساخته اند

    7. افغانستان مال ایرانی هاست بخاطر این که در زمان سلسلۀ غزنویان افغانی ها نزدیک به صد سال بر ایرانی ها حکومت کردند.

    8. شعرهای ابونواس از زبان فارسی تاثیر گرفته است!!! اصلاٌ در زمان ابونواس، زبان فارسی وجود نداشت.

    9. نیشاپور یا همان ابرشهر پایتخت مدرن ساسانیان با ساختمان های بسیار عظیم سنگی بود که در جهان همتا نداشت و اگر امروز خشتی از آن همه ساختمان های عظیم سنگی پیدا نیست، مقصر عرب ها هستند که همۀ آنها را پودر کرده و از بین برده اند!!!

    10. عراق مال فارس هاست چون عراق از ریشۀ اراک است

    11. مسلمانان شیعه آریائی هستند ولی مسلمانان سنی آریائی نیستند

    12. علت شکست ایران از عرب ها، ترسیدن فیلهای ایرانی از شترهای اعراب بود!!

    13. مردم شهرهای بندرعباس، چابهار، آبادان، کرمان و کازرون در جنوب ایران فارس نیستند بخاطر اینکه رنگ پوست شان سیاه و شبیه آفریقائی ها هستند.

    14. در هزارۀ دوم و اول قبل از میلاد کشورهای آسیای مرکزی مسکن هندواروپایی ها بوده اما در قرن ششم و هفتم این مناطق تحت اشغال تورکان در آمده و مردم این مناطق را تورکی ساختند.؟؟؟!!! ا
    مسئله اینجاست که ترک ها قرن های متمادی به روس ها، به ارمنی ها، به یونانی ها، به چینی ها، به هندی ها، و به فارس ها حکومت می کردند پس چرا آنها را ترکی نساختند؟

  479. tabriz@yahoo.com Says:

    نزدیک به سه ده است که منوچهر گنجه ای سازمان درفش کاویانی را با صدها میلیون دلار سرمایه از همه جا تشکیل داده است ولی بعد از این همه سال به غیر از خودش و شوهرهای دخترش کسی او را نمی شناسد اما ترک های مثل دکتر محمد مصدق، مهندس حنیف نژاد، بیژن جزنی، دکتر تقی ارانی بنیانگذاران سازمان های هستند که فقط و فقط در راه عقیدۀ آنها صدها هزار نفر زندانی و اعدام شده اند. خود دکتر محمد مصدق انقدر ابهت داشت که حتی کسانیکه او را از قدرت خلع کرده بودند، او را اعدام نکنند و به سه سال زندان و بعد با تبعید به احمد آباد بسنده کنند.

  480. miyanali@yahoo.com Says:

    جزیره فروهر: سوژه‌ای تازه برای بازی دادن عوامالناس

    بیان ادعاهای غلوآمیز و غلط هر روز بیشتر می‌شود. چنین سخنانی را معمولاً دو گروه بازگو می‌کنند:
    a. نخست، برخی دولتمردان یا کسانی که در انجام وظایف خود ناتوان بوده و شکست خورده‌اند و می‌ خواهند با چنین ادعاهائی، افکار عمومی را به نفع خود تهییج کنند و سرپوشی بر ناتوانی خود بگذارند.

    a. دسته دوم کسانی هستند که چنین سخنانی را از روی احساس حقارت در برابر پیشرفت کشورهای دیگر بازگو می‌کنند تا به این وسیله و بدون اینکه در عمل کاری انجام داده باشند، دل خود را به خواب و رؤیا خوش کنند.

    اما دلیل اینکه سخنان عوامفریبانه و ادعاهای غلط و غلوآمیز نه تنها کمتر نمی‌شود بلکه هر روز هم بر دامنه آن افزوده می‌گردد در این است که عوام الناس نیز چنین حیله ها را دوست دارند و از آن استقبال می‌کنند. ما معمولاً برای باورکردن سخنی که مطابق با میل قلبی‌امان باشد، طلب سند و دلیل نمی‌کنیم و آنرا دربست و بی‌هیچ تجزیه و تحلیلی قبول می کنیم و برای آن دلایل و شواهد ساختگی‌تر از اصل ادعا می‌سازیم. از سوی دیگر اگر سخنانی را بشنویم که مطابق با میل قلبی ما نباشند، به سرعت در برابر آن جبهه می‌گیریم و حتی اگر اسناد بسیاری نیز از آن پشتیبانی کنند، منکر صحت و درستی آن اسناد می‌شویم.
    هرودوت را بخاطر سخنی که باب میل ما نبوده و به » کارخانۀ نژاد تراشی » ما آسیب وارد می‌آورد. یک تاریخ‌نویس کاذب می‌نامیم که کتاب تاریخش هم قلابی است و دو هزار سال بعد از خودش نوشته شده، اما آنگاه که می‌خواهیم سندی برای نام خلیج بیابیم، به همان کتاب تاریخ هرودوت استناد می‌کنیم و به روی خود نمی‌آوریم که او مورخی کذاب بود.
    چند سالی است که بعد از تعطیلات طولانی نوروزی، اخباری از سوی برخی مسئولان توریستی در سازمان میراث فرهنگی منتشر می‌شود که در این تعطیلات نزدیک به صد میلیون نفر به سفر رفته‌اند. آنان در واقع قصد دارند که با چنین اخباری بتوانند جبران کم‌ کاری‌ها و کوتاهی‌ های حیرت‌انگیز خود را بکنند. چنین اعداد و ارقامی نه فقط غلط هستند که اصولاً زیاد بودن چنین ارقامی نمی‌تواند افتخاری برای آنان باشد و ارتباطی نیز با آنان ندارد. آنچه که مستقیماً به آن آقایان مربوط است، برنامه‌ریزی و اجرای تمهیداتی برای نگهداری از آثار باستانی و دیدنی و نیز امکانات گوناگون برای مسافران است. یعنی دقیقاً در جایی که نمره‌ای در حدود صفر (و بلکه زیر صفر) دارند.
    هنوز مدت زیادی از انتشار خبری نگذشته بود که نژاد تراش های خارجی با پادوهای داخلی در ایران ادعا کردند منشور حقوق بشری منتسب به کورش بعد از یک صد سال به ایران برگردانده میشود. حقوق بشری منتسب به کورش هیچ وقت در ایران نبوده که به ایران هم برگردانده شود.
    چندی پیش سوژه تازه از راه رسید، ساختن جزیرۀ مصنوعی شش میلیون متر مربعی در خلیج مثلآ فارس به اسم » فروهر «. خیال پردازی و عوامفریبی تازه ای که خوشبختانه آنچنان در هدف خود موفق نبوده و نتوانست حتی توجه نشریات عوام گرا و وبلاگ های شعار زده را بخود جلب کند ولی بسیار متاسف شدم که دیدم پای انجمن موبدان و چند شخصیت زرتشتی در تهیه و انتشار و بازگوئی این خبرها در میان است..
    صدیقی تعریف می‌کرد که فرزندانش به تقلید از همسایه، جعبه‌های چوبی بر بام نهاده‌اند تا در آن گل و گیاهی بکارند. او به فرزندانش گفته بود که همسایه بخاطر نداشتن باغچه و حیاط اینکار را کرده است. شما که حیاطی بزرگ با باغچه‌ای خشکیده در خانه دارید، بهتر نیست بجای جعبه‌های چوبی بر بام، باغچه خشکیده خود را آباد کنید؟
    کشورهای کوچک اطراف خلیج با داشتن اندک ثروت طبیعی با برنامه‌ریزی ‌های اقتصادی و تجاری توانسته‌اند تریلیون ها دلار به جیب بزنند و با همان ثروت سواحل دریا را به بهشت برین تبدیل کنند و حتی دچار کمبود زمین شوند. آنان دست به دامان ژاپنی‌هایی که دچار همین مشکل بوده‌اند، شده اند تا از قِبَل ثروت ناشی از فعالیت‌های اقتصادی و بخاطر جبران کمبود زمین، جزیره‌های مصنوعی در میان آب ‌های دریا بسازند
    ایرانی ها با داشتن ساحلی بطول 1300 کیلومتر زمین‌های زراعیِ رهاشده، نخلستان‌های خشکیده، صحرای بلااستفاده دهات ویران، دچار کدام کمبود زمین شده‌اند تا نیاز به جزیره مصنوعی هم داشته باشند؟
    مگر با جزیره‌های طبیعی خود چه کرده‌ایم که حالا دچار کمبود زمین شده باشیم و نیاز به جزیره‌ای مصنوعی داشته باشیم؟ جزیره سیری درست در قلب خلیج فاقد حتی یک نفر سکنه است و تماماً در اشغال سگ های ولگرد است. سگ های ولگرد بیست و چهار ساعته پارس می کنند تا ثابت شود آنجا خلیج فارس است. جزیره خارکو نیز که درست در کنار بزرگترین اسکله نفتی ایران واقع است، بدون سکنه و حتی بدون یک کلبه ساده و یا یک درخت است.
    اخبار مبالغه امیز و خیلاتی را عده ای برای کسب وجهه در میان عوام الناس بازگو میکنند. رسانه ها و نشریات نیز از روی زودباوری و بخاطر جلب توجه مخاطبان انرا منتشر میکنند. و مقداری روغن داغ ان می افزایند. عوام الناس هم انرا به راحتی باور میکنند و دهان به دهان بازگو می شود و در وبلاک ها یشان می نویسند چند روز دیگر همه چیز فراموش می شود تا نوبت به یک ادعای محیرالعقول دیگر برسد

  481. miyanali@yahoo.com Says:

    برای دانستن تعداد اشخاصی که در سال نخست پادشاهی داریوش خونخوار کشته شدند، یک سند دست اول و معتبر وجود دارد کتیبه‌ای که خودش در بیستون نوشته است
    به موجب این کتیبه، داریوش در سال نخست پادشاهی خود ۹ قیام داخلی علیه حاکمیت اش (و نه حمله خارجی) را سرکوب کرد و در مجموع حدود ۱۲۰٫۰۰۰ نفر را کشت و ۲۸٫۰۰۰ نفر را به اسارت گرفت. این بدان معنا است که علاوه بر این تلفات، چیزی در حدود ۱۰۰٫۰۰۰ زن بیوه، ۱۵۰٫۰۰۰ خانواده داغدار و از هم پاشیده، صدها هزار کودک یتیم و ده‌ها هزار معلول و مجروح بر جای ماند.
    اگر جمعیت کشور در آن زمان- چنانکه تخمین زده می‌شود- حدود سه میلیون نفر بوده باشد، می‌توان گفت که این بلایا با همه عواقب اجتماعی و اقتصادی آن، بطور مستقیم دامنگیر بیست درصد کل جمعیت کشور و بطور غیر مستقیم دامنگیر همه جامعه شده است.
    در اینجا این پرسش پیش می‌آید که آیا این ادعا درست و مبتنی بر واقعیت است، یا اینکه داریوش این آمار را کم یا زیاد کرده است؟ در جواب می‌توان گفت که به چند دلیل این آمار بسی بیشتر از آنچه بوده که ثبت شده است:
    نخست به این دلیل که داریوش در چند هنگام و از جمله در شرح سرکوبی گئومات تعداد تلفات را ثبت نکرده است.
    دوم اینکه، در چند مورد امکان قرائت متن کتیبه به دلیل تخریب ممکن نشده است. سوم و مهمتر از همه اینکه، داریوش به صراحت آورده است: «بخواست اهورامزدا و من، کارهای زیاد دیگری هم کرده شد که در این کتیبه نوشته نشده است. از آن روی نوشته نشد، مبادا کسی این کتیبه را بخواند و آنچه به دست من انجام شده در نظر او غلو بیاید و او را باور نیاید و دروغ پندارد» (سطرهای ۴۵ تا ۵۰ از ستون چهارم تحریر فارسی باستان).
    و این نشان از فاجعه‌ای چنان سهمگین دارد که غیر قابل باور به نظر می‌رسیده است. با این حال داریوش خود را «راستگو» نامیده و در سطر ۴۳ همان ستون خواسته است که نوشته‌هایش دروغ انگاشته نشوند.
    آیا داریوش راست گفته و ۱۲۰٫۰۰۰ نفر را در طول یکسال کشته است و یا دروغ گفته و پادشاهی دادگر و اهل مدارا بوده است؟ اگر راست گفته باشد، تا پایان پادشاهی ۳۶ ساله‌اش چند نفر دیگر را کشته است؟
    والتر هینتس در باره قتل‌عام‌های داریوش گفته است: «این میزان کشتار رقمی وحشت‌انگیز است. این کشتارها به ضربه‌ای روحی می‌مانست که اثر آن تا مدت‌ها در دل‌های مردمان آن عصر باقی ماند.
    با توجه به اینکه داریوش در تکمیل سخنان خود و در تحریر بابلی بند هجدهم و نوزدهم از ستون یکم گفته است که به خواست اهورامزدا: ما همه آنان را کشتیم و هیچ زنده‌ای بر جای نگذاشتیم، چنین به نظر می‌رسد که قصد داریوش از این قتل‌عام‌ها تنها شکست دشمنان یا مخالفان نبوده است، بلکه برانداختن نسل آنان را در سر داشته است. مقصودی که با خشونت و موفقیت انجام می‌شود و تا ۳۵ سال بعد، چندان کسی جرأت اعتراض و قیام و عرض‌اندام در برابر سیاست‌های هخامنشیان را نمی‌یابد
    این مطلب کوتاه علی‌القاعده باید مطابق با خوشنودی داریوش‌شاه باشد که در سطرهای ۵۲ تا ۵۶ از ستون چهارم گفته است: «اگر تو این کتیبه را به مردم بازگویی، اهورامزدا ترا یار باشد و عمر طولانی داشته باشی».
    برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: لوکوک، پی‌یر، کتیبه‌های هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، زیرنظر ژاله آموزگار، تهران، انتشارات فرزان‌روز، ۱۳۸۲، ص ۲۱۶ تا ۲۵۹؛ داندامایف، م. آ.، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمه روحی ارباب، چاپ سوم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳، ص ۲۹۷؛ هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران، ۱۳۸۷، صفحه

  482. miyanali@yahoo.com Says:

    دو تئوری در رابطه با حرکت اقوام کوچ نشین آریائی از زادگاه اصلی شان

    I. عده ائی بر این باورند که زاد گاه اصلی آریائی ها جنوب روسیه است و آنها از جنوب روسیه بطرف ایران و هند سرازیر شدند به عبارت دیگر انها روسی الاصل هستند. یعنی مو طلائی، چشم آبی و سفید پوست هستند

    II. عده ائی هم بر این باورند که زادگاه اصلی آریائی ها قارۀ افریقا است و آنها از افریقا به جنوب ایران آمده و از انجا بطرف هندوستان و از هند وستان به سرزمینی که امروزه قارۀ استرالیا می نامند سرازیر شدند. و بومیان شبه افریقائی استرالیا همان آریائی هائی آفریقائی الاصل هستند.

    بنظر من زاد گاه اصلی اریائی ها باید آفریقا باشد بخاطر اینکه مردم جنوب ایران، هندی ها و بومیان استرالیا خیلی شبیه افریقائی ها هستند و هیچ شباهتی به روس ها ندارند.

  483. gvcsvgv@yahoo.com Says:

    ای فارس سگ

    بنگر که چه بی اصالتی تو / بی حرمت و بی لیاقتی تو
    در اوج کلاس بی کلاسی / تو وصلۀ زشت یک لباسی
    حیف است بگویمت سگی تو / تو یک فارس معتاد و قوادی تو
    آویزه گوش کن از این پس / هر دور و زمان و پیش هر کس
    زین بعد به هر کجا رسیدی / هر جا که نشان ترک دیدی
    برخیز و وفای خود نشان ده / در محضر ترک دمی تکان ده
    یادت نرود ولو به گاهی / این گفته ماندگار شاهی

  484. ahad@yahoo.com Says:

    تلفظ تاجیک در کتاب های قدیمی بصورت تزک آمده است. تزک در زبان ترکی به فضولات حیوانی خشک شده میگویند. ترک ها در ایام قدیم تاجیک ها را تزک خطاب می کردند که این کلمه بعدها بصورت تاجیک در آمده است. کشور تاجیکستان فقیرترین کشور در بین 15 کشوری است که از روسیه جدا شدند و امامعلی رحمانف رئیس همیشه جمهور این کشور فقیر قبلآ رانندۀ تراکتور در یک مجتمع کشاورزی بود که در سال 1371 با حمایت روس ها رحمان نبی را از قدرت خلع و خودش را رئیس همیشه جمهور تاجیکستان کرد. در بین تاجیک ها طفلی که در روز عید قربان بدنیا می آید، اگر مذکر باشد، اسمش را قربانعلی و اگر مونث باشد، اسمش را قربان گل می گذارند.

  485. ahad@yahoo.com Says:

    هیچ بخشی از تاریخ هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و منضمات مصری، یونانی و رومی مریوط به آنها چه نظامی و چه فرهنگی حتی در اندازۀ سطری صحت و صورت تاریخی ندارد و کلیۀ اسناد مربوط به این دوران ها، که تاکنون معرفی کرده اند و به ویژه فهرست طویلی از مورخین یونانی، رومی و ارمنی که شاهد و شارح حوادث آن قرون گفته اند، مطلقاٌ مفقودند و از هیچ طریق حضور تاریخی و فرهنگی آنان قابل اثبات نیست. چنانکه پاره های بزرگی از اعراب و اسلام نیز به توطئه و تمهید همین مورخین یهودی غرب، به انواع جعلیات آلوده شده و در راس ان ابن ندیم و مجموعۀ ادعاهای و اسنادش قرار دارد که همانند هرودت و کتاب تواریخ او و مستنداتی از قبیل، فارس نامۀ ابن بلخی مردود و باطل و از همین دست است ماجرای لشکر کشی خشایار شاه به یونان، کانال کندن داریوش در مصر و انبوهی ضمائیم دیگر، که در زمرۀ شوخیهای پلید یهودیان با هستی و هویت دیرین شرق میانه است، زیرا داریوش از لحظۀ کودتا تا هنگام پوریم پیوسته مشغول دفاع از خود در برابر شورش سراسری اقوام ایرانی بوده و در بارۀ خشایار شاه، بهتر این بود که بجای راه انداختن پنچ میلیون سپاه و خدمه و چند هزار کشتی، که نمی دانیم در کدام بندر مستقر کرده بود، حجاری نیمه تمام دیوارهای کاخ نیمه تمام ساخت اش را به اتمام می رساند!

  486. ahad@yahoo.com Says:

    من در دوران شیرخوارگی بودم که مادرم همراه خودش از گرجستان به سواد کوه مازندران آورد و هرگز پدرم را ندیده ام. در دوران نوجوانی رفتم طهران و آنجا خیلی پیشرفت کردم، شدم مهترسفارت هلند و انگلیس. بعدها، زمانیکه ستار خان و باقر خان میخواستند سیستم شاهنشاهی را به جمهوریت تبدیل کنند، اردشیر ریپورتر جی منو بخاطر سابقۀ طولانیم در مهتری، صورت زمختم، بی سوادیم و بی اصل و نسب بودنم از طویله بیرون کشید و گفت بیا شاه شو. حالا من نه سواد خواندن، نه نوشتن دارم و نه دو کلمه حرف زدن بلدم. مهتری کجا و پادشاهی کجا؟ کی به کیه. اردشیر ریپورتر جی بمن یاد داد تا بگویم که جامعۀ ایران هنوز آمادگی برای جمهوریت را ندارد. شما کجا و جمهوریت کجا؟ من هم برای شما زیادی هستم.
    آنها منو با القابی از قبیل رضا قلدر و رضا دیکتاتور خطاب میکردند تا آبروی قلدرها و دیکتاتورها را ببرند. مهتری که این حرف ها را ندارد. من کجا و این حرف ها کجا؟
    بلاخره برای مدرن کردن ایران، زال ممد قاچاقچی و غمارباز معروف طهران را مامور کردم تا » شهرنوها » را با هزاران زن فاحشه راه بیاندازد. در همان زمان ها بود که ایران به سه قسمت تقسیم شد یعنی شمال در دست روس ها، جنوب در دست انگلیسی ها و در وسط هم امریکائی ها، هم انگلیسی ها و هم روس ها حکومت میکردند. هرج و مرج به تمام معنی حاکم بود تا اینکه با کمک انگلیسی ها فرار کردم و رفتم به ژهانسبورک و در آنجا به درک واصل و در همانجا هم چال شدم. شایعه است که میگویند، من در ایران گوری دارم و صادق خالخالی هم چندین بار به آن ریده. گور من در ژوهانسبورک است
    از جائی که در ژهانسبورک چالم کرده اند، به پسرم محمد رضا و دخترم اشرف زنگ زدم و وضع و اوضاع را پرسیدم. گفتند، پدر راحت بخواب که ما به ایران حسابی می رینیم. ما هم مثل شما برای مدرن کردن ایران، شهرنوهائی را راه انداخته ایم که بیا و ببین. کمتر خانه ای پیدا میشود که در ان چندتا زن جنده و معتاد نباشند. همه هیروینی شده اند و صفا میکنند و به غربی ها هم حق توحش میدهیم. روسپیگری و اعتیاد را در ایران فرهنگ کرده ایم. خیالم راحت شد.

    ) رضا پالانی معروف به رضا شاه پهلوی (

  487. ahad@yahoo.com Says:

    زمانیکه استالین، چرچیل و روزولت کرۀ زمین را بین خودشان تقسیم میکردند، منو با آن خصوصیات انتریم، بدون انتخابات پادشاه ایران انتخاب کردند و قرار شد به کشورهای بلوک غرب حق توحش بپردازم. بعد از اتمام گفتگو؛ استالین دستی به سرم کشید و گفت،، ممد خیالت تا پنجاه سال آینده راحت باشه، کسی باهات کاری نداره.
    بعد از 36 سال حکومتم، مردم به ستوح آمده با دست های خالی به خیابانها آمدند و هر چقدر کشتم، مردم بیشتر به خیابان ها ریختند، با سفیر شوروی تماس گرفتم، بهش گفتم، هنوز پانزده سالم مانده. سفیر شوروی در جواب گفت، کار ماها نیست یعنی نه شوروی، نه انگلیس و نه امریکا. بخاطر فساد بیش از حد، جامعه منفجر شده و نمیشه با کشتار و خون ریزی هم جلویش رو گرفت. چمدان هایت رو بردار، برو. اگه بدست مردم بیافتی، تکه پاره میشه. خلاصه با سی و شش میلیارد دولار از ایران فرار کردم و رفتم به مصر. و از مصر به مراکش رفتم ولی بعد از چند روز دولت مراکش بیرونم کرد از مراکش با یک ویزای توریستی به پاناما رفتم و در آنجا خواستم پناهنده انگلیس بشوم که انگلیسی ها قبولم نکردند. و گفتند تاریخ مصرفت تمام شده. در نتیجه با یه ویزای توریستی وارد مکزیک شدم . بیماریم در مکزیک هر روز شدت می یافت. برای معالجه با ویزای توریستی وارد امریکا شدم. و در امریکا بودم که دولت مصر به من بعنوان پناهندگی داد و رفتم به مصر. مدت کوتاهی پس از ورودم به مصر به درک واصل و اهانجا هم چال شدم. اصلآ یادم نمی رود، به جا می رفتم، به صورتم تف می انداختند و بیرونم می کردند. ( محمد رضا شاه پهلوی پسر رضا پالانی )

  488. ahad@yahoo.com Says:

    اينكه بازمانده سلسله ننگین پهلوي بدون هيچ نوع تصفيه حساب با گذشته خاندانش كه جزو نابودكنندگان ثمرات همان انقلاب مشروطيت بودند، و بي آنكه جنايات و سر افکنده کردن ایرانی ها و مزدوری شان به انگليس و آمريكا را به نقد كشيده و محكوم كنند، به خود جرات ميدهد بمناسبت سالروز انقلاب مشروطه پيام فرستاده و خود را رهبر جنبش ضد استبدادي مردم ما نيز بداند، بي ترديد طنز تلخ تاريخ است.

  489. ahad@yahoo.com Says:

    اگر از زبان فارسی ضمیرها، بودن، شدن، کردن و لغات ترکی مثل آقا، خانم، چاپ، تومان، گمرک، بشقاب، اتاق…. را منها کنیم، باقی لغات آن عربی هستند و به جرات میشود گفت که زبان فارسی همان عربی شکسته است.. دولت ایران تعلیم زبان عربی را در کل مدارس از دورۀ اول راهنمائی تا ختم دانشگاه را اجباری کرده تا زبان بی بار و فاقد ارزش تکلم فارسی را کمی بهتر کند

  490. ahad@yahoo.com Says:

    برای درک بهتر شخصیت انتری محمد رضا پهلوی پسر رضا پالانی، به مصاحبه خانم فالاچی با وی در کتاب » مصاحبه با تاریخ سازان » مراجعه کنید.. محمد رضا در این مصاحبه شرح میدهد که چگونه هر روز با امام رضا در ارتباط است و چگونه موقع افتادن از اسب حضرت عباس او را در هوا میگیرد.

    نام کتاب، مصاحبه با تاریخ سازان
    نویسنده، خانم فالاچی
    تحریف شدۀ این مصاحبه در ویب سایت ها هست

  491. kursh@yahoo.com Says:

    بیانیه شاهزاده رضا پهلوی در مورد موضع گیری عامل رژیم درباره خطه خوزستان

    ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۱

    جانم فدای ایران، روح شعبان بی مغ و رزم آرا شاد باد

    نظام اشغالگر جمهوری اسلامی بر عرصه تمامیت ارضی کشورمان تعرض می نماید و آقایان اهمیت و اولویت سوریه را برای ایران بیشتر از خوزستان می خوانند.

    خوزستان سرزمین دلاور زنان و مردان حماسه آفرین، میراث گرانقدر و تاریخ ارزنده ایرانزمین از حکومت ایلامیان و بالندگی هخامنشیان در شوش، اشکانیان در مسجد سلیمان، مدافعان ایرانشهر ساسانی در شوشتر، تا جلوه گاه دانش پروری و خِردمداری نیاکان ما در گندی شاپور، بهشت تمدن و پاره ی تن ایران است.
    پس از اشغال سرزمینمان در عصر کنونی، توسط حاکمان خودمدار و تمامیت خواه ولایتی، خوزستان مرکز استخراج نفت، نان آور ملت ایران، در پی یورش و تعرض ارتش صدام حسین به کشورمان دچار آسیب و خسارات جبران ناپذیری شد. در طول جنگ خانمانسوز هشت ساله، فرزندان مام میهن در عشق به وطن و برای حفظ وجب به وجب این مرز و بوم در شوش، شلمچه، بستان، هویزه، دزفول، سوسنگرد، اهواز، شادگان، اندیمشک و خرمشهر جان باختند و دست متجاوز بیگانگان را از کشورمان کوتاه نمودند.

    جمهوری اسلامی در طی سی و چهار سال گذشته با اندیشه صدور انقلاب اسلامی به سایر کشورها، هدفمند با استفاده از سرمایه های کشورمان به تخریب هویت ایرانی پرداخته است و تنها اولویتش حفظ بقای نظام جمهوری اسلامی در مقابل «ایران» و «ایرانیت» است.

    آقایان برای حفظ قدرت و ادامه حیات نظام ضد سلطنتی جمهوری اسلامی مسئله هسته ایی را حق مسلم خود می دانند و به دفاع از همتای انسان ستیز خود « بشار اسد » به خود این اجازه را می دهند که سوریه را بر خاک مقدس خوزستان مام وطن اولویت دهند.

    آقای علی خامنه ایی و یاران

    زمان آن رسیده است که ایران را به سلطنت طلب ها باز گردانید، و بدانید که رزم ارا ها و شعبان بی مغ های این آب و خاک از فداکاری و از خودگذشتگی برای نگهداشت هر گوشه ایرانزمین مثل بحرین دریغ نخواهند نمود.

    پاینده باد ایران. روح شعبان بی مغ، شاپور بختیار و رزم آرا شاد باد

    رضا پهلوی

  492. kursh@yahoo.com Says:

    سفارت ایران در چین، به پخش مصاحبهٔ تلویزیون دولتی چین با رضا پهلوی، به شدت اعتراض کرد

    30 بهمن 1391

    سفارت ایران در چین، به پخش مصاحبهٔ تلویزیون دولتیِ این کشور با رضا پهلوی اعتراض کرد.

    به گزارش خبرگزاری ایرنا، شبکه تلویزیونی « سی.سی.تی. نیوز» چین،روز دوشنبه، مصاحبه ای با رضا پهلوی فرزند پادشاه پیشین ایران پخش کرد.

    براساس این گزارش،سفارت جمهوری اسلامی ایران در پکن، طی یادداشتی، اعتراض شدید خود را به وزارت امورخارجه چین اعلام کرد.

    سفارت ایران در پکن، پخش مصاحبه با رضا پهلوی را « دخالت آشکار در امور داخلی ایران و مغایر با حقوق بین الملل و سیاست خارجی مسالمت آمیز چین » توصیف کرده و افزوده است: این اقدام « می تواند شبههٔ همراهی با غرب را در افکار عمومی مردم ایران ایجاد کند».

    سفارت ایران تکرار، چنین اقداماتی را « دارای تبعات منفی بسیار برای دو کشور» دانسته و از مقامات چین خواسته است مانع تکرار «اقداماتی از این نوع» شوند.

    • ahad@yahoo.com Says:

      پهلوی طلب ها دنبال شوهر جدید برای خودشان هستند چون وضعیت اقتصادی شوهران فعلی شان خیلی بد است و با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه می دارند.

  493. ahad@yahoo.com Says:

    اردشیر ریپورتر جی و فرزندش شاپور ریپورتر جی در ایران

    اردشیر ظاهرآ در یک خانواده زرتشتی مقیم هند بود که از سال ۱۲۷۲ یعنی سه سال قبل از ترور ناصرالدین شاه قاجار تا سال ۱۳۱۲ که در طهران درگذشت، به مدت چهل سال تمام برای انجام مأموریتش مقیم ایران بود و نقش فراوانی در بسیاری از ناگواری‌های سیاسی و اجتماعی ایران به عهده داشت. از جملهٔ این رویدادها عبارتند از
    انحراف انقلاب مشروطیت از آرمان‌های آغازین آن
    جلوگیری از ایجاد حکومت جمهوری که پس از سقوط قاجاریان در برنامه مجلس شورای ملی بود.
    او همچنین سومین نماینده انجمن زرتشتیان هند در ایران بود.
    یکی از برنامه‌های اردشیر ریپورتر در ایران، القا و اجرای نظریات نژادپرستانه و کوشش برای ترویج اختلافات قومیتی در میان مردم بود. نام آریا و نژاد آریایی و ادعای موهوم مهاجرت آنان به ایران در زمان او در ایران متداول شد و با اشاره و حمایت او به آثار برخی از نویسندگان راه یافت. کاری که با تأسی به آریایی‌سازی‌های ماکس مولر (زبان‌شناس تبعهٔ بریتانیا و عضو شورای مشاوران ملکه) انجام می‌شد.
    اردشیر ریپورتر، در ادامه فعالیت‌های آریایی‌گرایی خود، یک مدرسه جاسوسی تحت پوشش نام مدرسه علوم سیاسی در تهران تأسیس کرد و خود تدریس درس ایران باستان آنرا به عهده گرفت. عده‌ای از ایران‌شناسان انگلیسی و از جمله رابرت زنر (نویسنده کتاب زروان) و دیوید نیل مکنزی (نویسنده فرهنگ زبان پهلوی) از اعضای این آموزشگاه جاسوسی بودند. او مشوق و حامی گروهی از شخصیت‌های فرهنگی بود که از خواست او که خواست دولت بریتانیا بود، پیروی کنند. این در حالی بود که همکاران دیگر او در کشورهای همسایه، با رویکردی به ظاهر متناقض اما کاملاً هماهنگ با یکدیگر، به دنبال بسط القائات آریایی‌ستیزیِ توأم با ترویج عرب‌گرایی بودند.
    او همچنین ترتیبی داد تا هرگونه بنای ناشناختهٔ باستانی که کارکردی نامعلوم دارد، به عنوان آتشکده شناسایی و نامگذاری شود. علاوه بر این، ترتیبی داد تا تعدادی آتشکده در تهران، یزد و کرمان ساخته شود و با تبلیغات مستمر، قدمت آنها به عصرهای کهن منسوب گردد. (بنگرید به: «پوزش بخاطر کتاب آتشکده‌های ایران»)
    اما شاپور ریپورتر، پسر اردشیر ریپورتر بود که در سال ۱۳۰۰ در تهران متولد شد. او پس از درگذشت اردشیر، تحت آموزش‌های لازم در انگلستان و هندوستان قرار گرفت و پس از چندی به عنوان جانشین پدر به تهران باز گشت.
    شاپور نیز همچون پدرش عامل ارتباطی و اجرایی برنامه‌های سلطهٔ بریتانیا در ایران، و نیز جاسوس و رئیس سرویس مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران بود. او همچون پدرش، نقش فراوانی در رویدادهای ناگوار سیاسی و اجتماعی ایران داشت و مانعی جدی در راه استقرار حاکمیت مردم بشمار می‌رفت.
    سیاست‌های بریتانیا در القائات آریایی‌گرایی و باستان‌گرایی در زمان شاپور ریپورتر تا حدی تغییر می‌کند و روندی متفاوت با آنرا در پیش می‌گیرد. رویکردهایی که هر چند در ظاهر مغایر یکدیگرند، اما همگی بر بنیان بنیادگرایی و تعصب و افراط‌گری استوار بودند. دلیل این تغییر رویه تاکنون بدرستی دانسته نشده است، اما گمان می‌رود که همراهی نکردن و مقاومت افکار عمومی و شخصیت‌های ممتاز فرهنگی؛ نفرت جهانی از اصطلاح آریا و آریایی که پس از جنایت‌های هیتلر و آلمان نازی در بحبوحهٔ جنگ جهانی دوم گسترش یافته بود؛ و نیز منافع بیشتری که در حمایت از گرایش‌های دیگر می‌دیدند؛ در این تغییر رویه دخیل بوده است.
    شاپور در راه‌اندازی و اجرای کودتای ۲۸ مرداد علیه ملت ایران (که آنرا عملیات چکمه یا عملیات آژاکس می‌نامیدند) با آمریکاییان همکاری و مشارکت داشت و از عوامل اصلی سقوط دولت مصدق و ناکامی ایرانیان در دسترسی به حکومت مردم‌سالار بود. کودتایی که بعدها با مذمت مادلین آلبرایت و باراک اوباما مواجه شد: «ایالات متحده در سرنگونی دولتی نقش داشت که بطور دموکراتیک انتخاب شده بود» (بنگرید به: باراک اوباما و پذیرفتن نقش آمریکا در براندازی دولت مردمی مصدق).
    شاپور رپورتر پس از انجام این برنامه که به بهای تباهی آرمان‌های یک ملت انجام شد، از وزارت امور خارجه آمریکا پاداشی برای «خدمات درخشان» خود دریافت می‌کند و همچون پدرش به خاطر خدمات شایانی که به دولت بریتانیا کرده‌ بود، مفتخر به دریافت مدال امپراطوری بریتانیا و لقب «سِر» می‌شود.
    شاپور نیز به مانند پدرش اهل نوشتن یا سفارش به نوشتن کتاب‌های قلابی و دروغ‌پردازی‌هایی با مقاصد خاص بوده است. اگر پدرش دستی در تولید کتاب‌ها و ترجمه‌های مجعول و منسوب به دوران باستان داشت، او به متون سیاسی روی آورده بود.
    نمونه‌ای از اینها کتابی است که در سال ۱۳۷۷ و با عنوان «بزرگترین رویارویی شرق و غرب در تهران» با ترجمه محسن اشرفی به چاپ رسید. کتابی که شاپور ریپورتر نویسنده آن بوده و آنرا با نام مخفی «آرین رنجی شری» منتشر کرده بود. اینگونه کتاب‌ها که اخیراً به تناوب در زمینه تاریخ معاصر منتشر می‌شوند، دربردارندهٔ نادرستی‌های فراوانی هستند که نویسنده کوشش کرده با سمت‌گیری‌های خاصی، شخص یا گروهی را تبرئه نماید و دیگران را متهم و مقصر جلوه دهد. کتاب‌هایی که برای تخریب غیرمستقیم مخالفان سیاست‌های انگلستان و رفع اتهام از استعمار پیر نوشته و منتشر می‌شوند.
    گویا شاپور چند کتاب دیگر نیز به سفارش بریتانیا نوشته بوده است. کتاب‌هایی که در آنها در لباس یک مدافع کمونیسم فرو می‌رود تا به تخریب آن بپردازد و یا کتاب قلابی «خاطرات ابوالقاسم لاهوتی» که برای تخریب او نوشته بوده است.
    شاپور تا حدود انقلاب ۱۳۵۷ در تهران بوده است. او در اوایل دههٔ ۱۳۵۰ ترتیب یک معامله یکصد میلیون پوندی خرید سلاح و جنگ‌افزار از بریتانیا را می‌دهد و پس از انجام آخرین مأموریت‌ خود برای همیشه از ایران خارج می‌شود. و سرانجام در اسفند ۱۳۸۳ بر اثر سرطان پروستات در شهر ساحلی کارپاس در جنوب آرژانتین مرد.

  494. ahad@yahoo.com Says:

    داریوش خونخوار نحوه و مراحل و عاقبت شورش وهیزدانه فارس را اینگونه شرح می دهد:

    « داریوش شاه می گوید: « مردی به نام وهیزداته، شهری به نام تاروا در سرزمین یائوتیا، در پارس، او از آنجا برخاست، در پارس شورش کرد، برای دومین بار، او چنین به سپاه گفت: « من بردیا هستم، پسر کورش »، آنگاه، سپاه پارس که در کاخ بود، و قبل از این از یدایا آمده بودند، علیه من شورشی شدند، سپاه به طرف وهیزداته رفت، او در پارس شاه شد. داریوش شاه می گوید: « آنگاه سپاه پارس و ماد را که با من بودند فرستادم، یک پارسی به اسم ادتوردیه، بندۀ من، او را سردارشان کردم، باقی سپاه پارس در پی من به سرزمین ماد آمدند، بعدآ، ارتوردیه با سپاه به پارس رفت، هنگامی که به پارس رسید، شهری به اسم رخا، در پارس، در آنجا وهیزداته، که خود را بردیا می خواند، با سپاه برای نبرد، به سوی ارتوردیه رفت، سپس، آنان به نبرد پرداختند اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه من کاملا سپاه وهیزداته را شکست داد، ۱۲ روز از ماه ثورواهره گذشته بود، بدین سان آنها به نبرد پرداختند. داریوش شاه می گوید: « آنگاه، وهیزداته با تعداد کمی از سواران گریخت، او به پایشیا هووادا رفت، از آنجا سپاهی را جمع کرد، و باز یکبار، به سوی ارتوردیه راه افتاد برای نبرد، کوهی به اسم پرگه، در آنجا آنان نبرد کردند، اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه من کاملا سپاه وهیزداته را شکست داد، ۵ روز از ماه گرمپده گذشته بود، بدین سان آنان به نبرد پرداختند، و وهیزداته را دستگیر کردند، و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند دستگیر کردند .
    داریوش شاه می گوید: « آنگاه، این وهیزداته و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند، شهری به اسم هووادیچیه، در پارس، در آنجا تیر به مقعدشان فرو کردم ».
    داریوش شاه می گوید: « این آن کاری است که من در پارس کردم ».
    داریوش شاه می گوید: « این وهیزداته، که خود را بردیا نامید، سپاهی را به ارخوزی فرستاد، یک پارسی به اسم ویوانه، بندۀ من، ساتراپ در ارخوزی، علیه او، و او مردی را سردارشان کرد، او به آنان چنین گفت: « بروید، با ویوانه و سپاهی که داریوش را شاه می خواند بجنگید »، سپس، این سپاهی که وهیزداته فرستاده بود به سوی ویوانه، برای نبرد، به راه افتاد، دژی به اسم کاپیشکانی، در آنجا آنان نبرد کردند، اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه من کاملا سپاه شورشی را شکست داد، ۱۳ روز از ماه انامکه گذشته بود، بدین سان آنها نبرد کردند».
    داریوش شاه می گوید: « باز هم یک بار دیگر شورشیان گرد هم آمدند، برای آغاز نبرد به سوی ویوانه رفتند در سرزمینی به اسم گندوتوه در آنجا آنان به نبرد پرداختند. اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه من سپاه شورشیان را کاملا شکست داد. هفت روز از ماه ویخنه گذشته بود، بدین سان آنان به نبرد پرداختند.
    داریوش شاه می گوید: « آنگاه این مرد که سردار این سپاه بود که وهیزداته در برابر ویوانه فرستاده بود، با تعداد کمی سوار گریخت، او به راه افتاد، دژی به اسم ارشاده، در ارخوزی، تا آنجا رفت، بعدآ ویوانه با سپاه در پی آنان رفت، در آن جا او را گرفت و مردان را کشت که وفادار اصلی او بودند.
    داریوش شاه می گوید: « آنگاه این مردم از آن من شدند، این آن کاری است که من در آرخوزی کردم ». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، صفحات ۲۳۸ تا ۲۴۳)

    این طولانی و دامنه دارترین شرح مقاومت در برابر داریوش است، که به عنوان جذاب ترین شوخی تاریخ هخامنشی، معلوم می کند که مردم فارس هم با حمایت های متوالی از سرداری به اسم وهیزداته و دیگر فرماندهان سپاه که او انتخاب می کرده، در سرزمین فارس با بر پا کردن شورش، نفرت شان را از داریوش اعلام کرده اند!!! همین جا بگویم مشخصات این سرزمین پارس، که داریوش در کتیبه آدرس می دهد، با فارسی که حالا می شناسیم هیچ قرابتی ندارند! زیرا که کتیبه اسامی شهرها و مناطقی چون تاروا، یائونیا، یائودا، پائیشیاهوادا، پرگه، هوادیجیه، کاپیشکانی، گندوتوه، و ارشاده را در پارس بر می شمرد که همانند اسامی مناطق و سرزمین های دیگر، در حال حاضر قابل شناسایی تقریبی هم نیستند و این دلیل واضحی است که » قتل عام پوریم » مراکز تجمع آن منطقه ای را هم که داریوش فارس می شناخته درهم کوبیده است، چنان که سازندگان تخت جمشید را در حین کار قتل عام کردند و موجب شدند که آن مجموعه ابنیه تاکنون نیز نیمه کاره و به خود رها شده بماند. بعدها و به خواست خداوند سخن نهایی را دربارۀ مجموعۀ تخت جمشید خواهم نوشت تا معلوم شود که اگر هیچ مرکز سیاسی بعد از خشایارشا وسوسه نشده تا آن ابنیۀ نیمه تمام را به اتمام برساند و مورد استفاده قرار گیرد خود بزرگ ترین دلیل است که وسعت و عمق عواقب ضد تمدنی پوریم، به طول ۲۲۰۰ سال و تا زمان صفویه اجازه نداده است که در این سرزمین مراکز تجمع و تولید و توزیع و مدیریت سیاسی قدرتمندی شکل بگیرد، تا این یا آن سودای فرهنگی و اشرافی و از جمله تکمیل و بهره برداری از ابنیۀ نیمه تمام تخت جمشید را در سر بپروراند.
    مطلب بدیع در مورد وهیزداته این است که او خود را بردیا فرزند کورش خوانده است و تمام مردم و به قول کتیبه، حتی سپاهیان اهل فارس که در کاخ داریوش بوده اند، بلافاصله به وهیزداته پیوسته اند!!! اگر اسم بردیا برای مردم و حتی سپاهیان کاخ داریوش چنین جذابیتی داشته است که موجب برپایی شورش و بلوای عمومی بر ضد داریوش شود، و اگر می دانیم تاریخ یهود بردیا و کمبوجیه را عناصر ضد یهود و بخت النصرهای ثانی خوانده است، پس سراپای این مقاومت ها در واقع علیه استیلای پنهان یهودیان بوده، که نیزه داران هخامنشی را رهبری می کرده اند و حضور ناشناس و آنوسی مسلک همین یهودیان در همه جا و به احتمال حتی در میان نزدیکان سران مقاومت، موجب عدم موفقیت کامل سرداران ستیزه با داریوش، علی رغم این همه جان فشانی شده است. همین مطلب از زاویه ای دیگر نشان می دهد که میان سلاله داریوش با کورش بنیان گذار جز خصومت و ستیزه برقرار نبوده و چنان که همه جا ثبت است، داریوش عنصری یهودی بوده است که برای بازگرداندن استیلای از دست رفته یهود در میان قبیله و اولاد کورش، به کودتای هفت نفرۀ برق آسایی دست زده که به مرگ اولاد کورش و انتقال قدرت به او انجامیده است. اما هنوز داستان وهیزداته نکته قابل اندیشیدن دیگری نیز عرضه می کند که چرا داریوش علی رغم این مقاومت طولانی و دامنه دار و خطرناکی که وهیزداته با توسل به اسم بردیا به راه انداخت، چنان که در مورد فرورتی و چیژتخمه مرتکب شد، دستور مثله و بد شکل کردن وهیزداته را نداده است؟!!!

  495. gvcsvgv@yahoo.com Says:

    زیبایی و شهامت ترکان از نظر مُعِزّی شاعر قصیده سرای مشهور ایران

    این شوخ سواران که دل خلق ستانند
    گویی ز که زادند و به خوبی به که مانند
    ترک اند به اصل اندر و شک نیست و لیکن
    از خوبی و زیبائی، خورشید زمانند
    میران سپاهند و عروسان وثاقند
    گردان جهانند و هژبران دمانند
    مشکین خط و شیرین سخن و غالیه زلفند
    سیمین بر و زرین کمر و موی میانند
    شیراند به زور و، به هنر گرچه غزالند
    پیرند به عقل و به خرد، گرچه جوانند
    چون راحت روح اند چو با ساغر راح اند
    چون حصن حصین اند چو بر پشت حصانند

  496. ahad@yahoo.com Says:

    کشف استخوان سگ در سقف قبر کوروش!
    سازمان میراث فرهنگی در تاریخ خبر داد:

    سایت «میراث آریا » وابسته به سازمان میراث فرهنگی طی خبری مدعی شد که قطعه استخوان پیدا شده در سقف گور کوروش متعلق به یک قلاده سگ بوده است.
    به گزارش خبرنگار مهر در 1388/6/17 مدتها بعد از انتشار اخبار مربوط به تعمیر غیرعلمی و غیراصولی گور کوروش توسط تعمیرکاران سازمان میراث فرهنگی در سال گذشته ، کشمکش بر سر علمی بودن یا نبودن آن همچنان ادامه دارد.
    در آخرین اقدام ، سازمان میراث فرهنگی متن نامه ای با عنوان «اعتراض جمعی از باستان شناسان و تعمیر کاران این سازمان نسبت به عملکرد خبرگزاری مهر» را منتشر کرده است.
    از جمله موارد مطرح شده در این نامه موضوع پیدا شدن یک قطعه استخوان سگ در سقف گور کوروش بوده است! بر اساس ادعای سایت خبری این سازمان » کارشناسان بعد از بررسی‌های بیشتر به این نتیجه رسیدند که این استخوان قطعه‌ای از استخوان بدن یک سگ بوده است. »
    این در حالی است که اساساً خبرگزاری مهر هیچگونه قضاوتی درباره این استخوان نکرده بود و تنها با ارائه سوالی خواستار جواب به این سئوال های مشخص شده بود که «آیا درباره این استخوان مطالعاتی انجام شده است؟ این استخوان الان کجاست؟ آیا این استخوان نمی توانسته فرضیه دفن کوروش در سقف قبر را تقویت یا حتی رد کند؟»
    جالب توجه اینجاست که در همان زمان حسن راهساز سرپرست تیم تعمیرکاران گور درباره این استخوان و سئوال خبرگزاری مهر گفته بود: «در همان زمانی که دکتر سامی کار تعمیر را انجام می‌داده تیم بنایی‌اش با استفاده از نردبان بالا می‌رفته‌اند و غذای خود را نیز همان بالا روی سقف می‌خورده‌اند. بنا آمده غذایش را خورده و استخوان و بقایای غذا را درون حفره‌ها ریخته، حالا من بگویم این استخوان کوروش است؟! این استخوان حیوانی بوده است نه انسانی.»
    با این همه آنچه کارشناسان تعمیر و میراث فرهنگی را به کنکاش وا می دارد این است که اساساً استخوان سگ در سقف گور کوروش چه می کرده؟ چگونه یک قطعه از استخوان سگ به سقف محصور از سنگ چند هزار ساله گور کوروش راه یافته است؟ آیا درباره این استخوان آزمایشات مربوط به سالیابی صورت گرفته یا نه؟ و این قطعه استخوان متعلق به کدام عصر تاریخی بوده است؟
    خبرگزاری مهر ضمن استقبال از جوابگوئی به سئوالات طرح شده و توصیه مسئولان سازمان میراث فرهنگی به تعامل و رفتار قانونی برای آگاهی افکار عمومی ، امیدوار است تا سازمان میراث فرهنگی بررسیهای علمی، آزمایشگاهی و سالیابی خود را درباره چگونگی کشف این موضوع در اختیار اذهان عمومی به منظور رفع هرگونه شبهه قرار دهند.
    علاوه بر این کارشناسان مرتبط با این خبرگزاری بعد از گذشت ماهها از بی جواب ماندن 28 سئوال علمی طرح شده در این خبرگزاری همچنان منتظر جواب سئوالات خود هستند.

  497. had@yahoo.com Says:

    فارس ها عادت دارند که همیشه با کیر دیگران داماد شوند
    بچند نمونۀ با » کیران دیگران داماد شدن » فارس ها در زیر توجه کنید

    1. پیامبر اسلام، فارس بود چون قریش معرب کورش است

    2. باراک اوباما رئیس جمهور امریکا در اصل اهل بوشهر است بخاطر اینکه اوباما یعنی آب با ما و همچنین رنگ پوست اوباما مثل مردم بوشهر سیاه است

    3. رفت و آمد ایرانی ها به کرۀ ماه با قالیچه های پرنده در زمان کورش

    4. سلمان پارسی 350 سال عمر کرد

    5. حضرت علی آریائی بود اما حضرت عمر آریائی نبود

    6. کعبه را ایرانی ها ساخته اند

    7. افغانستان مال ایرانی هاست بخاطر این که در زمان سلسلۀ غزنویان افغانی ها نزدیک به صد سال بر ایرانی ها حکومت کردند.

    8. شعرهای ابونواس از زبان فارسی تاثیر گرفته است!!! اصلاٌ در زمان ابونواس، زبان فارسی وجود نداشت.

    9. نیشاپور یا همان ابرشهر پایتخت مدرن ساسانیان با ساختمان های بسیار عظیم سنگی بود که در جهان همتا نداشت و اگر امروز خشتی از آن همه ساختمان های عظیم سنگی پیدا نیست، مقصر عرب ها هستند که همۀ آنها را پودر کرده و از بین برده اند!!!

    10. عراق مال فارس هاست چون عراق از ریشۀ اراک است

    11. مسلمانان شیعه آریائی هستند ولی مسلمانان سنی آریائی نیستند

    12. علت شکست ایران از عرب ها، ترسیدن فیلهای ایرانی از شترهای اعراب بود!!

    13. مردم شهرهای بندرعباس، چابهار، آبادان، کرمان و کازرون در جنوب ایران فارس نیستند بخاطر اینکه رنگ پوست شان سیاه و شبیه آفریقائی ها هستند.

    14. اسکندر مقدونی فارس بود.

    15. هزار سال قبل از میلاد در باکتریا واقع در شمال افغانستان نسخۀ اصلی بایبل ( انجیل ) افغانی بدست زرتشت نوشته شده بود، بوسیلۀ چنگیز خان سوزانده شد».

    16. لسان اهل الجنه عربی و فارسی است و ملائکه اسمان چهارم به لفت فارسی تکلم می کنند.

    17. ابن مقفع ده ها کتاب را از » زبان پهلوی » به زبان عربی ترجمه کرده است!!!
    در سال 1840 اوژن فنلاندن استاد نژاد تراش و قصه نویس معروف، هخامنشیان را پدر خوانده برای فارس های مجهول الهویه انتخاب کرد و برای اولین بار از زبان پهلوی نام برد. بدون اینکه معلوم کند خط پهلوی چیست، از کجا آمده و مورد مصرف آن چه بوده است. بعد دیوید نیل مکنز لغات نامۀ » زبان پهلوی » را نوشت. بعد نژاد تراش ها با پادوهای داخلی شان در یک حرکت هماهنگ شایعه انداختند که ابن مقفع ده ها کتاب را از زبان پهلوی به عربی ترجمه کرده است.

    18. در هزارۀ دوم و اول قبل از میلاد کشورهای آسیای مرکزی مسکن هندواروپایی ها بوده اما در قرن ششم و هفتم این مناطق تحت اشغال تورکان در آمده و مردم این مناطق را تورکی ساختند.؟؟؟!!! ا
    مسئله اینجاست که ترک ها قرن های متمادی به روس ها به ارمنی ها، به یونانی ها، به چینی ها، به هندی ها، و به فارس ها حکومت می کردند پس چرا آنها را ترکی نساختند؟

  498. ssdf@yahoo.com Says:

    افشای بخشی از دزدیهای اموال ملت ایران از سوی خاندان محنوس پهلوی

    پس از مرگ محمدرضا پهلوی، تمامی این ثروت کلان به خانواده اش رسید. در سی و سه سال اخیر، خرج کلان زندگی اشرافی این خانواده، عیش و عشرت و دم و دستگاه عریض و طویلشان از همین ثروت پرداخت شده است. اما اکنون رضا و فرح پهلوی به دروغ اعلان می کنند که ثروت شاه فقط شصت و دو میلیون دلار بود. سران حکومت منفور پهلوی میزان ثروت واقعی خود را همواره از مردم پنهان کرده اند زیرا انباشت ثروت آنان بر مبنای دزدیدن ثروت متعلق به مردم ایران در خدمت منافع قدرتهای خارجی و در نتیجه خیانت به مردم و کشور بوده است اما در بین دزدان بزرگ بر سر غارت ثروت کشور رقابت وجود دارد و در مقاطع بحران اختلافاتشان تشدید یافته و دست یکدیگر را تا حدودی رو می کنند و بدین ترتیب بخشی از دزدی های آنان آشکار می گردد و پس از رو شدن بخش کوچکی از حقایق دزدان بزرگ با دغلکاری ذاتی خود به انکار حقیقت می پردازند به طوری که رضا و فرح پهلوی می گویند شاه مخلوع ایران فقط 62 میلیون دلار ثروت داشت. دزدیهای شاه فراری ایران و دروغهای رضا و فرح پهلوی در این خصوص در مصاحبه با احمد علی مسعود انصاری گماشته مخصوص این خاندان در امور مالی خواندنی است. انصاری از بستگان فرح دیبا و همبازی رضا پهلوی در تلویزیون اظهار می دارد :» من از زمان قبل از انقلاب با خانواده شاه و اقای بهبهانیان که کارهای مالی شاه را انجام می داد مرتبط بودم و بعد از انقلاب هم کارهای مالی رضا و علی رضا و فرح پهلوی در دست من بود و این باعث شد بیشتر ازهرکسی به مسائل مالی این خاندان اشراف داشته باشم و این گفتگو هم در جواب ادعای کذب اقای پهلوی و مادرش هست تا مسائل روشن تر بشود. احمد علی مسعود انصاری در ادامه گفت : » من ثروت شاه را به چهار قسمت تقسیم می کنم که قسمت اول آن بخشی بوده که آسانتر دیده می شده است که یک ثروت 62 میلیونی است که اقای رضا پهلوی به ان اشاره می کند و این قسمتی است که دیده میشده است . اما قسمتی از اموال این خانواده که رضا پهلوی بدان اشاره نکرده مستقلات ایشون است که ویلای وی در سوئیس یکی از آنهاست. این 62 میلیون ادعایی رضا پهلوی یک مقدارش زمان خود شاه خرج می شود حدود 50 میلیونش باقی می ماند که 20 درصد به رضا پهلوی می رسد؛ 20 درصد علی رضا؛ 20 درصد فرح؛ 15 درصد لیلا؛ 15 درصد فرحناز ؛ 8 درصد شهناز دختر فوزیه و 2 درصد مهناز نوه شاه و دختر اردشیر زاهدی . گماشته مالی خاندان پهلوی سپس اظهار می کند :» از قسمتی که دیده نمیشد و مرتبط با مستقلات و من چون مامور فروشش بودم می توان به زمینهایی اشاره کرد که اینها در اسپانیا دارند که قیمتش بسیار بالا و قابل قبولی دارد. قسمت سوم جواهراتی است که این خاندان از ایران بیرون آوردند که در کتاب من و خاندان پهلوی به آن اشاره کرده ام. اما مهمترین قسمت قضیه تراستی است که شاه ( مخلوع ) بوجود آورده بود و توسط بانکها نگهداری می شود . رقم 22 میلیارد هم گفته شده در این مورد .قبل از تابستان 89 ایشون میخواست دویست میلیون دلار برای تشکیلات خودش بفرسته که نمی توانسته از آن 62 میلیون دلار باشد و این دویست میلیون دلار از قسمت تراست بوده است . برای توضیح این بخش از اظهارات انصاری لازم است توضیح داده شود که شاه میلیاردها دلار از پول مردم را دزدید و در حسابهای شخصی خود به صورت تراست در بانکهای خارجی گذاشت تا خانواده اش از آن بهره برداری کنند.بانکهای خارجی از این دزدیهای کلان استفاده کرده و آنها را به کشورهای دیگر وام می دهند یعنی پولی که متعلق به مردم ایران است به کشورهای مختلف از جمله ایران وام داده می شود ! بخش کوچکی از فعالیتهای مالی رضا پهلوی توسط احمد علی مسعود انصاری انجام می گرفته است این همکاری از سال 1360 تا سال 1368 در عرصه های بانکی و ملکی بوده است. بانکی به همین منظور در مهر ماه 1361 توسط رضا پهلوی در انگولیا تاسیس گردید . چون این بانک ساحلی بود شامل مقررات مالیاتی نمی شد. شرکت نفتی اروپایی ، امریکایی در اسفند 1361 در اوهایو تاسیس شد و ارزش آن در یک سال بعد به 30 میلیون دلار رسید. همچنین از اواخر سال 1363 سازمان امنیت امریکا سیا اغاز به پرداخت ماهیانه 150 هزار دلار به حساب مخصوصی در سوئیس برای فعالیتهای سیاسی دفتر رضا پهلوی نمود. پس از این اظهارات بود که مجری تلویزیون ضد انقلابی مردم تی وی از انصاری می پرسد تاکنون این مطالب شما را رضا پهلوی تکذیب کرده است که با پاسخ منفی انصاری مواجه می شود. انصاری در انتهای این افشاگری ها افزود :» من چیز دیگری که فکر کردم باید اینجا عرض کنم این است که خود شاه (مخلوع )هم با کمسیسون گرفتن و حق حساب های نفتی که توسط کمپانیهای امریکایی به حساب خاندان سلطنتی ریخته میشد مخالفتی نداشت و آن را طبق قوانین سوئیس حق خانواده خودش می دانست و من چون سابقه قبلی داشت که هر چقدر با او بحث میکردم که شما تاجر نیستید و پادشاهید فایده ای نمی کرد پس دیگر بحث را ادامه نمی دادم . لازم به توضیح است که تولید نفت ایران در سال 1339 به یک میلیون و در سال 1352 به شش میلیون بشکه در روز می رسید و قیمت هر بشکه از دو دلار در 1339 به پنج دلار در 1352و چهارده دلار در 1357 رسید.با احتساب اینکه شاه فراری از فروش هر بشکه نفت دو درصد حق حساب گرفته باشد جمع کل حسابهای فقط نفتی او در طی 18 سال اخر سلطنتش به 17.5 میلیار دلار می رسد . این محاسبه بدون در نظر گرفتن بهره هایی است که به این حسابها تعلق گرفته است. علاوه بر نفت با در نظر گرفتن حق حسابهای شاه از فروش گاز و منابع زیر زمینی دیگر پروژه های بزرگ خرید دائمی ادوات مختلف نظامی معاملات عظیم وارداتی و صادراتی تولیدات بزرگی چون خودرو و غیره ثروت شاه بمراتب بیش از 22 میلیارد دلار می باشد.

  499. ssdf@yahoo.com Says:

    روی لینک بالا کلیک کنید تا فیلم باز شود.

    زمانیکه زن ها در ایران بخاطر یه لقمه نون در » شهرنو » ها مجبور به تن فروشی بودند و عده ای زیادی از مردم در حلبی آبادها در فقر و فلاکت زندگی می کردند، محمد رضا شاه موقع فرار از ایران در سال پنجا و هفت 36 میلیارد دلار از اموال مردم را با خودش برد. بعد از مرگش در مصر، این پول هنگفت بدست رضا پهلوی افتاد. این پول با بهره اش حالا شده هفتاد میلیارد دلار. اخیرآ کشورهای غربی بخاطر وضعیت بدی اقتصادی 75 در صد از پس اندازهای مردم در بانک ها را مصادره کرده اند با این حساب باید دید چند میلیارد دلار از این پول رضا پهلوی مصادره شده است؟

  500. ahad@yahoo.com Says:

    با سند تراشی و مصادرۀ افتخارات دیگران
    نمی شود صاحب هویت شد

    کسانیکه دارای تاریخی نوپا و هویتی نوپدید بوده و سابقۀ فرهنگی و ادبی چندانی ندارند، به عبارت دیگر مجهول الهویه هستند، معمولاً برای جبران این کمبود در برابر فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیرپا و کهنسال و پر بار دیگران، به تاریخ‌سازی و جعل اسناد و مصادره دارایی های دیگران به نفع خود می‌پردازند. تا صاحب هویت شوند
    کتیبه‌ای منسوب به کورش که با عبارت « اینک که به یاری مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته‌ام » آغاز می‌شود، نمونه‌ای بارز از چنین اقدامات و داستان‌سرایی‌های کاذب است. این کتیبه ساختگی بخاطر متن به ظاهر زیبا و دلنشینی که دارد و برای کاربردی که در نیش و کنایه‌های سیاسی امروزی دارد، به گستردگی از طرف نژاد تراش ها با پادو های داخلی شان در نشریات مختلف منتشر شده و جالب است که در هیچ کجا هم امضای کسی در پای آن نیست. هیچکس نیازی ندیده است تا توضیح دهد این متن توسط چه کسی به فارسی ترجمه و مخابره شده است؟ لغات از بین‌رفته یا آسیب‌دیده متن کدام‌ها بوده‌اند؟ بر سر ترجمه کدام لغات اختلاف نظر وجود دارد؟ چرا در میان آثار هیچیک از علما و محقیقن که عمری را بر سر شناخت و ترجمان کتیبه‌ها و متون ایرانی نهاده‌اند، چنین متنی وجود ندارد؟ و چرا تا چند سال اخیر هیچکس با چنین متنی آشنا نبوده است؟ آیا این کتیبه، همان منشور منتسب به کورش است یا کتیبه‌ای دیگر؟ اگر همان است، پس چگونه است که ده‌ها ترجمه مختلف که از منشور منتسب به کورش به زبان‌های مختلف انجام شده و در این ۱۳۰ سال اخیر بارها و بارها از طرف نژاد تراش ها منتشر شده است، هیچگونه شباهتی به این متن ندارند؟ و اگر متفاوت از منشور منتسب به کورش است، این متن در اصل به چه زبانی و بر روی چه چیزی تحریر شده و اکنون در کجا نگاهداری می‌شود و متن آوانوشت آن به زبان اصلی کجاست و بدست چه کسی انجام شده است؟
    با چنین نگرشی است که وقتی سازمانی بین‌المللی به یکی از مظاهر فرهنگی فارس های مجهول الهویه توجهی نشان می‌دهد، موجب توجه بیشتر فارس ها نیز می‌شود و اگر توجهی نشان داده نشود، احساس کمبودی می‌ کنند و لازم می‌دانند متعاقب آن به جعل و نسبت نادرست به آن سازمان‌ها روی ‌آورند. نمونه‌ای از آن اینکه در یکی- دو سال اخیر ناگهان موجی به راه افتاد که سازمان ملل متحد روز ۲۹ اکتبر/ ۷ آبان را « روز جهانی کورش » یا « روز جهانی حقوق بشر کورش » یا عبارت‌هایی شبیه این، نامیده است. انتشار چنین خبر بی اساس، موجب شوق‌زدگی و دستپاچگی بسیاری از فارس های هویت طلب شد و بدون اینکه درستی آنرا تحقیق کنند، به بازگویی ان پرداختند.
    گویندگان و منتشر کنندگان چنین خبری نیز خود را بی‌نیاز از آن دانستند که توضیح دهند در چه زمانی سازمان ملل چنین تصمیمی را گرفته است و چرا در هیچیک از اسناد و تقویم‌های رسمی سازمان از چنین مناسبتی اسمی برده نشده است و چرا جز عده‌ای از ایرانیان کس دیگری با چنین روز جهانی آشنا نیست؟ اینها سوالاتی بودند که هیچگاه به آنها پرداخته نشد و برخی از خوانندگان نیز از شدت شیفتگی نیازی به چنین سوالات را احساس نکرده و آنرا به دفعات بازنشر کردند.
    در این میان بسیاری از نشریات و انجمن‌ها، بعد از اینکه از نادرستی چنین ادعایی باخبر شدند، آنرا از وب‌سایت های خود حذف کردند و برخی دیگر، اسم سازمان ملل را به عبارت‌های نامفهوم و موهومی مانند « نهادهای بین‌المللی »، « دوستداران حقوق بشر» و عبارت‌هایی شبیه به آن تغییر دادند و در باره زمان پیدایش چنین روزی نیز از عبارت مبهم‌تر و موهوم‌تر « از دیرباز » اکتفا کردند. اگر تا این زمان، انتشار چنین اخباری، ناشی از بی‌اطلاعی بود، اینک آشکارا تبدیل به عوام‌فریبی ‌شده بود.
    ای کاش فارس های هویت طلب بجای چنین سخنان خیالی و بی‌فایده و پر ضرر، به این می‌پرداختند که چرا در غرفه‌های محصولات فرهنگی کشورهای مختلف در مقر اصلی سازمان ملل در نیویورک، حتی کشورهایی مانند زامبیا و افغانستان نمایندگانی دارند و جای ایران در آن میان خالیست؟ در آنجا حتی برای توریست هائی که به زبان‌های « بنینی » و « سوماترایی » مراجعه می‌کنند، راهنمایانی وجود دارد، اما هیچ راهنمای فارسی‌زبانی در آنجا به چشم نمی‌خورد. بسیار دیده و شنیده‌ایم که حتی در اماکنی که راهنمایان فارسی‌زبان وجود دارند خیلی از ایرانی ها بازهم به راهنمایان انگلیسی‌زبان مراجعه می‌کنند « چون انگلیسی را زبان می‌دانند ». از همین‌روی است که بنا به آمار مایکروسافت، نسخه فارسی ویندوز کمتر از همه دیگر زبان‌های دنیا توسط فارسی‌زبانان استفاده می‌شود چرا که زبان نمی‌دانند .
    پیدایش متنی به اسم « وصیت‌نامه داریوش » و « نامه‌های یزدگرد سوم و عمر خطاب » به یکدیگر، دو نمونۀ دیگر از چنین دستکاری‌های تاریخی است. این نامه‌ها نیز بدون امضای محقق یا گزارنده آن هستند و مدعیان چنین نامه‌هایی در جواب خواننده جستجوگر به دروغ بیان می‌دارند که متن اصلی آن در موزه لندن است. نامه‌هایی که دانسته نیست به چه زبان و خطی نگاشته شده‌اند و کی و در کجا پیدا شده‌اند. کدامین کس آنها را آوانویسی و ترجمه کرده و بخش‌های آسیب‌دیده یا نامفهوم آن کدام هستند. چرا عکسی از آن‌ها حتی در کاتالوگ‌های موزه دیده نشده و چرا تا این اواخر کسی اسمی از آن‌ها نشنیده بود. تنها همین کافی است که پس از یونسکو و سازمان ملل و سردر آن، اکنون سر از موزه‌ای در آورند که حتی خودش نیز وجود خارجی ندارد.
    به نظر این تحریرگر، چنین شیوه‌هایی در گفتارهای تاریخی هیچ تفاوتی با ساختن بنایی نو و انتساب آن به دوران باستان ندارد.

  501. Sina Says:

    شاشیدم به مدرکت دکیه کس کش بااین چرندیاتی که نوشتی حرومزاده تخم عرب

  502. tabrizi@yahoo.com Says:

    اسناد ساواک – اعدام جزنی و ديگران

    گزارش مخصوص
    اسناد ساواک
    مجله نيشين، ۲۳ فوريه، ۱۹۸۰

    رضا براهنی

    انقلاب در ايران ناگهان دری به اطاقی تاريک در گذشته ملت ايران گشود و اسناد محرمانه رژيم سابق را در رويت همگان گذاشت. بوروکراسی عظيمی از دروغ، ريا و فساد سقوط کرده بود، و خوشبختانه اين بوروکراسی، سرمست روياهای جاودانگی خود، درباره همه چيز و همه کس اسناد مربوط را حفظ کرده بود. اسامی، شماره های رمز، شماره های شناسنامه و عکس های ماموران ساواک در همه جا به چشم ميخورد. محل اطاق ها و ايستگاه های شکنجه معلوم شد. طهران شهر بيماری مينمود که اطاق های شکنجه وحشتناک آن را نقطه چين کرده بود. سه مرکز عمده تفتيش عقايد در نزديکی دانشگاه تهران ساخته شده بود. اين مراکز از بيرون شبيه خانه های ايرانی های مرفه بود. وقتی که من در روز دوم انقلاب از دو تا از اين مراکز ديدن کردم، هنوز بعضی از وسائل شکنجه به چشم ميخورد. يک مرکز بازجويی مرموز درست در قلب طهران، نقب های زيرزمينی داشت که چراغ های کم نور روشنشان ميکرد. اين نقب ها به سلول هايی منتهی ميشد که در آن هنوز تکه های فاسد گوشت انسان ها به دستگاه های شکنجه چسبيده بود. شاه گفته بود که شکنجه بعد از سال ۱۹۷۶ قطع شده است. چگونه امکان داشت اين قطعات گوشت و استخوان کنده شده و اره شده قبل از ۱۹۷۶ در اين محل به جا مانده باشد؟ تعجب اين جاست که صاحب اين خانه سرهنگی به نام «زيبايی» بود.
    ولی اين ايستگاه ها، و ساير ايستگاه های کمابيش مهم در مقايسه با کميته، و زندان های اوين و قصر رنگ ميباختند. در اينها کتک زدن، شلاق زدن و شکنجه زندانيان سياسی شب و روز، بی وقفه ادامه داشت. مدرن ترين اينها اوين بود که بعضی از سلول های آن گويا با رمز باز ميشد. وقتی که نيروهای انقلابی اين زندان را محاصره کردند صداهای ضعيف و استغاثه مانندی، انگار از ته چاه، از پشت ديوارهايی با درهای مخفی شنيده ميشد که گويا کليد آنها در اختيار عالی ترين مقامات ساواک بود.
    اسنادی که در اختيار«نيشين» قرار گرفته اند در لفاف زبان معمولی ساواک پيچيده شده اند. من از تجربه شخصی خود به عنوان زندانی سياسی ميدانم که ساواک از دو زبان مختلف در بازجويی های توأم با شکنجه اش استفاده ميکرد: يکی زبانی خصوصی بين شکنجه گر و شکنجه شده؛ و ديگری دستگاه مشروحی از حسن تعبير و زبان آراسته برای استفاده رسمی و اداری. هر دو زبان اعمال مشابهی را وصف ميکردند، ولی فرهنگ لغات اولی، از فرهنگ لغات دومی سلب اعتبار و حيثيت ميکرد، و يا به زبان ديگر، به آن تجاوز ميکرد. شکنجه گر فرياد ميزد:«مادرقحبه، مشخصات اون بچه کونی را که جمعه شب باهاش بودی بالاخره از مخت ميکشم بيرون!» ولی وقتی که اين کلمات را به متن بازجويی رسمی مصوبه ساواک بر ميگرداند کلمات با گستاخی تمام تغيير پيدا کرده بود:«حضرتعالی لطفا هويت دوستی را که جمعه شب ملاقات کرديد بيان بفرماييد.» «حضرتعالی» همان «مادرقحبه» بود؛ «دوست» همان «بچه کونی» و «لطفا بيان بفرماييد»، «از مخت ميکشم بيرون».
    ممکن است اين را گذراندن زبان از خلال روند آدمخواری نام بگذاريم. اسنادی که در اختيار نيشين گذاشته شده اند بايد با در نظر گرفتن اين شيوه رمزگشايی شوند.
    اين اسناد، که کپی يکی از آنها ذيلا چاپ شده است، برگ اجازه دفن و گزارش های کالبد شکافی در حدود پنجاه زندانی سياسی برجسته است که توسط پليس مخفی سياسی شاه کشته شده اند. به ظاهر اسناد ساده و رسمی است. در صفحه اول شماره و تاريخ سند آمده، با نشانه رسمی وزارت دادگستری، با شير و خورشيد، و شمشير برافراشته. کتاب قانون روی پاهای شير مفتوح است، و در زير آن ميخوانيم:«اداره پزشکی قانونی».
    برگ اجازه دفن بيژن جزنی، از نظريه پردازان برجسته چريکی و ملقب به «چه گوارای ايران»، نمونه وار ترجمه ميشود:
    «بدين وسيله اجازه دفن بيژن، پسر –[اسم پدر درج نشده است]، اسم خانوادگی جزنی، در حدود سی ساله، که به علت اصابت گلوله به جمجمه اش و ضايعه مغزی در تاريخ ۲۹ بهمن ۱۳۵۴ درگذشته، صادر ميشود.»(۱) پزشکی اجازه دفن را امضا کرده و مهر اداره پزشکی قانونی روی امضا زده شده. تاريخ امضا، يک روز بعد از تاريخ مرگ است.
    گزارش کالبد شکافی که به دنبال اجازه نامه دفن می آيد، مفصل تر است، و معنای واقعی اش فورا معلوم نيست. تاريخ دوم اجازه نامه دفن روی اين برگ نيز آمده است. به دنبال آن، اسامی پزشک، بازپرس، نماينده دادستانی ارتش، اسم و اسم فاميلی مرده، روز و ساعت کالبد شکافی، اسم بيمارستان، که بيمارستان ۵۰۱ ارتش است، شماره اجازه نامه دفن، ماهيت حادثه ای که منجر به مرگ متوفی شده، آمده است. علت مرگ: زد و خورد با ماموران موقع فرار از زندان.» و نيز اسامی گزارشگران مرگ هم داده شده که در اين مورد بخصوص دادستانی ارتش و کميته ضد خرابکاری است، و آخر سر تاريخ مرگ است. جاهايی هم برای درج اسم پدر، شماره عکس، محل حادثه و محل مرگ هست، ولی جلو اينها خالی است.
    گزارش کالبد شکافی اين است:«جسد متعلق به مردی است در حدود سی و پنج ساله که موقع معاينه از بيرون هيچگونه نشانه خفگی و مسموميت در او ديده نميشود. جای اصابت دو گلوله ديده ميشود، يکی به قطر يک سانتيمتر روی ابروی چپ، و ديگری دو سانتيمتری بالای ابروی چپ به قطر ۱/۱۵ سانتيمتر. تيرها به جمجمه اصابت کردهاند ولی جای خروج تيرها نيست. از محل ورود گلوله ها، مايع مغز، و خون آبکی به بيرون تراوش کرده. جمجمه در اطراف سوراخ ها خرد شده است. با در نظر گرفتن متن اطلاعات فوق، علت مرگ اصابت گلوله به جمجمه و آسيب مغزی است. به اين ترتيب اجازه نامه دفن طبق اعلام دادسرای نظامی و نماينده ساواک صادر ميشود.»
    ظاهر قضيه نيز نشان ميدهد که سند مشکوک است. چگونه ميتوان به پيشانی مردی در حال فرار دو تا گلوله زد؟ چرا محل حادثه و مرگ داده نشده است؟ ساواک حتی حوصله اين را نداشته است که قصه های مفصلی برای پوشاندن عمل خود سر هم کند.
    مورد بيژن جزنی و ۹ زندانی سياسی برجسته ای که در تاريخ ۲۹ بهمن ۵۴ به ضرب گلوله کشته شدند، مسئله ای غير عادی نيست. بسياری از پنجاه گزارش کالبد شکافی ساواک که در اختيار مجله نيشين قرار دارد مرگ را به جراحات تيرهايی نسبت ميدهد که هنگام فرار قربانيان بر آنها اصابت کرده است. ولی بسياری از اين جراحات ناشی از اصابت گلوله، روی سينه و پيشانی قربانيان قرار دارد، در نتيجه طبيعی است که ناظران مستقل به اين نتيجه برسند که زندانيان در برابر جوخه اعدام قرار داده شده، به قتل رسيده اند. بسياری از اسناد، از جمله سندی که عکس آن در اين مقاله به چاپ رسيده در توصيف زخم ها و کوفتگی های سينه، شکم، دست راست و هر دو پاست. يکی از گزارش های کالبد شکافی علت مرگ را «سوءتغذيه» درج کرده است.
    بعد از ماه فوريه ۱۹۷۹، انقلاب قادر شد حتی مرموزترين اسناد را به کمک اعترافات علنی اشخاص معترف به عضويت در ساواک رمزگشايی کند. در مورد جزنی، يکی از ماموران ساواک به نام بهمن طهرانی در جلسه دادگاه انقلابی که به صورت سرتاسری از تلويزيون، در ايران پخش ميشد، افشا کرد که او يکی از چهار عضو جوخه اعدامی بوده که جزنی و هشت زندانی ديگر را درست از روبه رو هدف قرار داده اند، طهرانی اعتراف کرد که ساواک، داستان فرار را برای اجتناب از آشوب مردم جعل کرده است.
    ساواک زبان را به چيزی غير از معنای واقعی آن مسخ ميکرد. وقتی که سوراخ گلوله در تن زندانی ديده نميشد، توصيفی از بدن مثله شده داده شده و بعد کلمات زير اضافه شده است:«علت مرگ بعدا تعيين خواهد شد.» قطعاتی از بدن مرده و مقداری از خون او، که مستقيما از قلب او بيرون کشيده شده بود، به آزمايشگاه فرستاده ميشد. اما جنازه را برای دفن به گورستان ميفرستادند. در دادگاههای انقلاب، ماموران رژيم شاه گزارش دادند که اين قبيل زندانی ها را تا حد مرگ شکنجه داده اند. زندانيان هم پرونده اين قربانيان تاييد کردند که علت اين مرگ ها شکنجه بوده است.
    در دادگاه، دهها قربانی عليه شکنجه گران سابق خود شهادت دادند. اين صحنه ها صاحب اين قلم را که جريان دادگاه را در تلويزيون تماشا ميکرد، به ياد ريچارد سوم، نمايشنامه شکسپير، می انداخت که در آن نيز اشباح ظاهر ميشدند و با سئوالهای خود پادشاه را دچار عذاب وجدان ميکردند. فريادهای مضطرب قربانيان شکنجه در دادگاه، اگر نه لغت به لغت، از لحاظ روانی به فريادهای استغاثه آميز اشباح شکسپير شباهت داشت: «يادت نيس به من تجاوز کردی؟». «يادت نيس منو از پام آويزون کردی؟» «يادت نيس چقدر التماس کردم منو کابل نزن؟»
    بر اسناد مربوط به زنان نوعی طنز تلخ صريح و گستاخانه حاکم است. مهبل و مقعد هر دو معاينه شدهاند. در همه موارد، جز يک مورد که زن بيست و هشت سال داشته و «احتمالا» شوهر داشته، گزارش به اين صورت تنظيم شده است:«پرده بکارت معاينه شد. دست نخورده است. عضله مقعد دست نخورده است، و وضع طبيعی مقعد را پس از مرگ دارد.»
    اين حوادث را از رمان پرنده رنگ شده[پرواز را به خاطر بسپار]، اثر يرزی کازينسکی کش نرفته ايم. اين ساواک است. ما از قرائت خاطرات اشرف دهقانی، يکی از معروفترين زندانيان سياسی زن، پی ميبريم که به زنان در زندان تجاوز ميشده است. از زندان کميته مشترک، مرا به دفتر شهربانی مرکز که چسبيده به کميته است بردند تا زنم را ببينم. مامور مسئول اطاقی که در آن روز زندانيان در آن ملاقاتی ها را ميديدند، دکتر رسولی، يکی از وحشتناکترين شکنجه گران ساواک بود. من نجوای آهسته دختری سيزده چهارده ساله را شنيدم که به پدرش ميگفت:«اين رسولی است، به من تجاوز کرده.»
    ساواک از زبان به عنوان وسيله فريب، و وسيله تجاهل، جهت مخفی کردن حقيقت استفاده ميکرد. تنها يک انقلاب ميتوانست حقيقت را برملا کند. اسنادی که در اختيار نيشين قرار گرفته به وضوح تمام نشان ميدهد چه کسانی عليه شاه جنگيدند و انقلاب را به واقعيت تبديل کردند. اغلب شهدا جوان هستند، ۲۰ تا ۳۰ ساله. شايد يک نفر بالای چهل سال باشد. در گوشه بعضی از اسناد و يا عکس ضميمه، يادداشت کوتاهی ديده ميشود.
    «عضو سازمان چريک های فدايی خلق.» يا :«عضو سازمان مجاهدين خلق.» اين دو سازمان، اولی مارکسيستی لنينيستی، و دومی دارای موضع راديکال چپ نسبت به اسلام به طور مساوی فهرست افتخارآميز شهدا را به خود نسبت ميدهند. اين مردان و زنان و پيروان آنان، سرسختانه عليه شاه، ساواک و ارتش شاه جنگيدند. بسياری از ماموران ساواک در دادگاه بر سر اين نکته توافق داشتند که اسم اين دو سازمان در آنها احساس هايی حاکی از بهت، وحشت و تحسين بر می انگيخته است شکستن آنها در زير شکنجه تقريبا غيرممکن بود.(۲)
    من شاهد مبارزه اين دو گروه در انقلاب بودم. اين دو گروه الهام بخش اميدهای بزرگ بودند. وقتی يکی از اعضای اين دو گروه در ميان مردم ظاهر ميشد، مردم بوسه بارانش ميکردند، راه را برای او و سلاحش باز ميکردند تا او به سوی سرنوشت خود رهسپار شود، سرنوشت رويارويی با ارتشی که آمريکايی ها تا بن دندان مسلحش کرده بودند. پادگان ها، ايستگاه های راديو و تلويزيون، کاخ های شاه و امرا، مشاوران و وزرايش يک يک سقوط کردند، تا اين که کل دستگاه سلطنت سرنگون شد و انقلاب به پيروزی رسيد.
    روز دوم انقلاب روی کف طبقه چهارم روزنامه اطلاعات خون ريخته بود. از طبقه چهارم، که در اشغال هيأت تحريريه روزنامه بود پشت بام زندان کميته ديده ميشد. ماموران ساواک از پشت بام کميته، بالکن طبقه چهارم را زير باران گلوله گرفته بودند.
    مرد جوان مسلحی، که به يکی از دو سازمان مذکور تعلق داشت، از نردبان بالا آمد تا به بالکن طبقه چهارم برسد. از پشت بام کميته يکی از ماموران ساواک گلوله ای به او زد، ولی او توانست قبل از مرگ خود را به بالکن برساند. اعضای تحريريه پشت ديوارها مخفی شده بودند.
    مرد جوان ديگری وارد شد و با عجله به طرف بالکن خزيد، تفنگ مرد مرده را برداشت و سينه خيز خود را به اتاق بزرگ که غرق سکوت بود، رساند. يکی از اعضای هيأت تحريريه پرسيد:«تو کی هستی؟» او گفت:«من برادر مردی هستم که روی بالکن مرد.» همان عضو تحريريه پرسيد:«اسمت چيه؟»او جواب داد:«من اسمی ندارم، برادرم هم اسمی نداشت.» – «جنازه را چه کارش کنيم؟» جواب داد:«نميدونم. دفنش کنيد. من به تفنگ او احتياج دارم. نه جنازه اش.»
    در مصاحبه مطبوعاتی اخير با «ديويد فراست»[روزنامه نگار معروف انگليسی] شاه ايران مدعی شد که از شکنجه زندانيان سياسی در ايران در طول سلطنت درازش اطلاعی نداشت. با لحن شکوه آميزی از مصاحبه کننده سوال کرد که وقتی او[شاه] اطلاعی از شکنجه نداشت، چگونه امکان داشت برای اتفاقات داخل زندان های ايران سزاوار سرزنش باشد؟ ولی شاه بلافاصله با گفتن اين که هوادارانش در سال ۱۹۷۶ دست از شکنجه کشيدند، خود به خود حرف قبلی خود را رد کرد. با پذيرش اين حرف، شاه ايران، مسئول بيش از سی سال شکنجه در ايران است.
    عدالت ايجاب ميکند که شاه در همان دادگاه محاکمه شود که بهمن طهرانی محاکمه شد. بهمن طهرانی در تلويزيون ايران اعتراف کرد که او نه تنها به دستور پرويز ثابتی، معاون ساواک ايران، دست به شکنجه زده بود، بلکه نيز کپسول های سمی را به زور توی دهان قربانيانش فرو کرده بود. در چهارديواری زندان آنها را به مسلسل بسته بود، به دليل اين که آنها – همانطور که طهرانی مدعی شد – قصد فرار داشتند. آيين مسموم کردن به همان سادگی تيرباران بود. طهرانی، زندانی را در محوطه زندان به گردش ميبرد، و در تمام مدت حرف های محبت آميز به او ميزند و وانمود ميکند که به زودی او را آزاد خواهند کرد. و بعد ناگهان گردن قربانی اش را ميگيرد، دهان او را باز ميکند و کپسول سمی را در دهان او فرو ميکند. زندانی در مدتی کمتر از نيم ساعت ميميرد.
    در يک مورد ديگر، مزدور شاه در سال ۱۹۷۵[در همان تاريخ ياد شده در روز کشتار جزنی و ديگران] توسط دوست و رئيسش، شکنجه گر تبهکار، حسين زاده، به هتل آمريکا احضار ميشود. اين هتل و رستوران معروفش روبه روی سفارت آمريکا در ايران قرار داشت[گويا هنوز هم آن جاست].
    در آنجا چهار شکنجه گر ديگر به آنها ميپيوندند. پس از صرف چلوکباب آنها با ماشين به طرف شمال غرب طهران، که زندان اوين در آنجا قرار دارد، ميروند.
    بعد از آن که داخل محوطه زندان ميشوند، به هر کدام يک مسلسل داده ميشود. بعد ۹ نفر از زندانی ها را از سلول های انفراديشان بيرون ميکشند و به بيرون محوطه زندان ميبرند تا تيربارانشان کنند. اين زندانی ها برجسته ترين زندانيان سياسی ايران هستند، و در ميان آنها بيژن جزنی هم ديده ميشود، همان کسی که، چنان که در بالا گفتيم، سند کالبد شکافی اش مرگ او را به «زد و خورد با ماموران موقع فرار از زندان» نسبت داده است. قاضی دادگاه از متهم طهرانی سوال کرد:«شما چکار کرديد؟» طهرانی گفت:«باور کنيد ماموران ديگر اول تيراندازی کردند، من بعد از آنها تيراندازی کردم.» اين ۹ زندانی قبلا تحت شکنجه شديد قرار گرفته بودند تا از آنها«سلطنت طلب» ساخته شود، اما از آنجا که شکنجه با توفيق روبه رو نشده بود، سرهای آنها را درست از روبه رو هدف گلوله قرار داده بودند.
    کودکان شش ساله را شکنجه دادند تا هويت مهمانان پدر و مادرهاشان را برملا کنند. من از فجايعی صحبت ميکنم که يا به چشم خود ديدم، و يا برايم روايت شد. زنها را با قرار دادن سيم های برق در آلت تناسليشان شوک برقی دادند. در سلول ۲۲ در بند اول زندان کميته زنی بيش از ده ساعت جيغ زد:«شک برقی شيرم رو خشک کرده، به من يک ليوان شير بدين بدم به بچهم.» جوانی به اسم محمدعلی شهبازی ۹ روز تمام روزانه بيست ساعت شکنجه شد تا به ساواک نگويد از چه کسی يک کتاب «ممنوعه» گرفته بوده. نگهبانی در زندان کميته به من گفت که جنازه مردی که بيش از سی کيلو وزن نداشت روی کف اتاق شکنجه طبقه دوم کميته افتاده است. قبلا او چند دقيقه ای به سلول من انداخته شده بود. مورد ديگر جريان زندانی ای است که من تن نيمه کباب شده او را کول ميکردم و به دستشويی ميبردم. او را از روند«تطهير به وسيله آتش» گذرانده بودند. بعدها هميشه بو و قيافه گوشت حالش را به هم ميزد، چرا که او را به ياد کباب شدن گوشت خودش می انداخت.

    دستکم نيم ميليون ايرانی در زمان حياتشان، لااقل يک بار طعم کتک، شلاق و شکنجه ساواک را چشيده اند. شايد در هر خانواده دستکم يک نفر باشد که ساواک از او بازجويی کرده است. اطلاع از شکنجه ايرانيها فقط مربوط به خود ايرانيها نبود. سازمان عفو بين الملل، اتحاديه بين المللی حقوق بشر، انجمن قلم آمريکا، بسياری از سازمان های مذهبی و سازمان های حقوق بشر، و نيز دهها روزنامه نگار در سراسر جهان شکنجه در زندان های شاه را توصيف و مستند کرده اند. اما کاخ سفيد، وزارت خارجه، شاه و همه سفرايش، هرگونه نسبت شکنجه را انکار کرده اند.
    بسياری از آمريکايی ها کوشيدند رئيس جمهور کارتر را درگير مبارزه در راه آزادی زندانيان سياسی ايران بکنند. در سال ۱۹۷۷، «کميته آزادی نوشتن»، در انجمن قلم آمريکا نامه ای به کاخ سفيد نوشت و از کارتر خواست که گروهی مرکب از نويسندگان برجسته آمريکا، از جمله آرتور ميلر، ادوارد آلبی، ريچارد هائورد و چند تن ديگر را بپذيرد تا آنان درباره وضع وخيم نويسندگان و روشنفکران ايران به او اطلاعاتی بدهند. در فهرست اسامی ايرانيان مورد بحث، اسامی آيت الله طالقانی و نيز آيت الله منتظری نيز ديده ميشد. اين دو پس از انقلاب به دستور آيت الله خمينی به امامت جمعه طهران منصوب شدند.
    کارتر از پذيرفتن هيأت نمايندگی انجمن قلم و نيز پذيرفتن دادخواست جهت آزادی ايرانيان سرشناس در زندان امتناع کرد. او از اجابت درخواست مکرر و مصرانه اپوزيسيون خارج از کشور در مورد متوقف کردن حمايت از رژيم دست نشانده خودداری ورزيد. به جای آن هزاران جعبه گاز اشک آور، و سلاح های ضدآشوب فراوان در اختيار رژيم شاه قرار داد. حتی او در زمانی که شاه مشغول کشتار مردم در خيابانها بود به شاه تلفن کرد تا به او روحيه بدهد. او نه تنها از شاه در کاخ سفيد استقبال کرد، بلکه به طهران پرواز کرد و آغاز سال مسيحی ۱۹۷۸ را در کاخ ديکتاتور گذراند.
    در نظر بسياری از مردم ايران سياست حقوق بشر کارتر بازی ای رياکارانه در جهت دفاع از دست نشانده های آمريکا به قيمت زندگی مردمی رنج کشيده و فقير بود. تسليحات نظامی آمريکا، هم مستقيم کشت و هم غيرمستقيم. پس چگونه مردم ايران ميتوانند آن چه را که به عنوان همکاری آمريکا با شاه در طول سی و شش سال زمامداری او بر مردمی رنجيده ميبينند، فراموش کنند؟

    *رضا براهنی، شاعر، رمان نويس و منتقدی ايرانی است. آخرين کتاب های او عبارتند از:«ظل الله، شعرهای زندان(چاپ دانشگاه اينديانا) و آدمخواران تاجدار( وينتج، رندوم هائوس). براهنی در دانشگاههای آمريکا و ايران تدريس کرده است. او حالا در کانادا زندگی ميکند(اين يادداشت در ذيل صفحه اول مقاله براهنی در مجله نيشين در همان تاريخ ۲۳ فوريه ۱۹۸۰ درج شده است.)
    ۱- اين بخش که به صورت نقل قول آمده، از ترجمه انگليسی متن فارسی، دوباره به فارسی ترجمه شده است. عين متن فارسی در اختيارم نيست. ممکن است کلمات اين ور و آن ور شده باشند.
    ۲- چون مطالب از انگليسی به فارسی ترجمه ميشود، ممکن است عين کلمات که برای چاپ در نيشين از فارسی به انگليسی ترجمه شده بود نباشد. ولی مفهوم دقيقا همان است که در اصل اسناد بوده است.
    راقم اين سطور هرگز با اين دو سازمان، نه قبل و نه بعد از انقلاب، ارتباط نداشته است. آنچه بر سر اين دو گروه در دوران انقلاب، و در طول اين بيست و سه چهار سال آمده، بخشی از تاريخ معاصر است که بايد دست اندرکاران تاريخ به آن بپردازند.(براهنی، سال ۸۲ شمسی)

  503. tabrizi@yahoo.com Says:

    قسمتی از گفتگوی خانم فالاچی با مهمد رضا شاه پهلوی پسر رضا پالانی

    ( Part of Oriana Fallaci interview with Mohammad Reza Shah Pahlavi )

    O.F.: My goodness, it must be a great nuisance! I mean,
    it must be pretty lonely being a king instead of a man.
    M.R.P.: I don’t deny I’m lonely. Deeply so. A king, when he doesn’t have to account to anyone for what he says and does, is inevitably very much alone. But I’m not entirely alone because I’m accompanied by a force that others can’t see. My mystical force. And the I get messages. Religious messages. I’m very, very religious. I believe in God. I’ve lived with God ever since the age of five. That is, since God gave me those visions.
    OF: Visions, Majesty?
    MRP: Yes, visions. Apparitions.
    OF: Of what? Of whom?
    MRP: Of prophets. Oh, I’m surprised you don’t know about it. Everyone knows I’ve had visions. I even wrote it in my autobiography. As a child I had two visions. One when I was five and one when I was six. The first time, I saw our Prophet, he who, according to our religion, disappeared to return on the day when he would save the world. I had an accident – I fell against a rock. And he saved me – he placed himself between me and the rock. I know because I saw him. And not in a dream – in reality. Material reality, if you see what I mean. I was the only one who saw him. The person who was with me didn’t see him at all. But no one else was supposed to see him except me because … Oh, I’m afraid you don’t understand me.
    OF: Indeed I don’t, Majesty. I don’t understand you at all. We had got off to such a good start, and instead now … This business of visions, of apparitions.. It’s not clear to me, that’s all.
    MRP: Because you don’t believe. You don’t believe in God, you don’t believe me. Many people don’t. Anyway many people, albeit respectfully, ask if I didn’t ever suspect it was a fantasy. My answer is no. No, because I believe in God, in the fact of having been chosen by God to accomplish a mission. My visions were miracles that saved the country. My reign has saved the country and it’s saved it because God was besides me. I mean, it’s not fair for me to take all the credit for myself for the great things that I’ve done for Iran. Mind you, I could. But I don’t want to, because I know that there was someone else behind me. It was God. Do you see what I mean?
    OF: No, Majesty. Because.. well, did you have these visions only as a child, or have you also had them later as an adult?  
    MRP: I told you, only as a child. Never as an adult – only dreams. At intervals of one or two years. Or every seven or eight years. For instance, I once had two dreams in the span of fifteen years.
    OF: What dreams, Majesty?
    MRP: Religious dreams. Based on my mysticism. Dreams in which I saw what would happen in two or three months, and that happened just that way in two or three months. But what these dreams were about, I can’t tell you. They didn’t have to do with me personally; they had to do with domestic problems of the country and so should be considered as state secrets. But perhaps you’d understand better if instead of the word dreams I used the word presentiments. I believe in presentiments too. Some believe in reincarnation, I believe in presentiments. I have continuous presentiments, as strong as my instinct. Even the day they shot at me from a distant of six feet, it was my instinct that saved me. Because, instinctively, while the assassin was emptying his revolver at me, I did what in boxing is called shadow dancing. And a fraction of a second before he aimed at my heart, I moved aside in such a way that the bullet went into my shoulder. A miracle. I also believe in miracles. When you think I’ve been wounded by a good five bullets, one in the face, one in the shoulder, one in the head, two in the body, and that the last one stuck in the barrel because the trigger jammed… You have to believe in miracles. I’ve had so many air disasters, and yet I’ve always come out unscathed – thanks to a miracle while by God and the prophets. I see you’re incredulous.
    Q: Your Majesty, how many times have they attempted to kill you?
    MRP: Twice officially. Otherwise, God knows how many times. I’ll stay alive till such time as I’ll have finished what I set out to accomplish. And that day has been marked by God, not by those who wish to assassinate me. )

  504. ali@yahoo.com Says:

  505. ali@yahoo.com Says:

    • ali@yahoo.com Says:

      رژیم ایران با همکاری پان ایرانیست ها در راستای گسترش فزهنگ اعتیاد فارس ها در آذربایجان، مواد مخدر ارزان قیمت در آزربایجان، خصوصآ در تبریز پخش می کنند

  506. tabrizi@yahoo.com Says:

  507. ali@yahoo.com Says:

    http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2013/12/131214_mar_herat_sitara_lip_nose_cut_off.shtml

    همایش اعتراضی در هرات در پی بریده شدن بینی و لب یک زن توسط شوهرش

  508. akbar@yahoo.com Says:

    . 86 فی صد از خودسوزی ها و خود کشی ها و » به قتل رسیدن های » زن ها در افغانستان در شهر چهار صد هزار نفری هرات اتفاق می افتد هرات جهنم واقعی برای زن ها بربریت در جامعۀ فارس زبان ها که اکثر مردها معتاد و دزد هستند، هیچ حد و مرزی را نمی شناسد.

  509. کس ننه بدخواه پارس Says:

    میدونم کجات میسوزه میدونم.پس این حقوق بشر وبازنشستگی و بیمه و…….از تو کس ننه شما در اومده

  510. ali@yahoo.com Says:

    از فارس افراطی می پرسند، ارزش یه فارس را چگونه می شود تعیین کرد؟ میگه، هر چند که خصوصیات سگی که ما فارس ها داریم، به هر کجا برویم، به صورت عن مان تف انداخته می شود به هر حال به سه روش زیر ارزش یه فارس را می شود تعیین کرد.

    a. روی عن عرب ها در امارات. در امارات عرب ها میرینند و ما فارس ها هم بصورت عشیره ای ریخته ایم و داریم خودمان را خفه می کنیم واقعآ هر کسی نان عقل خودش را می خورد نان عقل ما فارس ها هم در از کون عرب ها میاد بیرون

    b. در جلوی دفاتر سازمان ملل. ما فارس ها در جلوی دفاتر سازمان ملل مثل کرم بخود می لولیم تا کسی دستی به سرمان بکشد و ما را به عنوان برده ببرد.

    c. در کمپ های پناهندگی. در کمپ های پناهندگی به کون فارس های پناهجو باتوم فرو میکنند تا سگ های ولگرد برگردند. بجائیکه از انجا امده اند.

    • ali@yahoo.com Says:

      Print this article | Close this window
      Julie Bishop to lobby to return failed asylum seekers to Iran

      Daniel Flitton
      Published: April 11, 2015 – 12:15AM

      Foreign Affairs Minister Julie Bishop will lobby Iran to take back hundreds of failed asylum seekers held in Australian immigration detention when she makes a rare visit to Tehran next week.

      Iran has so far refused to accept any forced return from Australia of thousands of Iranians who arrived by boat during the Rudd and Gillard years and have been denied refugee protection.

      Winning agreement with Iran to deport failed asylum seekers is seen as a potential breakthrough for the government to relieve the strife-prone Manus Island detention centre, where many Iranians are held.

      But the Greens warn people forced to return to Iran could be in danger and have called for the government to explain any potential arrangement with Tehran.

      More than 20 per cent of people held in mainland immigration detention centres are from Iran.

      There are also almost 7000 Iranians who arrived by boat living on bridging visas in the Australian community, according to figures provided on Friday by the Immigration department. Most have yet to have their refugee claim assessed – but 228 have been refused and 37 determined «not to engage Australia’s protection obligations».

      Detained Iranian asylum seeker Saeed Hassanloo this week ended an extended hunger strike in protest at having his refugee claim refused.

      A diplomatic source confirmed the question of returning failed asylum seekers has been an ongoing discussion between Ms Bishop and her Iranian counterpart, Javad Zarif.

      «One of the biggest challenges that we are facing with failed asylum seekers is those refusing to return home,» the source said.

      Ms Bishop will travel to Tehran amid a diplomatic frenzy over the latest progress in nuclear talks with major world powers.

      US President Barack Obama has made a nuclear deal the centrepiece of US foreign policy, saying it offers Iran a chance of «rejoining with the international community», but the talks are viewed warily across the Middle East.

      Iran is also a crucial player in neighbouring Iraq and the fight against Islamic State, where Australian troops are being deployed.

      But Australia’s pressing concern with Iran is the fate of thousands of Iranians who claimed asylum after paying people smugglers to travel by boat from Indonesia.

      Former foreign minister Bob Carr had controversially branded Iranians as economic migrants who were not facing persecution but were seeking to escape the squeeze of international sanctions.

      Many Iranians had flown directly to Indonesia to be granted a visa on arrival until 2013, before travelling by boat to Australia.

      Mr Carr told Fairfax Media this week returning failed asylum seekers to Iran would be «desirable» and it could be that the opening to the West following the nuclear deal has made an agreement possible.

      Australia’s effort to stop boats carrying asylum seekers already extends to arrangements with Nauru, Papua New Guinea, Sri Lanka and Cambodia.

      Greens senator Sarah Hanson-Young said on Friday she was fearful mistakes could be made if asylum seekers were forcibly deported to Iran, especially after recent changes to rules for refugee assessments.

      She said many Iranian asylum seekers had endured up to four years of «harsh conditions» in detention – including the death last year of Iranian Reza Barati on Manus Island and alleged abuse on Nauru.

      «If you haven’t opted to voluntarily return yet, it means you can’t,» Senator Hanson-Young said.

      Official figures released this week reveal 177 people on Manus Island have had their refugee claim refused.

      As of February, almost 1300 Iranians were being held in immigration centres and community detention in Australia.

      Approximately 430 Iranian asylum seekers have agreed to return home since August 2012, with cash assistance from Australia and help from the International Organisation for Migration.

      An Immigration department spokesman said involuntary removals from Australia can be conducted to Iran provided a person has valid Iranian travel documents.

      But it is understood new documents have not been issued for those without.

      This story was found at: http://www.smh.com.au/federal-politics/political-news/julie-bishop-to-lobby-to-return-failed-asylum-seekers-to-iran-20150410-1mieaw.ht

      • ali@yahoo.com Says:

        Home
        About
        News
        Comment
        The Tea Room
        Podcast
        Contact

        Iran’s win-win policy on asylum seekers to the West
        Most Iranian asylum seekers to Western countries are bogus. But the Iranian regime refuses to take them back. Not for the first time, they know exactly what they are doing in their win-win policy
        Iranian_embassy_london
        Iranian embassy in London
        Potkin
        Potkin Azarmehr
        On 22 April 2015 07:52
        0
        inShare
        Email

        The failure of the Australian Foreign Minister, Julie Bishop, in her recent visit to Iran, to convince Iran to take back Iranian asylum seekers, who have been rejected by Australia, echoes the same difficulties that Theresa May has had with Iranian officials in repatriating Iranian asylum seekers to Britain whose applications have been rejected.

        It is an issue that remains an obstacle in renewing full diplomatic relations between Iran and the UK and the full re-opening of the embassies.

        There are around 5,000 Iranians in the UK whose asylum application has failed but Theresa May is unable to send them back home. To make the deportations legal, Iran must acknowledge that the failed asylum seekers are Iranian nationals, yet the Islamic Republic’s consulate in London claims they cannot be certain where these asylum seekers came from.

        Iran’s deputy head of Consular Affairs, Hasan Qashqavi, who is also in charge of the Affairs of Iranians abroad, also criticised Bishop for wanting to deport the failed Iranian refugee applicants and said: “Forced deportation was an abuse of human rights” So how is it that the Islamic Republic has suddenly become so concerned about the human rights abuse of its citizens?

        The fact is that the vast majority of asylum seekers from Iran, applying for asylum in Europe and Australia, are not political and their lives or livelihoods are in no danger at all. More than 99 percent of the Iranian asylum seekers are either economic migrants or they find the cultural repressive atmosphere in Iran intolerable.

        Only a tiny minority of asylum applicants from Iran are genuine political activists or face persecution for their religious beliefs or their sexuality etc.

        Most of these bogus asylum seekers who initially claim their lives are in danger and they face execution or prison if they are returned to Iran, actually travel back and forward to Iran frequently, after their asylum application is approved and they become residents in the host countries.

        This farcical situation is not one that Iranian opposition activists approve of either, for it clogs up the process for the genuine Iranian dissidents fleeing real danger and persecution from the Islamic Republic.

        The Islamic Republic of Iran from very early on adopted a policy on refugees from Iran which can only be described as a win-win policy for the regime. There is a huge number of Iranians who find the cultural repression by the Islamic Republic unbearable. They prefer the lifestyle in the West and prefer to live in the West but they do not want to engage in dangerous opposition politics to overthrow the regime.

        They also prefer to be able to go back and forward to Iran on holidays. There are also economic migrants who face long term unemployment and economic hardship in Iran and are lured by the opportunities and the social benefits systems they hear will be available to them in the West.

        For the Iranian regime, it is preferable for both of these categories to leave Iran. Inside Iran they will be a problem and a potential source of discontent. If they keep the privilege of going back and forward to Iran and visiting their friends and relatives, they will also become a passive expat community, unwilling to engage in opposition politics and protests against the regime outside Iran.

        Furthermore they will also bring much needed foreign currency to Iran and will have many more potential uses for the regime. Iran can also slip in many of its own infiltrators into the West via the chaos created by the sheer overwhelming numbers of refugee applicants.

        The normal procedure at present is that after a bogus asylum seeker from Iran has his or her application accepted and is granted residency in a Western country, they will go to the local Iranian embassy or consulate and claim they have lost their passport.

        The Iranian official will then wink at them and say, “of course you have, would you like another one?” and they will be issued with a new Iranian passport. They will then enjoy the benefits of living in the West and also have the privilege of going to Iran for holidays.

        It is no wonder then Iran is not interested in taking back refugees whose asylum applications have failed. Why should they? So far, it really has been a win-win policy for the Islamic Republic.

  511. آذری اصیل و آزاده ایرانی Says:

    من آذری هستم ولی عاشق ایران و عاشق پدرم کوروش بزرگ ، آذری ها به وطن و اصالتشان ارزش فراوانی قایل هستند ، اگر روزی از نام کوروش بزرگ در ایران نامی نباشد مطمئن باشید که ایران ویران شده .
    حرامزادگانی که جرات می کنند و بین آذری ها و سایر اقوام ایرانی اختلاف می اندازند یقیننا مادرشان با بیگانه ها همبستری کرده .
    آگاه باشید که کوروش بزرگ شرف و شور و اصالت و هویت ماست ، تا زنده ایم یاد کوروش بزرگ در جسم و روحمان جای دارد .
    زنده باد یاد کوروش بزرگ ، زنده باد ایران ، زنده باد آذری زبانهای وطن پرست

    • ali@yahoo.com Says:

      توبه نامه حکیم فردوسی

      شهریور 1382

      ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسي طوسی مشهور به حکيم فردوسی در سال 329 ه.ق در روستاي پاز از توابع طوس متولد شد. در سال 400 ه.ق شاهنامه را به اتمام رساند و بالاخره در سال 416 ه.ق در 87 سالگي ديده از جهان فرو بست. آرامگاه کنونی وی در سال 1313 ش. در محدوده باغي كه او را دفن كرده بودند ، در نظر گرفته شده است(1). او دهها سال در دربار سلاطين غزنوي مورد لطف دربار بود و سلطان محمود غزنوي بنا به ذوق شاعري و روح حماسي فردوسی ، پيشنهاد سرودن ديواني حماسي را به ايشان داد با اين شرط که سلطان محمود به ازای هر بيتی از آن يک دينار طلا به فردوسی بدهد. او 35 سال تلاش کرد و مثنوی عظيم از تاريخ ايران کهن مربوط به قبل از اسلام گردآوری نمود.

      او شاهنامه را با الهام از شاهنامه منثور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق فرمانرواي طوس به رشته نظم درآورد. ضمن آنکه قبل از ايشان نيز داستانهای حماسی شاهان ايران منظوم شده بود که از آن جمله می توان به منظوم شاعري كهن بنام ابوالمؤيد بلخی و يا مسعودی مروزی و دقيقی طوسی اشاره داشت. بعد از فردوسی نيز دهها شاعر برجسته به سرودن شاهنامه اقدام کردند اما ناکام ماندند.

      فردوسی 35 سال به سرودن شعر پرداخت و 60 هزار بيت مثنوی به نظم درآورد. به اميد دريافت 60 هزار دينار زرين از سلطان ، ديوان سترگش را به سلطان پيشكش كرد و حتي اوايل آنرا شاهنامه سلطان محمود غزنوي نام نهاد. سلطان محمود با خواندن اشعاری از اين ديوان سترگ ناخرسند شد اما ارزش حجمی شاهنامه را فراموش نکرد و بجای دينار زرين ، درهم سيمين بدو داد. فردوسی نيز که اميدش را از دست داده بود ، قهرگونه دربار را ترک کرده و اشعاری دشنام گونه تحت عنوان هجونامه را خطاب به سلطان محمود سرود. برتلس مي گويد: «فردوسي با ديدن فروپاشي تمام آرزوها و بر باد رفتن تمام وعده ها و عده ها ، اشك از چشمانش جاري شده و از قهرماني كه خود آفريده بود ، نفرت به دل مي گيرد»(2). فردوسی برای جبران مافات ، اشعاري از مدح امام علي (ع) را به شاهنامه اضافه نمود تا آنرا به حاكمي ديگر كه شيعه بود داد و او نيز با آغوش باز پذيرا شد و انعامش بخشيد(2).

      چهار دليل برای ناخرسندی و عدم استقبال سلطان محمود غزنوی از اين حجم عظيم شعر احتمال می دهند: اول: اختلاف نژادی بين شاعر و سلطان و سب و دشنام و تحقير مكرر تركها در شاهنامه. دوم: اختلاف مذهبی بين سلطان و شاعر. سوم: چغلی و حسادت شاعران درباری نسبت به فردوسی و ترس از دست دادن موقعيت خود در دربار. فردوسي خود مي گويد: « حسد كرد بدگوي در كار من * تبه شد بر شاه بازار من» چهارم: حضور دبيری متعصب و مذهبی در دربار بنام خواجه احمد بن حسن ميمندی که تاريخ کهن قبل از اسلام را حکومت کفر و الحاد می دانست. او حتي بسياری از دفاتر ديوانی دربار را به عربی تبديل کرد.

      فردوسی نيمی از عمر سپری شده اش را روی منظوم کردن شاهنامه گذاشته بود حال با استقبال سرد و شايد متقابل دربار مواجه شده بود. ديگر سپيدی بجای سياهی نشسته بود و واپسين سالهای عمرش را سپری می کرد. عمر او از هفتاد سال گذشته بود و بخاطر غافل شدن از آخرت و سرودن ملحمه هاي افسانه اي بجاي حماسی هاي دينی پشيمان شده بود. سالهای واپسين عمر او به بيزاری از دنيا و سير و سفر تعلق داشت. پيش شعرا و عرفا می رود تا چاره ای جويد. تا اينکه در سفر عراق در شهر بغداد با «ابوعلی حسن بن محمد بن اسماعيل» درد دل می کند و او به فردوسی پيشنهادمی کند که داستانی از قرآن را منظوم نمايد تا آذوقه آخرت گردد. فردوسی از اين پيشنهاد استقبال کرده و اثر بی نظير «يوسف و زليخا» را در اواخر عمرش به رشته نظم درمی آورد. فردوسی داستان يوسف و زليخا را با الهام از قرآن در قالب 6400 بيت منظوم می کند.

      يوسف و زليخای فردوسی پس از هزار سال غربت ، برای نخستين بار در سال 1889 توسط هرمان اته (1915_1844) خاورشناس و اديب آلمانی رسماً به جهانيان معرفي گرديد (3). 100 سال بعد اين اثر توسط دكتر صديق به ايرانيان معرفي شد (4) ولي گويا رازي كه نبايد فاش مي شد ، برملا شده بود. غالب اديبان ما از معرفي اين كتاب به عامه مردم به خشم آمدند و چونان آب در خوابگه مورچگان ريختن همه به سراسيمه افتاده و دست به توجيه و تخريب و تنبيه و تمسخر اين اثر كهن شدند. تنها بدين خاطر كه چند بيت اول اين شاه اثر ، به اظهار پشيماني فردوسي از سروده هاي ماضي و توبه ايشان مربوط است. اين افراد ، آن 6400 بيت معنوي و اخلاقي و ادبي را نديدند و اين به اظهار پشيمانی را ديدند و تمام كتاب را فداي اين چند بيت كردند و انتساب آن به فردوسي را رد كردند. بجای اثبات انتساب آن به فردوسی ، تلاش فراوانی برای اثبات عدم انتساب آن به فردوسی کردند. شاعر بزرگی چون فردوسی دو بار مظلوم واقع شد. يکبار با سرودن شاهنامه که در دربار غزنوی مظلوم شد و يکبار با سرودن يوسف و زليخا که در دربار حکومت نژادپرست و متعصب پهلوی مظلوم ماند. اثر ادبی و اخلاقی و مذهبی «يوسف و زليخا»ی او که شايد 3 الی 4 سال روی آن زحمت کشيده بود ، پس از وفاتش به فراموشی سپرده شد و تنها معدود شاعرانی از آن مطلع بودند.

      از يوسف و زليخاي فردوسي (قرن 5) بعنوان قديمي ترين يوسف و زليخاي موجود فارسي ياد مي كنند كه دكتر صديق اولين بار با تيراژ بالا با چندين تجديد چاپ آنرا به ايرانيان معرفي نمود و غبار مظلوميت از روی آن پاک کردند(4). هرچند پنجاه سال قبل از ايشان بصورت چاپ سنگي در تعدادي اندك منتشر شده بود(5). از يوسف و زليخاي خواجه علي خوارزمي (قرن6) نيز بعنوان قديمي ترين يوسف و زليخاي موجود تركي نام مي برند كه اولين بار در سال 1369 توسط دكتر صديق به ايرانيان معرفي گرديد(6). دكتر خيامپور از 25 شاعر پارسی سرا مانند فردوسي ، ناظم هروي ، بخارائي ، جامي و … نام می برد که داستان يوسف و زليخا را منظوم کردند. دکتر صديق نيز از 25 شاعر ترکی سرا ياد می کند که چنين منظومی را تحرير کرده اند و نام خواجه علي خوارزمي ، محمود قريمي ، سولو فقيه ، عبدل ، شمسي ، حمدالله حمدي ، دوربيگ بلخي ، اظهر بن كمال ، يوسف ضيائي ، لقائي تبريزي و … را مي آورد(7). تأثير فردوسی روی شعراي پارسي سرا کم نبوده است بطوريکه ابيات فراوانی از يوسف و زليخای عبدالرحمن جامی مشابهات زيادی با يوسف و زليخای فردوسی دارد و هرمان اته معتقد است كه جامي اين اثر را در دسترس داشته است (2).

      24 نسخه از اين اثر بی نظير پس از هزار سال از دست يازی کوته فکران در امان مانده و چون گوهری از آن پاسداری می شود. از مكانهائي كه مي توان نسخه هاي خطي اين اثر را يافت ، مي توان نام برد: موزه بريتانيا ، دانشگاه تهران ، هند ـ بانكيپور ، كتابخانه ملك تهران ، كتابخانه مجلس شوراي اسلامي ، لاهور پاكستان ، كتابخانه نجف اشرف ، كتابخانه ملي تبريز ، كتابخانه دانشگاه پنجاب پاكستان ، كتابخانه ايشياتك بنگال (4).

      البته غالب ادباء و تذكره نويسان بزرگي چون آذربيگدلي (8) ، رضا قلي خان هدايت (9) ، كاتب چلبي (10) ، مدرس تبريزي (11) ، محمدعلي تربيت (12) ، بديع الزمان فروزانفر (13) و … به سرودن مثنوي بنام يوسف و زليخا توسط فردوسي معترفند و آنرا ستوده اند و بدان افتخار كرده اند. اما عده اي يا نسخه هاي فوق را رد مي كنند و مي گويند: يوسف و زليخا در تاريخ از بين رفته است! و يا بيت هاي ناخوشايند را تحريفي و جعلي مي دانند. عده اي نيز سراسيمه و با دلهره مي گويند: فردوسي اشعاري جديد سروده است!. از قافله سالار اين رد كنندگان مي توان به ذبيح الله صفا و مجتبي مينوي اشاره داشت.

      براستي آن چند بيت چيست كه آب در خوابگه مورچگان ريخته و دود در لانه زنبوران كرده؟ فرض را هم اگر بگذاريم كه اين ابيات به مذاق اين افراد خوش نمي آيد و روياهاي 2500 ساله شان را فرو مي پاشد ، آيا نمي توان فقط اين چند بيت را جعلي و تحريفي دانست؟

      آري! فردوسي پس از هفتاد سال و اندي توبه مي كند و از تخم نفاق افكني ، تحقير تركها ، افسانه و رويا تراشي ، درباري بودن ، غافل شدن از آخرت ، پهلوان تراشي ، ملي گرائي ، تعصب گرائي و … پشيمان شده و دست به دامن خدا مي برد و داستان قرآني يوسف و زليخا را ضمن انابه و توبه نسبت به گذشته مي آغازد:

      به نظم آوريدم بسي داستان ز افسانه گفته باستان

      ز هر گونه اي نظم آراستم بگفتم درو هرچه خود خواستم

      اگرچه دلم بود از آن با مزه همي كاشتم تخم رنج و بزه

      از آن تخم كشتن پشيمان شدم زبان را و دل را گره بر زدم

      نگويم كنون نامه هاي دروغ سخن را به گفتار ندهم فروغ

      نكارم كنون تخم رنج و گناه كه آمد سپيدي بجاي سياه

      دلم سير گشت از فريدون گرد مرا زان چه ؟ كو ملك ضحاك برد؟

      ندانم چه خواهد بدن جز عذاب ز كيخسرو و جنگ افراسياب

      برين مي سزد گر بخندد خرد ز من خود كجا كي پسندد خرد؟

      كه يك نيمه عمر خود كم كنم جهاني پر از نام رستم كنم؟

      دلم گشت سير و گرفتم ملال هم از گيو و طوس و هم از پور زال

      كنون گر مرا روز چندي بقاست دگر نسپرم جز همه راه راست

      نگويم دگر داستان ملوك دلك سير شد زآستان ملوك

      دو صد زان نيارزد به يك مشت خاك كه آن داستانها دروغ است پاك!

      اکنون قبل از بستن اين مقال ، نکاتی چند جهت روشن شدن حقائق قابل ذکر است:

      اين چه معمائی است که با يافتن يک غزل يا يک بيت جديد آنهم مشکوک و غير مستدل از حافظ در کتابخانه های هند ، هزاران جلد ديوان و دهها مقاله و سمينار ارائه می شود اما کشف شاه اثری مانند يوسف و زليخا همه را ناخرسند کرده و بجای اثبات اين انتساب ، عدم انتساب آن به فردوسی را اثبات می کنند و به لطائف الحيل ادعا می کنند که فردوسی هرگز توبه نکرد.
      ادعای ضعف و سستی اشعار يوسف و زليخا مردود است. اشعار دوره کهولت شعرا هميشه با اشعار دوره شبابشان متفاوت است. اشعار دوره جوانی ، حماسی و عاشقانه است اما اشعار دوره پيری ، عرفانی و معنوی است. جنس اشعار شاهنامه با يوسف و زليخا يکی نيست و مقايسه آندو اشتباه است. اگر يوسف و زليخا مستقلاً بررسی شود ، می توان ديد که همين اثر برای جاودان ماندن نام فردوسی کافی بود.
      رد انتساب اثر به فردوسی بخاطر وجود کلمات زياد عربی باز مغلطه است. فراموش نمی کنيم که شاهنامه حماسی و ملی است اما يوسف و زليخا دينی و اخلاقی است که بالتبع دارای مضامين والای اسلامی و قرآنی خواهد بود.
      انتساب اثر به شاعری تازه کار و يا ناسخی بی سواد و خائن از طرف ذبيح الله صفا حکايت از تعصب تند ايشان دارد. اگر هم بپذيريم شاعر اين اثر تازه کار!! است چطور می توان ناسخ آنرا که اصلاً کسی نامی از او ندارد ، بی سواد و خائن خواند. آيا آن ناسخ سر خود می توانست چنين اثر بزرگی را به فردوسی نسبت دهد. چه سودی از اين کار می کرد؟ آيا لااقل نمی توانست به حذف چند بيت انابه و توبه ، آنرا به خودش نسبت دهد تا نامش در کنار بزرگانی چون فردوسی و جامی ماندگار بماند؟
      انتساب اثر به شاعری بی نام و نشان که پنجاه سال بعد از فردوسی می زيسته است ، ناشی از وجود نام طوغان شاه در يکی از 24 نسخه اصلی است. طوغان شاه محمد آلپ ارسلان ، پنجاه سال بعد از فردوسی زندگی می کرد و فردوسي هرگز چنين پيش كشي نمي توانست داشته باشد. اين چند بيت توسط استنساخ كننده نوشته شده است و در واقع مستنسخ ، نسخه جديد خود را به طوغان شاه هديه كرده است نه ديوان اشعار را. اين كار توسط يك مستنسخ صورت گرفته است نه يك شاعر. براي همين تنها در يك نسخه چنين بيتي وجود دارد.
      آوردن ادله بي پايه و سست از طرف ادباي بزرگ كماكان ادامه داشت و هر كدام به نوعي عدم انتساب اثر به فردوسي را مي خواستند اثبات كنند. از اين ميان سعيد نفيسي به يكباره با تحريف جمله «امّا نيست» به «اماني ست»! نام شاعري بنام «اماني» را از ديوان كشف كرد و آنرا به وي اختصاص داد. بگذريم از اينكه با چنين تحريفي اصلاً جمله نامفهوم مي شد. در تذكره ها نيز شاعراني «اماني» نام وجود دارد اما چنين اثري براي هيچكدام ذكر نشده است. بهرحال اين قرعه بنام هركه مي افتاد هماي سعادت بر دوش او مي نشست و الي الابد جاودان مي ماند:

      اما نيست بسيار مدت به جاي كه از ورج سلطان و لطف خداي …

      «اماني» ست بسيار مدت به جاي كه از ورج سلطان و لطف خداي …

      فردوسي پس از سرودن شاهنامه از دنيا بيزار شد و راه حق پيشه كرد. سفري به اصفهان و عراق داشت و در عراق به پيشنهاد ابوعلي حسن بن محمد بن اسماعيل به تنظيم يوسف و زليخا پرداخت. ادباي ما براي فرار از حقيقت ، چونان دود در لانه زنبوران رفتن حتي منكر مسافرت فردوسي به خارج از خراسان مي شوند حال آنكه نسخه خطي موزه بريتانيا اين مسافرتها را تأييد مي كند. ضمناً رفتن يا نرفتن ايشان به اصفهان و عراق چه تأثيری در عدم انتساب اين اثر به فردوسی می تواند داشته باشد؟
      مي گويند: «محال است پي افكن كاخ بلند شاهنامه» اثر خود را بي ارزش دانسته و «نيارزد صد از آن به يك مشت خاك» را تعبير كند. اولاً توبه و انابه به درگاه الهي چنين شوخي هائي سرش نمي شود. ثانياً عواقب و نتائج سو استفاده از آن مانند ملي گرائي و تعصبات قومي نيز براي فردوسي محرز بوده است. همين سده پيش بود كه انيشتين كاشف انرژي هسته اي هنگام پاسداشت خود ، خود را نكوهش كرد و از ارائه و معرفي چنين انرژي سهمگين و سوء استفاده از آن در بمبهاي هسته اي اظهار ندامت كرد.
      فردوسي در ابتداي شاهنامه پس از گلايه از ندادن 000/60 دينار به وي ، كار خود را ستوده و تعداد ابيات سست و ضعيف خود را 500 بيت معرفي مي كند. اما اين حرف به مذاق ادباي معاصر ما تلخ است و شاهنامه را بري از حرف سست مي دانند. چراكه اگر فردوسي مي دانست 500 بيت سست و ضعيف در شاهنامه وجود دارد آنها را حذف مي كرد غافل از آنكه بعضي ابيات استخوانبندي اشعار است و نمي توان حذف كرد و بنا به ضرورت تنگي قافيه يا موضوع بايستي به همان ابيات بسنده كرد. 500 بيت سست و ضعيف در شاهنامه حتي يك درصد از كل شاهنامه نمي شود(بعبارتي 8/0 %).

      10. ذبيح الله صفا ، مجتبي مينوي ، عبدالعظيم قريب ، هوشنگ مستوفي ، زرين كوب و ادباي بزرگ ديگر انتساب اين اثر به فردوسي را رد كرده و آنرا در شان فردوسي و شاهنامه نمي دانند. تحقيقات ادباي غير متعصب و گشاده نظر معاصرمان نشان داد كه شاهنامه داراي 6000 بيت معيوب است. اعم از عيب قافيه ، عيب عروض ، عيب املاء ، عيب معني و …. يعني 10% از شاهنامه از نظر علمي فاقد اعتبار است. درحاليكه براي يوسف و زليخا چنين رقمي متصور نيست و بسيار پخته تر و علمي تر است. هوارت دانشمند آلماني ، معتقد است: «عليرغم اينكه فردوسي اين اثر را در دوران پيري سروده است اما دست كم از شاهنامه ندارد».

      11. مقايسه يوسف و زليخا با شاهنامه صحيح نيست. كما اينكه مقايسه يك فوتباليست به يك تيم ناصحيح است. فوتباليست را با فوتباليست بايد سنجيد و تيم را با تيم. شاهنامه مانند يك تيم است. يوسف و زليخا را با خسرو و شيرين يا هجونامه بايد مقايسه كرد. قسمتهاي مختلف شاهنامه نيز بنا به موضوع خود از نظر ادبي و قدرت شعري دچار فراز و نشيبهائي است.

      12. هوشنگ مستوفي ، اديب معاصر ، در توجيهي عجيب مي گويد: «غافل ماندن از اين مسئله زياني به زبان فارسي ندارد. هرگاه لازم شد كه يوسف و زليخا را بخوانيم ، يوسف و زليخاي جامي را تهيه مي كنيم!!». بين اين دو اثر 500 سال فاصله است. ادبيات ، خصوصاً شعر در مدت پانصد سال دچار فراز و نشيب و پسروي و پيشروي هائي مي شود. اگر چنين است ، پس بايد بجاي شاهنامه فردوسي از شاهنامه … ؟؟ استفاده كنيم!.

      13. بر فرض هم که اين اثر متعلق به فردوسی نيست و شاعری خائن يا ناسخی جاهل ، پنجاه سال بعد از فردوسی آنرا به فردوسی نسبت داده است ، آيا يک چنين اثر کهن ، ادبی ، اخلاقی و دينی نبايد

      منابع و مراجع:

      علي اكبر دهخدا ، فرهنگ لغات فارسي ، 24 جلدي ، تهران.
      دكتر حسين صديق ، مقالات ايرانشناسي ، 2 جلدي ، تهران ، 1378.
      Ethe , H. «Yusuf und Zalikha» , Wien , 1887.
      دكتر حسين صديق ، يوسف و زليخاي فردوسي ، تهران ، 1369.
      يوسف و زليخاي چاپ سنگي ، تهران ، 1299 و 1317.
      دكتر حسين صديق ، يوسف و زليخاي تركي خواجه علي خوارزمي ، تهران ، 1369.
      محمدرضا كريمي ، يوسف و زليخاي خواجه علي خوارزمي ، زنجان ، 1376.
      لطفعلي بيگ آذر بيگدلي ، آتشكده آذر ، بمبئي ، 1277.
      رضا قلي خان هدايت ، مجمع الفصحا ، تهران ، 1284.
      كاتب چلبي ، كشف الظنون ، استانبول ، 1330.
      محمدعلي مدرس تبريزي ، ريحانه الادب ، ج3 ، تبريز ، 1328.
      محمدعلي تربيت ، دانشمندان آذربايجان ، تهران ، 1314.
      بديع الزمان فروزانفر ، سخن و سخنوران ، تهران ، 1318.

  512. آذری اصیل و آزاده ایرانی Says:

    در ضمن خدمت دوستان وطن پرست خودم عرض کنم که بنیانگذار این سایت و دار و دسته نادانش که سنگ سینه ترکهای عثمانی و ترکهای آذربایجان رو می زنند ، یادشان رفته که همینها بارها چه جنایتها و قتل و کشتارهایی علیه ایرانیان کرده اند .
    کوروش بزرگ به ما آموخته که جان بدهیم ولی خاک ندهیم ، همانطور که از تازیان متنفریم از شما روباه صفتان ترسو که در راستای تجزیه ایران می کوشید هم متنفر هستیم و یادتان باشد که کمبودها و نادانی خود را با مزدوری جبران نکنید.
    رگم ، تنم و جانم فدای آزربایجان
    رگم ، تنم و جانم فدای زنده ماندن یاد کوروش بزرگ
    رگم ، تنم و جانم فدای ایران زمین
    رگم ، تنم و جانم فدای فارسی زبانان ، کردها ، لرها ، شمالی ها ، اهوازی ها ، وتمام ایرانیها
    رگم ، تنم و جانم فدای وطن پرستان و جوانمردان ایرانزمین
    و نفرین بر مزدوران طرفدار تازی و ترک عثمانی ،

    • ali@yahoo.com Says:

      اخیرآ فریدون جنیدی از فارس های ابله 30 هزار بیت از شاهنامه را حذف کرده و گفته است که این اشعار شرم آور از فردوسی نیستند! با این حساب باید قبول کرد که اشعاری به شاهنامه اضافه شده است حالا 50 هزار بیت، 40 هزار بیت شصت هزار بیت معلوم نیست اما سوال اینجاست که چه کسی صلاحیت تشخیص آن را دارد که کدام قسمت از شاهنامه از فردوسی است و کدام قسمت آن از فردوسی نیست؟ شاید همان 30 هزار بیتی که فریدون جنیدی حذف کرده از فردوسی باشد و 30 بیت دیگر از فردوسی نباشد

      • omar@yahoo.com Says:

        در حالیکه کشور ترکیه صنعتی شده، آزربایجان و قزاقستان هم اگر از ترکیه جلوتر نباشند؛ چیزی کمتر از ترکیه نیستند و در مقابل تاجیک ها مثل مکس ریخته اند روی عن قزاق ها در قزاقستان و فارس ها هم در امارات بصورت عشیره ای ریحته اند روی عن عرب ها. معروف است که می گویند؛ اگر زن فارسی حامله نشود؛ زود می برد به دبی و اگر زن تاجیکی حامله نشود؛ زود می برد به قزاقستان. در این میان سلطنت طلب های مزدور با بیست و چهار ساعته پارس کردن بطرف ترک ها و عرب ها؛ عقب ماندگی جامعۀ فارس ها را جبران می کنند.

      • omar@yahoo.com Says:

        اساسا تاریخ امروز ایران روایت ایرانیان نیست. بلکه این تاریخ عبارت است از مجموعه ای از افسانه های که توسط نویسندگان روسی، آلمانی، انگلیسی و ایتالیائی که مخرج مشترکشان در یهودی بودنشان می باشد، نوشته شده است. اگر هم مترجمین پای منقلی ایرانی در این خصوص مطالبی را ترجمه کرده اند تا منقلشان را روشن نگه دارند، درکل اقدامی جز تبعیت، تدوین، بیان و انعکاس مطالب نژاد تراشان و افسانه سریان خارجی کار دیگری نکرده اند به این ترتیب، افسانه های که به دست بیگانگان نوشته شده و توسط پای منقلی ها ترجمه شده اند، بعد وارد کتب درسی و مراسم ملی ملل ایرانی شده است، تاریخ نمی شود گفت. اگر انها ریگی در کفش ندارند، فیلم مستند تخت گاه هیچ کس را از تلویزیون پخش کنند تا مردم نظر بدهند. چرا بخاطر روشن نگه داشتن منقلشان، به چشم توده های مردم خاک می پاشند.

      • omar@yahoo.com Says:

        سکۀ اشکانی وجود ندارد. در روی سکه ها اسم ارشکوس نوشته شده است که ایرانی ها آن را اشک می خوانند. نخستین سکۀ تاریخ دار این مجموعه را از آن میتراداتس به سال 174 سلوکی یعنی پیش از 138 سال پیش از میلاد و یعنی 8 سال پس از فرو ریزی آتن می یابیم.
        تمام سکه های پارت ها بزبان یونانی نوشته شده داشت
        I. میتراداتس = مهرداد
        II. گوزسس = کودرز
        III. ولوگاسس = بلاش
        IV. پاکورس = پاکر
        V. اوسرواس = خسرو
        VI. ارتابانوس = اردوان

        نژاد تراش ها با پادوهای داخلی شان ، سکه های یونانی را بنام سکه های ساتراپی هخامنشیان قالب زده اند. تسلط دراز مدت تمدن یونانی را به یک دورۀ کوتاه سلوکی و دورۀ دراز اشکانی تقسیم کرده اند. از اشکانیان به جز نام چیزی نیست. مرکز تجمع انها نامعلوم است، اثار امپراطوری و مانده های صنعتی و هنری معرفی نکرده اند. نمی دانیم چه دینی داشتند.99/9 در صد هر نوشته ای که بر روی سکه، کتیبه، چرم، و هر چیز دیگر که از زمان به اصطلاح اشکانیان یافته ایم، با خط و به زبان یونانی می باشند. پس اشکانیان در ایران آثار معماری باقی نگذارده اند و انچه را که به انها نسبت می دهند، یا در بین النهرین است و یا در بلغ و مرو همه مشخصات یونانی دارند.

      • omar@yahoo.com Says:

        عمر سلطنت طلب های مزدور بسر امده. وضعیت اقتصادی و سیاسی کسانیکه سلطنت طلب استخدام می کردند تا به طرف دیگران پارس کنند؛ خیییییییلی خراب است.

  513. آتوسا Says:

    لعنت به شما شیخ های آشغال خار کسده واقعا لعنت… شما آشغالا چطور میتونین کوروشو یه جوانک دزد فرض کنین خاک تو سرتون خیلی بیشعورین ننه جنده های آشغال حیف از کوروش که برای ننه بابا های شمه پدری کرد حیف………………….ازهمون بزرگتون گرفته اون کسکش خارکسده هم یه روزی میمیره و از این دنیا به حول قوه ی زرتشت کوروش ریشه کن میشه واقعا اون دنیا با این همه تهمت و افطرا میخواین چیکا کنیییین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ننه باباتونو گاییدم کسکش پدر ها

  514. amir@yahoo.com Says:

    فارس های مجهول الهویه
    و جریان نژاد آریایی

    183. نژاد تراش ها خارجی با پادوهای داخلی در ایران شدیدآ تبلیغ میکنند که 3500 سال پیش یک گله بزرگ از مردم سیبری امده از ایران رد شده و در شبه قاره هند ساکن شده بعد، 2500 سال پیش یک گله بزرگ از همان مردم سیبری امده و در جنوب ایران ساکن شده و همه انها دارای زبان حرفه ای بوده و همه انها یعنی هندی ها، فارس ها و اروپایی ها از یک نژاد سفید پوست هستند

    به دو دلیل زیر این نظریه رد است
    اولا اینکه در مقایسه نژادی رنگ پوست، رنگ مو و رنگ چشم در نظر گرفته می شوند و زبان بخاطر اکتسابی بودن در نظر گرفته نمی شود. برای مثال مردم پاراگوئه اسپانیایی نیستند ولی به زبان اسپانیایی صحبت می کنند انها ان را از اسپانیایی ها یاد گرفته اند.
    اگر انهاموقع امدن به ایران زبان نوشتاری داشتند پس چرا گل نبشته بابلی منسوب به کورش بزبان فارسی نیست و به زبان بابلی است یا چرا حتی دو زبانه یعنی بابلی و فارسی نیست.

    دوما اینکه اگر هندی ها، ایرانی ها و اروپایی ها از یک نژاد سفید پوست هستند پس چرا هندی ها و ایران ها در جنوب ایران خیلی شبیه افریقایی ها هستند ولی اروپایی ها چشم ابی و بلوند می باشند هیچ شباهتی به ایرانی ها و به هندی ندارند؟

    ناگفته پیداست که چنین مهاجرتی صورت نگرفته چون اگر صورت گرفته بود، فارس ها و هندی می بایست شبیه اروپایی ها می شدند یعنی بلوند می بودند در حالیکه انها یعنی هندی و فارس ها خیلی شبیه افریقایی ها هستند. و زبان هم اکتسابی است نه ارثی در نتیجه به راحتی می شود گفت که فارس ها و هندی ها مجهول الهویه هستند.

  515. amir@yahoo.com Says:

    من ای فارس سگ

    بنگر که چه بی اصالتی تو
    بی حرمت و بی لیاقتی تو
    در اوج کلاس بی کلاسی
    تو وصلۀ زشت یک لباسی
    حیف است بگویمت سگی تو
    تو یک فارس معتاد و قوادی تو
    آویزه گوش کن از این پس
    هر دور و زمان و پیش هر کس
    زین بعد به هر کجا رسیدی
    هر جا که نشان ترک دیدی
    برخیز و وفای خود نشان ده
    در محضر ترک دمی تکان ده
    یادت نرود ولو به گاهی
    این گفته ماندگار شاهی

  516. ghader@yahoo.com Says:

  517. کورش Says:

    نابود باد خائنانه پارسی زبانه ایران زمین.
    پاینده ایران زمین وایرانیان❤❤.

  518. یو پی اس زینر در اردبیل - دانشنامه یو پی اس Says:

    […] هخامنشيان يا سلسله سگ پروردگان!! BOZGURDLAR gurupu … […]

  519. ثبت علامت Says:

    بسیار عالی بود

  520. اریایی Says:

    اشغال مادر جنده اگه دستم بهت برسه سرتو میرنم کسافت تو اصلو نسبت سگتین که باید بمیرین پدر سگ

  521. سوشیانت Says:

    دوستان اریایی طبیعی است قدرت وشکوه ایران باستان را هیچ کدام از ملتهای غیر آریایی برنمی تابند مخصوصا تورکهای چمن خور که واقعا اونیکه اول بار اونها رو خر خطاب کرده باید جایزه اسکار علمی رو بگیره حرفهای این بنده خدا که معلومه فارسها با ننش چه کردند جزچرت مطلق چیزدیگه ای نیست ولازم نیست خونتون رو کثیف کنین اصلا حرفهای کودکانش واون جنبش کیریش ومسخرش که پای بساط منقل وبافور براش بیانیه میده در حدی نیست که ادم براش وقت بگذاره وجواب بده!

  522. یو پی اس تتیس در رشت - دانشنامه یو پی اس Says:

    […] هخامنشيان يا سلسله سگ پروردگان!! BOZGURDLAR gurupu … […]

  523. ایرمان Says:

    این همه توهین این همه کج خلقی این همه شرارت برای چی .برای مردی که 2500 سال پیشبود .شما الان چیو قضاوت میکنین شما چیو نقد میکنین بر چه اساس و منطقی .بر اساس کدام واقعیت .این نوشته تاریخ را کی نوشته .اصلا چه اهمیتی دارد .کوروش هر که بود .اعراب هرچه که بودن یا هستن این همه تمجید یا تقدیر و عکسش تنفر و لعن چه عایدی داره چرا اصلو فراموش کردید .ایران چیست ایران کجاست تو کی هستی ایرانی یا غیر ایرانی عزت چیست غرور چیست آآدمیت انسانیت .اصلا از لعن کوروش چه عاید ما میشه یا تعریف بیش از حد .من نه موافق لعن پادشاهانم نه پرستش اونها تاریخ برای من از ان جهت مورد احترام چون در ان میبینم . آگاه میشوم .ریشه منه.چرا ماخیلی راحت همه روقضاوت میکنیم همه تاریخ میریزیم تو سینی ورچینش میکنیم با اطلاعات ضعیف مون نقد میکنیم .تاریخ را باید خواند و به ان اگاه شد نه بد و خوبشو قضاوت کرد.کجا دیدید ملل متمدن شاهان خود را تا این هد نقد کنند بصورتیکه دادگاه تشکیل شود .بجاش به این فکرکنیم من که هستم کجا میروم و چه مسئولیتی دارم.من قاضی نیستم.وهیچ قاضی نمیتونه 2500 سال پیشقضاوت کنه

  524. yoz Says:

    چیزی که حقیقت محض است واثبات شده نیازی به گفتگو ندارد به قول خودمان دریا با زبان سگ نجس نمی شود خداوند ناظر بر اعمال همه است بپا خودت کونی نباشی و او ناظر بر احوال انسانهاست و بی شک قیامت نزدیک است درهای توبه به روی کونی ها باز است نویسنده کونی تا زمانی که این متنو پاک نکنه و از کورش حلالیت نگیره همانا توبه اش پذیرفتنی نیست.

  525. mohammad@yahoo.com Says:

    چرا به رضا شاه پهلوی می گویند رضا پالانی کورد؟

    در کتاب » تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران. ملک‌الشعرا بهار. انتشارات امیرکبیر. ۱۳۵۷ جلد اول ص ۶۹ » چنین آمده است. » پالانی، نام ایلی کردستانی می‌باشد که در زمان نادرشاه افشار از دشت زهاب ( ذهاب از توابع کرمانشاه ) به آلاشت و سوادکوه مازندران کوچ داده می‌شوند. در اصل این ایل، کرد کاکه ایی هستند و هم اکنون نیز به زبان کردی کلهری و گورانی صحبت می‌کنند و پیرو مذهب اهل حق می‌باشند و در کرکوک، کلار ( کردستان عراق ) و سرپل زهاب ( کردستان ایران ) ساکن هستند. پدران رضا شاه از این ایل بودند. »
    زمانیکه اردشیر ریپوتر جی رضا پالانی را به سلطنت رساند و سلسلۀ پهلوی را بنیانگذاری کرد، رضا پالانی از خود خانه نداشت و در درازه قزوین طهران اجاره نشین بود و همچنین در سفارت انگلیس در طهران هم مهتری می کرد، ولی بعد ار بیست سال حکومت ننگین، موقع فرار از ایران به ژوهانسبورک دویست میلیون دلار در حساب بانکی خارجی داشت که معادل بودجۀ چهار سال آن زمان ایران میشد. غارت ايران به وسيله رضا پالانی واقعاً عظيم بود
    شعر رضا پالانی
    کورش که با نفت اومد
    رضا پالانی سرسخت اومد
    آریا بازی وارد شد
    عاقل بودن راکد شد
    نفتو حسابی بردند
    با نام آریا خوردند
    رضا پالانی شاه شد
    کورش و آریا ماه شد
    شاه نوکر انگلیس
    هم دزد بود و کاسه لیس
    دزدان دورش نشستند
    تا ملتو شکستند
    انگلیس نفتو میبرد
    رضا پالانی خیلی میخورد
    آریا بازی ایده شد
    حقیقت دزدیده شد
    تحریف تاریخ اومد
    کورش ز مریخ اومد
    اومده دشت مرغاب
    ساکن شد و رفت بخواب
    انگلیس نفتو میبرد
    رضا پالانی خیلی میخورد
    دزدان همه شاد بودند
    عضو حزب باد بودند
    تاریخ دروغ میساختند
    آریا فروغ میساختند
    شاه که تریاکی بود
    او دزد چالاکی بود
    در عالم هپروت
    کورش پرست و طاغوت
    از نفت دزدی میکرد
    نوکری مفتی میکرد
    وقتی که کورش اومد
    انگلیس بجوش اومد
    از خوردن نفت ما
    شد مثل یک اژدها
    آتش زد هستی ما
    آریا شد هستی ما
    اگر چه نفتو خوردند
    ولی آریا آوردند
    آریا چه دل خوش کنک
    بزرگ مثل بادکنک
    هم خوشگل و ناز بود
    توی تاریخ دراز بود
    اما قصۀ غربی
    برای خلق شرقی
    فکر ما رفت به آریا
    نفت ما رفت بدریا
    آن کس که آریا رو دید
    رفتن نفتو ندید
    خادم انگلیس شد
    ظالم و کاسه لیس شد
    ادعای وطن کرد
    ملتو تو کفن کرد

  526. asad@yahoo.com Says:

    کرمانی در آلمان

    کرمانی میگفت موقعیکه رسیدم به آلمان، آلمانیه ازم پرسید، کجائی هستی؟
    گفتم، ایرونیم، از شهر کرمون یعنی کرمونیم
    آلمانیه گفت، آقای کیرمی پس تو پرشینی
    گفتم یعنی چه؟ گفت، یعنی شما کیرمی ها و ما آلمانی ها از یه نژادیم دیگه. دو دولت یه ملت. حالا رنگ پوستم سیاه، رنگ چشمام سیاه و رنگ موهایم سیاه ولی آلمانی ها بلوند یعنی سفید پوست، چشم آبی و مو طلایی. اصلآ باهمدیگر جور در نمیایم که از یه نژاد هم باشیم.
    بهر حال، چند روز بعد، یه چندتا دختر نروژی بودند، ازم پرسیدند کجائی هستی؟
    گفتم، من ایرونیم، از شهر کرمون و ما ایرونی ها آلمانی نژادیم.
    نروژی ها از خنده روده بر شدند و گفتند، ما فکر کردیم که شما از شرق آفریقا هستی.
    گفتم نه خود آلمانیه بهم گفت که کیرمی از ماست
    یکی از نروژی ها برگشت، گفت، آلمانی ها برای خر کردن خیلی ها بهشون میگن، آلمانی نژاد. حالا اون ها بهت میگن تو آلمانی نژادی، به عقل خودت نمی رسه که تو هیچ شباهتی به آلمانی ها نداری؟ برو جلوی آئینه یه نگاهی بخودت بیانداز.
    آومدم جلوی آینه بخودم یه نگاهی انداختم، دیدم راس میگه هیچ شباهتی به آلمانی های بلوند ندارم.
    چکار کنم، چکار نکنم، رفتم دوتا لنز آبی رنگ گرفتم، زدم بچشمام و موهای سرم را طلایی رنگ کردم. با خودم میگم دیگه آلمانیم. رفتم بیرون، ناگهان از پشت چند نفر با صدای بلند خندیدند، گفتند، کیرمی
    برگشتم دیدم همان نروژی ها هستند گفتم، دیدی من آلمانی نژادم.
    یکی از اون ها گفت، وجدانآ شبیه کیر بعد از جلق شده ای…….

  527. asad@yahoo.com Says:

    زبان ناقص فارسی و سره نویسان هندی و ایرانی

    زبان فارسی یکی از بی نظم ترین زبانهای دنیا است و از زمان اکبر شاه مغول در هند هرچـه سره نویسان ایرانی لغات معادل و همگنی برای 90% لغات عربی دخیـل در فارسی درست می کند، جامعه خود بخود این لغات گوشخراش، غـیـر معقول، نامأنوس و چندش آور را پس می زند یکی از ضعفهای زبان فارسی نداشتن صیغه، ساختار و نظام اشتقاقی است مثلاً عرب برای اصطلاح خارجی شارژ، بـدون هیچ مشکلی، از مصدر باب تفعیل، یعنی از لغت جدید » تشبیع» استفاده کرد و سریع در تمام ممالک عربی شایع و رایج شد؛ ولی سره نویسان در فرهنگستان پس از سالها که خواستند مصدری مثل » پر کردن!» را بجای » شارژ » بکار برد، جامعه نپذیرفت و باز گفتند » شارژ» ….از زمان اکبر شاه مغول در هند سره نویسان با یـک یا دو پسوند و پیشوند، معادلی برای کلمات خارجی درست میکند؛ اما چون پسوندها و پیشوندها جزوی از اسکلت اصلی زبان نیستند، مانند عمل جراحی قلب پیوندی و… پس میـزنـند و در ذهـن مردم جوش نمیخورند! مـثلاً سالیان سال است که آنها مرتبآ از رساناهای گروهی الفاظ گوشخراش بالا خانه را بجای بالکن، آسمان دره را بجای کهکشان، آسمان غرغره را بجای رعد و برق، آموزگار را به جای معلم، گرمابه را بجای حمام، تلفن همراه را بجای مبائل و بالگرد را بجای هلیکوپتر بکار می برند اما تلـفظ این لغات بخاطر غیر موزیکال و زمخت بودن پس زده می شوند.

  528. asad@yahoo.com Says:

    تاجیک و تاجیکستان

    تلفظ تاجیک در کتاب های قدیمی بصورت تزک آمده است. تزک در زبان ترکی به فضولات حیوانی خشک شده میگویند. ترک ها در ایام قدیم تاجیک ها را تزک خطاب می کردند که این کلمه بعدها بصورت تاجیک در آمده است. کشور فلک زدۀ تاجیکستان فقیرترین کشور در بین 15 کشوری است که از روسیه جدا شده اند و امامعلی رحمانف رئیس همیشه جمهور این کشور فلک زده قبلآ رانندۀ تراکتور در یک مجتمع کشاورزی بود که در سال 1371 با حمایت روس ها رحمان نبی را از قدرت خلع و خودش را رئیس همیشه جمهور تاجیکستان کرد. کشور تاجیکستان بزرگترین صادر کنندۀ عمله و فاحشه به کشورهای همسایه و عربی است و سالانه نزدیک به دوهزار عملۀ تاجیک در روسیه بدست نژاد پرست های روسی کشته می شوند. در بین تاجیک ها طفلی که در روز عید قربان بدنیا می آید، اگر مذکر باشد، اسمش را قربانعلی و اگر مونث باشد، اسمش را قربان گل می نامند

  529. asad@yahoo.com Says:

    من دختر زشت فارسم
    دلم خون، سرم فریاد دردست
    مرا هر کس که بیند، زبانش حرف سرد است
    چرا صورت ندارم؟ لب خندان ندارم؟
    چرا چشمان من لوچ؟ چرا قد رعنا ندارم؟
    خدایا بشکن این آینه ها را که من از دیدن آینه سیرم
    مرا روی خوش از زندگی نیست ولی از زنده ماندن ناگزیرم
    از آن روزی که دانستم سخن چیست، همه گفتند این فارس زشت و کودن کیست؟
    کدامین مرد او را می پسندد، او در این دنیا بی سر نوشت است
    چو در آینه بینم روی زشت خود را، در آید از دلم غم با سیاهی
    مرا روز سیاهی دادی اما نبخشیدی بمن چشم سیاهی
    به هرجا پا نهم از شومی بخت، نگاه دلنوازی سوی من نیست
    این دلها که بخشیدی بمردم، یکی در حلقۀ کیسوی من نیست
    مرا زشتی صورت چنان سرخورده کرده
    که گویا زشتی من همه را دیوانه کرده

  530. asad@yahoo.com Says:

    محمد رضا پهلوی نوکر بیگانه و کودن

    در زمان محمد رضا شاه پهلوی بحرین از ایران جدا شد، ایران از آب هیرمند محروم شد، بزرگترین فاحشه خانۀ دنیا بنام «شهر نو » در طهران دایر شد، مزدوری، روسپیگری و مصرف مواد مخدر در ایران فرهنگ شدند. شعار محمد رضا شاه » حزب فقط رستاخیز و رهبر فقط محمد رضا » بود همچنین نصف طهران را حلبی آباد ها تشکیل می دادند هر اتباع غربی که وارد ایران می شد، از دولت ایران حق توحش دریافت می کرد و اگر در سال 1357 انقلاب نشده بود حالا مهاجرین افغانی مقیم ایران هم از دولت ایران حق توحش دریافت میکردند. شاه بی سواد و نوکر بیگانه با کودتای 28 مرداد 32 به ایرانی ها تحمیل شده بود. در جریان انقلاب 1357 ارتش محمد رضا شاه 134 هزار انسان بی گناه را قتل عام کرد

  531. asad@yahoo.com Says:

    شعر آیت الله گلپایگانی
    در رابطه با کورش لواطکار و داریوش خونخوار

    ما را ز کورش لواط کار و کی و جم اعتبار نیست
    فخری به داریوش خونخوار و به اسفندیار وحشی نیست
    مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد
    ما را به بربریت آن دوره کار نیست
    در سایه محمد و آل محمدیم
    برتر از این برای بشر افتخار نیست
    ابنای دین و سوره توحید و کوثریم
    بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست
    اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است
    هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست
    اندر دژ ولایت و حصن امامتیم
    مانند این حصار به گیتی حصار نیست
    ما امت عدالت و صلح و اخوتیم
    در ما نفاق و شیطنتِ دیو سار نیست
    از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه
    ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست
    اعلام «ان اکرمکم» باشد این پیام
    در کیش ما به رنگ و نژاد اعتبار نیست
    گر مدعی تلاش به توهین ما کند
    با او بگو که از تو جز این انتظار نیست
    تو باش و هفت خوان و خرافات و ترّهات
    راهی که می‌ روی ره پروردگار نیست
    زنده است دین احمد (ص) و قرآن و اهل بیت (ع)
    اکمل از آن طریق سوی کردگار نیست
    یارب رسان امام زمان منجی جهان
    فرّخ، زمان او که در آن، کار عار نیست
    پر می‌ کند ز عدل به امر خدا زمین
    بهتر ز عصر دولت او روزگار نیست
    آئین دین مداری و تقوی شود رواج
    رسم فساد و شرب مدام و قمار نیست
    مؤمن عزیز گردد و کافر شود ذلیل
    مرد خدا به دوره او خوار و زار نیست

  532. asad@yahoo.com Says:

    خروج کورش وحشی و حونریز با نیزه اندازهایش از بین النهرین و ادامۀ تهاجم کفتار وار او به سوی ایران قابل اثبات نیست. زیرا که تنها سند باقی مانده از او، گل نبشتۀ بابلی اش است که اگر واقعاٌ از او باشد، هیچ اشاره و آشنائی با ایران را نمی دهد. چنانکه از فرزندان او، یعنی کمبوجیه و بردیا نیز کمترین نشانی در ایران یافته نشده است

  533. asad@yahoo.com Says:

    منشور حقوق بشری را که به کورش
    وحشی و خونریز نسبت می دهند، واقعآ از کیست؟

    بلاخره معلوم نشد استوانۀ منشور حقوق بشری را که به کورش وحشی و خون ریز نسبت میدهند، واقعا از کیست؟ اگر از کورش است پس چرا به زبان فارسی نیست؟ و یا لااقل دو زبانه نیست یعنی به زبان فارسی و به زبان بابلی؟ مهمتر اینکه چرا در آن هیچ اشاره ای به فارس ها و ایران نشده است؟

    یا باید قبول کرد، زمانیکه کورش و نیزه اندازهایش با ابزار های عقلی و فنی یهودیها توانست کشور بابل را ویران و تمدن درخشان بابلی را برای همیشه از بین ببرد، فارس ها هنوز دورۀ نیمه چادر نشینی خود را می گذراندند و زبان نوشتاری از خود نداشتند که با آن هم چیزی بنویسند در این صورت باز هم بعید بنظر می رسد کورش وحشی و خون ریزی که به حق و حقوق دیگران تجاوز می کند در همان زمان هم به عدالت، آزادی و برابری در بین ملت ها اعتقاد داشته باشد و به زبان بابلی منشور حقوق بشری بنویسد چون اگر داشت که بابل را ویران نمی کرد.

    یا باید قبول کرد که این استوانۀ منشور حقوق بشری متعلق به فرماانروای بابل متمدن است چون این استوانه در شهر بابل که پایتخت کشور بابل بوده، به دست کاتبان و تاریخ نویسان بابلی و به خط و به زبان بابلی تحریر شده و در همان جا ( در معبد بزرگ اِسَـگیلَـه ) نیز پیدا شده است. سنت تاریخ نویسی قبل از ویران شدن بابل به دست کورش وحشی حدود دوهزار سال در بابل رواج داشته. صنعت و فن ساخت چنین کتیبه‌های استوانه‌ ای متعلق به مردم بابل است با اینکه نمونه‌های فراوانی از آن با همان محتوا و مضامین در بابل پیدا شده در مقابل هیچ نمونۀ مشابه آن چه قدیمیتر و یا جدیدتر که متعلق به سرزمین مثلآ پارس باشد، تاکنون پیدا نشده است و به یقین می شود گفت که نژاد تراش ها غربی با مزدورهای ایرانی خود این منشور حقوق بشری متعلق به فرمانروای بابل را عمدآ به کورش وحشی و خون ریز نسبت می دهند تا به قصه های شاهنامه ای خودشان در رابطه با قبیلۀ وحشی و بیابانگرد هخامنشیان اعتبار ببخشند.

  534. asad@yahoo.com Says:

    به توحش های حیوان وار قبایل وحشی و بیابانگرد هخامنشیان در طول 57 سال حکومت ننگین شان میتوان اشارۀ کوتاهی کرد:

    a. فرورانه یعنی زناشوئی با نزدیکان خود مثل خواهر- برادر و پدر – دختر و مادر – پسر برای نمونه: کمبوجیه با دو تن از خواهران خود ازدواج کرد. کورش با خالۀ خودش ازدواج کرد
    حلالند حوران سیمین بدن
    چه دختر، چه خواهر، چه مادر، چه زن

    b. برورانه یعنی دختر کشی. آنها دختر را ننگ می دانستند و اغلب دختران خودشان را همراه مادران شان زنده بگور می کردند.
    مرا گفت چون دختر آمد پدید
    ببایست اش اندر زمان سر برید

    c. وَجَم یعنی چشم درآوردنها و گوش و بینی و زبان بُریدنهای مکرر، و دار زدنهای فجیع (چهارمیخ کشیدن توأم با روی نیزه نشاندنها ) و کشتارهای پی درپی.

    d. افتخارکشفِ شکنجۀ وحشتناک ِاُستوانۀ خاکستر توسط کورش وحشی و خونریز که شخص مورد غضب ملوکانه را با سر در استوانۀ پر از خاکستر «رها » میکردند تا با تنفس خاکستر بجای هوا، با مرگ تدریجی و جانکاهی بمیرد. دیگرانواع شکنجه های ابتکاری مثل سنگسار و زنده دفن کردن و…. به قبایل وحشی و بیابانگرد هخامنشیان میرسد

  535. asad@yahoo.com Says:

    من به نمایندگی از طرف دوکتور(حا) ی صلواتی بشما اطمینان میدهم که به سه دلیل زیر امریکا و اسرائیل هرگز به ایران حمله نخواهند کرد،
     اولا – ما یکشبه دوکتور شده ایم
     دومآ – امریکائی ها و اسرائیلی ها ختنه نشده اند
     سومآ – قرار است به چند شهر ایران زلزله بیاید

    » دووکتور هوشنگ امیر احمدی از دکتوررهای صلواتی در امریکا»

  536. ahmad@yahoo.com Says:

    من کورد هستم از شهر سنندج

    میگم، ای کاش من هم کورد ترکیه بودم، ایرانی ها مثل کرم در جلوی دفاتر سازمان ملل مثل کرم بخود می لولند تا کسی دستی به سرشان بکشد و بگوید تو بردۀ منی و یا در کمپ های پناهندگی مثل نارو و مانوس در استرالیا هر روز به زن و بچه هایشان تجاور میشود اما کوردهای ترکیه با داشتن پاسپورت ترکیه در خیلی از ممالک اجازه اقامت دائم میگیرند. نزدیک به شش میلیون اروپائی هم که بیشترشان از اروپائی شرقی هستند، افتخار میکنند که ترکیه به انها اجازه اقامت دائم در ترکیه را داده است. قبل از انقلاب هم ایران و ایرانی گهی نبوند. قبل انقلاب 1357 هر اتباع غربی که وارد ایران می شد از دولت ایران حق توحش دریافت می کرد و اگر انقلاب نشده بود، حالا افغانی ها هم از ایرانی ها حق توحش دریافت می کردند.

  537. ahmad@yahoo.com Says:

    http://8am.af/1393/11/22/man-in-heart-cut-her-pubes/

    صبح، هرات: یک خانم در ولایت هرات از ناحیه شرمگاه توسط شوهرش زخمی شد. این حادثه به‌تازگی در منطقه صوفی‌آباد هرات زمانی رخ داده است که شوهر معتاد این خانم می‌خواست فرزند چهل روزه‌اش را به‌فروش رساند.
    این خانم ۲۲ ساله می‌گوید که در مقابل تقاضای شوهرش‌ مبنی بر فروش این کودک، مقاومت کرده، اما شوهرش سپس با حمله بر وی، شرمگاهش را بریده است.
    پولیس در هرات می‌گوید که عامل این روی‌داد از محل حادثه فرار کرده و جستجو برای ردیابی وی آغاز شده است.
    در همین‌حال مسوولان در شفاخانه نسایی – ولادی شهر هرات وضعیت صحی این خانم را رضایت‌بخش می‌خوانند.
    خانمی که شرمگاهش توسط شوهرش در هرات بریده شده می‌گوید که خانم دیگر شوهرش چند سال قبل توسط شوهرش کشته شد و این مرد سپس در زندان به مواد مخدر معتاد گردید.
    به گفته این خانم شوهرش به جرم قتل خانمش سه‌سال در زندان بود.
    کمیسیون مستقل حقوق بشر در غرب افغانستان خشونت بر این خانم را در هرات کم سابقه دانسته و به شدت محکوم کرده است. عبدالقادر رحیمی رییس کمیسیون حقوق بشر هرات می‌گوید که دولت باید جلو چنین خشونت‌هایی را بگیرد و عامل یا عاملان این رویداد باید مجازات شوند.
    در همین‌حال در یک حادثه دیگر یک خانم بعد از‌ظهر سه‌شنبه در شهر هرات با ضربات چاقو جانش را از دست داد.
    عبدالرووف احمدی سخنگوی پولیس هرات ضمن تایید وقوع این رویداد گفت که جزییات کامل این حادثه هنوز به دست وی نرسیده است.
    خشونت بر علیه زنان در هرات آمار بالایی دارد، اما بسیاری از کارشناسان مسایل اجتماعی موجودیت رسانه‌ها، آگاهی‌دهی و رجوع زنان به مراجع حقوقی و در نهایت ثبت آمار را دلیلی بر بالا نشان داده شدن امار خشونت بر علیه زنان در هرات می دانند.
    سال گذشته در مهم‌ترین رویداد خشونت بر علیه زنان در ولایت هرات، مرد معتادی گوش، بینی و لب‌های ستاره، همسرش را برید که با واکنش‌های متعددی در سطح ملی و بین المللی مواجه شد.

  538. ahmad@yahoo.com Says:

    ارزش فارس سگ
    را چگونه می شود تعیین کرد؟

    هر چند خصوصیات سگی که فارس ها دارند، به هر کجا بروند، به صورت عن شان تف انداخته می شود به هر حال به سه روش زیر ارزش فارس سگ را می شود تعیین کرد.

    a. روی عن عرب ها در امارات. در امارات عرب ها میرینند و فارس ها هم بصورت عشیره ای ریخته اند و دارن خودشان را خفه می کنند واقعآ هر کسی نان عقل خودش را می خورد، نان عقل فارس ها هم از کون عرب ها بیرون می آید.

    b. در جلوی دفاتر سازمان ملل. فارس ها در جلوی دفاتر سازمان ملل مثل کرم بخود می لولند تا کسی دستی به سرشان بکشد و او را به عنوان برده ببرد.

    c. در کمپ های پناهندگی. در کمپ های پناهندگی به کون فارس های پناهجو باتوم فرو میکنند تا سگ های ولگرد برگردند به ایران. فارس یعنی پشم

  539. ahmad@yahoo.com Says:

    از مزدک بامدادان، از پهلوی طلب های مزدور که گویا از پدری ترک و از مادری فارس بدنیا آمده، می پرسند: تو ترکی یا فارس؟ میگه: به روح عن رضا پالانی قسم، خودم هم گیج شده ام
    وقتی میکنم، ترکی حرف میزنم
    وقتی میدم و یا مزدوری میکنم، فارسی حرف میزنم
    وقتی مرده گاوی میکنم، تاجیکی گپ زده میکنم
    حالا خودتان حدس بزنید که چه گهی هستم.

  540. ahmad@yahoo.com Says:

    رفسنجانی که از روحانيون هزاره جات افغانستان در ایران است، وقتی در روز كنگره بزرگ داشت، سلمان فارسی و ستارخان میگه:
    « به اعتقاد بسياری از علما و دانشمندان، زبان فارسی نه تنها سی و سومین لهجۀ زبان عربی نیست بلکه مادر همۀ زبانهای دنیاست » همه از خنده روده بر میشوند.

  541. ahmad@yahoo.com Says:

    بخود فارس یا پارس
    گفتن نهایت نفهمی است

    بنا به دلایل سیاسی خیلی ها برای تحقیر کردن دیگران جوک درست میکنند در ایران هم این مسئله رایج است و خیلی ها برای فارس ها جوک درست میکنند. باید دید که معنی فارس یعنی چه؟ دیگران فارس ها را با چه الفاظی خطاب میکنند؟ خود فارس ها به خودشان چه می گویند؟

    کلمۀ « پارس یا فارس » يك ناسزا و به معنای ولگرد، سگ صفت، بيخانمان، مهاجم وحشی در لغت نامه های دهخدا، معین و کردی ضبط هست. در لغت نامه های عربی هم فارس یعنی موالی ( سگ من ). در لغت نامه های سامی ها و کلدانی ها هم فارس یعنی» مجوس » بمعنی سگ نگهبان دم در است.

    خود فارس ها در ایام قدیم خودشان را سگ خطاب می کردند

    اثیراخسیکتی از فارس های افراطی درمدح قزل ارسلان میگوید

    ای کمینگاه فلک ابروی تو / آبروی آفتاب از روی تو
    جای جانها گوشه شبوش تو / دام دلها حلقه گیسوی تو
    بر سر کوی غمت بر تا “اثیر / های هویی می زند بر بوی تو
    کم نگردد رونق حسن تو هیچ / گر بیفزاید سگی در کوی تو

    در زمان شاه عباس صفوی، شاعری اصفهانی از فارس های افراطی مورد توجه شاه بوده وشاه عباس وی را در سفر شکار همراه خودش می برده است، لاکن مدتی توجه و عنایتی به وی نداشته است. شاعر از این بی توجهی شاه نسبت به خود پریشان خاطر شده جهت جلب نظر شاه عباس بیت زیر را می سراید

    “سحر آمدم به کویت / به شکار رفته بودی
    تو که سگ نبرده بودی / به چه کار رفته بودی”!!!

    جامی از فارس های افراطی برای دریافت کردن استخوان از سلطان محمود غزنوی میگوید

    هستم سگکی بر آستانت / خرسند زتو به استخوانی
    شد سگ کوی تو جامی، / چون سگانت داغ کن
    تا بداند هر که بیند، / کز سگان کوی تست

    فخرالدین عراقی هم می گوید:

    بگذار که بگذرم بکویت یکدم ز سگان کویم انگار
    بگذاشتم این حدیث کز من دارند سگان کوی تو عار
    پندار که مشت خاک باشم زیر قدم سگ درت خوار

    اردشیر ریپورترجی سلسلۀ پهلوی را در ایران بنیانگذاری کرد و فارس ها را آریائی خطاب کرد. حالا باید دید آریائی یعنی چه؟

    در لغت نامه های انگلیسی به انگلیسی کامپیوتر آریائی یعنی فرد تحصیل کردۀ مسیحیwell educated Christian ( به نژاد اشاره نمی کند ) ولی در آلمان آریائی یعنی سفید پوست، چشم آبی و مو طلائی. آنها بر این باورند که انسان هر چقدر چشمش آبی، رنگ پوست اش سفید و موهایش طلایی باشند، آنقدر باهوشتر و خلاقیتش بیشتر است و هر چقدر رنگ چشم، رنگ پوست و رنگ موی انسان سیاه باشند، آنقدر نفهم و حیوان است. مسئله بین بلوند ( موی طلای، سفید پوست و چشم آبی ) و غیر بلوند رنگ( موی، چشم و پوست) سیاه. این نظریه را خود فارس ها خصوصآ پان ایرانیست ها و سلطنت طلب های مزدور از ته قلب قبولش دارند. با این حساب فارس های شبه سیاهپوست در شهرهای بندرعباس، چابهار، آبادان، بوشهر و کرمان حیوان ابن حیوان هستند و فارس های گندمی در اصفهان، طهران و مشهد هم نیمه حیوان هستند.

    خلاصه، اگر ملت های دیگر فارس ها را سگ، مجوس و موالی خطاب می کنند فارس ها می توانند یک جوری توجیح کنند به بهانۀ اینکه همۀ عالم با فارس های معتاد و اشغال دشمنی دارند ولی زمانیکه خودشان، به خودشان سگ و یا حیوان میگویند، دیگر قابل توجیح نیست.

  542. ahmad@yahoo.com Says:

    منشور حقوق بشری را که به کورش
    وحشی و خونریز نسبت می دهند، واقعآ از کیست؟

    بلاخره معلوم نشد استوانۀ منشور حقوق بشری را که به کورش وحشی و خون ریز نسبت میدهند، واقعا از کیست؟ اگر از کورش است پس چرا به زبان فارسی نیست؟ و یا لااقل دو زبانه نیست یعنی به زبان فارسی و به زبان بابلی؟ مهمتر اینکه چرا در آن هیچ اشاره ای به فارس ها و ایران نشده است؟

    یا باید قبول کرد، زمانیکه کورش و نیزه اندازهایش با ابزار های عقلی و فنی یهودیها توانست کشور بابل را ویران و تمدن درخشان بابلی را برای همیشه از بین ببرد، فارس ها هنوز دورۀ نیمه چادر نشینی خود را می گذراندند و زبان نوشتاری از خود نداشتند که با آن هم چیزی بنویسند در این صورت باز هم بعید بنظر می رسد کورش وحشی و خون ریزی که به حق و حقوق دیگران تجاوز می کند در همان زمان هم به عدالت، آزادی و برابری در بین ملت ها اعتقاد داشته باشد و به زبان بابلی منشور حقوق بشری بنویسد چون اگر داشت که بابل را ویران نمی کرد.

    یا باید قبول کرد که این استوانۀ منشور حقوق بشری متعلق به فرماانروای بابل متمدن است چون این استوانه در شهر بابل که پایتخت کشور بابل بوده، به دست کاتبان و تاریخ نویسان بابلی و به خط و به زبان بابلی تحریر شده و در همان جا ( در معبد بزرگ اِسَـگیلَـه ) نیز پیدا شده است. سنت تاریخ نویسی قبل از ویران شدن بابل به دست کورش وحشی حدود دوهزار سال در بابل رواج داشته. صنعت و فن ساخت چنین کتیبه‌های استوانه‌ ای متعلق به مردم بابل است با اینکه نمونه‌های فراوانی از آن با همان محتوا و مضامین در بابل پیدا شده در مقابل هیچ نمونۀ مشابه آن چه قدیمیتر و یا جدیدتر که متعلق به سرزمین مثلآ پارس باشد، تاکنون پیدا نشده است و به یقین می شود گفت که نژاد تراش ها غربی با مزدورهای ایرانی خود این منشور حقوق بشری متعلق به فرمانروای بابل را عمدآ به کورش وحشی و خون ریز نسبت می دهند تا به قصه های شاهنامه ای خودشان در رابطه با قبیلۀ وحشی و بیابانگرد هخامنشیان اعتبار ببخشند.

  543. tabriz@yahoo.com Says:

    طریقۀ چال کردن یه سلطنت طلب وطن فروش

    اول باید لاشۀ سلطنت طلب وطن فروش را با پلاستیک ضخیم پوشاند
    بعد انداخت به گودی که کنده شده است،
    دور و برش را با آهگی به ضخمامت یک متر پوشاند و بعد شلنک
    را بازی کرد تا اهگ باز شده هر میکروبی را که از لاشۀ سلطنت طلب وطن فروش
    بلند میشود را بکشد تا منطقه آلوده نشود.

  544. apdi.ir Says:

    خسته نباشید مرسی به خاطر این مطلب مفید

  545. ali@yahoo.com Says:

    چند سوال از نژاد تراش های عمدتآ یهودی در غرب
    و پادوهای داخلی در ایران در رابطه با کورش.

    1. ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﯿﺴﺖ؟

    2. چرا ﺳﻌﺪﯼ ﺣﺎﻓﻆ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻌﺮﺍ، ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﺒﺮﺩه‌اند؟ ﻣﮕﺮ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﻗﺎﺑﻞ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ !؟

    3. ﭼﺮﺍ ﺣﺘﯽ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺑﺶ افسانۀ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺘﻬﺎﯾﯽ ﻗﺒﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﻭ ﺑﻌﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩﻩ، چرا نامی از کورش نبرده است؟

  546. ali@yahoo.com Says:

    زن ستیزی در بین شعرای فارس زبان

    فردوسی می گوید:

    زن و اژدها هر دو در خاک به / جهان پاک از این هر دو ناپاک به
    زنان را ستایی، سگان را ستای / که یک سگ به از صد زن پارسای
    زنان را همین بس بود یک هنر / نشینند و زایند شیران نر
    چو زن زاد دختر دهیش به گرگ / که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ
    پس پرده هر که دختر بود / اگر تاج است بداختر بود
    به کاری مکن نیز فرمان زن / که هرگز ندیدی زنی را رایزن
    چون نقش وفا و عهد بستند / بر نام زنان قلم شکستند
    دل زن را دیو هست جای / ز گفتار باشند جوینده رای
    چه خوش گفت شاه جهان کیقباد / که نفرین بد بر زن نیک باد
    ز کار زن آید همه کاستی / خجسته زنی کو ز مادر نزاد

    نظامی می گوید:

    زن از پهلوی چپ گویند برخاست / کسی از چپ، راستی هرگز ندیده
    نخواهی یافت اندر هیچ برزن / وفا در اسب و در شمشیر و در زن
    به گیلان درچه خوش گفت آن نکوزن / مزن زن را چو خواهی زن، نکو زن
    مزن زن را ولی چون برستیزد / چنانش زن که هرگز برنخیزد
    بسیار جفای زن کشیدم / در هیچ زنی وفا ندیدم.

    سنایی می گوید:

    چون کردی مشورت با زن / خلاف زن کن ای نادان
    حمله با شیر مرد همراه است / حیله کار زن است و روباه است
    از بدی های زن مشو ایمن / گرچه از آسمان نزول کند
    آنکه را دختر است جای پسر / گرچه شاه است، هست بداختر
    اشتقاقش ز چیست دانی زن / یعنی آن قحبه را به تیر بزن

    سعدی می گوید:

    در خرمی بر سرایی ببند / که بانگ زن از آن برآید بلند
    ز بیگانگان چشم زن کور باد / چو بیرون شد از خانه در گور باد
    یکی گفت کس را زن بد مباد / دگر گفت در جهان زن خود مباد

    مولوی می گوید:

    و حیوانی بر زن باشد فزون / زانکه سوی رنگ و بو دارد س
    هر بلا که در جهان بینی عیان / باشد از شومی زن در هر مکان
    نفس خود را زن شناس و زان بتر / زان که زن جزء است و نفست کل شر

    اوحدی می گوید:

    زن چو مار است، زخم خود بزند / بر سرش نیک زن که بد بزند.

    [یعنی زن مثل مار است و همان طور که سر مار را باید کوفت، زن را هم باید زد!

    خاقانی می گوید:

    سنگباران ابر لعنت باد / بر زن نیک تا به بد چه رسد

    ناصر خسرو می گوید:

    به گفتار زنان هرگز مکن کار / زنان را تا توانی مرده پندار
    زنان چون ناقصان عقل و دینند / چرا مردان ره آنان گزینند ؟

    اسدی طوسی

    زن ارچه دلیر است و با زور و دست / همان نیم مرد است هرچه که هست
    زنان چون درختند سبزآشکار / ولیک از نهان زهر دارند بار

    فخرالدین اسعد گرگانی

    زنان درآفرینش ناتمام اند / ازیرا زشت کام و زشت نامند
    دوکیهان گم کنند از بهر یک کام / چو کام آید نجویند از خرد نام
    بود مهر زنان همچون دم خر / نگردد آن ز پیمودن فزون

    رهی معیری می گوید:

    نه تنها نامراد آن دل شکن باد / که نفرین خدا بر هر چه زن باد
    نباشد در مقام حیله و فن / کم از ناپارسازن، پارسازن

    جامی

    زن چه باشد؟ ناقصی در عقل و دین
    هیـچ ناقص نیست در عالم چنــــین
    بــــر ســرخــوان عطــای ذولمنـــن
    نیست کافری نعمتی بدتر ز زن

    ناصر خسرو

    زنان چون ناقصان عقل و دیننـد
    چرا مردان ره آنان گزینند

    متاسفانه در ضرب المثل های رایج ما هم همین نگاه دیده می شود:

    بکوشید تا جامۀ زن نپوشید؛— از زن کمتری؛— از زن جفا ، از سگ وفا ؛— خواب زن چپ است ….. زن صفت

  547. ali@yahoo.com Says:

    ترک ها زیبا روی و بخشنده

    شاعران فارسی گوی و مورخین فارسی نویس ده قرن گذشته ایران آنچنان در مورد زیبا رویی، صداقت ، دانایی، حکمت، روشن ضمیری ، خردمندی ، آزادمردی ، ظلم ستیزی ، خوش اخلاقی، بزرگ منشی، جوانمردی و به صورت کلی صفات نیک ترکان یاد کرده اند که در دیوان این شاعران کلمه ترک در معنی مجازی به جای » حوری بهشتی ، زیبا رویی ، خورشید تابان ، صورت درخشنده ، ماه تابان ، عالم و دانا ، بخشنده و مهربان و به صورت کلی کلیه معانی و صفات مثبت و خوب انسانها به کار گرفته شده است .
    حکیم نظامی گنجوی شاعر قرن ششم هجری در موضوع ستایش سخن و حکمت و اندرز میگوید :
    تُرکی‌ام را در این حبش نخرند / لاجرم دوغبای خوش نخورند
    در این بیت منظور نظامی از » ترکی‌ام » سخنان حکیمانه ، روشنگرانه و خردمندانه است که گله‌مند است در اجتماعی که تاریکی فکر ( حبش ) بر آن حاکم است این سخنان خریداری ندارد .

    نظامی گنجوی آنچنان شیفته زیبایی و صفات نیک ترکان است که در قصیده » سلطان کعبه » ، خاتم الانبیاء حضرت محمد (ص) را » تُرک تازی اندام » خطاب می کند که در این تشبیه » ترک » در معنای مجازی به تمام زیبایی ظاهری و باطنی انسان نیکی اطلاق شده که پاک ترین و محبوب ترین فرستاده خدا می تواند داشته باشد :

    تُرکی است تازی اندام کز بهر دلستانی / بر عارض سپیدش خال سیه ز عنبر
    یا رب بود که گردد چشم و دل نظامی / از دیدن جمالش پیش از اجل منّور

    مولانا مولوی رومی هم در دیوان شمس بارها از کلمه » تُرک » در معنای واقعی و مجازی استفاده کرده است .

    چه رومی چهرگان دارم چه ترکان نهان دارم
    چه عیب است ار هلاوو را نمی‌دانم نمی‌دانم
    رها کن حرف هندو را ببین ترکان معنی را
    من آن تُرکم که هندو را نمی‌دانم نمی‌دانم

    سعدی شیرازی شاعر قرن هفتم هم در غزلیات خود از دیگر شاعران فارسی گوی عقب نمانده از کلمه تُرک در چنین ترکیباتی به کرّات استفاده می کند :

    زین سبب خلق جهانند مرید سخنم / که ریاضت کش محراب دو ابروی توام
    تو مپندار کز این در به ملامت بروم / که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام
    سعدی از پرده عشاق چه خوش می‌گوید / تُرک من پرده برانداز که هندوی توام

    بکار گیری کلمه » ترک » بجای زیبارویی در یکی از ابیات شعر حافظ شیرازی شاعر قرن هشتم هجری، مشهور و زبانزد خاص و عام هر ایرانی و فارس دان است :

    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
    به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا

    حافظ در غزلیات دیگرش به کرّات از کلمه تُرک به جای زیبارویی و درخشندگی استفاده کرده است :

    آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
    آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت
    تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
    کس واقف ما نیست که از دیده چه‌ها رفت

    انوری شاعر فارسی گوی قرن ششم هجری (583 هجری) هم میگوید :

    تُرکِ من ای من سگِ هندوی تو / دورم از رویِ تو دور از روی تو
    بر لبِ و چشمت نهادم دین و دل / هر دو بر طاقِ خمِ ابروی تو

    حمدالله مستوفی مورخ قرن هشتم ( 740 هجری قمری) در هرجا به مردم زیبا روی می رسد آنها را ترک‌وش می نامد .وی در مورد شهر فرخار که هم اکنون از شهرهای کشور تاجیکستان به حساب می آید ودر مرز افغانستان قرار دارد و زبان مردم آن ترکی ازبکی است در کتاب » نزهت القلوب » می نویسد:
    فرخار : » مملکتی است از اقلیم ششم و ولایات و توابع بسیار دارد و اهل آنجا در حُسن و خوبی صورت درجه کمال دارند ، در حق ایشان گفته اند – بیت:

    همه جور من از فرخاریان است / که مارا هم همی باید کشیدن
    گنه فرخاریان را نیز هم نیست / بگویم گر تو بتوانی شنیدن
    خدایا این بلا و فتنه از توست / ولیکن کس نمی یارد چخیدن
    لب و دندان آن ترکان چون ماه / بدین خوبی نبایست آفریدن»

    کشمیر : » شهر بزرگ است از اقلیم سیّم و بارو خندق عظیم دارد و ولایت بسیار. اقلیم سیّم و چهارم از توابع اوست و مردم آنجا چون با ترک آمیخته شدند حُسن صورت دارند و به غلبه حسن و فرط ملاحت مشهورند .»
    مراغه : «تومان مراغه چهار شهر است، مراغه، بسوی ، دهخوارگان و نیلان . مراغه از اقلیم چهارم است …سراجون، نیاجون،درجرود، گاودول، ،بهستان،انگوران و لاوران از توابع اوست؛ مردمش سفیدچهره و ترک وش می باشند و بیشتر بر مذهب حنفی می باشند.» و این در حالی است که در هیچکدام از دیوان شعرای فارسی گوی در مورد زیبا رویی و خوش سیما بودن مردم فارس و یا تاجیک سخنی به میان نیامده است. در این دیوانها بیشتر، از سیمای هندوان و هندو سخن رفته که در معنای واقعی اشاره به تیرگی و رنگ انسان سیاه چهره و در معنای مجازی بجای بردگی ، غلامی، تباهی و کلا در معنای منفی در مقابل معنای مثبت «ترک » به کار گرفته شده است!

  548. ali@yahoo.com Says:

    تمدن عبارت است از مجموعۀ ساخته ها و اندوخته های فراهم آمده از گذشته یا از دیگران ( معنوی و مادی ) که جامعۀ بشری می سازد و مایه هایش را جامعۀ بشری و فرد می سازد. اما جامعه است که اینها را ساخته، برای اینکه فرد را ساخته، لذا مایه و آثار را فرد از جامعه گرفته است، بنابراین نابغه نیز محصولِ جامعه است، پس جامعه تمدن و فرهنگ می سازد، نه افراد. استاد شهریار و ابوعلی سینا ساختۀ معنویِ جامعه اند. ارزشِ جامعه به آدم هایش است، آنچه معنوی است، فرهنگ و آنچه مادی است، تمدن میگوییم

    در دو جامعه، تمدن به وجود نیامده

    1. جاییکه زمین خشک و غیر قابلِ زیست بوده و نمی توانسته اند به آن حمله کنند.

    2. در جایی که طبیعت برکتِ فراوان داشته، بنابراین، نه با هم میجنگیدند و نه با طبیعت. در آمریکای شمالی و اروپا تمدن به وجود نیامده، ولی در بین النهرین و همچنین در سومر که زمین ها باتلاقی بوده و کار و کوشش آنها را مجبور به اختراع، کوشش و اندیشیدن میکرده تمدن های درخشانی بوجود آمده اند.

    خط میخی نخستین خطی است که چهار هزار سال قبل از میلاد توسط سومریان که از آنها بعنوان آغاز گران تاریخ نام برده می شود در جنوب عراق کنونی بوجود آمده بود.

    به تمدن های سومری، کلدانی، آشوری، بابلی، و اکدی تمدن های بین النهرین گویند
    و مردم منطقۀ میان دجله و فرات را مردم بین النهرین گویند. اکادمی همان اکدها هستند که بخاطر توحش های حیوان وار نیزه انداز های کورش وحشی و خونریز از بین النهرین گریخته و به آتن پناه برده و در آنجا علم را پایه گذاری کردند. قبل از مهاجرت آنها به آتن، در انجا از علم خبری نبود.

  549. ali@yahoo.com Says:

    معنی کلمۀ های فارس و تاجیک
    در لغت نامه ها و در کتاب های مقدس

    در لغت نامۀ دهخدا » پارس یا فارس » یعنی پارس کردن، ولگرد، سگ صفت، بيخانمان، و مهاجم وحشی است. در لغت نامه های عربی هم فارس یعنی موالی ( سگ من ). در لغت نامه های سامی ها و کلدانی ها هم فارس یعنی » مجوس » بمعنی سگ نگهبان دم در.

    معنی کلمۀ » تاجیک «. كلمه تاجیک از تاتچيك گرفته شده و معنی آن در توركی زيردستان كوچك است. تات بمعنی مقهور و مغلوب و زير دست و چيك از ادات تصغير است و اسمی است كه ترك ها در ایام قدیم به بردگان خود می دادند.
    پروفسور مارکوارت آلمانی کلمۀ » تاجیک » را سرشته از دو بهر » تا » بمعنی زیرست و » چیک » بمعنی ادات تصغیر ترکی دانسته، آن را » زیردست کوچک» معنی کرده و می‌گوید که ترک ها مردم زیردست خود، خصوصا ایرانی ها را با این نام خوانده‌اند و از این¬جا است که گروهی از فارسی زبان های ماورالنهر که بیرون از مرزهای ایران به سر می‌برند، با همان نام » تاجیک » که از سوی ترک ها به آنها داده شده است، نامیده می‌شوند و اضافه می کند که سمر نام پادشاهی بود از ترک ها و شهر سمرقند را او ساخت. امروز نام سمر و يا سمير برای ترک های تاتار بيشترين كاربرد را دارد و فارسی زبان ها در سمرقند در زمان امیر تیمور زیاد شدند زيرا او ده ها هزاران اسير فارسی زبان را بصورت برده برای کار در مزارع برای ترک ها به آنجا آورد و پيش از آن، تاجیک در آنجا وجود نداشت.

    Gog and Magog یاجوج و ماجوج یا همان
    در کتاب مقدس یهودی ها ، در کتاب مقدس مسیحی ها و در قرآن کریم کتاب مقدس مسلمان ها، از فارس ها با عنوان » یاجوج و ماجوج و یا گاگ و ماگاگ » یاد شده یعنی افرادی که در مرکز تجمع آنها هیچ اثری از تمدن دیده نمی شد، به هیچ زبانی سخن نمی گفتند و مثل سگ با دم تکان دادن و پارس کردن منظور خودشان را می رساندند در نتیجه ارتباط برقرار کرد با این شبه حیوان ها خیلی مشکل بود. مرکز تجمع این افراد وحشی، شبه حیوان و بی تمدن را هم جنوب ایران فعلی، خصوصآ منطقۀ کرمان یاد می کنند.

  550. گوتو Says:

    آقی دکتر حتما قرآن راهم زیر دست آقاس سعید طوسی ختم نمودید وقتی مقاله ات را خواندم بعضی جاها به آیه قرآن اشاره کردی. خوب بگذریم درطول دوران تحصیلت که دکترا را گرفتی بنظر من اون دانشگاهی که تو خوندی رشته های تاریخ وادبیات نداشته شایدم تو خانه بودی بخاطر همین چرندیاتت مثل خیلیها افتخاری آوردن توی خانه تحویلت دادن شایدم آقای طوسی سفارش کرده کترا من مزمعنم تو نه اینکه دکترا نداری بلکه انسان نیستی وایرانیم نیستی یک
    انسان حتبهت اعطا فرمودن

  551. گوتو Says:

    خوب از دکترای دانشگاه پیام نور بیشتر ازاین نباید انتظار داشت کتیبه منشور حقوق بشر پدرمان کورش کبیر درتمام دانشگاه های کشورهای پیشرفته داره تدریس میشود وهمین افتخار مارا بس من کردم آریاییم ومثل تو شاش توی رگهام نبست خون آریایی در رگ دارم تویک روباهی نه ترکی نه فارسی تو شیطانی هستی میخواهی با این چرندیات بین ترک وفارس تفرقه بوجود بیاری لعنت خدا به اونیکه شیرت داد واونیکه ترا مدرسه گذاشت. خبیث ملعون بب وطن

  552. گوتو Says:

    خوب از دکترای دانشگاه پیام نور بیشتر ازاین نباید انتظار داشت کتیبه منشور حقوق بشر پدرمان کورش کبیر درتمام دانشگاه های کشورهای پیشرفته داره تدریس میشود وهمین افتخار مارا بس من کردم آریاییم ومثل تو شاش توی رگهام نبست خون آریایی در رگ دارم تویک روباهی نه ترکی نه فارسی تو شیطانی هستی میخواهی با این چرندیات بین ترک وفارس تفرقه بوجود بیاری لعنت خدا به اونیکه شیرت داد واونیکه ترا مدرسه گذاشت. خبیث ملعون بب وطن

  553. ارش Says:

    خیلی کس کش ودیوثی،نویسنده این متن،دروغ و دغل بازی از این بیشتر ،برا چی دروغ میگی ،کوروش رو یه زن و مرد چوپان بزرگ کرد که وزیر استیاگ به نام هارپاگ او رو سپرده بود به این دونفر تا بزرگش کنن و از غضب پادشاه که دستور داده بود که کوروش که کودک بود رو به قتل برسانند،چون پیشگوها گفته بودن این کودک پادشاهی تو رو نابود میکنه،پس کص شعر تحویل ملت نده،حرامزداه به همه چیز
    پانترک بی بته بی اصل ونصب

  554. بهرام چوبین فاتح ترکان Says:

    زیر سلطه بودن ترک ها (جدا از آذرپایگانی های عزیز) چنان براشون گران تمام شده که از روی آتش دلهاشون به توهم و دروغ و یابه رو آوردن !!! هرچند از قدیم گفتم هرکس دردش بیشتر باشه فریادش هم بلندتره ، از همین رو صدای عرعر کنان شما مهاجران آسیای میانه که عمق سوز جگر شما رو نشان میده فقط و فقط بخاطر احساس شکستی بزرگ از این هست که هر روز را از خواب بیدار میشوید مگر با یاد اینکه زیر سلطه باید روز خودتون رو شب کنید و در حسرت «»»»آنا دیلی»»» خون گریه میکنید ، از بزرگیه کوروش همین بس که بیش از دو هزار سال پیش که ترکان در بیابان های اورخون گوشت خام میخوردند و آلت میپرستیدند (منبع : سفرنامه ابن فضلان) کوروش درحالیکه بر سه قاره تسلط داشت این جمله رو گفت : نگذاشتم هراس در دل کسی بیفتد (منبع : منشور کوروش)

  555. ایرانی Says:

    میدونم شما به خدا و درستی اعتقادی ندارید و اعتقادتون به گرگ و گرگ بودن و خونریزیه…ولی تا دیر نشده توبه کنید اگه نه فرستادگان خدا ، وجود کثافتتونو واسه همیشه از کره زمین محو میکنن! این آخرین اخطاره!

  556. ترک خر احمق Says:

    چوب تو کون ما ترکهای احمق

  557. ترک خر احمق Says:

    ترک نبودن حداقل 35 تا 50 میلیون نفر از مردم ترکیه به طور مستند و به روایت آمار
    ترک نبودن 35 تا 50 میلیون نفر از مردم ترکیه به طور مستند و به روایت آمار
    آیا مردم ترک تبار هستند یا فقط ترک زبان؟ چگونه زبان ترکی استانبولی توسط آتاترک ترویج یافت؟ چرا رسم الخط فارسی و عربی از عثمانی برچیده شد؟ آتاترک چگونه هزارسال ادبیات مکتوب ترکی عثمانی را نابود کرد؟
    آیا ایران به صرف داشتن چند قوم ایرانی و با وجود یکدستی فراوان در زبان و فرهنگ کثیرمله است ولی ترکیه با وجود 50 میلیون اقلیت یک کشور تک قومی است؟
    ایران ستیزان چرا واقعیت را به شما نمی گویند؟
    آیا در ترکیه امکان تحصیل به زبان مادری 50 میلیون نفر اقلیت و تشکیل 20 فراکسیون قومی در مجلس کبیر ترکیه وجود دارد؟

    ترک نبودن حداقل 35 تا 50 میلیون نفر از مردم ترکیه به طور مستند و به روایت آمار

    ترک نبودن حداقل 35 تا 50 میلیون نفر از مردم ترکیه به طور مستند و به روایت آمار

  558. ترک خر احمق Says:

    جمعیت ترکهای جهان ؟ جمعیت ترکها در ترکیه؟ دانستن آمار و حقایق به ما در فهم جریانهای سیاسی و اقتصادی و فهم علل جنگها کمک می کند. این همه نژادپرستی در خاورمیانه از چه نشات می گیرد؟ آیا تحمیلی بودن مرزها و نسل کشی های عثمانی در آن دارای اثر نیست؟ چگونه 2 میلیون یونانی در سواحل دریای سیاه توسط ارتش عثمانی نسل کشی شد؟

    معرفی اقوام و ملیت های کشور کثیرملت و تازه تاسیس (صد سال قدمت) ترکیه – کردها، ارمن ها، عرب ها، بالکان ها، یونانی ها، پوماک ها، قفقازی ها و …
    از 80 میلیون جمعیت ترکیه حداقل 35 تا 50 میلیون نفر ترک نیستند.

  559. ترک خر احمق Says:

    کوروش بزرگ و پان ترک ها
    فروردین ۲۸, ۱۳۹۰, filed under دسته‌بندی نشده; ۳ Comments.
    برچسب‌هاپان ترک, پان ترکیست, پان ترکیسم, پان‌ترك‌, پان‌ترك‌ تجزيه‌طلب, تجزیه طلب, تجزیه طلبی, ترک, تورک, توهین به کورش بزرگ, توهین به کورش کبیر, توهین به کوروش بزرگ, جوانك دزد فاسد الاخلاق بدخوي و سگ پروده, حسن پيرنيا کوروش, حسين فيض الهي وحيد, حسين فيض الهی وحيد, حسین فیض الهی, حسین فیض الهی وحید, داریوش کیانی, دکتر حسين فيض الهي وحيد, دکتر حسین فیض الی وحید, دکتر قلابی, دوقتور حسین فیض الهی وحید, راهزنی کورش, راهزنی کوروش, شيخ صادق خلخالي کورش, شيخ صادق خلخالي کوروش, طواف مقبره کوروش توسط سگ هار گزیدگان, فيض الهي وحيد, فیض الهی وحید, كتزياس کوروش, كورش كبير و پان تركيسم, كوروش بزرگ, كوروش كبير, كوروش كبير و پان تركيسم, كوروش کبیر, کنزیاس کورش, کورش بزرگ, کورش ترک, کورش کبیر, کورش هخامنشی, کوروش بزرگ, کوروش هخامنشی, نيكلاس دمشقي کوروش

    توضیح از سایت آذرگشنسپ : این مقاله پیشتردر پاسخ به نوشته ی توهین آمیزی از «حسین فیض الهی وحید»,دکتر قلابی و نویسنده ی پان ترکیست در سایت آذرگشنسپ درج شده بود که فحش نامه ی نویسنده ی پان ترکیست کماکان توسط گروههای تجزیه طلب منتشر می شود

  560. قاجاریان ترکان احمق یا سلسله سگ پروردگان ترک خر Says:

    آتاتورک زن جنده يا سلسله سگ پروردگان

  561. قاجاریان ترکان احمق یا سلسله سگ پروردگان ترک خر Says:

    روحانی ترک: آتاترک حرامزاده و مادرش بدکاره بود

    اظهارات یک روحانی در ترکیه در خصوص زندگی و حیات آتاترک باعث جنجال شده است. به گزارش وب سایت خبری- تحلیلی آذریها حسن آکار یکی از روحانیون و خطیبان ترک در اظهار نظری از آتاترک به عنوان «حرامزاده سلانیک» که در سال 1938 «مانند سگ مرده است» یاد کرد. وی در «تلویزیون آیدین» گفت: «کمال آتاتورک یک حرامزاده است و مادرش نیز بر اساس اوراق رسمی در یک فاحشه خانه مشغول به کار بوده است».

  562. قاجاریان ترکان احمق یا سلسله سگ پروردگان ترک خر Says:

    ترکیه کشوری جعلی است که از ترکیب اقوام ایرانی، ایندوایرانی، اروپایی و مدیترانه ای و عرب و بالکانی و اسلاو و قفقازی و یونانی و آشوری و ارمنی و … تشکیل شده است و ترک های واقعی و مغول تباران نقش کمی در تاریخ، فرهنگ، ادبیات و سیاست کشور جعلی و تازه ساخت ترکیه (1919 میلادی یعنی کمتر از 100 سال) ایفا کرده اند و با اشغال سرزمین های اقوام یاستانی آناتولی قدم به جامعه ملل گذاشته اند و با رهبری آتاتورک یهودی بالکانی تبار شروع به جعل تاریخ و جغرافی و ادبیات و خط و زبان کردند.

  563. قاجاریان ترکان احمق یا سلسله سگ پروردگان ترک خر Says:

    دادگاه ناتمام؛
    نسل‌کشی ارامنه جنایت بی‌کیفر امپراتوری عثمانی

    نسل‌کشی 1.5 میلیون ارمنی در راستای تحقق اهداف ملی‌گرایانه «پان ترکیستی» همچنان از سوی ترکیه انکار می‌شود اما ارامنه جهان که همواره متأثر از تأثیرات و پیامدهای این فاجعه بود‌ه‌اند، تمامی تلاش خود را وقف اثبات واقعیت تاریخی نسل‌کشی ارامنه و جلوگیری از تحریف تاریخ توسط دولت‌های متوالی ترکیه کرده‌ و خواسته ارامنه همواره احقاق حقوق حقه خود و اجرای عدالت بوده و هست.
    به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران؛ در سال ۱۹۱۵ میلادی (برابر با ۱۲۹۴ شمسی) در خلال جنگ جهانی اول و با فرصتی که جنگ فراهم آورده بود، امپراتوری عثمانی با برنامه‌ای از پیش تعیین شده در شب ۲۴ آوریل صد‌ها تن از رهبران سیاسی و روشنفکران ارمنی را دستگیر و به قتل رساند.

    بنابر برخی اقوال تاریخی، پس از آن در فاصله سال‌های ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳ میلادی (برابر با ۱۲۹۴ تا ۱۳۰۲ شمسی) بیش از 1.5 میلیون ارمنی ساکن ارمنستان غربی بر پایه طرح و برنامه‌ریزی مسنجم سردمداران امپراتوری عثمانی و در اجرای سیاست‌ نژادپرستانه حزب حاکم در آن زمان به نام اتحاد و ترقی، ملقب به ترک‌های جوان به قتل رسیدند. (تاریخچه ارمنستان نوشته هرواند پاسترماجیان)

    صد‌ها هزار ارمنی با برنامه‌ریزی قبلی به بی‌رحمانه‌ترین شکل کشته یا تبعید شدند و باید گفت ارمنیان ارمنستان غربی در داخل سرزمین اجدادی خود قربانی اولین نسل‌کشی قرن بیستم هستند که به فجیع‌ترین شکل ممکن به‌وقوع پیوست.

    ترک نبودن حداقل 35 تا 50 میلیون نفر از مردم ترکیه به طور مستند و به روایت آمار
    ترک نبودن حداقل 35 تا 50 میلیون نفر از مردم ترکیه به طور مستند و به روایت آمار
    قتل‌عام، قرار دادن در معرض اوضاع زندگی نامناسب، تقسیم اطفال ارمنی بین گروه‌های دیگر، کوچ اجباری و مهاجرتی که منتهی به زوال قوای جسمی کلی و جزئی آنان شد از جمله اتفاقاتی بود که برای ارمنیان در این زمان افتاد.

    نسل‌کشی یک و نیم میلیون ارمنی در راستای تحقق اهداف ملی‌گرایانه «پان ترکیستی» همچنان از سوی دولت‌های متوالی ترکیه انکار می‌شود اما ارامنه جهان که همواره متأثر از تأثیرات و پیامدهای این فاجعه بود‌ه‌اند، تمامی تلاش خود را وقف اثبات واقعیت تاریخی نسل‌کشی ارامنه و جلوگیری از تحریف تاریخ توسط دولت‌های متوالی ترکیه کرده‌ و خواسته ارامنه همواره احقاق حقوق حقه خود و اجرای عدالت بوده و است.

    باید بر این نکته تاکید کرد که در پی بی‌کیفر ماندن نسل‌کشی ارامنه زنجیره کشتارهای جمعی در سرتاسر دنیا استمرار یافت که از نمونه‌های آن می‌توان به قتل‌عام در تیمور شرقی در سال ۱۹۷۸، قتل‌عام کرد‌ها در سال ۱۹۸۸، قتل‌عام در کامبوج در اواخر دهه۱۹۷۰، نسل‌کشی در رواندا در اواسط دهه۱۹۹۰ اشاره کرد.

    در طی این سالیان میلیون‌ها کودک، زن و مرد قربانی فجایع و ددمنشی‌های غیرقابل تصوری شده‌اند که وجدان بشریت از آن به شدت یکه خورده است میلیون‌ها انسان بی‌گناه در سرتاسر دنیا قربانی جنایت فجیع نسل‌کشی گشته‌اند که اثرات و عواقب جبران‌ناپذیر آن در نسل‌های بعدی نیز در ابعاد مختلف روان‌شناختی، اجتماعی، فرهنگی و غیره ظاهر می‌شود بنابراین باید گفت این اثرات مخرب همواره زندگی میلیون‌ها انسان را نسل اندر نسل به مخاطره انداخته است.

    وقوع جنگ جهانی اول و غافل شدن کشور‌ها از کشتار ارامنه

    برای روشن شدن ابعاد این فاجعه لازم است بدانید پادشاهان امپراتوری عثمانی که همواره به دنبال سیاست پان ترکیسم بودند و رویای تشکیل یک حکومت بزرگ ترک را از غرب آناتولی تا ترکستان چین را در سر می‌پروراندند، ارمنیان را همچون سدی در راه پیوستن ترک‌های عثمانی به ترک زبانان قفقاز (که هیچ گونه پیوند نژادی با آنان ندارند) و ترکان آن سوی دریای خزر می‌پنداشتند.

    هنگامی که در تابستان ۱۹۱۴ میلادی آتش جنگ جهانی اول شعله‌ور و توجه اروپاییان به رویدادهای جنگ معطوف شد، دولت وقت ترکیه فرصتی مناسب یافت تا مسئله ارمنیان را برای همیشه حل کند اما لازم به یادآوری است که در آن زمان ترکان جوان تحت نام کمیته اتحاد و ترقی زمام امور را در دست داشتند.

    سه تن از رهبران اصلی این حزب به نام‌های محمد طلعت پاشا وزیر اعظم وقت عثمانی، اسماعیل انور پاشا وزیر جنگ و احمد جمال پاشا وزیر دریاداری که در راس امور قرار گرفتند از اندیشه‌های پان ترکیستی و نژاد‌پرستانه استفاده می‌کردند و انهدام کامل‌نژاد ارمنی به‌دست این کمیته و به ویژه سه شخص فوق به شکلی دقیق و محرمانه برنامه‌ریزی شد.

    آنان برای اجرای سیاست‌های غیرانسانی خود ابتدا مردان بین ۱۵ تا ۵۰ ساله را به بهانه اعزام به جبهه‌های نبرد به ارتش فراخواندند و همچنین دستور صادر شد که هر کس اسلحه دارد، باید آن را به ارتش تحویل دهد و هر آنچه که ممکن است در خلال جنگ مورد نیاز ارتش واقع شود، نظیر لباس، قاطر، غذا و غیره نیز ضبط خواهد شد.
    ترک نبودن حداقل 35 تا 50 میلیون نفر از مردم ترکیه به طور مستند و به روایت آمار
    اما جالب اینجاست که دولت تنها اموال ارمنیان را به نفع ارتش ضبط می‌کرد و ماموران جمع آوری اموال هنگامی که به خانه‌های ارمنیان وارد می‌شدند، همه چیز را اعم از اینکه مورد نیاز ارتش باشد یا نه، نظیر لباس‌های زنانه، اشیای زینتی و غیره را جمع‌آوری می‌کردند و با خود می‌بردند.

    سرانجام در روز ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ میلادی به دستور دولت عثمانی حدود ۳۰۰ تن از رهبران، ‌ روحانیون، ‌ اندیشمندان، ‌ نویسندگان و سیاستمداران ارمنی دستگیر و پس از انتقال به کشتارگاه همگی به طرز فجیعی سلاخی شدند و این سرآغاز قتل‌عام بود چرا که در‌‌ همان روز حدود پنج هزار تن از ارمنیان استانبول نیز در کوچه‌ها و منازلشان به قتل رسیدند.

    از فردای ۲۴ آوریل سربازان عثمانی به شهر‌ها و روستاهای ارمنی‌نشین رفتند و آن‌ها را به این بهانه که در منطقه جنگی قرار دارند و باید به مکان‌های امن منتقل شوند از خانه‌هایشان بیرون کشیدند اما آنان گروه‌های ارمنیان را که بیشتر شامل زنان، ‌ کودکان و سالخوردگان بودند به صورت کاروان‌هایی به طرف تبعیدگاه روانه‌ می‌ساختند و این تبعیدگاه صحرای مرکزی «سوریه» واقع در منطقه «دیرالزور» در نزدیکی «حلب» بود.

    جهان که در آن زمان دستخوش جنگ جهانی اول بود، ظاهرا از وقایع و عمق فجایعی که در ترکیه در حال وقوع بود بی‌اطلاع بود. طرح نژادکشی و قتل عام ارمنیان تا آنجا که ممکن بود مخفیانه و از روی برنامه اجرا شد.

    بخشی از ارمنیانی که امروزه در سرتاسر جهان پراکنده شده‌اند، ‌از فرزندان یا نوادگان همین نسل هستند و هنوز هم شماری از بازماندگان آن جنایات در بین ما زندگی می‌کنند. ارمنیانی که موفق به فرار از این قتل عام شدند به کشورهایی مانند سوریه، لبنان، ‌ روسیه، آمریکا و کشورهای اروپایی روی آوردند. شماری نیز به ایران پناه بردند و زندگی جدیدی را آغاز کردند.

    امروزه دولت ترکیه نژادکشی ارمنیان را تکذیب و ادعا می‌کند که ارمنیان تنها از منطقه جنگی شرقی منتقل شده‌اند و در خصوص کشته‌شدگان با ناچیز خواندن شمار قربانیان، ‌ مدعی است که آن‌ها در طی جنگ و درگیری‌های قومی کشته‌ شده‌اند.

    گفتنی است در ایران بسیاری از روشنفکران و صاحبان قلم به نحوی از انحا به موضوع نژاد‌کشی ارمنیان پرداخته‌اند و جالب توجه آنکه روز به روز شمار چنین افرادی افزوده می‌شود.

    روایت «اسماعیل رائین» از نسل کشی ارامنه

    ترک نبودن حداقل 35 تا 50 میلیون نفر از مردم ترکیه به طور مستند و به روایت آمار»اسماعیل رائین» نویسنده معاصر نتیجه بررسی‌های علمی خود را در قالب کتابی موسوم به «قتل عام ارمنیان» به رشته تحریر درآورده است.

    اسماعیل رائین چندین کتاب دیگر نیز درباره ارمنیان تحت عناوین «ایرانیان ارمنی»، «میرزا ملکم خان زندگی و کوشش او»، «یپرم خان سردار» و غیره به چاپ رسانده است.

    وی درباره کشتار ارمنیان در خاک ارمنستان غربی می‌نویسد:

    دولت عثمانی سعی می‌کرد به این فجایع و تجاوزات، عنوان مهاجرت بدهد.

    آنان بسیاری از آبادی‌ها را یک جا وادار به تخلیه می‌کردند و حتی مسئولان و مقامات محلی برای آنان آرزوی موفقیت و سفری خوشی می‌کردند. بسیاری از ساده‌دلان هم که نمی‌دانستند چه بر سر دیگران آمده و چه بر سرخودشان خواهد آمد با امید آنکه اگر زادگاه و سرزمین مادری خود را به اجبار ترک می‌کنند، جای دیگری را اگر چه سالیان دراز طول بکشد، آباد خواهند کرد.

    به گفته نویسنده کتاب علی‌رغم ادعای مقامات ترک عثمانی، که ارمنیان را به جنگ مسلحانه علیه عثمانی متهم می‌کردند، ارمنیان برای دفاع از خود فقط در دو مورد امکان مقاومت مسلحانه یافتند که یکی مورد موفقیت آمیز «انطاکیه» بود که در آن کشاورزان ارمنی به تپه‌ها رفتند و مدت هفت هفته پشت به دریا جنگیدند تا آنکه تقریبا به طرزی معجزه‌آسا توسط ناوگان فرانسه نجات یافتند و مورد دیگر، عملیات قهرمانانه و در عین حال نومیدانه «شابین قره‌حصار»، شهری واقع در اراضی پشت ساحل «ترابوزان» که در آنجا چهار هزار ارمنی با شنیدن خبر تبعید خود اسلحه به دست گرفتند و از اواسط ماه مه تا آغاز ژوئیه با سربازان عثمانی به زد و خورد پرداختند و در برابر این مقاومت، عثمانی‌ها به اعزام افراد و مهمات پرداختند و شهر را با آتش توپخانه تصرف کردند.

    روایت سید «محمدعلی جمال‌زاده» درباره نسل‌کشی ارمنیان

    ترک نبودن حداقل 35 تا 50 میلیون نفر از مردم ترکیه به طور مستند و به روایت آمار»محمدعلی جمال‌زاده»، بنیان‌گذار نثر معاصر، درست در روزهایی که ارمنیان در بیابان‌ها آواره شده و عفریت مرگ بر فراز سرشان پر و بال می‌زد از این سرزمین مرگ و جنایت گذشت.

    وی مشاهدات خود را تحت عنوان «مشاهدات شخصی من در جنگ جهانی اول» به رشته تحریر درآورده است و تاکید می‌کند آنچه در این گفتار آمده همه وقایعی است که به شخصه شاهد آن بوده و به چشم خود دیده است.

    مشاهدات این نویسنده،‌‌ همان گونه که خود می‌نویسد، برایش حکم یک کابوس بسیار هولناکی را پیدا کرده بود که گاهی به مناسبتی بر وجودش تسلط پیدا می‌کرد و ناراحتش می‌ساخت و آزارش می‌داد.

    شایان ذکر است از سید محمدعلی جمال‌زاده به منزله «پدر داستان‌نویسی معاصر ایران» یاد می‌شود.

    وی از 1915 تا 1930 میلادی در «برلین» به سر برد و زمانی که در ۱۹۱۵ میلادی به ایران بازگشته بود پس از اقامتی ۱۶ماهه، ‌دوباره راهی آلمان شد و در راه بازگشت با کاروان آوارگان ارمنی برخورد کرد.

    نوشته زیر بخش‌هایی از روایت محمدعلی جمال‌زاده از سفر خود است که در کتاب «سرگذشت و کار جمال‌زاده» به چاپ رسیده است؛ وی همچنین مشاهدات خود را با عنوان «مشاهدات شخصی من در جنگ جهانی اول» در خرداد ۱۳۵۰ شمسی در «ژنو»، به رشته تحریر درآورده است.

    جمال‌زاده در این اثر تاکید می‌کند که آنچه آورده همگی وقایعی است که به شخصه شاهد آن بوده و به چشم خود آن‌ها را دیده است.

    کاروان مرده‌های متحرک

    جمال‌زاده در بخشی از کتاب خود آورده است: «….. با گاری و عربانه (درشکه) از بغداد و حلب به جانب استانبول به راه افتادیم. از‌‌ همان منزل اول با گروه‌های زیادی از ارامنه مواجه شدیم. به صورت عجیبی که باور کردنی نیست، ژاندارم‌های مسلح و سوار ترک آن‌ها را پیاده به جانب مرگ و هلاکت می‌راندند. صد‌ها زن و مرد ارمنی را با کودکانشان به حال زاری به ضرب شلاق و اسلحه پیاده و ناتوان به جلو می‌راندند. در میان مرد‌ها جوان دیده نمی‌شد چون تمام جوانان را یا به میدان جنگ فرستاده یا محض احتیاط (ملحق شدن به قشون روس) به قتل رسانده بودند. دختران ارمنی موهای خود را از ته تراشیده بودند و علت آن بود که مبادا مردان ترک و عرب به جان آن‌ها بیفتند. دو سه تن ژاندارام بر اسب سوار، این گروه‌ها را درست مانند گله گوسفند به ضرب شلاق به جلو می‌راندند…… فاصله به فاصله کسانی از زن و مرد ارمنی را می‌دیدیم که در کنار جاده افتاده‌اند و مرده‌اند یا در حال جان دادن بودند.

    …. بعد از ظهری بود به جایی رسیدیم که ژاندارم‌ها به یک کاروان از این مرده‌های متحرک، در حدود ۴۰۰ نفری، ‌ قدری مهلت استراحت داده بودند. مرد و زن هر چه کهنه و کاغذ پاره پیدا کرده بودند، با نخ و قاطمه (ریسمان کلفت) و طناب به‌جای کفش به پاهای خود بسته بودند، به طوری که هر پایی مانند یک طفل قنداقی به نظر می‌آمد.

    …. مرد و زن مشغول کاوش خاک و شن صحرا بودند تا مگر ریشه خار و علفی به دست آورده سد جوع (رفع گرسنگی) نمایند.

    زنی به من نزدیک شد و دو دختر هیجده ـ نوزده ساله خود را نشان داد که موی سر آن‌ها را برای اینکه جلب نظر مردان هوس‌باز را نکند، ‌ تراشیده بودند و به زبان فرانسه گفت: «این‌ها دخترهای منند و دارند از گرسنگی تلف می‌شوند بیا محض خاطر خدا این دو دانه الماس را از من بخر و چیزی به ما بده که بخوریم و از گرسنگی نمیریم.

    خجالت کشیدم چون آذوقه خود ما هم سخت ته کشیده بود، آنچه توانستم، دادم و گفتم: الماس‌هایتان مال خودتان.

    مرد مسنی نزدیک شد و با فرانسه بسیار عالی گفت: «من در دانشگاه استانبول معلم ریاضیات بودم و حالا پسر ده ساله‌ام اینجا زیر چشمم از گرسنگی می‌میرد. تو را به خدا بگو این جنگ (جنگ جهانی اول) کی به آخر می‌رسد؟»

    جوابی نداشتم به او بدهم ولی در دل می‌دانستم که با این مردم گرگ‌صفت که اسم خود را اولاد آدم و اشرف مخلوقات گذاشته‌اند، هرگز جنگ پایان نخواهد یافت؛ لقمه نانی به او دادم؛ دو قسمت کرد یک قسمت را در بغلش پنهان کرد و قسمت دیگر را با ولع شدیدی شروع به خوردن نهاد.

    گفت: «تعجب می‌کنی که این نان را خودم می‌خورم و به بچه‌ام نمی‌دهم ولی خوب می‌دانم که بچه‌ام مردنی است و همین یکی دو ساعت دیگر و بلکه زود‌تر خواهد مرد و در این صورت فایده‌ای ندارد که این نان را به او بدهم و بهتر است برای خودم نگاه بدارم».

    همان روز وقتی به نزدیکی آبادی مختصری رسیدیم،‌‌ همان جا پیاده شدیم. آذوقه ما تقریبا تمام شده بود و هر کجا ممکن بود باز هر چه به دست می‌آوردیم، می‌خریدیم. آن شب جایی منزل کرده بودیم که باز گروهی از ارامنه را مثل گوسفند در صحرا ول کرده بودند. ما نیز توانستیم از عرب‌های ساکن آبادی گوسفندی بخریم.‌‌ همان جا سر بریدند و آتش روشن کردیم که کباب حاضر کنیم.

    همین که شکمبه گوسفند را خالی کردند مایعی نیم سفت و سبز رنگ که بخاری از آن بلند می‌شد بر زمین ریخت. بلافاصله جمعی از ارمنی‌ها از زن و مرد خود را روی آن انداخته با ولع عجیبی به خوردن آن مشغول شدند.

    با چنین مناظری روزبه‌روز به آهستگی جلو می‌رفتیم کم – کم مزاج خود ما نیز ضعف یافته، حالت خوشی نداشتیم و به خصوص از امتلاء معده (رودل) در زحمت بودیم به طوری که هر کدام از ما روزی چند بار مجبور می‌شد در کنار جاده برای تسکین معده پیاده شود.

    قرار گذاشته بودیم هر وقت کسی پیاده شد و پس تپه‌ای رفت، دیگران توقف کنند تا او برگردد و سوار شود. روزی نزدیکی‌های غروب بود که من پیاده شدم و در پس تپه‌ای از خاک به کناری رفتم. هنوز ننشسته بودم که چشمم به جمجمه‌ای افتاد که از تن جدا شده و آنجا افتاده بود. هنوز اندکی گوشت و پوست بر آن باقی بود و موهای سرخ رنگی داشت فهمیدم ارمنی است و سخت ناراحت شدم.

    به حلب رسیدیم در مهمان‌خانه بزرگی منزل کردیم که مهمانخانه پرنس نام داشت و صاحبش یک نفر ارمنی بود؛ هراسان نزد ما آمد که جمال پاشا وارد حلب شده و در همین مهمانخانه منزل دارد و می‌ترسم مرا بگیرند و به قتل برسانند و مهمانخانه را ضبط نمایند.

    به التماس و تضرع درخواست می‌نمود که ما به نزد جمال پاشا که به قساوت معروف شده بود رفته، وساطت کنیم.

    او می‌گفت: شما اشخاص محترمی هستید و ممکن است وساطت شما بی‌اثر نماند، ولی بی‌اثر ماند و چند ساعت پس از آن معلوم شد که آن مرد ارمنی را گرفته و به بیروت و آن حوالی فرستاده‌اند و معروف بود که در آنجا قتلگاه بزرگی تشکیل یافته است. خلاصه آنکه روزهای عجیبی را گذارندیم. حکم یک کابوس بسیار هولناکی را برای من پیدا کرده است که گاهی به مناسبتی بر وجودم تسلط پیدا می‌کند و ناراحتم می‌سازد و آزارم می‌دهد.

    باید دانست که در‌‌ همان زمان اهالی مملکت سوئیس تعدادی از کودکان ارمنی را به وسیله موسسه صلیب سرخ از خاک ترکیه به سوئیس آوردند و بعضی از آن‌ها را رسما فرزند خود دانستند و آن‌ها را تربیت دادند و امروز هنوز در شهر ژنو عده‌ای از آن‌ها باقی هستند که عموما دارای مقاماتی شده‌اند از قبیل دکتر عربیان، پزشک معروف کودکان و چند تن طبیب، جراح، مهندس و معمار معروف شهر که همه از‌‌ همان ارامنه‌ای هستند که سوئیسی‌ها آن‌ها را از مرگ حتمی نجات داده و تربیت و بزرگ کرده‌اند.»

  564. ترک احمق تبریزی احمق ترک خر الاغ ترک سگ پرورده احمق اتاتورک ننه جنده Says:

    تركيه با نسل كشي و آسميله كردن ملت ها و اقوام ديگر شكل گرفته است .

  565. ترک احمق تبریزی احمق ترک خر الاغ ترک سگ پرورده احمق اتاتورک ننه جنده Says:

    کشورهایی که تاکنون نسل‌کشی ارامنه را به رسمیت شناخته‌اند، عبارتند از: آرژانتین، آلمان، استرالیا، اروگوئه، اسلواکی، اسپانیا، ایالات متحده آمریکا (کمیته روابط خارجی کنگره)، انگلیس (پارلمان‌های منطقه‌ای)، بلژیک، روسیه، سوئد، شیلی، فرانسه، قبرس، کانادا، لبنان، لیتوانی، لهستان، واتیکان، ونزوئلا، هلند، یونان و همچنین پارلمان اروپا.

  566. مورخ ترکیه ای : ماهیت وجود نژاد ترک در ترکیه منتفی است Says:

    مورخ ترکیه ای : ماهیت وجود نژاد ترک در ترکیه منتفی است 60 درصد ترکی استانبولی

    مورخ ترکیه ای : ماهیت وجود نژاد ترک در ترکیه منتفی است 60 درصد ترکی استانبولی

    شصت درصد الفاظ ترکی در زبان ترکیه را دوره ملت سازی آتاتورک ساخته اند

    مورخ و تحلیل گر ترکیه ای:

    آنکارا، ترکیه – مورخ و عضو هیات علمی دانشگاه بوغازایچی که در زمینه تحلیل تاریخ جمهوری ترکیه پژوهش های طولانی دارد، مصطفی کمال را یک چهره ضد دین می داند.

    ماهیت وجود نژاد ترک در ترکیه منتفی است

    به گزارش روزنامه رادیکال، پروفسور ظفر توپراک مورخ و عضو هیات علمی دانشگاه بوغازایچی که به تازگی کتابی را با عنوان » جمهوریت و آنتروپولوزی از داروین تا درسیم» منتشر کرده، در تحلیل تاریخ جمهوری ترکیه و منش سیاسی مصطفی کمال آتاترک، نقش دو عامل دین و کُردها را مهم ارزیابی کرده و می گوید:

    » آتاترک، با دین فاصله بسیاری داشت و گرایشات ضد دینی در ترکیه نه از دوران عصمت اینونو بلکه از دوران خود آتاترک آغاز شده است. او می خواست برای نابودی امپراطوری عثمانی، پیش از هر چیز با اندیشه خلافت دینی و منش دینی بجنگد. او ترکیه را در برابر تهدیدات بزرگی می دید و برای تشکیل پدیده ای به نام دولت ملی، می خواست دست به مهندسی اجتماعی زده و تیپ جدید از شهروندان ترکیه ای را به وجود بیاورد و برای رسیدن به این منظور، رابطه آنان را با گذشته قطع کرد. اگر غیر از آتاترک هر کس دیگری رهبری براندازی عثمانیان را بر عهده می گرفت، نمی توانست لاییسم را به عنوان یک اصل مهم جمهوری ترکیه، بقبولاند.»

    وی در ادامه می افزاید: » مصطفی کمال با مطالعه چند کتاب در خصوص انسان شناسی و آنتروپولوژی، متوجه می شود که از دیدگاه دانشمندان این علم، جمجمه انسان ها به دو گونه ی دولیکوسفال و براکیسفال تقسیم می شود. حتی محققی به نام آفات اینان برای کمک به اندیشه های مهندسی اجتماعی و ملت سازی آتاترکی، جمجمه سر 64 هزار نفر را اندازه گیری می کند و روشنفکران کُرد نیز می گویند که ما نیز همچون ترک ها دارای جمجمه براکیسفال هستیم. در آن یکی دو سال اول جمهوری مدام درباره شناسنامه کُرد سخن می رود اما همین که شیخ سعید ظهور می کند، به یک باره کلمه کُرد رخت بربسته و تعبیر ترک های کوهی جای آن را می گیرد. از آن دوران نه تنها کردها بلکه همه ترکیه ای ها دچار آسمیلاسیون و ذوب شدگی فرهنگی شدند و نزدیک به شصت درصد از الفاظ تزکی امروز ما، از ابداعات آن دوران است. با این وجود من معتقدم که آتاترک نه با کُرد، بلکه با دین مشکل داشته است.»

    قابل ذکر است که زمان ملت سازی ترک در پایان امپراتوری عثمانی، کشور ترکیه ساخته شد و برای قطع کردن هویت تاریخی مردم آسیای صغیر و آناتولی و ساخت یک ملت ترک جعلی، زبان مردم از واژگان فارسی و عربی که دو سوم زبان مردم را تشکیل میداد با دستور دولتی حذف شد و برای هر واژه ی فارسی یا عربی، یک واژه ی جدید ساخته شد یا از جایی دیگر جایگزین شد.

    مورخ ترکیه ای : ماهیت وجود نژاد ترک در ترکیه منتفی است
    ترک احمق تبریزی احمق ترک خر الاغ ترک سگ پرورده احمق اتاتورک ننه جنده

  567. ترک احمق تبریزی احمق ترک خر الاغ ترک سگ پرورده احمق اتاتورک ننه جنده Says:

    مرگ‌بارترین روز ترکیه در عفرین: هفت سرباز ترک کشته شدند

    ترک خر بدرک واصل شد تبریزی احمق الاغ ترکیه احمق مرگ بر پانترک احمق ترک گوه

  568. ترکهایی که ترک نیستند Says:

    بسیاری از اقوام ترک‌زبان، زبان ترکی را بر اثر ارتباط و آمیزش با ترک‌زبانان اخذ کرده‌اند، ازاین رو اصطلاحاتی چون «خلق‌های ترک» و «ترکان» به مفهوم قوم ترک نیستند و نام ترک نیز فقط جنبهٔ زبانی دارد.[۲۸] از میان اقوامی که امروزه ترک نام گرفته‌اند بسیاری از اقوام نام‌برده در زیر در تاریخ قدیم خود و قوم خود را ترک می‌نامیدند. درمورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پان‌ترکیسم توسط آرمینیوس وامبری یهودی و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه[۵۰] این نام رفته‌رفته برای این اقوام نیز رواج یافت. این اقوام عبارتند از:
    باشقیرها، تاتارها، ناگایباک‌ها، قزاق‌ها، قره‌قالپاق‌ها، نوقای، کرائیم، قره‌چای-بالکار، کومیک، کریمچاک، آلتایی‌ها، اغوزهای واردشده به آذربایجان، قاجارها، شاهسون‌ها، قره‌داغ‌ها، قره‌پاپاخ، قشقایی‌ها، افشارها، خلج‌ها، گاگوز، اورومچی‌ها، توینی، توفالارها، شورها، خاکاس‌ها، تاتارهای چولیم، ازبک‌ها، اویغورها، سالارها، اویغورهای ساری، چوواش‌ها، یاکوت‌ها، دولگان‌ها و غیره.

  569. ترکهایی که ترک نیستند Says:

    حال ببینیم جمعیت ایندوایرانی ها (یا همان آریایی ها) چه قدر است:

    تخمینی که زده می شود چیزی حدود 1.6 میلیارد نفر است در حالی که جمعیت ترک ها حدود 160 میلیون نفر است که بنابراین جمعیت آریایی ها حدود 10 برابر جمعیت ترک های جهان است

  570. زبان های ترکی در خطر انقراض و نابودی Says:

    زبان های ترکی در خطر انقراض و نابودی

    زبان درخطر به زبانی گفته می‌شود که در معرض نابودی باشد. تعداد گویشوران یک زبان درخطر به طور لزوم کم نیست، بلکه حتی اگر تعداد آن ها طی مدت به نسبت کوتاهی در حال کاهش شدید بوده باشد، باز با آن به سان زبان درخطر برخورد می‌شود.
    روسیه

    مقاله اصلی : (en:List of endangered languages in Russia) و (en:Languages of Russia)

    ۱۵ زبان از خانواده زبان های ترکی در روسیه در فهرست زبان های در خطر (en:Lists of endangered languages) و در معرض انقراض و نابودی کامل هستند:

    زبان آلتای (en:Altai language) / (en:Northern Altay language) – به شدت در معرض خطر Severely endangered – گویش وران ۵۵,۷۲۰ نفر
    زبان تاتاری بارابا (en:Baraba Tatar language) – به شدت در معرض خطر Severely endangered – گویش وران ۸,۰۰۰ نفر
    زبان باشقیری (en:Bashkir language) – آسیب پذیر Vulnerable – گویش وران ۱,۲۰۰,۰۰۰ نفر
    زبان چولیم (en:Chulym language) – به طور بحرانی در معرض خطر Critically endangered – گویش وران ۴۴ نفر
    زبان چوواشی (en:Chuvash language) – آسیب پذیر Vulnerable – گویش وران ۱,۰۴۲,۹۸۹ نفر
    زبان دولگان (en:Dolgan language) – به طور قطع در معرض خطر Definitely endangered – گویش وران ۱,۱۰۰ نفر
    زبان کاراچایی-بالکاری (en:Karachay-Balkar language) – آسیب پذیر Vulnerable – گویش وران ۳۱۰,۰۰۰ نفر
    زبان خاکاسی (en:Khakas language) – به طور قطع در معرض خطر Definitely endangered – گویش وران ۴۳,۰۰۰ نفر
    زبان قموقی (en:Kumyk language) – آسیب پذیر Vulnerable – گویش وران ۴۵۰,۰۰۰ نفر
    زبان نوقایی (en:Nogai language) / (en:Yurt Tatar language) – به طور قطع در معرض خطر Definitely endangered – گویش وران ۸۷,۰۰۰ نفر
    زبان شور (en:Shor language) – به شدت در معرض خطر Severely endangered – گویش وران ۲,۸۰۰ نفر
    زبان تاتاری سیبری (en:Siberian Tatar language) – به طور قطع در معرض خطر Definitely endangered – گویش وران ۱۰۰,۰۰۰ نفر
    زبان توفا (en:Tofa language) – به طور بحرانی در معرض خطر Critically endangered – گویش وران ۹۳ نفر
    زبان تووان (en:Tuvan language) – آسیب پذیر Vulnerable – گویش وران ۲۸۰,۰۰۰ نفر
    زبان یاقوتی (en:Yakut language) – آسیب پذیر Vulnerable – گویش وران ۴۵۰,۰۰۰ نفر[۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱]

    چین
    زبان اویغوری

    بعد از انقراض زبان جغتایی، زبان اویغوری و زبان ازبکی در مناطقی که زبان جغتایی صحبت می شد، توسعه پیدا کردند. امروزه زبان اویغوری در نتیجه ریشه گرفتن از زبان جغتایی، شامل وام واژه های فراوانی از زبان فارسی است. [۳۲]
    زبان سالاری

    یکی از زبان‌های ترکی و از شاخه اغوز است که حدود هفتاد هزار تن گویشور دارد. بیشتر سالارها در استان‌های گانسو و چینگ‌های در کشور چین زندگی می‌کنند. زبان سالار به دو گروه بزرگ گویشی تقسیم می‌شود. این انشعاب از آن جا سرچشمه گرفته‌است که یکی از شاخه‌های گویشی از زبان های تبتی و چینی و شاخه دیگر از زبان های اویغوری و قزاقی تاثیر پذیرفته‌است. فقط یک سوم جمعیت قوم سالار به زبان سالاری تکلم می‌کنند که به ترکمنی شبیه است. بخش دیگر نیز به زبان تبتی و تعداد بیشتر آنان به زبان چینی صحبت می‌کنند. زبان امروزی سالار تاثیر زیادی از زبان‌های همسایه چینی و تبتی گرفته‌است. در پایان باید گفت که زبان سالار صورت مکتوب ندارد. به این خاطر مردم سالار، به عنوان زبان نوشتاری خود اویغوری را برگزیده بودند.
    افغانستان

    شماری از زبان ها، مانند زبان های مغولی و ترکی که در گذشته در افغانستان مورد استفاده برخی از گویشوران بوده، به کلی نابود شده است و گویشوران آن ها در حال حاضر به زبان های دیگر سخن می گویند. [۳۳]
    ایران
    ترکی آذری

    علی ابوالقاسمی، کارشناس و پژوهشگر حوزه تاریخ و فرهنگ بومی ضمن هشدار در مورد نابودی زبان ترکی آذری شمال استان همدان گفت: زبان ترکی در شمال استان همدان آسیب جدی دیده است و طی سال های آینده نابود می شود. وی گفت زبان ترکی در شمال استان همدان مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار گرفته است که بخشی از علل آن به بطن جامعه ترک زبانان شهرستان های شمالی استان همدان برمی‌گردد. به مرور زمان، واژه‌های زبان ترکی در معرض فراموشی قرار گرفته است و کلماتی از دیگر زبان‌ها، از جمله فارسی و عربی در میان لهجه های ترک زبان این استان رسوخ یافته است. ابوالقاسمی بیان کرد اکثر والدین کودکان زبان گفتاری آنان را از ترکی به فارسی تغییر داده اند.[۳۴]
    ترکی خراسانی

    سازمان یونسکو از زبان‌های در معرض خطر جهان و یا منسوخ شده، اطلسی تهیه کرده است که به صورت آنلاین و به کمک نقشه‌های گوگل قابل مشاهده است. در این لیست، برای کشور ایران ۲۵ زبان در معرض خطر نشان داده شده است که ترکی خراسانی یکی از این زبان‌ها است و با عنوان زبان آسیب پذیر (Vulnerable) از آن یاد شده است.[۳۵] [۳۶] این زبان بیشتر در استان خراسان شمالی صحبت می‌شود ولی در استانهای خراسان رضوی و گلستان هم گویشور دارد. بیش تر کسانی که به زبان ترکی خراسانی سخن می‌گویند به زبان فارسی نیز مسلط هستند. نابودی تدریجی زبان ترکی خراسانی در شمال و مرکز خراسان رخ داده است.
    ترکی قشقایی

    زبان ترکی قشقایی یکی از لهجه‌های شاخه جنوب غربی زبان ترکی است که قشقایی‌ها بدان تکلم می‌کنند.[۳۷] در واژگان قشقایی تأثیر زبان فارسی مشخص است، در متون جمع‌آوری شده توسط دوئرفر و همکارانش از فیروزآباد دخیل‌های فراوان عربی دیده می‌شود. واژگان حکومتی و نظامی مانند پاسبان، پیکان و شاه بیشتر از فارسی وارد این زبان شده‌اند. قاموس دینی بیشتر ریشه عربی دارد اما از فارسی وارد این زبان شده‌اند و ویژگی‌های فارسی‌شان را حفظ کرده‌اند. واژگان پزشکی نیز تحت تأثیر فارسی است مانند بیمار، درد و دارو.[۳۸] بنا به یک پژوهش، در فیروزآباد قشقایی‌ها در همه سنین از زبان مادری در حوزه‌های دوستانه و خانوادگی استفاده می‌نمایند، اما در شیراز افراد زیر بیست سال خانواده‌های ترک‌زبان تمایل چندانی به استفاده از زبان مادری ندارند. در شیراز در حوزه‌های مختلف زبان غالب فارسی است و در موقعیت‌های غیررسمی در بعضی از مواقع زبان مادری استفاده می‌شود در صورتی که در فیروزآباد در شرایط مشابه ترکی ترجیح داده می‌شود. ترکی در شیراز به شدت تحت تأثیر فارسی است. زبان قشقایی در میان جوانان به تدریج در حال از دست دادن کاربری‌اش است.[۳۹]
    زبان خلجی

    نشانه‌هایی تاریخی نشان می‌دهد که خلج‌ها احتمال دارد در اصل مردمی آریایی‌نژاد و گروهی از سکاها بوده‌اند که در آسیای میانه ترک‌زبان شده‌اند.[۴۰] مردم خلج از نظر فرهنگی ایرانی محسوب می‌شوند. امروزه زبان خلجی در معرض انقراض قرار دارد و جای خود را بین نسل جدید خلجی‌ها به فارسی داده‌است. نسل جدید تنها در حد درک مطلب با این زبان آشنائی دارند و دیگر در میان خود از این زبان استفاده نمی‌کنند.[۴۱] بر اساس آمار سایت اتنولوگ تعداد گویش وران زبان خلجی در ایران ۴۲٫۱۰۰ نفر می‌باشد.[۴۲]
    ایل بچاقچی

    بچاقچی، یکی از بزرگترین ایلات استان کرمان است. ایشان شیعه‌مذهب هستند و در گذشته به گویشی از ترکی صحبت می کردند ولی امروزه بیش تر شهر نشین شده و به فارسی صحبت میکنند. واژه بچاقچی در ترکی به معنای چاقوساز است و گویا از نام یکی از روسای گذشته ایل گرفته شده‌است. [۴۳]
    عراق

    اگرچه برخی از آن ها قادر به حفظ هویت زبانی خود شده‌اند، اما ترکمن‌های امروزی عراق به سرعت جذب جمعیت عموم، اکثریت و دیگر قبایل سازماندهی شده‌اند.[۴۴] بسیاری از فرزندان امروزی اولین دوره مهاجران ترکمن در داخل مردم محلی عرب جذب شده‌اند.[۴۵] در سال ۱۹۵۷ در آخرین سرشماری قابل اعتماد به رسمیت شناخته شدند، ولی بعد از آن با سیاست‌های عرب سازی مواجه شدند. حزب بعث مواجه شدند.[۴۶] زبان رسمی نوشتاری ترکمن‌ها، ترکی استانبولی است، و الفبای جدید آن، الفبای لاتین می‌باشد.[۴۷][۴۸] به‌طور عموم ترکمن‌های عراق «ترکمان»، «ترکمنان»، «ترکمانان» یا «ترکمن» نامیده می‌شوند[۴۹] و نباید آنان را با کسانی که به زبان ترکمنی در ترکمنستان تکلم می‌کنند، یکسان دانست.[۵۰]

  571. آریایی ها 1.5 میلیارد از هند و تبت تا شرق ترکیه Says:

    آریایی ها جمعیت 1.6 میلیارد
    جمعیت ترکها 140 میلیون
    ترکهای احمق یک دهم اریایی ها هم نیستند
    ترک احمق خر بدبخت
    وسعت اراضی آریایی ها هندایرانی ها حدود 15 میلیون وسعت

  572. اویغورستان سرزمین پارسی زبانان - ترکستان شرقی جعلی Says:

    76 سال پیش از میلاد ، اواخر زمستان ، طوایفی كه در منتهی الیه شمالغربی چین می زیستند با استفاده از فرصت احضار واحدهای ایرانی مستقر در مرز منطقه ای كه امروزه در آنجا اویغور ها زندگی می کنند و در آن زمان محل سكونت پارسی زبانان بود به این منطقه هجوم آوردند و پارسی زبانان را به بدخشان ( شمالشرقی افغانستان امروز ــ تاجیكستان ) فراری دادند و بر جایشان نشستند. با وجود این ، آثار فرهنگ ایرانی و بسیاری از واژه های فارسی برای مثال ؛ كاریز ( قنات ) در آنجا تا به امروز باقی مانده است. مهرداد شاه اشكانی ایران در سال 82 پیش از میلاد همه نیروهای رزمی ایران حتی ار دورترین نقاط امپراتوری را احضار كرده بود تا قدرت روم را بشكند كه رومیان كه چنین دیدند حاضر به صلح شدند و شكستن قدرت روم در شرق به بعد موكول شد و در سال 53 پیش از میلاد به دست ژنرال سورنا انجام گرفت.

  573. حسين فيض‌الهي وحيد تبریزی احمق کون پاره هتاک سگ پروده ترک سگ صفت احمق Says:

    حسين فيض‌الهي وحيد تبریزی احمق کون پاره هتاک سگ پروده ترک سگ صفت احمق دکتر قلابی دارای مدرک خرشناسی از دانشگاه عنکارای خرکیه عاظربایجان شاشاسین عاظرکیربایجان کیر اولسون
    ترک احمق سگ توله سگ پرورده احمق

  574. الا تبریزیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟ تبریزی احمق سگ پرورده Says:

    شعر تبریزی خر در پاسخ به شهریار احمق خر الاغ – شعر زیبای ترک خر سروده شهریار – شعر الا تهرانیای شهریار عزیز
    الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی
    چه محنت ها کشید از دست این تبریز و تبریزی!
    چه طَرفی بست از این جمعیت، ایران جز پریشانی؟
    چه داند رهبری، سرگشتۀ صحرای نادانی؟!
    چرا مردی کند دعوی، کسی کاو کمترست از زن
    الا تبریزیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
    •••
    تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی
    به رشتی کلّه ماهی خور، به طوسی کلّه خر گفتی
    قمی را بد شمردی، اصفهانی را بَتَر گفتی
    جوانمردان تهراننننننننننننن را ترک خر گفتی(اشاره به تركا گل پسرن فارسا ترك خرن)
    تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن
    الا تبریزیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
    •••
    به دستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستم
    عدو را تا که ننشاندم بجای، از پای ننشستم
    به کام دشمنان آخر گرفتی تیغ از دستم
    چنان پیوند بگسستی که پیوستن نیارستم
    کنون تنها علی مانده ست و حوضش، چشم ما روشن!
    الا تبریزیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
    •••
    چو استادِ دغل سنگ محک بر سکّۀ ما زد
    ترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زد
    سپس در چشم تو تبریز به جای پانتوركسیمممممممم جا زد
    چو تبریززززززززز نیز تنها دید، با جمعی به تنها زد
    تو این درس خیانت را روان بودی و ترك هم کودن
    الا تبریزیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
    •••
    چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد
    نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد
    چو تنها کرد هریک را، به تنهایی بدو تازد
    چنان اندازدش از پا که دیگر سرنیفرازد
    تو بودی آنکه دشمن را ندانستی فریب و فن
    الا تبریزیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
    •••
    چرا با دوست دارانت عناد و کین و لج باشد؟
    چرا بیچاره كردستاننننننننننننن عضو فلج باشد؟
    مگر پنداشتی ایران ز تهران تا باكوووووووووووووووو باشد؟!
    هنوز از ماست ایران را، اگر روزی فرج باشد…
    تو گل را خار می بینی و گلشن را همه گلخن
    الا تبریزیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
    •••
    تو را تا آذری آذربایجان بود و خراسان بود
    کجا بارت بدین سنگینی و کارَت بدینسان بود
    چه شد کرد و لر قهرمان کزو هر مشکل آسان بود
    کجا شد ایل قشقایی کز خیانتش ایران هراسان بود
    کنون ای پهلوان چونی؟! نه تیری ماند و نی جوشن!
    الا تبریزیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟!
    •••
    کنون گندم هم از سمنان فراز آید هم از زنجان
    هم ماهی و برنج از رشت و هم چایی ز لاهیجان
    دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بُنشَن
    الا تبریزیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟

  575. نماد هر جهنم تورک سگ بود Says:

    شعر نماد هر جهنم تورک سگ بود

    1-18

    1-9
    1-11
    1-4

    1-4

    1-2

    1-2

    ترك سگ الاغ گوه كمتر بخور رودل نكني حمال گوزو گوه به قبر اتاترك خر

    ترک سگ ترک احمق ترک لاشی هرزه وحشی احمق بی ادب بیشعور ترک خر بیشعور احمق بی تربیت

    تورک سگ

    ترک سگ ترک خر جوک های ترک خر جدیدترین جوک های ترکی ترک لاشی کون پاره حمال احمق توله سگ

    به راستی زبان فارسی را نباید به چنین اشعاری در مورد تورکان آلوده ساخت ولی افسوس که درگیری با مشتی خوک نجس ما را به چه کارهایی واداشته است .میبینید این زبان چه قدرتی دارد که هر دانشمند و شاعر و حکیم شایسته ای را در طول تاریخ به سمت خود کشانده از هندوستان و پاکستان تا عراق این زبان قلمروی تفکر و ادبیات غرب آسیا بوده و همین نکته باعث شده که زبان عقیم و وقیح تورکان هرزه گو بسیار پست جلوه کند … آیا تا به حال فارس زبانی دیده اید که تورکی بلغور کند؟ مولوی و نظامی بی شک فارسی زبان بوده اند که چنین در عرصه ی زبان فارسی درخشیده اند ما نمونه هایی همچون نیمایوشیج را داریم که او طبری بود و زبان محلی داشت و به زبان فارسی آنقدرها اشراف نداشت به همین دلیل بعضی از اشعار او برای مردم و ادیبان فاقد معنا است… از آن گذشته از زبان عظیم فارسی زبانهایی چون کردی ، لری ، گیلگی و مازنی یا همان طبری به وجود آمده که همه ی این مردمان نسبت به زبان فارسی احترام خاصی دارند چراکه فارسی مادر زبان آنان به حساب می آید … اگر چنین موردی را تورکان کفتار قبول ندارند میتوانند بمیرند ما حرفی نداریم.

    پان تورکهای کفتار صفت اصولا در دنیا به تورک سگ مشهورند ، به راستی هیچ سگی نیست که در حد تورکان پست و فرومایه باشد . نباید موجود کم آزاری مثل سگ را با ادغام نام تورک وقیح جلوه داد اما میتوان گفت که سگ نمیتواند معنای تورک وحشی باشد بلکه هرجا سگی هار و وحشی دیدید باید بگویید که این حیوان یک سگ تورک است. یعنی سگی که به شدت وحشی و پلید است به عبارتی تورک است… جالب آنجاست که این صفت همیشگی شان را به دیگران نسبت میدهند مثلا اگر این مردم جنون زده ی رذل در همسایگی ژاپنی ها بودند این لقب را به ژاپنی ها داده بودند!

    به هر جایی که رفتم تورک سگ بود

    میان گربه ها هم تورک سگ بود

    همان خوکی که با پستی فنا کرد

    همه خوبی ِعالم تورک سگ بود

    بدیدم روح حوا را که میگفت

    بلای جان آدم تورک سگ بود!

    ببینی ارمنی یا کرد و لر را

    بگوید بانی ِغم تورک سگ بود

    بگو با ما تو ای خوک فراری

    چرا که گویی که عالم تورک سگ بود؟

    تو گویی مولوی یا هم نظامی

    و یا بقيه تورک سگ بود؟

    نیچه و نيوتن و رازی

    و حتی كل عالم ‍! تورک سگ بود؟

    مگو دیگر نژاد هرزه ات را

    زبان مرگ و ماتم تورک سگ بود
    ➡ ➡ ➡ ➡ ➡

    بدان گویند مردم دنیا

    نماد هر جهنم تورک سگ بود
    همه افتخارتون اون شهریار تریاکی با ستارخان دزد هستش خاک بر سر تون خرااااااااااا

  576. ahmad@yahoo.com Says:

    به توحش های حیوان وار قبایل وحشی و بیابانگرد هخامنشیان در طول 57 سال حکومت ننگین شان میتوان اشارۀ کوتاهی کرد

    a. فرورانه یعنی زناشوئی با نزدیکان خود مثل خواهر- برادر و پدر – دختر و مادر – پسر برای نمونه: کمبوجیه با دو تن از خواهران خود ازدواج کرد. کورش با خالۀ خودش ازدواج کرد
    حلالند حوران سیمین بدن
    چه دختر، چه خواهر، چه مادر، چه زن

    b. برورانه یعنی دختر کشی. آنها دختر را ننگ می دانستند و اغلب دختران خودشان را همراه مادران شان زنده بگور می کردند.
    مرا گفت چون دختر آمد پدید
    ببایست اش اندر زمان سر برید

    c. وَجَم یعنی چشم درآوردنها و گوش و بینی و زبان بُریدنهای مکرر، و دار زدنهای فجیع (چهارمیخ کشیدن توأم با روی نیزه نشاندنها ) و کشتارهای پی درپی.

    d. افتخارکشفِ شکنجۀ وحشتناک ِاُستوانۀ خاکستر توسط کورش وحشی و خونریز که شخص مورد غضب ملوکانه را با سر در استوانۀ پر از خاکستر «رها » میکردند تا با تنفس خاکستر بجای هوا، با مرگ تدریجی و جانکاهی بمیرد. دیگر انواع شکنجه های ابتکاری مثل سنگسار و زنده دفن کردن و…. به قبایل وحشی و بیابانگرد هخامنشیان میرسد

    آکادمی همان اکدها هستند که بخاطر توحش های حیوان وار نیزه انداز های کورش وحشی و خونریز از بین النهرین گریخته و به آتن پناه برده و در آنجا علم را پایه گذاری کردند. قبل از مهاجرت آنها به آتن، در انجا از علم خبری نبود.

  577. ahmad@yahoo.com Says:

    اهانت های
    فردوسی زن ستیز و جهل پرور به زن ها

    چو زن زاد دختر دهیدش به گرگ
    که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ!!!
    …………..
    زبوی زنان موی گردد سپید
    سپیدی کند از جهان ناامید!!!
    …………..
    مرا گفت چو دختر آمد پدید
    ببایست اش اندر زمان سربرید!!!

    سعید حنایی و فرید بغلانی آبادانی تحت تاثیر اشعار فردوسی جهل پرور و زن ستیز، ده ها زن بیگناه را که جرم شان فقط زن بودن، بود، بطور وحشتناک بقتل رسانده بودند

  578. ahmad@yahoo.com Says:

    معنی کلمۀ های فارس و تاجیک
    در لغت نامه ها و در کتاب های مقدس

    در لغت نامۀ دهخدا » پارس یا فارس » یعنی پارس کردن، ولگرد، سگ صفت، بيخانمان، و مهاجم وحشی است. در لغت نامه های عربی هم فارس یعنی موالی ( سگ من ). در لغت نامه های سامی ها و کلدانی ها هم فارس یعنی » مجوس » بمعنی سگ نگهبان دم در.
    معنی کلمۀ » تاجیک «. كلمه تاجیک از تاتچيك گرفته شده و معنی آن در توركی زيردستان كوچك است. تات بمعنی مقهور و مغلوب و زير دست و چيك از ادات تصغير است و اسمی است كه ترك ها در ایام قدیم به بردگان خود می دادند.
    پروفسور مارکوارت آلمانی کلمۀ » تاجیک » را سرشته از دو بهر » تا » بمعنی زیرست و » چیک » بمعنی ادات تصغیر ترکی دانسته، آن را » زیردست کوچک» معنی کرده و می‌گوید که ترک ها مردم زیردست خود، خصوصا ایرانی ها را با این نام خوانده‌اند و از این¬جا است که گروهی از فارسی زبان های ماورالنهر که بیرون از مرزهای ایران به سر می‌برند، با همان نام » تاجیک » که از سوی ترک ها به آنها داده شده است، نامیده می‌شوند و اضافه می کند که سمر نام پادشاهی بود از ترک ها و شهر سمرقند را او ساخت. امروز نام سمر و يا سمير برای ترک های تاتار بيشترين كاربرد را دارد و فارسی زبان ها در سمرقند در زمان امیر تیمور زیاد شدند زيرا او ده ها هزاران اسير فارسی زبان را بصورت برده برای کار در مزارع برای ترک ها به آنجا آورد و پيش از آن، تاجیک در آنجا وجود نداشت.

    Gog and Magog یاجوج و ماجوج یا همان
    در کتاب مقدس یهودی ها ، در کتاب مقدس مسیحی ها و در قرآن کریم کتاب مقدس مسلمان ها، از فارس ها با عنوان » یاجوج و ماجوج و یا گاگ و ماگاگ » یاد شده یعنی افرادی که در مرکز تجمع آنها هیچ اثری از تمدن دیده نمی شد، به هیچ زبانی سخن نمی گفتند و مثل سگ با دم تکان دادن و پارس کردن منظور خودشان را می رساندند در نتیجه ارتباط برقرار کرد با این شبه حیوان ها خیلی مشکل بود. مرکز تجمع این افراد وحشی، شبه حیوان و بی تمدن را هم جنوب ایران فعلی، خصوصآ منطقۀ کرمان یاد می کنند.

  579. ahmad@yahoo.com Says:

    جهاد آرشام پارسی برای عادی سازی لواط دادن

    تلاش های شبانه روزی آرشام پارسی رهبر سازمان لواطکاران فارس با هوادارانش در کانادا با یه وجب پینه در کونشان همراه با لاشه های متعفن سلطنت طلب برای عادی سازی لواط دادن در بین ایرانی ها و تضعیف بنیان خانوادگی و حتی تمسخر آن و رواج فساد و بی بندباری چقدر برای جامعه خطرناک است

  580. ahmad@yahoo.com Says:

    قصه های ایران باستان
    فقط برای مزدور سازی بدرد میخورد

    مزدورهای قلم بدست در ایران افسانۀ سفارشی از طرف نژاد تراش های عمدتآ یهودی در غرب را در این یا آن مقوله آغاز میکنند و به شرح در می آورند و موقع ثبوت شروع به فریب کاری از قماش نابودی و یا سوزاندن می کنند. مزدورها با این شیوه و شگرد از یک طرف با وصل خود به اجداد فرضی شان، دارائی های خیالی خودشان را به نمایش می گذارند.
    از طرف دیگر، عمدآ نسبت به نابود کنندگان آن دارائی های خیالی ایجاد کینه می کنند. تا طرف مقابل را برای مزدوری آماده کنند. برای مثال:

    1) فارس ها آریایی هستند یعنی اروپایی نژادند ( چشم آبی، مو طلایی و سفید پوست ) که 2500 سال قبل از جنوب روسیه به جنوب ایران آمده اند ولی فارس زبان های مثل کرمان، بوشهر، بندعباس، چابهار بعبارت دیگر فارس ها در جنوب ایران بخاطر اینکه خیلی شبیه به مردم شرق آفریقا هستند، فارس نمی باشند!!!

    مثل اینکه فارس ها در اصفهان یا در شیراز مثل روس ها چشم آبی، مو طلایی و سفید پوست هستند. ( بی حیایی هم یه حدی دارد )

    2) در سارویۀ اصفهان کتابخانه ای بود که عظمت آن خیلی بیشتر از اهرام ثلاثۀ مصر بود ولی عرب ها طوری نابود کردند که حتی خشتی از آن کتابخانه بر جای نمانده است. !!!

    حالا چرا عرب ها اهرام ثلاثه مصر را از بین نبرده اند ولی کتابخانۀ ایرانی ها را کاملآ از بین برده اند معلوم نیست؟!!!

    3) هزار سال قبل در باکتریا واقع در شمال افغانستان نسخۀ اصلی
    انجیل افغانی بدست زرتشت نوشته شده بود و چنگیز خان آن را سوزاند!!

    4) اوستا بر روی 1200 پوست گاو نوشته شده بود که اسکندر مقدونی آتش زد!!!

    استاد ناصر پور پیرار و سازمان مهندسی ایران ثابت می کنند که تخت جمشید در زمان خشایار شاه نیمه کاره رها شده و هیچ وقت به مرحلۀ بهره برداری نرسیده بود. در نتیجه داستان های حملۀ اسکندر مقدونی به ایران و آتش زدن تخت جمشید و همچنین آتش زدن اوستای که بر روی 1200 پوست گاو نوشته شده بود و یا ازدواج اسکندر مقدونی با دختر پادشاه ایرانی قصه های هستند که نژاد تراش ها یهودی برای دست و پا کردن هویت جعلی به مجهول الهویه ها در راستای مزدور سازی قصه سرایی کرده اند.

    استاد ناصر پورپیرار با ضریب هوش بسیار بالا بزرگترین و صادقترین مورخ در تاریخ خاورمیانه می باشند که در آثار و تحریرهای خود وجود جعل تاریخی بسیار گسترده در مورد سه سلسلۀ هخامنشی، اشکانی و ساسانی را ثابت کرده و ماهیت واقعی آنان را نشان می دهند. ایشان ثابت می کنند که ملت فارس و زبان فارسی نوسازند و ریشه در تاریخ ندارند بهمانخاطر نژاد تراش های غربی با مزدورهای داخلی که با قصه نویسی به مردم هویت جعلی تزریق می کنند، بیست و چهار ساعته بطرف استاد پورپیرار پارس میکنند ماه نور برافشاند، سگ هم عو، عو کند.

    اگر نژادتراش های غربی با مزدورهای داخلی خود در ایران واقعآ ریگی در کفش ندارند، بجای پارس کردن بطرف استاد پور پیرار، فیلم مستند » تخت گاه هیچکس » او را از تلویزیون سراسری ایران پخش کنند و مردم بعد از تماشا نظر بدهند

    ahmad@yahoo.com :گفت
    آوریل 17, 2018 در 11:14 ب.ظ.

  581. ahmad@yahoo.com Says:

    در مقایسۀ نژادهای آسیایی، اروپایی و آفریقایی همیشه رنگ ( پوست، مو و
    چشم ) در نظر گرفته می شود و زبان بخاطر اکتسابی بودن به هیچ وجه در
    نظر گرفته نمی شود.
    نژاد اروپایی معمولآ دارای چشم آبی، موی طلایی و سفید پوست است.
    نژاد آسیایی معمولآ دارای چشم سیاه، موی سیاه و سفید پوست است
    نژاد آفریقای دارای چشم، مو و پوست سیاه است

    با این حساب فارس های شبه سیاه پوست، روسی الا صل نیستند چون هیچ شباهتی به روس ها ندارند و هیچ شباهتی به ترک ها و عرب ها هم ندارند پس باید دید فارس های مجهول الهویه در جنوب ایران از کجا ببوی عن ترک ها و عرب ها به این منطقه آمده اند

    /////////////////////////

    فارس های مجهول الهویه
    و جریان نژاد آریایی

    بیش از صد سال است که نژاد تراش های عمدتآ یهودی در غرب با مزدور داخلی در ایران برای دست و پا کردن هویت جعلی به فارس های مجهول الهویه در راستای مزدور سازی، شدیدآ تبلیغ میکنند که 3500 سال قبل یک گله بزرگ از مردم سیبری روسی الاصل یعنی چشم آبی، مو طلایی و سفید پوست آمده از ایران رد شده و در شبه قاره هند ( هندوستان، بنگلادش، سریلانگا، نپال و پاکستان ) ساکن شدند بعد، 2500 سال قبل یک گله بزرگ دیگر از همان مردم سیبری روسی الاصل آمده و در جنوب ایران مثل بند عباس، کرمان، بوشهر … ساکن شدند در نتیجه ریشۀ زبان هندی ها، بنگلادشی ها، سریلانگای ها، پاکستانی ها، نپالی ها، فارس ها و همۀ کشورهای اروپایی یکی است و در نتیجه همۀ آنها از یک نژاد اروپایی یعنی چشم آبی، مو طلایی و سفید پوست هستند!!!!

    اولآ- اگر ریشۀ زبان مردم کشورهای اروپایی، مردم شبه سیاهپوست در کشورهای شبه قارۀ هند و یا فارس های شبه سیاه پوست در جنوب ایران یکی می بود، آنها می بایست از زبان همدیگر تا اندازه ای چیزی می فهمیدند در حالی چنین نیست مثلآ یک بندر عباسی، یک بنگلادشی، یک روسی، یک فرانسوی، و یا یک هندی حتی یک در صد هم از زبان همدیگر چیزی نمی فهمند. ولی این مسله در رابطه با زبان بی زوال عربی و مردم کشورهای عرب که واقعآ از یک نژاد و از یک زبان هستند، کاملآ فرق می کند. یک مصری موقع صحبت با یک عراقی هیچ مشکل زبانی ندارد.

    فرض بر محال، ریشۀ زبان همۀ کشورهای اروپایی، کشورهای شبه قارۀ هند و فارس ها یکی باشد اصلآ در مقایسۀ نژادی زبان بخاطر اکتسابی بودن به هیچ وجه در نظر گرفته نمی شود برای مثال مردم پاراگوئه اسپانیایی( اروپایی نژاد ) نیستند ولی به زبان اسپانیایی صحبت می کنند آنها آن را از اسپانیایی ها یاد گرفته اند.

    دومآ – در مقایسۀ نژادی همیشه رنگ پوست، رنگ چشم و رنگ مو در نظر گرفته می شود و زبان بخاطر اکتسابی بودن در نظر گرقته نمی شود، اگر مردم در کشورهای شبه قارۀ هند، و در جنوب ایران و در اروپا از یک نژادند پس چرا بنگلادشی ها، سریلانکایی ها، هندی ها، تامیلی ها و فارس ها دارای رنگ ( چشم، مو ) سیاه و رنگ پوست تیره می باشند و خیلی شبیه به مردم شرق آفریقا هستند و هیچ شباهتی به اروپایی های مو طلایی، چشم آبی و سفید پوست ندارند؟

    این مسله در رابطه با عرب ها که واقعآ از یک نژاد هستند، فرق می کند. برای اینکه از قیافۀ عرب ها نمی شود فهمید که کدامش عراقی، کدامش مصری، عربستانی، کویتی… است.

    هم نژاد تراش ها، هم فارس ها، هم عرب ها و هم ترک ها قبول دارند که فارس های مجهول الهویه اهل این منطقه نیستند ولی از کجا ببوی عن ترک و عرب ها به این منطقه آمده اند اختلاف نظر وجود دارد. بنظر من باید دید، فارس های مجهول الهویه واقعآ شبیه کی هستند و از کجا به منطقه ای که امروزه جنوب ایران نامیده می شود، سرازیر شده اند؟ از روسیه؟ از شرق آفریقا؟ یا از شبه قارۀ هند؟

  582. مترادف واژه پساب چه میشود بازی خواستگاری – نکس لود | نوبلاگ Says:

    […] هخامنشيان يا سلسله سگ پروردگان!! | BOZGURDLAR gurupu … […]

  583. جواب سوالات بازي خواستگاري | نوبلاگ Says:

    […] هخامنشيان يا سلسله سگ پروردگان!! | BOZGURDLAR gurupu … […]

  584. سوالات بازی خواستگاری همراه با جواب | نوبلاگ Says:

    […] هخامنشيان يا سلسله سگ پروردگان!! | BOZGURDLAR gurupu … […]

  585. ali@yahoo.com Says:

    نژاد تراش های غربی، مزدورهای داخلی و گور منسوب به کورش بیابانگرد

    اولآ – اگر در زمان قبایل وحشی و بیابانگرد هخامنشیان، چنین گوری بر پا بود، بی شک بر آورندگان تخت جمشید بایستی که گوشه ای از ان ولخرجی های آرایش گرانه را به بنای گور کورش بنیانگذار سلسلۀ بیابانگرد هخامنشیان منتقل میکردند تا مورخین امروز مجبور نشوند اثبات پایتخت اصلی هخامنشیان بیابانکرد و وحشی را به روایت های قصه سریان قدیم یونان و روم متکی کنند که هیچ کس قادر نیست بر برگی از نوشته های اصلی آنان دست یابد و تمامی آنها به گونۀ لاعلاجی ناشناخته، مخترع و مجهول اند.

    دومآ- نژاد تراش های عمدتآ یهودی در غرب که فارس تراشی می کنند با پادوهای داخلی که برای روشن نگه داشتن منگلشان مقاله های سفارشی می نویسند، بشدت تبلیغ می کنند که کورش کیر پرست نبوده و واقعآ در آن زمان زرتشتی وجود داشت و کورش بیابانگرد هم زرتشتی بود. در اینصورت باز هم این گور نمی تواند از کورش باشد براینکه در جریان فرقۀ زرتشتی اجساد مردگان را دفن نمی كردند و اجساد مردگان را بر بالای تپه ها می گذاشتند تا طعمه پرندگان گوشتخوار و درندگان شود. چرا كه معتقد بودند جسم مرده نجس است و با دفن شدن، خاك پاك را هم نجس می كند. به همانخاطر جسد كورش طبق آیین جریان فرقۀ زرتشتی نمی توانست دفن شود و مقبره ای هم برايش ساخته شود لذا این گور به هيچوجه نمی تواند از كورش بیابانگرد باشد
    چند سوال از نژاد تراش های غربی و از مزدورهای داخلی

    I. به چه دلیل شما این گور را به کورش بیابانگرد و خونریز نسبت می دهید ؟ از کجا معلوم اصلآ کسی در آنجا دفن شده باشد؟

    II. چرا سعدی و حافظ یک بیت شعر در رابطه با کورش و هخامنشیان نگفته اند ؟

    III. چرا مورخین عرب هیچ اشاره ای به کورش و هخامنشیان نکرده اند؟
    .
    IV. ﭼﺮﺍ سفارش دهندگان شاهنامه که افسانه های ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺍﺳﺖ، اسمی ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍند ؟ آنها ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺘﻬﺎﯾﯽ ﻗﺒﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﻭ ﺑﻌﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ اسم ﺑﺮﺩﻩاند، چرا اسمی از کورش نبرده اند؟

  586. ali@yahoo.com Says:

    منادیان دروغین دمکراسی و آزادی بیان و کودتای ننگین 28 مرداد بر علیه دکتر محمد مصدق

    کودتای 28 مرداد 1332 بر علیه دولت قانونی دکتر محمد مصدق به عنوان مظهر دشمنی مناديان دروغين دموکراسی و آزادی بیان در غرب و غلامان جانثار و حلقه بگوش آمریکا و انگلیس در داخل ایران با حق حاکميت ایرانی ها، همواره در تاريخ ما باقی خواهد ماند و اينكه بازماندگان خاندان گند پهلوی با مزدور های مارک دار بدون هيچ نوع تصفيه حساب با گذشتۀ خودشان كه جزو نابودكنندگان ثمرات انقلاب مشروطيت بودند، و بی آنكه جنايات و سر افکنده کردن مردم و نوکری شان به بیگانگان را به نقد كشيده و محكوم كنند، هر سال به خود جرات هم ميدهند بمناسبت سالروز انقلاب مشروطه پيام بفرستند و خود را رهبر جنبش ضد استبدادی مردم نيز بدانند، بی شک طنز خییییییییییییییییلی تلخ تاريخ است.

  587. ali@yahoo.com Says:

    مردم هشیار باشید،
    پهلوی طلب های مزدور در تلاشند تا دوباره از پشت خنجر بزنند

    شبکۀ پهلوی طلب ها قشر مزدور جامعۀ ایران را تشکیل میدهند. مزدورهای خبره در این شبکه برای نجات منافع از دست رفتۀ اربابانشان از یکطرف تلاش میکنند تا از فراموشی حافظۀ تاریخی ملت و نیز تجدید نسل ها و بی اطلاعی آنها از بسیاری از وقایع تلخ دوران قبل از انقلاب استفاده کرده و لاشه های متعفنی مثل رضا پالانی، پسرش محمد رضا، رزم آرا، حسنعلی منصور…. که ملی شدن نفت ایران را خیانت میدانستند را تطهیر کرده و چنین غلامان جانثار بیگانه را وطن پرست و مدافع ایران نشان دهند و مصدق های انقلابی را خاین وانمود کنند !!! عوض کردن جای مزدورهای وطن فروش با مبارزین وطن پرست.

    از طرف دیگر، این مزدورهای مارک دار با ترسیم عصر طلاعی از دوران رژیم دست نشاندۀ پهلوی و بازی با الفاظ عوام فریبانۀ مثل «دموکراسی » و » دموکرات » تلاش میکنند بهر طریق ممکن مردم را فریب داده و دوباره قدرت را در دست بگیرند و بعد تمام ذخایر نفت و گاز اعظیم ایران را مثل قبل از انقلاب به اربابانشان واگذار کنند. هیچ فرد عاقلی نمی تواند باور کند که کودتاگران سوم اسفند 1299 و 28 مرداد 1332 و نوژه که برای دشمنان قسم خوردۀ مردم ایران مزدوری می کردند، قانون شکن بودند، برای اعتراف گیری به زندانیان سیاسی تجاوز جنسی میکردند و هیچ ماهیت دموکراتیک نداشتند، این دفعه دموکرات و طرفدار برقراری دموکراسی در ایران باشند کودتا یعنی خود را با زور به مردم تحمیل کردن. دموکراسی یعنی مراجعه به آرای مردم و احترام به نتیجه آن .

  588. ali@yahoo.com Says:

    چرا بدهن منادیان دروغین دمکراسی و آزادی بیان هر روز باید رید؟

    استاد ناصر پورپیرار با ضریب هوش بسیار بالا بزرگترین و صادقترین مورخ در تاریخ خاورمیانه می باشند که در آثار و تحریرهای خود وجود جعل تاریخی بسیار گسترده در مورد سه سلسلۀ هخامنشی، اشکانی و ساسانی را ثابت کرده و ماهیت واقعی آنان را نشان می دهند. ایشان ثابت می کنند که ملت فارس و زبان فارسی نوسازند و ریشه در تاریخ ندارند بهمانخاطر سلطنت طلب ها، پان ایرانیست ها و نژادتراش ها که از بیماری سوشیال دیس اوردیر ( ( Social disorder که یک بیماری بسیار خطرنا روانی است، رنج میبرند، بیست و چهار ساعته بطرف استاد ناصر پورپیرا پارس میکنند. علایم سوشیال دیس اوردیر هم طالیبانیزه کردن جامعه است که مزدورها ) منادیان دروغین آزادی بیان و دمکراسی ) تحمل هیچ گونه نقد سالم بر قصه های » ایران باستان » را که توسط نژاد تراش ها و قصه سریان عمدتآ یهودی در انگلیس و امریکا در راستای تزریق هویت جعلی برای مجهول الهویه ها نوشته شده است را ندارند و کوچکترین نقد سالم بر آن قصه ها باعث میشود که منادیان دروغین آزادی بیان و دمکراسی بطور شبانه روزی مثل سگ پارس کنند. ماه نور برافشاند، سگ هم عو، عو کند

    روانپزشک ها برای درمان به این بیماری بسیار خطرناک توصیه میکنند که پان ایرانیست ها و سلطنت طلب های مزدور همراه با نژادتراش ها کیر استاد ناصر پور پیرار را روزی سه ساعت تا آخر عمرشان ساک بزنند تا حالشان جا بیاید.

  589. ali@yahoo.com Says:

    به شهادت تاریخ، بعد از تجاوزات مکرر مغول ها و سایر ترک ها به فارس های مجهول الهویه، کون فارس سگ ها چند وجب پینه بسته و امروز چقدر جالب است که سالانه صدها هزار فارس سگ از مناطق فارس نشین ایران و تاجیکستان به کشورهای ترکیه و قزاقستان سفر می کنند تا از نزدیک به کسانیکه در طول تاریخ کون فارس ها را به آن وضع انداخته، ادای احترام بکنند!!!

  590. ali@yahoo.com Says:

    از مشخصات یک پهلوی طلب اصیل، وطن فروشی، مزدوری، پارس کردن، کسکشی، مزخرفات، شروور گوئی، دریوزگی،, جعل تاریخ، شخصیت دزدی، با کیر دیگران داماد شدن، را می شود نام برد

  591. ali@yahoo.com Says:

    منشور حقوق بشری را که به کورش
    وحشی و خونریز نسبت می دهند، واقعآ از کیست؟

    بلاخره معلوم نشد استوانۀ منشور حقوق بشری را که به کورش بیابانگرد و خون ریز نسبت میدهند، واقعا از کیست؟ اگر از کورش است پس چرا به زبان بابلی تحریر شده و به فارسی باستان تحریر نشده؟ و یا لااقل دو زبانه نیست یعنی به زبان فارسی و به زبان بابلی؟ مهمتر اینکه چرا در آن هیچ اشاره ای به زبان فارسی، فارس ها و سرزمین فارس نشده است؟

    یا باید قبول کرد، زمانیکه کورش و نیزه اندازهایش با ابزار های عقلی و فنی یهودیها توانست کشور بابل را ویران و تمدن درخشان بابلی را برای همیشه از بین ببرد، فارس ها هنوز دورۀ نیمه چادر نشینی خود را می گذراندند و زبان نوشتاری از خود نداشتند که با آن هم چیزی بنویسند در این صورت باز هم بعید بنظر می رسد کورش وحشی و خون ریزی که به حق و حقوق دیگران تجاوز می کند در همان زمان هم به عدالت، آزادی و برابری در بین ملت ها اعتقاد داشته باشد و به زبان بابلی منشور حقوق بشری بنویسد چون اگر اعتقاد داشت که بابل را ویران نمی کرد.

    یا باید قبول کرد که این استوانۀ منشور حقوق بشری متعلق به فرماانروای بابل متمدن است چون این استوانه در شهر بابل که پایتخت کشور بابل بوده، به دست کاتبان و تاریخ نویسان بابلی و به خط و به زبان بابلی تحریر شده و در همان جا ( در معبد بزرگ اِسَـگیلَـه ) نیز پیدا شده است. سنت تاریخ نویسی قبل از ویران شدن بابل به دست کورش بیابانگرد، حدود دوهزار سال در بابل رواج داشته. صنعت و فن ساخت چنین کتیبه‌های استوانه‌ ای متعلق به مردم بابل است با اینکه نمونه‌های فراوانی از آن با همان محتوا و مضامین در بابل پیدا شده در مقابل هیچ نمونۀ مشابه آن چه قدیمیتر و یا جدیدتر که متعلق به سرزمین مثلآ پارس باشد، تاکنون پیدا نشده است و به یقین می شود گفت که نژاد تراش ها غربی با مزدورهای ایرانی خود این منشور حقوق بشری متعلق به فرمانروای بابل را عمدآ به کورش وحشی و خون ریز نسبت می دهند تا به قصه های شاهنامه ای خودشان در رابطه با قبیلۀ وحشی و بیابانگرد هخامنشیان اعتبار ببخشند.

  592. ali@yahoo.com Says:

    چند تا جوک برای خنده

    ………………………………………………………….

    در دبی ابویاسر فارسه رو تو خیابون می‌بینه، بهش میگه: سلاااام کورش آقای گل! فارسه میگه: دیگه سلام بی سلام، خانمم رفت به شیراز

    …………………………

    از یه فارسه می پرسند چرا اکثر فارس ها معتادند؟
    میگه: بخاطر همجوار بودن با کشور افغانستان است.
    میگن: گه نخور دیگه، پس چرا خود افغانی ها معتاد نیستند؟
    فارسه میگه: چون افغانی های مادر قحبه خییییییییییییییییلی بی فرهنگند

    …………………..

    از یه سلطنت طلب می پرسند، علم بهتره یا ثروت؟
    میگه: مزدوری از هر دوتاش بهتره. اینو تو کلۀ پوکت فرو کن.

    …………………..

    از صادق هدایت جلقی می پرسند چرا باید جلق زدن، میگه:
    1. از قدیم گفته اند گوشت کیر خود را خوردن بهتر از منت قصاب کشیدن است
    2. تنگی و گشادیش دست خودته
    3. هیچگونه بیماری مثل ایدز، سفلیس و سوزاک ندارد.

    …………………..

    به یه سلطنت طلب میگن به معجزه معتقدی ؟
    میگه آره؛ بخاطر جاسوسی به انگلسی ها توزندون که بودم زنم حامله شد!!!

    ……………….

    به یه انگلیسی میگن، با جنون یه جمله بساز. میگه: فارس ها واقعآ جنون مزدوری دارند

    ……………………………..

    یه روز یک یهودی، یک روسی، یه چینی، یه هندی، یک آلمانی، یک عرب و یک فارسه با همدیگر صحبت میکردند و هر کسی قهرمانان تاریخ ملت خودش را برخ دیگر میکشید
    یهودی میگه: ما موسی، عیسی، داروین، فروید و انشتین را داریم
    روسی میگه: ما پاوالف و لنین را داریم
    چینی میگه: ما کنفسیوس ومائو را داریم
    هندی میگه: ما کاندی را داریم
    آلمانی میگه: ما هیتلر را داریم که باغث مرک میلیون ها انسان بی گناه و ویرانی اروپا شد
    عرب میگه: ما محمد پیامبر اسلام را داریم
    فارسه میگه: ما هم سپهبد رزم آرا، شعبان بیغ و محمد رضا پهلوی را داریم که بعنوان غلامان جانثار انگلیس و امریکا در ایران با ملی شدن نفت شدیدآ مخالف بودند

    …………………………

    به یه انگلیسی میگن با استخوان یه جمله بساز، میگه: با یه کیلو استخوان بدهن همۀ فارس ها براحتی می شود رید.

    ……………………

    به یه سلطنت طلب میگن، مزدوری چند حرف داره؟ میگه: اگه پیدا بشه حرف نداره.

    ………………….

    به یه پشتون میگن، چند هزار ابنه ای نام ببر؟ میگه: شهر شیراز

    ………………….

    با کدام یکی موافقید؟

    1) بکش و زنده بمان ( قانون جنگل )

    2) یا با ما هستی یا بر ما هستی!!! ( منادیان دروغین دموکراسی )

    3) همه را باید آلوده به ویروس HIV کرد.
    ( آرشام پارسی رهبر سازمان لواطکاران فارس در کانادا و طرفدارانش )

    4) زندگی کن و بگذار زندگی کنند ( عرب ها )

    5) برای رسیدن به یک تکه استخوون هر نوع خیانت به ملت اخلاقی است.
    ( سلطنت طلب های مزدور )

  593. بریدن گلوی زن کرمانی با تیغ داخل نان سنگک! + عکس Says:

    […] هخامنشيان يا سلسله سگ پروردگان!! | BOZGURDLAR gurupu … […]

  594. tabrizi@yahoo.com Says:

    از برادر صدام حسین علت بمباران شیمیایی کردها و فارس های مجهول الهویه را می پرسند، میگه:

    اول باید دید:
    1) چرا چنگیز خان کبیر سر همۀ فارس ها را از تن شان جدا میکرد؟
    2) چرا هولاکو خان کبیر همۀ فارس ها را از دم تیغ می گذراند،؟
    3) چرا امیر تیمور کبیر ( تیمور لنگ ) از کلۀ فارس ها مناره های بسیار بلند، زیبا و دیدنی می ساخت؟
    4) چرا ارتش آغا محمد خان قاجار با نوک تیز شمشیرشان چشم بیش از صد هزار فارسه را از حدقه در می آورند؟

    جواب ساده است.
    فارس های مجهول الهویه فاصلۀ بسیار کمی با حیوانات وحشی دارند و مثل حیوان قانون بردار نیستد. کلمۀ فارس صفت است نه اسم. ترک ها در ایام قدیم بکسانیکه ببوی عن ترک ها و عرب ها به این منطقه می آمدند، را فارس می گفتند که بمعنای سگ کثیف و شخص ولگرد و بی خانه مان است. در قصه های نژاد تراش ها، فارس ها آریایی هستند یعنی نژاد اروپایی ( چشم آبی، مو طلایی و سفید پوست!!! ) که از روسیه ببوی عن ما به این منطقه آمده اند اما قصه سریان نمی گویند که اگر فارس های شبه سیاه پوست از جنوب روسیه به این منطقه آمده اند، پس چرا هیچ شباهتی به روس ها و سایر اروپایی ندارند و خیلی شبیه به مردم شرق آفریقا و یا بنگلادشی ها هستند. در مقایسۀ نژادها همیشه رنگ ( چشم، مو و پوست ) در نظر گرفته می شود و زبان بخاطر اکتسابی بودند در نظر گرفته نمی شود.

    در آنزمان، ترک ها از فارس های مجهول الهویه خواستند منطقه را ترک کنند یا زیرپای ترک ها له بشوند. فارس های ناقصل العقل هم که طبق معمول قادر بفکر کردن نیستند، ماندن را انتخاب کردند در نتیجه، ترک ها برای ریشه کن کردن این شبه حیوان ها وارد حمل شدند. در نتیجه – تقریبآ همۀ فارس ها در چند مرحله سرهایشان را از دست داده بودند. متاسفانه – تعداد انگشت شماری از فارس های که با پنهان شدن در غارها و کوه پایه ها و غیره زنده مانده بودند، بعدها در مدت خیلی کوتاه مثل سگ ها با بیست تا بیست تا زاییدن منطقه را دوباره پر از فارس کردند و امروز ما با یک فاجعۀ بزرگ روبرویم و واقعآ جای چنگیز خان ها چقدر خالی است تا این شبه حیوان ها که مسببین اصلی همۀ بدبختیهای ما در خاورمیانه هستند را دوباره از بین ببرند.

    بیش از صد سال است که بخاطر یک سری مسایل سیاسی حاکم در خاورمیانه، نژاد تراش های عمدتآ یهودی در انگلیس و در امریکا برای دست و پا کردن هویت جعلی در راستای مزدور سازی، برای استفادۀ ابزاری از این بی هویت ها، یک سری قصه های بنام » ایران باستان » را برشتۀ تحریر در آورده اند که فارس های بی هویت را به اجداد فرضی شان وصل می کند و این قصه ها امروز دارایی های خیالی این بی هویت ها محسوب می شوند

    (در ایران همۀ کسانیکه در چهار دهۀ گذشته بخاطر جاسوسی به کشورهای بیگانه دستگیر، محاکمه و اعدام شده اند، طرفداران قصه های ایران باستان بودند بهمانخاطر در محافل سیاسی از این قصه ها فرمول مزدورسازی نام برده می شود )

    اگر ما این قصه ها را منها کنیم، خواهیم دید که جریان فارس و زبان فارسی نوسازند و به هیچ وجه ریشه در تاریخ ندارند. فارس ها هیچ وقت ملت نبودند و از خود شان کشوری و دولتی نداشته اند که کسی هم به سرزمین آنها حمله کند و فلان پادشاه آنها را از قدرت خلع و سرزمین آنها را اشغال کند. آنها اهل این منظقه نیستند و کوچی های هستند که برای سیر کردن شکمشان با عن ترک ها و عرب ها به این منظقه آمده اند این شبه حیوان ها موقع آمدن به این منطقه حتی زبان گفتاری از خود نداشتند چه بماند زبان نوشتاری. بعدها با اضافه کردن » بودن، شدن و کردن » در جلوی لغات عربی بعلاوه با مقداری لغات ساختگی برای خودشان زبان دست و پا کرده اند. مثل محکوم شد، یا محکوم کرد یا محکوم بود. زبان های فارسی و کردی ناقص ترین و مسخره ترین زبان ها در دنیا هستند. کار بجای رسیده که فارس های مجهول الهویه که قبلآ ببوی عن ترک ها و عرب ها به این منطقه آمده بودند، حالا ادعای ارضی هم بکنند!! تا دیر نشده باید جنبید.

    من خودم هم که دستور بمباران شیمیایی کردها و فارس ها را با گاز وی ایکس و خردل را صادر کردم و تا آنجایی که امکان داشت این شبه حیوان ها را ریختم زمین، بر این باورم که طبیعت فارس ها، کردها، یهودی ها و مکس ها را بیهوده خلق کرده، به سلامتی جامعه واقعآ مضرر هستند و باید از بین برد.

  595. tabrizii@yahoo.com Says:

  596. ali@yahoo.com Says:

    رضا شاه و محمد رضا شاه بزرگ نبودند،
    بزرگی به آنها تحمیل شده بود

    رضا شاه معروف به رضا پالانی و پسرش محمد رضا این غلامان جان نثار و حلقه بگوش انگلیس و امریکا در ایران، بزرگ نبودند ولی بزرگی به این دو لاشۀ متعفن تحمیل شد بود.

    کلآ سه نوع بزرگی در انسان ها وجود دارد. بعضی ها بزرگ زاده می شوند، بعضی ها به همت خویش بزرگی را از آن خود می کنند بعضی ها هم هستند که بزرگی از طرف یک عده بنا به دلایل مختلفی به آنها تحمیل می شود. بی شک رضا شاه معروف به رضا پالانی بی سواد و کودن که بیشتر عمرش را در مهتری در سفارت های انگلیس و هلند در تهران گذرانده بود و فاصلۀ ناچیزی با یک حیوان وحشی داشت و همیشه در فقر و فلاکت در خانه های اجاره ای در دروازه قزوین تهران زندگی می کرد، از نوع سومی ها بود که بخاطر حیوان صفت بودنش، بزرگی بوسیلۀ اردشیر ریپورتر جی با کودتای سوم اسفند 1299 به او تحمیل شد.
    محمد رضا پسر ارشد رضا پالانی به عنوان یک غلام جان نثار و حلقه بگوش امریکا و انگلیس هم مثل پدرش از نوع سومی ها بود که شاپور ریپورتر جی با کودتای 28 مرداد 1332 دکتر محمد مصدق را از قدرت با کودتا خلع و محمد رضا را با کودتا بقدرت بازگرداند و بزرگی را به او تحمیل کرد.

    رضا پالانی و پسرش محمد رضا با دو کودتا به مردم ایران تحمیل شده بودند تا حافظ منافع نامشروع آمریکا و انگلیس در ایران باشند و به هیچ وجه به مردم ایران نمایندگی نمی کردند بخاطر اینکه از طرف مردم به پادشاهی انتخاب نشده بودند.

    به اتفاقات مهم در طول بیش از شش دهه حاکمیت دو لاشۀ متعفن یعنی رضا شاه و محمد رضا شاه در ایران اشارۀ کوتاهی می شود کرد:

    1. در زمان رضا شاه، ایران به سه منطقه تقسیم شده بود، جنوب در دست انگلیسی ها، شمال در دست روس ها و در وسط هم انگلیسی ها، هم روس ها و هم امریکایی ها حاکم بودند. هرج و مرج بتمام معنی.

    2. نفت ایران غارت می شد. دكتر محمد مصدق، گفته بود كه تمام درآمدهای نفتی ايران در زمان رضا شاه عملاً به بهانه خريد مهمات و اسلحه به حساب های بانكی شخصی رضا شاه در لندن و آمريكا ريخته می شد. ادعای مصدق كاملاً درست بوده است. بله، عملاً تمامی درآمدهای نفتی ايران در دوره رضا شاه، يعنی رقمی در حدود 200 ميليون دلار، به حساب های شخصی او انتقال يافته بود. برای اين كه عظمت اين رقم را دريابيم اسناد آمريكايی به روشنی نشان می دهد در حالی كه انگليسی ها بخش اصلی درآمدهای عظيم نفتی ايران را می دزديدند، آن مقدار اندكی هم كه به ايران داده می شد به وسيله شخص رضا شاه دزديده می شد.

    3. ایران دز زمان رضا شاه يكی از فقيرترين و عقب مانده ترين كشورهای جهان زمان خود بود كه نود درصد جمعيت آن بی سواد بودند از جمله خود رضا شاه. رضا شاه هر چند در زمينه بی سوادی به نود در صد مردم تحت سلطه خود شباهت داشت، ولی در يك چيز با آن ها متفاوت بود. او يكی از ثروتمندترين مردان جهان زمان خود به شمار می رفت.

    4. رضا شاه نزدیک به شش هزار روستا را در ايران به زور تملك كرد. اين املاك از فريمان در استان خراسان شروع می شد و تا لاهيجان در استان گيلان امتداد داشت و عملاً بيش تر اراضی لرستان، شمال خوزستان و بيش تر كرمانشاهان، بخش مهمی از كرمان و تمامی مناطق جنوبی تهران، به ويژه ورامين، جزو املاك رضا شاه بود. تمامی هتل های شمال ايران به رضا شاه تعلق داشت. مناطق پهناوری در تهران و شميران از مالكين بی دفاع آن ها به زور گرفته شد و در مالكيت شخصی رضا شاه قرار گرفت. به اين ترتيب، رضا شاه نه تنها بزرگ ترين زمين دار قاره آسيا بلكه بزرگ ترين زمين دار در سراسر جهان بود.

    5. در زمان رضا شاه راه آهن در ایران از جیب مردم فقیر ایران برای نقل و انتقال سلاح و تجهیزات به قشون روس کشیده شد.

    6. رضا شاه با کودتای سوم اسفند1299 به ایرانی ها تحمیل شده بود

    7. در زمان رضا شاه قرارداد استعماری نفتی دارسی برای 60 سال دیگر تمدید شد

    8. اعطای جزیره بحرین و جزایر زیبای اطراف آن به اربابان انگلیسی توسط محمد رضا شاه، بحرین چهاردهمین استان کشور ایران بود.

    9. در زمان محمد رضا شاه ایران از آب هیرمند محروم شد،

    10. در زمان پهلوی ها بزرگترین فاحشه خانۀ دنیا بنام » شهر نو » با دو هزار فاحشه در تهران دایر شد،

    11. توزیع كوپنی و علنی مواد مخدر در زمان رضا شاه بدستور اردشیر ریپورتر جی و با همکاری زال ممد قاچاقچی معروف تهران شروع و تا انقلاب 57 ادامه داشت. این توزیع مواد مخدر سبب زیاد شدن حجم معتادها در كشور شد، طوریکه در سال 1353 با وجود جمیعت 30 میلیونی ایران، حدود 15 میلیون معتاد شاسنامه دار در کشور وجود داشت یعنی آنها با موفقیت تمام نصف مردم ایران را معتاد کرده بود.

    12. در طول حاکمیت دو لاشۀ متعفن یعنی رضا شاه و پسرش محمد رضا شاه، مزدوری، روسپیگری و مصرف مواد مخدر در ایران فرهنگ شدند.

    13. شعار محمد رضا » حزب فقط رستاخیز – رهبر فقط محمد رضا شاه » بود

    14. ایران با داشتن ذغایر اعظیمی از گاز و نفت، بیشتر مردم در حلبی آباد ها به نان شب محتاج بودند.

    15. در زمان محمد رضا شاه فساد اداری به اوج خود رسیده بود.

    16. محمد رضا شاه بعنوان یک غلام جانثار و حلقه بگو آمریکا و انگلیس شدیدآ مخالف ملی شدن نفت بود.

    17. در زمان محمد رضا شاه حضور 50 هزار مستشار نظامی و اداری بیگانه در ایران که بر همه ارگان های کشور سلطه داشتند و کسی بدون اجازه انها آب نمی خورد عملا استقلال ایران را به زیر سوال برده بودند.

    18. درسراسر تهران فقر و بدبختی و مرض بیداد می کرد . خیابانها چنان مملو از گدا بود که هر موقع پیاده راه می رفتیم حداقل ده نفر از آنها به دنبالمان روانه می شدند و مرتب التماس می کردند تا پولی بگیرند

    19. ایران آنقدر عقب مانده بود که از هندوستان پزشک می آوردند!

    20. در زمان پهلوی ها ایران تبدیل به بازار کالاهای بنجل وارداتی غرب و فقدان کارخانه ها و زیر ساخت های اقتصادی خودکفا در کشور بود

    21. در زمان پهلوی ها هر اتباع غربی که وارد ایران می شد، از دولت ایران حق توحش دریافت می کرد. و اگر در سال 1357 انقلاب نشده بود حالا مهاجرین افغانی مقیم ایران هم از دولت ایران حق توحش دریافت میکردند. غرور ایرانی ها واقعآ شکسته بود.

    22. محمد رضای بی سواد و نوکر جانثار بیگانه با کودتای 28 مرداد 32 به ایرانی ها تحمیل شده بود تا حافظ منافع اربابانش در ایران باشد

    23. در زمان محمد رضا شاه مامورین ساواک برای اعتراف گیری از زندانی های سیاسی به آنها تجاوز جنسی می کردند.

    24. در جریان انقلاب 1357 ارتش محمد رضا شاه 134 هزار انسان بی گناه را قتل عام کرد.

    25. محمد رضا شاه موقع فرار از چنگ عدالت، 36 میلیارد دولار از اموال مردم ایران را غارت کرد و با خودش برد.

    نوکران جانثار و حلقه بگوش انگلیس و امریکا در ایران معروف به اراذل و اوباش سلطنت طلب برای اولین بار با کمک انگلیسی ها با کودتای سوم اسفند 1299 و بعدآ با کودتای 28 مرداد 1332 به ایران مسلط شدند تا حافط منافع اربابانشان در ایران باشند، آنها رضا شاه و پسرش محمد رضا این دو لاشۀ متعفن را محور همۀ امور و قطب کشور به شمار می آوردند و تبلیغ می کردند که آنها موجودی الهی و سایۀ خدا در روی زمین هستند و برای رسیدن به منافع دنیوی و مادی به نوکری بیگانه افتخار می کردند. آنها در طول بیش از شش دهه حاکمیت نامشروع خود در ایران، استبداد را سخت گسترانیدند ، آزادی مردم را سلب نمودند، استقلال کشور را در ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی زیر پا گذاشتند و دولتی دست نشاندۀ انگلیس و بعد آمریکا بنیان نهادند . اصول بنیادی توسعه در کشور را تباه ساختند و باند بازی، خویشاوند گرایی و انواع فساد را در ایران را رواج دادند. این اوباشان به رهبری رضا شاه معروف به رضا پالانی و پسرش محمد رضا متهم درجه اول عقب ماندگی کشور از کاروان علم و تمدن هستند.

    با پیروزی انقلاب مردمی 57، این شبکه از قدرت ساقط و اکثر مزدورها در خیابان ها زیر پای مردم خشمگین له شدند، عده ای هم در دادگاه انقلاب توسط آیت الله خلخالی «مفسد فی‌الارض» شناخته‌شدند و به جوغۀ اعدام سپرده شدند بخاطر اینکه وجودشان در زمین تولید فساد و زشتی می‌کرد و زمین باید از این کثافت ها تطهیر می گردید. تعدادی هم از چنگ عدالت به خارج از کشور فرار کردند و از آن زمان به رهبری رضا پهلوی نوۀ ارشد رضا پالانی بصورت تمام وقت مشغول به مزدوری هستند

  597. ali@yahoo.com Says:

    فرهنگ روسپی گری و اعتیاد در ایران
    ارمغان خاندان گند پهلوی است
    ( مدینۀ فاضلۀ پهلوی طلب ها )

    در هر مملکتی یک عده از زن ها بنا به دلایل مختلفی به فاحشگی کشیده و یا کشانده میشوند و دولت های مردمی و دل سوز که از طرف مردم انتخاب می شوند، با فراهم کردن امکانات اولیه از یک طرف و کوش مالی دادن آنها از طرف دیگر، مانع کسب و کارشان میشوند تا زن ها و جامعه به فساد کشیده نشود. اما اردشیر ریپوتر جی که از او بعنوان بنیانگذار سلسلۀ ننگین پهلوی یاد می شود، با کودتای سوم اسفند 1299 رضا پالانی را از طویله بیرون کشید و پادشاه ایران کرد و برای به زانو در آوردن مردم، از رضا پالانی که اجیر خودش بود خواست به هر طریق ممکن روسپیگری و اعتیاد را در ایران گسترش دهد. رضا پالانی هم با زال ممد قاچاقچی و غمار باز معروف تهران دویست خانۀ کوچک و پر اطاقی را مثل لانۀ زنبور دیوار به دیوار در جمشید تهران آن زمان ساختند بعد زن ها را به هر طریق ممکن معتاد کرده و به آنجا کشیدند و همچنین پخش مواد مخدر کوپنی را در کل ایران آغاز کرد.

    بعد از فرار رضا پالانی از ایران به آفریقای جنوبی و به قدرت رسیدن پسرش محمد رضا، پخش مواد مخدر و گسترش روسپیگری در ایران را اشرف پهلوی بعهده گرفت او نه تنها پخش مواد مخدر در ایران را گسترش داد بلکه خانه های را که در زمان پدرش برای فاحشه ها ساخته شده بود را چندین برابر کرد. یعنی دو خیابان بزرگ هم به آن اضافه شدند. در یک خیابان خانه های شخصی زن های فاحشه بودند و در خیابان دیگر، خانه های محل کسب و کارشان. اولی را » نجیب خانه » جمشید و دومی را » شهرنو » نامیدند. اطفال خردسالی که در خانه های جمشید » نجیب خانه » اقامت داشتند به خیابان دومی راه نمی دادند. پلیس اطفال کم سن و سال را اگر در » شهر نو » می دید، جمع آوری میکرد. آنها مثل کرم در خیابان دوم می لولیدند. اغلب وقتی به سن 14 – 15سالگی می رسیدند، به جمع خیابان اولی می پیوستند. دخترها در اختیار مردهای مسن گذاشته می شدند و پسرها خود نان آلوده به انواع بزهکاری را در می آوردند. مخارج خانه های که سر قفلی بودند از محل کسب برداری جنسی بود. پدر هیچکدام از اطفالی که در خیابان دوم ولو بودند، معلوم نبود. پسرها از همان 12 – 10 سالگی جیب بری و پخش مواد مخدر را شروع و یا نوچۀ یکی از چاقو کش ها، دزدها، و اوباش های مثل ممد پلنگ می شدند و تن به رابطۀ جنسی نیز می دادند.

    جمشید زیر نظر اشرف پهلوی به مرکز توزیع مواد مخدر تبدیل شده بود. هر روز صبح زود کنار یکی از نجیب خانه عده ای از این پسرها و دخترهای جوان به زحمت روی زمین نشسته و برای بیداری و سر پا ایستادن هروئین زیر بینی یگدیگر میگرفتند. شب ها که مادر این اطفال مشغول کسب و کار می بودند. این بچه ها را از خانه بیرون میکردند و آنها در کوچه ها شب را به صیح می رساندند. و این ملاقات های شبانه در طول تمام شب های هفته و ماه های سال ادامه داشت. در همین خانه ها، دخترهای 12 – 14 ساله مورد اولین تجاوز جنسی قرار می گرفتند و سپس در سال های بعد خود به زنی سابقه دار و آشنا به این حرفه تبدیل می شدند.

    در سال 1347 نزدیک به دو هزار زن تن فروش در « شهر نو » زندگی می کرده اند. خانوم رییس های «شهر نو» کسانی را برای ردیابی دخترها و زن هایی که از شهرستان می آمدند، گماشته بودند تا رونق « شهر نو » برقرار بماند. چرا که دختران جوان پس از چند سال تن فروشی و مصرف مواد مخدر در این محل به قدری فرسوده می شدند که دیگر مشتری جلب کن نبودند، برای همین باید دختران جدید به این محله آورده می شد؛ دخترانی که از روستاها یا شهرستان ها به امید زندگی بهتر به تهران می آمدند و آواره و رها در دام این شیادان می افتادند. این دخترهای نکونبخت هم باید پول خانوم رییس ها را می پرداختند، هم باج، باج خورها را و هم از مردان کتک می خوردند.

    حسن زنجیری، هفت کچلان، ممد پلنگ، شعبان بیمغ، سمین بی ام وه، پری بلنده، اشرف چهار چشم، شهلا آبادانی و پری سیاه از جانی ها، قاچاقچی ها، فاحشه ها و پااندازهای معروف » شهرنو » بودند که در کودتای 28 مرداد 1332 نقش مهمی را برای بازگرداندن محمد رضا شاه گوز بازی کردند و بعد از موفقیت کودتا، فاحشه خانه ها و توزیع مواد مخدر در کل ایران را تا حد توان خود بالا بردند که ثمرۀ آن امروز فرهنگ » اعتیاد و روسپیگری » در بین مردم ایران است.

    با پیروزی انقلاب، کمیته این محله را برای همیشه تعطیل کرد و ممد پلنگ، پری بلنده، اشرف چهار چشمه، سیمین بی ام و، شهلا آبادانی و پری سیاه که از روسای شهر نو بودند و با اشرف پهلوی گردانندۀ اصلی شهر نو رابطۀ مستقیم داشتند، دستگیر و بحکم آیت الله خلخالی به جرم یک عمر فحشا و فاسد و خرید و فروش دختران خردسال و زنان گول خورده و اغفال شده و دائر کردن مراکز فحشا و عشرت کده های مختلف که موجب انحراف نسل جوان این مملکت گردیده اند، مفسد فی الارض شناخته شده و اعدام شدند بنظر آیت الله خلخالی وجود آنها در روی زمین تولید فساد و زشتی می‌کرد و زمین باید از این کثافت ها تطهیر میگردید

    ممد پلنگ موقع اعدام به آیت الله خلخالی گفته بود، حاچ آقا، به مولا علی، این تن بمیری، من ممد پلنگ نیستم، من ممد پنبه ام.
    آیت الله خلخالی در جواب گفته بود، ما شما را اعدام میکنیم چه ممد پلنگ باشی، چه ممد پنبه. اگر بیگناه هستی، میروی به بهشت. اگر گناهکاری، خوب باید اعدام بشوی. وایسا بغل دیوار، وقت نداریم.

    چند سال بعد، این محله به کلی ویران و پارک «رازی» جایگزین آن شد تا خاطره اش برای همیشه از شهر تهران زدوده شود. برخی از زنان این محله به عقد مردها در آمدند، برخی به سر کار رفتند، عده ای در زندان ماندند و بعضی هم آواره شدند. به این ترتیب محله «شهر نو» برای همیشه از چهره شهر زدوده شد

  598. ali@yahoo.com Says:

    اسناد علنی شده دولت آمريكا
    رضا شاه، سردار نوسازی!
    از مهتری سفارت های انگليس و هلند
    تا تخت خونين سلطنت نظامی

    مزدوران پهلوی طلب ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ
    ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
    ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ
    ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎنۀ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ
    ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿﻢ ﺩﺭﯾﻐﺎ
    ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
    ﺍﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ
    ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑﻮﺩ
    ________________________________________

    دردوران رضاشاه، بر اثر فقر و بيماری 11 ميليون از جمعيت ايران كم شد. درهمان سالها پول نقد رضا شاه در بانك های خارج بالغ بر200 ميليون دلار بود و در بانك ملی تهران 50 ميليون دلار پول نقد داشت، كه در مقايسه با امروز، سر به دهها ميليارد می زند. * حق با مصدق بود كه گفته بود رضاشاه پول فروش نفت را به حساب های شخصی خود در خارج می ریخت.* هزاران روستا را به زور از مردم گرفت و به مالكيت خود در آورد و گران ترين قطعات جواهرات سلطنتی را در خارج فروخت.* رضا شاه را می خواستند از افريقای جنوبی به كانادا منتقل كنند اما اجل امانش نداد.

    محمدقلی مجد در 26 اسفند 1324 ش. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود در دانشگاه های سن اندريو (1970)، منچستر (1975) و كرنل (1978) با درجه دكترا به پايان برد و به تدريس در برخی از دانشگاه های ايالات متحده آمريكا، از جمله دانشگاه پنسيلوانيا (1993 -1998)، مشغول شد. دكتر محمدقلی مجد از سال 1999 به طور تمام وقت به تحقيق و تأليف در حوزه تاريخ معاصر ايران اشتغال دارد. اخير متن مصاحبه ای كه عبدالله شهبازی محقق تاريخ ايران با وی انجام داده روی سايت اختصاصی وی قرار گرفته است. آنچه می خوانيد از اين مصاحبه برگرفته شده است.

    اين گفتگو بر محور كتاب اخير دكتر مجد بنام «بريتانيا و رضا شاه» انجام شده است. اين اولين پژوهشی است كه دربارۀ تاريخ ايران در دوره رضا شاه بر بنياد اسناد علنی شده وزارت خارجه اين اسناد آمريكايی به ويژه از اين زاويه ارزشمند و بااهميت هستند كه چشم انداز و روايتی به كلی متفاوت را از حوادث ايران در سال های صعود و سلطنت رضا شاه عرضه می كنند. مثلاً، اسناد آمريكايی اين تصوّر را كه ساليان مديد در ميان ايرانيان وجود داشت تأييد و مستند می كنند كه رضا شاه را انگليسی ها به قدرت رسانيدند، انگليسی ها حكومت او را حفظ كردند، و زمانی كه تداوم قدرت او را غيرمفيد تشخيص دادند در سال 1941 رضا شاه را صحيح و سالم از ايران خارج كردند و پسرش را جايگزين او نمودند.

    دروغ بزرگ ديگر اين است كه گويا رضا شاه برخلاف پسرش اهل انتقال پول به خارج از كشور نبود و ثروت مهمی در خارج نيندوخت. اسناد آمريكايی نشان می دهند كه رضا شاه حدود 200 ميليون دلار در بانك های خارج و معادل 50 ميليون دلار در ايران ذخيره پولی شخصی داشت. توجه كنيد كه اين رقم متعلق به سال 1941 ميلادی است و به پول امروز ثروت فوق را بايد با ارقام ميلياردی محاسبه كرد. به علاوه، ما می دانيم كه «اعليحضرت پهلوي» در سال 1941 به هيئت نمايندگی انگليس در تهران پناهنده شد، به وسيله يك كشتی انگليسی از ايران خارج شد و تا پايان عمر در مناطق تحت سلطه انگليس زندگی كرد. به علاوه، ما می دانيم كه انگليسی ها قصد داشتند رضا شاه را در اواخر عمرش از ژوهانسبورگ به كانادا انتقال دهند كه به دليل بيماری اش ميسر نشد.

    من ابتدا مشغول كار بر روی كتاب ديگرم، دربارۀ تقسيم اراضی ايران در ماجرای انقلاب سفيد بودم. در آن زمان به خاطرات و دستنوشته های پدرم دربارۀ حوادث جنگ جهانی دوّم مراجعه می كردم و تصميم گرفتم كه اگر در رابطه با مسائلی كه پدرم مطرح كرده اطلاعات و اسنادی پيدا شد، آن ها را ضبط كنم. در جعبه هايی كه در آن روز برايم آوردند، چند گزارش دربارۀ وضع ايران در اواخر حكومت رضا شاه وجود داشت. اين گزارش ها سرزمينی را توصيف می كرد كه بيست سال غارت شده، با وحشی گری سركوب شده و به شدت آسيب ديده بود. فقر، ستم، قتل در زندان، سانسور، و جالب تر از همه كمبود مواد غذايی در اين كشور بيداد می كرد. اين وضع خيلی متفاوت بود با آن چه كه ما در كتاب ها دربارۀ رضا شاه به عنوان «بنيانگذار ايران مدرن» خوانده بوديم. من به زودی متوجه شدم كه اسناد مربوط به سال های 1921-1941 ايران بسيار زياد است. و فهميدم كه كشف مهمی كرده ام و تصميم گرفتم كه بر اساس اين اسناد كتاب رضا شاه را بنويسم.

    در خاطرات پدرم خوانده بودم كه پس از سقوط رضا شاه، بعضی از مردم، به ويژه دكتر محمد مصدق، گفته بودند كه تمام درآمدهای نفتی ايران در دوره رضا شاه عملاً به بهانه خريد مهمات و اسلحه به حساب های بانكی شخصی شاه در لندن و آمريكا ريخته می شد. تصميم گرفتم كه اين ادعا را نيز مورد بررسی قرار دهم. تنها يك نگاه ساده به اسناد مربوط به نفت و ماليه ايران و ارقامی كه در اين اسناد ذكر شده بود كافی بود تا ثابت كند كه ادعای مصدق كاملاً درست بوده است. بله، عملاً تمامی درآمدهای نفتی ايران در دوره رضا شاه، يعنی رقمی در حدود 200 ميليون دلار، به حساب های شخصی او انتقال يافته بود. برای اين كه عظمت اين رقم را دريابيم اسناد آمريكايی به روشنی نشان می دهد در حالی كه انگليسی ها بخش اصلی درآمدهای عظيم نفتی ايران را می دزديدند، آن مقدار اندكی هم كه به ايران داده می شد به وسيله شخص رضا شاه دزديده می شد.

    طبق اسناد آمريكايی، حتی پس از قتل عام مشهد در سال 1935 نيز مسئوليت تأمين امنيت شخصی رضا شاه به دست انگليسی ها بود.

    پس از اتمام كتاب جديدم دربارۀ غارت آثار باستانی و عتيقه ايران طی سال های 1925 -1941، از نوامبر 2001 كار بر روی تحقيقی را آغاز كرده ام دربارۀ تاريخ ايران در زمان جنگ اوّل جهانی. اين بار هم متوجه شدم كه اسناد وزارت خارجه آمريكا در اين زمينه بسيار گسترده و مفيد است ولی طی اين سال ها كمترين توجهی به آن ها نشده است

    طبق اسناد آمريكايی، در سال 1914 جمعيت ايران 20 ميليون نفر بود كه در سال 1919 به 11 ميليون نفر كاهش يافت. توجه بفرماييد. يعنی حدود 8 الی 10ميليون نفر از مردم ايران از گرسنگی و بيماری های ناشی از كمبود مواد غذايی و سوءتغذيه مردند. در اسناد آمريكايی مدارك مستندی دربارۀ اين تراژدی بزرگ انسانی وجود دارد. چهل درصد از مردم ايران طی چند سال قلع و قمع و نابود شدند. تنها در سال 1956 بود كه ايران توانست به جمعيت 20 ميليونی سال 1914 برسد.

    بزرگ ترين افسانه ای كه دربارۀ رضا شاه ساخته شده، معرفی او به عنوان «بنيانگذار ايران نو» و «مدرنيزه كردن ايران» به وسيله اوست. هشتاد سال است كه اين دروغ را به خورد ما می دهند. همانطور كه اشاره كرديد، محافل خاصی در لندن در حال تهيه كتاب جديدی هستند كه طی آن رضا شاه به عنوان معمار «ايران نو» مطرح می شود. ويراستار اين كتاب استفانی كرونين است و عنوان آن چنين است: سازندگی ايران نو: 1921 -1941، دولت و جامعه در دوران رضا شاه پهلوی. من حدس می زنم كه در اين كتاب همان دروغ به شكلی بزرگ تر و آشكارتر تكرار شود.
    اجازه دهيد به برخی از واقعيات اين «ايران نو» يا «ايران مدرن» در دوره رضا شاه اشاره كنم:
    زمانی كه در سال 1941 رضا شاه ايران را ترك كرد، نود درصد جمعيت ايران بی سواد بودند.

    «ايران نو»، كه «رضا شاه كبير» معمار آن بود، يك ديكتاتوری بی رحمانه و خشن نظامی بود كه در آن قانون اساسی و مجلس به شوخی شباهت داشت. اين «ايران نو» يكی از فقيرترين و عقب مانده ترين كشورهای جهان زمان خود بود كه نود درصد جمعيت آن بی سواد بودند از جمله خود رضا شاه. رضا شاه هر چند در زمينه بی سوادی به نود در صد مردم تحت سلطه خود شباهت داشت، ولی در يك چيز با آن ها متفاوت بود. او يكی از ثروتمندترين مردان جهان زمان خود به شمار می رفت.

    رضا در يك خانواده فقير روستايی در منطقه سوادكوه مازندران به دنيا آمد. طبق اسناد آمريكايی، رضا در نوجوانی به عنوان مهتر (نگهبان اسب) در هيئت نمايندگی بريتانيا مستخدم بوده است. طی دوران بيست ساله ای كه او بر ايران حكومت كرد، بدون ترديد به يكی از ثروتمندان درجه اوّل جهان تبديل شد.

    رضا شاه شش الی هفت هزار روستا را در ايران به زور تملك كرد. اين املاك از فريمان در استان خراسان شروع می شد و تا لاهيجان در استان گيلان امتداد داشت و عملاً بيش تر اراضی لرستان، شمال خوزستان و بيش تر كرمانشاهان، بخش مهمی از كرمان و تمامی مناطق جنوبی تهران، به ويژه ورامين، جزو املاك شاه بود. تمامی هتل های شمال ايران به رضا شاه تعلق داشت. مناطق پهناوری در تهران و شميران از مالكين بی دفاع آن ها به زور گرفته شد و در مالكيت شخصی شاه قرار گرفت. به اين ترتيب، رضا شاه نه تنها بزرگ ترين زمين دار قاره آسيا بلكه بزرگ ترين زمين دار در سراسر جهان بود.

    رضا شاه تعدادی كارخانه های قند و شكر، ابريشم و نساجی احداث كرد. اين كارخانه ها به دولت ايران تعلق نداشتند بلكه ملك شخصی شاه بودند ولی هزينه احداث آن ها به وسيله دولت ايران پرداخت شد. ما بر اساس منابع متعدد، از جمله گزارش های آمريكائيان، می دانيم كه در سال 1941 رضا شاه 750 ميليون تومان در بانك ملّی تهران پول نقد داشت. اين رقم برابر است با 50 ميليون دلار زمان خود. من بر اساس اسناد وزارت خارجه و وزارت خزانه داری آمريكا نشان داده ‎ام كه رضا شاه حدود 200 ميليون دلار در حساب های بانكی خود در خارج از كشور پول نقد داشت

    اين پول از كجا به دست آمد؟ مهم ترين منبع ثروت رضا شاه درآمدهای نفتی ايران بود كه طی ساليان سال به حساب های بانكی او در لندن، نيويورك، سويس و حتی تورنتو واريز می شد. اسناد آمريكايی مكانيسم انتقال اين پول را به روشنی نشان می دهند. اين مكانيسم ساده بود. سهمی كه كمپانی نفت انگليس و ايران به دولت ايران می داد هيچگاه وارد ايران نمی شد. اين پول در بانك های لندن ذخيره می شد و هر سال مجلس به اصطلاح تصويب می كرد كه درآمدهای نفتی خرج خريد تسليحات شود. از اين به بعد اتفاق عجيبی می افتاد و پول نفت ناپديد می شد. طبق گزارش وزارت خزانه داری آمريكا و بانك جهانی، طی سال های 1921 -1941 كمپانی نفت انگليس و ايران 185 ميليون دلار به ايران پرداخت كرده است. اين پول چه شده است؟ طبق گزارش وزارت خارجه آمريكا در سال 1941، رضا شاه در اين زمان 100 ميليون دلار در حساب های بانكی خارج پول داشت. گزارش های تكميلی نشان می دهد كه او فقط در بانك لندن 150 ميليون دلار پول داشت. طبق گزارش وزارت خزانه داری آمريكا در همين سال، رضا شاه در نيويورك 18 ميليون و 400 هزار دلار پول داشت كه 14 ميليون دلار آن به صورت پول نقد و طلا و 4/4 ميليون دلار آن به صورت سهام و اوراق بود. اين گزارش ها نشان می دهد كه رضا شاه مبالغ هنگفتی در بانك های سويس اندوخته شخصی داشت و همين طور در تورنتوی كانادا. طبق اين گزارش های كاملاً رسمی و معتبر، در سال 1941 مجموع ثروت رضا شاه در بانك های خارج به رقم 200 ميليون دلار رسيده بود. يعنی در عمل تمامی درآمدهای نفتی ايران طی سال های 1921-1941 به سرقت رفته بود.

    غارت ايران به وسيله رضا شاه واقعاً عظيم بود. طبق اسناد آمريكايی، محصول زراعت روستاهايی كه رضا شاه غصب كرده بود هر ساله به روسيه و آلمان صادر می شد و پول آن به حساب های بانكی شاه در لندن، سويس و نيويورك واريز می شد. درآمد صادرات ترياك ايران به هنگ كنگ و چين هم در حساب های بانكی شاه در لندن و نيويورك ذخيره می شد. حتی گله های گوسفند و چوبهای منطقه دريای خزر هم به روسيه صادر و به دلار تبديل شده و در بانك های خارج ذخيره می شدند. توجه كنيد كه در سال 1941 كل گردش پول بانك صادرات و واردات آمريكا صد ميليون دلار بود. در اين زمان رضا شاه دويست ميليون دلار پول نقد داشت. من تصوّر نمی كنم كه راكفلر هم در آن زمان چنين پول نقدی در اختيار داشت. ما همچنين به طور مستند می دانيم كه رضا شاه بهترين قطعات جواهرات سلطنتی ايران را خارج كرد و فروخت. به اين ارقام اضافه كنيد هفت هزار روستا، هتل ها و كارخانه ها و غيره را.

    در اينجا معمايی مطرح می شود كه بايد مورد بررسی قرار گيرد. هفت هزار روستا يعنی هفت هزار ملك ششدانگی كه رضا شاه از مردم و خرده مالكين ايرانی غصب كرده بود، در طول دهه های 1950 و 1960 فروخته شدند ولی پول های نقد رضا شاه در بانك های خارج چه شد؟ ما می دانيم كه در سال 1357 پول نقد محمدرضا پهلوی در حساب بانكی اش در لندن حدود 20 ميلیارد پوند استرلينگ بود. ولی اين همه پول نيست. ثروت نقدی رضا شاه واقعاً به كجا رفت؟ و نيز اين مهم است كه بدانيم اداره اين سرمايه عظيم با چه كسی و با چه مؤسسه خارجی بود؟

    دو سال پيش من كتابی را به اتمام رسانيدم دربارۀ غارت آثار باستانی و ميراث فرهنگی ايران در دوره پهلوی اوّل. در كتاب فوق نشان داده ‎ام كه مقادير عظيمی از عتيقه جات و ذخاير باستانی ايران در طی سال های 1925 -1941 از كشور خارج شد. بخش مهمی از آثار باستانی و عتيقه جات ارزشمند تخت جمشيد و دامغان و ری به دانشگاه های شيكاگو و پنسيلوانيا انتقال يافت. در حالی كه سهم موزه هنری متروپوليتن در نيويورك قطعات بی ارزشی بود از نيشابور و ابونصر.

    طبق اسناد دولتی آمريكا، افرادی مانند پروفسور پوپ در كار سرقت عتيقه جات از امام زاده ها و مساجد ايران و فروش آن ها به موزه های آمريكايی بودند. طبق اين اسناد، اشيايی كه برای نمايش در نمايشگاه هنر ايران، كه در سال 1931 در لندن برگزار شد، به خارج انتقال يافت هيچگاه به ايران بازگردانيده نشدند. اسناد آمريكايی نشان می دهند كه محمدعلی فروغی (ذكاءالملك) و پسرش محسن فروغی نماينده و كارگزار پروفسور پوپ در ايران بودند و در كار سرقت و قاچاق آثار باستانی. بر اساس اسنادی كه در كتاب فوق منتشر كرده ام، بدون هيچ ترديد، دولت ايران می تواند در دادگاه های ايالات متحده آمريكا اقامه دعوی كند و خواستار استرداد اشياء و عتيقه جاتی شود كه به سرقت رفته و به طور غيرقانونی از ايران خارج شده است.

    اكنون در حال كار بر روی تاريخ دو جلدی ايران در سال های 1919- 1930 هستم. جلد اوّل به استقرار ديكتاتوری نظامی در ايران به وسيله بريتانيا طی سال های 1919 -1923 اختصاص دارد. يعنی از دوره وثوق الدوله تا رضا پهلوی. جلد دوّم به تحكيم ديكتاتوری نظامی به وسيله بريتانيا اختصاص دارد. يعنی از رياست الوزرايی رضا خان تا سلطنت او. اين كتاب با ماجرای سركوب خونين عشاير ايران در سال های 1929 -1930 پايان می يابد. از اين زمان تمامی مخالفت های آشكار با سلطه بريتانيا و ديكتاتوری پهلوی (كه يكی بودند) سركوب شده و ايران به يك ديكتاتوری نظامی واقعی و به يك مستعمره واقعی تبديل شده است. انگليسی ها كنترل كامل ايران را به دست آورده اند و زمينه برای الغای امتياز نفت دارسی و جايگزين كردن آن با قرارداد 1933 فراهم شده است.

    ________________________________________

    پاورقی

    چرا به رضا شاه پهلوی
    می گویند، رضا پالانی کورد؟

    در کتاب » تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ملک الشعرای بهار، انتشارات امیرکبیر، 1357 جلد اول ص 69 » چنین آمده است. » پالانی، نام ایلی کردستانی می باشد که در زمان نادر شاه افشار از دشت زهاب ( ذهاب از توابع کرمانشاه ) به آلاشت و سوادکوه مازندران کوچ داده می شوند. در اصل این ایل، کرد کاکه ایی هستند و هم اکنون نیز به زبان کردی کلهری و گورانی صحبت می کنند و پیرو مذهب اهل حق می باشند و در کرکوک، کلار ( کردستان عراق ) و سرپل زهاب ( کردستان ایران ) ساکن هستند. پدران رضا شاه از این ایل بودند.

    ________________________________________

    شعر » رضا پالانی خیلی می خورد »

    کورش که با نفت اومد
    رضا پالانی سرسخت اومد
    آریا بازی وارد شد
    عاقل بودن راکد شد
    نفتو حسابی بردند
    با نام آریا خوردند
    رضا پالانی شاه شد
    کورش و آریا ماه شد
    شاه نوکر انگلیس
    هم دزد بود و کاسه لیس
    دزدان دورش نشستند
    تا ملتو شکستند
    انگلیس نفتو میبرد
    رضا پالانی خیلی میخورد
    آریا بازی ایده شد
    حقیقت دزدیده شد
    تحریف تاریخ اومد
    کورش ز مریخ اومد
    اومده دشت مرغاب
    ساکن شد و رفت بخواب
    انگلیس نفتو میبرد
    رضا پالانی خیلی میخورد
    دزدان همه شاد بودند
    عضو حزب باد بودند
    تاریخ دروغ میساختند
    آریا فروغ میساختند
    شاه که تریاکی بود
    او دزد چالاکی بود
    در عالم هپروت
    کورش پرست و طاغوت
    از نفت دزدی میکرد
    نوکری مفتی میکرد
    وقتی که کورش اومد
    انگلیس بجوش اومد
    از خوردن نفت ما
    شد مثل یک اژدها
    آتش زد هستی ما
    آریا شد هستی ما
    اگر چه نفتو خوردند
    ولی آریا آوردند
    آریا چه دل خوش کنک
    بزرگ مثل بادکنک
    هم خوشگل و ناز بود
    توی تاریخ دراز بود
    اما قصۀ غربی
    برای خلق شرقی
    فکر ما رفت به آریا
    نفت ما رفت بدریا
    آن کس که آریا رو دید
    رفتن نفتو ندید
    خادم انگلیس شد
    ظالم و کاسه لیس شد
    ادعای وطن کرد
    ملتو تو کفن کرد

  599. ali@yahoo.com Says:

    پهلوی طلب ها در تلاشند تا از پشت به مردم خنجر بزنند

    شبکۀ پهلوی طلب ها قشر مزدور و جاده صاف کن انگلیس و امریکا در ایران هستند. مزدورهای خبره در این شبکه برای نجات منافع از دست رفتۀ اربابانشان از یکطرف تلاش میکنند تا از فراموشی حافظۀ تاریخی ملت و نیز تجدید نسل ها و بی اطلاعی آنها از بسیاری از وقایع تلخ تر از زهر دوران قبل از انقلاب استفاده کرده و لاشه های متعفنی مثل رضا پالانی، پسرش محمد رضا، رزم آرا، حسنعلی منصور…. که ملی شدن نفت ایران را خیانت میدانستند را تطهیر کنند و چنین غلامان جانثار و
    حلقه بگوش بیگانه را وطن پرست و مدافع ایران نشان دهند و مصدق های انقلابی را خاین وانمود کنن !!! عوض کردن جای مزدورهای وطن فروش با مبارزین وطن پرست.

    از طرف دیگر، این مزدورهای مارک دار با ترسیم عصر طلاعی از دوران رژیم دست نشاندۀ پهلوی و بازی با الفاظ عوام فریبانۀ مثل آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی انتخاب، تلاش میکنند مردم را فریب بدهند و بعد از به دست گرفتن قدرت تمام ذخایر اعطیم نفت و گاز ایران را مثل قبل از انقلاب به اربابانشان واگذار کنند. هیچ فرد عاقلی نمی تواند باور کند که کودتاگران سوم اسفند 1299 و 28 مرداد 1332 و نوژه که هیچ نوع مشروعیت قانونی نداشتند، قانون شکن بودند، برای دشمنان قسم خوردۀ مردم ایران مزدوری می کردند و با هدایت اربابانشان خودشان را با زور به مردم تحمیل می کردند و برای اعتراف گیری به زندانیان سیاسی تجاوز جنسی میکردند، این دفعه دموکرات و طرفدار دموکراسی، آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی انتخاب در ایران باشند

  600. ali@yahoo.com Says:

    ما پهلوی طلب ها
    عمله و جاده صاف کن کشورهای استعمارگریم

    ما سلطنت طلب ها در ایران قشر مزدور جامعه را تشکیل می دهیم و موهای سرمان هم در این راه سفید میکنیم نه در آسیاب. غیر ممکن است کسی سلطنت طلب باشد ولی مزدور نباشد؟. اصلآ سلطنت طلب یعنی مزدور.
    رضا شاه، محمد رضا شاه، شهدای خییییییییییییلی کبیری امثال سپهبد رزم آرا و حسن علی منصور و یا مجاهد خییییییییییییییلی کبیری مثل شعبان بی مغ … که از مخالفین سرسخت ملی شدن نفت در ایران بودند و در بین مردم نماد خیانت و نفاق بودند، امروز برای ما سلطنت طلب ها فخر و سرمایۀ تاریخ محسوب می شوند.
    ما سلطنت طلب های مزدور بعنوان جاده صاف کن و عملۀ کشورهای استعمارگر نه بخدا اعتقاد داریم که به آن توکل کنیم و نه پایگاه مردمی داریم که به آن تکیه کنیم، ایمان ما به یه تکه استخوان است و هر کسی به جلوی مان بریزد، غلام اش می شویم.
    نه در یک کودتا، نه در یک انتخابات بلکه در یک انقلاب بزرگ مردم بصورت عن ما عمله ها که در مزدوری به بیگانه ها مسابقه گذاشته بودیم، تف خیلی غلیظی انداختند. ما مشروعیتی در بین مردم نداشتیم و هیچ وقت هم نخواهیم داشت. ما مشروعیت مان را از امریکا و انگلیس می گیریم.
    ما با هدایت صاحبانمان برای فریب مردم از دمکراسی ابزاری حمایت می کنیم و شعارمان همان » حزب فقط رستاخیز، رهبر فقط رضا پهلوی » است و مثل قبل از انقلاب 1357 شدیدآ مخالف هر نوع آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی انتخاب و یا نهادهای جوابگو هستیم. اگر امریکا و انگلیس ما را دوباره با کودتا بقدرت برسانند، ما راه قهرمان های گذشتۀ خودمان را خواهیم رفت.
    ما پهلوی طلب های مزدور افتخار میکنیم که تابو شکنیم و با گاییدن مادرمان تابو را می شکنیم. ما در صد سال گذشته با موفقیت تمام نفت را به انگلیسی ها بخشیده بودیم، بحرین را به دوستان عرب مان و آب هیرمند را به دوستان پشتون مان در افغانستان بخشیده ایم. همچنین – مزدوری، مصرف مواد مخدر و روسپیگری را در بین ایرانی ها فرهنگ کرده ایم و حالا با تشکیل سازمان لواط کاران فارس به رهبری آرشام پارسی در کانادا، به گوری چشم دشمنان، لواط دادن را هم بزودی در بین ایرانی ها فرهنگ خواهیم کرد.
    من گاهی با خود می گویم، خداوندا مگر بیکار بودی که ما پهلوی طلب های سوسک صفت را در گلستان خلق نمودی؟ آخی چرا ما سوسک ها را برای ایرانیهای بدبخت گزیدی؟ بین سوسک های مثل رضا پالانی، پسرش محمد رضا، رزم آرا، شعبان بی مغ، علی رضا نوری زاده، ناصر کرمی و من چه فرقست؟ چندتایمان در فاضلاب و و چندتای دیگرمان در چاه توالت غرقیم.
    بخشی از سخنرانی صادقانۀ ژنرال کیانوش توکلی ( ژنرال در مزدوری ) از متفکرین مشهور پهلوی طلب مقیم لندن در سالگرد سنکوب کردن لیلا پهلوی در لندن

  601. ما Says:

    عزیزان به این نوشته ها بها ندید من ترک هستم اما اگه قرار یه نماد برای خودم انتخاب کنم شیر ایران رو انتخاب میکنم نه گرگ (گرگ خاکستری) (جالبه دیدین چطور زوزه میکشم و کیف میکنن) مطمئن باشید هیچ ایرانی ممکن نیست این چرت و پرت ها رو بنویسه و قبول کنه. ۱-امپراطوری هخامنشیان باعث افتخار هر ایرانیه(در زمان خودشون که اونور خبری نبود رو درختا زندگی میکردن هخامنشیان سگشون میارزه به خیلی از اونوریا البته اونور هم که گاه آدم حسابی داشت) ۲- اینا فشارو میگیرن شربتو میدن ، هم ادای اسلامو درمیان هم دنبال نژاد هستن، گاهی زرتشتی گاهی مسلمون، گاهی ایرانی گاهی انیرانی گاهی تورانی و…. خلاصه اینکه نگاهشون بچشم اربابشونه خب رعیت همینه دیگه!
    پاینده باد ایران اسلامی ، بکوری چشم همه بدخواهان که چهل ساله همه جور راه و چاه امتحان کردم که ایران رو زمین گیر کنم و همیشه دماغ سوخته شدن بکوری چشم همه شوند بزودی ق.د.س.ش.ر.ی.ف. انشالله.

  602. هاد Says:

    اين ها جز تخيلات ذهن يك موجوده پليد و زشت كه سر از سياهي ها براورده و حاصل فرونشاندن شهوت يك شب از شب هاي پر از نكبت مادرش و لغزش او با يك مرد از هزاران مردي كه او را براي زمان اندكي به اغوش كشيدند و آب (نا) پاكي را براو ريخته و رفتند نميتواند باشد شايد بتوني يه سري وو با اين اراجيف فريب بدي ولي من حاضرم با شما به كوهستاني برم كه زماني استراحتگاه پادشاهان هخامنشي بوده تا بحال كسي چيزي ازش ثبت نكرده و اصلا اطلاعي ندارد يك روز در اونجا سر كنيم اونوقت ميفهمي كه چه روح لطيف و چه قدرت و بصيرت و كمالي دراونها وجود داشته كه همه چيزشون رو به اندازه و درست ساخته و استفاده كردن شما همون اعراب دزد و راهزني هستين كه وقتي به ايران حمله كردين از بس سالها بزرگي و نعمت و فرهنك ايران رو ميديدين و حسادت ميكردين از ته دل عقده ي دلتونو خالي كردين و همه چيز وو از بين بردين جز اصالت و تفكير و فرهنگ ايران رو و سالها تلاش كردين كه با ساختن قصه هاي دروغين اين فرهنك و تاريخ رو از ببرين اين كارتون اصلا تعجب ما رو برانگيخته نكرد چون ما عادت كرديم و به حرامزادگي شما شكي نداريم

  603. هاد Says:

    اين ها جز تخيلات ذهن يك موجوده پليد و زشت كه سر از سياهي ها براورده و حاصل فرونشاندن شهوت يك شب از شب هاي پر از نكبت مادرش و لغزش او با يك مرد از هزاران مردي كه او را براي زمان اندكي به اغوش كشيدند و آب (نا) پاكي را براو ريخته و رفتند نميتواند باشد شايد بتوني يه سري وو با اين اراجيف فريب بدي ولي من حاضرم با شما به كوهستاني برم كه زماني استراحتگاه پادشاهان هخامنشي بوده تا بحال كسي چيزي ازش ثبت نكرده و اصلا اطلاعي ندارد يك روز در اونجا سر كنيم اونوقت ميفهمي كه چه روح لطيف و چه قدرت و بصيرت و كمالي دراونها وجود داشته كه همه چيزشون رو به اندازه و درست ساخته و استفاده كردن شما همون اعراب( يا عثماني هاي حرامزاده)و دزد و راهزني هستين كه وقتي به ايران حمله كردين از بس سالها بزرگي و نعمت و فرهنك ايران رو ميديدين و حسادت ميكردين از ته دل عقده ي دلتونو خالي كردين و همه چيز وو از بين بردين جز اصالت و تفكير و فرهنگ ايران رو و سالها تلاش كردين كه با ساختن قصه هاي دروغين اين فرهنك و تاريخ رو از ببرين اين كارتون اصلا تعجب ما رو برانگيخته نكرد چون ما عادت كرديم و به حرامزادگي شما شكي نداريم بريد به جاي اين كار كمي در مورد اصل و نصب نداشتتون تحقيق كنيد شما يه روسپي زادي بي اصلي

  604. جلیل Says:

    خفه شو حروم لقمه … وقتی منبع تو جنایت کار زنا زاده ای چون خلخالی باشه

  605. فاطمه صغری Says:

    شما این مقاله تو رو بدید سایت بی بی سی فارسی براتون منتشر کنه

  606. ایرانی Says:

    ای ترک خر فترت گه تمامی ایرانیان پارسی زبان در دهان هرچی ترک وابسته به ترکیه عثمانی کیر خر در دهان صادق خلخالی جنایتکار ملعون و دشمن ایران و ایرانی دروغ پردازی شاخ و دم نداره

    • kazim@yahoo.com Says:

      سلطنت طلب ها در شبکۀ CNN امریکا به سازمان های امنیتی کشورهای مختلف که
      می خواهند مزدور استخدام کنند، اگهی می دهد.

      یک فارس اصیل مساوی است با همۀ مزدورها، سگ ها و سوسک های دنیا. بجای استخدام آن همه مزدور و نگهداری آن همه سوسک و سگ با حس بویائی بسیار قوی با آن همه هزینه و مکافات، یک فارس اصیل استخدام کنید تا با روزی یه کیلو استخوان کار همۀ مزدورها، سگ ها و سوسک های دنیا را با بهترین کیفیت ممکن برایتان انجام دهد. آری با یک کیلو استخوان.

  607. ali@yahoo.com Says:

    نژادتراش های غربی، مزدورهای داخلی
    و دو سبد زبان فارسی و قصه های ایران باستان

    نژاد تراش های غربی با مزدورهای داخلی برای دست و پا کردن هویت جعلی به هویت ها در راستای مزدور سازی از فارس ها، تمام تخم مرغ های خودشان را در دو سبد » زبان گوز فارسی » و قصه های » ایران باستان » گذاشته اند

    در رابطه با » قصه های ایران باستان »
    بیش از یک قرن است که بخاطر یک سری مسایل سیاسی حاکم در خاورمیانه، نژاد تراش های عمدتآ یهودی در انگلیس و در امریکا برای دست و پا کردن هویت جعلی در راستای مزدور سازی از فارس های مجهول الهویه، یک سری قصه های بنام » ایران باستان » را برشتۀ تحریر در آورده اند که فارس ها را به اجداد فرضی شان یعنی به هخامنشیان چادر نشین و بیابانگرد وصل می کند و با مرور زمان و تکرار مداوم، این قصه های خیالی بصورت دارائی های خیالی یک عده بی هویت در آمده است. اگر ما این قصه های خیالی را از تاریخ منها کنیم، خواهیم دید که جریان فارس و زبان بی بار و فاقد ارزش تکلم فارسی نوسازند و به هیچ وجه ریشه در تاریخ ندارند.
    در این منطقه ای که امروزه ایران نامیده می شود، ترک ها و بعضی موقع هم سیدها ( سید ها عرب نژادند ) همیشه در قدرت بوده اند و فارس ها و کردها در طول تاریخ هیچ وقت به مرحلۀ ملت شدن و تشکیل دولت نرسیده اند. در نتیجه آنها هیچ وقت مملکت و دولتی از خود نداشته اند که کسی هم به سرزمین آنها حمله و فلان پادشاه آنها را از قدرت خلع و سرزمین آنها را اشغال کند. فارس ها اگر پادشاه و رهبری از خود در گذشته و یا در حال داشتند، بجای زینت بخشیدن خانه هایشان با تصاویر رهبران سیاسی غیر فارس، تصاویر رهبران خودشان را از دیوار خانه هایشان آویز می کردند یا در ویب سایت هایشان منتشر می کردند تا زینت بخش خانه ها و ویب سایت هایشان بشود.
    تاریخ فارس ها نشان می دهد که فارس ها مثل حیوان هیچ نقشی در تکامل اجتماعی جامعه ندارند و همیشه توله سگ بدنیا می آیند، سگ از دنیا می روند.

    خود کلمۀ » فارس » صفت است به معنی سگ ولگرد و افراد بی خانمان. فارس ها کوچی های شبه حیوانی هستند که معلوم نیست از کجا به بوی عن ترک ها و عرب ها به این منظقه ای که امروزه ایران نامیده می شود، آمده اند هر چند خودشان می گویند که از جنوب روسیه ببوی عن ترک ها و عرب ها به این منطقه آمده اند این ولی هیچ شباهتی به روس های مو طلائی، چشم آبی و ثفید پوست ندارند. در مقایسۀ نژادی همیشه رنگ ( پوست، مو و چشم ) در نظر گرفته می شود و زبان بخاطر اکتسابی بودن در نظر گرفته نمی شود.
    در رابطه با نیمچه زبان گوز فارسی
    در حالیکه سومریان اولین کسانی بودند که هشت هزار سال پیش زبان نوشتاری را اختراع کردند، در مقابل فارس ها تا همین اواخر حتی زبان گفتاری از خود نداشتند، چه بماند زبان نوشتاری. در همین اواخر بود که آنها با خط عربی، با اندک لغات دساتیری مثل » خوش، دوست، بیمار، خدا، نزدیک، دور، خانه، آزاد، پرسش و پاسخ » و همچنین با اضافه کردن » بودن، شدن و کردن » در جلوی لغات عربی مثل معلوم کردن، معلوم شدن و معلوم بودن بعلاوه با تغییر دادن شکل کلمات عربی مثل » مثلآ را بشکل مسلن نوشتن یا طهران را بشکل تهران نوشتن » برای خودشان زبان دست و پا کردند. زبان فارسی با آن گرامر بسیار ابتدایش تنها زبانی است که از خود لغتی ندارد. لغتی که بیانگر مرتفع تمدنی مثلآ فارس ها باشد، وجود ندارد، مثل: عقل، عدالت، منطق، دولت، ملت، قضاوت، جامعه، حساب، قلب، زمان، صفر…اگر لغت های عربی، ترکی و دساتیری را از شبه زبان گوز فارسی با آن گرامر ابتدائی که دارد، منها کنیم، این زبان گوز خود بخود فرو می ریزد.

  608. ali@yahoo.com Says:

    http://israel2022.blogspot.com.au/2014/07/gog-and-magog-locating-magog.html

    Gog and Magog یاجوج و ماجوج یا همان

    چقدر جالب است که نام یک قوم در کتاب های مقدس یهودی ها، مسیحی ها و مسلمان ها یا در لغت نامه های همان قوم معنی اهانت آمیز بدهد. در لغت نامه های دهخدا، عمید، معین و هوشیار معنی فارس یا پارس یعنی سگ، سگ صفت، پارس کردن، بیخانمان و مهاجم وحشی آمده است
    در کتاب های مقدس یهودی ها، مسیحی ها و مسلمان ها، از فارس ها با عنوان
    » یاجوج و ماجوج و یا گاگ و ماگاگ » یاد شده است. یعنی افرادی که در مرکز تجمع آنها هیچ اثری از تمدن دیده نمی شد، به هیچ زبانی سخن نمی گفتند و مثل سگ با دم تکان دادن و با پارس کردن منظور خودشان را می رساندند در نتیجه ارتباط برقرار کردن با این شبه حیوان ها خیلی مشکل بود. مرکز تجمع این افراد وحشی، شبه انسان و بی تمدن را هم جنوب ایران فعلی، خصوصآ منطقۀ کرمان و بوشهر را یاد می کنند.

    • محمد Says:

      اهانت به هیچ فرد یا ژیان، نژاد یا قومی ، کاری درست و شرافت مندانه نیست . من نیز بدون هیچ اهانتی ، تنها این نکته مهم را یادآوری می کنم که: اگر لغات عربی را از زبان فارسی امروزی منها کنیم ، نوشتن و سخن گفتن با آن ، بسیار سخت می شود ، چون اکثر واژه هایش ، عربی هستند یا از عربی گرفته شده اند . حالا اگر لغات ترکی ، مغولی و یونانی را هم حذف کنیم ، باز کار سخت تر خواهد شد . اکنون اگر لغات و اصطلاحات زبانهای اروپایی را هم حذف کنیم ، تنها تعدادی واژه های اندک ، اما ریشه ای و کلیدی ، باقی می ماند که طرفداران افراطی این زبان ، به آن واژه ها ، » پارسی سره » یعنی فارسی ناب می گویند . اما باید بدانیم که ریشه بیشتر این واژه ها ، از زبان کردی یا زبان قوم ماد، گرفته شده اند . چون قدمت این زبان ، از زبان فارسی بیشتر است .

  609. kazim@yahoo.com Says:

    زیبائی ترک ها و زشتی فارس ها
    در آثار نویسندگان پارسی گوی

    در دوران طولانی امپراطوری ترک ها مورخین فارسی نویس ترک پرست و شعرای فارسی گوی ترک پرست آنچنان در مورد زیبا رویی، صداقت، دانایی، حکمت، روشن ضمیری، خردمندی، آزادمردی، ظلم ستیزی، خوش اخلاقی، بزرگ منشی، جوانمردی و به صورت کلی صفات نیک ترکان یاد کرده اند که در دیوان این شاعران کلمه ترک در معنی مجازی به جای حوری بهشتی، زیبا رویی، خورشید تابان، صورت درخشنده، ماه تابان، عالم و دانا، بخشنده و مهربان و به صورت کلی کلیه معانی و صفات مثبت و خوب انسانها به کار گرفته شده است در مقابل در هیچکدام از دیوان شعرای فارسی گوی در مورد زیبا رویی و خوش سیما بودن مردم فارس و یا تاجیک سخنی به میان نیامده است. در این دیوانها بیشتر، از سیمای هندوان و هندو سخن رفته که در معنای واقعی اشاره به تیرگی و رنگ انسان سیاه چهره و در معنای مجازی بجای بردگی، غلامی، تباهی و کلآ در معنای منفی در مقابل معنای مثبت » ترک » به کار گرفته شده است!

  610. بلیط Says:

    بلیط

    «[…]?????????????????? ???? ?????????? ???? ????????????????!! | BOZGURDLAR gurupu ???????????????????? ????????????[…]»

  611. پدرِ واقعیت Says:

    کیر خر تو کس خواهر و مادرِ نویسنده ی این مطلب.

  612. Mesut.iran ariaei Says:

    آخه کفتار زاده، تو از تخم همون خلخالی حرومی هستی دیگه
    سگ که وفا و شرافت داره… شما گربه صفتهای کثیف و اونایی که با این انقلاب ، دزدی و دروغ و خیانت و جنایت وووو خیلی بدتر از اینهارو اوردن توی ایران، و انسانیت رو از بین بردن، چی از ایران میدونید… کاملا مشخصه که تو و امثال تو عرب هستید و عربا تخم شمارو پس انداختن…‌ کاملا مشخصه که داری از کون همین نظام و حکومت میخوری… تویِ تخم عربو چه به ایران ، حرومزاده… معلوم نیست تخم شماها رو کی پس انداخته…

  613. Mesut.iran ariaei Says:

    آخه کُصکش حرومزاده، بی غیرت… مجبوری این چرندیاتو که بهت خوروندنُ، بنویسی که این همه کیر به کُصِ خوارو مادر و زن بچه و خانوادت حواله نکنی… حالا بابات مشخص نیست کیه، مادر، خواهرو زن و بچه و بفیه خانوادت که معلومه، یا اونارو هم نمیشناسی… کیر هرچی ایرانی تو دهن و سفرهٔ هرچی عرب و عرب پرست، همین عراق ۸ سال اون همه جوان عزیز ایرانی رو کشت، ۸ سال به خاک و ناموس ایران حمله و تجاوز کرد، خدا میدونه چقدر از دخترای مظلوم و بی پناه رو بی عفت و بهشون تجاوز کردن… الان شدن برادران دینی ما… ما که نه حرومزاده هایی مثل شما… آره
    این مسئولین و سران ایران همه شون عربن، بخاطر همینه که پول و سرمایه ایران رو خرج کشورهای خودشون میکنن که اونجارو آباد کنن… ی کدومشون ایرانی نیستن… مرگ و ننگ بر سران و مسئولین و هرچی عربه…
    بعدش تو گوز کدوم کونی که داری در مورد کوروش بزرگ نظر میدی ، ریدم توُ دهن تو و پدرو مادرت
    تمام دنیا رو منشور کوروش هستش…
    ریدم به قبر و به روح خلخالی که تو از ی جنایتکار الگو گرفتی
    همون خلخالی که بیشتر از صد هزار نفر جوان بی گناه رو اعدام کرد،که تقریبا نیمی از این جریان بدستور خمینی بوده که کشتار بود، و هزاران جنایات دیگر… شاه رفت انسانیت و برکت و بزرگی آزادی ایران رو با خودش برد… که مردم بعد از سالها فهمیدن
    همین خلخالی کیر خر به کص اجداد و اقوام و سایر بستگانش ایشالله، بیشتر از دو هزار دخترو بی عفت کرد…
    ریدم دهن اونایی که انقلاب کردن باعث نابودی و بدبختی ایران و مردم ایران شدن…ایران را جهل و نادانی و عرب پرستی و خرافه پرستی کشیدن…

  614. پسر پارسی Says:

    🤣🤣مشخصه که اینو یه پانترک کودن نوشته.
    دلبندم بهتر بود اینو به ترکی،هر چند ترک ها نوشتاری هم ندارن😂 مینوشتی تا یه مشت گرگ(خر) مث خودت چرندیاتت رو باور کنن.
    برو به اون دکتر قلابی بگو کم شر و ور بگه.

  615. نیما Says:

    هرکی هسی مشخصه عن و گوش کوبیدرو تشخیص نمیدی،شاشه کوروش بزرگو تو دهنت قرقره نکن و برو شنگول منگول بخون که بازم واست سنگینه اون کتاب

  616. sam Says:

    رضا پهلوی ک اگ از پدر خودش بود،چیزی ک پدرش بهش افتخار میکرد و اگ ایرانی بود چیزی ک ایرانیان بهش افتخار میکنه ساپورت مالی نمیکرد..رضا دیبا یه سگ پروده غربه ک توی همون غرب هم سقط خواهد شد

  617. جعفر خسته Says:

    چقدر ملت بیکار عقب افتاده اینجا نظر داده برین کون بدید عقب افتاده فارس و ترک و عرب و لر
    آخوندها دارن به کس مادر همتون میذارن باز بیاید کسشعر بنویسید

  618. تیرداد اشکانی Says:

    کیرم توی کس رن دکترفیض الهی وحید کل دنیا قرآن ذوالقرنین زن جندخ دروغه حتمن تون اسکندرخ مشرک لوازم کار و توام تهمت حرام صد صد

  619. مادر این نویسنده رو گاییدم حروم زاده Says:

    سگ مادر جندته کیرم تو کص خواهر جندت که فقط کص‌ میشه لب فلکه کیرم تو کص مادر جندت که تورو از جانی سینز داره . کیرم تو کص زنت که به همه کص میشه تو اول بیا خواهر کصتت رو بگیر که کصش از صد جهت وا شده .مادر جنده کونی بی اصل ونسب

  620. اوستای کردن ننه مخالفان هخامنشی Says:

    ریدم دهن ننه جنده آت که معلوم نیست با کدوم مشتری بدون کاندومش تو رو پس انداخت،

    • آریا ایرانی اصل Says:

      کوروش مخفف کون کیر توش می باشد
      اصولا بر اساس مطالعات روانشناسی فقط کونی ها از کوروش دفاع می کنند.

  621. Shahram Says:

    تف به مغز نداشته تهي مغزت بي خرد تو در حدي نيستي راجب دودمان كوروش بزرگ اين مدفوع خوري هارو ميكني تو دكتري تو الت منم نيستي كوروش بزرگ و داريوش خاريست تو چشمان شما ضد ايراني هاي خدانشناس شكي نيست كه از تبار اعراب شاش شترخوار بيابون گردي هواستو جمع كن كه راجب ذوالقرنين شكر اضافه نخوري بي خرد

    • آریا ایرانی اصل Says:

      کوروش مخفف کون کیر توش می باشد
      اصولا بر اساس مطالعات روانشناسی فقط کونی ها از کوروش دفاع می کنند.

  622. کامران Says:

    نویسنده متن بسیار زیبای فوق لطفا یک مقاله هم راجع سلسله ننه گوزقورت پروردگان هم برینید که کلا محصول ریده شده فوق با آن بعدی را یکجا به قبر پدر نامعلوم وجاکشتان سرازیر نمایید‌ . هخامنشیان همینقدر که آوردن نامشان همه بی هویت های ناموس فروش زیر خواب پاشینیان و ریده شدگانی همچون نوکران علی اف را به جلز ولز می اندازد خوشحالیم. دلیلش هم پر واضحست کسی که خود مدعیست از نسل تجاوز یک توله مثلا انسان بنام آغ گوز خان به مادرسگ سان خود ننه گوزقورت می باشد طبیعیست نام بلند آوازه کوروش تا فرج پاره ننه بزرگ گرگش راهم میسوزاند .😂

  623. آریا ایرانی اصل Says:

    مطلب بسیار علمی و مستند می باشد
    گوه تو گور هر چی سگ سگزاده سگ پرست
    کوروش مخفف کلمه های کون کیر توش می باشد

  624. بلوچ Says:

    این نوشته تنها کسی میتواند انرا بنویسد و تایید کند که پدر نشناس باشد و ایرانی هم نباشد .

بیان دیدگاه